display result search
منو
عمل به عهد بندگی اولین جلوه نصرت اباعبدالله (ع) در مقابل شیطان، جلسه نهم

عمل به عهد بندگی اولین جلوه نصرت اباعبدالله (ع) در مقابل شیطان، جلسه نهم

  • 1 تعداد قطعات
  • 41 دقیقه مدت قطعه
  • 153 دریافت شده
سخنرانی آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع "عمل به عهد بندگی اولین جلوه نصرت اباعبدالله (ع) در مقابل شیطان"، جلسه نهم، سال 1392

نبی مکرم اسلام از طرف خدا با دین حق و هدایت الهی آمده است و بناست این هدایت و دین، بر تمام جهان سایه بگستراند. این پیامبر حامل وحی ای است که همه حقایق الهی در آن خلاصه می شود. «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیم» ، هیچ بشری این سهم و بهره را ندارد که خدای متعال با او تکلم کند مگر به یکی از این سه وجه که یا وحی است یا از وراء حجاب است و یا اینکه خدای متعال رسولی را می فرستد که به اذن الهی وحی را می آورد.

اما در قسم دیگری که نه رسولی در کار است و نه حجابی، خداوند متعال با نبی مکرم اسلام صحبت می کند. این صحبت از سنخ وحی است؛ یعنی حجاب و واسطه ای در کار نیست. «وَکَذَلِکَ أَوْحَینَا إِلَیکَ» خدای متعال با تو تکلم کرد و تکلم الهی از نوع ایحاء وحی بود. آن کلامی که خداوند به شما القا فرمود این است که «أَوْحَینَا إِلَیکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا» این ایحاء یک نوع تکلم است که نه از ورای حجاب است و نه واسطه ای در کار است. «أَوْحَینَا إِلَیکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلاَ الإیمَانُ» خطاب به نبی مکرم می فرماید اگر این کلمه الهی به شما القا نمی شد شما از وحی و درجات ایمان و حقایق آن برخوردار نبودید. وقتی به امام صادق علیه السلام عرض کردند علم شما از صحف الهی ای است که در نزد شما است یا سینه به سینه به شما منتقل شده است؟ فرمودند: «الامر اعظم من ذلک» خیلی از اینها مهم تر است، همان روحی که همه حقایق در آن است، بعد از نبی اکرم به ما القا شده است. این روح حامل همه نور و هدایتی که به بشر می رسد.

اگر نپذیریم که رسالت حضرت، گسترش توحید در جهان بوده و اگر نپذیریم این پیامبر حامل وحی ای است که همه حقایق الهی در آن خلاصه می شود؛ اگر نپذیریم که این پیغمبر مَثَل نور الهی است؛ اگر نپذیریم که قلب او مشکات (چراغ دان) الهی است و مصباحی(چراغی) که در این قلب روشن شده و نبوتی که خدای متعال به او عطا کرده عامل هدایت همه عالم است، و اگر نپذیریم که همه خانه های هدایت به خانه نبی اکرم ختم می شود، و اگر نپذیریم هدایت نبی اکرم در اوصیائش ادامه پیدا می کند و چنانکه قرآن می فرماید «إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» آن انذار عمومیِ به همه جهان، به وسیله نبی اکرم اتفاق افتاده است و هدایت نسل ها که همان هدایت نبی اکرم است، به وسیله ائمه به اقوام بعدی می رسد، اگر این ها را نپذیریم، بنیان های درگیری با جبهه باطل و جهاد و قتال روشن نمی شود.

بنابراین الوهیت حضرت حق باید در تمام زندگی و حیات اجتماعی بشر جاری شود و آن هم از طریق نبوت نبی اکرم و اوصیاء ایشان ممکن است. مقصد پرستش خدای متعال این نیست که دنیای بهتری داشته باشیم و دینداری مقدمه دنیاداری شود، بلکه پرستش خدای متعال آثار ابدی دارد «وَأنَّ الجَنَّةَ حَقُّ وَأنَّ النَّارَ حَقُّ وَأنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لارَیْبَ فِیها وَأنَّ الله یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ» اگر کسی این مبانی را قبول کرد در آن صورت ممکن است که براساس این مبانی صلاح و فساد تعریف شود.

صلاح وقتی اتفاق می افتد که این دین در جامعه جاری شود و این توحید و نبوت، همه عرصه های حیات بشر را بگیرد. اگر نبوت نبی اکرم با خلافت اوصیائش در جامعه دوام پیدا کند و خلافت اوصیا پذیرفته شود، آن گاه از طریق خلافت آنها، آن حقایق در جامعه محقق و جاری می شود.

جامعه ای که ولی حق در آن حکومت می کند رنگ خدا به خودش می گیرد. هر کجا ولایت حقه است صبغه الهی و توحید است. وقتی جامعه به سمت صلاح می رود که این رسولی که از طرف خداوند متعال آمده و می خواهد این توحید را محقق کند دستش باز باشد و امت، این رسول را بپذیرد و هدایتی را که آورده از طریق خلفایش جاری شود. اگر جامعه براساس خلیفه الله و محور خلافت الهی شکل گرفت همه زندگی بشر خلافت می شود.
اگر یک جامعه ای در تمام مناسباتش ولایت ولی خدا را قبول کند همه شؤون این جامعه، خلافت می شود و رنگ الهی پیدا می کند. تمدن ها اگر ولی شان ولی الهی باشد، این تمدن، همه جا صبغه الله دارد، اما اگر ولی شان ولی باطل باشد همه این تمدن، صبغه باطل پیدا می کند. اگر ولایتِ حق محور قرار گرفت و همه مناسبات ظاهری و باطنی جامعه، عیش و معیشت جامعه در بستر ولایت حقه بود، جامعه به حیات طیبه و به عیش می رسد. بنابراین اگر دنیای انسان، بستر تجلی ولایت ولی خدا شد، همه شؤوناتش صالح می شود. اگر اراده ها از نفس پرستی و اولیاء طاغوت و شیطان پرستی، خودشان را رها کردند، «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ» و از ولایت نفس بیرون آمدند و جامعه بر مدار ولی خدا شکل گرفت، جامعه صالح می شود. در قرآن می فرماید «لاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها» می فرماید خدای متعال زمین را اصلاح کرده، بعد از اصلاح افسادش نکنید. اصلاح ارض این گونه است که نبی خدا بیاید و ولایت او در عالم ظاهر شود تا با ظهور ولایت او، مدار اصلاح شود. افساد نیز به این معنا است که امت از این مدار خارج شود. اگر فسادی در این مقیاس شکل بگیرد، در مقیاس امت است و یک امت تاریخی فاسد می شوند.

جهاد اسلامی برای این است که جامعه به مدار ولایت حق برگردد و این جهاد، امر قهری است چون در عالم، ولایت حق و باطل به شکل تاریخی وجود دارد. از آن روزی که بشر رو زمین آمده دو نوع جامعه شکل گرفته است. تجمعی بر محور انبیاء برای اقامه توحید و تجمع دیگری بر محور شیاطین؛ از زمانی که انبیاء آمده اند این دو جریان شکل گرفته اند و دائما درگیر هستند ،«کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ» این درگیری، قطعی است و تا زمانی که جبهه حق، غلبه ی مطلق پیدا کند ادامه خوتهد داشت. بر این اساس می توان گفت جهاد و دفاع به خاطر این است که موانع توحید و موانع اقامه کلمه حق برداشته شود. اگر مدار جامعه از کلمه حق تغییر کند جامعه رو به فساد می رود.

کسانی که جامعه را به مدار فساد می برند ابتدائاً عموم جامعه نیستند، بلکه ولاتی هستند که مدار را تغییر می دهند و خودشان را به جای انبیاء و اولیاء مدار جامعه قرار می دهند و دیگران را هم به دنبال خودشان می کشانند و یک مدنیت باطل و فاسد شکل می دهند. محور این حرکت باطل ولات هستند و اصلی ترین مبارزه، مبارزه با آنهاست. بر این اساس برداشتن پرچم و سیطره و سلطه ی آنها از سر مؤمنین، یک مبارزه و مجاهده ای است که عین صلاح است، پس جهاد برای اصلاح این امر مبنایی است. اگر آن مبانی را پذیرفتیم نوبت به این می رسد که «أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی» یک فساد در امت تاریخی رسول الله رخنه کرده است که سید الشهداء می خواهند این را اصلاح کنند. با این مبانی، این بیان حضرت معنی دار می شود. اگر جامعه از مدار ولایت حق خارج شده و بر مدار منکر قرار گرفته و اگر اولیای باطل بر جامعه ای حاکم شده اند، در آن جامعه، معروف به منکر، و منکر به معروف تبدیل می شود؛ یعنی نه اینکه فقط اقدام بر منکرات اتفاق می افتد و منکر اشاعه می شود، بلکه منکر اقامه می شود. وقتی ارزش های اجتماعی تبدیل شد منکر اقامه می شود. به همین جهت وقتی حضرت، اقدام می کنند بنا دارند تا بر اساس آن مبانی، این فساد را از امت دور کنند و دوباره حق به مدار خودش برگردد «لاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها بمحمد و علی».
هدف در دفاع این است که اصلاح اتفاق بیفتد؛ یعنی جامعه بر مدار توحید و ولایت حقه قرار بگیرد و منکر رخت ببندد. منکر، ولایت باطل است و بقیه منکرات فرع بر او هستند. معروف نیز ولایت حقه است و بقیه معروف ها ذیل آن تعریف می شوند. این مبانی مکتب دفاعی ما است.

درگیری این دو جریان ادامه پیدا می کند تا آنکه نصرت الهی بیاید. این نصرت براساس سوره فجر، در یک طرف آن فجر الهی است که با قیام بقیه الله طالع می شود؛ ودر طرف دیگرش نفوس مطمئنه ای هستند که در این عالمِ ابتلا، حول سیدالشهداء جمع می شوند؛ یعنی در امتحان و ابتلای سیدالشهداء نه فقط ایشان، نفس مطمئنه اند بلکه اباعبدالله در این دنیا محور نفوس مطمئنه قرار گرفته اند. لذا فرمود این آیه خطاب به سیدالشهدا و دوستانشان است. در وسط این سوره هم قصه تمدن هایی است که آمده اند و نابود شده اند؛ سخن از فراعنه تاریخ است که قصه فرعون این امت نیز همان قصه است. بنابر این صدر و ذیل این سوره در کنار این بخش میانی، مجموعاً جریان پیروزی سیدالشهداء و غلبه مطلق حضرت را توضیح می دهد.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 41:18

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی