- 957
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 15 و 16 سوره نساء _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 15 و 16 سوره نساء _ بخش دوم"
- معنا و مفهوم «فواحش»؛
- تفسیر ابومسلم و برداشت از فحشاء در آیه
- حدود الهی و مسئولین اجرای آن.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنکُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴿15﴾ وَاللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا مِنْکُمْ فَآذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللّهَ کَانَ تَوَّاباً رَحِیماً﴿16﴾
معنا و مفهوم «فواحش»
کلمهٴ فاحش و همچنین فحشا و فواحش که در طیّ بحث دیروز اشاره شد، آن معصیتهای کبیره است که تعدّی از حدّ را به همراه دارد و در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» از مطلق معاصی کبیره، به عنوان فواحش یاد شده است. آیهٴ 151 سورهٴ «انعام» این است که: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ﴾ البته بعضی از معاصی کبیره را هم در کنارش به عنوان ذکر خاص بعد از عام ذکر فرمود: ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ﴾. فواحش، آن معاصی کبیرهای است که تعدّیاش زیاد است؛ منتها این عمل که بر خلاف عفّت است، چون عصیانِ فاحش است به فاحشه معروف شده است. فاحشه یعنی «العمل القبیح»، فاحش یعنی خیلی قبیح، آن «تاء» او هم یا صفت است برای خصلت و صفت و مانند آن یا مبالغه است.
راههای اثبات فحشا و حکم آن
این عمل، گاهی به اقرار ثابت میشود، گاهی به علم ثابت میشود، گاهی به بیّنه. اگر به علمِ حاکم شرع یا به اقرار ثابت بشود، حُکمش جداست، نصوص فقهی بیان کرده است و اگر به بیّنه ثابت بشود، حُکمش همین است که اینجا ذکر شده است که ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ﴾، این هم یک مطلب.
حدود الهی و مسئولین اجرای آن
مطلب بعدی آن است که این ناظر به مسئولین قضایی است نه ناظر به تودهٴ مسلمین، زیرا آنها مسئول اجرای این حدود الهی نیستند [بلکه] این سِمَت ولیّ مسلمین است [که] در درجهٴ اول امام معصوم بعد هم جانشینان آن. آیات سرقت، آیات جَلد و مانند آن، از همین قبیل است: ﴿السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا﴾ یا ﴿الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾ اینها گرچه به حسب ظاهر، خطاب به عموم مسلمین است ولی مسئولین اجرای اینها، اولیای امورند وگرنه هرج و مرج میشود که هر کسی بخواهد، حدّ الهی را جاری کند.
مراد از کلمه فاحشه در آیه 15
مطلب بعدی آن است که نوعِ مفسّرین، این کلمهٴ فاحشه را بر زنا تطبیق کردند که فرمودند: ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ﴾ و حُکم این را در درجهٴ اول، همان حبس دائم بود؛ منتها نه در زندان، بلکه در منزل، بعد به وسیله آیه سورهٴ «نور» حُکمش عوض شد. حالا آن اصطلاحاً نسخ است یا تخصیص، بحثی است که بعداً مطرح میشود. ولی مرحوم شیخ طوسی در تبیان از ابومسلم نقل میکند که ایشان، نظرش آن است که این ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ﴾ ناظر به مساحقه است نه ناظر به زنا.
تفسیر ابومسلم و برداشت از فحشای در آیه
بعد از اینکه این سخن را از ابومسلم نقل کردند، فرمودند که این بر خلاف اجماع است، بر خلاف گفته مفسّرین است و مانند آن. البته اجماع تعبّدی به آن صورت نیست که حالا، چون استظهاری بیش نیست. اجماع تعبّدی به آن معنا باشد که کشف از قول معصوم یا رأی معصوم ع بکند نیست، اینجا برای استظهار است چون همه اینها به شواهد آیات تمسّک کردند، یک امر استنباطی است یا لااقل محتملالمدرک است.
و اما آنچه زمینهٴ این تفسیر ابومسلم را فراهم میکند این است که نظر ایشان این است [که] این: ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ﴾ برای آن فحشایی است که بین زنها رُخ میدهد یعنی زنی با زن، به قرینهٴ آیه بعد که فرمود: ﴿وَاللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا مِنْکُمْ﴾، این ﴿وَاللَّذَانِ﴾ یعنی دوتا مرد؛ اگر دوتا مرد به فحشا مبتلا شدند که این ناظر است به لواط و آن ناظر است به مساحقه، پس هیچ کدام ناظر به زنا نیستند. قهراً مسئله نسخ هم رخت برمیبندد، برای اینکه این آیه ناظر به حُکم زنا نیست تا اینکه نسخ شده باشد [بلکه] این یک استیناس تفسیری است، به قرینه اینکه در آیه بعد تثنیه ذکر کرد؛ فرمود: ﴿وَاللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا﴾ یعنی آن دوتا مردی که این فحشا را مرتکب میشوند.
کلمه فاحشه یعنی گناهِ مهم، حالا آن گناه مهم یا به صورت مساحقه است ـ اگر زن با زن آلوده بشود ـ یا به صورت لواط است ـ اگر مرد با مرد آلوده بشود ـ این استیناس فقهی است.
پرسش:...
پاسخ: هر کدام از اینها که باشد کلمهٴ فحشا بر آنها اطلاق میشود؛ اما آیا آیه اُولیٰ اختصاص دارد به مساحقه و آیه دوم اختصاص دارد به لواط یا نه?
دیدگاه شیخ طوسی(ره) و اجماع مفسرین در آیه 15
اینکه مرحوم شیخ(رضوان الله علیه) فرمودند این حرف، بر خلاف گفتهٴ اکثر مفسّرین یا اجماع مفسّرین است برای آن است که این حُکم اگر این آیه دوم دربارهٴ لواط باشد، حُکم لواط که قتل است و از وجود مبارک رسول خدا ص هم رسید که «فَاقْتُلُوا الفاعلَ والمفعول» ، آنکه حُکمش این نیست ﴿فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا﴾ پس این نیست. پس او نمیتواند برای فحشایی که بین دوتا مرد صورت میپذیرد باشد و وقتی آن از قرینیّت افتاد، دربارهٴ خود آیه اول باید بحث کرد که آیه اول منظور چیست? آیه اول البته مطلق است؛ اما وقتی آیه سورهٴ مبارکهٴ «نور» نازل شد، از پیغمبر نقل کردند که این همان سبیلی است که خدا وعده داد که فرمود: ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ یا راهحلّی خدا برای اینها در نظر بگیرد و راهحل همین است که فرمود: ﴿الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ این اول سورهٴ مبارکهٴ «نور»، بیان سبیل است برای آن سبیلی که وعده فرمود، آیه دوم سورهٴ «نور» این بود.
تام نبودن استیناس تفسیری ابومسلم
سورهٴ مبارکهٴ «نور» هم بعد از سورهٴ «نساء» نازل شد. وقتی این آیه سورهٴ «نور» نازل شد، نقل کردند که پیغمبر فرمود: «خذوا عنّی، خذوا عنّی» برای اینکه این همان سبیلی است که خدا وعده داده است. حالا این روایات خوانده بشود تا معلوم بشود به کمک این روایات، نوعِ مفسّرین این آیه اُولیٰ را به زنا معنا کردند و به مساحقه معنا نکردند و آن استیناس تفسیری که ابومسلم داشت، آن تام نیست.
استناد به روایات در تام نبودن نظر ابومسلم
بخشی از این روایات در همان تفسیر شریف نورالثقلین، ذیل همین آیه ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ﴾ مطرح است؛ جلد اول، صفحهٴ 455 به بعد. اوّلین حدیثی که در این زمینه نقل شده است، از مرحوم کلینی است که با سند خاصّ خود از وجود مبارک امام پنجم نقل میکند، روایت هم طولانی است آن مقداری که به این بحث مرتبط است، ایشان نقل میکنند. میفرمایند که: «و سورة النور اُنزلت بعد سورة النساء»؛ از وجود مبارک امام باقر است که سورهٴ «نور» بعد از سورهٴ «نساء» نازل شد «و تصدیق ذلک»؛ به چه دلیل سورهٴ «نور» بعد از سورهٴ «نساء» نازل شد? برای اینکه «أنّ الله عزّ و جل أنزل علیه فی سورة النساء ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنکُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ و السبیل الذی قال الله عزّ و جل» این است: «﴿سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ٭ الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ » این حدیث، از امام باقر است.
مشابه این از عوالی اللآلی نقل شده است که رسول خدا فرمود: «خذوا عنّی: قد جعل الله لهنّ السبیل البِکرُ بالبِکر جَلْدُ مأة و تغریب عام» یعنی اگر این زنا مُحصن و مُحصنه نبود، صد تازیانه است با یک سال تبعید «والثیّبُ بالثیّب جلد مأه والرجم» ؛ اگر باکره نبودند، ثیب بودند ـ حالا این ثیب غیر از مُحصن و مُحصنه است ـ حُکمش هم تازیانه است هم رَجم.
مرحوم طبرسی در مجمع دارد که «حُکم هذه الآیه منسوخٌ عند جمهور المفسّرین و هو مرویّ عن أبیجعفر و أبیعبدالله» منظور از این نسخ، همان تخصیص یا تقیید است نه نسخ اصطلاحی، برای اینکه نسخ اصطلاحی آن است که قانونی و حُکمی ظهور در ابدیّت داشته باشد، بعد نسخ میشود ولی اگر از همان اول، آن قانون اوّلی بگوید که تا اطلاع ثانوی به این حُکم عمل بکنید وقتی اطلاع ثانوی حاصل شد و حُکم جدید آمد، این دیگر نسخ نیست؛ از همان اول خدا فرمود فعلاً اینچنین عمل بکنید تا دستور ثانوی صادر بشود برای شما ﴿أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ اینکه نسخ نیست. اگر این کلمهٴ ﴿أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ نبود، ظاهر آن حُکم، ابدیّت بود، بعد دلیل بعدی از این استمرار میکاست، این تقیید ازمانی یا تخصیص ازمانی و امثال ذلک بود، گرچه آن نسخ نیست ثبوتاً تخصیص است ولی اثباتاً نسخ نشان میدهد ولی وقتی خدا از همان اول بفرماید تا اطلاع ثانوی حُکم این است، معلوم میشود این حُکم، ابدی نیست ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾، پس این نسخ اصطلاحی نیست.
پرسش:...
پاسخ: اگر نمیآورد که نمیفرمود: ﴿أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾، پس زمینه برای این جعل هست دیگر، چون ذات اقدس الهی که به عواقب امور عالم است اینکه میفرماید یا اینچنین بشود یا آنچنان، معلوم میشود آن هم در شُرف وقوع هست. پس این را از ابدیّت القا میکند و اگر آن حُکم آمد، معلوم میشود که این همان سبیل است، چه اینکه روایات هم این را تأیید میکند .
پرسش:...
پاسخ: نه؛ آنکه خودش ناسخ است نه منسوخ، این میفرماید خود همین حُکم ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ﴾ این حُکم دائمی نیست. این حبس ابد است؛ اما قانونِ ابد نیست، چرا? برای اینکه خودش فرمود فعلاً حُکم، حبس ابد است مگر اینکه دستور دیگر بیاید.
معنا و حکم فاحشه در روایت امام صادق ع
در تفسیر عیّاشی از امام صادق به این صورت نقل شده است که ابیبصیر از وجود مبارک امام صادق سؤال میکند، این آیه ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ﴾ الی ﴿سَبِیلاً﴾ این معنایش چیست و حُکمش چیست? «قال هذه منسوخةٌ قال قلتُ کیف کانت»؛ پس حُکم قبل از نسخ چه بود که این بعد نسخ شد? «قال کانت المرأة إذا فَجَرت فقام علیها أربعة شهود»؛ اگر بزهکار میشد و چهار شاهد، در محکمهٴ عدل شهادت میدادند «اُدخلت بیتاً»؛ او را در اتاقی حبس میکردند «و لم تَحَدَّث و لم تُکَلَّم و لم تجالَس»؛ کسی با او سخن نمیگفت و کسی با او مجالست نمیکرد، این حبس انفرادی بود؛ منتها در زندان نبود در همان خانه بود که آن فساد زندانهای عمومی را نداشته باشد «و اوتِیَتْ فیه بطعامها و شرابها حتی تموت»؛ غذای او را و آب او را، آشامیدنی او را به او میدادند تا بمیرد.
«قلتُ»؛ أبیبصیر میگوید این جملهای که فرمود: ﴿أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ به چه معناست? «قال جَعْل السبیل الجلد والرَجم والامساک فی البیوت». این «والامساک فی البیوت» نه یعنی حبس ابد «قال قوله ﴿وَاللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا مِنْکُمْ﴾» چیست، این به چه معناست? «قال یعنی البِکر إذا أتت الفاحشة التی أتتها هذه الثیّب» اینجا ثیب باید مثلاً به معنای مُحصنه باشد نه ثیب یعنی شوهردیده، آنگاه اگر کسی که مبتلا به آلودگی شد همسر داشت، حُکمش همان حبس ابد است تا اینکه قانون جدید بیاید و اگر همسر نداشت، حُکمش «فَآذُوهُمَا» است یعنی اینها را اذیت کنید، توبیخ کنید و مانند آن، تا اینکه توبه کنند و اینها «فَآذُوهُمَا قال تُحبس» اینجا فرمود که حضرت نحوهٴ ایذا این است که این هم در اتاق حبس میشود؛ منتها اگر ثیب بود حبس ابد دارد و اگر بِکر بود، حبس ابد ندارد. «﴿فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا﴾»؛ اگر توبه کردند و آن رذایل اخلاقی را زدودند و خودشان را صالح کردند، از آنها صرفنظر کنید ﴿إِنَّ اللّهَ کَانَ تَوَّاباً رَحِیماً﴾» .
البته اینکه فرمود: ﴿فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا﴾ این باید در آیه دوم مبسوطاً بحث بشود به خواست خدا که این حُکم، برای کلّ واحد است. حالا اینچنین نیست که باید هر دو با هم توبه بکنند، هر دو با هم اصلاح بکنند خودشان را نه، حالا اگر یکی توبه کرد و خود را اصلاح کرد و دیگری توبه نکرد، حُکمش همین است.
پرسش:...
پاسخ: این نسخ، در اصطلاح نصوص، نسخ مصطلح نیست که شریعتی با شریعت دیگر نسخ میشود [بلکه] این نسخ، همان تخصیص و تقیید ازمانی است، این از آن حُکمی نیست که ما بگوییم «فَحَلالُه حلالٌ الی یوم القیامة» . قانونی که بیاید انسان بگوید چون این دین، دین خاتم و خاتِم است «فَحَلالُه حلالٌ الی یوم القیامة» ولی اگر در متن قانون اشاره بشود که شاید ما بعداً یک حُکم جدیدی نازل بکنیم، همین که فرمود شاید ما بعداً یک حُکم جدیدی نازل بکنیم انسان، جزم به ابدیّت او ندارد، شاید عوض شده باشد. لذا اگر قانون بعدی آمده است میشود مخصّص یا میشود مقیّد و مانند آن؛ حدّش ذکر شده است، دیگر سخن از نسخ نیست.
تخصیص با تقید بودن آیه سورهٴ «نور» نسبت به آیه پانزدهم
مطلب بعدی آن است که این کلمهٴ ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ یعنی زنان شوهردار که این ناظر به زنای مُحصنه باشد که فرمود: ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ﴾، چون کلمهٴ ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ دارد یعنی زنان شوهردار، چه اینکه احتمال هست یا مطلق است? اگر مخصوص به زن شوهردار باشد، آیه سورهٴ «نور» که فرمود: ﴿الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾ این نمیتواند ناسخ این باشد و جعل سبیل برای این بکند، برای اینکه زنِ شوهردار که حُکمش رَجم است . قبلاً بر فرض، حُکمش حبس ابد بود، بعد هم رَجم، دیگر آن آیه ناسخ این نیست. چطور آیه سورهٴ «نور» ناسخ این است، حالا یا مقیّد این یا مخصّص این یا شارح این، اگر این آیه مربوط به زنای مُحصنه باشد، آیه سورهٴ «نور» که مربوط به زنای غیر مُحصنه است که نه میتواند ناسخ این باشد، نه میتواند شارح و مخصّص و مقیّد این باشد، اینها دو صِنف از زنا هستند، هر آیهای ناظر به یک صِنف است.
پرسش:...
پاسخ: بله، سبیل بیاید در همین زمینه؛ اما آن سبیل آمد در جای دیگر. اگر این آیه مربوط به زنای مُحصنه باشد و آیه سورهٴ «نور» که مربوط به زنای مُحصنه نیست، او نمیتواند سبیل باشد برای این. آن حُکم زنای غیر محصنه را بیان میکند، این حکم زنای محصنه را بیان میکند، بر اساس این برداشت و کلمهٴ ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ البته بیتأیید نیست؛ اما آن مشکل را دارد که انسان بتواند از کلمهٴ ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ زنِ شوهردار استفاده بکند و بگوید مربوط به زنای مُحصنه است.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر ولی موضوع باید محفوظ باشد. اگر این آیه مربوط به زنای مُحصنه است، آیه سورهٴ «نور» که درباره زنای مُحصنه نیست.
احتمال در معنای «من نسائِکم» و بیان حضرت استاد
مطلب بعدی آن است که این کلمهٴ ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ شاید ناظر به زنهای احرار و آزاده باشد ، نه زنهای شوهردار. برای اینکه گاهی این ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ به این معناست که زنهای شما، گاهی به این معناست که زنهایی که مثل شما آزادند، در برابر ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ که اگر اِما بودند و کنیز بودند، این حدّ را ندارند و اگر آزاد بودند، این حدّشان این است و آن آیهٴ 25 همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است که جریان اِما را و کنیزها را که ذکر میکند، میفرماید: ﴿فَإِذَا أُحْصِنَّ﴾؛ اگر اینها مُحصنه شدند ﴿فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَی الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ﴾. خب، گرچه آن مربوط به زنای مُحصنه اِما است ولی اینکه بفرماید ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ در مقابل اِماست، نه زنهای آزادِ مُحصنه، بلکه زنهایی که آزادند در مقابل ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾.
پرسش:...
پاسخ: مطلق است، میخواهد مُحصنه میخواهد غیر محصنه [باشد]، چون یک گوشهاش را که مربوط به غیر محصنه است، آیه سورهٴ «نور» میتواند جعل سبیل باشد ولی اگر این آیه مربوط به محصنه است و آیه سورهٴ «نور» مربوط به غیر محصن، این ارتباطی با هم ندارند نه مخصّصاند، نه مقیّدند، نه ناسخاند، جعل سبیل به عهده او نیست.
بیان ناسخ و منسوخ نبودن آیهٴ پانزدهم با آیه سوره¬ٴ «نور»
خب، بیانی را بعضی از بزرگان دارند و آن این است که آن آیه سورهٴ «نور» نسخ نیست نسبت به این آیه، چرا? برای اینکه، اینکه فرمود: ﴿أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ این یعنی راه حل نشان بدهد که اینها آزاد بشوند [و] نجات پیدا کنند، حالا یا با توبه است یا با ازدواج است که اینها همسر میگیرند و دست از این بزهکاری برمیدارند یا بر فرض، همسر نگیرند به صلاح و سَداد میرسند و از این آلودگی رهایی پیدا میکنند و مانند آن، این ﴿یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ است و اگر رَجم بیاید یا جلد بیاید که این ﴿لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ نیست [بلکه] این «جعل الله علیهنّ سبیلا» است، نه «جعل الله لهنّ سبیلا». چون اینچنین است، بنابراین این قبل را باید به معنای نهی از منکر معنا کرد یعنی اگر زنهایی آلوده شدند، شما به عنوان نهی از منکر، اینها را در خانهها نگهدارید، نگذارید بیایند بیرون، نگذارید بیایند بیرون که مبادا آن آلودگیشان گسترش پیدا کند، مگر اینکه اصلاح بشوند، وقتی اصلاح شدند آن وقت میتوانید اینها را بیاورید بیرون، پس این کار را به عنوان نهی از منکر دارد نه به عنوان حدّ. آیه سورهٴ «نور» هم مستقیماً مربوط به حدّ زناست، چون این آیه سورهٴ «نساء» مربوط به نهی از منکر است و آیه سورهٴ «نور» مربوط به زناست، اینها هیچ تنافی با هم ندارند که یکی ناسخ دیگری باشد. این را حضرت آقای خویی(رضوان الله علیه) فرمودند در همان تفسیرشان، یک جلد تفسیر که دارند در بحث نسخ که چه آیه نسخ شد، چه آیه نسخ نشد، آنجا فرمودند .
حالا این را مطالعه بفرمایید تا برسیم به نقاط ابهام این بیان.
ابهام در معنای نهی از منکر بودن حکم آیهٴ پانزدهم
یکی از نقاط ابهامش این است که ما یک نهی از منکر داریم و یک حدّ و تعزیر که قبلاً هم فرق فقهی اینها گذشت. نهی از منکر این است که اگر کسی خواست به گناهی آلوده بشود، آدم جلویش را میگیرد که او آلوده نشود. حدّ و تعزیر برای آنجایی است که گناهی شده و به گنهکار میگویند چرا کردی? اینها فرق عمیقی با هم دارند. حدّ و تعزیر برای این است که کسی آلوده شد، او را کیفر میکنند که چرا این کار را کردی؟ نهی از منکر این است که جلوی افراد را میگیرند که نکنند. البته حالا نهی از منکر حالا مراتبی دارد: اول انزجار قلبی است، بعد گفتن به زبان است، بعد زدن است، حتی جرح. حالا آن قسمتهای نهایی نهی از منکر که جرح و امثال ذلک باشد به عهدهٴ ولیّ مسلمین است یا مأذونین از قبال او آن مطلب دیگر است ولی بالأخره نهی از منکر، مسئله جرح و ضرب را هم به همراه دارد.
ظهور آیه و دلالت آن بر امور قضایی
ظاهر این کریمه، مسئلهٴ قضاست که فرمود: اگر زنی آلوده شد، شما به صِرف علمتان عمل نکنید! خب، در نهی از منکر که احتیاج به محکمه قضا و اقامه شهادت و شهادت چهارتا شاهد عادل و امثال ذلک ندارد. حالا اگر کسی فهمید زنی بد کرده است خب، نهی از منکر بر او واجب است دیگر. این دیگر احتیاج ندارد که ﴿فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنکُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ﴾ خب، پیداست مسئله حدّ است و قضاست و شهادت، این چه کار به نهی از منکر دارد?
اگر کسی عالِم شد که زنی بد کرد، او که نمیتواند حبس ابد بکند، مگر اینکه به محکمه مراجع بکند [و] چهارتا شاهد عادل شهادت بدهند و قاضی هم حُکم بکند، این محکوم میشود به حبس در خانه و مانند آن. ولی اگر مسئله نهی از منکر بود، صِرف علم کافی بود؛ اگر کسی عالم شد که زنی آلوده شد، میتواند برای اینکه او دوباره به آلودگی تن در ندهد و مبتلاتر نشود جلوی او را بگیرد، این دیگر احتیاج ندارد به چهارتا شاهد عادل. پس آنچه را که ایشان فرمودند این آیه مربوط به نهی از منکر است با متن آیه سازگار نیست، گذشته از اینکه با آن روایات هم هماهنگ نیست؛ نه شواهد فقهی او را تأیید میکند، نه شواهد تفسیری او را تأیید میکند، نه شواهد روایی او را تأیید میکند، از هر سه جهت دور است و ضعیف.
پرسش:...
پاسخ: حالا آن دیگر میافتد در بحث ﴿فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا﴾ که بحثش به خواست خدا خواهد آمد! ولی منظور آن است که این اگر مربوط به نهی از منکر باشد خب، اگر کسی فهمید زنی آلوده است، حالا «إمّا بالمساحقه» که ابومسلم گفته «أو بالزنا» که نوعِ مفسّرین گفتند خب، بر هر کسی که آگاه است واجب است چه زن، چه مرد که جلوی او را بگیرد که بعدها آلوده نشود.
پرسش:...
پاسخ: اینها را که به وجود مبارک پیغمبر عرض میکردند این سوره هم در مدینه نازل شد. در مدینه هم نظام اسلامی مستقر شد، تنها در مکه نبود، این سوره و این احکام در مدینه نازل شد، نظام حکومتی در مدینه مستقر شد و وجود مبارک پیغمبر هم حدّ جاری میکرد؛ منتها این به نهی از منکر نمیتواند ارتباط پیدا کند. حالا ملاحظه بفرمایید تا تتمّه بحث برای روز بعد ـ انشاءالله ـ .
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- معنا و مفهوم «فواحش»؛
- تفسیر ابومسلم و برداشت از فحشاء در آیه
- حدود الهی و مسئولین اجرای آن.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنکُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴿15﴾ وَاللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا مِنْکُمْ فَآذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللّهَ کَانَ تَوَّاباً رَحِیماً﴿16﴾
معنا و مفهوم «فواحش»
کلمهٴ فاحش و همچنین فحشا و فواحش که در طیّ بحث دیروز اشاره شد، آن معصیتهای کبیره است که تعدّی از حدّ را به همراه دارد و در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» از مطلق معاصی کبیره، به عنوان فواحش یاد شده است. آیهٴ 151 سورهٴ «انعام» این است که: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ﴾ البته بعضی از معاصی کبیره را هم در کنارش به عنوان ذکر خاص بعد از عام ذکر فرمود: ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ﴾. فواحش، آن معاصی کبیرهای است که تعدّیاش زیاد است؛ منتها این عمل که بر خلاف عفّت است، چون عصیانِ فاحش است به فاحشه معروف شده است. فاحشه یعنی «العمل القبیح»، فاحش یعنی خیلی قبیح، آن «تاء» او هم یا صفت است برای خصلت و صفت و مانند آن یا مبالغه است.
راههای اثبات فحشا و حکم آن
این عمل، گاهی به اقرار ثابت میشود، گاهی به علم ثابت میشود، گاهی به بیّنه. اگر به علمِ حاکم شرع یا به اقرار ثابت بشود، حُکمش جداست، نصوص فقهی بیان کرده است و اگر به بیّنه ثابت بشود، حُکمش همین است که اینجا ذکر شده است که ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ﴾، این هم یک مطلب.
حدود الهی و مسئولین اجرای آن
مطلب بعدی آن است که این ناظر به مسئولین قضایی است نه ناظر به تودهٴ مسلمین، زیرا آنها مسئول اجرای این حدود الهی نیستند [بلکه] این سِمَت ولیّ مسلمین است [که] در درجهٴ اول امام معصوم بعد هم جانشینان آن. آیات سرقت، آیات جَلد و مانند آن، از همین قبیل است: ﴿السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا﴾ یا ﴿الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾ اینها گرچه به حسب ظاهر، خطاب به عموم مسلمین است ولی مسئولین اجرای اینها، اولیای امورند وگرنه هرج و مرج میشود که هر کسی بخواهد، حدّ الهی را جاری کند.
مراد از کلمه فاحشه در آیه 15
مطلب بعدی آن است که نوعِ مفسّرین، این کلمهٴ فاحشه را بر زنا تطبیق کردند که فرمودند: ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ﴾ و حُکم این را در درجهٴ اول، همان حبس دائم بود؛ منتها نه در زندان، بلکه در منزل، بعد به وسیله آیه سورهٴ «نور» حُکمش عوض شد. حالا آن اصطلاحاً نسخ است یا تخصیص، بحثی است که بعداً مطرح میشود. ولی مرحوم شیخ طوسی در تبیان از ابومسلم نقل میکند که ایشان، نظرش آن است که این ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ﴾ ناظر به مساحقه است نه ناظر به زنا.
تفسیر ابومسلم و برداشت از فحشای در آیه
بعد از اینکه این سخن را از ابومسلم نقل کردند، فرمودند که این بر خلاف اجماع است، بر خلاف گفته مفسّرین است و مانند آن. البته اجماع تعبّدی به آن صورت نیست که حالا، چون استظهاری بیش نیست. اجماع تعبّدی به آن معنا باشد که کشف از قول معصوم یا رأی معصوم ع بکند نیست، اینجا برای استظهار است چون همه اینها به شواهد آیات تمسّک کردند، یک امر استنباطی است یا لااقل محتملالمدرک است.
و اما آنچه زمینهٴ این تفسیر ابومسلم را فراهم میکند این است که نظر ایشان این است [که] این: ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ﴾ برای آن فحشایی است که بین زنها رُخ میدهد یعنی زنی با زن، به قرینهٴ آیه بعد که فرمود: ﴿وَاللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا مِنْکُمْ﴾، این ﴿وَاللَّذَانِ﴾ یعنی دوتا مرد؛ اگر دوتا مرد به فحشا مبتلا شدند که این ناظر است به لواط و آن ناظر است به مساحقه، پس هیچ کدام ناظر به زنا نیستند. قهراً مسئله نسخ هم رخت برمیبندد، برای اینکه این آیه ناظر به حُکم زنا نیست تا اینکه نسخ شده باشد [بلکه] این یک استیناس تفسیری است، به قرینه اینکه در آیه بعد تثنیه ذکر کرد؛ فرمود: ﴿وَاللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا﴾ یعنی آن دوتا مردی که این فحشا را مرتکب میشوند.
کلمه فاحشه یعنی گناهِ مهم، حالا آن گناه مهم یا به صورت مساحقه است ـ اگر زن با زن آلوده بشود ـ یا به صورت لواط است ـ اگر مرد با مرد آلوده بشود ـ این استیناس فقهی است.
پرسش:...
پاسخ: هر کدام از اینها که باشد کلمهٴ فحشا بر آنها اطلاق میشود؛ اما آیا آیه اُولیٰ اختصاص دارد به مساحقه و آیه دوم اختصاص دارد به لواط یا نه?
دیدگاه شیخ طوسی(ره) و اجماع مفسرین در آیه 15
اینکه مرحوم شیخ(رضوان الله علیه) فرمودند این حرف، بر خلاف گفتهٴ اکثر مفسّرین یا اجماع مفسّرین است برای آن است که این حُکم اگر این آیه دوم دربارهٴ لواط باشد، حُکم لواط که قتل است و از وجود مبارک رسول خدا ص هم رسید که «فَاقْتُلُوا الفاعلَ والمفعول» ، آنکه حُکمش این نیست ﴿فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا﴾ پس این نیست. پس او نمیتواند برای فحشایی که بین دوتا مرد صورت میپذیرد باشد و وقتی آن از قرینیّت افتاد، دربارهٴ خود آیه اول باید بحث کرد که آیه اول منظور چیست? آیه اول البته مطلق است؛ اما وقتی آیه سورهٴ مبارکهٴ «نور» نازل شد، از پیغمبر نقل کردند که این همان سبیلی است که خدا وعده داد که فرمود: ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ یا راهحلّی خدا برای اینها در نظر بگیرد و راهحل همین است که فرمود: ﴿الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ این اول سورهٴ مبارکهٴ «نور»، بیان سبیل است برای آن سبیلی که وعده فرمود، آیه دوم سورهٴ «نور» این بود.
تام نبودن استیناس تفسیری ابومسلم
سورهٴ مبارکهٴ «نور» هم بعد از سورهٴ «نساء» نازل شد. وقتی این آیه سورهٴ «نور» نازل شد، نقل کردند که پیغمبر فرمود: «خذوا عنّی، خذوا عنّی» برای اینکه این همان سبیلی است که خدا وعده داده است. حالا این روایات خوانده بشود تا معلوم بشود به کمک این روایات، نوعِ مفسّرین این آیه اُولیٰ را به زنا معنا کردند و به مساحقه معنا نکردند و آن استیناس تفسیری که ابومسلم داشت، آن تام نیست.
استناد به روایات در تام نبودن نظر ابومسلم
بخشی از این روایات در همان تفسیر شریف نورالثقلین، ذیل همین آیه ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ﴾ مطرح است؛ جلد اول، صفحهٴ 455 به بعد. اوّلین حدیثی که در این زمینه نقل شده است، از مرحوم کلینی است که با سند خاصّ خود از وجود مبارک امام پنجم نقل میکند، روایت هم طولانی است آن مقداری که به این بحث مرتبط است، ایشان نقل میکنند. میفرمایند که: «و سورة النور اُنزلت بعد سورة النساء»؛ از وجود مبارک امام باقر است که سورهٴ «نور» بعد از سورهٴ «نساء» نازل شد «و تصدیق ذلک»؛ به چه دلیل سورهٴ «نور» بعد از سورهٴ «نساء» نازل شد? برای اینکه «أنّ الله عزّ و جل أنزل علیه فی سورة النساء ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنکُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ و السبیل الذی قال الله عزّ و جل» این است: «﴿سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ٭ الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ » این حدیث، از امام باقر است.
مشابه این از عوالی اللآلی نقل شده است که رسول خدا فرمود: «خذوا عنّی: قد جعل الله لهنّ السبیل البِکرُ بالبِکر جَلْدُ مأة و تغریب عام» یعنی اگر این زنا مُحصن و مُحصنه نبود، صد تازیانه است با یک سال تبعید «والثیّبُ بالثیّب جلد مأه والرجم» ؛ اگر باکره نبودند، ثیب بودند ـ حالا این ثیب غیر از مُحصن و مُحصنه است ـ حُکمش هم تازیانه است هم رَجم.
مرحوم طبرسی در مجمع دارد که «حُکم هذه الآیه منسوخٌ عند جمهور المفسّرین و هو مرویّ عن أبیجعفر و أبیعبدالله» منظور از این نسخ، همان تخصیص یا تقیید است نه نسخ اصطلاحی، برای اینکه نسخ اصطلاحی آن است که قانونی و حُکمی ظهور در ابدیّت داشته باشد، بعد نسخ میشود ولی اگر از همان اول، آن قانون اوّلی بگوید که تا اطلاع ثانوی به این حُکم عمل بکنید وقتی اطلاع ثانوی حاصل شد و حُکم جدید آمد، این دیگر نسخ نیست؛ از همان اول خدا فرمود فعلاً اینچنین عمل بکنید تا دستور ثانوی صادر بشود برای شما ﴿أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ اینکه نسخ نیست. اگر این کلمهٴ ﴿أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ نبود، ظاهر آن حُکم، ابدیّت بود، بعد دلیل بعدی از این استمرار میکاست، این تقیید ازمانی یا تخصیص ازمانی و امثال ذلک بود، گرچه آن نسخ نیست ثبوتاً تخصیص است ولی اثباتاً نسخ نشان میدهد ولی وقتی خدا از همان اول بفرماید تا اطلاع ثانوی حُکم این است، معلوم میشود این حُکم، ابدی نیست ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾، پس این نسخ اصطلاحی نیست.
پرسش:...
پاسخ: اگر نمیآورد که نمیفرمود: ﴿أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾، پس زمینه برای این جعل هست دیگر، چون ذات اقدس الهی که به عواقب امور عالم است اینکه میفرماید یا اینچنین بشود یا آنچنان، معلوم میشود آن هم در شُرف وقوع هست. پس این را از ابدیّت القا میکند و اگر آن حُکم آمد، معلوم میشود که این همان سبیل است، چه اینکه روایات هم این را تأیید میکند .
پرسش:...
پاسخ: نه؛ آنکه خودش ناسخ است نه منسوخ، این میفرماید خود همین حُکم ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ﴾ این حُکم دائمی نیست. این حبس ابد است؛ اما قانونِ ابد نیست، چرا? برای اینکه خودش فرمود فعلاً حُکم، حبس ابد است مگر اینکه دستور دیگر بیاید.
معنا و حکم فاحشه در روایت امام صادق ع
در تفسیر عیّاشی از امام صادق به این صورت نقل شده است که ابیبصیر از وجود مبارک امام صادق سؤال میکند، این آیه ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ﴾ الی ﴿سَبِیلاً﴾ این معنایش چیست و حُکمش چیست? «قال هذه منسوخةٌ قال قلتُ کیف کانت»؛ پس حُکم قبل از نسخ چه بود که این بعد نسخ شد? «قال کانت المرأة إذا فَجَرت فقام علیها أربعة شهود»؛ اگر بزهکار میشد و چهار شاهد، در محکمهٴ عدل شهادت میدادند «اُدخلت بیتاً»؛ او را در اتاقی حبس میکردند «و لم تَحَدَّث و لم تُکَلَّم و لم تجالَس»؛ کسی با او سخن نمیگفت و کسی با او مجالست نمیکرد، این حبس انفرادی بود؛ منتها در زندان نبود در همان خانه بود که آن فساد زندانهای عمومی را نداشته باشد «و اوتِیَتْ فیه بطعامها و شرابها حتی تموت»؛ غذای او را و آب او را، آشامیدنی او را به او میدادند تا بمیرد.
«قلتُ»؛ أبیبصیر میگوید این جملهای که فرمود: ﴿أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ به چه معناست? «قال جَعْل السبیل الجلد والرَجم والامساک فی البیوت». این «والامساک فی البیوت» نه یعنی حبس ابد «قال قوله ﴿وَاللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا مِنْکُمْ﴾» چیست، این به چه معناست? «قال یعنی البِکر إذا أتت الفاحشة التی أتتها هذه الثیّب» اینجا ثیب باید مثلاً به معنای مُحصنه باشد نه ثیب یعنی شوهردیده، آنگاه اگر کسی که مبتلا به آلودگی شد همسر داشت، حُکمش همان حبس ابد است تا اینکه قانون جدید بیاید و اگر همسر نداشت، حُکمش «فَآذُوهُمَا» است یعنی اینها را اذیت کنید، توبیخ کنید و مانند آن، تا اینکه توبه کنند و اینها «فَآذُوهُمَا قال تُحبس» اینجا فرمود که حضرت نحوهٴ ایذا این است که این هم در اتاق حبس میشود؛ منتها اگر ثیب بود حبس ابد دارد و اگر بِکر بود، حبس ابد ندارد. «﴿فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا﴾»؛ اگر توبه کردند و آن رذایل اخلاقی را زدودند و خودشان را صالح کردند، از آنها صرفنظر کنید ﴿إِنَّ اللّهَ کَانَ تَوَّاباً رَحِیماً﴾» .
البته اینکه فرمود: ﴿فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا﴾ این باید در آیه دوم مبسوطاً بحث بشود به خواست خدا که این حُکم، برای کلّ واحد است. حالا اینچنین نیست که باید هر دو با هم توبه بکنند، هر دو با هم اصلاح بکنند خودشان را نه، حالا اگر یکی توبه کرد و خود را اصلاح کرد و دیگری توبه نکرد، حُکمش همین است.
پرسش:...
پاسخ: این نسخ، در اصطلاح نصوص، نسخ مصطلح نیست که شریعتی با شریعت دیگر نسخ میشود [بلکه] این نسخ، همان تخصیص و تقیید ازمانی است، این از آن حُکمی نیست که ما بگوییم «فَحَلالُه حلالٌ الی یوم القیامة» . قانونی که بیاید انسان بگوید چون این دین، دین خاتم و خاتِم است «فَحَلالُه حلالٌ الی یوم القیامة» ولی اگر در متن قانون اشاره بشود که شاید ما بعداً یک حُکم جدیدی نازل بکنیم، همین که فرمود شاید ما بعداً یک حُکم جدیدی نازل بکنیم انسان، جزم به ابدیّت او ندارد، شاید عوض شده باشد. لذا اگر قانون بعدی آمده است میشود مخصّص یا میشود مقیّد و مانند آن؛ حدّش ذکر شده است، دیگر سخن از نسخ نیست.
تخصیص با تقید بودن آیه سورهٴ «نور» نسبت به آیه پانزدهم
مطلب بعدی آن است که این کلمهٴ ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ یعنی زنان شوهردار که این ناظر به زنای مُحصنه باشد که فرمود: ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ﴾، چون کلمهٴ ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ دارد یعنی زنان شوهردار، چه اینکه احتمال هست یا مطلق است? اگر مخصوص به زن شوهردار باشد، آیه سورهٴ «نور» که فرمود: ﴿الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾ این نمیتواند ناسخ این باشد و جعل سبیل برای این بکند، برای اینکه زنِ شوهردار که حُکمش رَجم است . قبلاً بر فرض، حُکمش حبس ابد بود، بعد هم رَجم، دیگر آن آیه ناسخ این نیست. چطور آیه سورهٴ «نور» ناسخ این است، حالا یا مقیّد این یا مخصّص این یا شارح این، اگر این آیه مربوط به زنای مُحصنه باشد، آیه سورهٴ «نور» که مربوط به زنای غیر مُحصنه است که نه میتواند ناسخ این باشد، نه میتواند شارح و مخصّص و مقیّد این باشد، اینها دو صِنف از زنا هستند، هر آیهای ناظر به یک صِنف است.
پرسش:...
پاسخ: بله، سبیل بیاید در همین زمینه؛ اما آن سبیل آمد در جای دیگر. اگر این آیه مربوط به زنای مُحصنه باشد و آیه سورهٴ «نور» که مربوط به زنای مُحصنه نیست، او نمیتواند سبیل باشد برای این. آن حُکم زنای غیر محصنه را بیان میکند، این حکم زنای محصنه را بیان میکند، بر اساس این برداشت و کلمهٴ ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ البته بیتأیید نیست؛ اما آن مشکل را دارد که انسان بتواند از کلمهٴ ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ زنِ شوهردار استفاده بکند و بگوید مربوط به زنای مُحصنه است.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر ولی موضوع باید محفوظ باشد. اگر این آیه مربوط به زنای مُحصنه است، آیه سورهٴ «نور» که درباره زنای مُحصنه نیست.
احتمال در معنای «من نسائِکم» و بیان حضرت استاد
مطلب بعدی آن است که این کلمهٴ ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ شاید ناظر به زنهای احرار و آزاده باشد ، نه زنهای شوهردار. برای اینکه گاهی این ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ به این معناست که زنهای شما، گاهی به این معناست که زنهایی که مثل شما آزادند، در برابر ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ که اگر اِما بودند و کنیز بودند، این حدّ را ندارند و اگر آزاد بودند، این حدّشان این است و آن آیهٴ 25 همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است که جریان اِما را و کنیزها را که ذکر میکند، میفرماید: ﴿فَإِذَا أُحْصِنَّ﴾؛ اگر اینها مُحصنه شدند ﴿فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَی الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ﴾. خب، گرچه آن مربوط به زنای مُحصنه اِما است ولی اینکه بفرماید ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ در مقابل اِماست، نه زنهای آزادِ مُحصنه، بلکه زنهایی که آزادند در مقابل ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾.
پرسش:...
پاسخ: مطلق است، میخواهد مُحصنه میخواهد غیر محصنه [باشد]، چون یک گوشهاش را که مربوط به غیر محصنه است، آیه سورهٴ «نور» میتواند جعل سبیل باشد ولی اگر این آیه مربوط به محصنه است و آیه سورهٴ «نور» مربوط به غیر محصن، این ارتباطی با هم ندارند نه مخصّصاند، نه مقیّدند، نه ناسخاند، جعل سبیل به عهده او نیست.
بیان ناسخ و منسوخ نبودن آیهٴ پانزدهم با آیه سوره¬ٴ «نور»
خب، بیانی را بعضی از بزرگان دارند و آن این است که آن آیه سورهٴ «نور» نسخ نیست نسبت به این آیه، چرا? برای اینکه، اینکه فرمود: ﴿أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ این یعنی راه حل نشان بدهد که اینها آزاد بشوند [و] نجات پیدا کنند، حالا یا با توبه است یا با ازدواج است که اینها همسر میگیرند و دست از این بزهکاری برمیدارند یا بر فرض، همسر نگیرند به صلاح و سَداد میرسند و از این آلودگی رهایی پیدا میکنند و مانند آن، این ﴿یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ است و اگر رَجم بیاید یا جلد بیاید که این ﴿لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ نیست [بلکه] این «جعل الله علیهنّ سبیلا» است، نه «جعل الله لهنّ سبیلا». چون اینچنین است، بنابراین این قبل را باید به معنای نهی از منکر معنا کرد یعنی اگر زنهایی آلوده شدند، شما به عنوان نهی از منکر، اینها را در خانهها نگهدارید، نگذارید بیایند بیرون، نگذارید بیایند بیرون که مبادا آن آلودگیشان گسترش پیدا کند، مگر اینکه اصلاح بشوند، وقتی اصلاح شدند آن وقت میتوانید اینها را بیاورید بیرون، پس این کار را به عنوان نهی از منکر دارد نه به عنوان حدّ. آیه سورهٴ «نور» هم مستقیماً مربوط به حدّ زناست، چون این آیه سورهٴ «نساء» مربوط به نهی از منکر است و آیه سورهٴ «نور» مربوط به زناست، اینها هیچ تنافی با هم ندارند که یکی ناسخ دیگری باشد. این را حضرت آقای خویی(رضوان الله علیه) فرمودند در همان تفسیرشان، یک جلد تفسیر که دارند در بحث نسخ که چه آیه نسخ شد، چه آیه نسخ نشد، آنجا فرمودند .
حالا این را مطالعه بفرمایید تا برسیم به نقاط ابهام این بیان.
ابهام در معنای نهی از منکر بودن حکم آیهٴ پانزدهم
یکی از نقاط ابهامش این است که ما یک نهی از منکر داریم و یک حدّ و تعزیر که قبلاً هم فرق فقهی اینها گذشت. نهی از منکر این است که اگر کسی خواست به گناهی آلوده بشود، آدم جلویش را میگیرد که او آلوده نشود. حدّ و تعزیر برای آنجایی است که گناهی شده و به گنهکار میگویند چرا کردی? اینها فرق عمیقی با هم دارند. حدّ و تعزیر برای این است که کسی آلوده شد، او را کیفر میکنند که چرا این کار را کردی؟ نهی از منکر این است که جلوی افراد را میگیرند که نکنند. البته حالا نهی از منکر حالا مراتبی دارد: اول انزجار قلبی است، بعد گفتن به زبان است، بعد زدن است، حتی جرح. حالا آن قسمتهای نهایی نهی از منکر که جرح و امثال ذلک باشد به عهدهٴ ولیّ مسلمین است یا مأذونین از قبال او آن مطلب دیگر است ولی بالأخره نهی از منکر، مسئله جرح و ضرب را هم به همراه دارد.
ظهور آیه و دلالت آن بر امور قضایی
ظاهر این کریمه، مسئلهٴ قضاست که فرمود: اگر زنی آلوده شد، شما به صِرف علمتان عمل نکنید! خب، در نهی از منکر که احتیاج به محکمه قضا و اقامه شهادت و شهادت چهارتا شاهد عادل و امثال ذلک ندارد. حالا اگر کسی فهمید زنی بد کرده است خب، نهی از منکر بر او واجب است دیگر. این دیگر احتیاج ندارد که ﴿فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنکُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ﴾ خب، پیداست مسئله حدّ است و قضاست و شهادت، این چه کار به نهی از منکر دارد?
اگر کسی عالِم شد که زنی بد کرد، او که نمیتواند حبس ابد بکند، مگر اینکه به محکمه مراجع بکند [و] چهارتا شاهد عادل شهادت بدهند و قاضی هم حُکم بکند، این محکوم میشود به حبس در خانه و مانند آن. ولی اگر مسئله نهی از منکر بود، صِرف علم کافی بود؛ اگر کسی عالم شد که زنی آلوده شد، میتواند برای اینکه او دوباره به آلودگی تن در ندهد و مبتلاتر نشود جلوی او را بگیرد، این دیگر احتیاج ندارد به چهارتا شاهد عادل. پس آنچه را که ایشان فرمودند این آیه مربوط به نهی از منکر است با متن آیه سازگار نیست، گذشته از اینکه با آن روایات هم هماهنگ نیست؛ نه شواهد فقهی او را تأیید میکند، نه شواهد تفسیری او را تأیید میکند، نه شواهد روایی او را تأیید میکند، از هر سه جهت دور است و ضعیف.
پرسش:...
پاسخ: حالا آن دیگر میافتد در بحث ﴿فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا﴾ که بحثش به خواست خدا خواهد آمد! ولی منظور آن است که این اگر مربوط به نهی از منکر باشد خب، اگر کسی فهمید زنی آلوده است، حالا «إمّا بالمساحقه» که ابومسلم گفته «أو بالزنا» که نوعِ مفسّرین گفتند خب، بر هر کسی که آگاه است واجب است چه زن، چه مرد که جلوی او را بگیرد که بعدها آلوده نشود.
پرسش:...
پاسخ: اینها را که به وجود مبارک پیغمبر عرض میکردند این سوره هم در مدینه نازل شد. در مدینه هم نظام اسلامی مستقر شد، تنها در مکه نبود، این سوره و این احکام در مدینه نازل شد، نظام حکومتی در مدینه مستقر شد و وجود مبارک پیغمبر هم حدّ جاری میکرد؛ منتها این به نهی از منکر نمیتواند ارتباط پیدا کند. حالا ملاحظه بفرمایید تا تتمّه بحث برای روز بعد ـ انشاءالله ـ .
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است