display result search
منو
تفسیر آیات 103 و 104 سوره نساء

تفسیر آیات 103 و 104 سوره نساء

  • 1 تعداد قطعات
  • 40 دقیقه مدت قطعه
  • 80 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 103 و 104 سوره نساء"
- عدم سقوط وجوب نماز در هیچ حالی
- حکمت تشریع نمازهای پنج‌گانه در شبانه‌روز
- تحلیل عقلی مسئله جهاد در قرآن


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْکُرُوا اللّهَ قِیامًا وَ قُعُودًا وَ عَلی جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا ﴿103﴾ وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یَرْجُونَ وَ کانَ اللّهُ عَلیمًا حَکیمًا﴿104﴾

بیان کیفیت نماز خوف در آیه
فرمود اگر خواستید نماز را در حال خوف انجام بدهید برابر حالتهای گوناگون‌تان انجام بدهید و اگر خوف برطرف شد به حالت اولی که نماز را انجام می‌دادید به همان حالت نماز را برگزار کنید، چرا؟ چون ﴿إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا﴾؛ نماز بر مؤمنین تثبیت شده است و برای هر نماز یک وقتی است که از او تعدی نخواهد شد. این ﴿إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا﴾ علت است برای هر دو حکم [و] نشان می‌دهد که آن جمله اول هم درباره کیفیت نماز است نه درباره اذکار بعد از نماز و تعقیبات. فرمود: ﴿فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ﴾ یعنی وقتی خواستید نماز بخوانید در حال خوف، ﴿فَاذْکُرُوا اللّهَ قِیامًا وَ قُعُودًا وَ عَلی جُنُوبِکُمْ﴾ این قسمت اول.
﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ﴾ یعنی اگر حالت خوف برطرف شد؛ آن طمأنینه و آرامش برگشت ﴿فَأَقیمُوا الصَّلاةَ﴾ که «الف» و «لام» آن «الف» و «لام» عهد است یعنی همان نماز معهود را با همان کمیت و کیفیت برگزار کنید، آن‌گاه بعد از این دو جمله و دو حکم، علت مشترک را ذکر کرد فرمود: ﴿إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا﴾. همان طوری که درباره روزه گفته شد: ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ﴾ درباره نماز هم این تعبیر هست که نماز، کتاب است یعنی مکتوب است مصدری است که معنای مفعول را تفهیم می‌کند ﴿إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا﴾ گرچه برای هر مکلفی مکتوب است، اختصاصی به مؤمنین ندارد؛ اما چون مؤمنین از این برنامه الهی بهره می‌برند فرمود بر مؤمنین نوشته شده. نظیر همان ﴿هُدًی لِلْمُتَّقینَ﴾ ، گرچه قرآن ﴿هُدًی لِلنّاسِ﴾ است ولی چون متقیان بهره می‌برند فرمود: ﴿هُدًی لِلْمُتَّقینَ﴾. اینجا هم نماز بر همه واجب شده است [و] اختصاصی به مؤمنین ندارد ولی مؤمنین‌اند که از نماز استفاده می‌کنند از این جهت فرمود: ﴿کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ﴾.

عدم سقوط وجوب نماز در هیچ حالی
از اینکه فرمود: ﴿کِتابًا مَوْقُوتًا﴾ برای آن است که بین نماز و روزه فرق است. درباره روزه که فرمود: ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ﴾ آنجا فرمود: ﴿فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کانَ مَریضًا أَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیّامٍ أُخَرَ﴾ ؛ آنجا فرمود اگر کسی مریض بود یا مسافر بود روزه نگیرد و در فرصت دیگر قضا به جا بیاورد. ولی درباره نماز این‌چنین نیست؛ بدل نماز مثل خود مبدل در همان وقت انجام می‌گیرد. این‌چنین نیست که انسان اگر مریض بود یا مسافر بود نماز نخواند و بعداً نماز را قضا به جا بیاورد، این ‌طور نیست. در هر حالی که باشد مکلف است به نماز مخصوص به آن حال و اگر آن را انجام داد دیگر قضا ندارد؛ اگر در حال نشسته است یا ایستاده یا با ایما و اشاره سر یا چشم و ابرو نماز می‌خواند همان تکلیف اوست و همان نماز صحیح است. فاقد طهورین هم این‌چنین است دیگر بدل ندارد که قضا داشته باشد؛ فاقد طهورین هم در حقیقت، نمازش را می‌خواند یا مکلف نیست از این دو حال بیرون نیست یا از آن «لا صلاةَ الا بطهورٍ» رفع ید می‌شود یا از اصل صلات رفع ید می‌شود، این‌چنین نیست که حالا نماز نخواند بعد قضا به جا بیاورد آن‌هم همان‌طور است در حقیقت، ممکن است از طهارت صرف نظر بشود. از اینکه فرمود: ﴿إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا﴾ یعنی با روزه فرق دارد. در همان جریان صفین و لیلة الهریر، در آن شب و در آن روز، وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) و همراهانشان با ایما و اشاره نماز خواندند نماز هر کسی برابر تکلیف همان حالت است و همان اداست. از اینکه فرمود موقوتاً یعنی نماز یک وقتی دارد که باید آن را در همان وقت انجام داد.
این کلمه موقوت یعنی وقت گذاشته شده و وقت تعیین شده، مشابه آن در سورهٴ مبارکهٴ «مرسلات» است که فرمود: ﴿وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ﴾ آیهٴ یازده سورهٴ «مرسلات»، ﴿أُقِّتَتْ﴾ یعنی «وقتت» یعنی وقت شهادت دادن مرسلین برای اُممشان مشخص شده است. چون در قیامت، انبیا و مرسلین(علیهم السلام) به عنوان شاهد امم حضور پیدا می‌کنند و این آیه هم چون درباره قیامت و اشراط قیامت است فرمود انبیا و مرسلین، موقت شدند یعنی وقت شهادتشان را فهمیدند که باید الآن درباره امتهای خود به شهادت برخیزند یعنی شاهد اعمالشان بودند، حالا ارائه کنند.

حکمت تشریع نمازهای پنج‌گانه در شبانه‌روز
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا﴾ یعنی برای نماز وقتی است. فخررازی یک جمع‌آوری کرده و بخشی از آنها در سایر کتابهای تفسیری هم آمده و آن این است که نمازهای پنج‌گانه را قرآن کریم به صورت ظریف تشریح کرد. نمازهای پنج‌گانه که جمعاً هفده رکعت است نفرمود یکجا بخوانید؛ مثلاً اول روز یا آخر روز یا اول شب یا آخر شب، هفده رکعت نماز بخوانید، بلکه این را بر این اوقات شبانه‌ روز تقسیم فرمود.
شواهدی بر تشریع نمازهای پنج‌گانه در قرآن
آیاتی که در زمینه اوقات پنج‌گانه نماز هست و نماز واجب شبانه روز را پنج تا می‌داند، هم در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست هم در سورهٴ «اسراء» و هم در سورهٴ «روم» و هم در سورهٴ «طه». البته آن تشریح صریح و روشنش به وسیله روایات مشخص می‌شود؛ اما شواهد قرآنی هم او را تأیید می‌کند که در شبانه روز پنج نماز واجب است و اوقاتش هم صبح است و ظهر است و عصر است و مغرب پنجمی‌اش عشا است.

شاهد اول آیه 238 سوره بقره
اولین آیهٴ در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 238 است که فرمود: ﴿حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتینَ﴾، این﴿حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی﴾ طبق استنباط ایشان، ناظر به نمازهای پنج‌گانه است برای اینکه حداقل صلوات که جمع است سه نماز است ﴿حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ﴾ پس این ناظر است به نمازهای سه‌گانه‌ای که واجب است، پس این ﴿الصَّلَواتِ﴾ سه نماز را شامل می‌شود. ﴿وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی﴾ نمی‌تواند یکی از این نمازهای سه‌گانه باشد، برای اینکه می‌شود تکرار، پس لابد یک نماز دیگری است می‌شود چهارمی و چون وُسطیٰ نشان می‌دهد که وسط دو طرف است و چهار تا نماز وُسطیٰ ندارد، پس معلوم می‌شود که آن صلواتی که اول گفته شد، منظور سه تا نماز نیست [بلکه] چهار تا نماز است، برای اینکه با این صلات وُسطیٰ بشود پنج تا، پنج تا نماز وسط دارد وگرنه چهار تا نماز که وسط ندارد. اگر می‌فرمود «والصلاة الاخری» صلات دیگری ما نمی‌توانستیم استفاده کنیم که پنج تا نماز واجب است ولی نفرمود صلاة اُخری [بلکه] فرمود: ﴿وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی﴾؛ فرمود آن دیگری میانه است یعنی بین دو طرف قرار گرفته، خب آن که میانه است باید دو طرفش معادل هم باشند یعنی دوتا نماز آن طرف دو تا نماز این طرف [و] یکی وسط که بشود پنج تا نماز وگرنه چهار تا نماز وُسطیٰ ندارد شش تا نماز وُسطیٰ ندارد و هکذا. این حداقل نمازهای پنج‌گانه را از این کریمه، با این بیان می‌شود استفاده کرد. بعد هم آیه بعدش فرمود: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُکْبانًا﴾ که بحثش گذشت، این در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بود.

شاهد دوم آیه 78 سوره اسراء
در سورهٴ «اسراء» آیهٴ 78 این است: ﴿أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُودًا﴾؛ از اینکه فرمود نماز را هنگام زوال آفتاب تا درون تاریکی شب برگزار کن، این ناظر به چهار تا نماز است؛ از اول ظهر تا درون شب که همان نصف شب باشد وقت ظهرین و مغربین است که چهار نماز با این جمله تفهیم شد ﴿أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ﴾ هنگام زوال آفتاب، ﴿إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ﴾ که وقت نماز عشا است. پس نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا که چهار تاست با این جمله بیان شد بعد ﴿وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ﴾ یعنی «اقم قرآن الفجر» را که منظور صلات صبح است که از صلات صبح به عنوان قرآن فجر یاد شده است ﴿إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُودًا﴾. البته گفتند نماز صبح را و همچنین نماز عصر را روی خصوصیتهای که این دو نماز دارند گرامی بدارید، چون ملائکه لیل و نهار در هنگام نماز صبح و هنگام نماز عصر با یکدیگر برخورد می‌کنند ملائکه لیل و ملائکه نهار، مرتب رفت و آمد دارند و حافظ و ضابط اعمال‌اند. موقع نماز صبح که می‌شود ملائکه شب تودیع می‌کنند و ملائکه روز پست را تحویل می‌گیرند، موقع نماز عصر هم که شد این‌چنین است. به هر تقدیر گفته شد ﴿إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُودًا﴾ یعنی «مع مشهوداً لطائفتن من الملائکه»، این در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء».

شاهد سوم آیه 130 سوره طه
در سورهٴ «طه» آیهٴ 130 این است ﴿فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضی﴾ فرمود: ﴿وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ﴾ می‌شود نماز صبح، ﴿وَ قَبْلَ غُرُوبِها﴾ می‌شود نماز عصر، ﴿وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ﴾ که «آناء» جمع اناء است یعنی وقت، ناظر به نماز مغرب و عشاست ﴿وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ﴾ که می‌شود نماز ظهر، برای اینکه روز که به دو قسم تقسیم می‌شود این وسط را یعنی این زوال را می‌شود گفت این طرف و آن طرف. این روز که تقسیم می‌شود این وسط را طرف می‌گویند، چون کنار آن قسمت اول است یا کنار قسمت دوم؛ آخر قسمت اول است و اول قسمت دوم ﴿أَطْرافَ النَّهارِ﴾ این است، چون به‌لحاظ مورد است دیگر، به اعتبار موارد است مثل ﴿آناءِ اللَّیْلِ﴾.
شاهد چهارم آیه 17 سوره روم
مشابه این با یک تفاوت مختصری در سورهٴ «روم» آمده است ﴿فَسُبْحانَ اللّهِ حینَ تُمْسُونَ وَ حینَ تُصْبِحُونَ ٭ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حینَ تُظْهِرُونَ﴾ در اینجا به چهار نماز اشاره شد: نماز عصر جداگانه طرح شد، فرمود: ﴿فَسُبْحانَ اللّهِ﴾ چون از نماز به تسبیح تعبیر می‌شود، قسمت مهم او را هم تسبیح تأمین می‌کند گرچه تکبیر هم در نماز فراوان است ﴿فَسُبْحانَ اللّهِ﴾ یعنی تسبیح بکن تسبیح کردنی خدا را ﴿حینَ تُمْسُونَ﴾؛ وقتی وارد شب می‌شوی، این راجع به نماز مغرب، ﴿وَ حینَ تُصْبِحُونَ﴾؛ وارد صبح می‌شوی راجع به نماز صبح. این جمله ﴿وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ یک جمله معترضه است برای اثبات این مطلب که تنها شما نیستید که به تسبیح و تحمید خدا می‌پردازید [بلکه] همه موجودات آسمان و زمین تسبیح و تحمیدگوی اویند ﴿وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾، خب پس نماز مغرب و نماز صبح را با آن دو تعبیر بیان فرمود. ﴿وَ عَشِیًّا﴾ که نماز عشا را با این تعبیر بیان فرمودند ﴿وَ حینَ تُظْهِرُونَ﴾ یعنی «تَدخلون فی الظهر» که این را که همان نماز ظهر است با این جمله بیان فرمودند. پس نماز مغرب را با ﴿تُمْسُونَ﴾ و نماز صبح را با ﴿تُصْبِحُونَ﴾ و نماز عشا را با ﴿عَشِیًّا﴾ و نماز ظهر را با ﴿حینَ تُظْهِرُونَ﴾ که ﴿حینَ تُظْهِرُونَ﴾ یعنی «تدخلون فی الظهر» بیان فرمودند، می‌ماند نماز عصر. به گمان فخررازی نماز عصر یک فضیلت برتری که دارد، جداگانه خدا او را ذکر کرد و آن در سورهٴ مبارکهٴ «عصر» است که ایشان خیال کردند که منظور از این عصر، همان نماز عصر است که آن در سورهٴ مبارکهٴ «عصر» است که مشخص است: ﴿وَ الْعَصْرِ ٭ إِنَّ اْلإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ﴾ . شاید منظور، آن نباشد به هر حال برای نماز عصر یک خصوصیتی هست که ملائکه روز با ملائکه شب با یکدیگر برخورد می‌کنند، این نشانه آن است که ﴿إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا﴾ که هرگز فوت نمی‌شود.

عدم اختصاص حکم صلوة خوف به جنگ و سفر
و مسئله خوف اختصاصی به خوف در حال جنگ ندارد.
در ذیل این مسئله که آیا این خوف، اختصاص دارد به جریان جنگ یا نه، چه اینکه گذشت در سورهٴ «بقره» که ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُکْبانًا﴾ آنجا روایات فراوانی خوانده شد که الآن آن روایات را نمی‌خوانیم فقط اشاره می‌کنیم. آنجا مشخص شد که منظور از این خوف، اختصاصی به حال سفر ندارد، حالا در خصوص سفر این آیه وارد شده است وگرنه اگر کسی از دزد یا از درنده‌ای ترسید، همین حکم صلات خوف برای او هست. روایاتی که در باب سوم از ابواب صلات خوف و مطارده [وسائل الشیعه] نقل شد، چون غالب این روایات در بحث سورهٴ «بقره» خوانده شد چندین روایت است، حالا شما به این روایاتی که مراجعه بفرمایید مشخص می‌شود که صلات خوف، اختصاصی به جنگ ندارد.
روایت اولش هم این است که عبدالرحمن از امام صادق(سلام الله علیه) نقل می‌کند می‌گوید من از امام صادق سؤال کردم ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُکْبانًا﴾ «کیف یصلی» این شخص «و ما یقول» و چگونه نماز بخواند و چه بگوید؟ «إن خاف مِن سَبُع او لِصٍّ کیف یصلّی قال(علیه السلام) یُکَبِّرُ و یُؤْمِئُ برأسه ایماءً» ؛ این تکبیر می‌گوید و با سرش هم اشاره می‌کند. و اگر آن درنده در قسمت جلو قرار گرفت او استقبال را ترک می‌کند یعنی نماز را که همان ایما و اشاره است، دیگر پشت به قبله یا به طرف شرق و غرب می‌خواند که آنجا شرط استقبال فوت می‌شود. چه اینکه در جریان صفین آنچه حضرت امیر(سلام الله علیه) در لیلة الهریر انجام داده است آن را هم ذکر می‌کنند، آن را هم منتها در باب بعد ذکر می‌کنند. می‌فرمایند که روایت هشت باب بعد یعنی باب چهارم از ابواب صلات خوف و مطارده [وسائل الشیعه] این است که: «فان امیرالمومنین(علیه السلام) لیلةُ الصفین و هی لیلة الهریر لم تکن صلاتُهم الظهرُ و العصرُ و المغربُ و العشاءُ عند وقت کل صلاةٍ الا بالتکبیر و التهلیل و التسبیح و التحمید و الدعاء فکانت تلک صلاتَهم و لم یأمرْهم باعادةِ الصلاة» ؛ امام باقر(سلام الله علیه) در جریان صلات خوف می‌فرماید که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) سربازان را به همین مقدار دستور داد و آنها هم با ایما و اشاره فقط ذکر می‌گفتند، تکبیر و تسبیح و تحمید و تهلیل داشتند و دعا داشتند و دیگر حضرت نفرمود نمازتان را اعاده کنید. به هر تقدیر خوف، اختصاصی به مسئله جنگ ندارد نه جنگ با سلاحهای دیروز و نه جنگ با سلاحهای امروز تا کسی بگوید عنوان مصایفه و جنگ تن به تن که حالا‌ها وجود ندارد، اینها نیست [بلکه] عمده، خوف است حالا خواه به صورت جنگهای سابق باشد یا جنگهای کنونی یا به صورت خوف از درنده یا دزد و راهزن و مانند آن باشد.

تحلیل عقلی مسئله جهاد در قرآن
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود در آیه بعد: ﴿وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ﴾ چون اصل بحث، درباره جهاد و دفاع از حدود اسلامی بود و برای اینکه نظام اسلامی، اساسش به همین عبادات است و ستون دین است و نماز برای حفظ اینهاست این اصل، فراموش نشود مسئله حکم نماز در میدان جبهه و جنگ را بیان فرمود. آن‌گاه به مؤمنین خطاب می‌کند، می‌فرماید: ﴿وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ﴾؛ شما در گرفتن و تعقیب کافران و مشرکان به خود وهن و سستی راه ندهید، احساس وهن نکنید ضعیف نشوید در گرفتن و تعقیب کافران و مشرکان، ﴿وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ﴾. این آیه هم از آن مواردی است که با تحلیل عقلی مسئله را حل می‌کند نه با تعبد صرف. فرمود: ﴿وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ﴾؛ در طلب و تعقیب کافران وهن و سستی به خود راه ندهید چرا؟ برای اینکه گاهی می‌فرماید شما غالب‌اید گاهی می‌فرماید که شما امیدوارید و همین امید به شما غلبه می‌دهد. در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» آنجا از یک راه دیگری آیه، دستور را ارائه می‌کند؛ آیهٴ 139 سورهٴ «آل عمران» این بود که ﴿وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾؛ شما وهن و حزن به خود راه ندهید نه اظهار ضعف کنید نه اظهار اندوه، چرا؟ برای اینکه اگر مؤمن‌اید شما برترید. آنجا فرمود اگر شما مؤمن‌اید، برترید به اصل ریشه حکم اشاره فرمودند. آیهٴ بعد هم این است که ﴿إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ﴾ اگر شما مقروح و مجروح شدید، آنها هم مقروح و مجروح شدند یعنی کافران و دشمنان. حالا آن دو آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» در ذهن شریفتان باشد تا این آیهٴ محلّ بحث سورهٴ «نساء» آن را باز کند.

تبیین قرآن مبنی بر برتری مسلمین
آیهٴ محلّ بحث سورهٴ «نساء» این است فرمود: ﴿وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ﴾؛ در تعقیب دشمنانتان، وهن و سستی نورزید چرا؟ برای اینکه ﴿إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ﴾؛ اگر شما ألم و درد و رنج می‌برید و احساس درد می‌کنید، آنها هم احساس درد می‌کنند، این‌چنین نیست که برای شما دشوار باشد برای آنها دشوار نباشد. پس چیزی آنها ندارند که مایه وهن شما باشد؛ اگر زخم و جراحات است آنها هم دارند، اگر شما دارید آنها هم دارند ولی شما چیزی دارید که آنها ندارند. آیه نمی‌فرماید شما و آنها برابرید چه در سورهٴ «آل عمران» و چه در این سوره می‌فرماید شما برترید نه برابر، چرا برترید؟ می‌فرماید عامل ضعف که در هر دو هست ولی عامل قوت فقط در شما است. عامل ضعف که آن زخم و رنج جنگ باشد این مشترک است، برای اینکه ﴿إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ﴾؛ برای اینکه اگر شما الم و رنج دارید خب، آنها هم زخم و رنج دارند ﴿فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ﴾.

تاثیر تکیه‌گاه ایمان مسلمین در موازنهٴ قوا با کفار
اما عامل قوت و قدرت در شما هست و در آنها نیست و آن این است که ﴿وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یَرْجُونَ﴾؛ شما یک تکیه‌گاه قوی دارید که به او امیدوارید آنها این را ندارند، آنها به چه کسی تکیه می‌کنند؟ کمک غیبی به آنها می‌رسد این‌چنین نیست، به آینده خوب امیدوارند این‌هم که نیست، پس شما دارای نکته قوت و تکیه‌گاه قوت هستید و آنها نیستند، بنابراین شما برترید نه برابر، پس ﴿لا تَهِنُوا﴾. این تحلیل در سورهٴ «آل عمران» به این صورت یاد شد ﴿وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾؛ این ﴿إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾ وقتی باز بشود به این صورت مشروح خواهد شد که شما تکیه‌گاه امداد غیبی دارید آنها ندارند، به جایی امیدوار هستید آنها نیستند، منتظر پاداش خوب هستید آنها نیستند وهمه اینها جزء علل و عواملی است که روحیه می‌دهد به شما، پس ﴿لا تَهِنُوا﴾. در سورهٴ «آل عمران» بعد از اینکه فرمود: ﴿إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾، آن‌گاه آنجا هم همین را باز کرد فرمود: ﴿إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ﴾؛ اگر قرح و جرحی به شما می‌رسد خب، به آنها هم می‌رسد؛ آنها هم مقروح و مجروح می‌شوند ﴿وَ تِلْکَ اْلأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ﴾ این روزگار و حکومتها دولت است. دولت را دولت گفتند، برای اینکه تداول می‌شود؛ هر روزی دست کسی است.
فرمود گاهی آنها پیروزند گاهی شما پیروزید تا معلوم بشود که شما با برای چه چیزی دارید می‌جنگید. اگر آن اخلاص شما ثابت بشود، دیگر پیروزی به سود شماست: ﴿وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمینَ وَ لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرینَ﴾ . در نهج‌البلاغه حضرت امیر(سلام الله علیه) دارد که ما در جنگها گاهی آنها پیروز می‌شدند گاهی ما پیروز می‌شدیم گاهی ما کشته می‌دادیم گاهی آنها کشته می‌دادند گاهی ما اسیر می‌گرفتیم گاهی آنها اسیر می‌گرفتند و این نیروهای ما تن به تن با هم می‌جنگیدند تا اخلاص ما معلوم شد. وقتی اخلاص ما معلوم شد، خدا ما را پیروز کرد. آنجاست که فرمود: «لو کنّا نأتی ما أتَیتُم ما قام للدین عمودٌ و لا اخْضَرَّ لِلْایمان عودٌ» ؛ فرمود اگر آن روشی که شما داشتید ما می‌داشتیم، هرگز درخت دین سبز نمی‌شد و یک شاخه‌ای از ایمان هم سبز نمی‌شد و دین ستونش استوار نمی‌شد. ما اگر دیدید پیروز شدیم، برای اینکه چندین بار شکست خوردیم شکست دادیم کشتیم کشته دادیم و تا معلوم شد که حق با ماست یعنی اخلاص ما معلوم شد، حالا که اخلاص ما معلوم شد دیگر تمام امدادهای غیبی به سمت ما آمد ما را خدا از راه غیب پیروز کرد این برابر همان آیهٴ سورهٴ «آل عمران» است که فرمود: ﴿وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ﴾، بعد ﴿وَ لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا﴾ ؛ تمحیص بکند یعنی خالص را از ناخالص جدا بکند. آیهٴ محلّ بحث در سورهٴ «نساء» این یک تحلیل روانی است که اگر شما تکیه گاه امید داشته باشید، دلیل ندارید که برابر باشید یقیناً برترید. فرمود پس ﴿وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ﴾؛ تعقیب کنید اینها را.

اشاره‌ای به شأن نزول آیه
گفتند این در جریان بعد از احد نازل شده است ، چون در جنگ احد عده‌ای زیادی از این مسلمانها مجروح شدند. دستور رسید که شما باید اینها را تعقیب کنید و اینها را هر جا هم که شد بگیرید با اینها بجنگید، بروید به دنبال اینها. برای اینکه اگر زخمی دارید خب آنها هم زخمی دارند ولی شما به یک تکیه‌گاهی امیدوارید که آنها نیستند، این گفتند شأن نزولش بعد از جریان احد است ﴿وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ﴾ چرا؟ برای اینکه ﴿إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ﴾؛ اگر شما متألّم می‌شوید و دردی احساس می‌کنید، ﴿فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ﴾؛ آنها هم الم دارند درد دارند ﴿کَما تَأْلَمُونَ﴾؛ اما ﴿وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یَرْجُونَ﴾ یعنی شما بین خوف و رجایید، آنها فقط خوف دارند.
این ﴿وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یَرْجُونَ﴾ گرچه ظاهرش جمله خبریه است ولی به داعی انشاء دارد القا می‌شود، خودش دارد روح امید اهدا می‌کند و احیا می‌کند یعنی شما امیدوار باشید، خدا شما را کمک می‌کند، ﴿وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یَرْجُونَ﴾. آن مسئله ﴿إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾ هم همین طور است. اگر بر اساس تعلیل باشد تعلیل، معنایش این است که وقتی شما مؤمنید به جایی امیدوارید، دلیل ندارد بترسید. اگر نه، بر اساس وعده باشد این جمله ظاهرش خبر است باطنش انشاء یعنی شما امیدوار باشید و آنها امیدوار نیستند. مثل اینکه فرمودند خداوند مولای مؤمنین است و برای کافرین مولایی نیست ﴿لا مَوْلى لَهُمْ﴾ و شعار مسلمین هم در بعضی از جنگهای اسلامی بود که «الله مولانا و لا مولی لکم» با اینکه خدا رب العالمین است؛ اما آن سرپرستی خاصی که از طرف خدا نصیب مؤمنین می‌شود هرگز بهره کافران نخواهد شد، از این جهت فرمود: ﴿وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یَرْجُونَ﴾؛ آنها امیدوار نیستند، آنها به چیزی تکیه نمی‌کنند ﴿وَ کانَ اللّهُ عَلیمًا حَکیمًا﴾؛ ذات اقدس الهی هم علیمانه و حکیمانه این فضایل را بهره شما می‌کند.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 40:17

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی