- 670
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 9 و 10 سوره نساء _ بخش پنجم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 9 و 10 سوره نساء _ بخش پنجم"
- مسئولیت انسانها نسبت به گناهان خود؛
- تسلط ظالم بر ظالم براساس سنن حاکم بر عالم
- ماهیت گناهکاران و عفو و توبه آنها.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً ﴿9﴾ إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً ﴿10﴾
مسئولیت انسانها نسبت به گناهان خود
خلاصه بحث این شد که هر کسی هر گناهی را انجام بدهد در برابر آن گناه مسئول است. آیاتی از قبیل ﴿وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ یا ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾ ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ﴾ ناظر به این مطلب اول است. پس اگر کسی به ایتام ستم کرد [و] مال آنها را خورد، اینچنین نیست که در قیامت، مسئول کارِ خود نباشد یا وِزر او را دیگری به عهده بگیرد هرگز اینچنین نیست، این معاقب است؛ هم ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ هم ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾.
فرق ظلم به ایتام با ظلمهای دیگر و اثر خاص آن
مطلب دوم آن است که هر گناهی به اندازهٴ اثر خاصّ خود کیفر دارد؛ ظلم به یتیم با ظلمهای دیگر فرق دارد. یک وقت کسی مظلوم قرار میگیرد ولی قدرت انتقام دارد. یک وقت کسی مورد ستم قرار میگیرد و هیچ قدرت انتقام ندارد، لذا ظلم به یتیم که هیچ قدرت دفاع و انتقام ندارد با سایر ظلمها فرق میکند.
مرحوم طبرسی در احتجاج نقل میکند که از وجود مبارک حضرت امیر(علیه السلام) سؤال کردند بین آسمان و زمین چقدر فاصله است? در بعضی از نقلهاست که حضرت به امام مجتبی(علیه السلام) ارجاع داد که شما پاسخ بدهید، در بعضی از قسمتها دارد که خود حضرت جواب داد. به هر تقدیر، حضرت فرمود: «دعوة المظلوم و مدّ البصر» اینکه سؤال کردید بین آسمان و زمین چقدر فاصله است? «دعوة المظلوم و مدّ البصر» یعنی اگر منظور آسمان ظاهر است، فاصلهٴ بین زمین و آسمان، مقدارِ دید انسان است؛ تا آنجا که شما میبینید و اگر منظور آسمانِ باطن است، آهِ مظلوم چون مظلوم جز خدا تکیهگاه دیگری ندارد، وقتی جز خدا تکیهگاه دیگر نداشت دعای او دعای مخلِص است و دعای مخلص مستجاب است و اگر کسی در دعا موحّد بود یعنی جز خدا چیز دیگری را ندید و نخواست، او مستجابالدعوه است. سرّ اینکه دعاهای ما مستجاب نیست برای آن است که ما در عین دعا کردن، به بسیاری از علل و عوامل امیدواریم یعنی اگر کسی طلب روزی میکند، در عین حال که دعا میکند امیدش به مرکز کار اوست، امیدش به درآمدهای تجاری اوست و مانند آن. یا اگر کسی قدرتی دارد ولی مورد ستم قرار گرفت در عین حال که به خدا شکایت میکند، به قدرت قبیلهٴ خود، به قدرت مقام خود و مانند آن هم چشم طمع دوخته است؛ دعای او دعای خالص نیست. ولی یتیم و مظلومی که هیچ پناهی جز خدا ندارد، دعای او دعایِ مخلص است و دعای مخلِص دعای موحّدانه است و دعای موحّدانه مستجاب است. لذا حضرت فرمود: اگر منظور، آسمانِ باطن است فاصله بین زمین و باطنِ آسمانها دعا و آهِ مظلوم است: «دعوة المظلوم و مدّ البصر».
یتیم اینچنین است، لذا در بعضی از روایات دارد که وقتی کسی مال یتیم را خورد، مثل اینکه او را کُشت ، او را از بین برد. اگر کسی به یتیم ستم کرده است دوتا کار کرد: یکی ظلمِ به یتیم [که] این ظلم به یتیم عقوبتش همان ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ است؛ یکی هم که اولیای آن یتیم را رنجاند، چون آنها بعد از مرگ متأثرند از اینکه ایتامشان زیر سلطهٴ این ظالم قرار گرفتند، آنها هم باخبرند.
اگر کسی به ایتامِ دیگران ستم کرد در حقیقت، اولیای اینها را رنجاند [و] باید کیفر این دو عذاب را بچشد، چون به یتیم ستم کرد: ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ دامنگیرش میشود، چون اولیای اینها را رنجاند بعد از مرگ خودش به عنوان ولیّ یتیم گرفتار همین رنجش میشود؛ این طور نیست که اولیا بعد از مرگ غافل از بازماندگانشان باشند. پس اگر کسی همان طوری که در زمان حیات، کسی را اهانت کرد خود گرفتار توهین میشود، اگر بعد از مرگِ کسی هم او را رنجاند، خودش هم بعد از مرگ مبتلا میشود به رنجش، این کارِ خود اوست.
تسلط ظالم بر ظالم براساس سنن حاکم بر عالم
مطلب سوم آن است که اگر بعد از مرگِ او فرزندان او، را ظلم بکنند فرزندان او قدرت انتقام دارد، مأجور است، میتواند شکایت بکند «کما مرّ». ولی در اثر سوء تربیت پدر، ممکن است این فرزندی که امروز یتیم است و مظلوم فردا که بالغ شد او هم راه پدر را ادامه بدهد؛ او هم ظالم بشود در اثر شرکت در خون و یا تعلیم سوء و مانند آن. ولی در زمان خردسالگی مظلوم میشود ـ گرچه مأجور است ـ تا پدر بعد از مرگ انتقام ببیند بیاجر و این آیهٴ ﴿وَکَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً﴾ سنّتی را بیان میکند. میفرماید که اگر کسی ظالم بود، خدا ظالمی را بر او مسلّط میکند که او مظلوم بشود ولی مأجور نباشد: ﴿وَکَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً﴾. از همین قبیل است این حدیث: «مَن أعان ظالماً سلّطه الله علیه» ؛ اگر کسی جزء اعوان ظلمه بود، خدا همان ظلمه را بر این معاونین مسلّط میکند و این معاونین، مظلوم میشوند ولی مأجور نخواهند بود.
پس اگر کسی به ایتام دیگران ستم کرده است در حقیقت، اولیای آن ایتام را رنجاند، خودش هم بعد از مرگ به عنوان ولیّ یتیم که مُرده است رنجیده میشود بدون گنج أجر. روایات هم این معنا را تأیید میکند که در بحث روایی به خواست خدا خوانده خواهد شد.
واقعی بودن تعابیر مربوط به آثار سوء گناهان
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ یعنی این شخص واقعاً دارد آتش میخورد؛ آتشخور است خلاصه [و] بعداً هم به عذاب الهی گرفتار میشود. در روایاتی که ذیل همین آیه وارد شده است میخوانیم که عدهای در قیامت وقتی از قبر برمیخیزند، از دهن آنها آتش میجوشد که اینها معلوم میشود مال یتیمخور بودهاند ، هنوز بساط جهنم برای او مطرح نیست تازه از قبر سر برداشت، وارد صحنهٴ قیامت میشود مواقفی را در قیامت طی میکند، سؤال هست، انطاق جوارح هست، تطایر کتب هست، مسئله عبور از صراط هست، بالأخره سرانجام به جهنم میرود که ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ ولی قبل از ﴿سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ همین که وارد صحنهٴ قیامت میشود ـ قبل از ورود در جهنم ـ آتش از دهن او بیرون میآید که معلوم است او یک مال یتیمخور است. این مَلکه همین عمل است، به همان دلیل که عدهای در قیامت به صورت حیوانات خاص ظهور میکنند آن کس که امروز درنده است، درندگی میکند حقیقتاً حیوانِ درنده است. این ﴿أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ ناظر به سه مرحله است: یک عده نزدیکِ به حیوانیّت میشوند، وقتی آن کار زشتشان را ادامه دادند واقعاً میشوند حیوان، وقتی اصرار بر آن معصیت ورزیدند از حیوان هم پایینتر میشوند: ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾.
خب، نزدیک حیوانیّت به حیوانیّت رسیدن، از حیوانیّت سقوط کردن اینها در قیامت به صورت همان حیوان محشور میشوند. عدهای هم که در دنیا مال یتیم خوردند و در حقیقت این آتشخوری است، در قیامت به عنوان آتشخوار محشور میشوند، بعد حسابشان، کتابشان بررسی میشود و وارد جهنم میشوند که این نشان میدهد دو مطلب است نه یک مطلب و نشان میدهد که سخن از تشبیه نیست، واقعیّتی است.
ادله قرآنی بر واقعی بودن آثار سوء گناهان
نشانهٴ اینکه اگر کسی در گناه، غوطهور شد خود مشتعل میشود، همان آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «جن» است؛ آیه پانزده سورهٴ «جن» که فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ آنها که اهل قَسطاند یعنی اهل جور و ظلماند، نه اهل قِسط و عدل، اینها هیزم نسوز جهنماند. آنکه اهل قِسط و عدل است، میشود مُقسِط که قِسط دیگران را میپردازد و محبوب خداست ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ و اما آنکه اهل قَسط است، قَسط در مقابل عدل است به معنای جور، قِسط ردیف عدل است. قاسطینی که در مقابل حضرت امیر(سلام الله علیه) قیام کردند از همین گروهاند. خب، اگر کسی اهل قَسط و اهل ظلم بود، هیزم نسوز جهنم است. در جهنم درخت نسوز هست، هیزم نسوز هست که فرمود: ﴿إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ﴾ ؛ درختی است که با آتش آبیاری میشود و معنای نسوز یعنی خاکستر نمیشود وگرنه سراسر افروخته است، نه اینکه نمیسوزد یعنی خاکستر نمیشود [و] مرتّب در حال احتراق است، این خودِ شخص هیزم است. حالا اگر هیزم بزرگ بود وقود دیگران هم خواهد بود، دیگران را هم با آتش خود میسوزاند و مانند آن، آن یک بحث جدایی است. حالا اگر جهنم بخواهد افروخته بشود با همین هیزمها افروخته میشود و آن شعلهٴ اصلی هم از درون برمیخیزد که فرمود: ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾ این از فؤاد و از باطنْ سر میکشد، لذا هیچ فرار کردن هم ممکن نیست.
پرسش: ...
پاسخ: نه، کورِ ظاهری اگر نظیر «أبی بصیر» باشد که کور نیست. قرآن یک عده را کور میداند، میفرماید: ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَیَرْجِعُونَ﴾ ، ﴿لاَ یَعْقِلُونَ﴾ امثال ذلک. اما ابیبصیری که از شاگردان خاصّ امام صادق(سلام الله علیه) است این اعما نیست که، این بصیر است. اگر کسی آیات الهی را نبیند کور است: ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی ٭ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَقَدْ کُنتُ بَصِیراً ٭ قَالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾ ؛ تو در دنیا کور بودی، آیات الهی را نمیدیدی الآن هم کوری.
پرسش ...
پاسخ: این ظلم، وجود مثالیاش آتش است و الآن با او هست. چون الآن با او هست او درک نمیکند، چون گرفتار عالم طبیعت است. وقتی این پرده کنار رفت: ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ﴾ معلوم میشود عمری در آتش بود. الآن هم یک عده در آتش دارند زندگی میکنند: ﴿یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ﴾ . یک وقت که این سُکر طبیعت برطرف بشود، حالا اگر کسی را بیهوش کردند و گذاشتند در آتش او احساسی ندارد، در سوخت و سوز هست ولی درک نمیکند. اگر به هوش آمد، آن وقت فریادش بلند است. این سُکر طبیعت، سُکر دنیا این نمیگذارد انسان احساس بکند تخدیرشده است، وقتی این علایق برطرف شد [و] انسان بیدار شد آن وقت احساس میکند، فریادش بلند است. این حقیقتاً در آتش است: ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ بعد هم با همین وضع از قبر سر برمیدارد، وارد صحنه قیامت میشود و مشخص است این چه کاره بود. بعد وارد محکمهٴ عدل الهی میشود حسابش، کتابش، تطایر کتبش، انطاق جوارحش همه میگذرد، بعد وارد جهنم میشود.
مجرمین و حکمت سنت استمهال الهی
پرسش ...
پاسخ: دربارهٴ امهال مجرمین که مهلت میدهد، این ممکن است که ذات اقدس الهی یک عده را عفو کند، یک عده را مهلت بدهد؛ اما نفرمود که من هر مجرمی را مهلت میدهم. فرمود: ما یک عده مجرمین را اگر دیدید نگرفتیم این برای آن است که یک کیفر سنگینتری به انتظار اوست ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾ و امثال ذلک ولی درباره بعضی از عقوبتها فرمود: خدا ﴿سَرِیعُ الْعِقَابِ﴾ است. درباره بعضی از امور فرمود که مثلاً بیش از سه روز مهلت ندارید . در بعضی از امور هم او مهلتهای طولانی میدهد، این دیگر مربوط به حکمتِ خود خداست که در چه عصری نسبت به چه شخصی امهال، مصلحت باشد، استدراج مصلحت باشد و مانند آن. کجا ﴿سَرِیعُ الْعِقَابِ﴾ است? کجا املاء و امهال دارد، آن دیگر به حکمت الهی وابسته است.
به هر تقدیر، خودِ شخص اول به طرف گناه که میرود، مثل آن است که چوبی را به طرف آتش بردند نزدیک کردند و گرم شد. بعد کمکم چهرهاش برمیگردد [و] آتشگونه میشود، بعد سراسر این چوب را آتش میگیرد، طرف گناه رفتن هم همین طور است. اوایل عادی است راه برای برگشت باز است؛ اما اگر خدا مهلت داد [و] درِ توبه را باز کرد ولی خود آن شخص به جایی رسید که گفت: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ برای ما بیتفاوت است، آنگاه خدا هم به پیغمبرش میفرماید: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ بعد با همین حالت تعدّی و عناد وارد قیامت میشود، آنجا هم در جهنم میگوید که ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَحِیصٍ﴾ . همینها که به جایی رسیدند که به پیغمبرشان میگفتند چه موعظه بکنی چه موعظه نکنی ما گوش نمیدهیم، همینها وارد جهنم که شدند میگویند: ما الآن به جایی رسیدیم که چه جزع بکنیم چه جزع نکنیم بیاثر است، این همان مَلکه است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: یک گناه دیگری است روی این، خودِ این شخص الآن با این عذاب نقد، معذّب میشود [و] بعد هم به آن عذاب الیم گرفتار خواهد شد. مثل کسی که در بحث دیروز هم گذشت اگر کسی آتشخوری کرد خب، خودکشی حرام است دیگر، سَمخوری کرد سَمخوری حرام است دیگر، حالا اگر کسی با آتش، خود را انتحار کرد، این هم آتش خورد؛ خود را از بین برد یعنی بدنش را از بین برد و هم اینکه ﴿سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾؛ در قیامت میسوزد، این دوتا آتش خورده.
پرسش:...
پاسخ: یعنی خودت را از بین بردی [و] دیگر هیچ راهی برای درمان نیست، این خطر هست. مثل اینکه کسی به آدمهای معتاد به موادّ مخدّر نصیحت میکند، میگوید که با سم بازی نکن! تو داری سم میخوری، این کِیف نیست، این سَم است. او چون خُمار است، احساس ندارد. یک پزشک به انسان معتاد میگوید: سم نخور! با سم بازی نکن! او یک لذّت کاذب میبرد، خیال میکند که لذیذ است. حالا اگر خود را معتاد کرد، دیگر ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ . پس خودِ انسان به جایی میرسد که میشود هیزم جهنم.
پرسش:...
پاسخ: چرا، آنجا خود یمین و یسار را قرآن مشخص کرد که یمین نه یعنی دستِ راست. عدهای اصحاب یمیناند یعنی اصحاب میمنتاند: ﴿وَأَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ﴾ در سورهٴ «واقعه» مشخص کرد که ﴿فأصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ﴾ کسانی که با یُمن و برکت زندگی کردند. اینها دست چپشان، دست راست است، چه اینکه دست راستشان هم دست راست، آنجا که راست و چپ مطرح نیست. کسانی که اصحاب المشئمهاند [و] با شئامت و زشتی زندگی کردهاند، دست راستشان چپ است، همان طوری که دست چپشان چپ است.
درباره حضرت ابیابراهیم؛ امام کاظم(علیه السلام) رسیده است که «کلتا یدیه یمین» ؛ این هر دو دستش راست است، او اصلاً چپ ندارد. چه اینکه درباره ذات اقدس الهی هم این حدیث وارد شده است «یَد» یعنی کنایه از منشأ قدرت و آنجا جز میمنت، چیز دیگر نیست.
به هر تقدیر، اینگونه از امور در آنجا ظهور میکند. خب، نامه کسی را با دست راستش میدهند. البته نامهای به این صورت که دفترچهای باشد و امثال ذلک که نیست، این با میمنت این نامه را میگیرد، عدهای با مشئمت و شئامت آن نامه را میگیرند.
ماهیت گناهکاران و عفو و توبه آنها
خب، پس عدهای به صورت هیزم در میآیند و خودشان را هیزم کردند. البته کجا عفو میشود? کجا توبه میشود? آنها به عنایت الهی وابسته است. در سورهٴ «شوریٰ» آیه سی فرمود: ﴿وَمَا أَصَابَکُم مِن مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾. این دعای معروف «یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسیرَ، وَیَعْفُو عَنِ الْکَثیرِ» از همین آیه سی سورهٴ «شوریٰ» گرفته شده. خدایی که اعمال خیر ولو کم باشد قبول میکند، خدایی که از بسیاری از لغزشها عفو میکند. حالا ممکن است کسی را عفو بکند، بر اساس حکمتی که خودش دارد؛ پدران صالحی داشتند یا فرزندان صالحی از او به بار میآیند یا عدهای از اولیا درباره او شفاعت کردند، آن حساب دیگری است ولی طبع قضیه این است که به آنجا منتهی میشود.
تعدی به مال و دو نحوه کیفر در خصوص آن
مطلب بعدی آن است که تعدّی به مال، یک وقت است که به اموال عمومی است که ولیّ مسلمین متولّی اوست، نظیر زکات یا مانند آن، این یک کیفر دارد. یک وقت است تعدّی به مال بیپناهی است که جز خدا هیچ پناه دیگری ندارد، مثل یتیم، لذا دو نحوه کیفر در قرآن کریم مشخص شد.
درباره کسانی که اکتناز میکنند؛ زکات نمیدهند یا انفاق نمیکنند، آیه 35 سورهٴ «توبه» نازل شده است که: ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَاکُنْتُمْ تَکْنِزُونَ﴾؛ این پولها همین پولها، پولِ نسوز در میآید همین سکّهها، سکّههایی که آب نمیشوند. این پول که برای اوّلینبار به دست این شخص نیفتاد و آخرین نفر هم این نبود. حالا یا اسکناس است که او اکتناز کرده یا نقدین است که اکتناز کرده، بالأخره دستهای فراوانی را دید تا به دست او رسید و از دست او هم به دست ورثه او رسید و تحوّلات فراوانی را دید. یک عده همان پول را میبینند که برای اینها روح و ریحان میشود. این شخصی که اکتناز کرد [و] صدقات واجب را نداد و مانند آن میبیند همین پول به صورت یک نقره گداخته در میآید به پیشانی و پهلو و پشت او میچسبد، همین پول است در یک روز هم هست، او این طور میبیند و دیگران طور دیگر میبینند. خب، اگر این پول بعد از او به دست ولیّ مسلمین رسید به دست یک مسلمان متعهّد رسید [و] او در راه خیر صرف کرد او را روح و ریحان میبیند دیگر و همین پول را این شخصی که اهل اکتناز بود به صورت یک نقره گداخته میبیند یا اسکناس نسوز میبیند.
در اینجا ندارد که درونِ او پر از آتش است، این یک روسوزی است پیشانی را داغ میکنند، پهلو را داغ میکنند، پشت را داغ میکنند و در توجیه این آیه سورهٴ «توبه» هم گفتند که این سه ضلع و سه عضو که وسیله تحقیر این محرومین است باید داغ بشود؛ پیشانی را داغ میکنند، صورت را داغ میکنند، پهلو را داغ میکنند، پشت را داغ میکنند؛ اما اینچنین نیست که این مال حرام به درون او رفته باشد که از درون او سر بزند، نداد این مال را. ولی آنکه مال مردم را به درون کشیده است این ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾. پس بین این آیهٴ محلّ بحث، با آن آیه سورهٴ «توبه» این تفاوت هست.
تبیین مفهوم «سعیر» و «تصلیه»
اما ﴿سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ درباره «صَلْی» و «تَصلیه» و «اصلأ» قرآن کریم تعبیرات گوناگونی دارد. یک وقت است چیزی روسوزی است، یک وقت درونسوزی است. یک وقت چیزی را روی آتش میگیرند که مختصری روی او سوخته میشود ولی درونش آتش نمیبیند. این «صَلی» است که ثلاثی مجرّد است. یک وقت است که نه، درونسوزی هم هست؛ این تصلیه جحیم است ﴿سَأُصْلِیهِ سَقَرَ﴾ ماده «اِصلأ» یعنی هیئت «اِصلأ» که ﴿سَأُصْلِیهِ سَقَرَ﴾، ﴿وَتَصْلِیَهُ جَحِیمٍ﴾ که باب تفعیل است، اینها شدیدتر از این ثلاثی مجرد است که ﴿سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ است و چون او آتش را به همراه خود دارد، پس درونسوزی و برونسوزی هر دو تأمین است.
میماند بعضی از بخشهای دیگر و روایات مسئله. حالا شاید موقع اذان است نرسیم همه روایات را بخوانیم ولی یک روایت را تبرّکاً میخوانیم و بقیه روایات را برای روز بعد یا به طور اجمال این روایات را اشاره میکنیم و تفصیلش برای روز بعد.
مال یتیم و عقوبت دو گانه نسبت به متعدیان آن
در روایات آمده است که اگر کسی مالِ یتیم را خورد، خدا دوتا عقوبت برای او مشخص کرده است: یکی اینکه ایتام او را گرفتار میکند؛ یکی مسئله آتش است. این دو عقوبت ، یکی در آیه ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ﴾ هست که به این استدلال شده، یکی هم ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ است. بنابراین سخن از سنّت نیست که اگر کسی ظلم کرده است، ظلم کردن را در جامعه به عنوان سنّت قرار داد بعد فرزندان او هم مورد ستم قرار میگیرند. چون اگر سخن از سنّت باشد، هر یتیمی گرفتار ظلم میشود ولو پدرانش آدم صالحی باشند ولی آیه، لسانش این است که اگر کسی بد کرد فرزندان او گرفتار میشوند نه، اگر کسی بد کرد این سنّت را گذاشت، ایتام او گرفتار میشوند، چون اگر کسی ظلم کردن را به عنوان یک سنّت سیّئه در جامعه طرح بکند ایتام آسیب میبینند ولو ایتام اولیایی که آنها اهل عدل و قِسط بودند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- مسئولیت انسانها نسبت به گناهان خود؛
- تسلط ظالم بر ظالم براساس سنن حاکم بر عالم
- ماهیت گناهکاران و عفو و توبه آنها.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً ﴿9﴾ إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً ﴿10﴾
مسئولیت انسانها نسبت به گناهان خود
خلاصه بحث این شد که هر کسی هر گناهی را انجام بدهد در برابر آن گناه مسئول است. آیاتی از قبیل ﴿وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ یا ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾ ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ﴾ ناظر به این مطلب اول است. پس اگر کسی به ایتام ستم کرد [و] مال آنها را خورد، اینچنین نیست که در قیامت، مسئول کارِ خود نباشد یا وِزر او را دیگری به عهده بگیرد هرگز اینچنین نیست، این معاقب است؛ هم ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ هم ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾.
فرق ظلم به ایتام با ظلمهای دیگر و اثر خاص آن
مطلب دوم آن است که هر گناهی به اندازهٴ اثر خاصّ خود کیفر دارد؛ ظلم به یتیم با ظلمهای دیگر فرق دارد. یک وقت کسی مظلوم قرار میگیرد ولی قدرت انتقام دارد. یک وقت کسی مورد ستم قرار میگیرد و هیچ قدرت انتقام ندارد، لذا ظلم به یتیم که هیچ قدرت دفاع و انتقام ندارد با سایر ظلمها فرق میکند.
مرحوم طبرسی در احتجاج نقل میکند که از وجود مبارک حضرت امیر(علیه السلام) سؤال کردند بین آسمان و زمین چقدر فاصله است? در بعضی از نقلهاست که حضرت به امام مجتبی(علیه السلام) ارجاع داد که شما پاسخ بدهید، در بعضی از قسمتها دارد که خود حضرت جواب داد. به هر تقدیر، حضرت فرمود: «دعوة المظلوم و مدّ البصر» اینکه سؤال کردید بین آسمان و زمین چقدر فاصله است? «دعوة المظلوم و مدّ البصر» یعنی اگر منظور آسمان ظاهر است، فاصلهٴ بین زمین و آسمان، مقدارِ دید انسان است؛ تا آنجا که شما میبینید و اگر منظور آسمانِ باطن است، آهِ مظلوم چون مظلوم جز خدا تکیهگاه دیگری ندارد، وقتی جز خدا تکیهگاه دیگر نداشت دعای او دعای مخلِص است و دعای مخلص مستجاب است و اگر کسی در دعا موحّد بود یعنی جز خدا چیز دیگری را ندید و نخواست، او مستجابالدعوه است. سرّ اینکه دعاهای ما مستجاب نیست برای آن است که ما در عین دعا کردن، به بسیاری از علل و عوامل امیدواریم یعنی اگر کسی طلب روزی میکند، در عین حال که دعا میکند امیدش به مرکز کار اوست، امیدش به درآمدهای تجاری اوست و مانند آن. یا اگر کسی قدرتی دارد ولی مورد ستم قرار گرفت در عین حال که به خدا شکایت میکند، به قدرت قبیلهٴ خود، به قدرت مقام خود و مانند آن هم چشم طمع دوخته است؛ دعای او دعای خالص نیست. ولی یتیم و مظلومی که هیچ پناهی جز خدا ندارد، دعای او دعایِ مخلص است و دعای مخلِص دعای موحّدانه است و دعای موحّدانه مستجاب است. لذا حضرت فرمود: اگر منظور، آسمانِ باطن است فاصله بین زمین و باطنِ آسمانها دعا و آهِ مظلوم است: «دعوة المظلوم و مدّ البصر».
یتیم اینچنین است، لذا در بعضی از روایات دارد که وقتی کسی مال یتیم را خورد، مثل اینکه او را کُشت ، او را از بین برد. اگر کسی به یتیم ستم کرده است دوتا کار کرد: یکی ظلمِ به یتیم [که] این ظلم به یتیم عقوبتش همان ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ است؛ یکی هم که اولیای آن یتیم را رنجاند، چون آنها بعد از مرگ متأثرند از اینکه ایتامشان زیر سلطهٴ این ظالم قرار گرفتند، آنها هم باخبرند.
اگر کسی به ایتامِ دیگران ستم کرد در حقیقت، اولیای اینها را رنجاند [و] باید کیفر این دو عذاب را بچشد، چون به یتیم ستم کرد: ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ دامنگیرش میشود، چون اولیای اینها را رنجاند بعد از مرگ خودش به عنوان ولیّ یتیم گرفتار همین رنجش میشود؛ این طور نیست که اولیا بعد از مرگ غافل از بازماندگانشان باشند. پس اگر کسی همان طوری که در زمان حیات، کسی را اهانت کرد خود گرفتار توهین میشود، اگر بعد از مرگِ کسی هم او را رنجاند، خودش هم بعد از مرگ مبتلا میشود به رنجش، این کارِ خود اوست.
تسلط ظالم بر ظالم براساس سنن حاکم بر عالم
مطلب سوم آن است که اگر بعد از مرگِ او فرزندان او، را ظلم بکنند فرزندان او قدرت انتقام دارد، مأجور است، میتواند شکایت بکند «کما مرّ». ولی در اثر سوء تربیت پدر، ممکن است این فرزندی که امروز یتیم است و مظلوم فردا که بالغ شد او هم راه پدر را ادامه بدهد؛ او هم ظالم بشود در اثر شرکت در خون و یا تعلیم سوء و مانند آن. ولی در زمان خردسالگی مظلوم میشود ـ گرچه مأجور است ـ تا پدر بعد از مرگ انتقام ببیند بیاجر و این آیهٴ ﴿وَکَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً﴾ سنّتی را بیان میکند. میفرماید که اگر کسی ظالم بود، خدا ظالمی را بر او مسلّط میکند که او مظلوم بشود ولی مأجور نباشد: ﴿وَکَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً﴾. از همین قبیل است این حدیث: «مَن أعان ظالماً سلّطه الله علیه» ؛ اگر کسی جزء اعوان ظلمه بود، خدا همان ظلمه را بر این معاونین مسلّط میکند و این معاونین، مظلوم میشوند ولی مأجور نخواهند بود.
پس اگر کسی به ایتام دیگران ستم کرده است در حقیقت، اولیای آن ایتام را رنجاند، خودش هم بعد از مرگ به عنوان ولیّ یتیم که مُرده است رنجیده میشود بدون گنج أجر. روایات هم این معنا را تأیید میکند که در بحث روایی به خواست خدا خوانده خواهد شد.
واقعی بودن تعابیر مربوط به آثار سوء گناهان
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ یعنی این شخص واقعاً دارد آتش میخورد؛ آتشخور است خلاصه [و] بعداً هم به عذاب الهی گرفتار میشود. در روایاتی که ذیل همین آیه وارد شده است میخوانیم که عدهای در قیامت وقتی از قبر برمیخیزند، از دهن آنها آتش میجوشد که اینها معلوم میشود مال یتیمخور بودهاند ، هنوز بساط جهنم برای او مطرح نیست تازه از قبر سر برداشت، وارد صحنهٴ قیامت میشود مواقفی را در قیامت طی میکند، سؤال هست، انطاق جوارح هست، تطایر کتب هست، مسئله عبور از صراط هست، بالأخره سرانجام به جهنم میرود که ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ ولی قبل از ﴿سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ همین که وارد صحنهٴ قیامت میشود ـ قبل از ورود در جهنم ـ آتش از دهن او بیرون میآید که معلوم است او یک مال یتیمخور است. این مَلکه همین عمل است، به همان دلیل که عدهای در قیامت به صورت حیوانات خاص ظهور میکنند آن کس که امروز درنده است، درندگی میکند حقیقتاً حیوانِ درنده است. این ﴿أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ ناظر به سه مرحله است: یک عده نزدیکِ به حیوانیّت میشوند، وقتی آن کار زشتشان را ادامه دادند واقعاً میشوند حیوان، وقتی اصرار بر آن معصیت ورزیدند از حیوان هم پایینتر میشوند: ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾.
خب، نزدیک حیوانیّت به حیوانیّت رسیدن، از حیوانیّت سقوط کردن اینها در قیامت به صورت همان حیوان محشور میشوند. عدهای هم که در دنیا مال یتیم خوردند و در حقیقت این آتشخوری است، در قیامت به عنوان آتشخوار محشور میشوند، بعد حسابشان، کتابشان بررسی میشود و وارد جهنم میشوند که این نشان میدهد دو مطلب است نه یک مطلب و نشان میدهد که سخن از تشبیه نیست، واقعیّتی است.
ادله قرآنی بر واقعی بودن آثار سوء گناهان
نشانهٴ اینکه اگر کسی در گناه، غوطهور شد خود مشتعل میشود، همان آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «جن» است؛ آیه پانزده سورهٴ «جن» که فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ آنها که اهل قَسطاند یعنی اهل جور و ظلماند، نه اهل قِسط و عدل، اینها هیزم نسوز جهنماند. آنکه اهل قِسط و عدل است، میشود مُقسِط که قِسط دیگران را میپردازد و محبوب خداست ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ و اما آنکه اهل قَسط است، قَسط در مقابل عدل است به معنای جور، قِسط ردیف عدل است. قاسطینی که در مقابل حضرت امیر(سلام الله علیه) قیام کردند از همین گروهاند. خب، اگر کسی اهل قَسط و اهل ظلم بود، هیزم نسوز جهنم است. در جهنم درخت نسوز هست، هیزم نسوز هست که فرمود: ﴿إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ﴾ ؛ درختی است که با آتش آبیاری میشود و معنای نسوز یعنی خاکستر نمیشود وگرنه سراسر افروخته است، نه اینکه نمیسوزد یعنی خاکستر نمیشود [و] مرتّب در حال احتراق است، این خودِ شخص هیزم است. حالا اگر هیزم بزرگ بود وقود دیگران هم خواهد بود، دیگران را هم با آتش خود میسوزاند و مانند آن، آن یک بحث جدایی است. حالا اگر جهنم بخواهد افروخته بشود با همین هیزمها افروخته میشود و آن شعلهٴ اصلی هم از درون برمیخیزد که فرمود: ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾ این از فؤاد و از باطنْ سر میکشد، لذا هیچ فرار کردن هم ممکن نیست.
پرسش: ...
پاسخ: نه، کورِ ظاهری اگر نظیر «أبی بصیر» باشد که کور نیست. قرآن یک عده را کور میداند، میفرماید: ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَیَرْجِعُونَ﴾ ، ﴿لاَ یَعْقِلُونَ﴾ امثال ذلک. اما ابیبصیری که از شاگردان خاصّ امام صادق(سلام الله علیه) است این اعما نیست که، این بصیر است. اگر کسی آیات الهی را نبیند کور است: ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی ٭ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَقَدْ کُنتُ بَصِیراً ٭ قَالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾ ؛ تو در دنیا کور بودی، آیات الهی را نمیدیدی الآن هم کوری.
پرسش ...
پاسخ: این ظلم، وجود مثالیاش آتش است و الآن با او هست. چون الآن با او هست او درک نمیکند، چون گرفتار عالم طبیعت است. وقتی این پرده کنار رفت: ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ﴾ معلوم میشود عمری در آتش بود. الآن هم یک عده در آتش دارند زندگی میکنند: ﴿یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ﴾ . یک وقت که این سُکر طبیعت برطرف بشود، حالا اگر کسی را بیهوش کردند و گذاشتند در آتش او احساسی ندارد، در سوخت و سوز هست ولی درک نمیکند. اگر به هوش آمد، آن وقت فریادش بلند است. این سُکر طبیعت، سُکر دنیا این نمیگذارد انسان احساس بکند تخدیرشده است، وقتی این علایق برطرف شد [و] انسان بیدار شد آن وقت احساس میکند، فریادش بلند است. این حقیقتاً در آتش است: ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ بعد هم با همین وضع از قبر سر برمیدارد، وارد صحنه قیامت میشود و مشخص است این چه کاره بود. بعد وارد محکمهٴ عدل الهی میشود حسابش، کتابش، تطایر کتبش، انطاق جوارحش همه میگذرد، بعد وارد جهنم میشود.
مجرمین و حکمت سنت استمهال الهی
پرسش ...
پاسخ: دربارهٴ امهال مجرمین که مهلت میدهد، این ممکن است که ذات اقدس الهی یک عده را عفو کند، یک عده را مهلت بدهد؛ اما نفرمود که من هر مجرمی را مهلت میدهم. فرمود: ما یک عده مجرمین را اگر دیدید نگرفتیم این برای آن است که یک کیفر سنگینتری به انتظار اوست ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾ و امثال ذلک ولی درباره بعضی از عقوبتها فرمود: خدا ﴿سَرِیعُ الْعِقَابِ﴾ است. درباره بعضی از امور فرمود که مثلاً بیش از سه روز مهلت ندارید . در بعضی از امور هم او مهلتهای طولانی میدهد، این دیگر مربوط به حکمتِ خود خداست که در چه عصری نسبت به چه شخصی امهال، مصلحت باشد، استدراج مصلحت باشد و مانند آن. کجا ﴿سَرِیعُ الْعِقَابِ﴾ است? کجا املاء و امهال دارد، آن دیگر به حکمت الهی وابسته است.
به هر تقدیر، خودِ شخص اول به طرف گناه که میرود، مثل آن است که چوبی را به طرف آتش بردند نزدیک کردند و گرم شد. بعد کمکم چهرهاش برمیگردد [و] آتشگونه میشود، بعد سراسر این چوب را آتش میگیرد، طرف گناه رفتن هم همین طور است. اوایل عادی است راه برای برگشت باز است؛ اما اگر خدا مهلت داد [و] درِ توبه را باز کرد ولی خود آن شخص به جایی رسید که گفت: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ برای ما بیتفاوت است، آنگاه خدا هم به پیغمبرش میفرماید: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ بعد با همین حالت تعدّی و عناد وارد قیامت میشود، آنجا هم در جهنم میگوید که ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَحِیصٍ﴾ . همینها که به جایی رسیدند که به پیغمبرشان میگفتند چه موعظه بکنی چه موعظه نکنی ما گوش نمیدهیم، همینها وارد جهنم که شدند میگویند: ما الآن به جایی رسیدیم که چه جزع بکنیم چه جزع نکنیم بیاثر است، این همان مَلکه است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: یک گناه دیگری است روی این، خودِ این شخص الآن با این عذاب نقد، معذّب میشود [و] بعد هم به آن عذاب الیم گرفتار خواهد شد. مثل کسی که در بحث دیروز هم گذشت اگر کسی آتشخوری کرد خب، خودکشی حرام است دیگر، سَمخوری کرد سَمخوری حرام است دیگر، حالا اگر کسی با آتش، خود را انتحار کرد، این هم آتش خورد؛ خود را از بین برد یعنی بدنش را از بین برد و هم اینکه ﴿سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾؛ در قیامت میسوزد، این دوتا آتش خورده.
پرسش:...
پاسخ: یعنی خودت را از بین بردی [و] دیگر هیچ راهی برای درمان نیست، این خطر هست. مثل اینکه کسی به آدمهای معتاد به موادّ مخدّر نصیحت میکند، میگوید که با سم بازی نکن! تو داری سم میخوری، این کِیف نیست، این سَم است. او چون خُمار است، احساس ندارد. یک پزشک به انسان معتاد میگوید: سم نخور! با سم بازی نکن! او یک لذّت کاذب میبرد، خیال میکند که لذیذ است. حالا اگر خود را معتاد کرد، دیگر ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ . پس خودِ انسان به جایی میرسد که میشود هیزم جهنم.
پرسش:...
پاسخ: چرا، آنجا خود یمین و یسار را قرآن مشخص کرد که یمین نه یعنی دستِ راست. عدهای اصحاب یمیناند یعنی اصحاب میمنتاند: ﴿وَأَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ﴾ در سورهٴ «واقعه» مشخص کرد که ﴿فأصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ﴾ کسانی که با یُمن و برکت زندگی کردند. اینها دست چپشان، دست راست است، چه اینکه دست راستشان هم دست راست، آنجا که راست و چپ مطرح نیست. کسانی که اصحاب المشئمهاند [و] با شئامت و زشتی زندگی کردهاند، دست راستشان چپ است، همان طوری که دست چپشان چپ است.
درباره حضرت ابیابراهیم؛ امام کاظم(علیه السلام) رسیده است که «کلتا یدیه یمین» ؛ این هر دو دستش راست است، او اصلاً چپ ندارد. چه اینکه درباره ذات اقدس الهی هم این حدیث وارد شده است «یَد» یعنی کنایه از منشأ قدرت و آنجا جز میمنت، چیز دیگر نیست.
به هر تقدیر، اینگونه از امور در آنجا ظهور میکند. خب، نامه کسی را با دست راستش میدهند. البته نامهای به این صورت که دفترچهای باشد و امثال ذلک که نیست، این با میمنت این نامه را میگیرد، عدهای با مشئمت و شئامت آن نامه را میگیرند.
ماهیت گناهکاران و عفو و توبه آنها
خب، پس عدهای به صورت هیزم در میآیند و خودشان را هیزم کردند. البته کجا عفو میشود? کجا توبه میشود? آنها به عنایت الهی وابسته است. در سورهٴ «شوریٰ» آیه سی فرمود: ﴿وَمَا أَصَابَکُم مِن مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾. این دعای معروف «یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسیرَ، وَیَعْفُو عَنِ الْکَثیرِ» از همین آیه سی سورهٴ «شوریٰ» گرفته شده. خدایی که اعمال خیر ولو کم باشد قبول میکند، خدایی که از بسیاری از لغزشها عفو میکند. حالا ممکن است کسی را عفو بکند، بر اساس حکمتی که خودش دارد؛ پدران صالحی داشتند یا فرزندان صالحی از او به بار میآیند یا عدهای از اولیا درباره او شفاعت کردند، آن حساب دیگری است ولی طبع قضیه این است که به آنجا منتهی میشود.
تعدی به مال و دو نحوه کیفر در خصوص آن
مطلب بعدی آن است که تعدّی به مال، یک وقت است که به اموال عمومی است که ولیّ مسلمین متولّی اوست، نظیر زکات یا مانند آن، این یک کیفر دارد. یک وقت است تعدّی به مال بیپناهی است که جز خدا هیچ پناه دیگری ندارد، مثل یتیم، لذا دو نحوه کیفر در قرآن کریم مشخص شد.
درباره کسانی که اکتناز میکنند؛ زکات نمیدهند یا انفاق نمیکنند، آیه 35 سورهٴ «توبه» نازل شده است که: ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَاکُنْتُمْ تَکْنِزُونَ﴾؛ این پولها همین پولها، پولِ نسوز در میآید همین سکّهها، سکّههایی که آب نمیشوند. این پول که برای اوّلینبار به دست این شخص نیفتاد و آخرین نفر هم این نبود. حالا یا اسکناس است که او اکتناز کرده یا نقدین است که اکتناز کرده، بالأخره دستهای فراوانی را دید تا به دست او رسید و از دست او هم به دست ورثه او رسید و تحوّلات فراوانی را دید. یک عده همان پول را میبینند که برای اینها روح و ریحان میشود. این شخصی که اکتناز کرد [و] صدقات واجب را نداد و مانند آن میبیند همین پول به صورت یک نقره گداخته در میآید به پیشانی و پهلو و پشت او میچسبد، همین پول است در یک روز هم هست، او این طور میبیند و دیگران طور دیگر میبینند. خب، اگر این پول بعد از او به دست ولیّ مسلمین رسید به دست یک مسلمان متعهّد رسید [و] او در راه خیر صرف کرد او را روح و ریحان میبیند دیگر و همین پول را این شخصی که اهل اکتناز بود به صورت یک نقره گداخته میبیند یا اسکناس نسوز میبیند.
در اینجا ندارد که درونِ او پر از آتش است، این یک روسوزی است پیشانی را داغ میکنند، پهلو را داغ میکنند، پشت را داغ میکنند و در توجیه این آیه سورهٴ «توبه» هم گفتند که این سه ضلع و سه عضو که وسیله تحقیر این محرومین است باید داغ بشود؛ پیشانی را داغ میکنند، صورت را داغ میکنند، پهلو را داغ میکنند، پشت را داغ میکنند؛ اما اینچنین نیست که این مال حرام به درون او رفته باشد که از درون او سر بزند، نداد این مال را. ولی آنکه مال مردم را به درون کشیده است این ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾. پس بین این آیهٴ محلّ بحث، با آن آیه سورهٴ «توبه» این تفاوت هست.
تبیین مفهوم «سعیر» و «تصلیه»
اما ﴿سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ درباره «صَلْی» و «تَصلیه» و «اصلأ» قرآن کریم تعبیرات گوناگونی دارد. یک وقت است چیزی روسوزی است، یک وقت درونسوزی است. یک وقت چیزی را روی آتش میگیرند که مختصری روی او سوخته میشود ولی درونش آتش نمیبیند. این «صَلی» است که ثلاثی مجرّد است. یک وقت است که نه، درونسوزی هم هست؛ این تصلیه جحیم است ﴿سَأُصْلِیهِ سَقَرَ﴾ ماده «اِصلأ» یعنی هیئت «اِصلأ» که ﴿سَأُصْلِیهِ سَقَرَ﴾، ﴿وَتَصْلِیَهُ جَحِیمٍ﴾ که باب تفعیل است، اینها شدیدتر از این ثلاثی مجرد است که ﴿سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ است و چون او آتش را به همراه خود دارد، پس درونسوزی و برونسوزی هر دو تأمین است.
میماند بعضی از بخشهای دیگر و روایات مسئله. حالا شاید موقع اذان است نرسیم همه روایات را بخوانیم ولی یک روایت را تبرّکاً میخوانیم و بقیه روایات را برای روز بعد یا به طور اجمال این روایات را اشاره میکنیم و تفصیلش برای روز بعد.
مال یتیم و عقوبت دو گانه نسبت به متعدیان آن
در روایات آمده است که اگر کسی مالِ یتیم را خورد، خدا دوتا عقوبت برای او مشخص کرده است: یکی اینکه ایتام او را گرفتار میکند؛ یکی مسئله آتش است. این دو عقوبت ، یکی در آیه ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ﴾ هست که به این استدلال شده، یکی هم ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ است. بنابراین سخن از سنّت نیست که اگر کسی ظلم کرده است، ظلم کردن را در جامعه به عنوان سنّت قرار داد بعد فرزندان او هم مورد ستم قرار میگیرند. چون اگر سخن از سنّت باشد، هر یتیمی گرفتار ظلم میشود ولو پدرانش آدم صالحی باشند ولی آیه، لسانش این است که اگر کسی بد کرد فرزندان او گرفتار میشوند نه، اگر کسی بد کرد این سنّت را گذاشت، ایتام او گرفتار میشوند، چون اگر کسی ظلم کردن را به عنوان یک سنّت سیّئه در جامعه طرح بکند ایتام آسیب میبینند ولو ایتام اولیایی که آنها اهل عدل و قِسط بودند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است