- 469
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 116 تا 122 سوره نساء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 116 تا 122 سوره نساء"
- نحوه گمراه کردن شیطان
- فراموشی یاد خدا و معاد اصلیترین حربهٴ شیطان
- تصرّف شیطان در مجاری ادراکی و گرایشی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیدًا ﴿116﴾ إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاّ إِناثًا وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلاّ شَیْطانًا مَریدًا ﴿117﴾ لَعَنَهُ اللّهُ وَ قالَ َلأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا ﴿118﴾ وَ َلأُضِلَّنَّهُمْ وَ َلأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ اْلأَنْعامِ وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرانًا مُبینًا ﴿119﴾ یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُورًا ﴿120﴾ أُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا یَجِدُونَ عَنْها مَحیصًا ﴿121﴾ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَدًا وَعْدَ اللّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قیلاً ﴿122﴾
بعد از اینکه خطر شرک را بیان فرمود هشدار گمراهی شیطان را هم ذکر کرد. بعد فرمود شیطان مصمم شد که انسان را گمراه کند و راه گمراه کردن شیطان را هم به خوبی شرح داد. خطر پیروی شیطان را هم بازگو فرمود در مقابل، راه هدایت الهی را ارائه فرمود و سود پیروی وحی را تذکر داد و دلیل سودمندی پیروی وحی را هم بازگو کرد. قهراً بحث را در دو فصل باید تحلیل کرد: فصل اول آنچه به شیطان و اغوای شیطان و خطر پیروی شیطان و تولی شیطان برمیگردد؛ فصل دوم منفعت و برکت پیروی و هدایت خدا و تأثیرات فراوانی که پیروی خدا به همراه دارد.
معنای ذکر وصف برای قائد
در فصل اول فرمود شیطان، متمرد است و شیطان، ملعون است. اگر وصفی برای یک قائد و راهنما ذکر شد معنایش آن است که این قائد، پیروان خود را به آن وصفها متصف میکند. اگر شیطان، مرید است پیروان خود را متمرد میکند و اگر شیطان، ملعون است پیام لعن دارد پیروان خود را ملعون میکند. اگر گفتند شما به دنبال فاسق نروید برای آن است که فاسق جز دعوت به فسق کار دیگری ندارد. اگر گفتند شما متولی مَرید ملعون نشوید برای آن است که این ولیّ شما جز تمرد و لعنت کار دیگری ندارد. این دو وصف مضمون، در سرفصل قرار گرفت. فرمود شیطان، مرید است و ملعون: ﴿إِنْ یَدْعُونَ إِلاّ شَیْطانًا مَریدًا ٭ لَعَنَهُ اللّهُ﴾ این سرفصل.
نحوه گمراه کردن شیطان
حالا چگونه شیطان گمراه میکند. فرمود حرف شیطان این است و ﴿قالَ﴾ یعنی شیطان، ﴿لأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴾؛ شیطان به این قناعت نمیکند که افرادی را گمراه بکند، بلکه شیطان بنده طلب میکند که هر چه این مولا گفت آن بنده اطاعت کند، لذا به خدا صریحاً عرض کرد که در بین مخلوقهای تو یک بخشی هم سهم من است که من اینها را گمراه بکنم: ﴿لأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴾؛ من هم سهم میبرم ﴿مَفْرُوضًا﴾ یعنی مقطوعاً مقدرا و منظور از این عباد هم آن عباد تکوینی است که جامع عباد تشریعی و غیر تشریعی است. آنهایی که مؤمناند موحدند، احیاناً به دام شیطان میافتند. آنهایی هم که ملحدند که در دام شیطاناند منظور از این عباد، بندگان مصطلح تشریعی نیست [بلکه] جامع بین بندگان تشریعی و ملحدان است که اینها جزء بندگان تکوینی خدا هستند یعنی مخلوقهای تو، خب ﴿قالَ َلأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴾ و این نه برای آن است که طمع در همه نکند، بلکه براساس عجز اوست. طمع در مخلصین نمیکند، برای اینکه عاجز است. وقتی مخلصین را استثنا کرد درباره بقیه سهم میبرد. حالا بعضیها عبد محضاند عبد قنّ خالصاند بعضی عبد مکاتباند بعضی عبد مدبرند بعضیها عبدیاند که نیمی از آنها آزاد شده است حالا تا چه اندازه اینها تحت عبودیت شیطان باشند ﴿لأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴾ و اینکه گفت ﴿لأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» نحوه این اتخاذ را هم بازگو فرمود که شیطان میکوشد گروهی را برده خود کند و بر گُرده آنها سوار بشود؛ آیه 62 سوره «اسراء» این است که ﴿قالَ أَ رَأَیْتَکَ هذَا الَّذی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ َلأَحْتَنِکَنَّ ذُرّیَّتَهُ﴾؛ من احتناک میکنم یک سوار مسلط بر اسب آن اسب را احتناک میکند یعنی افسار را در حنکش قرار میدهد و حنک این اسب در اختیار سوارکار است. هر جا که این سوارکار بخواهد این اسب میرود و هر طور بخواهد میرود [که] این را میگویند احتناک که تحت حنک او به دست اوست حنک او یعنی زیرگلوی او که جای افسار است به دست اوست. اینکه میبینید بعضیها میگویند ما میخواهیم توبه کنیم ولی سخت است نمیتوانیم، برای اینکه اینها تحت احتناک شیطاناند و او هم چنین تهدیدی کرده است: ﴿لأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴾. در همان سوره «اسراء» گروه کم را استثنا کرد ﴿إِلاّ قَلیلاً﴾ و در سورهٴ «حجر» هم بندگان مخلص را استثنا کرد که مشخص میشود این قلیل، همان بندگان مخلصاند: ﴿قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی َلأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اْلأَرْضِ وَ َلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ ٭ إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ﴾ ، چه اینکه مشابه این در سورهٴ مبارکهٴ «ص» هم آمده است که فقط بندگان مخلص را من آزاد میگذارم یعنی در حقیقت به بندگان مخلَص دسترسی ندارم. خب لذا در سوره «اسراء» گروه کم را استثنا کرده است، پس بقیه سهم شیطاناند.
فراموشی یاد خدا و معاد اصلیترین حربهٴ شیطان
مهمترین راهی که شیطان برای نفوذ در پیروان خود دارد فراموش کردن یاد خدا و قیامت است؛ مادامی که مردم به یاد خدا و به یاد قیامت باشند تحت ولایت شیطان نیستند؛ شیطان میکوشد نام خدا و یاد خدا را از ذهنها و دلها ببرد و یاد معاد را هم از دلها خارج کند. در سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» این راه را قرآن بیان فرمود؛ آیه نوزده سوره «مجادله» این است که ﴿اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ﴾ یعنی شیطان بر اینها مسلط شد مستولی شد، از جاهایی است که بالأخره قرائتاش تعبدی است که این «واو»ش قلب به «الف» نشد همین جاست: ﴿اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ﴾ چون نام خدا و یاد خدا را از دلهای اینها را برد، پس وعدههای الهی را اینها گوش نمیدهند و این گروه، حزب الشیطان شدند: ﴿أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ﴾ . چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «ص» آنجا علت گناه کردن یک عده را فراموشی معاد میداند که ﴿لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ﴾ ، چون معاد را فراموش کردهاند دست به گناه زدند [و] در سوره «مجادله» هم فرمود چون یاد خدا از قلبشان رخت بربست حزب شیطان شدند.
تصرّف شیطان در مجاری ادراکی و گرایشی
شیطان در این مجاری ادراکی و معرفتی کار میکند اولاً در آن گرایشها کوشش میکند ثانیاً یعنی اول میکوشد شبهه ایجاد کند؛ معرفت خدا را مسائل برهانی را شبههناک کند تا از نظر بینش، انسان یک تیرگی فکری پیدا کند. همراه با این در گرایشها وسوسه میکند تا انسان چیز خوب را نخواهد و چیز بد را طلب کند. همزمان، این هم در بینش انسانها کار میکند هم در گرایش انسانها. در بحث عصمت ملاحظه فرمودید انسان وقتی به جایی میرسد که هم از نظر بینش یک علم خوبی داشته باشد و هم از نظر گرایش یک عقل عملی کارآمدی و گرایش خوبی شیطان این دو راه را میبندد و باز آنجا ثابت شد که در بین این دو راه مهمترین راه راه بینش هست، لذا اول شیطان شبهه ایجاد میکند به وسیله ترک اعمال صالحه آن علوم فراهم شده را ضعیف میکند [و] به وسیله ارتکاب معاصی، انسان این علوم فراهم شده را فراموش میکند تا کم کم از نظر بینش میشود ضعیف. وقتی از نظر بینش ضعیف شد از نظر گرایش به باطل میشود قوی، لذا راه نفوذ شیطان را ذات اقدس الهی از زبان خود شیطان اینچنین ترسیم کرد که شیطان گفت: ﴿وَ َلأُضِلَّنَّهُمْ﴾؛ من اینها را گمراه میکنم، خب ذات اقدس الهی اینها را هدایت میکند شیطان میگوید من اینها را گمراه میکنم. البته در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید که گمراه کردن شیطان یک معیار خاصی دارد اول دعوت و وسوسه است و اگر کسی به وسوسه شیطان اعتنا کرد به دام او میافتد: ﴿لأُضِلَّنَّهُمْ﴾ خب چگونه اینها را گمراه میکنند از این به بعد شرح کیفیت اضلال است ﴿وَ َلأُمَنِّیَنَّهُمْ﴾. مهمترین راه نفوذ شیطان تصرف در مجاری ادراکی و گرایشی است ﴿وَ َلأُمَنِّیَنَّهُمْ﴾؛ من اینها را به آرزوها مبتلا میکنم _همان بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «إنّ اخوفَ ما اخافُ علیکم اثنان اتّباعُ الْهوی و طولُ الأَمَلِ» _ من آنها را به تمنیات مبتلا میکنم؛ آنها به جای اینکه اهل رجا باشند اهل امنیه میشوند ﴿وَ َلأُمَنِّیَنَّهُمْ﴾ با این نون تأکید ثقیله؛ حتماً در اینها آرزوهای طولانی ایجاد میکنم.
پیامدهای آرزوهای طولانی
این آرزوهای طولانی دوتا پیامد دارد: اول اهتمام به دنیا و اشتغال به دنیا؛ دوم تسامح درباره آخرت اگر کسی به خیال خام در مدت طولانی در دنیا میماند فکر آخرت را میگذارد برای دوران پیری و تمام همّش جلب دنیاست. این دو تا پیامد را شیطان را با اُمنیه و ایجاد آرزوی کاذب در انسان راه اندازی میکند، لذا در بیان نورانی حضرت علی(سلام الله علیه) «فأمّا اتّباعُ الْهوی فَیَصُدُّ عن الحق و أمّا طولُ الأملِ فَیُنسِی الآخرة» . خب اگر کسی معاد را فراموش کرد یا اصلاً به فکر معاد نیست یا به سوف، سوف میگذراند که در بعضی از نصوص آمده است که آنچه انسان را به جهنم میاندازد تسویف است «تسویف» یعنی سوف سوف کردن یعنی بعداً انجام میدهم، بعداً انجام میدهم. این کار را به بعد واگذار کردن سوف افعل، سوف افعل این را میگویند تسویف. اگر آرزو طولانی شد، همت انسان به دنیا مصروف میشود و نسبت به آخرت با تسامح میگذرد ﴿وَ َلأُمَنِّیَنَّهُمْ﴾ این درباره ایجاد امنیه و آرزو ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ اْلأَنْعامِ﴾ این یک جریان مقطعی است که به عنوان مثال است البته نه تعیین.
تشویق شیطان به بدعت
فرمود من اینها را وادار میکنم به بدعتگذاری؛ در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیه 103 به خواست خدا خواهد آمد که اینها بحیره سائبه وصیله حام, امثالذلک را تحریم کرده بودند و در همان سوره مائده آیه 103 ذات اقدس الهی میفرماید: ﴿ما جَعَلَ اللّهُ مِنْ بَحیرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصیلَةٍ وَ لا حامٍ وَ لکِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ﴾؛ گاهی گوش شتری را یا قطع میکردند یا از بالا میشکافتند، شتری که پنج تا بچه آورده بود و پنجمیاش نر بود او را تکریم میکردند میگفتند دیگر ذبح او و نحر او بر ما حرام است. گوشش را شکاف میدادند که دیگر از گوشت او استفاده نکنند، چنین بدعتهایی میگذاشتند. اینگونه از بدعتهای جاهلی شاید در بین همه اقوام و ملل نباشد، لذا به عنوان مثال کیفیت اغوای شیطان یاد شده است، نه به عنوان یک اصل جامع. ذات اقدس الهی از قول شیطان نقل کرد که من ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ اْلأَنْعامِ﴾ اینگونه از بدعتگذاری در اثر امر شیطان است. اگر کسی تحت ولایت شیطان بود شیطان، امر به منکر و نهی از معروف میکند و این شخص هم مؤتمر به منکر است و منتهی از معروف، لذا گفت که ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ﴾ آنها هم متفرعاً بر امر من تبتیک میکنند: ﴿فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ اْلأَنْعامِ﴾ این «فاء» تفریع نشان میدهد که همین که امر شیطان صادر شد آنها امتثال میکنند؛ همان طوری که شیطان کار خود را با نون تأکید ثقیله یاد کرد امتثال حزب شیطان را هم با نون تأکید ثقیله یاد کرد: ﴿فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ اْلأَنْعامِ﴾ این تفریع و این نون تأکید ثقیله، نشانه آن است که اینها حزب شیطاناند و تحت ولایت شیطان هستند.
زیبا جلوه دادن حرام
شیطان اول آرزو ایجاد میکند در مجاری ادراکی انسان تصرف میکند و برای اینکه آرزو ایجاد بکند، مواهب طبیعی را زیبا جلوه میدهد. بعد از اینکه در این امر کامیاب شد [و] مواهب طبیعی را زیبا جلوه داد انسان را وادار میکند از راه حلال و حرام این مواهب طبیعی را تصاحب کند، آنگاه حرام را مثل حلال در دیدگاه او زیبا جلوه میدهد که اگر کسی از راه سرقت یا رشوه یا اختلاس و مانند آن مالی به دست آورد خود را هوشمند و عاقل میپندارد. این کارهای ادراکی را شیطان اول میکند یعنی مناظر طبیعی را زیبا جلوه میدهد؛ به جای اینکه بیننده اینها را به عنوان آیات زیبای الهی بنگرد و از اینها پی به ذات اقدس الهی ببرد اینها را در دیدگان مادی او زیبا جلوه میدهد. این را در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» تبیین کرد که شیطان از چه راهی مواهب طبیعی را زیبا جلوه میدهد؛ آیهٴ 39 سوره «حجر» این است: ﴿قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی َلأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اْلأَرْضِ وَ َلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ﴾؛ من در زمین مواهب طبیعی را موجودات عالم طبیعت و ماده را در جلوی چشمان اینها زیبا نشان میدهم؛ هرچه دیدند طلب میکنند. خب وقتی مواهب طبیعی را زیبا جلوه دادم هر چه دیدند میخواهند دستشان به حلال نرسید از را حرام مرتکب شدند، من این حرام را برای اینها کار خردپسند جلوه میدهم. آن را در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» مشخص کرد فرمود که کار شیطان این است که عمل اینها را برای اینها زیبا جلوه دهد؛ آیه 43 سورهٴ «انعام» این است که: ﴿فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾، اگر خلافی کرده است و از آن خلاف مالدار شد خیلی خود را عاقل میپندارد. پس اولین مرحله نفوذ شیطانی در اندیشههای بشر این است که مواهب طبیعی را در جلوی چشم او زیبا جلوه میدهد وقتی زیبا جلوه داد، این شخص این مواهب طبیعی را میپسندد.
تأثیر نگاه در انحراف انسان
ذات اقدس الهی به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُم زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ ؛ تو نسبت به آنچه را که در جهان در دست دیگران است دو تا چشمت را باز بکنی او را نگاه بکنی که این نگاه، نگاه جاذبهانگیز باشد نکن! همان طوری که به ما میگویند به نامحرم نگاه نکن با چشمی نیمه باز راه برو که اگر یک وقت چشمت افتاد، به دام نیفتی: ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ﴾ ، این ﴿یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ﴾ نه معنایش این است که زیر چشمی نگاه بکن، نه معنایش این است که کم نگاه بکن، نه معنایش این است که با چشم نیمه باز نگاه بکن نه، وقتی راه میروی اینچنین راه برو که اگر یک وقت چشمت افتاد به دام نیفتی، نه اینکه به زن نامحرم اینگونه نگاه بکن یعنی انسان وقتی بخواهد جایی را ببیند و خوب تماشا کند دو تا چشمش را به خوبی باز میکند، فرمود این طور راه نرو: ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ﴾ این درباره نگاه توده انسانها به آنچه در کوی و برزن هست.
درباره رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود آنچه در دست مردم است تو یک نگاه نیمه باز بکن که اگر یک وقت چشمت به ملک این و خانه آن و فرش آن افتاد طمع نکنی: ﴿وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُم﴾ چرا؟ برای اینکه ﴿زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ «زهر» یعنی شکوفه «زهرالربیع» یعنی شکوفه بهار «ازهار» یعنی شکوفهها. فرمود این دنیا برای هیچکس میوه نمیشود، فقط در حد شکوفه است، اینجا جای میوه نیست فقط شکوفه میشود. هر کس هم میخواهد به یک مقامی برسد همین که شکوفه شد یا مرگش یا مرضش فرا میرسد تا بخواهد به راحتی برسد میگویند نوبت دیگری است. خب، پس ﴿زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ که این اضافه وصف به موصوف است. اصلاً حیات دنیا شکوفه است میوه نیست هرگز، میوه در جای دیگر است. چون شکوفه است تو در هنگام راه رفتن دو تا چشمت را باز نکن که اگر یک وقت چشمت به جایی افتاد برای تو اثر سوئی را به همراه داشته باشد، نگاه نامحرمانه بکن به این مواهب طبیعی. شیطان در قبالش این کار را میکند که ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اْلأَرْضِ﴾ وقتی مواهب طبیعی را در دیدگاه انسان زیبا و مزیّن و زیور جلوه داد، انسان بالطبع زیباپسند است به دنبالش میرود؛ اگر از راه حلال نشد با حرام او را فراهم میکند. وقتی از راه حرام فراهم کرد دوباره شیطان همین کار حرام را برای او خردپسند وصف میکند: ﴿وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ ؛ آن شرک را و گناهان کبیره را و این دنیازدگی را شیطان زیبا نشان میدهد، لذا اینها خود را فرزانه و عاقل میپندارند. خب انسان با اندیشه زندگی میکند اگر گرایشش به یک سمت شد و وصف خود و کار خود را زیبا دید دیگر هدایت او بسیار دشوار است. در این حال است که شیطان احتناک میکند ؛ حنک او را در اختیار خود میگیرد، لذا گفت ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ اْلأَنْعامِ﴾.
خاموش کردن فطرت الهی انسان هدف اصلی شیطان
بعد گفت: ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ این یک امر جدید است. من درباره موجودات خارج، فرمانروایی میکنم او هم أمربر من است درباره بدعتگذاریهای جاهلی و مانند آن. درباره درون خود او هم اینچنین میکنم؛ من امر میکنم که خلقت خدا را تغییر بدهد او هم تغییر میدهد: ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ حالا این خلقت خدا باز درباره همان حیوانات است یا نه، تغییر خلقت خدا درباره آن فطرت اصلی است. فطرت اصلی که محور اصلی هدایت انبیا احیای آن فطرت است و محور اصلی اضلال شیطان، کور و گم کردن همین فطرت است این مورد اهتمام قرآن کریم است. اینکه شیطان میگوید ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ اگر منظور از این خلق همان فطرت باشد این جامع همه معاصی است. البته شیطان در اصل تغییر خلقت هرگز طمع نخواهد کرد و موفق هم نخواهد شد؛ اما در شکوفایی فطرت طمع میکند و آن را خاموش میکند.
مفهوم تغییر خلقت خدا
در سورهٴ مبارکهٴ «روم» آیه سی اینچنین است که: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ﴾، این ﴿لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ﴾ به عنوان نفی جنس نشان میدهد که هرگز فطرت خدا عوض نخواهد شد _فطرت خداداد_ نه خدا عوض میکند نه غیر خدا؛ اما خدا عوض نمیکند چون به نظام احسن آفرید [و] هرگز این احسن را تغییر نمیدهد. غیر خدا عوض نمیکند چون قدرت ندارد، مثل اینکه فرمود: ﴿لا تَبْدیلَ لِکَلِماتِ اللّهِ﴾ ؛ ﴿وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللّهِ﴾ کلمات الهی را چون ذات اقدس الهی به نحو احسن آفرید خودش عوض نمیکند. دیگری هم که قدرت تعویض و تبدیل ندارد، لذا به عنوان نفی جنس یاد کرد فرمود: ﴿لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ﴾ . حالا شیطان که میگوید: ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ در شکوفایی این فطرت، تغییر و تحولی ایجاد میکند. انبیا(علیهم السلام) مبعوث شدند که «و یثیروا لهم دفائنُ العقول» شیاطین _شیاطین الانس و الجن_ با اضلال و گمراهی رأسشان همان ابلیس میکوشند که این دفینه را مدفونتر بکنند که ﴿وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها﴾.
تغییر خلقت یعنی همان طوری که انبیا میکوشند این فطرت را روشن بکنند، او میکوشد این فطرت را خاموش بکند. در سورهٴ مبارکهٴ «شمس» فرمود که ما هر دو راه را یاد انسان دادیم ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾؛ اما ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها ٭ وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها﴾ ؛ ﴿دَسّاها﴾ یعنی «دسسها» که یکی از این سینها به «یاء» تبدیل شده است. دسیسه کردن یعنی تلاش و کوشش کردن که چیزی را انسان در جایی دفن بکند مقداری خاک و خاشاک رویش بپوشاند که پیدا نشود، این کار را میگویند دسیسه. در جریان اینکه در جاهلیت، دخترها را زنده به گور میکردند تعبیر قرآن کریم این است که ﴿وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِاْلأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ ٭ یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ﴾ که آیا این دختر را با خواری و خفت نگه بدارد یا این را دسیسه کند؛ مدسوس کند مدفون در گور کند که خاکها را کنار ببرد و این نوزاد را در خاک دفن بکند، این را میگویند دسیسه کردن. سرّ اینکه اگر کسی حیله کرد میگویند دسیسه کرد برای آن است که او آن هدف مشئون و باطل خود را در بین گفتهها و رفتارهای زیبای خود دفن میکند این حالت را میگویند دسیسه. خب پس اگر کسی این فطرت را دفن کرده است ضرر دید [و] اگر کسی کندوکاو کرد این فطرت ر ا شکوفا کرد به فلاح رسید. انبیا میکوشند «یُثیروا لهم دفائنَ العقول» که اثاره کنند؛ بشورانند تا شکوفایش کنند. شیطان میکوشد که براساس ﴿وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها﴾ این را دفن بکند. در اینجا اگر تغییر خلقت به این معناست که اصل فطرت را عوض بکنند این شدنی نیست، چون هر کسی به فطرت توحید خلق میشود. ولی اگر بکوشند که این فطرت را خاموش بکنند دفن بکنند که فطرت ظهور نکند این شدنی است، پس اگر منظور از ﴿فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ خاموش کردن نور فطرت باشد میسر است.
پرسش:...
معنای «سَبُع» شدن برخی انسانها در قیامت
پاسخ: اگر فطرت اینها را از بین ببرد تغییر خلقت است، فطرت را که از بین نمیبرد. بر فرض هم صورت نوعیه بشود این شخص، انسانی است که درنده شد وگرنه اگر آن فطرت انسانی را از انسان بگیرد انسان بشود درنده یک گرگ، گرگ از گرگ بودن یا مار و عقرب از مار و عقرب بودن چه عذابی میبرد، این همه مارها و عقربها را خدا خلق کرده است آنها معذب نیستند. اینکه انسان در قیامت به صورت مار یا عقرب یا گرگ درمیآید معنایش این نیست که انسان شده گرگ، بلکه «انسانٌ سبعٌ» یعنی با حفظ انسانیت و فطرت انسانی و صورت نوعی انسانی و فصل ناطق بودن، یک فصل دیگری را در طول فصل خود انتخاب کرده است، لذا از حیوانات دیگر به مراتب گمراهتر است، آنها حیوان ساهل یا خائر و مانند آناند ولی این «حیوانٌ ناطقٌ سبع» این باهوش، درندگی میکند لذا به مراتب از هر درندهای بدتر است از هر مار و عقربی بدتر است و معذب هم هست. به هر تقدیر، بیان ذات اقدس الهی این است که شیطان چنین تهدید کرد که ﴿فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّه﴾ خب.
عدم توان شیطان بر تغییر خلقت
یک نکته میماند و آن این است که این همه حماسهسرایی که شیطان کرد من اینچنین میکنم اینچنین میکنم اینچنین میکنم آیا خدا امضا کرده است یا نه. نسبت به بخشی از اینها را خدا امضا کرد، فرمود این کارها را او میکند ولی شاید درباره تغییر خلقت که اگر خواسته شیطان این باشد که خلقت به معنای فطرت را عوض بکند این را قرآن امضا نکرده. مسئله اضلال را شیطان گفت من اینها را گمراه میکنم، قرآن هم مسئله اضلال را به شیطان نسبت داد فرمود: ﴿کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلی عَذابِ السَّعیرِ﴾ (این یک) مسئله امر به منکر را که شیطان ادعا کرد قرآن امضا کرد، گفت: ﴿الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ﴾ این را امضا کرد. مسئله تزیین که گفت ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اْلأَرْضِ﴾ آن را امضا کرده است که ﴿زُیِّنَ لِلنّاسِ﴾ که فاعل زین مجهول است بنابر اینکه شیطان باشد و این تزیین را در خیلی از موارد خدا به شیطان نسبت داد که ﴿زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ ، اینها را نسبت داد و امضا کرد؛ اما مسئله تغییر خلقت را هم امضا کرده است یا نه، از این آیات برنمیآید و بلکه از جواب ذات اقدس الهی برمیآید که او هرگز توان تغییر خلقت را ندارد که بخواهد فطرت را عوض بکند ولی در مجاری ادراکی نفوذ دارد؛ وعده میدهد میفریبد گمراه میکند زیبا جلوه میدهد حسن را قبیح جلوه میدهد و مانند آن. این مقدار را ذات اقدس الهی امضا کرده است، برای اینکه بعد از اینکه این حماسهسرایی شیطان را نقل فرمود، آنگاه فرمود: ﴿وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرانًا مُبینًا﴾؛ اگر کسی تحت ولایت شیطان باشد سرمایه ابد را از دست داد و خسارت دید، چنین کسی تحت ولایت شیطان است.
پس شیطان اگر بخواهد اصل خلقت یعنی فطرت را عوض بکند هرگز قادر نیست. بخواهد جلوی شکوفایی فطرت را بگیرد مقدور او هست و قرآن کریم در این بخش که فرمود: ﴿وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرانًا مُبینًا﴾، آنگاه به امضای قدرت شیطان پرداخت که شیطان تا چه اندازه قادر است، فرمود: ﴿یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ﴾.
امکان دفن کردن اصل فطرت
حماسهسرایی شیطان را که ذکر کرد حالا دارد جمعبندی میکند میفرماید که ﴿یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ﴾. شیطان هم وعده میدهد هم وعید؛ وعده میدهد به طول عمر وعده میدهد به موفقیتهای دروغین و مانند آن، که در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» از وعدههای دروغین شیطان سخن به میان آمد؛ آیه 22 سوره «ابراهیم» این است که در قیامت، شیطان و حزبش وقتی محکوم عذاب الهی میشوند شیطان به پیروانش چنین میگوید: ﴿وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمّا قُضِیَ اْلأَمْرُ﴾ حالا که داوری شده است به پیروانش میگوید: ﴿إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ﴾؛ گفت من دعوت کردم خدا هم دعوت کرد، من هم وعده دادم خدا هم وعده داد، من دعوت دروغ داشتم خدا دعوت راست، من وعده باطل داشتم خدا وعده حق، خب میخواستید وعده حق را بپذیرید و دعوت حق را اجابت کنید. امروز نه از من کاری ساخته است که مشکل شما را حل کنم نه، از شما کاری ساخته است که به داد من برسید [بلکه] من فقط در حد دعوت شما را به گناه خواندم همین! هیچ سلطهای بر شما نداشتم، خب میخواستید نیایید شما که مختار بودید دعوتنامهها هم که متعدد بود میخواستید نیایید. اینکه در قیامت یک چنین احتجاجی در محضر حق است معلوم میشود این انسان کاملاً آزاد است، این درباره وعده شیطان. ولی درباره وعید شیطان قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت که شیطان انسان را به فقر تهدید میکند؛ آیه 268 سوره «بقره» این بود که ﴿الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ﴾؛ شیطان وعید به فقر میدهد. میگوید اگر در این کار خیر شرکت کردید آینده تو چه خواهد شد، خودت چه میکنی یا اگر این مال پیشنهادی را نپذیری آینده به فقر میافتی. در هنگام انفاق کردن و دادن حقوق الهی، شیطان وعید به فقر میدهد تهدید میکند. در هنگام ترک گرفتن مال حرام باز هم شیطان وعید به فقر میدهد؛ آنجا که انسان میخواهد حقوق الهی را بپردازد شیطان میگوید نپرداز خودت فقیر میشوی، آنجا که مال حرام را به او پیشنهاد دادند میخواهد نگیرد شیطان میگوید بگیر! برای اینکه آیندهات را تأمین کنی﴿الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ﴾؛ او شما را به فقر وعید میدهد در هر دو بخش، ﴿وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ﴾ اما ﴿وَ اللّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ﴾.
قدرت شیطان بر وعده و ایجاد آرزو
در این آیه محلّ بحث، ذات اقدس الهی دو چیز را امضا فرمود: یکی اینکه او قدرت وعده دارد؛ یکی اینکه او قدرت ایجاد آرزو دارد.
اسناد غرور به وعده و تمنّی شیطان
فرمود: ﴿یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ﴾ این دو تا کار را میکند؛ اما جز فریب چیز دیگر نیست ﴿وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُورًا﴾؛ او با نیرنگ وعده یا وعید دارد وعدههای او هم سراب است وعیدهای او هم سراب است. یک وقت است به انسان میگوید فلان جا آب است نرو که غرق میشوی، در حالی که چمن خوش منظری است و آب نیست. گاهی میگوید اگر آب میخواهی به فلان کرانه افق برو که سیراب بشوی در حالی که سراب است. گاهی جذب میکند به نام وعده گاهی دفع میکند به نام وعید؛ در هر دو حال فریب است. ﴿یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُورًا﴾ اینکه غرور را به وعده اسناد داد، معنایش این نیست که در تمنی، غرور نیست [بلکه] تمنی هم با غرور و فریب و نیرنگ آمیخته است. در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» غرور، به تمنی اسناد داده شد. وقتی منافقین به مؤمنین میگویند به ما نگاه کنید که ما هم از شما نور بگیریم ، جواب به آنها داده میشود که شما فریب نیرنگها را خوردهاید؛ آیه چهارده سوره «حدید» این است که ﴿یُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ﴾؛ منافقین به مؤمنین در قیامت میگویند که مگر ما در دنیا با شما نبودیم، ﴿قالُوا بَلی وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ اْلأَمانِیُّ﴾؛ شما اهل شک و رب بودید صبر کردید و اُمنیهها و تمنیات دروغین، شما را فریب داده است. پس غرور همان طوری که به وعده ارتباط دارد به ایجاد امنیه هم ارتباط دارد؛ منتها اسناد غرور به وعده، اُولیٰ است از اسناد غرور به امنیه. انسان با وعده خوشحالتر است، اما با تمنی و آرزو خوشحال نیست مغرور نیست ولی با وعده مغرور میشود. البته این ایجاد امنیه در اثر ایجاد یک تیرگی شعور، کم کم یک فریب مرموزی را هم در انسان ایجاد میکند، لذا در سورهٴ «حدید» غرور به امانی اسناد داده شد. در آیه محلّ بحث سوره «نساء» غرور به آن وعده اسناد داده شد که ﴿یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُورًا﴾ اگر فریب هست جز فریب چیز دیگر نیست، انسان در قیامت میبیند محصول کار او به هدر رفته است. اینکه گفته شد که ﴿فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ٭ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ﴾ اگر واقعاً خیر باشد میبیند و واقعاً شر باشد میبیند؛ اما اگر کسی ﴿وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾ کاری را انجام بدهند به عنوان اینکه خیر است، اینها هیچ نمیبینند آنگاه آن احتساب باطل به عنوان شر، دامنگیرشان میشود آن را میبینند.
نکاتی درباره کار خیر و شرّ
پس چهار مطلب در اینجا هست: یکی اینکه انسان کار خیر انجام میدهد این کار خیر ولو یک ذره هم باشد میبیند: ﴿فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ﴾؛ یکی این کار شر ولو مثقال ذره هم باشد میبیند: ﴿وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ﴾؛ یکی اینکه کار، کار باطل است ولی او خیال میکند خیر است چون خیال میکند خیر است عمری به دنبال او میدود وقتی هم که قیامت فرا رسید، هیچ اثری از او نمیبیند (این سه) و چون راهی باطل رفته بود و باطل را حق دیده بود و همین شر است این شر را میبیند، چهار.
«و الحمد لله رب العالمین»
- نحوه گمراه کردن شیطان
- فراموشی یاد خدا و معاد اصلیترین حربهٴ شیطان
- تصرّف شیطان در مجاری ادراکی و گرایشی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیدًا ﴿116﴾ إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاّ إِناثًا وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلاّ شَیْطانًا مَریدًا ﴿117﴾ لَعَنَهُ اللّهُ وَ قالَ َلأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا ﴿118﴾ وَ َلأُضِلَّنَّهُمْ وَ َلأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ اْلأَنْعامِ وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرانًا مُبینًا ﴿119﴾ یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُورًا ﴿120﴾ أُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا یَجِدُونَ عَنْها مَحیصًا ﴿121﴾ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَدًا وَعْدَ اللّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قیلاً ﴿122﴾
بعد از اینکه خطر شرک را بیان فرمود هشدار گمراهی شیطان را هم ذکر کرد. بعد فرمود شیطان مصمم شد که انسان را گمراه کند و راه گمراه کردن شیطان را هم به خوبی شرح داد. خطر پیروی شیطان را هم بازگو فرمود در مقابل، راه هدایت الهی را ارائه فرمود و سود پیروی وحی را تذکر داد و دلیل سودمندی پیروی وحی را هم بازگو کرد. قهراً بحث را در دو فصل باید تحلیل کرد: فصل اول آنچه به شیطان و اغوای شیطان و خطر پیروی شیطان و تولی شیطان برمیگردد؛ فصل دوم منفعت و برکت پیروی و هدایت خدا و تأثیرات فراوانی که پیروی خدا به همراه دارد.
معنای ذکر وصف برای قائد
در فصل اول فرمود شیطان، متمرد است و شیطان، ملعون است. اگر وصفی برای یک قائد و راهنما ذکر شد معنایش آن است که این قائد، پیروان خود را به آن وصفها متصف میکند. اگر شیطان، مرید است پیروان خود را متمرد میکند و اگر شیطان، ملعون است پیام لعن دارد پیروان خود را ملعون میکند. اگر گفتند شما به دنبال فاسق نروید برای آن است که فاسق جز دعوت به فسق کار دیگری ندارد. اگر گفتند شما متولی مَرید ملعون نشوید برای آن است که این ولیّ شما جز تمرد و لعنت کار دیگری ندارد. این دو وصف مضمون، در سرفصل قرار گرفت. فرمود شیطان، مرید است و ملعون: ﴿إِنْ یَدْعُونَ إِلاّ شَیْطانًا مَریدًا ٭ لَعَنَهُ اللّهُ﴾ این سرفصل.
نحوه گمراه کردن شیطان
حالا چگونه شیطان گمراه میکند. فرمود حرف شیطان این است و ﴿قالَ﴾ یعنی شیطان، ﴿لأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴾؛ شیطان به این قناعت نمیکند که افرادی را گمراه بکند، بلکه شیطان بنده طلب میکند که هر چه این مولا گفت آن بنده اطاعت کند، لذا به خدا صریحاً عرض کرد که در بین مخلوقهای تو یک بخشی هم سهم من است که من اینها را گمراه بکنم: ﴿لأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴾؛ من هم سهم میبرم ﴿مَفْرُوضًا﴾ یعنی مقطوعاً مقدرا و منظور از این عباد هم آن عباد تکوینی است که جامع عباد تشریعی و غیر تشریعی است. آنهایی که مؤمناند موحدند، احیاناً به دام شیطان میافتند. آنهایی هم که ملحدند که در دام شیطاناند منظور از این عباد، بندگان مصطلح تشریعی نیست [بلکه] جامع بین بندگان تشریعی و ملحدان است که اینها جزء بندگان تکوینی خدا هستند یعنی مخلوقهای تو، خب ﴿قالَ َلأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴾ و این نه برای آن است که طمع در همه نکند، بلکه براساس عجز اوست. طمع در مخلصین نمیکند، برای اینکه عاجز است. وقتی مخلصین را استثنا کرد درباره بقیه سهم میبرد. حالا بعضیها عبد محضاند عبد قنّ خالصاند بعضی عبد مکاتباند بعضی عبد مدبرند بعضیها عبدیاند که نیمی از آنها آزاد شده است حالا تا چه اندازه اینها تحت عبودیت شیطان باشند ﴿لأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴾ و اینکه گفت ﴿لأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» نحوه این اتخاذ را هم بازگو فرمود که شیطان میکوشد گروهی را برده خود کند و بر گُرده آنها سوار بشود؛ آیه 62 سوره «اسراء» این است که ﴿قالَ أَ رَأَیْتَکَ هذَا الَّذی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ َلأَحْتَنِکَنَّ ذُرّیَّتَهُ﴾؛ من احتناک میکنم یک سوار مسلط بر اسب آن اسب را احتناک میکند یعنی افسار را در حنکش قرار میدهد و حنک این اسب در اختیار سوارکار است. هر جا که این سوارکار بخواهد این اسب میرود و هر طور بخواهد میرود [که] این را میگویند احتناک که تحت حنک او به دست اوست حنک او یعنی زیرگلوی او که جای افسار است به دست اوست. اینکه میبینید بعضیها میگویند ما میخواهیم توبه کنیم ولی سخت است نمیتوانیم، برای اینکه اینها تحت احتناک شیطاناند و او هم چنین تهدیدی کرده است: ﴿لأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصیبًا مَفْرُوضًا﴾. در همان سوره «اسراء» گروه کم را استثنا کرد ﴿إِلاّ قَلیلاً﴾ و در سورهٴ «حجر» هم بندگان مخلص را استثنا کرد که مشخص میشود این قلیل، همان بندگان مخلصاند: ﴿قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی َلأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اْلأَرْضِ وَ َلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ ٭ إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ﴾ ، چه اینکه مشابه این در سورهٴ مبارکهٴ «ص» هم آمده است که فقط بندگان مخلص را من آزاد میگذارم یعنی در حقیقت به بندگان مخلَص دسترسی ندارم. خب لذا در سوره «اسراء» گروه کم را استثنا کرده است، پس بقیه سهم شیطاناند.
فراموشی یاد خدا و معاد اصلیترین حربهٴ شیطان
مهمترین راهی که شیطان برای نفوذ در پیروان خود دارد فراموش کردن یاد خدا و قیامت است؛ مادامی که مردم به یاد خدا و به یاد قیامت باشند تحت ولایت شیطان نیستند؛ شیطان میکوشد نام خدا و یاد خدا را از ذهنها و دلها ببرد و یاد معاد را هم از دلها خارج کند. در سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» این راه را قرآن بیان فرمود؛ آیه نوزده سوره «مجادله» این است که ﴿اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ﴾ یعنی شیطان بر اینها مسلط شد مستولی شد، از جاهایی است که بالأخره قرائتاش تعبدی است که این «واو»ش قلب به «الف» نشد همین جاست: ﴿اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ﴾ چون نام خدا و یاد خدا را از دلهای اینها را برد، پس وعدههای الهی را اینها گوش نمیدهند و این گروه، حزب الشیطان شدند: ﴿أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ﴾ . چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «ص» آنجا علت گناه کردن یک عده را فراموشی معاد میداند که ﴿لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ﴾ ، چون معاد را فراموش کردهاند دست به گناه زدند [و] در سوره «مجادله» هم فرمود چون یاد خدا از قلبشان رخت بربست حزب شیطان شدند.
تصرّف شیطان در مجاری ادراکی و گرایشی
شیطان در این مجاری ادراکی و معرفتی کار میکند اولاً در آن گرایشها کوشش میکند ثانیاً یعنی اول میکوشد شبهه ایجاد کند؛ معرفت خدا را مسائل برهانی را شبههناک کند تا از نظر بینش، انسان یک تیرگی فکری پیدا کند. همراه با این در گرایشها وسوسه میکند تا انسان چیز خوب را نخواهد و چیز بد را طلب کند. همزمان، این هم در بینش انسانها کار میکند هم در گرایش انسانها. در بحث عصمت ملاحظه فرمودید انسان وقتی به جایی میرسد که هم از نظر بینش یک علم خوبی داشته باشد و هم از نظر گرایش یک عقل عملی کارآمدی و گرایش خوبی شیطان این دو راه را میبندد و باز آنجا ثابت شد که در بین این دو راه مهمترین راه راه بینش هست، لذا اول شیطان شبهه ایجاد میکند به وسیله ترک اعمال صالحه آن علوم فراهم شده را ضعیف میکند [و] به وسیله ارتکاب معاصی، انسان این علوم فراهم شده را فراموش میکند تا کم کم از نظر بینش میشود ضعیف. وقتی از نظر بینش ضعیف شد از نظر گرایش به باطل میشود قوی، لذا راه نفوذ شیطان را ذات اقدس الهی از زبان خود شیطان اینچنین ترسیم کرد که شیطان گفت: ﴿وَ َلأُضِلَّنَّهُمْ﴾؛ من اینها را گمراه میکنم، خب ذات اقدس الهی اینها را هدایت میکند شیطان میگوید من اینها را گمراه میکنم. البته در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید که گمراه کردن شیطان یک معیار خاصی دارد اول دعوت و وسوسه است و اگر کسی به وسوسه شیطان اعتنا کرد به دام او میافتد: ﴿لأُضِلَّنَّهُمْ﴾ خب چگونه اینها را گمراه میکنند از این به بعد شرح کیفیت اضلال است ﴿وَ َلأُمَنِّیَنَّهُمْ﴾. مهمترین راه نفوذ شیطان تصرف در مجاری ادراکی و گرایشی است ﴿وَ َلأُمَنِّیَنَّهُمْ﴾؛ من اینها را به آرزوها مبتلا میکنم _همان بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «إنّ اخوفَ ما اخافُ علیکم اثنان اتّباعُ الْهوی و طولُ الأَمَلِ» _ من آنها را به تمنیات مبتلا میکنم؛ آنها به جای اینکه اهل رجا باشند اهل امنیه میشوند ﴿وَ َلأُمَنِّیَنَّهُمْ﴾ با این نون تأکید ثقیله؛ حتماً در اینها آرزوهای طولانی ایجاد میکنم.
پیامدهای آرزوهای طولانی
این آرزوهای طولانی دوتا پیامد دارد: اول اهتمام به دنیا و اشتغال به دنیا؛ دوم تسامح درباره آخرت اگر کسی به خیال خام در مدت طولانی در دنیا میماند فکر آخرت را میگذارد برای دوران پیری و تمام همّش جلب دنیاست. این دو تا پیامد را شیطان را با اُمنیه و ایجاد آرزوی کاذب در انسان راه اندازی میکند، لذا در بیان نورانی حضرت علی(سلام الله علیه) «فأمّا اتّباعُ الْهوی فَیَصُدُّ عن الحق و أمّا طولُ الأملِ فَیُنسِی الآخرة» . خب اگر کسی معاد را فراموش کرد یا اصلاً به فکر معاد نیست یا به سوف، سوف میگذراند که در بعضی از نصوص آمده است که آنچه انسان را به جهنم میاندازد تسویف است «تسویف» یعنی سوف سوف کردن یعنی بعداً انجام میدهم، بعداً انجام میدهم. این کار را به بعد واگذار کردن سوف افعل، سوف افعل این را میگویند تسویف. اگر آرزو طولانی شد، همت انسان به دنیا مصروف میشود و نسبت به آخرت با تسامح میگذرد ﴿وَ َلأُمَنِّیَنَّهُمْ﴾ این درباره ایجاد امنیه و آرزو ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ اْلأَنْعامِ﴾ این یک جریان مقطعی است که به عنوان مثال است البته نه تعیین.
تشویق شیطان به بدعت
فرمود من اینها را وادار میکنم به بدعتگذاری؛ در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیه 103 به خواست خدا خواهد آمد که اینها بحیره سائبه وصیله حام, امثالذلک را تحریم کرده بودند و در همان سوره مائده آیه 103 ذات اقدس الهی میفرماید: ﴿ما جَعَلَ اللّهُ مِنْ بَحیرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصیلَةٍ وَ لا حامٍ وَ لکِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ﴾؛ گاهی گوش شتری را یا قطع میکردند یا از بالا میشکافتند، شتری که پنج تا بچه آورده بود و پنجمیاش نر بود او را تکریم میکردند میگفتند دیگر ذبح او و نحر او بر ما حرام است. گوشش را شکاف میدادند که دیگر از گوشت او استفاده نکنند، چنین بدعتهایی میگذاشتند. اینگونه از بدعتهای جاهلی شاید در بین همه اقوام و ملل نباشد، لذا به عنوان مثال کیفیت اغوای شیطان یاد شده است، نه به عنوان یک اصل جامع. ذات اقدس الهی از قول شیطان نقل کرد که من ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ اْلأَنْعامِ﴾ اینگونه از بدعتگذاری در اثر امر شیطان است. اگر کسی تحت ولایت شیطان بود شیطان، امر به منکر و نهی از معروف میکند و این شخص هم مؤتمر به منکر است و منتهی از معروف، لذا گفت که ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ﴾ آنها هم متفرعاً بر امر من تبتیک میکنند: ﴿فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ اْلأَنْعامِ﴾ این «فاء» تفریع نشان میدهد که همین که امر شیطان صادر شد آنها امتثال میکنند؛ همان طوری که شیطان کار خود را با نون تأکید ثقیله یاد کرد امتثال حزب شیطان را هم با نون تأکید ثقیله یاد کرد: ﴿فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ اْلأَنْعامِ﴾ این تفریع و این نون تأکید ثقیله، نشانه آن است که اینها حزب شیطاناند و تحت ولایت شیطان هستند.
زیبا جلوه دادن حرام
شیطان اول آرزو ایجاد میکند در مجاری ادراکی انسان تصرف میکند و برای اینکه آرزو ایجاد بکند، مواهب طبیعی را زیبا جلوه میدهد. بعد از اینکه در این امر کامیاب شد [و] مواهب طبیعی را زیبا جلوه داد انسان را وادار میکند از راه حلال و حرام این مواهب طبیعی را تصاحب کند، آنگاه حرام را مثل حلال در دیدگاه او زیبا جلوه میدهد که اگر کسی از راه سرقت یا رشوه یا اختلاس و مانند آن مالی به دست آورد خود را هوشمند و عاقل میپندارد. این کارهای ادراکی را شیطان اول میکند یعنی مناظر طبیعی را زیبا جلوه میدهد؛ به جای اینکه بیننده اینها را به عنوان آیات زیبای الهی بنگرد و از اینها پی به ذات اقدس الهی ببرد اینها را در دیدگان مادی او زیبا جلوه میدهد. این را در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» تبیین کرد که شیطان از چه راهی مواهب طبیعی را زیبا جلوه میدهد؛ آیهٴ 39 سوره «حجر» این است: ﴿قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی َلأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اْلأَرْضِ وَ َلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ﴾؛ من در زمین مواهب طبیعی را موجودات عالم طبیعت و ماده را در جلوی چشمان اینها زیبا نشان میدهم؛ هرچه دیدند طلب میکنند. خب وقتی مواهب طبیعی را زیبا جلوه دادم هر چه دیدند میخواهند دستشان به حلال نرسید از را حرام مرتکب شدند، من این حرام را برای اینها کار خردپسند جلوه میدهم. آن را در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» مشخص کرد فرمود که کار شیطان این است که عمل اینها را برای اینها زیبا جلوه دهد؛ آیه 43 سورهٴ «انعام» این است که: ﴿فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾، اگر خلافی کرده است و از آن خلاف مالدار شد خیلی خود را عاقل میپندارد. پس اولین مرحله نفوذ شیطانی در اندیشههای بشر این است که مواهب طبیعی را در جلوی چشم او زیبا جلوه میدهد وقتی زیبا جلوه داد، این شخص این مواهب طبیعی را میپسندد.
تأثیر نگاه در انحراف انسان
ذات اقدس الهی به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُم زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ ؛ تو نسبت به آنچه را که در جهان در دست دیگران است دو تا چشمت را باز بکنی او را نگاه بکنی که این نگاه، نگاه جاذبهانگیز باشد نکن! همان طوری که به ما میگویند به نامحرم نگاه نکن با چشمی نیمه باز راه برو که اگر یک وقت چشمت افتاد، به دام نیفتی: ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ﴾ ، این ﴿یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ﴾ نه معنایش این است که زیر چشمی نگاه بکن، نه معنایش این است که کم نگاه بکن، نه معنایش این است که با چشم نیمه باز نگاه بکن نه، وقتی راه میروی اینچنین راه برو که اگر یک وقت چشمت افتاد به دام نیفتی، نه اینکه به زن نامحرم اینگونه نگاه بکن یعنی انسان وقتی بخواهد جایی را ببیند و خوب تماشا کند دو تا چشمش را به خوبی باز میکند، فرمود این طور راه نرو: ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ﴾ این درباره نگاه توده انسانها به آنچه در کوی و برزن هست.
درباره رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود آنچه در دست مردم است تو یک نگاه نیمه باز بکن که اگر یک وقت چشمت به ملک این و خانه آن و فرش آن افتاد طمع نکنی: ﴿وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُم﴾ چرا؟ برای اینکه ﴿زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ «زهر» یعنی شکوفه «زهرالربیع» یعنی شکوفه بهار «ازهار» یعنی شکوفهها. فرمود این دنیا برای هیچکس میوه نمیشود، فقط در حد شکوفه است، اینجا جای میوه نیست فقط شکوفه میشود. هر کس هم میخواهد به یک مقامی برسد همین که شکوفه شد یا مرگش یا مرضش فرا میرسد تا بخواهد به راحتی برسد میگویند نوبت دیگری است. خب، پس ﴿زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ که این اضافه وصف به موصوف است. اصلاً حیات دنیا شکوفه است میوه نیست هرگز، میوه در جای دیگر است. چون شکوفه است تو در هنگام راه رفتن دو تا چشمت را باز نکن که اگر یک وقت چشمت به جایی افتاد برای تو اثر سوئی را به همراه داشته باشد، نگاه نامحرمانه بکن به این مواهب طبیعی. شیطان در قبالش این کار را میکند که ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اْلأَرْضِ﴾ وقتی مواهب طبیعی را در دیدگاه انسان زیبا و مزیّن و زیور جلوه داد، انسان بالطبع زیباپسند است به دنبالش میرود؛ اگر از راه حلال نشد با حرام او را فراهم میکند. وقتی از راه حرام فراهم کرد دوباره شیطان همین کار حرام را برای او خردپسند وصف میکند: ﴿وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ ؛ آن شرک را و گناهان کبیره را و این دنیازدگی را شیطان زیبا نشان میدهد، لذا اینها خود را فرزانه و عاقل میپندارند. خب انسان با اندیشه زندگی میکند اگر گرایشش به یک سمت شد و وصف خود و کار خود را زیبا دید دیگر هدایت او بسیار دشوار است. در این حال است که شیطان احتناک میکند ؛ حنک او را در اختیار خود میگیرد، لذا گفت ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ اْلأَنْعامِ﴾.
خاموش کردن فطرت الهی انسان هدف اصلی شیطان
بعد گفت: ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ این یک امر جدید است. من درباره موجودات خارج، فرمانروایی میکنم او هم أمربر من است درباره بدعتگذاریهای جاهلی و مانند آن. درباره درون خود او هم اینچنین میکنم؛ من امر میکنم که خلقت خدا را تغییر بدهد او هم تغییر میدهد: ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ حالا این خلقت خدا باز درباره همان حیوانات است یا نه، تغییر خلقت خدا درباره آن فطرت اصلی است. فطرت اصلی که محور اصلی هدایت انبیا احیای آن فطرت است و محور اصلی اضلال شیطان، کور و گم کردن همین فطرت است این مورد اهتمام قرآن کریم است. اینکه شیطان میگوید ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ اگر منظور از این خلق همان فطرت باشد این جامع همه معاصی است. البته شیطان در اصل تغییر خلقت هرگز طمع نخواهد کرد و موفق هم نخواهد شد؛ اما در شکوفایی فطرت طمع میکند و آن را خاموش میکند.
مفهوم تغییر خلقت خدا
در سورهٴ مبارکهٴ «روم» آیه سی اینچنین است که: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ﴾، این ﴿لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ﴾ به عنوان نفی جنس نشان میدهد که هرگز فطرت خدا عوض نخواهد شد _فطرت خداداد_ نه خدا عوض میکند نه غیر خدا؛ اما خدا عوض نمیکند چون به نظام احسن آفرید [و] هرگز این احسن را تغییر نمیدهد. غیر خدا عوض نمیکند چون قدرت ندارد، مثل اینکه فرمود: ﴿لا تَبْدیلَ لِکَلِماتِ اللّهِ﴾ ؛ ﴿وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللّهِ﴾ کلمات الهی را چون ذات اقدس الهی به نحو احسن آفرید خودش عوض نمیکند. دیگری هم که قدرت تعویض و تبدیل ندارد، لذا به عنوان نفی جنس یاد کرد فرمود: ﴿لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ﴾ . حالا شیطان که میگوید: ﴿وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ در شکوفایی این فطرت، تغییر و تحولی ایجاد میکند. انبیا(علیهم السلام) مبعوث شدند که «و یثیروا لهم دفائنُ العقول» شیاطین _شیاطین الانس و الجن_ با اضلال و گمراهی رأسشان همان ابلیس میکوشند که این دفینه را مدفونتر بکنند که ﴿وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها﴾.
تغییر خلقت یعنی همان طوری که انبیا میکوشند این فطرت را روشن بکنند، او میکوشد این فطرت را خاموش بکند. در سورهٴ مبارکهٴ «شمس» فرمود که ما هر دو راه را یاد انسان دادیم ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾؛ اما ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها ٭ وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها﴾ ؛ ﴿دَسّاها﴾ یعنی «دسسها» که یکی از این سینها به «یاء» تبدیل شده است. دسیسه کردن یعنی تلاش و کوشش کردن که چیزی را انسان در جایی دفن بکند مقداری خاک و خاشاک رویش بپوشاند که پیدا نشود، این کار را میگویند دسیسه. در جریان اینکه در جاهلیت، دخترها را زنده به گور میکردند تعبیر قرآن کریم این است که ﴿وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِاْلأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ ٭ یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ﴾ که آیا این دختر را با خواری و خفت نگه بدارد یا این را دسیسه کند؛ مدسوس کند مدفون در گور کند که خاکها را کنار ببرد و این نوزاد را در خاک دفن بکند، این را میگویند دسیسه کردن. سرّ اینکه اگر کسی حیله کرد میگویند دسیسه کرد برای آن است که او آن هدف مشئون و باطل خود را در بین گفتهها و رفتارهای زیبای خود دفن میکند این حالت را میگویند دسیسه. خب پس اگر کسی این فطرت را دفن کرده است ضرر دید [و] اگر کسی کندوکاو کرد این فطرت ر ا شکوفا کرد به فلاح رسید. انبیا میکوشند «یُثیروا لهم دفائنَ العقول» که اثاره کنند؛ بشورانند تا شکوفایش کنند. شیطان میکوشد که براساس ﴿وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها﴾ این را دفن بکند. در اینجا اگر تغییر خلقت به این معناست که اصل فطرت را عوض بکنند این شدنی نیست، چون هر کسی به فطرت توحید خلق میشود. ولی اگر بکوشند که این فطرت را خاموش بکنند دفن بکنند که فطرت ظهور نکند این شدنی است، پس اگر منظور از ﴿فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾ خاموش کردن نور فطرت باشد میسر است.
پرسش:...
معنای «سَبُع» شدن برخی انسانها در قیامت
پاسخ: اگر فطرت اینها را از بین ببرد تغییر خلقت است، فطرت را که از بین نمیبرد. بر فرض هم صورت نوعیه بشود این شخص، انسانی است که درنده شد وگرنه اگر آن فطرت انسانی را از انسان بگیرد انسان بشود درنده یک گرگ، گرگ از گرگ بودن یا مار و عقرب از مار و عقرب بودن چه عذابی میبرد، این همه مارها و عقربها را خدا خلق کرده است آنها معذب نیستند. اینکه انسان در قیامت به صورت مار یا عقرب یا گرگ درمیآید معنایش این نیست که انسان شده گرگ، بلکه «انسانٌ سبعٌ» یعنی با حفظ انسانیت و فطرت انسانی و صورت نوعی انسانی و فصل ناطق بودن، یک فصل دیگری را در طول فصل خود انتخاب کرده است، لذا از حیوانات دیگر به مراتب گمراهتر است، آنها حیوان ساهل یا خائر و مانند آناند ولی این «حیوانٌ ناطقٌ سبع» این باهوش، درندگی میکند لذا به مراتب از هر درندهای بدتر است از هر مار و عقربی بدتر است و معذب هم هست. به هر تقدیر، بیان ذات اقدس الهی این است که شیطان چنین تهدید کرد که ﴿فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّه﴾ خب.
عدم توان شیطان بر تغییر خلقت
یک نکته میماند و آن این است که این همه حماسهسرایی که شیطان کرد من اینچنین میکنم اینچنین میکنم اینچنین میکنم آیا خدا امضا کرده است یا نه. نسبت به بخشی از اینها را خدا امضا کرد، فرمود این کارها را او میکند ولی شاید درباره تغییر خلقت که اگر خواسته شیطان این باشد که خلقت به معنای فطرت را عوض بکند این را قرآن امضا نکرده. مسئله اضلال را شیطان گفت من اینها را گمراه میکنم، قرآن هم مسئله اضلال را به شیطان نسبت داد فرمود: ﴿کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلی عَذابِ السَّعیرِ﴾ (این یک) مسئله امر به منکر را که شیطان ادعا کرد قرآن امضا کرد، گفت: ﴿الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ﴾ این را امضا کرد. مسئله تزیین که گفت ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اْلأَرْضِ﴾ آن را امضا کرده است که ﴿زُیِّنَ لِلنّاسِ﴾ که فاعل زین مجهول است بنابر اینکه شیطان باشد و این تزیین را در خیلی از موارد خدا به شیطان نسبت داد که ﴿زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ ، اینها را نسبت داد و امضا کرد؛ اما مسئله تغییر خلقت را هم امضا کرده است یا نه، از این آیات برنمیآید و بلکه از جواب ذات اقدس الهی برمیآید که او هرگز توان تغییر خلقت را ندارد که بخواهد فطرت را عوض بکند ولی در مجاری ادراکی نفوذ دارد؛ وعده میدهد میفریبد گمراه میکند زیبا جلوه میدهد حسن را قبیح جلوه میدهد و مانند آن. این مقدار را ذات اقدس الهی امضا کرده است، برای اینکه بعد از اینکه این حماسهسرایی شیطان را نقل فرمود، آنگاه فرمود: ﴿وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرانًا مُبینًا﴾؛ اگر کسی تحت ولایت شیطان باشد سرمایه ابد را از دست داد و خسارت دید، چنین کسی تحت ولایت شیطان است.
پس شیطان اگر بخواهد اصل خلقت یعنی فطرت را عوض بکند هرگز قادر نیست. بخواهد جلوی شکوفایی فطرت را بگیرد مقدور او هست و قرآن کریم در این بخش که فرمود: ﴿وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرانًا مُبینًا﴾، آنگاه به امضای قدرت شیطان پرداخت که شیطان تا چه اندازه قادر است، فرمود: ﴿یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ﴾.
امکان دفن کردن اصل فطرت
حماسهسرایی شیطان را که ذکر کرد حالا دارد جمعبندی میکند میفرماید که ﴿یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ﴾. شیطان هم وعده میدهد هم وعید؛ وعده میدهد به طول عمر وعده میدهد به موفقیتهای دروغین و مانند آن، که در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» از وعدههای دروغین شیطان سخن به میان آمد؛ آیه 22 سوره «ابراهیم» این است که در قیامت، شیطان و حزبش وقتی محکوم عذاب الهی میشوند شیطان به پیروانش چنین میگوید: ﴿وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمّا قُضِیَ اْلأَمْرُ﴾ حالا که داوری شده است به پیروانش میگوید: ﴿إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ﴾؛ گفت من دعوت کردم خدا هم دعوت کرد، من هم وعده دادم خدا هم وعده داد، من دعوت دروغ داشتم خدا دعوت راست، من وعده باطل داشتم خدا وعده حق، خب میخواستید وعده حق را بپذیرید و دعوت حق را اجابت کنید. امروز نه از من کاری ساخته است که مشکل شما را حل کنم نه، از شما کاری ساخته است که به داد من برسید [بلکه] من فقط در حد دعوت شما را به گناه خواندم همین! هیچ سلطهای بر شما نداشتم، خب میخواستید نیایید شما که مختار بودید دعوتنامهها هم که متعدد بود میخواستید نیایید. اینکه در قیامت یک چنین احتجاجی در محضر حق است معلوم میشود این انسان کاملاً آزاد است، این درباره وعده شیطان. ولی درباره وعید شیطان قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت که شیطان انسان را به فقر تهدید میکند؛ آیه 268 سوره «بقره» این بود که ﴿الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ﴾؛ شیطان وعید به فقر میدهد. میگوید اگر در این کار خیر شرکت کردید آینده تو چه خواهد شد، خودت چه میکنی یا اگر این مال پیشنهادی را نپذیری آینده به فقر میافتی. در هنگام انفاق کردن و دادن حقوق الهی، شیطان وعید به فقر میدهد تهدید میکند. در هنگام ترک گرفتن مال حرام باز هم شیطان وعید به فقر میدهد؛ آنجا که انسان میخواهد حقوق الهی را بپردازد شیطان میگوید نپرداز خودت فقیر میشوی، آنجا که مال حرام را به او پیشنهاد دادند میخواهد نگیرد شیطان میگوید بگیر! برای اینکه آیندهات را تأمین کنی﴿الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ﴾؛ او شما را به فقر وعید میدهد در هر دو بخش، ﴿وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ﴾ اما ﴿وَ اللّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ﴾.
قدرت شیطان بر وعده و ایجاد آرزو
در این آیه محلّ بحث، ذات اقدس الهی دو چیز را امضا فرمود: یکی اینکه او قدرت وعده دارد؛ یکی اینکه او قدرت ایجاد آرزو دارد.
اسناد غرور به وعده و تمنّی شیطان
فرمود: ﴿یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ﴾ این دو تا کار را میکند؛ اما جز فریب چیز دیگر نیست ﴿وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُورًا﴾؛ او با نیرنگ وعده یا وعید دارد وعدههای او هم سراب است وعیدهای او هم سراب است. یک وقت است به انسان میگوید فلان جا آب است نرو که غرق میشوی، در حالی که چمن خوش منظری است و آب نیست. گاهی میگوید اگر آب میخواهی به فلان کرانه افق برو که سیراب بشوی در حالی که سراب است. گاهی جذب میکند به نام وعده گاهی دفع میکند به نام وعید؛ در هر دو حال فریب است. ﴿یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُورًا﴾ اینکه غرور را به وعده اسناد داد، معنایش این نیست که در تمنی، غرور نیست [بلکه] تمنی هم با غرور و فریب و نیرنگ آمیخته است. در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» غرور، به تمنی اسناد داده شد. وقتی منافقین به مؤمنین میگویند به ما نگاه کنید که ما هم از شما نور بگیریم ، جواب به آنها داده میشود که شما فریب نیرنگها را خوردهاید؛ آیه چهارده سوره «حدید» این است که ﴿یُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ﴾؛ منافقین به مؤمنین در قیامت میگویند که مگر ما در دنیا با شما نبودیم، ﴿قالُوا بَلی وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ اْلأَمانِیُّ﴾؛ شما اهل شک و رب بودید صبر کردید و اُمنیهها و تمنیات دروغین، شما را فریب داده است. پس غرور همان طوری که به وعده ارتباط دارد به ایجاد امنیه هم ارتباط دارد؛ منتها اسناد غرور به وعده، اُولیٰ است از اسناد غرور به امنیه. انسان با وعده خوشحالتر است، اما با تمنی و آرزو خوشحال نیست مغرور نیست ولی با وعده مغرور میشود. البته این ایجاد امنیه در اثر ایجاد یک تیرگی شعور، کم کم یک فریب مرموزی را هم در انسان ایجاد میکند، لذا در سورهٴ «حدید» غرور به امانی اسناد داده شد. در آیه محلّ بحث سوره «نساء» غرور به آن وعده اسناد داده شد که ﴿یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُورًا﴾ اگر فریب هست جز فریب چیز دیگر نیست، انسان در قیامت میبیند محصول کار او به هدر رفته است. اینکه گفته شد که ﴿فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ٭ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ﴾ اگر واقعاً خیر باشد میبیند و واقعاً شر باشد میبیند؛ اما اگر کسی ﴿وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾ کاری را انجام بدهند به عنوان اینکه خیر است، اینها هیچ نمیبینند آنگاه آن احتساب باطل به عنوان شر، دامنگیرشان میشود آن را میبینند.
نکاتی درباره کار خیر و شرّ
پس چهار مطلب در اینجا هست: یکی اینکه انسان کار خیر انجام میدهد این کار خیر ولو یک ذره هم باشد میبیند: ﴿فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ﴾؛ یکی این کار شر ولو مثقال ذره هم باشد میبیند: ﴿وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ﴾؛ یکی اینکه کار، کار باطل است ولی او خیال میکند خیر است چون خیال میکند خیر است عمری به دنبال او میدود وقتی هم که قیامت فرا رسید، هیچ اثری از او نمیبیند (این سه) و چون راهی باطل رفته بود و باطل را حق دیده بود و همین شر است این شر را میبیند، چهار.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است