display result search
منو
تفسیر آیات سوره نساء، جمع‌بندی _ بخش اول

تفسیر آیات سوره نساء، جمع‌بندی _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 135 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات سوره نساء، جمع‌بندی _ بخش اول"
- توصیه به تصنیف و تدوین جهت تدریس تفسیر
- محوریت مباحث تأسیس حکومت اسلامی
- نظام اجتماعی حاکم بر عصرجاهلیت


سورهٴ مبارکهٴ «نساء»
بسم الله الرحمن الرحیم
سیری برعصاره مباحث سوره مبارکه نساء
سورهٴ مبارکهٴ نساء بحمدالله تمام شد! در پایان باید به یک جمع‌بندی هم برسیم، گرچه متفرقات این بحث در خلال آیات این سورهٴ مبارکه مطرح شد ولی عصاره این سوره یکجا ذکر بشود مناسب است. اولاً شما آقایان مخصوصاً کسانی که سن کمتری دارید، حتماً تا حال این سوره را حفظ کردید. اگر تا حال حفظ نکردید این سوره را حتما حفظ بفرمایید مثل قبلی، همان‌طوی که روزانه بحث می‌شد گاهی دو روز یا سه روز درباره یک آیه بحث می‌شد حفظ این سوره کار آسانی بود و اگر تا حال حفظ نشد، الان چون حضور ذهنی دارید ـ ان شاء الله ـ حفظ می‌فرمایید، این مطلب اول.

لزوم تعلیم و تدوین معرف عالی سوره نساء
دوم اینکه به لطف الهی در تدریستان، در سخنرانی‌های‌تان، در تالیفاتتان در ارشادهای جلسات خصوصی‌تان این سوره را محور بحث قرار بدهید که به صورت خاص ملکه بشود برای شما. چون متفرقه بحث کردن از یاد آدم می‌رود ولی یک سوره را که محور بحث قرار بدهید، چون مسائلی که در طی سال گذشت حضور ذهنی دارید باعث می‌شود که به‌ صورت ملکه می‌ماند ـ ان شاء الله ـ . حالا عصاره این سوره به خواست خدا بازگو می‌شود هر کدام از شما ـ ان شاء الله ـ یکی از این عناوین را انتخاب می‌کنید و درباره‌اش رساله‌ای مرقوم می‌فرمایید حالا یا فارسی یا عربی مختصر یا مفصل ولی بگذارید اهل قلم و تالیف و تحریر بشوید ـ ان شاء الله ـ به نوبه خودتان تفسیر موضوعی این سوره را مرقوم بفرمایید یعنی موضوعات کلی این سوره مشخص بشود، وقتی موضوعات کلی این سوره مشخص شد یکی از این موضوعات را انتخاب بکنید و درباره او طبق بحثهایی که شده با استمداد از عنایتهای الهی و فیض خاص اهل‌بیت(علیهم السلام) به کتابهای تفسیری و روایی مراجعه می‌کنید ـ ان شاء الله ـ درباره یکی از این موضوعاتی که انتخاب می‌کنید رساله‌ای حالا یا فارسی یا عربی یا مختصر یا مفصل، مرقوم می‌فرمایید و بگذارید محصول کارتان به قلم بیاید. این بیان نورانی امام صادق(علیه السلام) که به مفضل فرمود: «اکْتُبْ وَبُثَّ علمَک فی إخوانِک فإنْ مِتَّ فوَرِّث کتبَک بَنیک» ؛ فرمود علمت را در بین جوامع اسلامی و برادران ایمانی گسترش بده و اگر مُردی کتابی از تو به ورثه ارث برسد، نه معنایش این است که کتابهای دیگران را بخری در خانه بگذاری که بعد از تو ورثه آن کتابهایی را دیگران را که خریدند ارث ببرند، آن‌هم کار خوبی است که آدم بالأخره چند جلد کتاب علمی در منزل داشته باشد که ورثه او با کتاب مأنوس باشد؛ اما ظاهر این حدیث نورانی این است که اگر مُردی، بچه‌های تو وارث مولفات تو بشوند، نه وارث کتابهایی که خریدی در قفسه گذاشتی: ‌«‌فإن متَّ فورِّث کتبَک بَنیک»؛ کتابهای خودت را برای فرزندانت بگذار.

توصیه به تصنیف و تدوین جهت تدریس تفسیر
مطلب بعدی آن است که هرگز علم به تعبیر جناب شیخ اشراق این از لطایف حرفهای سهروردی صاحب حکمت الاشراق است در مقدمه حکمة الاشراق که هرگز خداوند علم را وقف یک قومی قبیله‌ای، نسلی، مصری نکرده است . خیلیها ممکن است که در جمع شما باشند و از بزرگانی که گذشتند آماده‌تر باشند. این بعید نیست [و] از فضل خدا دور نیست. همان طوری که خودبینی بد است بزرگ‌بینی بد است، کوچک‌بینی هم بد است بالاخره کوچک‌بینی به اینجا می‌رسد که ذات اقدس الهی فیضش محدود است و حال اینکه این چنین نیست فضل‌الله او عظیم است ﴿ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ﴾ . بنابراین هیچ استبعادی هم ندارد که در جمع شما به خواست الله مفسران بزرگی هم تحویل به حوزه علمیه ولو جهان اسلام داده بشود، شرطش این است که اول با قلم آشنا بشوید؛ بحثهای جزئی را اول شروع بکنید بعد کم‌کم گسترش پیدا می‌کند. حالا موضوعات یکی پس از دیگری طرح می‌شود تا هر کدام را که خودتان خواستید یادداشت می‌فرمایید و درباره آن چیزی مرقوم می‌فرمایید.

مدنی بودن سوره نساء و ملاک های تشخیص مکّی و مدنی بودن سُوَر
سورهٴ مبارکه ‌«نساء‌‌» در مدینه نازل شد و مفصل‌ترین سورهٴ قرآن بعد از سورهٴ مبارکهٴ ‌«بقره‌‌» همین سورهٴ ‌«نساء‌‌» است، این یک مطلب.
برای تشخیص اینکه این سوره در مکه نازل شد یا در مدینه، اگر بحثهایی مربوط به تاسیس نظام است تشکیل حکومت است بیان احکام فقهی‌ است مناظره با یهودیها و مسیحیهاست و درگیری تنگاتنگ با منافقین است، اینها نشان می‌دهد که این سوره در مدینه نازل شده است. گرچه ریشه نفاق در مکه بود و درگیری اجمالی با اهل کتاب هم در مکه بود؛ اما آن کارهای اساسی که یهودیها و مسیحیها بعد از استقرار نظام اسلامی در مدینه داشتند، آن کارشکنی‌ها را در مکه کم داشتند. آن کارشکنی‌هایی که به طور رسمی، منافقین در مدینه داشتند در مکه کم داشتند و آن فروعات فراوان فقهی که در مدینه نازل شد در مکه نازل نشده بود، در مکه بسیارکم [نازل شد] لذا برای تشخیص دادن که فلان سوره مدنی است یا مکی ـ گذشته از نقل تاریخی ـ شواهد قرآنی، سند گویای خوبی است.

محوریت مباحث تأسیس حکومت اسلامی
مطلب بعدی آن است که در مکه آن هدف اصلی رسالت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشر توحید و اصل اثبات رسالت بود و بیان معاد ولی سخن از تاسیس حکومت، شروع به تشکیل حکومت، انتخاب افراد، انتخاب جانشین، انتخاب معاون، تاسیس مسائل نظامی، فرمانده لشگر، معاون لشگر و اینها اصلاً در مکه نبود اینها همه در مدینه بود. وقتی سخن از تأسیس حکومت است و تشکیل حکومت است همهٴ پیامدهای یک حکومت را آیات مدنی به عهده می‌گیرد. در مدینه بنا بر این بود که نظام اسلامی تاسیس و تشکیل بشود و استقرار یابد و از او دفاع و حمایت بشود. این کار احتیاج داشت به براندازی نظام جاهلی [که] در مکه مقدور نبود و اینها در مکه تحت در فشار بودند یا در تقیه به سر می‌بردند یا آسیب می‌دیدند یا مجبور می‌شدند که بعضیها به مدینه مهاجرت کنند بعضی به حبشه مهاجرت کنند بعضیها به هر دو هجرت مهاجرت کردند. در مکه آن قدرت نبود که نظام جاهلی برانداخته شود و نظام اسلامی تاسیس بشود، گرچه هدف بود ولی شرایط ایجاب نکرد. در مدینه این موقعیت پیش آمد که نظام اسلامی مستقر بشود. تاسیس و استقرار نظام اسلامی بدون براندازی نظام جاهلی ممکن نیست، این هم یک مطلب.

نظام اجتماعی حاکم بر عصرجاهلیت
نظام جاهلی از خانواده شروع می‌شد به قبیله و جامعه ختم می‌شد. در خانواده، پدر سالاری حکومت می‌کرد؛ مادر هیچ نقشی نداشت ایتام سهامی نمی‌بردند زنها مخصوصاً دختران خردسال بهره‌ای از ارث یا مسائل مالی نمی‌بردند و مانند آن. خردسالان یعنی ایتام، محروم بودند چون ضعیف بودند. دختران که یا زنده به گور می‌شدند یا از همهٴ مزایا محروم بودند. زن، در حکم یک کالا بود یعنی وسایل تجاری بود اگر شوهر می‌مرد این زن را بازماندگان به ارث می‌بردند؛ اگر مایل بودند که با او ازدواج می‌کردند [و] اگر مایل نبودند که او را به دیگری تزویج می‌کردند و از مهرش بهره می‌بردند. همان طوری که رسوم جاهلی یعنی رسوم هزار و پانصد سال قبل الآن ظریف‌تر شد یعنی مسافرتها که قبلا با آن وسایل کُند انجام می‌گرفت الان دقیق‌تر شد وسایل ساختمانی ظریف‌تر شد وسایل بافندگی, دوزندگی و مانند آن ظریف‌تر شد وسایل کالا قرار دادن و تجارت مالی کردن هم ظریف‌تر شد، فرق نکرد. یعنی زن اگر در حدود هزارو چهارصد سال قبل کالا بود و هیچ استقلال و حرمتی نداشت، الان در نظام یاوه غرب و آلودهٴ غرب در حد کالاست؛ منتها با یک سبک ظریف‌تری. پس جاهلیت همان جاهلیت است؛ منتها ظریفتر.

تأسیس نظام نوین اجتماعی باظهور اسلام
اسلام آمد [و فرمود] اولاً برای تشکیل خانواده، زن و شوهر لازم است؛ به زن بها داد به شوهر بها داد به زن گفت تو کمتر از مرد نیستی، به مرد گفت تو بهتر از زن نیستی. اول سوره این است﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا﴾ ؛ از یک اصل، مرد و زن خلق شده است. هیچ زنی حق ندارد خود را کم ببیند، هیچ مردی حق ندارد خود را بزرگ ببیند. اگر زن خود را کم دید ناچار است که از مرد اطاعت کند. مرد در مقابل زن، نه مرد در مقابل همسر. زن و شوهر در حکم خانوادگی یک حسابی دارند که در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید، زن در مقابل مرد یک حساب دیگری دارد و اساس این سوره بر آن است که غیر خدا احدی معبود نیست، نه سخن از مردسالاری است نه سخن از قبیله‌سالاری است نه سخن از زورسالاری است هیچ چیز نیست. اول سوره این است: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾؛ همهٴ شما از یک اصل‌اید. اگر بدن شماست که از خاک و گل است و آب، اگر جان شماست که همه از روح خداست . این‌چنین نیست که بدن مرد با بدن زن فرق کند یا روح مرد با روح زن فرق کند این چنین نیست. البته خصوصیتهای یکی ایجاب می‌کند که کارهای محکم انجام بدهد و خصوصیتهای دیگری ایجاب می‌کند که کارهای ظریف انجام بدهد، هر کدام در انجام وظایف خودشان و شناخت موقعیت خودشان موفق‌تر بودند مقرب‌ترند. این چنین نیست که اگر کار تقسیم شد فضیلت‌ها هم تقسیم شده باشد؛ مثلاً کارهای سنگین اگر بر عهده مرد است فضیلت‌های سنگین هم برای او باشد.
پس از همان اول آمده است فرمود زن، هیچ کمی از مرد ندارد مرد هیچ فضیلتی بر زن ندارد، زن و مرد مقابل هم نه زن در مقابل شوهر. زن و شوهر برای اینکه در داخلهٴنظام خانواده حرف آخر را یک نفر می‌زند مسئول تهیهٴ مسکن مرد است تهیهٴ هزینه مرد است تهیهٴ کسوت و نفقه مرد است همهٴ این مسئولیت‌ها بر عهده مرد است و او هم باید حرف آخر را بزند، چون مدیر داخلی یک نفر است دو نفر که نمی‌توانند مدیرعامل باشد در یک منزل و برهان قرآن کریم هم این است که: ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا﴾ چون همهٴ نفقات بر عهدهٴ مرد است و او مسئول است، مدیر عامل اوست و اما فضیلت‌ها و ارزشهای معنوی هرگز مرد بر زن فضیلت ندارد، چه اینکه هرگز زن هم بر مرد فضیلت ندارد معیار، علم معرفت است و تقواست و امثال‌ذلک. پس از همان اول آمده حساب مرد و زن را مشخص کرده.
بعد فرمود:﴿وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا﴾ یعنی از همان حقیقت واحده، زن خلق شده است، پس آفرینش زن جدای از آفرینش مرد نیست. وقتی زن و مرد موقعیت خودشان را شناختند نه مرد احساس برتری کرد نه زن احساس ذلت کرد این دو واقعاً کفو هم‌اند. این دو که کفو هم شدند، خانواده [را] تشکیل می‌دهند. وقتی خانواده تشکیل دادند، جریان مهر و امثال‌ذلک مطرح است که در همان اوایل این سوره، استقلال اقتصادی زن در مهر بازگو شد. چه اینکه استقلال اقتصادی زن در کسبهای خاص خود هم بازگو شد. جریان بچه‌هایی که از این زن و مرد به دنیا می‌آید اگر سرپرستشان را از دست دادند، یتیم شدند قدم دوم را این نظام اسلامی برداشت. قدم اول این بود که زن و مرد را همتا و کفو هم کرد. قدم دوم این است که برای اینها اگر فرزندی از اینها ماند و بی‌سرپرست شد، جامعه را و نظام اسلامی را مسئول حفظ این اطفال بی‌سرپرست کرد؛ هم دیگران را فرمود در مال ایتام دخالت نکنید این حقوق کبیر است [و] هم به نظام اسلامی دستور داد که از حقوق مستضعفین و ایتام حمایت کنید و دفاع کنید.

زدوده شدن رسوبات جاهلی با احکام متعالی اسلام
پس آن رسوبات جاهلی را که زن و مرد را کفو هم نمی‌دانستند او را بر انداخت، با این ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا﴾ . آن نظام ضعیف‌‌کشی را برانداخت، با ﴿وَآتُوا الْیَتَامَیٰ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾ ، آن حیله‌هایی که عده‌ای برای تملک اموال یتیم به کار می‌بردند جلوی این را هم گرفته است: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَیٰ فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ﴾ ؛ اگر آن هنر را ندارید که اموال یتامیٰ را به عنوان امانت حفظ بکنید با مادرهای آنها ازدواج نکنید، با زنهای دیگر ازدواج بکنید.

تبیین مباحث ارث خانواده درسوره نساء
پس خانواده را از زن و مردی که کفو هم‌اند تشکیل داد و بچه‌ها را هم اگر بی‌سرپرست بودند با سرپرست کرد و درباره ارث اینها هم مبسوطاً سخن گفت که بعضی از شما آقایان حالا ممکن است یک نفر، ممکن است ده نفر فرق نمی‌کند، رساله‌ای درباره ارث زن ـ لازم نیست خیلی مفصل باشد که بفرمایید خسته می‌شوید یک رساله پنجاه, شصت صفحه‌ای می‌توانید برابر همین بحثهایی که شده است ـ نصوص و آیات و روایاتی که پنج قسمت، ارث زن را مشخص می‌کند بیان کنید که طبق فلان قسم آیه و فلان روایت، در فلان جا مرد دو برابر زن ارث می‌برد (این یک)، طبق فلان دلیل، فلان روایت زن مساوی با مرد ارث می‌برد، مثل پدر و مادر که هر کدام یک ششم می‌برند و موارد دیگر، این دو قسم. در بعضی از موارد، دخترها و زنها دو برابر مردها و پسرها ارث می‌برند، این‌هم سه قسم آن‌که «من یتقرب بالأب» است دو برابر ارث می‌برد ولو دختر باشد، آنکه «یتقرب بالأم» یک برابر می‌برد ولو پسر باشد. گاهی هم زنها و مردها طوری هستند که زن، حاجب قرار می‌گیرد یعنی کسانی‌ که از راه مرد به میت مرتبط‌اند ارث نمی‌برند ولی کسانی که از راه زن به میت مرتبط‌اند ارث می‌برند، این ‌هم چهار مورد. گاهی است که برادر و خواهر، یکسان ارث می‌برند مثل کلاله امی؛ کلالهٴ امی ﴿فَهُمْ شُرَکَاءُ فِیْ الثُّلُثِ﴾ . حالا ممکن است غیر از این پنج مورد که آیه و روایت تأمین کرد موارد دیگر هم باشد. یک رساله پنجاه, شصت صفحه‌ای ـ حالا یا فارسی یا عربی ـ به خوبی می‌تواند این مسئله را مستدل کند که این‌چنین نیست که در اسلام همیشه ارث مرد دو برابر زن است، گاهی ارث زن دو برابر است گاهی زن و مرد معادل هم می‌برند گاهی زن، حاجب قرار می‌گیرد [و] نمی‌گذارد بستگانی که از راه مرد به میت ارتباط دارند ارث ببرند ولی کسانی که از راه زن به میت مرتبط‌اند ارث می‌برند. گاهی هم برادر و خواهر یکسان ارث می‌برند ـ نه پسر و دخترـ که ﴿فَهُمْ شُرَکَاءُ فِیْ الثُّلُثِ﴾
خب، این کار, کار آسانی نبود حالا چند سال این رسوبات در جاهلیت بود روشن نیست ولی به دو دلیل، مبارزه با این تعصب جاهلی سخت بود: یکی اینکه یک فرهنگی که پذیرفته شده است مبارزه با او سخت است؛ دوم اینکه آن زورمدارها که مصالح خود را خود را در این می‌دیدند، کاملاً سر سختی نشان می‌دادند. پس در تودهٴ مردم این اِماته بدعت جاهلی کار سخت است، برای آن زورمدارانی که مصالح آنها در خطر هستند هم خیلی سخت است. لذا شما ملاحظه می‌فرمایید وقتی اسلام آمد این‌چنین نبود که اول فقرا دور پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) جمع بشوند. اسلام یک حرفی آورد که فقرا هم با او جنگیدند، اغنیا هم با او جنگیدند؛ منتها در اغنیا خدیجه آدم بافهمی بود خوب درک کرد، از آن طرف هم بلال حبشی هم خوب درک کرد. یک حرفی را اسلام آورد که هم فقیر با او جنگید هم غنی؛ گفت این سنت بت‌پرستی بد است خب، فقیر و غنی هر دو بت‌پرست بودند، این برای آنها یک سنت پذیرفته شده بود. شما الان بخواهید با جریان نحوست سیزده مبارزه کنید، با سیزده بدر مبارزه کنید هم این طبق¬دار دست‌فروش یا کارگر ساده با شما مخالفت می‌کند هم آن سرمایه‌دار با شما مخالفت می‌کند. بگویید صبر و جخد یک امر خرافی است هم سرمایه‌دار با شما می‌جنگد هم گدا. یک فرهنگ پذیرفته شده، همه علیه او قیام می‌کنند، بت‌پرستی یک چیز پذیرفته‌ شده‌ای بود. اگر شعار پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شعار مال بود که فقط حمایت از فقرا, خب اولین بار فقرا دور او جمع می‌شدند دیگر ولی جمع نشدند. البته اکثری را کسانی تشکیل دادند که مانعی نداشتند یا مانع آنها کمتر بود ولی وقتی بدعتی پذیرفته شده تلقی بشود، مبارزهٴ با او سخت است. شما به اندازه قم دیگر بهترین و مقدس‌ترین شهر ایران است؛ در انقلاب هم نشان داد الان هم نشان داد به لطف الهی هم پایگاه حوزه است هم از دیرباز مهد تشییع بود هم خصوصیاتی که قم داشت جای دیگر هم ندارد. الان ببینید روز سیزده‌اش مثل عاشورا تعطیل است خب، این یک سنت باطلی است یک جاهلیت است دیگر، هر چه شما بخواهید بجنگید نمی‌توانید. اگر یک چیزی پذیرفته شد در دراز مدت، جنگ با او سخت است «رَدُّ المعتادِ عن عادتِهِ کالمعجز» خب، این یک مسئله.

مخالفت زورمداران و زرمداران با اسلام
مسئله دیگر آن است که زورمدار هم با آن مخالفت می‌کرد، کلیدداران کعبه با این مخالفت می‌کردند. شما الان می‌بینید به نام اسلام، ناب‌ترین و ظریف‌ترین حکم اسلام را در حرمین جلوگیری می‌کنند. تاریخ تولیت کعبه را شما بخوانید که این کعبه در جاهلیت در تحت تولیت چه کسانی بود، کلیدداران کعبه چه کسانی بودند، این تولیّت کعبه را با چه چیزی معامله می‌کردند. گفتند ابوغبشان با دو مشک شراب یا کمتر و بیشتر، این کلیدداری و تولیت کعبه را معامله کرد . خب روزی بر خانه ابراهیم چنین گذشت. الان همان است به شکل دیگر. اگر کسی بخواهد با این بت‌پرستی به این سبک یا با آن سبک مبارزه کند بسیار دشوار است. لذا وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که آمد، شعار حمایت از محرومین و مستضعفین سر نداد وگرنه پا برهنه‌ها زیاد بودند دورش جمع می‌شدند. یک حرفی زد که هم فقرا با آن مخالفت کردند هم اغنیا. گفت این بتها را باید بشکنید! الان شما بگویید سیزده بدر یک خرافات است هم تاجر با شما مخالف است هم دست‌فروش، چون خرافات پذیرفته شده ردش مشکل است. صبر و جخد این چنین از این خرافات زیاد است. خب ولی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیامد از این ضعف سوءاستفاده کند.
یک وقت گفتند پسری داشت به نام ابراهیم و آن پسر که مُرد اتفاقاً در همان روز آفتاب را ظل گرفت و ماه، فاصله شد بین زمین و آفتاب و شمس منکسف شد. عده‌ای از جاهلها و دوستان نادان گفتند که مرگ پسر پیغمبر بر آسمان اثر گذاشت و آفتاب را ظل گرفت. حضرت طبق نقل مردم را به مسجد دعوت کرد. وقتی دعوت کرد، سخنرانی کرد. فرمود: «ان الشمس و القمر آیتان من آیات الله لا تنکسفان لموت أحد» اینها دو آیه از آیات الهی‌اند برابر مسائل نجومی و ریاضی، انخسافی دارند انکسافی دارند. پسر من طبق جریان عادی مُرد و این کاری به آسمانها ندارد، اینها چیست؟ خب اگر ـ معاذالله ‌ـ بنایش بر این بود که از ضعف فکر مردم و از دوستان نادان سوءاستفاده بکند آنجا ساکت می‌شد ولی مبارزه با جهل، مبارزهٴ با خرافات این مهم‌ترین رسالت انبیا(علیه اسلام) است. چون خرافات به عنوان یک بدعت باطل پذیرفته شده است جنگ با او کار سختی است، لذا در همین مسئله عدهٴ زیادی مخالفت کردند اما در این بخش حمایت از محرومان گروه کمتری مخالفت کردند یعنی محرومان؛ اما این چنین نبود که مثلاً حالا یک حمایتی بکنند زنها تظاهرات بکنند راه‌پیمایی بکنند این طور نبود. مردها یعنی همان زور مدارها مخالفت می‌کردند تا اینکه بالاخره این آیات، آنها را سر جای خودشان نشاند و فرمود اینها هم ارث می‌برند هم در ارث مستقل‌اند هم در کسب مستقل‌اند. نه تنها در مسائل ارثی مستقل‌اند در مسائل کسبی هم مستقل‌اند ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ﴾ وقتی عقیده را تحریر کرد و آن بدعت‌شکنی را شروع کرد احیای سنت کرد مسائل خانوادگی را مسائل ارث و امثال‌ذلک را تشکیل داد آن وقت ادعای جهانی بودن را دارد. دینی جهانی است که برابر با قسط و عدل باشد، چون آنچه را که برابر با فطرت هر انسان است آن می‌تواند جهانی باشد.
شما می‌بینید در عین حال که بدترین گروهی که با اسلام و مسلمین درگیر بودند یعنی همان یهودیت بود که مثل مشرکین بدرفتاری می‌کردند با مسلمانها: ﴿أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا﴾ ؛ یهودیها و مشرکین نسبت به مسلمانها از دیگر دشمنان متصلب‌ترند، قرآن این را امضا کرده است که دشمنی یهودیها بیش از دیگران است و کارشکنی یهودیها هم در داخلهٴ مدینه هنگام تأسیس نظام اسلامی محسوس بود، مع‌ذلک در دو بخش مستقیم، قرآن از یهودیهای مشخص حمایت کرده و دفاع کرده. فرمود اگر اهل کتاب، مسیحیها یهودیها از تو سؤال کردند، اگر اهل کتاب از تو سؤال کردند که کتابی بیاوری ﴿فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَیٰ أَکْبَرَ مِن ذلِکَ﴾ آن نقطه ضعفهای یهودیها را شمارد ولی آن علما, متدینین, متعهدین یهودیها را با عظمت یاد کرد: ﴿لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ.. وَالْمُقِیمِینَ الصَّلاَةَ﴾ این یک، از آنها با عظمت یاد کرد؛ نه تنها در سورهٴ «نساء» که محلّ بحث است در سورهٴ «آل عمران» هم همین طور بود: ﴿لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ﴾ (این یک)

جهانی بودن اصول اساسی دین اسلام
دوم: یک مسلمانی خیانت کرده مالی را گرفته و یک یهودی بی‌گناهی را متهم کرده. در این زمینه همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیاتی را نازل کرد که: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللّهُ وَلاَ تَکُن لِلْخَائِنِینَ خَصِیماً﴾ ؛ مبادا این یهودی بی‌گناه را متهم بکنی این یهودی گناهی ندارد آن مسلمان، خیانت کرده فرار کرده این یهودی را متهم کرده، خب چنین دینی می‌تواند جهانی باشد. بعد از اینکه فرمود محور اساسی قسط و عدل است، از این موارد جزئی هم نگذشت. درباره محور اصلی فرمود که ﴿یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلّهِ﴾ اولاً در آنجا که آیهٴ رد امانت است و حفظ امانت است و تحریم خیانت؛ آیهٴ 58 فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَیٰ أَهْلِهَا﴾ این یک امر جهانی است دیگر مفتیٰ به هم است، روایت هم برابر همین آیه است. حالا اگر یک غیر مسلمانی یک مالی را به عنوان امانت به یک مسلمان داد، خب خیانت در آن امانت حرام است دیگر، این دیگر اختصاصی به حوزهٴ اسلامی که ندارد؛ حفظ امانت و وجوب رد امانت و حرمت خیانت این مطلق است خواه صاحب مال، مسلمان باشد خواه غیر مسلمان.

علت جهانی بودن اصول اساسی اسلام
بعد از اینکه در آیهٴ 58 این بیان را فرمود دربارهٴ مسائل قضایی این‌چنین دستور داد: ﴿یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾؛ آیهٴ 135 ﴿کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلّهِ وَلَوْ عَلَی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنِیّاً أَوْ فَقِیرَاً فَاللّهُ أَوْلَیٰ بِهِمَا﴾؛ این دین می‌تواند جهانی باشد، با اینکه فرمود نه تنها قائم به قسط باشید قوّام به قسط باشید، برای حق شهادت بدهید، برای رضای خدا شهادت بدهید و به حق شهادت بدهید اگر علیه خود شماست که اقرار بکنید، اگر علیه پدر یا مادر یا بستگان است از ادای شهادت باز نمانید. اگر آن مشهود‌ علیه یا مشهود‌ له، فقیر یا غنی است شما فقر و غنای او را رعایت نکنید. حالا اگر فقیری ـ همان‌طوری که در خلال بحث گفته شد ـ در اثر رعایت نکردن اصول رانندگی یا تندرانی موتور، زد به کسی که وضع مالی او خوب است و او را انداخت حالا شما خواستید شهادت بدهید بگویید چون این راننده یا این موتور سوار فقیر است من به نفع او شهادت بدهم و این مصدومی که به جدول پرت شده است، چون سرمایه‌دار است من به علیه او شهادت می‌دهم. فرمود آن کار شما را نداشته باشید! خدا به حساب هر کدام جداگانه می‌رسد، نه توانگری توانگران در قسط و عدل شما دخالت کند نه تهیدستی تهیدستان: ﴿إِن یَکُنْ غَنِیّاً أَوْ فَقِیرَاً فَاللّهُ أَوْلَیٰ بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُوا الْهَوَیٰ﴾ این قابل قبول است در هیچ جای دنیا که اگر فقیری به یک غنی‌ای ستم کرد او را با موتور زد از یک مسلمانی که شاهد صحنه بود شهادت طلب بکنند این باید به سود آن موتوسوار شهادت بدهد، چون این فقیر است، این قابل قبول است در هیچ جا؟! چون در محکمهٴ عقل و فطرت قابل قبول نیست و ذات اقدس الهی براساس عقل و فطرت و کمبودش را با وحی داوری کرده است، فرمود این دین, دین جهانی‌ است، حق را بگو ولو علیه خودت باشد ولو علیه پدر و مادرت باشد ولو علیه بستگانت باشد (یک)، فقر فقرا و توانگری توانگران هم در احقاق حق و ابطال باطل نقشی نداشته باشد، این دین می‌تواند جهانی باشد دیگر؛ هیچ چیزی در این شهادت نقشی ندارد إلاّ الحق

تبیین رهبری دراسلام و حجیت قول و فعل آن
مطلب بعدی آن است که در جریان اطاعت از رهبری، چون این‌گونه از آیات که مربوط به تأسیس نظام است اینها در مکه نازل نشد در مدینه نازل شد، مسئله ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ﴾ آمده است که در آن وقت هم مطرح شد که اگر بشود هر کدامتان رساله‌ای در این زمینه [بنویسید] بعضی از آقایان چیزی مرقوم فرمودند ولی اگر بشود بعضیها همین آیهٴ ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾ را محور بحث قرار بدهند [و] رساله‌‌ای دربارهٴ این بنویسند که این ﴿أُولِی الْأَمْرِ﴾ منظور ائمه(علیهم السلام) است، البته به دستور ائمه در زمان غیبت جانشینان آنها ولایت امر را دارند ولی آیه دربارهٴ ائمه(علیهم السلام) است و آن ادلّه‌ای که فخررازی و سایر متفکران اصولی خواستند از این آیه استدلال کنند برای حجیت اصول اربع, که در اصول مطرح است یعنی کتاب و سنت و اجماع و قیاس به زعم آنها, آنها خواستند بگویند این چهار دلیل اصولی از این آیه استفاده می‌شود یعنی حجیت کتاب, حجیت سنت, حجیت اجماع و حجیت قیاس.
شیعه بر آن است که حجیت کتاب، حجیت عترت معصومین(علیهم السلام) که سنت معصومین(علیهم السلام) همان چهارده معصوم(علیهم السلام) حتی سنت فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه علیها) حجت است یعنی یک روایتی اگر [از] حضرت زهرا(علیها السلام) برسد، هر فقیهی می‌تواند طبق او فتوا بدهد، چون معیار حجیت، عصمت است. گاهی خود حضرت امیر(سلام الله علیه) به سخن حضرت زهرا(علیها السلام) استدلال می‌کنند.
به هر تقدیر و چهارمی هم عقل است نه قیاس، آن را همین آیهٴ مبارکهٴ: ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَومِ الآخِرِ﴾ به همراه دارد، این‌هم مربوط به رهبری و اطاعت از رهبری و از طرفی هم استدلال کردن به این آیه برای حجیت اصول چهارگانه درباره مبانی اصول فقه. حالا فروعات دیگری هم می‌ماند که به خواست خدا در بحث بعد خواهد آمد.
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:03

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی