display result search
منو
تفسیر آیه 31 سوره رعد _ بخش اول

تفسیر آیه 31 سوره رعد _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 170 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 31 سوره رعد _ بخش اول
- عدم ایمان کفار و منافقین
- نسبت معجزه و ایمان
- هدایت‌ناپذیری کفار و منافقین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَوْ أنَّ قُرآناً سُیِّرَت بِهِ الجِبَالُ أو قُطِّعَت بِهِ الأرضُ أوکُلِّمَ بِهِ المَوتَی بِل للهِ الأمرُ جَمِیعاً أفَلَمْ یَیَأسِ الَّذِینَ آمَنوا أن لَو یَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمِیعاً وَلاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أو تَحُلُّ قَرِیباً مِن دَارِهِم حَتَّی یَأتِىَ وَعْدُ اللهِ إِنَّ اللهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ ٭ وَلَقَدِ استُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبْلِکَ فَأمْلَیْتُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا ثُمَّ أخَذتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ﴾
چون یکی از مسائل مهّم این سورهٴ مبارکه مسئلهٴ نبوّت است و پیشنهادهای گوناگون منکران وحی و رسالت مطرح می شود و خدای سبحان این پیشنهادها را بهانه می داند این قسمت از قرآن را هم که ملاحظه می فرمایید مربوط به این بخش پیشنهادی در بارهٴ نبوّت است قرآن برای مؤمنین باعث ازدیاد ایمان بود ولی برای کفّار و منافقین باعث ازدیاد خسارت و طغیان چه اینکه قبلاً گذشت ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاّ خَسَاراً﴾( )، که همین قرآن که نور است نسبت به مؤمنین شفا و رحمت است نسبت به کفّار و منافقین خسارت و زیان هر چه قرآن کریم معجزات انبیای پیشین را نقل می کرد مؤمنین از آشنایی به معجزات انبیای پیشنین ایمانشان اضافه می شد ولی کفّار و منافقین به جای تنبّه و ایمان توقّعشان زیاد می شد اگر دربارهٴ داوود (سلام الله علیه) معجزه ای را قرآن کریم مطرح می کرد این پرتوقعان حجاز می گفتند برای ما هم همین کار را بکن اگر سخن از تسخیر جبال بود ﴿إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ﴾( )، می گفتند تو هم همانند سلیمان و داوود این کوهها را مسخّر باش بر کوهها مسخّر باش برای ما هم همین کار را بکن اگر سخن از معجزهٴ سلیمان (سلام الله علیه) مطرح می شد که باد در اختیار حضرت بود راه یکماهه را در یک بامداد یا یک شامگاه طی می کردند ﴿غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ﴾( )، یعنی به مقدار راه یک شهر و یک ماه را در بامداد یا در شامگاه طی می کردند در یک روز ممکن بود راه دو ماه را طی بکنند اینها بجای اینکه با شنیدن این معجزه متنبّه بشوند و ایمان بیاورند توقّعشان زیاد می شد و می-گفتند برای ما هم همین کار را بکن که ما هم در رفت و آمد مسافرت حجاز به شام دیگر زحمت نداشته باشیم اگر سخن از معجزات یحیی (سلام الله علیه) بود که حضرت می فرمود ﴿إنی ... وَأحیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللهِ﴾( )، اینها هم توقّعشان زیاد می شد می گفتند تو هم مرده ها را احیا کن بجای تنبّه و ایمان توقّعشان افزوده می شد لذا صریحاً می-گفتند به اینکه ﴿سُیِّرَت بِهِ الجِبَالُ﴾ این کوههای اطراف کعبه را کنارتر ببرتا اینجا یک دشت پهنی بشود ما کشت کنیم این زمینها را بشکاف تا حجاز را از کمبود آب نجات بدهی چشمه ها بجوشانی ﴿قُطِّعَت بِهِ الأرضُ﴾ بشود یا مُردها را احیا کن که ما با آنها سخن بگوییم آنها سخنان ما را بشنوند هر چه معجزات انبیای پیشین (علیهم السلام) را قرآن کریم نقل می‌‌کرد کفّار مکّه به جای تنبّه و ایمان توقّعشان زیادتر می شد بر همان کفرشان اصرار می ورزیدند در اینجا خوب روشن می شود که آیات الهی شفا و رحمت مؤمنین است ولی برای کفّار و منافقین جز خسارت چیز دیگری نیست هر معجزه ای که را می شنیدند می گفتند مشابه این را برای ما هم بیاور مثل اینکه پیامبر آمده برای تأمین رفاه روزانهٴ اینها بجای تنبّه و ایمان توقّعشان روزافزون می شد این همان است که ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ امّا ﴿‌وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَاراً﴾ همین معارف قرآنی باعث تنبّه مؤمنین و توقّع کفّار می شد همین معجزات کفر اینها را زیاد می کرد لذا پیشنهاد می دادند که این کوهها را کنار ببر زمینها را بشکاف و مانند این قرآن کریم می فرماید به اینکه اگر به وسیلهٴ قرآن کوهها کنار برود زمینها شکاف بردارد مرده ها زنده بشوند سخن بگویند وسخن بشنوند این انسان کافر پرتوقّع حجاز ایمان نمی آورد او معجزات را ملعبه قرار داده ﴿وَلَو أنَّ قُرآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ﴾ اگر جبال برای سلیمان مسخر بود برای ما هم مسخر است بکنیم اینها ایمان نمی آورند ﴿أو قُطِّعَت بِهِ الأرضُ﴾ یا زمین به وسیله این قرآن قطع قطع بشود که وسطهایش نهر جاری بشود اینها ایمان نمی آورند ﴿أو کُلِّمَ بِهِ المَوتَی﴾ با این قرآن کریم مرده های اینها زنده بشوند سخن بگویند سخن بشنوند اینها ایمان نمی آورند چرا چون قبلاً گذشت و بعداً هم خواهد آمد که معجزه زمینه ایمان را فراهم می کند نه اینکه علّت تامّه باشد ﴿بِل للهِ الأمرُ جَمِیعاً﴾ همهٴ امور از آن خدای سبحان است هم اصل اعجاز و خرق طبیعت باذن الله هست هم ایمان آوردن اینها باذن الله است تا خدا نخواهد اینها ایمان نمی آورد خدا تشریعاً از همه می خواهد دعوت کرده است چون ﴿هُدیً لِلْعَالَمِینَ﴾( )، ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾( )، این قرآن را به عنوان هدایت جهانیان فرستاده است برای مردم این قرآن به عنوان هدایت فرستاده شد روی ارادهٴ تشریعی خدای سبحان از همگان هدایت خواست امّا آن توفیق هدایت را به کسانی که عمداً کتاب آسمانی را پشت سر و زیرپا گذاشتند مرحمت نمی کنند آنها را به حال خودشان وامی گذارد که در بحث ضلالت و هدایت مبسوطاً گذشت ﴿بِل للهِ الأمرُ جَمِیعاً﴾ شاهد این مطلب آیات سورهٴ انعام است که در سورهٴ انعام این گونه لجاجت بازی منکران را زیاد نقل می کند یکی از آن (آیهٴ 35) سورهٴ انعام است فرمود ﴿وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُم فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أن تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الأَرْضِ أو سُلَّماً فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُم بِآیَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدَی فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ﴾( )، فرمود اگر اعراض آنها گران تمام می شود و سنگین است که اینها ایمان نمی آورند و به این امید که اگر معجزه جدید بیاوری اینها مؤمن می شوند بدان که اگر زمین را کانال احداث کنی در زمین به عمق زمین فرو بروی یک پدیده غیبی بیاوری یا نردبانی به آسمان نصب بکنی از آسمان یک معجزه غیبی بیاوری اینها ایمان بیار نیستند تو برای اتمام حجت باید این پیام را و این قرآن را که معجزه است به اینها برسانی ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَی مَنْ حَىَّ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾( )، این طور نیست که یک معجزه جدید اینها را مؤمن کند ﴿وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُم﴾( )، اگر رو برگرداندن اینها برای تو رشوار و سنگین است ﴿فَإِنِ اسْتَطَعْتَ﴾( )، اگر بتوانی ﴿أن تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الأَرْضِ﴾( )، یک کانالی یک سوراخی در زمین احداث کنی بروی در زمین و یک معجزه غیبی برای اینها بیاوری نفق همان کانال و سوراخی که انسان در زمین سوراخ می کند این را راغب در مفرداتش دارد که از او است که اگر از این قسمت زمین یک سوراخی احداث کنند و از آن طرف بیرون بروند این را می گویند نفق فی الارض یعنی سوراخی کرد در زمین و از آن طرف بیرون آمده منافق را هم که می گویند منافق برای اینکه این یک نقدی می زند از یک طرف وارد ایمان می شود یا از یک طرفی هم از ایمان بیرون می آید این کار منافق است سیّدنا الاستاد این را به عنوان تأیید ذکر کرده‌اند که قرآن کریم دارد ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾( )، چون فسق عن الطّریق یعنی خَرَج فسق همان خروج است اینها از یک طرف وارد ایمان می شوند که از طرف دیگر بیرون بیایند این را به آن می گویند منافق نه اینکه بیاید و بماند برای اینکه بیاید و برود این نفق فی الارض است احداث سوراخ در زمین و کانال در زمین است ﴿أو سُلَّماً فِی السَّمَاءِ﴾( )، سلم نردبان آنچه که انسان را به سلامت به مقصد می رساند که سُلّم آن نردبانی است که انسان سالماً به آن هدف بلند می رسد فرمود اگر نردبانی به آسمان نصب بکنی یا در دل زمین فرو بروی و از این دو راه پیش بینی نشده ﴿فتأتیهم بآیةٍ﴾( )، یک معجزه جدیدی بیاوری اینها هرگز ایمان نمی آورند و اگر خدای سبحان بخواهد با الجا و قهر اینها را مؤمن کند می تواند ولی این سودمند نیست انسان باید با حسن اختیار خود مؤمن بشود ﴿وَلَو شَاءَ اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدَی﴾( )، خدای سبحان اگر با مشیئت تکوینی می خواسته اینها هدایت بشوند همه را هدایت می کرد ولی اینکه فایده ای ندارد انسان باید با حسن اختیار خود مؤمن بشود از راه مشیئت تشریعی از همگان خواست ﴿یُرِیدُ اللّهُ ... لِیُطَهِّرَکُم﴾( )، خدا به وسیله دین می خواهد انسان را تطهیر کند پاک کند نه از گرد و غبار ظاهری پاک کند بلکه از آن آلودگیهای طبیعت و دنیا انسان را پاک کند یک وقت خدا می فرماید وضو بگیرید برای اینکه می‌خواهید پاک بشوید یک وقت می فرماید اگر آب نصیبتان نشد تیمّم بکنید ﴿فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً﴾( )، برای اینکه خدا می خواهد با این تیممتان شما را پاک کند یعنی صورت را خاکمالی کردن دست را به خاک زدن و چهره را با دست مس کشیدن صورت را خاکمالی کردن آدم را پاک می کند نه یعنی از این کارهای طبیعی پاکتان می کند آن غرور و کبر و منّیت و تکبّر و دنیازدگی را از شما می گیرد این قسمت مهمّ طهارت همین است وضو که عبادت است طهارت است نه دست روشستن است و الاّ انسان دست و رو را با صابون بشوید هرگز کار وضو را نمی کند آن قربةً الی الله است که انسان را پاک می کند نه دست و رو شستن ظاهری نشانه‌اش این است که همین مسئلهٴ تطهیر را دربارهٴ تیمّم هم بیان دارند که صورتتان را خاکمالی کنید با اینکه خدا می‌خواهد شما را پاک بکند انسانی که تابع خواست مولا است از غرورش افتاده است پاک می شود گفته اند شایسته است در بعضی از امور مستحب در بعضی از امور واجب انسان که احرام بست دیگر اگر بوی بدی به شامّهٴ او رسید بینی اش را نگیرد سعی کند که در آن حال اشعث و ابقر باشد ژولیده باشد و در آن حال طوری باشد که گرد و خاک گرفته باشد تا پاک بشود اصلاً حج برای اینکه آدم پاک بشود معلوم می شود تا انسان غرور و خودی و منیت و امثال ذلک دارد آلوده است و یؤیده بیانی که در احتجاجات امام صادق (سلام الله علیه) است وقتی ابن ابی العوجاج فرستادند به حضور امام صادق (سلام الله علیه) که محاجه کند با حضرت چند تا استدلال کرد و جوابهای قاطع شنید وقتی برگشت از او پرسیدند کیف وجدّته چگونه یافتی او را گفت شما مرا به نبرد با کسی فرستادید که جدّ او سر همه اینها را تراشید کیف و هو ابن من حلق رئوس هؤلاء او پسر کسی است که سر همهٴ اینها را تراشید مگر تراشیدن مو کار آسانی است اگر کسی موی سر کسی را بتراشد در شرع گذشته از اینکه معصیت کرده باید دیه بدهد چون این انسان عالی به این مو فخر می کند در اینجا گفته اند این مو را باید در پای رکاب محبوب بریزی این سرت را باید تیغ کنی که این هم عامل تعلقت نباشد آن چهره هم باید خاک آلود باشد موی سر را هم باید تیغ کنی ابن ابی العوجاج گفت شما مرا به نبرد با کسی فرستادید که جدّش آن چنان نافذ الکلمه است که سر همهٴ اینها را تراشیده کیف و هو ابن من حلق رئوس هؤلاء‌ خوب انسانی که زیبایی او به موی او است اگر در روز دهم مو را همان طوری که در شهر خود سرش را اصلاح می کند همان طور اصلاح بکند کافی است نه خوب کافی نیست به عنوان اینکه جزء حج است به عنوان اینکه می‌آخواهد با این تحلیل حاصل بشود به عنوان قصد قربت باید انجام بدهد همان طوری که صورت را خاکمالی می‌کند تا قصد قربت بشود، بشود تیمم و پاک بشود آن مو را هم باید با قصد قربت بتراشد و آن منظره را پیدا کند تا پاک بشود آنچه که خار راه انسان است می خواهند بگیرند دیگر تا انسان را پاک بکنند بنابراین در این کریمه فرمود ما نمی خواهیم با اجبار کسی مؤمن بشود ﴿لَو یَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمِیعاً﴾، ﴿لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدَی﴾( )، می‌خواهیم اینها با توع و رغبت خود مختاراً طاهر بشوند والا با یک اجبار الهی البته می شود همه را مؤمن کرد ﴿وَلَو شَاءَ اللّهُ لَجَمَعَهُم عَلَی الْهُدَی﴾( )، با اجبار همه را بر هدایت وادار می کرد در حالی که این چنین نیست آن کمال نیست برای کسی و أما نسبت به ارادهٴ تشریعی خدای سبحان از همگان خواست ﴿وَمَا أرسَلْنَاکَ إِلاّ کَافَّةً لِّلنَّاسِ﴾( )، یا ﴿وَمَا أرسَلْنَاکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾( )، یا ﴿لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً﴾( )، ﴿نَذِیراً لِلْبَشَرِ﴾( )، یا ﴿ذِکْرَی لِلْبَشَرِ﴾( )، یعنی هر که انسان هست این قرآن برای هدایت او آمده است خدا خواست او را تطهیر کند پاکش کند پس این چنین نیست که با اراده تشریعی خدای سبحان نخواسته باشد کسی هدایت بشود و ارادهٴ تشریعی آن است که بین اراده مولا و عمل مکلّف ارادهٴ مکلّف فاصله باشد مولا می خواهد که مکلّف با اختیار خود عمل را انجام بدهد این می شود ارادهٴ تشریعی در حقیقت مولا می خواهد که مکلّف را هدایت کند مولا کار خودش را اراده می کند نه کار غیر را کار غیر تحت اختیار مولا نیست .
سؤال : ... جواب : چون اصول دین تقلیدی نیست تحقیقی است اگر اینها یک مقدار تحقیق بکنند ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ﴾( )، آن چنان مسئلهٴ خداشناسی روشن است که هیچ چیزی از مسئلهٴ خداشناسی واضح تر نیست چون تحقیقی است و نه تقلیدی اگر مقدرای تحقیق کنند برایشان روشن می شود ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ﴾ البتّه اگر یک کسی هیچ دسترس نداشت به تحقیق این جزء مرجا للأمر الله هست دیگر آنگاه فرمود ﴿إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَی یَبْعَثُهُمُ اللهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ﴾( )، آنهایی که گوش شنوا دارند حرف تو را اجابت می کنند آنهایی که مرده اند آن روح انسانی در آنها مرده است اینها در قیامت فقط زنده می شوند اینها که روح انسانی در اینها مرده است اینها حرف تو را اجابت نمی کنند دوباره می گویند ﴿وَقَالُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِن رَبِّهِ﴾( )، چرا معجزه نمی آوری هر چه رسول خدا (علیه آلاف التحیة والثناء) معجزات انبیای پیشین را نقل می کرد اینها توقّعشان زیادتر می شد در همین سوره انعام (آیهٴ 111) اینچنین است می فرماید به اینکه از (109) شروع می شود تا (111) ﴿وَأقسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ أیمَانِهِمْ لَئِن جَاءَتْهُمْ آیَةٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِهَا﴾( )، اینها با قسمهای شدید سوگند یاد می کردند که اگر یک معجزه ای بیاید اینها ایمان می‌آورند چون اینها الله را قبول داشتند به عنوان اینکه خالق آسمان و زمین است او را به عنوان رب نمی‌پذیرفتند سرّ اینکه ربّ یعنی مالک مدبّر ربّ از انسان مسئولیّت می خواهد اگر خدا ربّ باشد باید ربّ را عبادت کرد اعتقاد به ربوبیّت خدا است که مسئولیّت می آورد و این اعتقاد را نداشتند اعتقاد به اینکه جهان را خدا آفرید این عقیده چون مسئولیّت نمی آورد سهل المعونه بود داشتند اما مسئلهٴ ربوبیّت را و مسئلهٴ قیامت را نمی پذیرفتند ﴿وَأقسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ أیمَانِهِمْ لَئِن جَاءَتْهُمْ آیَةٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِهَا﴾( )، سوگند یاد می کردند که اگر خدای سبحان یک معجزه بیاورد ما ایمان می آوریم ﴿قُل إِنَّمَا الآیَاتُ عِندَ اللهِ وَمَا یُشْعِرُکُم أنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾( )، ‌فرمود در یک مطلب را به کفار بگو یک مطلب را هم من به مؤمنین می گویم تو به کفّار بگو که معجزه آوردن این طور نیست که دست من باشد هروقت شما پیشنهاد دارید من یک گوشهٴ عالم را عوض کنم مطلب دیگری که من به مؤمنین می گویم مؤمنین علاقه مند هستند که تو به توقّع اینها پاسخ مثبت بدهی هر چه اینها پیشنهاد دادند تو عمل کنی به مؤمنین من هشدار می دهم که اینها می خواهند معجزه را ملعبه کنند اگر هم من معجزه بیاورم اینها ایمان نمی آورند ﴿وَمَا یُشْعِرُکُم أنَّهَا إِذَا جَاءَت﴾( )، ‌یعنی آن آیه و معجزه بیاید ﴿لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ ﴿وَنُقَلِّبُ أفئِدَتَهُم وَأبصَارَهُم کَمَا لَم یُؤْمِنُوا بِهِ أوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُم فِی طُغْیَانِهِم یَعْمَهُونَ﴾( )، که این در بحث ظلالت کیفری گذشت نه ظلالت ابتدایی که گفته شد خدای سبحان بدواً کسی را گمراه نمی کند همگان را هدایت کرده به هدایت ابتدایی هدایت ابتدایی مقابل ندارد این اظلال کیفری است یعنی خدای سبحان وقتی انسان را با عقل از درون با وحی از بیرون هدایت کرد این انسان بیراهه رفت این حجّتین را پشت سر گذاشت خدای سبحان به او مهلت داد چند نوبت به او مهلت داد بقیّهٴ او را رها می کند به حال خودش لذا فرمود ﴿وَنَذَرُهُم فِی طُغْیَانِهِم یَعْمَهُونَ﴾ در همان طغیانشان کورکورانه بروند ما آنها را رها می کنیم دیگر توفیق نمی-دهیم , آنگاه فرمود ﴿وَلَو أنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ المَلاَئِکَةَ﴾( )، اینها پیشنهاد دادند که ما فرشتگان را از نزدیک ببینیم فرشته بر ما نازل بشود یا بر تو نازل بشود ما یکجا ببینیم ﴿وَکلّمَهُمُ الـمَوتی﴾( )، پیشنهاد می دادند که مرد ه ها زنده بشوند سخن بگویند سخن بشنوند اینها با آنها مکالمه کنند ﴿وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَىءٍ قُبُلاً﴾( )، تمام اشیا ‌هم با اینها محشور بشود بر اینها محشور بشود رو در روی اینها سخن بگویند و شهادت بدهند قُبل یعنی مقابل هم یا جمع قبیل قبیل است یعنی گروه گروه و صنف صنف یا به معنی مقابل ﴿وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَىءٍ قُبُلاً﴾ همه را رودر روی اینها بیاوریم گواه باشند ﴿مَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلاّ أَن یَشَاءَ اللهُ﴾( )، تا خدای سبحان توفیق ندهد اینها ایمان نمی آورند و خدای سبحان هم توفیق را به کسی می دهد که این حجت الهی را از عقل و وحی زیر پا نگذاشته باشد اگر کسی این چراغها را عمداً با دست خود خاموش کرد دیگر خدا او را به حال خودش رها می کند فرمود ﴿ وَنَذَرُهُم فِی طُغْیَانِهِم یَعْمَهُونَ﴾( )، این همان است که در دعاها می گوییم خدایا یک آنی ما را به حال خودما وانگذار «اللهم لا تکلنا الی أنفسنا طرفةَ عین»( )، همین مضمون است یک آنی ما را به حال خودمان وانگذار در این کریمه فرمود ما اینها را به حال خودشان وامی گذاریم نه اینکه اینها را گمراه می کنیم به اینها توفیق نمی دهیم چون در بحثهای اظلال کیفری گذشت که گمراهی دادنی نیست که خدا کسی را گمراه بکند همین که لطفش را جذب کرد به اینها نداد اینها را به حال خودشان رها کرد می افتند چون راهنما ندارند ﴿ونَذَرُهُم﴾ نذرُ یعنی نترک نترکهم فی طغیانهم یعمهون کورکورانه در همان طغیانگری خودشان حرکت می کنند در اینجا هم فرمود اگر همهٴ این معجزات خارق عادت و مهمّ برای اینها حاصل بشود ﴿مَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلاّ أَن یَشَاءَ اللهُ وَلکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ﴾( )، اکثریشان نمی دانند که چه چوبی را دارند می خورند اگر هم معجزه‌ای بیاوری می گویند سحر است اگر هم آیت بیاوری می گویند یا تو ساحر هستی یا ما مسحور شده ایم و مانند آن بنابراین آیهٴ سورهٴ رعد که محل بحث است به وضان همین آیات سورهٴ انعام تفسیر می-شود نه اینکه اگر قرآنی این شأنیّت را می داشت آن قرآن همین قرآن بود که سخن بر عظمت قرآن باشد که بعضی از مفسّران برآن هستند الآن سخن در عظمت و بزرگداشت قرآن نیست که ما بگوییم آن جوابی محذوف است این که اگر قرآنی از او این کارها ساخته می شد لکان هذا القرآن این کتاب بود چون الآن سخن در تعظیم کفّار نیست سخن در جمود فکری قرآن است که اینها هر معجزه أی را ببینند باز همان برکفر پیشینشان اصرار می ورزند ﴿وَلَو أنَّ قُرآناً سُیِّرَتْ بِهِ الجِبَالُ أو قُطِّعَت بِهِ الأَرْضُ أوکُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی بِل لِلَّهِ الأَمْرُ جَمِیعاً﴾ ‌همان طوری که در سوره انعام یک بیان به رسول الله داشت یک بیان به امت به امت فرمود شما که اصرار دارید پیامبر پیشنهاد اینها را عملی بکند بدانید عمل به این پیشنهاد بی اثر است یعنی ایمان نمی آورند در اینجا هم باز خطاب به امت است یعنی بیان برای توجیه امّت است می فرماید ﴿أفَلَمْ یَیَأسِ الَّذِینَ آمَنوا أن لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمِیعاً﴾ شما مؤمنین که علاقه مند هستید پیامبر به پیشنهاد آنها عمل کند چرا از ایمان آنها ناامید نشدید هنوز مگر نمی دانید هر چه معجزه بیاورد حضرت معجزه بیاورد اینها بر طغیانشان افزوده می شود مگر کم معجزه آورد مگر معجزات بیشماری را حضرت نیاورد آنها از نزدیک ندیدند ﴿أَفَلَمْ یَیَأْسِ الَّذِینَ آمَنوا﴾ گفتند این ﴿یَیأس﴾ یعنی یعلم افلم یعلم یعنی هنوز اینها نمی دانند مؤمنین هنوز نمی دانند که معجزه آوردن کافی نیست البته در اینجا معنای نمی دانند هست اما معنای اصلی خودش را که حفظ بکند می فرماید شما هنوز مگر ناامید نشدید هنوز از ایمان آوردن این کفار ناامید نشدید برای اینکه اینها چندین معجزه دیدند ایمان نیاوردند مهمترین معجزه همین قرآن کریم است که اینها تصمیم گرفتند در کنار کعبه جمع شدند دانشمندانشان می نشستند که مثل قرآن لااقل چند سوره أی یا یک سوره ای بیاورند و یک سال روی آن مطالعه می-کردند در سال بعد در همان موسم حج می گفتند ما هر چه کردیم مانند این بتوانیم بیاوریم مقدورمان نبود مگر این تصمیمها را نمی دیدند مگر این کارها را مشاهده نمی کردند فرمود چرا مؤمنین از ایمان آوردن این کفار ناامید نمی-شوند باز توقع دارند که حضرت پیشنهاد اینها را عملی کند .
سؤال: ... جواب: در همان روایات طینت ؟ در همان روایات طینت آمده که خدا مؤمن را از طینت خوب آفرید کافر را از طینت سجین نه اینکه خدا یک عدّه را از طینت علّیین خلق کرد اینها شدند مؤمن یک عدّه را از طینت سجّین خلق کرد اینها شدند کافر نه آن کسی را که خدای سبحان می داند او با حسن اختیار خود ایمان می-آورد او را تشریفاً از یک طینت خوبی آفرید نه اینکه چون او را از این گل آفرید یا از این طینت آفرید او مؤمن شد و دیگری را از طین دیگر آفرید آن کافر شد روایات طینت این طور ندارد که بعضی را خدا از علّیین خلق کرد لذا مؤمن شدند بعضی را از سجین خلق کرد کافر شدند نه می فرماید خدا مؤمنین را از علّیین خلق کرد یعنی کسی که خدا می داند او با حسن اختیار خود ایمان می آورد از هر چه آفریده بشود ایمان می‌آورد تشریفاً و تکریماً او را از علیین خلق کرده.
سؤال: ... جواب: حسن اختیار که دادنی نیست حسن اختیار که دادنی نیست اختیار یعنی دو طرفه دیگر.
سؤال: ... جواب: آن توفیق را خدای سبحان به همه داد آن توفیق ﴿وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ﴾( )، را خدای سبحان به همه داد عده ای پذیرفتند عدّه ای هم ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِم﴾( )، گذاشتند پشت سر کتاب خدا را آن توفیق بدوی را خدای سبحان به همگان اعطا فرمود عدّه ای از این توفیق استفاده کردند راه راست را طی کردند از هدایت پاداشی برخوردار شدند عدّه ای این کتاب آسمانی را عمدا پشت سر گذاشتند از آن هدایت پاداشی محروم شدند ﴿أفَلَمْ یَیَأسِ الَّذِینَ آمَنوا أَن لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمِیعاً﴾ اینها که هنوز توقّع دارند که رسول خدا پیشنهاد منکرین وحی را بپذیرد برای اینها روزانه معجزه بیاورد هنوز ناامید نشدند که اینها اهل ایمان نیستند بر فرض هم به پیشنهاد اینها عمل بشود اینها مؤمن نخواهند شد اینها باید بدانند که اگرخدای سبحان بخواهد با اراده تکوینی البته همه مؤمن می شوند ولی آن فایده ندارد که با ارادهٴ تشریعی می خواهد همه مؤمن بشوند تا انسان از این راه به کمال خود برسد و الا با اجبار اگر ایمان بیاورد او چه کمالی دارد برای انسان ذیل آیه بحث الئنی دارد .
« والحمد لله رب العالمین »

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:41

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی