- 1090
- 1000
- 1000
- 1000
ابتلائات، بستری برای رشد و کمال انسان، جلسه پنجم
سخنرانی از آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «ابتلائات، بستری برای رشد و کمال انسان»، جلسه پنجم، سال 1396
عرض کردیم که در فرصت دنیا سرمایه ای را که می توان به دست آورد محبت خدای متعال و اولیاء الهی و مومنین هست و همین محبت باید تبدیل بشود به نیت و انگیزه تمامی اعمال ما باید تبدیل بشود به انگیزه رابطه بین مومنین، یعنی رابطه باید بر مدار محبت خدای متعال و ولی خدای متعال برقرار بشود. رابطه مومنین باید رابطه محبت باشد بین خودشان رابطه آنها با امام شان باید رابطه محبت و الفت با شد کما این که امام علیه السلام محبتش به خدای متعال موجب می شود که نسبت به همه مومنین محبت بورزد و در راه مومنین فداکاری می کند مومنین هم باید نسبت به امام و نسبت به همدیگر یک همچین رابطه ای داشته باشند و این شدنی نیست الا با محبت و هیچ چیز جای این محبت را نمی گیرد. شما اگر محبت بین مومنین را از بین بردید با هیچ چیز دیگری شما نمی توانید این رابطه را اصلاح کنید. این اجمالی بود که حالا اگر مجال شد تقدیم می کنم یک حدیثی را ان شاء الله خدای متعال اگر توفیق بدهد شاید خدمتتان ترجمه کنم که در باب محبت امام علیه السلام هست حضرت فرمودند که یک بابی اصلا ما در روایات داریم و بلکه ابوابی مرحوم علامه مجلسی حدود یک جلد از این بحارهای طبع جدید را به بحث محبت ائمه پرداختند و آثاری که محبت ائمه علیهم السلام برکاتی که محبت ائمه علیهم السلام دارد. من یک روایت را تقدیم می کنم ترجمه می کنم ان شاء الله اگر فرصت شد بحث بعدی را تقدیم می کنم. روایت از کتاب خصال مرحوم صدوق هست که جزو معتبرترین و قدیمی ترین کتب روایی شیعه است در ان کتاب از وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده اند حضرت فرمودند من رزقه الله حب الائمه اهل بیتی فقد اصاب خیر الدنیا والاخره اگر کسی به این رزق الهی برسد خدای متعال این روزی و رزق را برای او مقدر فرموده باشد و به او عطا بکند که رزق محبت ائمه ای از اهل بیت هست. حضرت فرمودند فقد اصاب خیر الدنیا والاخره به تمام خیرات دنیا و آخرت رسیده است. اگر کسی این رزق را خدای متعال در سفره او قرار بدهد و واقعا اهل محبین اهل بیت علیهم السلام محبین ائمه علیهم السلام بشود تمام خیرات دنیا و آخرت به او عطا شده چون گاهی ما خیال می کنیم رزقها همین روزی های مادی هستند خوردنی ها نوشیدنی ها پوشیدنی ها در حالی که ما رزقهای بسیار گسترده تر و رفیع تری در عالم د اریم. یکی از رزق هایی که در روایات رویش تأکید شده همین است خدای متعال روزی کسی بکند محبت اهل بیت را، روزی کسی بکند دشمنی با دشمنان را، و رزقنی البرائه اعداء رزق است واقعا حضرت فرمودند اگر کسی خدای متعال این رزق را به او عطا کرد محبت ائمه از اهل بیت را به او داد به تمامی خیرات دنیا و آخرت رسیده است. بعد حضرت فرمودند فلا یشکن احده انه فی الجنه پس دیگر احدی تردید نکند که چنین آدمی وسط بهشت است نه فقط در آخرت کسی که به رزق محبت رسید در بهشت است آنهایی که در مقام محبت هستند الان در بهشت هستند بهشت محبین از همین دنیا شروع می شود. رابطه امام محبت با امام انسان را وارد بهشت و جنت می کند و تمام خیراتی که در نظر گرفته خدای متعال یک بنده ای دارا بشود به او عطا می کند. بعد حضرت بعضی از برکات این محبت ائمه علیهم السلام را بیان کردند فرمودند که فان فی محبت الائمه من اهل بیتی فان فی حب اهل بیتی عشرین خصله بیست تا خصلت و بیست تا اثر و بیست تا خصوصیت و ثمر هست که اینها خصوصیات محبین است ده تای از آنها در دنیاست اما در دنیا کسی به مقام محبت ائمه رسید صفاتی که پیدا می کند اما فی الدنیا فالزهد اولینش این است که به مقام زهد می رسد زهد را ملاحظه فرمودید مکرر در روایات آمده که زهد به این نیست که انسان امکانات داشته باشد یا نداشته باشد ممکن است انسان به حسب ظاهر دستش خالی باشد ولی زاهد نباشد و ممکن است همه امکانات را داشته باشد مثل جناب سلیمان که آن ملک عظیم را خدای متعال به او داد و واقعا زاهد باشد در باب حضرت سلیمان یک حدیثی می دیدم که ایشان وقتی آن کاخ فوق العاده اش ساخته شد برایش چون می دانید ایشان قوای عالم خیلی ها در اختیارش بودند از جمله قوای شیاطین و اجنه در اختیار ایشان بود و استفاده می کردند از آن یک ملک بسیار عظیمی داشت یک کاخ عظیمی ساخته بود تا به حال نرفته بود کاخ را ببیند وقتی این کاخ تمام شد حضرت فرمودند احدی امروز وارد نشود می خواهم بروم بازدید کنم رفتند بالای برج شروع کردند بازدید کردن از این کاخ و قدرت و ملکی که داشتند دارد شیاطین جن هم صف به صف ایستاده بودند خبردار ایشان داشت سان می دید در این کاخ خودش و قدرت و ملک خودش دید یک آدم خوش سیمایی وارد شد حضرت فرمودند شما کی هستید مگر بنا نبود کسی وارد نشود به اذن کی امدی عرض کرد به اذن مالک حقیقی وارد شدم. همین که گفت به اذن مالک حقیقی فهمید جناب عزرائیل است گفت چه کار داری گفت آمدم قبض روح کنم. عنایت می فرمایید حضرت سلیمان می فرماید ظاهرا خدای متعال دوست ندارد ما حتی این اندازه هم توجه به این ملک پیدا کنیم. عیب ندارد آماده ام این می شود زاهد عنایت می کنید. زهد یعنی این. بعد همینطوری که ایستاده بود تکیه داده بود به عصا عزرائیل قبض کردند ایشان حتی اجازه ندادند زمین بنشیند که مدتی این شیاطین جن خبردار ایستاده بودند تا موریانه این عصا را خورد و حضرت وقتی افتادند متوجه شدند که اشتباه می کردند کار تمام شده بود. عرضم این است این می شود زهد آدم ملک دنیا را بهش می دهند ولی هیچ رغبتی ندارد وقتی عزرائیل می اید برای قبض روح حضرت آماده آماده است. تکیه به عصایش می کند کار تمام می شود. زهد در بیرون ما نیست که ما نداشته باشیم یا داشته باشیم زهد در نسبت ماست. اگر انسان اسیر امکانات بود آمد و شد امکانات اورا مشغول می کرد اورا از وظیفه باز می داشت امروز مشغول خریدن است فردا مشغول فروختن است امروز دوست می گیرد فردا از او جدا می شود اگر اینطوری بودی زاهد نیست ولی انسانی که از آمد و شد امکانات فارغ است این زاهد است آنی که مساوی ست که داشته باشد یا نداشته باشد امیرالمومنین علیه السلام در آن حدیث معروفی که از ایشان در کافی نقل شده فرموند که مردم سه دسته اند راغب و صابر و زاهد، راغب آن کسی است که میل به دنیا دارد و در رسیدن به دنیا هم هیچ پروایی نمی کند حلال و حرام دنیا برایش یکی است دیگری صابر است رغبت به دنیا در دلش هست هنوز فارغ از دنیا نشده، ولی چون عواقب دنیاگرایی را می داند عفت باطنی به خرج می هد عفیف است خودداری می کند کف نفس می کند از دنیا صبر می کند. حضرت فرمودند این آدم می شود صابر دنیا را می خواهد ولی تحمل می کند آلوده به دنیا نشود. چون می داند عواقب گرایش به دنیا را، دسته سوم آنهایی هستند که زاهدند، زاهد آن کسی است که حضرت فرمودند فقد خرجت الافراح والاحزان من قلبه غصه های دنیا خوشی های دنیا از دلش بیرون رفته فلا یفرح بشیء من الدنیا آتاه همه دنیا به او رو بیاورد خوشحال نمی شود ولا یئسا علی شیء من الدنیا فاتح، دنیا از دستش برود متأسف نمی شود و هو مستریح این آدم در راحتی است حضرت فرمودند این زاهد است. زاهد آن کسی است که فارغ از راحت از آمد و شد دنیاست. این خیلی مقام عجیبی است این مقدمه سیر معنوی دنیاست. در روایات دارد تا انسان زاهد در دنیا نشود حقیقت ایمان را درک نمی کند حرام علی قلوبکم ان تعرف حلاوه الایمان حتی تذهب فی الدنیا خدای متعال بر قلب های شما حرام کرده که شیرینی ایمان را بچشید تا زاهد در دنیا نشدید. تا دلتان دنبال دنیاست محبت خدا نمی اید چون ایمان حب الله است دیگر. چشیدن شیرینی محبت خدای متعال و محبت اولیاء الهی مقدمه اش این است که انسان دلش تهی از دنیا بشود تا دل انسان مشغول به دنیاست خدای متعال ایمان را و طعم محبت خودش و اولیائش را به انسان نمی چشاند. انسان بید سماواتی بشود از زمین فاصله بگیرد تا آن وقت رزق ان ایمان و طعم ایمان چشیدن برایش آسان بشود. پس بنابراین خیلی مقام فوق العاده ای است این زهد. فارغ شدن از دنیا بزرگتر از دنیا شدن دلمشغول به دنیا نبودن این زهد است و مقدمه رسیدن به مقام یقین و مقام رضا و مقامات بعدی سلوکی انسان هست. حضرت فرمودند از ثمرات محبت امام زهد است. انسانی که خدای متعال روزیش کرد به محبت امیرالمومنین رسید اول قدم زاهد در دنیا می شود. دیگر دل به دنیا نمی بندد آن محبت بالا که آمد همه محبت ها رخت می بندد خیلی چیز عجیبی است فرمود اگر کسی اهل محبت بود زاهد می شود. راغب در دنیا نیست حتی صابر نسبت به دنیا هم نیست زاهد می شود فارغ می شود از دنیا این خاصیت اول محبت است ائمه علیهم السلام است خیلی فوق العاده است نورانیت محبت ائمه اگر کسی خدای متعال این نورانیت را عطا کند این رزق را عطا کند همه دنیا از چشمش می افتد وقتی انسان طعم محبت امام را چشید و عظمت امام را درک کرد همه شئون دنیا در و دوم فرموند والحرص علی العمل در عین این که زاهد در دنیاست حریص بر عمل دنیاست. سستی نمی کند کوتاهی نمی کند چون خیلی وقتها ما دلمان از دنیا که خارج می شود در دنیا بی کار می شویم. حضرت فرمود کسی که محبت امام را دارد بیکار نیست. حریص ترین آدم بر عمل هست منتها این حرصش بر عمل ناشی از حب الدنیا نیست. برای دنیا کار نمی کند. این ریشه اش در حب الامام است این همانی است که امیرالمومنین علیه السلام وقتی خودشان را وجود مقدس خودشان را در خطبه قاصعه تعریف می کنند آخر خطبه می فرمایند و انی لمن قوم من از آن جمعیتی هستم که سیماهم سیما الصدیقین کلامهم کلام الابرار تا اینجا فرمودند قلوبهم فی الجنان و ابدانهم فی العمل، قلبشان در بهشت است ولی پایشان روی زمین کار می کند بدنشان دستشان کار می کند. اینهایی که الان در دنیا هستند قلبشان در بهشت است دیگر برای دنیا کار نمی کنند. حریص بر عمل است. هیچ کس به اندازه امیرالمومنین کار نمی کرد. ولی کار برای دنیا نمی کرد. شنیده اید در آن بیست و پنج سالی که حضرت به حسب ظاهر خانه نشین بودند و مأموریت باطنی خودشان را انجام می دادند در مدیریت عالم در به حسب ظاهر حضرت مشغول کار اقتصادی بودند حضرت می رفتند چاه را حفر می کردند همین که آب می جوشید مثل گردن شتر آب شروع می کرد جوشیدن آمدند بیرون نشستند وقف نامه شان را نوشتند. حریص بر عمل است ولی برای دنیا کار نمی کند آدمی که از دنیا بزرگتر شد خدای متعال اورا به مقام محبت امام رسانید پرکار هست حریص بر عمل است ولی برای حب امام در مسیری که اورا به امام نزدیک بکند. بنابراین اولیش زهد است بعد از زهد حرص بر عمل است سومیش فرمودند والورع فی الدین در دینداریش اهل ورع هست. حالا ورع معانی ای دارد من یک معنایش را که در ظاهر روایات آمده عرض می کنم فرمود که اهل دنیا آنهایی هستند که شبهات هم اجتناب می کنند ما یک حرام های واضح و روشن و بین داریم خیلی ها از این حرام ها دوری می کنند ولی یک شبهاتی داریم که آن شبهات معلوم نیست که حلال است یا حرام است. بعضی ها از شبهات اجتناب می کنند. اینهایی که از شبهات اجتناب نمی کنند در روایت هست نقل شده که در معرض خطرند ممکن است قدم گذاشتن در وادی شبهه آنها را ببرد در وادی حرام و بی مبالاتی به گناه به گناه بی مبالات بشوند. تا یقین نکرده که این صحبت حرام است یا حلال بعضی ها مرتکب می شوند یقین کرد دروغ است نمی گوید شک دارد که دروغ است یا راست می گوید. نمی داند که غیبت هست یا نیست اجتناب نمی کند یقین کرد غیبت است غیبت نمی کند ولی معلوم نیست این غیبت باشد می گوید این آدمی که نسبت به شبهات چه شبهه در حرف زدن در نگاه کردن یقین داشته باشد این نگاه حرام است نگاه نمی کند اما در موردی که شک دارد نگاه می کند یقین داشته باشد شنیدن این موسیقی حرام است گوش نمی دهد شک دارد گوش می دهد این آدم ها در معرض حرام اند. در معرض نه فقط در افتادن در حرام بی مبالاتی نسبت به حرام اند. کم کم ادم نسبت به حکم خدا بی مبالات می شود بی مبالاتی با ایمان جمع نمی شود. ولی یک عده ای هستند اهل ورع اند ورع را روایات اینطوری معنا کرده ورع آن کسی است که در شبهات توقف می کند تا یقین نکرد حلال است انجام نمی دهد. نمی گویم حلال واقعی ها ولی باید برایش ثابت بشود حلال است یقین کرد حلال است ولو حلال ظاهری، تا یقین نکرده حلال است انجام نمی دهد این می شود اهل اجتناب از شبهات این می شود ورع یک مقام در ورع این است که انسان تا یقین نکرده چیزی حلال است انجام نمی دهد نه این که وقتی یقین کرد حرام است ترک بکند فرقش در این بین هست. یک عده ای وقتی یقین کردند حرام است ترک می کنند ولی شبهات را ترک نمی کنند یک عده ای وقتی یقین کردند حلال است خودش را آزاد می داند حلال است دیگر در شبهات احتیاط می کند. انهایی که در شبهات احتیاط می کنند به حرام نمی افتند آنهایی که در شبهات احتیاط نمی کنند به حرام می افتند تا یقین نکند این مال حرام است احتیاط نمی کند خب این به حرام آلوده می شود زندگیش، نمی خواهد حرام انجام بدهد ولی از شبهات اجتناب نمی کند. پس ببینید یکی از مقامات دینداری ورع در دینداری است که یک معنی ظاهریش این بود که من عرض کردم که گاهی در دینداری انسان با شبهات روبرو می شود. انسان ورع آن انسانی است که در شبهات جانب خدا را می گیرد احتیاط می کند نه این که تا یقین نکرده حرام است مرتکب بشود اینطوری آدم در معرض خطر است این سومین اثرش است آدمی که به حب امام رسید ورع پیدا می کند این نه فقط مراعات حرام را می کند مراعات شبهات هم می کند حالا از این ورع مقام بالاتری هم دارد والرغبه فی العباده کسی که در محبت امام رسید راغب در بندگی خدای متعال می شود خسته نمی شود از بندگی اثر محبت امام نورانی شدن محبت امام رغبت در عبادت خدای متعال است. رغبت در بندگی کردن است. بعد حضرت فرمودند حالا اینها هر کدام باید معنا بشود والتوبه قبل الموت، یکی دیگرش این است آدمی که اهل محبت است قبل از این که از دنیا برود پاک از دنیا می رود رجوع الی الله می کند محبت انسان را از وادی معصیت می برد به وادی رجوع الی الله انسان ولو یک خطا دارد یک گناهی دارد یادش رفته محبین اینطوری نیستند آنهایی که در مقام محبت اند قبل از این که فرصت از دست برود پاک می شوند برمیگردند از ذنوبشان چون گناه یعنی برگشتن اراده انسان از خدا دیگر این گناه است گاهی عده ای در وادی دوری از خدای متعال و معصیت می مانند فرمود محبین اینطوری نیستند محبینی که خدای متعال این رزق را بهشان داده واقعا حب الامام پیدا کرده اند خیلی رزق عجیبی است فرمود تطهیر می شوند قبل از این که از دنیا بروند. قبل از این که پایشان را از دنیا بیرون بگذارند خدای متعال پاکشان می کند موفق به توبه حقیقی می شوند. عنایت فرمودید خدای متعال هم موفقشان می کند به تعبیر آن روایتی که حضرت به ظاهرا ابن ابی یعفور فرمودند امام صادق فرمودند اگر کسی دنبال امام بود خدای متعال اورا از گناهان به سمت توبه خارج می کند الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور حضرت فرمودند از ظلمات ذنوب آنها را به سوی نور توبه هدایت می کند انسانی که در گناه هست در تاریکی است وقتی توبه می کند رو به خدای متعال می اورد نورانی می شود. آنهایی که اهل محبت امام هستند خدای متعال به واسطه این محبتی که دارند آنها را به سمت نور توبه و برگشت به خدای متعال کمکشان می کند سرپرستی شان می کند لذا قبل از این که فرصت از دست برود تا همین دنیا هستند پاک می شوند کارشان به عالم برزخ نمی کشد. در همین دنیا اهل محبت پاک می شوند و مطهر از دنیا می روند. دیدید در دنیای عالیه المضامین که مرحوم محدث قمی هم در مفاتیح نقلش کردند که بعد از زیارت جامعه این نقل شده در بعد از زیارات ائمه دستور دادند این را بخوانید حالا آنجا یکی از مطالبی که دارد که با واسطه قرار دادن امام علیه السلام از خدا می خواهیم همین است طهرنی للموت و ما بعده آدم برای ورود به عالم موت و عوالم بعدی نیاز به یک طهارت متناسب با آن عوالم دارد. طهارت برای ورود به عالم برزخ طهارت برای ورود به بهشت این طهارت خاص است دیگر، هر وادی ای طهارت خودش را می خواهد لذا انسان تا پاک نشود وارد بهشت نمی شود بهشت جای گناهکاران نیست که، اگر گفتند ائمه شفاعت می کنند شفاعت یعنی تطهیر، نمی شود آدم آلوده به آلودگی برود در بهشت.
بهشت که جای آلوده کردن نیست که جای آلوده کردن است؟ امام آدم آلوده به گناه را می برد در بهشت؟ این که شفاعت نیست. یک جای پاک در عالم هست آن هم آلوده بشود؟ آلوده بشود به شیطان و هوس ها، شفاعت یعنی همین یعنی ما را پاک می کنند می برند در بهشت صفات رذیله ما را پاک می کنند لذا ببینید در ذیل سوره هل اتی وقتی صحبت از تسلیم می شود حضرت فرمودند یک نهری است متعلق به امیرالمومنین مثل کوثر که یک نهری است متعلق به وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ان وقت این تسلیم فرمود نهری است در مدخل ورودی بهشت مومنینی که می خواهند وارد بهشت بشوند شستشو می کنند در این نهر فرمود وقتی شستشو می کنند از حسد بیرون می روند از صفات رذیله بیرون می روند قلبشان پاک می شود عنایت فرمودید این نهری که از آستان ولایت امیرالمومنین جاری می شود مطهر صفات باطنی و رذایل است وارد می شوند پاک می شوند بی حسد می روند در بهشت حسد که در بهشت راه ندارد ناپاکی در بهشت راه ندارد. لذا آدم باید پاک بشود شفاعت هم یعنی تطهیر امام شفاعت می کند یعنی تطهیر می کند انسان را، ولایت امام ماء طهور است به تعبیر قرآن مطهر انسان هاست. عنایت می فرمایید ما یک قضارت های ظاهری داریم یک آلودگی باطنی، آلودگی باطنی هم قابل شستشو است دیگر دیدید این حدیث در کتاب شریف نهج البلاغه یادم است از امیرالمومنین در باب نماز صحبت کردند فرمودند که وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که نماز مثل چشمه جوشان آب گرمی است درب خانه شما که شما روزی پنج بار خودتان را در آن شستشو می کنید هیچ آلودگی ای در شما نمی ماند. همینطوری که ادم قضارت ظاهری پیدا می کند عرق می کند خدا اینطوری قرار داده آدم را که آدم بفهمد. آلودگی های ظاهری پیدا می کند اگر کسی یک چشمه آب گرمی داشته باشد روزی پنج بار خودش را شستشو کند هیچ آلودگی ای برایش نمی ماند. الودگی های باطنی هم همینطور است آدم شب تا صبح غفلت کرده کدورت روی دل انسان نشسته، این کدورت را وقتی نماز صبح می خوانید این پاک می شود شستشو می شود قلب انسان، دوباره غفلت توجه به دنیا می آید وقتی آدم نماز ظهر می خواند شستشو می شود. باز بین نماز ظهر و عصر آدم یک رجوعی به دنیا می کند خوراکی می خورد خوابی می کند غافل می شود غفلت می آورد یک روایت عجیبی است این مال ماست پیغمبر خدا که مبرای از این حرفها هستند فرمود حضرت در هر مجلسی می نشستند هفتاد مرتبه استغفار می کردند مجلس تمام می شد ایشان خودش حقیقت ذکر است غفلت که در حضرت راه ندارد اصلا ذکر یعنی وجود مقدس نبی اکرم قد انزلنا الیکم ذکرا رسولا به تعبیر قرآن این پیغمبر حقیقت ذکر است. علی بذکرالله تطمئن القلوب که همه شما حفظید یاد خدا که انسان یاد خدا بیافتد یا خدا یاد بنده بکند ذکرالله ذکر خدا به بنده یا بنده به خدا، این آرامش می اورد حضرت در یک روایتی معنا کردند باطن آیه را فرمودند علی بذکرالله ای بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم. و هو ذکر الله و حجابه فرمود با وجود مقدس حضرت انسان به آرامش می رسد ذکرالله حضرت است. اگر نور حضرت در دل شما آمد تحت ولایت حضرت بودید به آرامش می رسید از حضرت جدا شدید مضطرب می شوید ذکر حقیقی این است این وجود مقدس در مجلس می نشستند هفتاد مرتبه استغفار می کردند بعد فرمودند که غفلت نیست ولکن یغان علی قلبی یک غباری می آید این غبار غبار حضرت نیست ها غبار ماست. حضرت منزه از این حر فها هستند حضرت برای پاک شدن ما استغفار می کنند خودشان در مقام ذکر مطلق اند. من یک موقعی عرض کردم خیلی از عبادات حضرت در این عالم برای شفاعت و تطهیر ماست علی ای حال ببینید ما یک آلودگی هایی داریم الودگی های باطنی است اینها پاک می شود شستشو داده می شود چی می شورد این الودگی باطنی را، حب الامام ،فرمود انهایی که به محبت امام می رسند این رزق را دارند خدای متعال به آنها توفیق می دهد تا همین دنیا هستند پاک می شوند طهارتی پیدا می کنند که آماده رفتن به عالم برزخ و عالم بهشت می شوند عرض کردم در بهشت هیچ الودگی ای نیست. یک روایت عجیبی است حضرت فرمودند همه حرام ها سخت است مواظب باشید مبتلا بهش نشوید بخصوص ان حرامی که ازش گوشت می روید. مال حرام آدم بخورد لذت حرامی ببرد که فربه بشود. حضرت فرمودند به خاطر این که یا می بخشنتان می روید در بهشت یا نمی بخشند اگر گناهتان را نبخشیدند که وا ویلا اگر ببخشند هم آن گناهی که ازش حرام روییده حرام در بهشت راه ندارد باید اب بشوید بروید در بهشت. ملاحظه فرمودید حضرت امیر وقتی توبه علیین آنهایی که اهل علیین و مقام علیین هستند آن فوق العاده ها توضیح می دهد حضرت فرمود استغفار کلمه علیین حرف آنهاست لفظ که نیست که، شش مقام هم دارد. فرمود اولیش این است پشیمان بشوی حقیقتا انسانی که هنوز پشیمان نیست با لفظ که استغفار واقع نمی شود دو عزم بر ترک در آینده داشته باشد نسبت به آینده تصمیم بگیرد آدمی که ته دلش هنوز پشیمان نیست یا مصمم نسبت به آینده نیست اگر صحنه تکرار بشود وارد بشود این تائب نیست این حداقل توبه است. ندامت و عزم بر آِینده حضرت اضافه کردند فرمودند علیین استغفارشان چهار تا مقام دیگر هم دارد. حداقل توبه همین است آدم نادم باشد نسبت به آینده مصمم. از گذشته پشیمان نسبت به آینده مصمم، صد بار دیگر این صحنه پیش آمد این کار را نمی کنم دست به این مال نمی زنم. این نگاه را نمی کنم این میشود توبه، حضرت فرمود علاوه بر این تمام حقوق الهی که به گردنت است باید بدهی این می شود قدم بعد، قدم بعد حقوق مردم را بدهی وقتی پیش خدا می روی به تعبیر حضرت املس باشی املس به آن سنگی می گویند که انقدر باران خورده نرم نرم اصلا نمی شود دست بهش بگیری هیچ کسی نتواند دامن تورا بگیرد پاک پاک باشی این چهارم پنجم فرمودند تو لذت حرام بردی نفست تورا به لذت حرام انداخته خودت را وادار کن سختی عبادت به خودت تحمیل کن استغفار علیین قدم پنجمش این است وقتی حقوق را عطا کردند خودشان را به زحمت عبادت می اندازند تا جای ان زحمت حرام پر بشود. بعضی ها یک نماز صبحشان قضا شده واقعا یک سال خواب شب را بر خودشان حرام کردند ما که این کاره نیستیم. جبران کنید حالا یک جبرانی امام رضا گفتند روایتش را مکرر ملاحظه کردید. امام رضا فرمودند اگر کسی از این قدرت ها ندارد این را ملاحظه فرمودید مرحوم آیت الله العظمی بروجردی یک موقعی سر درسشان این مرد بزرگ یک شاگردی اشکال رفت و آمد کرد هی رفت برگشت ایشان عصبانی شد شب رفتند نصف شب درب خانه آن شاگردشان عذرخواهی کردند ببخشید من امروز سر درس ولی به ایشان گفت فلانی بدان من را به زحمت انداختی نذر کردم عصبانی بشوم شش ماه روزه بگیرم. من را به زحمت انداختی باید شش ماه روزه بگیرم حضرت فرمود اگر لذت گناه بردی مقام علیین این است اینطوری آدم می شود آیت الله العظمی بروجردی، یک عصبانیت شش ماه روزه بگیری شش ماه کف نفس بکند تا این نفس آدم بشود. امام رضا یک راه آسانی به ما یاد دادند این را قدرش را بدانید این حدیث امام رضا گوهر، اصلا همه کلماتشان گوهر است خیلی فوق العاده است اگر کسی قدرش را بفهمد فرمود من لم یقدر آن کسی که ق ادر نیست علی ما یکفر به ذنوبه یک کاری بکند که کفاره گناهش باشد. مثل این آقا نیست که یک شب خوابش برد شش ماه خواب را بر خودش حرام کند یک بار گناه زبانی کرد یک بار ختم قرآن به خودش تحمیل کند اینطوری نیست اگر توانایی این کار را نداری یک کاری بکنید حضرت فرمودند فالیکثصر اهل اکثار باشید فراوان نه کم فالیکسر علی الصلوات علی محمد و آله خیلی بشارت بزرگی است امام رضا فرمودند فانها [:] الذنوب [] گناه را از ریشه در می آورد. چون گناه خیلی وقتها دیدید مثل علف هرزه است ریشه اش عمیق است شما می کنید دوباره جوانه می زند. باید ریشه این گیاه را سوزاند این علف هرزه را حضرت فرمود صلوات ریشه گناه را، حالا توضیح دارد ولی اساس گناه را از بین می برد فالیکسر علی ای حال غرضم این است حضرت فرمود علیین قدم پنجمشان در توبه این است گناه کرد لذت برد رنج عبادت بر خودش تحمیل می کند تا برابر بشود. ششمیش مقصودم است حضرت فرمودند ششمیش این است فرمود ان تعمل الی اللحم الذی [] الصوت رو بیاوری به آن گوشت هایی که از لذت حرام روییده حالا یا از مال حرام یا از لذت حرام چون خیلی وقتها آدم از لذت فربه می شود از غصه لاغر می شود دیگر، حضرت فرمود آن گوشتی که از حرام روییده بهش رو بیاوری [:] چطوری آبش کنم فرمود بالاحزان با غصه آبش کنی تا این پوست بچسبد به استخوان دوباره گوشت نو بروید چون گوشتی که از لذت حرام روییده این مانع عبادات است. بیدار می شوی نمی گذارد پاشوی دیگر، روایات را مکرر دیدید گفت آقا ما شب می خواهیم بلند شویم نمی توانیم حضرت فرمود ببین روز چه کار کردی این لذتی که تبدیل می شود به گوشت مزاحم انسان است این را باید آبش کنی، حضرت فرمود علیین قدم ششم استغفارشان این است انقدر غصه می خورند که از خدا دور شدند و گناه کردند که آب می شود گوشت های حرام می چسبد به پوست، این غصه گوشت حرام را آب می کند گوشت حلال را آب نمی کند مطمئن باشید. یک روایت عجیبی دیدم در باب روزه فرمود روزه گوشت های حرام را آب می کند. یعنی دستگاه خدای متعال دقیق است. لذا آدم اگر لاغر شد آخر ماه رمضان نباید نگران باشد حرام ها آب شده، عنایت می فرمایید پس ببینید ما قبل از رفتن به عالم آخرت باید تطهیر بشویم فرمود اگر کسی محبت امام را داشت پنجمین اثر محبت این است هنوز در دنیاست موفق به طهارت نفس می شود پاک می شود رجوع الی الله می کند از همه لذات و وادی نفس برمیگردد چون توبه معنایش این است دیگر آدم رو به این طرف می رفته می خواسته برود مشهد رو به یک شهر دیگری راه افتاده همین که فهمید فرمان را برگرداند این می شود توبه دیگر، این که آدم با گاز دوباره به سمت همان شهر برود بگوید استغفرالله این که توبه نیست که همانجا متوقف بشود بگوید از این هم توبه نیست توبه یعنی آدم اشتباه رفته برگردد دیگر. فرمود آنهایی که اهل محبت اند محبت امام آنها را از وادی لذات و گناه می کشاند به وادی توحید. تائبشان می کند. رجوع الی الله پیدا می کنند این خاصیت محبت امام است. دیگر حالا دیر شد ششمیش چی است فرمودند من نشاط فی قیام اللیل این دیگر خیلی عجیب است فرمود اگر کسی اهل محبت امام شد نه فقط شب زنده داری می کند قیام در نشاط اللیل است نشاط در قیام اللیل دارد با نشاط از جا پا می شود. همه انتظارش این است که سحر شود پا شود با خدا حرف بزند. این خاصیت محبت خداست خاصیت محبت امام است. النشاط فی قیام اللیل آدمهایی که اهل محبت اند با نشاط بلند می شوند با خدا حرف می زنند نه فقط پا می شوند. با نشاط با خدای متعال و این مهم است آدم به طرف دنیا با نشاط برود به طرف خدا با کسالت این خوب نیست. الان بهش بگویند رفیقت آمده یک ساعت دیگر می نشیند باهاش حرف می زند بهش می گویند دو رکعت نماز شب بخوان حاضر است پا شود با کسالت پا می شود. این فایده ندارد. نمی گویم نخوانیم ها، آن چیزی که نشاط در قیام اللیل می آورد فرمود حب الامام است این محبت آدم را به شب زنده داری با نشاط متقون که همان محبین اند شیعیان امیرالمومنین اند قرآن توصیفشان می کند می فرماید تتجافا جنوبهم عن المضاجع ربهم خوفا وطنا پهلویشان را از بستر می کنند. یک جوری بلند می شود از رخت خواب دیدید آدم یک مسافری دارد پنج سال است منتظرش بوده می گویند آمد آدم نمی فهمد چطوری از بستر جدا می شود. اینها اینطوری اند تتجافا جنوبهم عن المضاجع فرمود حضرت یکی از همسران حضرت نقل می کند می گوید حضرت وقتی بین ما نشسته بود وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اذان ک می گفتند یک جوری پا می شد گویا احدی از ما را نمی شناسد. اینطوری، النشاط فی قیام اللیل خاصیت محبت امام این است. آدم به نشاط در قیام اللیل می رسد فرمود والیأس ما فی اید الناس اگر کسی محبت امام در دلش آمد نسبت به آن چه دست همه مردم است مأیوس می شود. خیلی مهم است از چیزهاییکه از ما خواستند این است گفتند نسبت به آنچه در دست مردم است مأیوس باشید اصلا نگاهتان به آن نباشد و نسبت به آنچه در دست خداست رغبت کنید. روایت ملاحظه فرمودید در روایت هست می فرماید اگر می خواهید پیش مردم عزیز باشید در آنچه در دست مردم است طمع نکنید مأیوس باشید اگر می خواهید پیش خدا عزیز باشید در آنچه در نزد خداست طمع کنید به اندازه ای که از خدا بخواهید پیش او عزیز می شوید به اندازه ای ک از مردم نخواهید پیششان عزیز می شوید. آن وقت ما گاهی راه را بعکس می رویم او که غنی مطلق است همه چیز دارد نسبت به او رغبت نداریم نسبت به دیگران که چیزی در اختیارشان نیست و اگر هم داشته باشند هیچی به ما نمی دهند مگر خدا یک موقعی دلشان را با ما نرم کند اگر خدای متعال دل رفیقت را با شما نرم نکند جواب سلامت را هم نمی دهد اگر رفیق شما شما سلام می کنی جواب می دهی جواب می دهد خدای متعال دارد جوابتان را می دهد. اول خدا جواب می دهد بعد رفیقت والا خدای متعال جواب ندهد رفیق آدم جواب سلام آدم راهم نمی دهد. مطمئن باشیم اینطوری است ها. خدای متعال می فرمایند اگر خزائن خدا هم در اخیارتان بود شما به کسی نمی دادید خزائن خدا بی نهایت است ها، حد ندارد. شما ولی اگر مالک خزائن هم بودید به احدی نمی دادید. ولی خدای متعال بی حساب می دهد حساب و کتاب هم از بنده هایش خیلی وقتها نمی کشد راجع به بعضی ها می فرماید به غیر حساب، بنابراین یکی از چیزهایی که ما باید درمان پیدا باشد یأس بما فی ایدی الناس است تا یأس نسبت بما فی ایدی الناس نداشته باشید دعایتان مستجاب نمی شود این از شرایط استجابت دعاست روایات ازش استفاده می شود آدم تا دلش جای دیگری است شب تا صبح هم التماس کند چیزی بهش نمی دهند چون شوخی می کند از خدا نمی خواهد ته دلش یک جای دیگری است ولی از مردم مأیوس شود به خدا امیدوار شود دستش برود بالا باران می آید. دستش برود بالا خیرات نازل می شود. کسی که مأیوس است از مخلوق و امیدوار به خالق است. این ها شرط استجابت دعاست. فرمود محبت امام شما را از ما فی ایدی الناس مأیوس می کند می دانید آدم چقدر باید زحمت بکشد این صفات درش پیدا بشود؟ بعد فرمود هشتمیش این است والحفظ لامر الله و نهی عزوجل کسی که در مقام محبت است مواظب امر و نهی خداست. حواسش از امر و نهی خدا محال است یک جایی یک کاری بکند بگوید حواسم نبود. آدمی که در مقام محبت است غافل نیست. اگر دیدید آدم غافل است غیبت می کند بدانید هنوز محبت ندارد محبت با غفلت نمی سازد. دیدید آدم کسی را واقعا دوست دارد از منافع او از خواسته او غافل بشود محال است شدنی نیست. همین محبت های مجازی دنیا آدمی که غرق در محبت است محال است یک لحظه از خواسته محبوبش غافل بشود فرمود وقتی محبت امام آمد نسبت به امر و نهی خدا آدم حافظ می شود اینطوری نیست بگوید حواسم نبود نماز قضا شد حواسم نبود غیبت کردم حواسم نبود این کلام حرام است این حرفها را ندارد فرمود آدم محافظ امر و نهی می شود. اصلا مبتلا نمی شود. بعد فرمودند والتاسعه بغض الدنیا این دیگر خیلی چیز عجیبی است یک روایت مفصلی درباره بغض دنیا داریم باید معنا بشود یکیش اینجاست. از امام سجاد پرسید آقا افضل اعمال بعد از ایمان چی است فرمود بغض الدنیا بعد حضرت توضیح د ادند روایت را در کافی ببینید فرمودند همین حب دنیا مبدأ همه یکی را حسد برده یکی را حرص برده یکی را بخل برد بعد حضرت توضیح دادند که از حب الدنیا هفت تا امر ناشی می شود همه انهایی که زمین گیر شدند از این هفت تا چیز زمین گیر شدند. بعد فرمودند لذا اولیاء خدا بغض دنیا را دارند بغض الدنیا، البته این واضح است بغض دنیا بغض عالم طبیعت نیست. بغض الدنیا یک موقعی من عرض کردم دنیا محیط ولایت ائمه جور است. بغض دنیا یعنی این، چیزی که از دست آنها می آید آدم باید نفرت ازش داشته باشد. اگر فرض کنید در دستگاه معاویه یک لذات و خوشی هایی و اینها باشد آدم باید بغض داشته باشد دنیا یعنی این، دنیا محیط ولایت آنهاست حالا توضیحش بماند فرمود نهمین صفتی که محبین پیدا می کنند این است کسی محب امام زمان شد اثرش این است بغض الدنیا دارد. دهمیش این است فرمود خیلی مهم است دهمیش فرمودند السخاء است. سخاوت یعنی آنچه دارد می بخشد در راه امام بدون توقع آدم سخی اینطوری است دیگر، آدم بخیل شما سر سفره اش بنشینید رنج می برد. آدم سخی از این که سر سفره اش بنشینید لذت می برد آن وقت سخاوت درجاتی دارد کسی به محبت امام رسید نتیجه اش سخاوت است سخاوت یعنی چی یعنی راحت امکانات را در راه امام می دهد. نازله اش را شما دیدید این بهش سخاوت نمی گویند این سخاوت نیست ولی من به عنوان تشبیه می گویم دیدید کسی یکی را خیلی دوست دارد خیلی دوست دارد اینهایی که تازه ازدواج می کنند دیدید با همسرانشان یک علاقه شدید دارند می خواهد یک هدیه برایش بخرد اول نگاه می کند ببیند چی را دوست دارد درست است می رود طبق سلیقه او می خرد بعد این را کادو می کند بعد رویش رمان می بندد گل می بندد یک شاخه گل هم رویش می گذارد درست بعد هم وقتی می برد اصلا احساس نمی کند که کار سختی است با نشاط این کار را انجام می دهد بعد هم شرمنده است عذرخواهی می کند می گوید ببخشید من سلیقه شما را نمی دانستم می شود سخاوت این سخاوت نیست ها این معامله سر دنیاست. ولی به امام که رسیدید اینطوری می شود آدم همه امکاناتش را به زیباترین وجه در راه امام می دهد بعد هم شرمنده است. این خاصیت حب الامام است. حالا ده تا صفت دنیایی آخرتیش که خیلی عجیب است. فرمود اما در آخرت کسی که در مقام محبت امام رسید فرمود اما فی الاخره فلا ینشر له دیوان همه را محاسبه می کنند نامه عملشان را باز می کنند محبین حساب کتاب ندارند. نمی شود بگویی این چقدر قیمت دارد. فلا ینشر له دیوان در آن عالم حالا مقام عالم قیامت یک موقعی باید توضیح داده بشود اصلا نامه اش را باز نمی کند کسی که در مقام محبت است. دیدید راجع به شهید می گویند شهید حساب کتاب ندارد چون زیر شمشیر حساب کتابش را پس داده دیگر همه چیزش را در راه خدا داده فرمود کسی که در مقام محبت امام است اصلا نامه عملش را باز نمی کنند در قیامت، بهش نشان نمی دهند تو چه کار کردی اصلا حساب کتاب ندارد. فلا ینشر له دیوان ولا ینصب له میزان ترازو می گذارند آنجا ترازوی خدای متعال هم انقدر دقیق است مرحوم آیت الله العظمی بروجردی موقع رحتشان گریه می کردند آن مرد بزرگ شاگردها گفتند شما چرا شما که انقدر برای خدا کار کردید ایشان انقدر هم اخلاص داشتند مرحوم شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه ایشان به راحتی از کسی تعریف نمی کردند ولی در آثارشان ببینید خیلی از اخلاص مرحوم آیت الله بروجردی تعریف می کنند که ایشان مرکز اخلاص بود. تمام کارهایش برای خدا بود. ذره ای برای دنیای خودش قدم برنمی داشت آن وقت ایشان موقع رحلت گریه می کردند به شدت گفتند آقا شما چرا ایشان گریه می کردند می گفتند که این حدیث را می خواندند خلص العمل فان الناقد بصیر عملتان را خالص کنید آنی که می خواهد به طلایتان عیا بزند خیلی بصیر است. دیدید یک کسی بصیر باشد طلا را می دهید دستش یک رگه پنهانی هم درش باشد می فهمد می گوید این خالص نیست این طلای 24 عیار نیست. آن وقت میزانی که روز قیامت میگذارند آنقدر دقیق است مورا از ماست می کشد. فرمود اصلا برای محبین میزان نمی گذارند بگذارند در ترازو بگویند کم است زیاد است ولا یحسب لهم [] و یعطی کتابه بیمینه کتابش را به دست راست می دهند که حالا کسی کتابش را به دست راست بدهند خیلی غوغاست در قیامت حالا ببینید دعاها را که خدایا کتاب من را به دست راستم بده چه اتفاقاتی می افتد. فرمود کتابش را به دست راستش می دهند که این باید معنا بشود اعطای کتاب بیمینه یعنی چه و اما من اوتی کتابه بیمینه فسوف یحاسبه حسابه یسیرا در قرآن مفصل بحث شده، فیکتب له برائه من النار قطعی برایش می نویسند می گویند قطعا این از آتش دور است حالا این نار اگر توضیح داده بشود نار جهنم چوری آدم ها گرفتارشند و چی هست و این آدم برائت از نار را برایش می نویسند قطعی یکتب له قطعی خدای متعال است. و یبیض وجهه چهره اش نورانی می شود در صحنه محشر که می آید و یکسی من حلل الجنه حله های بهشتی بهش می پوشانند عرض کردم اینها باید معنا بشود من فقط حدیث را می خوانم چون وقت گذشته اینها هر کدام یک زیبایی ها و لطافت هایی دارد و یشفع فی مئه من اهل بیته اگر کسی در مقام محبت بود بهش مقام شفاعت می دهند نه فقط خودش می رود می تواند دیگران را هم به امام برساند دیگران را ببرد در بهشت که بهشت وادی ولایت امام است. اگر کسی از محبین شد صد نفر را میتواند دستش را بگیرد به امام گره بزند . بهش اجازه می دهند. شفاعت یعنی همین ها شفاعت یعنی پاک کردن رساندن به بهشت رسیاندن به امام رساندن به امام رساندن به وادی ولایت کسی اهل محبت بود اجازه این کار را بهش می دهند نبود سر و صدای بیخودی است و ینظر الله عزوجل [] بالرحمه خدای متعال بهش نظر رحمت می کند حالا این نظر رحمت می شود ینظر الی نظره رحیمه همه تان دعای ندبه را حفظید وانظر الی رحمه رحیمه استکمل به الکرامه یک نگاه محبت آمیز خدای متعال آدم را در پوشش همه کرامت های الهی قرار می دهد. حالا این توضیحش ینظر الله عزوجل الیه بالرحمه و یتوج من تیناج الجنه تاج چون بهشتی ها درجاتی دارند دیگر کما این که در دنیا یک عده ای به اصطلاح عادی اند یک عده ای سلاطین اند این می شود جزو سلاطین بهشت حالا تعبیر، تاج بهشتی بر سرش می گذارند آنهایی که در بهشت اند محبین فرق می کنند باب قیه حلل بهشتی بهشان می پوشانند نظر رحمت خدای متعال به آنها می کند و یتوج من تیجان الجنه والعاشره دهمیش این است یدخل الجنه بغیر حساب، بهشت آقا جایی نیست کسی را بی حساب راه بدهن حمام نیست من اهل شعر نیستم. همینطوری ادم یک لنگ ببندد تو برود نیست که، پنجاه موقف دارد هر موقفی هزار سال طول می کشد. آن وقت به این آدم می گویند بی حساب و کتاب برو در بهشت بعد فرمود فطوبی لمحبی اهل بیتی حضرت فرمودند وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم طوبی لمحبی اهل بیتی آنهایی که اهل بیت من را دوست می دارند دیگر گوارایشان باد دیگر. محبت اهل بیت، حالا چطوری می شود به محبت برسی آن دیگر مجال نشد عذرخواهی می کنم حالا یک فرصت دیگری ولی اشاره اش این است از حرف گوش دادن شروع می شود. شما اگر از یک لذت تان به خاطر امام گذشتید به همان اندازه به شما محبت می دهند این لقمه را می خواهی بگذاری در دهانت می بینی امام صادق گفته نخور می گویی چون حضرت گفته نمی خورم. این لقمه را گذاشتی زمین جایش محبت امام بهت می دهند. تسلیم البته ببینید مقام محبت یک وادی ای است که مقدماتی دارد قدم اول ما باید تسلیم بشویم آدم تا تسلیم نشده هیچ کاری نمی شود برایش بکنی خودمان را بسپاریم به خدای متعال و ائمه وقتی سپردیم دلمان را فکرمان را چشم و گوش و زبان مان را باطن و ظاهرمان را سپردیم ان وقت خدای متعال ما را پاک می کند تطهیر می کند با بلا با هر چی که خودش می داند پاک می کند وقتی پاک شدیم آن وقت نورانی به نور محبت می شویم این همانی است که امام باقر به ابوخالد کابلی فرمود والله لا یحبنا عبد و یتولانا بنده ای به مقام محبت ما نمی رسد اگر رسید به محبت ما کارش تمام است. الا این که این دو قدم برداشته بشود حتی یطهرالله قلبه خدای متعال باید قلبش را پاک کند. خدای متعال قلب چه کسی را پاک می کند و لا یطهرالله قلب عبد حتی یسلم لنا فیکون سلما لنا انقدر به حرف ما گوش بدهد تا در مقابل ما حالت سلم پیدا کند. مثل موم در دست که از خودش اختیاری ندارد نسبت به امام با این که خدا به ما اختیار داده ولی یک جوری خودمان را به امام بسپاریم گوش به حرف بدهیم تا کم کم حالت سلم پیدا کنیم اگر حالت سلم پیدا کردی حالا پاکت می کنند شستشویت می کنند. دیدید شما وقتی می خواهید یک آنی را سمباده بکشید می گذارید لای گیره ای درست است آن گیره همان تسلیم بودن است. اگر تسلیم شدی خدای متعال ان وقت شستشویتان می کند تطهیرتان می کند. بعد که تطهیر شدیم آن وقت خدای متعال نورانی مان می کند به نور محبت. ولی خیلی چیز قیمتی ای است این محبت می ارزد. می ارزد آدم همه چیز را بدهد به محبت برسد حالا به محبت رسیدن راه هایی دارد یکیش این است آدم حرف گوش بدهد یکیش این است آدم امکاناتش را در راه خدا بدهد فرمود حضرت ابراهیم خلیل خلیل شد چون هرچی از او خواستند در راه خدا داد دست احدی را رد نکرد. یکی از راه هایش این است که انسان اهل صلوات باشد نمی دانم قدر این ذکر را می دانید نه یکی دو تا زبانتان این که دیگر جز شفاعت حضرت نیست. خیلی به ظاهر کار آسانی است مداومت بر ذکر صلوات داشته باشید خسته نشوید هیچ ذکر دیگری هم نمی خواهد جایش بگویید مداومت به یک دانه ذکر بکنید مداومتش محبت می اورد حالا شما تجربه کنید کاری ندارد چهل روز، زبانتان فقط به صلوات آن هم نه صلوات همینطوری از سر محبت حضرت این آقا آقایی است که همه عالم را تطهیر می کند. ما هم صلوات بر او می فرستیم خودمان مطهر می شویم. این مطهر همه عالم است حضرت دیگر، مداومت بر صلوات کنید اگر به مقام محبت نرسیدید حضرت فرمود ابراهیم خلیل خلیل الرحمن شد چون خیلی صلوات می فرستاد. بر محمد و آل محمد صلوات. اهمش همین بود که عرض کردم این در روایات گفته شده در واقع کیمیاست گفتند. بعضی روایات اسرار را افشا کرده این افشای سر است. که کثرت صلوات مقام حب می آورد خیلی به مقام محبت رسیدن زحمت دارد. کثرت صلوات میانبرش است حالا شما تمرین کنید معلوم می شود و بعد هم یکیش هم دعاست. خیلی به خدا التماس کنید ما التماس هایمان برای چیزهای کوچک است به خدای متعال از خدای متعال باید چیزهای بزرگ خواست از خدای متعال محبت بخواهید ایمان بخواهیم و می دهد خدای متعال ادعونی استجب لهم ما نمی خواهیم کی رفتیم در خانه خدا التماس کنیم خدایا به ما محبت بده خدا به ما نداده، انقدر دعاها در باب محبت هست ببینید دعای ابوحمزه مناجات المحبین مکارم الاخلاق انقدر دعا به ما یاد دادند از خدا محبت بخواهیم باید از خدا خواست محبت صنع الهی است فرمود ایمان فقط صنع خداست حب فقط صنع خداست هیچ کس دیگر توش دست ندارد باید به آدم بدهند. و این التجاء می خواهد التماس می خواهد به خدا التماس کنید. چیز بزرگی از خدا بخواهید. ضرب المثل را شنیدید یک کسی گفت خدایا هرکی از تو چیز کوچک می خواهد کورش کن این کوه ها را هم برای من طلا کن خدای متعال کوه ها را طلا کرد چشمش را هم کور کرد.
همینطور است دیگر از خدا که آدم کوه طلا نمی خواهد. کوه طلا فرمود دو رکعت نماز از این کوه ابوقبیس طلا بشود قیمتش بیشتر است دو رکعت نماز بدرد بخور عنایت می کنید الصلاه معراج المومن من عرضم این است از خدا چیز بزرگ بخواهیم یکی از بهترین راه های رسیدن به محبت التماس است. می روید حرم حضرت معصومه التماس کنید حرم امام رضا بروید التماس کنید عاشورا بخوانید التماس کنید التماس خدا کنید که خدایا طعم محبت خودت و اولیائت را به ما بچشان ما نچشیده از این دنیا بیرون نرویم چون اگر در دنیا نچشیم در آخرت هم نمی توانیم بچشیم. آخریش هم بگویم یکی از راه های رسیدن به محبت این مجالس اهل بیت را رها نکنید در مجلس امام حسین یک جایی است یک برقی زد جزو محبین شدید یک جایی، رفت و آمد کنید در مجالس اهل بیت یک جایی ممکن است دست دیدید هواپیما روی زمین راه می رود به یک نقطه ای می رسد یک دفعه پرواز می کند خیلی عجله نکنید رفت و آمدتان در مجالس اهل بیت زیاد باشد این رفت و آمد محبت می اورد. با محبین اهل بیت بنشینید اهل محبت می شوید نفس آنها به آدم بخورد آدم محبت پیدا می کند مجالست با محبین مجالس محبین مجالس محبت شکل بدهید مجلس ختم صلوات مجلس محبت است بروید شرکت کنید ان شاء الله درست می شود عذر م یخواهم وقتتان را گرفتم فیض اماده است ان شاء الله من مصیبت کوتاه را می کنم. السلام علیک یا فاطمه الزهرا من با این موافق نیستم که شب دهم شب مزد است نه تو بندگی چو گدایان به شر ط مکن که خواجه خود هنر بنده پروری من معمولا شب آخر را شب عذرخواهی می دانم چون ما هرچی هم رعایت کنیم نمی توانیم ادب عزاداری اهل بیت را رعایت کنیم. این کار ما نیست. لذا شبهای آخر باید عذرخواهی کند بگوید ما آمدیم همین است بضاعت مزجات ما همین است به امام زمان عرضه بکنیم آقا ما توان مان همین بود آوردیم شما این را از ما قبول کنید جبران کنید. لذا شب توسل به حضرت زهرا برای همین است که ما عذرخواهی کنیم از صاحب عزا انشاء الله بپذیرند امام پای پرونده ما را برای همه مان انهایی که زحمت کشیدند به هر کیفیت و چه آنهایی که مشارکت کردند ان شاء الله خدا از همه قبول کند. یا فاطمه الزهرا. یا بنت محمد یا قره عین الرسول.
عرض کردیم که در فرصت دنیا سرمایه ای را که می توان به دست آورد محبت خدای متعال و اولیاء الهی و مومنین هست و همین محبت باید تبدیل بشود به نیت و انگیزه تمامی اعمال ما باید تبدیل بشود به انگیزه رابطه بین مومنین، یعنی رابطه باید بر مدار محبت خدای متعال و ولی خدای متعال برقرار بشود. رابطه مومنین باید رابطه محبت باشد بین خودشان رابطه آنها با امام شان باید رابطه محبت و الفت با شد کما این که امام علیه السلام محبتش به خدای متعال موجب می شود که نسبت به همه مومنین محبت بورزد و در راه مومنین فداکاری می کند مومنین هم باید نسبت به امام و نسبت به همدیگر یک همچین رابطه ای داشته باشند و این شدنی نیست الا با محبت و هیچ چیز جای این محبت را نمی گیرد. شما اگر محبت بین مومنین را از بین بردید با هیچ چیز دیگری شما نمی توانید این رابطه را اصلاح کنید. این اجمالی بود که حالا اگر مجال شد تقدیم می کنم یک حدیثی را ان شاء الله خدای متعال اگر توفیق بدهد شاید خدمتتان ترجمه کنم که در باب محبت امام علیه السلام هست حضرت فرمودند که یک بابی اصلا ما در روایات داریم و بلکه ابوابی مرحوم علامه مجلسی حدود یک جلد از این بحارهای طبع جدید را به بحث محبت ائمه پرداختند و آثاری که محبت ائمه علیهم السلام برکاتی که محبت ائمه علیهم السلام دارد. من یک روایت را تقدیم می کنم ترجمه می کنم ان شاء الله اگر فرصت شد بحث بعدی را تقدیم می کنم. روایت از کتاب خصال مرحوم صدوق هست که جزو معتبرترین و قدیمی ترین کتب روایی شیعه است در ان کتاب از وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده اند حضرت فرمودند من رزقه الله حب الائمه اهل بیتی فقد اصاب خیر الدنیا والاخره اگر کسی به این رزق الهی برسد خدای متعال این روزی و رزق را برای او مقدر فرموده باشد و به او عطا بکند که رزق محبت ائمه ای از اهل بیت هست. حضرت فرمودند فقد اصاب خیر الدنیا والاخره به تمام خیرات دنیا و آخرت رسیده است. اگر کسی این رزق را خدای متعال در سفره او قرار بدهد و واقعا اهل محبین اهل بیت علیهم السلام محبین ائمه علیهم السلام بشود تمام خیرات دنیا و آخرت به او عطا شده چون گاهی ما خیال می کنیم رزقها همین روزی های مادی هستند خوردنی ها نوشیدنی ها پوشیدنی ها در حالی که ما رزقهای بسیار گسترده تر و رفیع تری در عالم د اریم. یکی از رزق هایی که در روایات رویش تأکید شده همین است خدای متعال روزی کسی بکند محبت اهل بیت را، روزی کسی بکند دشمنی با دشمنان را، و رزقنی البرائه اعداء رزق است واقعا حضرت فرمودند اگر کسی خدای متعال این رزق را به او عطا کرد محبت ائمه از اهل بیت را به او داد به تمامی خیرات دنیا و آخرت رسیده است. بعد حضرت فرمودند فلا یشکن احده انه فی الجنه پس دیگر احدی تردید نکند که چنین آدمی وسط بهشت است نه فقط در آخرت کسی که به رزق محبت رسید در بهشت است آنهایی که در مقام محبت هستند الان در بهشت هستند بهشت محبین از همین دنیا شروع می شود. رابطه امام محبت با امام انسان را وارد بهشت و جنت می کند و تمام خیراتی که در نظر گرفته خدای متعال یک بنده ای دارا بشود به او عطا می کند. بعد حضرت بعضی از برکات این محبت ائمه علیهم السلام را بیان کردند فرمودند که فان فی محبت الائمه من اهل بیتی فان فی حب اهل بیتی عشرین خصله بیست تا خصلت و بیست تا اثر و بیست تا خصوصیت و ثمر هست که اینها خصوصیات محبین است ده تای از آنها در دنیاست اما در دنیا کسی به مقام محبت ائمه رسید صفاتی که پیدا می کند اما فی الدنیا فالزهد اولینش این است که به مقام زهد می رسد زهد را ملاحظه فرمودید مکرر در روایات آمده که زهد به این نیست که انسان امکانات داشته باشد یا نداشته باشد ممکن است انسان به حسب ظاهر دستش خالی باشد ولی زاهد نباشد و ممکن است همه امکانات را داشته باشد مثل جناب سلیمان که آن ملک عظیم را خدای متعال به او داد و واقعا زاهد باشد در باب حضرت سلیمان یک حدیثی می دیدم که ایشان وقتی آن کاخ فوق العاده اش ساخته شد برایش چون می دانید ایشان قوای عالم خیلی ها در اختیارش بودند از جمله قوای شیاطین و اجنه در اختیار ایشان بود و استفاده می کردند از آن یک ملک بسیار عظیمی داشت یک کاخ عظیمی ساخته بود تا به حال نرفته بود کاخ را ببیند وقتی این کاخ تمام شد حضرت فرمودند احدی امروز وارد نشود می خواهم بروم بازدید کنم رفتند بالای برج شروع کردند بازدید کردن از این کاخ و قدرت و ملکی که داشتند دارد شیاطین جن هم صف به صف ایستاده بودند خبردار ایشان داشت سان می دید در این کاخ خودش و قدرت و ملک خودش دید یک آدم خوش سیمایی وارد شد حضرت فرمودند شما کی هستید مگر بنا نبود کسی وارد نشود به اذن کی امدی عرض کرد به اذن مالک حقیقی وارد شدم. همین که گفت به اذن مالک حقیقی فهمید جناب عزرائیل است گفت چه کار داری گفت آمدم قبض روح کنم. عنایت می فرمایید حضرت سلیمان می فرماید ظاهرا خدای متعال دوست ندارد ما حتی این اندازه هم توجه به این ملک پیدا کنیم. عیب ندارد آماده ام این می شود زاهد عنایت می کنید. زهد یعنی این. بعد همینطوری که ایستاده بود تکیه داده بود به عصا عزرائیل قبض کردند ایشان حتی اجازه ندادند زمین بنشیند که مدتی این شیاطین جن خبردار ایستاده بودند تا موریانه این عصا را خورد و حضرت وقتی افتادند متوجه شدند که اشتباه می کردند کار تمام شده بود. عرضم این است این می شود زهد آدم ملک دنیا را بهش می دهند ولی هیچ رغبتی ندارد وقتی عزرائیل می اید برای قبض روح حضرت آماده آماده است. تکیه به عصایش می کند کار تمام می شود. زهد در بیرون ما نیست که ما نداشته باشیم یا داشته باشیم زهد در نسبت ماست. اگر انسان اسیر امکانات بود آمد و شد امکانات اورا مشغول می کرد اورا از وظیفه باز می داشت امروز مشغول خریدن است فردا مشغول فروختن است امروز دوست می گیرد فردا از او جدا می شود اگر اینطوری بودی زاهد نیست ولی انسانی که از آمد و شد امکانات فارغ است این زاهد است آنی که مساوی ست که داشته باشد یا نداشته باشد امیرالمومنین علیه السلام در آن حدیث معروفی که از ایشان در کافی نقل شده فرموند که مردم سه دسته اند راغب و صابر و زاهد، راغب آن کسی است که میل به دنیا دارد و در رسیدن به دنیا هم هیچ پروایی نمی کند حلال و حرام دنیا برایش یکی است دیگری صابر است رغبت به دنیا در دلش هست هنوز فارغ از دنیا نشده، ولی چون عواقب دنیاگرایی را می داند عفت باطنی به خرج می هد عفیف است خودداری می کند کف نفس می کند از دنیا صبر می کند. حضرت فرمودند این آدم می شود صابر دنیا را می خواهد ولی تحمل می کند آلوده به دنیا نشود. چون می داند عواقب گرایش به دنیا را، دسته سوم آنهایی هستند که زاهدند، زاهد آن کسی است که حضرت فرمودند فقد خرجت الافراح والاحزان من قلبه غصه های دنیا خوشی های دنیا از دلش بیرون رفته فلا یفرح بشیء من الدنیا آتاه همه دنیا به او رو بیاورد خوشحال نمی شود ولا یئسا علی شیء من الدنیا فاتح، دنیا از دستش برود متأسف نمی شود و هو مستریح این آدم در راحتی است حضرت فرمودند این زاهد است. زاهد آن کسی است که فارغ از راحت از آمد و شد دنیاست. این خیلی مقام عجیبی است این مقدمه سیر معنوی دنیاست. در روایات دارد تا انسان زاهد در دنیا نشود حقیقت ایمان را درک نمی کند حرام علی قلوبکم ان تعرف حلاوه الایمان حتی تذهب فی الدنیا خدای متعال بر قلب های شما حرام کرده که شیرینی ایمان را بچشید تا زاهد در دنیا نشدید. تا دلتان دنبال دنیاست محبت خدا نمی اید چون ایمان حب الله است دیگر. چشیدن شیرینی محبت خدای متعال و محبت اولیاء الهی مقدمه اش این است که انسان دلش تهی از دنیا بشود تا دل انسان مشغول به دنیاست خدای متعال ایمان را و طعم محبت خودش و اولیائش را به انسان نمی چشاند. انسان بید سماواتی بشود از زمین فاصله بگیرد تا آن وقت رزق ان ایمان و طعم ایمان چشیدن برایش آسان بشود. پس بنابراین خیلی مقام فوق العاده ای است این زهد. فارغ شدن از دنیا بزرگتر از دنیا شدن دلمشغول به دنیا نبودن این زهد است و مقدمه رسیدن به مقام یقین و مقام رضا و مقامات بعدی سلوکی انسان هست. حضرت فرمودند از ثمرات محبت امام زهد است. انسانی که خدای متعال روزیش کرد به محبت امیرالمومنین رسید اول قدم زاهد در دنیا می شود. دیگر دل به دنیا نمی بندد آن محبت بالا که آمد همه محبت ها رخت می بندد خیلی چیز عجیبی است فرمود اگر کسی اهل محبت بود زاهد می شود. راغب در دنیا نیست حتی صابر نسبت به دنیا هم نیست زاهد می شود فارغ می شود از دنیا این خاصیت اول محبت است ائمه علیهم السلام است خیلی فوق العاده است نورانیت محبت ائمه اگر کسی خدای متعال این نورانیت را عطا کند این رزق را عطا کند همه دنیا از چشمش می افتد وقتی انسان طعم محبت امام را چشید و عظمت امام را درک کرد همه شئون دنیا در و دوم فرموند والحرص علی العمل در عین این که زاهد در دنیاست حریص بر عمل دنیاست. سستی نمی کند کوتاهی نمی کند چون خیلی وقتها ما دلمان از دنیا که خارج می شود در دنیا بی کار می شویم. حضرت فرمود کسی که محبت امام را دارد بیکار نیست. حریص ترین آدم بر عمل هست منتها این حرصش بر عمل ناشی از حب الدنیا نیست. برای دنیا کار نمی کند. این ریشه اش در حب الامام است این همانی است که امیرالمومنین علیه السلام وقتی خودشان را وجود مقدس خودشان را در خطبه قاصعه تعریف می کنند آخر خطبه می فرمایند و انی لمن قوم من از آن جمعیتی هستم که سیماهم سیما الصدیقین کلامهم کلام الابرار تا اینجا فرمودند قلوبهم فی الجنان و ابدانهم فی العمل، قلبشان در بهشت است ولی پایشان روی زمین کار می کند بدنشان دستشان کار می کند. اینهایی که الان در دنیا هستند قلبشان در بهشت است دیگر برای دنیا کار نمی کنند. حریص بر عمل است. هیچ کس به اندازه امیرالمومنین کار نمی کرد. ولی کار برای دنیا نمی کرد. شنیده اید در آن بیست و پنج سالی که حضرت به حسب ظاهر خانه نشین بودند و مأموریت باطنی خودشان را انجام می دادند در مدیریت عالم در به حسب ظاهر حضرت مشغول کار اقتصادی بودند حضرت می رفتند چاه را حفر می کردند همین که آب می جوشید مثل گردن شتر آب شروع می کرد جوشیدن آمدند بیرون نشستند وقف نامه شان را نوشتند. حریص بر عمل است ولی برای دنیا کار نمی کند آدمی که از دنیا بزرگتر شد خدای متعال اورا به مقام محبت امام رسانید پرکار هست حریص بر عمل است ولی برای حب امام در مسیری که اورا به امام نزدیک بکند. بنابراین اولیش زهد است بعد از زهد حرص بر عمل است سومیش فرمودند والورع فی الدین در دینداریش اهل ورع هست. حالا ورع معانی ای دارد من یک معنایش را که در ظاهر روایات آمده عرض می کنم فرمود که اهل دنیا آنهایی هستند که شبهات هم اجتناب می کنند ما یک حرام های واضح و روشن و بین داریم خیلی ها از این حرام ها دوری می کنند ولی یک شبهاتی داریم که آن شبهات معلوم نیست که حلال است یا حرام است. بعضی ها از شبهات اجتناب می کنند. اینهایی که از شبهات اجتناب نمی کنند در روایت هست نقل شده که در معرض خطرند ممکن است قدم گذاشتن در وادی شبهه آنها را ببرد در وادی حرام و بی مبالاتی به گناه به گناه بی مبالات بشوند. تا یقین نکرده که این صحبت حرام است یا حلال بعضی ها مرتکب می شوند یقین کرد دروغ است نمی گوید شک دارد که دروغ است یا راست می گوید. نمی داند که غیبت هست یا نیست اجتناب نمی کند یقین کرد غیبت است غیبت نمی کند ولی معلوم نیست این غیبت باشد می گوید این آدمی که نسبت به شبهات چه شبهه در حرف زدن در نگاه کردن یقین داشته باشد این نگاه حرام است نگاه نمی کند اما در موردی که شک دارد نگاه می کند یقین داشته باشد شنیدن این موسیقی حرام است گوش نمی دهد شک دارد گوش می دهد این آدم ها در معرض حرام اند. در معرض نه فقط در افتادن در حرام بی مبالاتی نسبت به حرام اند. کم کم ادم نسبت به حکم خدا بی مبالات می شود بی مبالاتی با ایمان جمع نمی شود. ولی یک عده ای هستند اهل ورع اند ورع را روایات اینطوری معنا کرده ورع آن کسی است که در شبهات توقف می کند تا یقین نکرد حلال است انجام نمی دهد. نمی گویم حلال واقعی ها ولی باید برایش ثابت بشود حلال است یقین کرد حلال است ولو حلال ظاهری، تا یقین نکرده حلال است انجام نمی دهد این می شود اهل اجتناب از شبهات این می شود ورع یک مقام در ورع این است که انسان تا یقین نکرده چیزی حلال است انجام نمی دهد نه این که وقتی یقین کرد حرام است ترک بکند فرقش در این بین هست. یک عده ای وقتی یقین کردند حرام است ترک می کنند ولی شبهات را ترک نمی کنند یک عده ای وقتی یقین کردند حلال است خودش را آزاد می داند حلال است دیگر در شبهات احتیاط می کند. انهایی که در شبهات احتیاط می کنند به حرام نمی افتند آنهایی که در شبهات احتیاط نمی کنند به حرام می افتند تا یقین نکند این مال حرام است احتیاط نمی کند خب این به حرام آلوده می شود زندگیش، نمی خواهد حرام انجام بدهد ولی از شبهات اجتناب نمی کند. پس ببینید یکی از مقامات دینداری ورع در دینداری است که یک معنی ظاهریش این بود که من عرض کردم که گاهی در دینداری انسان با شبهات روبرو می شود. انسان ورع آن انسانی است که در شبهات جانب خدا را می گیرد احتیاط می کند نه این که تا یقین نکرده حرام است مرتکب بشود اینطوری آدم در معرض خطر است این سومین اثرش است آدمی که به حب امام رسید ورع پیدا می کند این نه فقط مراعات حرام را می کند مراعات شبهات هم می کند حالا از این ورع مقام بالاتری هم دارد والرغبه فی العباده کسی که در محبت امام رسید راغب در بندگی خدای متعال می شود خسته نمی شود از بندگی اثر محبت امام نورانی شدن محبت امام رغبت در عبادت خدای متعال است. رغبت در بندگی کردن است. بعد حضرت فرمودند حالا اینها هر کدام باید معنا بشود والتوبه قبل الموت، یکی دیگرش این است آدمی که اهل محبت است قبل از این که از دنیا برود پاک از دنیا می رود رجوع الی الله می کند محبت انسان را از وادی معصیت می برد به وادی رجوع الی الله انسان ولو یک خطا دارد یک گناهی دارد یادش رفته محبین اینطوری نیستند آنهایی که در مقام محبت اند قبل از این که فرصت از دست برود پاک می شوند برمیگردند از ذنوبشان چون گناه یعنی برگشتن اراده انسان از خدا دیگر این گناه است گاهی عده ای در وادی دوری از خدای متعال و معصیت می مانند فرمود محبین اینطوری نیستند محبینی که خدای متعال این رزق را بهشان داده واقعا حب الامام پیدا کرده اند خیلی رزق عجیبی است فرمود تطهیر می شوند قبل از این که از دنیا بروند. قبل از این که پایشان را از دنیا بیرون بگذارند خدای متعال پاکشان می کند موفق به توبه حقیقی می شوند. عنایت فرمودید خدای متعال هم موفقشان می کند به تعبیر آن روایتی که حضرت به ظاهرا ابن ابی یعفور فرمودند امام صادق فرمودند اگر کسی دنبال امام بود خدای متعال اورا از گناهان به سمت توبه خارج می کند الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور حضرت فرمودند از ظلمات ذنوب آنها را به سوی نور توبه هدایت می کند انسانی که در گناه هست در تاریکی است وقتی توبه می کند رو به خدای متعال می اورد نورانی می شود. آنهایی که اهل محبت امام هستند خدای متعال به واسطه این محبتی که دارند آنها را به سمت نور توبه و برگشت به خدای متعال کمکشان می کند سرپرستی شان می کند لذا قبل از این که فرصت از دست برود تا همین دنیا هستند پاک می شوند کارشان به عالم برزخ نمی کشد. در همین دنیا اهل محبت پاک می شوند و مطهر از دنیا می روند. دیدید در دنیای عالیه المضامین که مرحوم محدث قمی هم در مفاتیح نقلش کردند که بعد از زیارت جامعه این نقل شده در بعد از زیارات ائمه دستور دادند این را بخوانید حالا آنجا یکی از مطالبی که دارد که با واسطه قرار دادن امام علیه السلام از خدا می خواهیم همین است طهرنی للموت و ما بعده آدم برای ورود به عالم موت و عوالم بعدی نیاز به یک طهارت متناسب با آن عوالم دارد. طهارت برای ورود به عالم برزخ طهارت برای ورود به بهشت این طهارت خاص است دیگر، هر وادی ای طهارت خودش را می خواهد لذا انسان تا پاک نشود وارد بهشت نمی شود بهشت جای گناهکاران نیست که، اگر گفتند ائمه شفاعت می کنند شفاعت یعنی تطهیر، نمی شود آدم آلوده به آلودگی برود در بهشت.
بهشت که جای آلوده کردن نیست که جای آلوده کردن است؟ امام آدم آلوده به گناه را می برد در بهشت؟ این که شفاعت نیست. یک جای پاک در عالم هست آن هم آلوده بشود؟ آلوده بشود به شیطان و هوس ها، شفاعت یعنی همین یعنی ما را پاک می کنند می برند در بهشت صفات رذیله ما را پاک می کنند لذا ببینید در ذیل سوره هل اتی وقتی صحبت از تسلیم می شود حضرت فرمودند یک نهری است متعلق به امیرالمومنین مثل کوثر که یک نهری است متعلق به وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ان وقت این تسلیم فرمود نهری است در مدخل ورودی بهشت مومنینی که می خواهند وارد بهشت بشوند شستشو می کنند در این نهر فرمود وقتی شستشو می کنند از حسد بیرون می روند از صفات رذیله بیرون می روند قلبشان پاک می شود عنایت فرمودید این نهری که از آستان ولایت امیرالمومنین جاری می شود مطهر صفات باطنی و رذایل است وارد می شوند پاک می شوند بی حسد می روند در بهشت حسد که در بهشت راه ندارد ناپاکی در بهشت راه ندارد. لذا آدم باید پاک بشود شفاعت هم یعنی تطهیر امام شفاعت می کند یعنی تطهیر می کند انسان را، ولایت امام ماء طهور است به تعبیر قرآن مطهر انسان هاست. عنایت می فرمایید ما یک قضارت های ظاهری داریم یک آلودگی باطنی، آلودگی باطنی هم قابل شستشو است دیگر دیدید این حدیث در کتاب شریف نهج البلاغه یادم است از امیرالمومنین در باب نماز صحبت کردند فرمودند که وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که نماز مثل چشمه جوشان آب گرمی است درب خانه شما که شما روزی پنج بار خودتان را در آن شستشو می کنید هیچ آلودگی ای در شما نمی ماند. همینطوری که ادم قضارت ظاهری پیدا می کند عرق می کند خدا اینطوری قرار داده آدم را که آدم بفهمد. آلودگی های ظاهری پیدا می کند اگر کسی یک چشمه آب گرمی داشته باشد روزی پنج بار خودش را شستشو کند هیچ آلودگی ای برایش نمی ماند. الودگی های باطنی هم همینطور است آدم شب تا صبح غفلت کرده کدورت روی دل انسان نشسته، این کدورت را وقتی نماز صبح می خوانید این پاک می شود شستشو می شود قلب انسان، دوباره غفلت توجه به دنیا می آید وقتی آدم نماز ظهر می خواند شستشو می شود. باز بین نماز ظهر و عصر آدم یک رجوعی به دنیا می کند خوراکی می خورد خوابی می کند غافل می شود غفلت می آورد یک روایت عجیبی است این مال ماست پیغمبر خدا که مبرای از این حرفها هستند فرمود حضرت در هر مجلسی می نشستند هفتاد مرتبه استغفار می کردند مجلس تمام می شد ایشان خودش حقیقت ذکر است غفلت که در حضرت راه ندارد اصلا ذکر یعنی وجود مقدس نبی اکرم قد انزلنا الیکم ذکرا رسولا به تعبیر قرآن این پیغمبر حقیقت ذکر است. علی بذکرالله تطمئن القلوب که همه شما حفظید یاد خدا که انسان یاد خدا بیافتد یا خدا یاد بنده بکند ذکرالله ذکر خدا به بنده یا بنده به خدا، این آرامش می اورد حضرت در یک روایتی معنا کردند باطن آیه را فرمودند علی بذکرالله ای بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم. و هو ذکر الله و حجابه فرمود با وجود مقدس حضرت انسان به آرامش می رسد ذکرالله حضرت است. اگر نور حضرت در دل شما آمد تحت ولایت حضرت بودید به آرامش می رسید از حضرت جدا شدید مضطرب می شوید ذکر حقیقی این است این وجود مقدس در مجلس می نشستند هفتاد مرتبه استغفار می کردند بعد فرمودند که غفلت نیست ولکن یغان علی قلبی یک غباری می آید این غبار غبار حضرت نیست ها غبار ماست. حضرت منزه از این حر فها هستند حضرت برای پاک شدن ما استغفار می کنند خودشان در مقام ذکر مطلق اند. من یک موقعی عرض کردم خیلی از عبادات حضرت در این عالم برای شفاعت و تطهیر ماست علی ای حال ببینید ما یک آلودگی هایی داریم الودگی های باطنی است اینها پاک می شود شستشو داده می شود چی می شورد این الودگی باطنی را، حب الامام ،فرمود انهایی که به محبت امام می رسند این رزق را دارند خدای متعال به آنها توفیق می دهد تا همین دنیا هستند پاک می شوند طهارتی پیدا می کنند که آماده رفتن به عالم برزخ و عالم بهشت می شوند عرض کردم در بهشت هیچ الودگی ای نیست. یک روایت عجیبی است حضرت فرمودند همه حرام ها سخت است مواظب باشید مبتلا بهش نشوید بخصوص ان حرامی که ازش گوشت می روید. مال حرام آدم بخورد لذت حرامی ببرد که فربه بشود. حضرت فرمودند به خاطر این که یا می بخشنتان می روید در بهشت یا نمی بخشند اگر گناهتان را نبخشیدند که وا ویلا اگر ببخشند هم آن گناهی که ازش حرام روییده حرام در بهشت راه ندارد باید اب بشوید بروید در بهشت. ملاحظه فرمودید حضرت امیر وقتی توبه علیین آنهایی که اهل علیین و مقام علیین هستند آن فوق العاده ها توضیح می دهد حضرت فرمود استغفار کلمه علیین حرف آنهاست لفظ که نیست که، شش مقام هم دارد. فرمود اولیش این است پشیمان بشوی حقیقتا انسانی که هنوز پشیمان نیست با لفظ که استغفار واقع نمی شود دو عزم بر ترک در آینده داشته باشد نسبت به آینده تصمیم بگیرد آدمی که ته دلش هنوز پشیمان نیست یا مصمم نسبت به آینده نیست اگر صحنه تکرار بشود وارد بشود این تائب نیست این حداقل توبه است. ندامت و عزم بر آِینده حضرت اضافه کردند فرمودند علیین استغفارشان چهار تا مقام دیگر هم دارد. حداقل توبه همین است آدم نادم باشد نسبت به آینده مصمم. از گذشته پشیمان نسبت به آینده مصمم، صد بار دیگر این صحنه پیش آمد این کار را نمی کنم دست به این مال نمی زنم. این نگاه را نمی کنم این میشود توبه، حضرت فرمود علاوه بر این تمام حقوق الهی که به گردنت است باید بدهی این می شود قدم بعد، قدم بعد حقوق مردم را بدهی وقتی پیش خدا می روی به تعبیر حضرت املس باشی املس به آن سنگی می گویند که انقدر باران خورده نرم نرم اصلا نمی شود دست بهش بگیری هیچ کسی نتواند دامن تورا بگیرد پاک پاک باشی این چهارم پنجم فرمودند تو لذت حرام بردی نفست تورا به لذت حرام انداخته خودت را وادار کن سختی عبادت به خودت تحمیل کن استغفار علیین قدم پنجمش این است وقتی حقوق را عطا کردند خودشان را به زحمت عبادت می اندازند تا جای ان زحمت حرام پر بشود. بعضی ها یک نماز صبحشان قضا شده واقعا یک سال خواب شب را بر خودشان حرام کردند ما که این کاره نیستیم. جبران کنید حالا یک جبرانی امام رضا گفتند روایتش را مکرر ملاحظه کردید. امام رضا فرمودند اگر کسی از این قدرت ها ندارد این را ملاحظه فرمودید مرحوم آیت الله العظمی بروجردی یک موقعی سر درسشان این مرد بزرگ یک شاگردی اشکال رفت و آمد کرد هی رفت برگشت ایشان عصبانی شد شب رفتند نصف شب درب خانه آن شاگردشان عذرخواهی کردند ببخشید من امروز سر درس ولی به ایشان گفت فلانی بدان من را به زحمت انداختی نذر کردم عصبانی بشوم شش ماه روزه بگیرم. من را به زحمت انداختی باید شش ماه روزه بگیرم حضرت فرمود اگر لذت گناه بردی مقام علیین این است اینطوری آدم می شود آیت الله العظمی بروجردی، یک عصبانیت شش ماه روزه بگیری شش ماه کف نفس بکند تا این نفس آدم بشود. امام رضا یک راه آسانی به ما یاد دادند این را قدرش را بدانید این حدیث امام رضا گوهر، اصلا همه کلماتشان گوهر است خیلی فوق العاده است اگر کسی قدرش را بفهمد فرمود من لم یقدر آن کسی که ق ادر نیست علی ما یکفر به ذنوبه یک کاری بکند که کفاره گناهش باشد. مثل این آقا نیست که یک شب خوابش برد شش ماه خواب را بر خودش حرام کند یک بار گناه زبانی کرد یک بار ختم قرآن به خودش تحمیل کند اینطوری نیست اگر توانایی این کار را نداری یک کاری بکنید حضرت فرمودند فالیکثصر اهل اکثار باشید فراوان نه کم فالیکسر علی الصلوات علی محمد و آله خیلی بشارت بزرگی است امام رضا فرمودند فانها [:] الذنوب [] گناه را از ریشه در می آورد. چون گناه خیلی وقتها دیدید مثل علف هرزه است ریشه اش عمیق است شما می کنید دوباره جوانه می زند. باید ریشه این گیاه را سوزاند این علف هرزه را حضرت فرمود صلوات ریشه گناه را، حالا توضیح دارد ولی اساس گناه را از بین می برد فالیکسر علی ای حال غرضم این است حضرت فرمود علیین قدم پنجمشان در توبه این است گناه کرد لذت برد رنج عبادت بر خودش تحمیل می کند تا برابر بشود. ششمیش مقصودم است حضرت فرمودند ششمیش این است فرمود ان تعمل الی اللحم الذی [] الصوت رو بیاوری به آن گوشت هایی که از لذت حرام روییده حالا یا از مال حرام یا از لذت حرام چون خیلی وقتها آدم از لذت فربه می شود از غصه لاغر می شود دیگر، حضرت فرمود آن گوشتی که از حرام روییده بهش رو بیاوری [:] چطوری آبش کنم فرمود بالاحزان با غصه آبش کنی تا این پوست بچسبد به استخوان دوباره گوشت نو بروید چون گوشتی که از لذت حرام روییده این مانع عبادات است. بیدار می شوی نمی گذارد پاشوی دیگر، روایات را مکرر دیدید گفت آقا ما شب می خواهیم بلند شویم نمی توانیم حضرت فرمود ببین روز چه کار کردی این لذتی که تبدیل می شود به گوشت مزاحم انسان است این را باید آبش کنی، حضرت فرمود علیین قدم ششم استغفارشان این است انقدر غصه می خورند که از خدا دور شدند و گناه کردند که آب می شود گوشت های حرام می چسبد به پوست، این غصه گوشت حرام را آب می کند گوشت حلال را آب نمی کند مطمئن باشید. یک روایت عجیبی دیدم در باب روزه فرمود روزه گوشت های حرام را آب می کند. یعنی دستگاه خدای متعال دقیق است. لذا آدم اگر لاغر شد آخر ماه رمضان نباید نگران باشد حرام ها آب شده، عنایت می فرمایید پس ببینید ما قبل از رفتن به عالم آخرت باید تطهیر بشویم فرمود اگر کسی محبت امام را داشت پنجمین اثر محبت این است هنوز در دنیاست موفق به طهارت نفس می شود پاک می شود رجوع الی الله می کند از همه لذات و وادی نفس برمیگردد چون توبه معنایش این است دیگر آدم رو به این طرف می رفته می خواسته برود مشهد رو به یک شهر دیگری راه افتاده همین که فهمید فرمان را برگرداند این می شود توبه دیگر، این که آدم با گاز دوباره به سمت همان شهر برود بگوید استغفرالله این که توبه نیست که همانجا متوقف بشود بگوید از این هم توبه نیست توبه یعنی آدم اشتباه رفته برگردد دیگر. فرمود آنهایی که اهل محبت اند محبت امام آنها را از وادی لذات و گناه می کشاند به وادی توحید. تائبشان می کند. رجوع الی الله پیدا می کنند این خاصیت محبت امام است. دیگر حالا دیر شد ششمیش چی است فرمودند من نشاط فی قیام اللیل این دیگر خیلی عجیب است فرمود اگر کسی اهل محبت امام شد نه فقط شب زنده داری می کند قیام در نشاط اللیل است نشاط در قیام اللیل دارد با نشاط از جا پا می شود. همه انتظارش این است که سحر شود پا شود با خدا حرف بزند. این خاصیت محبت خداست خاصیت محبت امام است. النشاط فی قیام اللیل آدمهایی که اهل محبت اند با نشاط بلند می شوند با خدا حرف می زنند نه فقط پا می شوند. با نشاط با خدای متعال و این مهم است آدم به طرف دنیا با نشاط برود به طرف خدا با کسالت این خوب نیست. الان بهش بگویند رفیقت آمده یک ساعت دیگر می نشیند باهاش حرف می زند بهش می گویند دو رکعت نماز شب بخوان حاضر است پا شود با کسالت پا می شود. این فایده ندارد. نمی گویم نخوانیم ها، آن چیزی که نشاط در قیام اللیل می آورد فرمود حب الامام است این محبت آدم را به شب زنده داری با نشاط متقون که همان محبین اند شیعیان امیرالمومنین اند قرآن توصیفشان می کند می فرماید تتجافا جنوبهم عن المضاجع ربهم خوفا وطنا پهلویشان را از بستر می کنند. یک جوری بلند می شود از رخت خواب دیدید آدم یک مسافری دارد پنج سال است منتظرش بوده می گویند آمد آدم نمی فهمد چطوری از بستر جدا می شود. اینها اینطوری اند تتجافا جنوبهم عن المضاجع فرمود حضرت یکی از همسران حضرت نقل می کند می گوید حضرت وقتی بین ما نشسته بود وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اذان ک می گفتند یک جوری پا می شد گویا احدی از ما را نمی شناسد. اینطوری، النشاط فی قیام اللیل خاصیت محبت امام این است. آدم به نشاط در قیام اللیل می رسد فرمود والیأس ما فی اید الناس اگر کسی محبت امام در دلش آمد نسبت به آن چه دست همه مردم است مأیوس می شود. خیلی مهم است از چیزهاییکه از ما خواستند این است گفتند نسبت به آنچه در دست مردم است مأیوس باشید اصلا نگاهتان به آن نباشد و نسبت به آنچه در دست خداست رغبت کنید. روایت ملاحظه فرمودید در روایت هست می فرماید اگر می خواهید پیش مردم عزیز باشید در آنچه در دست مردم است طمع نکنید مأیوس باشید اگر می خواهید پیش خدا عزیز باشید در آنچه در نزد خداست طمع کنید به اندازه ای که از خدا بخواهید پیش او عزیز می شوید به اندازه ای ک از مردم نخواهید پیششان عزیز می شوید. آن وقت ما گاهی راه را بعکس می رویم او که غنی مطلق است همه چیز دارد نسبت به او رغبت نداریم نسبت به دیگران که چیزی در اختیارشان نیست و اگر هم داشته باشند هیچی به ما نمی دهند مگر خدا یک موقعی دلشان را با ما نرم کند اگر خدای متعال دل رفیقت را با شما نرم نکند جواب سلامت را هم نمی دهد اگر رفیق شما شما سلام می کنی جواب می دهی جواب می دهد خدای متعال دارد جوابتان را می دهد. اول خدا جواب می دهد بعد رفیقت والا خدای متعال جواب ندهد رفیق آدم جواب سلام آدم راهم نمی دهد. مطمئن باشیم اینطوری است ها. خدای متعال می فرمایند اگر خزائن خدا هم در اخیارتان بود شما به کسی نمی دادید خزائن خدا بی نهایت است ها، حد ندارد. شما ولی اگر مالک خزائن هم بودید به احدی نمی دادید. ولی خدای متعال بی حساب می دهد حساب و کتاب هم از بنده هایش خیلی وقتها نمی کشد راجع به بعضی ها می فرماید به غیر حساب، بنابراین یکی از چیزهایی که ما باید درمان پیدا باشد یأس بما فی ایدی الناس است تا یأس نسبت بما فی ایدی الناس نداشته باشید دعایتان مستجاب نمی شود این از شرایط استجابت دعاست روایات ازش استفاده می شود آدم تا دلش جای دیگری است شب تا صبح هم التماس کند چیزی بهش نمی دهند چون شوخی می کند از خدا نمی خواهد ته دلش یک جای دیگری است ولی از مردم مأیوس شود به خدا امیدوار شود دستش برود بالا باران می آید. دستش برود بالا خیرات نازل می شود. کسی که مأیوس است از مخلوق و امیدوار به خالق است. این ها شرط استجابت دعاست. فرمود محبت امام شما را از ما فی ایدی الناس مأیوس می کند می دانید آدم چقدر باید زحمت بکشد این صفات درش پیدا بشود؟ بعد فرمود هشتمیش این است والحفظ لامر الله و نهی عزوجل کسی که در مقام محبت است مواظب امر و نهی خداست. حواسش از امر و نهی خدا محال است یک جایی یک کاری بکند بگوید حواسم نبود. آدمی که در مقام محبت است غافل نیست. اگر دیدید آدم غافل است غیبت می کند بدانید هنوز محبت ندارد محبت با غفلت نمی سازد. دیدید آدم کسی را واقعا دوست دارد از منافع او از خواسته او غافل بشود محال است شدنی نیست. همین محبت های مجازی دنیا آدمی که غرق در محبت است محال است یک لحظه از خواسته محبوبش غافل بشود فرمود وقتی محبت امام آمد نسبت به امر و نهی خدا آدم حافظ می شود اینطوری نیست بگوید حواسم نبود نماز قضا شد حواسم نبود غیبت کردم حواسم نبود این کلام حرام است این حرفها را ندارد فرمود آدم محافظ امر و نهی می شود. اصلا مبتلا نمی شود. بعد فرمودند والتاسعه بغض الدنیا این دیگر خیلی چیز عجیبی است یک روایت مفصلی درباره بغض دنیا داریم باید معنا بشود یکیش اینجاست. از امام سجاد پرسید آقا افضل اعمال بعد از ایمان چی است فرمود بغض الدنیا بعد حضرت توضیح د ادند روایت را در کافی ببینید فرمودند همین حب دنیا مبدأ همه یکی را حسد برده یکی را حرص برده یکی را بخل برد بعد حضرت توضیح دادند که از حب الدنیا هفت تا امر ناشی می شود همه انهایی که زمین گیر شدند از این هفت تا چیز زمین گیر شدند. بعد فرمودند لذا اولیاء خدا بغض دنیا را دارند بغض الدنیا، البته این واضح است بغض دنیا بغض عالم طبیعت نیست. بغض الدنیا یک موقعی من عرض کردم دنیا محیط ولایت ائمه جور است. بغض دنیا یعنی این، چیزی که از دست آنها می آید آدم باید نفرت ازش داشته باشد. اگر فرض کنید در دستگاه معاویه یک لذات و خوشی هایی و اینها باشد آدم باید بغض داشته باشد دنیا یعنی این، دنیا محیط ولایت آنهاست حالا توضیحش بماند فرمود نهمین صفتی که محبین پیدا می کنند این است کسی محب امام زمان شد اثرش این است بغض الدنیا دارد. دهمیش این است فرمود خیلی مهم است دهمیش فرمودند السخاء است. سخاوت یعنی آنچه دارد می بخشد در راه امام بدون توقع آدم سخی اینطوری است دیگر، آدم بخیل شما سر سفره اش بنشینید رنج می برد. آدم سخی از این که سر سفره اش بنشینید لذت می برد آن وقت سخاوت درجاتی دارد کسی به محبت امام رسید نتیجه اش سخاوت است سخاوت یعنی چی یعنی راحت امکانات را در راه امام می دهد. نازله اش را شما دیدید این بهش سخاوت نمی گویند این سخاوت نیست ولی من به عنوان تشبیه می گویم دیدید کسی یکی را خیلی دوست دارد خیلی دوست دارد اینهایی که تازه ازدواج می کنند دیدید با همسرانشان یک علاقه شدید دارند می خواهد یک هدیه برایش بخرد اول نگاه می کند ببیند چی را دوست دارد درست است می رود طبق سلیقه او می خرد بعد این را کادو می کند بعد رویش رمان می بندد گل می بندد یک شاخه گل هم رویش می گذارد درست بعد هم وقتی می برد اصلا احساس نمی کند که کار سختی است با نشاط این کار را انجام می دهد بعد هم شرمنده است عذرخواهی می کند می گوید ببخشید من سلیقه شما را نمی دانستم می شود سخاوت این سخاوت نیست ها این معامله سر دنیاست. ولی به امام که رسیدید اینطوری می شود آدم همه امکاناتش را به زیباترین وجه در راه امام می دهد بعد هم شرمنده است. این خاصیت حب الامام است. حالا ده تا صفت دنیایی آخرتیش که خیلی عجیب است. فرمود اما در آخرت کسی که در مقام محبت امام رسید فرمود اما فی الاخره فلا ینشر له دیوان همه را محاسبه می کنند نامه عملشان را باز می کنند محبین حساب کتاب ندارند. نمی شود بگویی این چقدر قیمت دارد. فلا ینشر له دیوان در آن عالم حالا مقام عالم قیامت یک موقعی باید توضیح داده بشود اصلا نامه اش را باز نمی کند کسی که در مقام محبت است. دیدید راجع به شهید می گویند شهید حساب کتاب ندارد چون زیر شمشیر حساب کتابش را پس داده دیگر همه چیزش را در راه خدا داده فرمود کسی که در مقام محبت امام است اصلا نامه عملش را باز نمی کنند در قیامت، بهش نشان نمی دهند تو چه کار کردی اصلا حساب کتاب ندارد. فلا ینشر له دیوان ولا ینصب له میزان ترازو می گذارند آنجا ترازوی خدای متعال هم انقدر دقیق است مرحوم آیت الله العظمی بروجردی موقع رحتشان گریه می کردند آن مرد بزرگ شاگردها گفتند شما چرا شما که انقدر برای خدا کار کردید ایشان انقدر هم اخلاص داشتند مرحوم شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه ایشان به راحتی از کسی تعریف نمی کردند ولی در آثارشان ببینید خیلی از اخلاص مرحوم آیت الله بروجردی تعریف می کنند که ایشان مرکز اخلاص بود. تمام کارهایش برای خدا بود. ذره ای برای دنیای خودش قدم برنمی داشت آن وقت ایشان موقع رحلت گریه می کردند به شدت گفتند آقا شما چرا ایشان گریه می کردند می گفتند که این حدیث را می خواندند خلص العمل فان الناقد بصیر عملتان را خالص کنید آنی که می خواهد به طلایتان عیا بزند خیلی بصیر است. دیدید یک کسی بصیر باشد طلا را می دهید دستش یک رگه پنهانی هم درش باشد می فهمد می گوید این خالص نیست این طلای 24 عیار نیست. آن وقت میزانی که روز قیامت میگذارند آنقدر دقیق است مورا از ماست می کشد. فرمود اصلا برای محبین میزان نمی گذارند بگذارند در ترازو بگویند کم است زیاد است ولا یحسب لهم [] و یعطی کتابه بیمینه کتابش را به دست راست می دهند که حالا کسی کتابش را به دست راست بدهند خیلی غوغاست در قیامت حالا ببینید دعاها را که خدایا کتاب من را به دست راستم بده چه اتفاقاتی می افتد. فرمود کتابش را به دست راستش می دهند که این باید معنا بشود اعطای کتاب بیمینه یعنی چه و اما من اوتی کتابه بیمینه فسوف یحاسبه حسابه یسیرا در قرآن مفصل بحث شده، فیکتب له برائه من النار قطعی برایش می نویسند می گویند قطعا این از آتش دور است حالا این نار اگر توضیح داده بشود نار جهنم چوری آدم ها گرفتارشند و چی هست و این آدم برائت از نار را برایش می نویسند قطعی یکتب له قطعی خدای متعال است. و یبیض وجهه چهره اش نورانی می شود در صحنه محشر که می آید و یکسی من حلل الجنه حله های بهشتی بهش می پوشانند عرض کردم اینها باید معنا بشود من فقط حدیث را می خوانم چون وقت گذشته اینها هر کدام یک زیبایی ها و لطافت هایی دارد و یشفع فی مئه من اهل بیته اگر کسی در مقام محبت بود بهش مقام شفاعت می دهند نه فقط خودش می رود می تواند دیگران را هم به امام برساند دیگران را ببرد در بهشت که بهشت وادی ولایت امام است. اگر کسی از محبین شد صد نفر را میتواند دستش را بگیرد به امام گره بزند . بهش اجازه می دهند. شفاعت یعنی همین ها شفاعت یعنی پاک کردن رساندن به بهشت رسیاندن به امام رساندن به امام رساندن به وادی ولایت کسی اهل محبت بود اجازه این کار را بهش می دهند نبود سر و صدای بیخودی است و ینظر الله عزوجل [] بالرحمه خدای متعال بهش نظر رحمت می کند حالا این نظر رحمت می شود ینظر الی نظره رحیمه همه تان دعای ندبه را حفظید وانظر الی رحمه رحیمه استکمل به الکرامه یک نگاه محبت آمیز خدای متعال آدم را در پوشش همه کرامت های الهی قرار می دهد. حالا این توضیحش ینظر الله عزوجل الیه بالرحمه و یتوج من تیناج الجنه تاج چون بهشتی ها درجاتی دارند دیگر کما این که در دنیا یک عده ای به اصطلاح عادی اند یک عده ای سلاطین اند این می شود جزو سلاطین بهشت حالا تعبیر، تاج بهشتی بر سرش می گذارند آنهایی که در بهشت اند محبین فرق می کنند باب قیه حلل بهشتی بهشان می پوشانند نظر رحمت خدای متعال به آنها می کند و یتوج من تیجان الجنه والعاشره دهمیش این است یدخل الجنه بغیر حساب، بهشت آقا جایی نیست کسی را بی حساب راه بدهن حمام نیست من اهل شعر نیستم. همینطوری ادم یک لنگ ببندد تو برود نیست که، پنجاه موقف دارد هر موقفی هزار سال طول می کشد. آن وقت به این آدم می گویند بی حساب و کتاب برو در بهشت بعد فرمود فطوبی لمحبی اهل بیتی حضرت فرمودند وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم طوبی لمحبی اهل بیتی آنهایی که اهل بیت من را دوست می دارند دیگر گوارایشان باد دیگر. محبت اهل بیت، حالا چطوری می شود به محبت برسی آن دیگر مجال نشد عذرخواهی می کنم حالا یک فرصت دیگری ولی اشاره اش این است از حرف گوش دادن شروع می شود. شما اگر از یک لذت تان به خاطر امام گذشتید به همان اندازه به شما محبت می دهند این لقمه را می خواهی بگذاری در دهانت می بینی امام صادق گفته نخور می گویی چون حضرت گفته نمی خورم. این لقمه را گذاشتی زمین جایش محبت امام بهت می دهند. تسلیم البته ببینید مقام محبت یک وادی ای است که مقدماتی دارد قدم اول ما باید تسلیم بشویم آدم تا تسلیم نشده هیچ کاری نمی شود برایش بکنی خودمان را بسپاریم به خدای متعال و ائمه وقتی سپردیم دلمان را فکرمان را چشم و گوش و زبان مان را باطن و ظاهرمان را سپردیم ان وقت خدای متعال ما را پاک می کند تطهیر می کند با بلا با هر چی که خودش می داند پاک می کند وقتی پاک شدیم آن وقت نورانی به نور محبت می شویم این همانی است که امام باقر به ابوخالد کابلی فرمود والله لا یحبنا عبد و یتولانا بنده ای به مقام محبت ما نمی رسد اگر رسید به محبت ما کارش تمام است. الا این که این دو قدم برداشته بشود حتی یطهرالله قلبه خدای متعال باید قلبش را پاک کند. خدای متعال قلب چه کسی را پاک می کند و لا یطهرالله قلب عبد حتی یسلم لنا فیکون سلما لنا انقدر به حرف ما گوش بدهد تا در مقابل ما حالت سلم پیدا کند. مثل موم در دست که از خودش اختیاری ندارد نسبت به امام با این که خدا به ما اختیار داده ولی یک جوری خودمان را به امام بسپاریم گوش به حرف بدهیم تا کم کم حالت سلم پیدا کنیم اگر حالت سلم پیدا کردی حالا پاکت می کنند شستشویت می کنند. دیدید شما وقتی می خواهید یک آنی را سمباده بکشید می گذارید لای گیره ای درست است آن گیره همان تسلیم بودن است. اگر تسلیم شدی خدای متعال ان وقت شستشویتان می کند تطهیرتان می کند. بعد که تطهیر شدیم آن وقت خدای متعال نورانی مان می کند به نور محبت. ولی خیلی چیز قیمتی ای است این محبت می ارزد. می ارزد آدم همه چیز را بدهد به محبت برسد حالا به محبت رسیدن راه هایی دارد یکیش این است آدم حرف گوش بدهد یکیش این است آدم امکاناتش را در راه خدا بدهد فرمود حضرت ابراهیم خلیل خلیل شد چون هرچی از او خواستند در راه خدا داد دست احدی را رد نکرد. یکی از راه هایش این است که انسان اهل صلوات باشد نمی دانم قدر این ذکر را می دانید نه یکی دو تا زبانتان این که دیگر جز شفاعت حضرت نیست. خیلی به ظاهر کار آسانی است مداومت بر ذکر صلوات داشته باشید خسته نشوید هیچ ذکر دیگری هم نمی خواهد جایش بگویید مداومت به یک دانه ذکر بکنید مداومتش محبت می اورد حالا شما تجربه کنید کاری ندارد چهل روز، زبانتان فقط به صلوات آن هم نه صلوات همینطوری از سر محبت حضرت این آقا آقایی است که همه عالم را تطهیر می کند. ما هم صلوات بر او می فرستیم خودمان مطهر می شویم. این مطهر همه عالم است حضرت دیگر، مداومت بر صلوات کنید اگر به مقام محبت نرسیدید حضرت فرمود ابراهیم خلیل خلیل الرحمن شد چون خیلی صلوات می فرستاد. بر محمد و آل محمد صلوات. اهمش همین بود که عرض کردم این در روایات گفته شده در واقع کیمیاست گفتند. بعضی روایات اسرار را افشا کرده این افشای سر است. که کثرت صلوات مقام حب می آورد خیلی به مقام محبت رسیدن زحمت دارد. کثرت صلوات میانبرش است حالا شما تمرین کنید معلوم می شود و بعد هم یکیش هم دعاست. خیلی به خدا التماس کنید ما التماس هایمان برای چیزهای کوچک است به خدای متعال از خدای متعال باید چیزهای بزرگ خواست از خدای متعال محبت بخواهید ایمان بخواهیم و می دهد خدای متعال ادعونی استجب لهم ما نمی خواهیم کی رفتیم در خانه خدا التماس کنیم خدایا به ما محبت بده خدا به ما نداده، انقدر دعاها در باب محبت هست ببینید دعای ابوحمزه مناجات المحبین مکارم الاخلاق انقدر دعا به ما یاد دادند از خدا محبت بخواهیم باید از خدا خواست محبت صنع الهی است فرمود ایمان فقط صنع خداست حب فقط صنع خداست هیچ کس دیگر توش دست ندارد باید به آدم بدهند. و این التجاء می خواهد التماس می خواهد به خدا التماس کنید. چیز بزرگی از خدا بخواهید. ضرب المثل را شنیدید یک کسی گفت خدایا هرکی از تو چیز کوچک می خواهد کورش کن این کوه ها را هم برای من طلا کن خدای متعال کوه ها را طلا کرد چشمش را هم کور کرد.
همینطور است دیگر از خدا که آدم کوه طلا نمی خواهد. کوه طلا فرمود دو رکعت نماز از این کوه ابوقبیس طلا بشود قیمتش بیشتر است دو رکعت نماز بدرد بخور عنایت می کنید الصلاه معراج المومن من عرضم این است از خدا چیز بزرگ بخواهیم یکی از بهترین راه های رسیدن به محبت التماس است. می روید حرم حضرت معصومه التماس کنید حرم امام رضا بروید التماس کنید عاشورا بخوانید التماس کنید التماس خدا کنید که خدایا طعم محبت خودت و اولیائت را به ما بچشان ما نچشیده از این دنیا بیرون نرویم چون اگر در دنیا نچشیم در آخرت هم نمی توانیم بچشیم. آخریش هم بگویم یکی از راه های رسیدن به محبت این مجالس اهل بیت را رها نکنید در مجلس امام حسین یک جایی است یک برقی زد جزو محبین شدید یک جایی، رفت و آمد کنید در مجالس اهل بیت یک جایی ممکن است دست دیدید هواپیما روی زمین راه می رود به یک نقطه ای می رسد یک دفعه پرواز می کند خیلی عجله نکنید رفت و آمدتان در مجالس اهل بیت زیاد باشد این رفت و آمد محبت می اورد. با محبین اهل بیت بنشینید اهل محبت می شوید نفس آنها به آدم بخورد آدم محبت پیدا می کند مجالست با محبین مجالس محبین مجالس محبت شکل بدهید مجلس ختم صلوات مجلس محبت است بروید شرکت کنید ان شاء الله درست می شود عذر م یخواهم وقتتان را گرفتم فیض اماده است ان شاء الله من مصیبت کوتاه را می کنم. السلام علیک یا فاطمه الزهرا من با این موافق نیستم که شب دهم شب مزد است نه تو بندگی چو گدایان به شر ط مکن که خواجه خود هنر بنده پروری من معمولا شب آخر را شب عذرخواهی می دانم چون ما هرچی هم رعایت کنیم نمی توانیم ادب عزاداری اهل بیت را رعایت کنیم. این کار ما نیست. لذا شبهای آخر باید عذرخواهی کند بگوید ما آمدیم همین است بضاعت مزجات ما همین است به امام زمان عرضه بکنیم آقا ما توان مان همین بود آوردیم شما این را از ما قبول کنید جبران کنید. لذا شب توسل به حضرت زهرا برای همین است که ما عذرخواهی کنیم از صاحب عزا انشاء الله بپذیرند امام پای پرونده ما را برای همه مان انهایی که زحمت کشیدند به هر کیفیت و چه آنهایی که مشارکت کردند ان شاء الله خدا از همه قبول کند. یا فاطمه الزهرا. یا بنت محمد یا قره عین الرسول.
کاربر مهمان