- 1943
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 12 تا 13 سوره رعد
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 12 تا 13 سوره رعد
- رعد و برق باد و باران
- تدبیر الهی
- بررسی آیات ابر و باد و باران در قرآن
- حقیقت تسبیح رعد و موجودات
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلاَئِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ وَ یُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَیُصِیبُ بِهَا مَن یَشَاءُ وَ هُمْ یُجَادِلُونَ فِی اللَّهِ وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ﴾
فرمود ﴿هو الّذی یریکم البرق خوفاً و طمعاً﴾ این رعد و برق را که میبینید در اثر ارائة آیات الهی و قدرت نمایی حق است که برق را به شما ارائه میدهد و این برق که میجهد یک عدّه میترسند مانند مسافرین دریایی، یک عدّه امیدوار میشوند مانند کشاورزان و نظائر آن یا یک عدّه میترسند که باران بیاید و اینها آسیب ببینند مانند کسانی که کورهها و امثال اینها را دارند و منتظرند که هوای گرم و تابش آفتاب این خشتها را خشک کند و از آمدن باران میترسند متضرر شوند یا خوف جان است یا خوف مال برای یک عدّه خوف است برای یک عدّه طمع، یا طمع در جال و مال یا خوف از جان و مال ﴿و ینشئ السّحاب الثّقال﴾ ، خدای متعال، ابرهای سنگین را میآفریند که حامل بارانند. در جریان رعد و برق و ابر و باد و باران قرآن کریم در مواضع گوناگون بحث فرمود از بدو پیدایش ابر، بدو پیدایش باران و بدو پیدایش تگرگ، سخن گفت, چون قرآن کریم روی نظام علیّت و معلولیّت مسائل را طرح میکند گاهی حوادث را به علل قریبة آنها نسبت میدهد گاهی حوادث را به مبدأ علل که خدای متعال است نسبت میدهد گاهی میفرماید ابر است که بوسیلة او باران میبارد گاهی میفرماید خدا به شما باران میدهد گاهی میفرماید بادها هستند که ابر ها را باردار میکنند, جابجا میکنند, متراکم میکنند, توزیع میکنند, میبارانند گاهی میفرماید خداست که ابرها را به این صورتهای گوناگون در میآورد, این مسئلة بارش باران را گاهی مستقیماً به خدا نسبت میدهد گاهی به علل قریبه، متکون شدن ابرها را گاهی مستقیماً به خدا نسبت میدهد گاهی مع الواسطه، گاهی فعل را به علت قریبش نسبت میدهد میگوید باد است که ابرها را اینچنین میکند گاهی به علّت بعیدهاش که علت حقیقی اوست نسبت میدهد و میفرماید خداست که ابرها را اینچنین میکند, در سورة اعراف اینچنین میفرماید ﴿وهو الّذی یرسل الرّیاح بشراً بین یدی رحمته﴾ ، خدائیست که بارها را بعنوان بشیر قبل از باران ارسال میکند رحمت در اینجا بر باران تطبیق شده است یعنی یکی از مصادیق رحمت باران است نه رحمت در باران استعمال شده باشد رحمت در همان معنی عام خود استعمال شد منتهی مصداق رحمت در این گونه از موارد باران است, فرمود قبل از اینکه باران ببارد پیشاپیش باران خدای متعالی، بادها را ارسال میکند که این بادها ابرها را متکوّن کنند و به حدّ بارداری برسانند و به آنجائی که مأمور باریدنند برسانند تا آنها بارشان را به زمین بنهند و ببارند, این بادها هم در پیدایش ابر و هم در باردار شدن ابر و هم در توزیع ابر و هم در نزدیک یا دور کردن ابر و هم در اینکه این ابرها، بارها را به زمین بنهند نقشی دارند همة اینها یا اکثر اینها در قرآن کریم، منصوص است؛ در سورة اعراف فرمود ﴿و هو الّذی یرسل الرّیاح بشراً﴾، بعنوان بشارت و مژده, ﴿بین یدی رحمته﴾ پیشاپیش رحمت حق که مصداق رحمت در اینجا باران است احیاناً در عرف متدینین میگویند امروز رحمت آمد یعنی امروز، روز بارندگی است که از باران به رحمت تعبیر میکنند در موارد دیگر هم قرآن کریم میفرماید خدایی است که ینشر رحمته, رحمتش را, بارانش را منتشر میکند و به مزارع و مراتع میرساند, ﴿و هو الّذی یرسل الرّیاح بشراً بین یدی رحمته حتّی إذا أقلّت سحاباً ثقالاً﴾ وقتی این بادها آن رسالتشان را انجام دادند ابرهای سنگین را به دوش گرفتند و به کول کشیدند آنگاه ما دستور باریدن میدهیم اقلال یعنی به دوش گرفتن اظلال یعنی سایه افکن شدن، آن حدیث معروفی که رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دربارة اباذر(رضوان الله علیه) فرمود «ما أقلّت الغبراء و لا أظلت الخضراء علی ذیلهجة أصدق من أبیذر» , یعنی هیچ زمین، هیچ رونده و انسانی را به دوش نگرفت و آسمان بر هیچ کسی سایه نیافکند که راستگو تر از اباذر باشند, «أقلّت الغبراء» یعنی زمینی که رنگش تیره است این رنگهای خاکستری را میگویند اغبر, غبراء یعنی تیره رنگ و خاکستری رنگ زمین غبراء است چون دارای غبرت و رنگ خاص است زمین اقلال نکرد به دوش نگرفت و آسمان سبز هم سایه نیافکند بر انسانی که راستگوتر از اباذر باشد؛ در این کریمه که فرمود ﴿إذا .قلّت سحاباً ثقالاً﴾ یعنی این بادها، این ابرهای سنگین را به کول و دوش کشیدهاند به دوش میکشند جابجا میکنند رسالتی دارند که بار سنگین ابر را بردوش بگیرند و به هر جایی که خدای سبحان به اینها دستور داد برسانند ﴿حتی إذا أقلّت سحاباً ثقالاً سقناه لبلدٍ میّتٍ﴾, آنوقت است که ما سوق میدهیم او را به جائی که مرده است و پژمرده است و نیازی به باران دارد سوق میدهیم تا آنجا برود و ببارد ﴿لبلد میتٍ﴾، یعنی إلی بلدٍ میّت یا برای تأمین نیاز مکان مرده ﴿فأنزلنا به الماء﴾، بوسیلة این ابر، باران را نازل میکنیم که به خود نسبت داد مائیم که ابرهای پربار را سوق میدهیم و هدایت میکنیم مائیم که بوسیلة ابر باران را نازل میکنیم. ﴿فأنزلنا به الماء﴾ آنگاه ﴿فأخرجنا به من کلّ الثّمرات کذلک نخرج الموتی لعلّکم تذکّرون﴾ ، در سورة روم باز به عنوان یک آیت الهی خدای متعال، رعد و برق را و باران را مطرح میکند و جریان برق را و نزول بارش باران را به خود نسبت میدهد میفرماید ﴿و من آیاته یریکم البرق خوفاً و طمعاً﴾، یکی از آیات خدای سبحان این است که برق را به شما نشان میدهد که به عنوان خوف و طمع برخوردار باشید عدّهای میهراسند و عدّهای طمع دارند در هر دو حال، آیة الهی است ﴿و من آیاته یریکم البرق خوفاً و طمعاً و ینزّل من السماء ماءًَ﴾، از آسمان، باران را نازل میکند که با نزول باران، زمین مرده، زنده میشود ولی با احیای الهی زنده میشود نه خود به خود ﴿فیحی به الأرض بعد موتها إنّ فی ذلک لآیاتٍ لقومٍ یعقلون﴾ ، این از آن قبیل آیاتی است که هم صدر آیه و هم ذیل آیهٴ، ما را به آیه بودن این پدیده دعوت میکند در اوّل آیه فرمود ﴿و من آیاته﴾ در پایان آیه هم فرمود ﴿إنّ فی ذلک لآیات لقومٍ یعقلون﴾.
در سورة نور، همین مطلب به صورت گستردهتری بیان شده در همین سورة روم باز بار دوم در همین سورة روم میفرماید ﴿و من آیاته أن یرسل الرّیاح مبشّرات و لیذیقکم من رحمته و لتجری الفلکُ بأمره و لتبتغوا من فضله و لعلّکم تشکرون﴾ ، ارسال ریاح را به خود نسبت میدهد که اینها مژده میآورند که باران نزدیک است زیرا این بادها هستند که ابرها را تلقیح میکنند باردار میکنند ﴿و أرسلنا الرّیاح لواقح﴾ ، که این باد رسالت الهی را به عهده میگیرد تا این ابرها را جمع کند و تلقیحشان کند و باردارشان کند اینگونه از بادها بشارت بارش را دربر دارد که فرمود ﴿مبشّراتٍ و لیذیقکم من رحمته﴾ خدای سبحان از رحمت خاصه شما را برخوردار کند که باز یکی از مصادیق رحمت در اینجا باران است ﴿و لتجری الفلکُ بأمره﴾, اگر کشتیها در دریا حرکت میکنند به امر خدای سبحان است زیرا آنها میکوشند کشتی را در مسیری حرکت بدهند که باد هدایت میکند در عین حال که باد، کشتیها را از ساحلی به ساحلی میبرد خدای سبحان به امر خود نسبت میدهد فرمود این کار به امر ماست اینچنین نیست که سیر کشتی در دریا، روی تصادف و هرج و مرج و خارج از نظام علیّت و معلولیّت باشد ﴿و لتبتغوا من فضله و لعلّکم تشکرون﴾ .
باز در هیمن سورة روم دو سه آیة بعد میفرماید ﴿الله الّذی یرسل الرّیاح﴾ خدائی است که بادها را ارسال میکند که بادها رسالت الهی را دارند ﴿فتثیر سحاباً﴾, این بادها، ابرها را پراکنده میکنند اثاره میکنند میپراکنند ﴿فیبسطه فی السّماء﴾ اوّل این بادها، ابرها را پراکنده میکنند در آسمان و فضا گسترده میکنند مبسوط میکنند هر طوری که خدا بخواهد ﴿کیف یشاء﴾ گاهی ابر برای خنک کردن است, گاهی برای باردار شدن است, گاهی برای منافع و فوائد دیگر است ﴿و یجعله کِسفاً﴾ بعداً همین ابر را انبوه میکند قطعه قطعه میکند انبوه میکند ﴿فتری الودق یخرج من خلاله﴾، میبینید که باران از لابلای همین ابر میآید که از رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل شده است که خدای متعالی این بارانها را مانند غربال آفرید غرابیل آفرید نه مانند لوله اگر لولهای میبارید نفعی نداشت غربالی میریزد که قطره قطره باشد هم نفع را دربر داشته باشد و هم انسان از خطراتش محفوظ باشد, لذا فرمود از لابلای این ابر مانند غربال قطره قطره میبارد وگرنه اگر سیل وار میریخت یا لولهای میریخت امکان بهرهبرداری نه برای مزرع بود نه برای انسان فرمود ﴿فتری الودق﴾ را این قطره قطرة باران را ﴿یخرج من خلاله﴾ از لابلایش از این روزنههایش، این حبهها از خلال غربالها میریزد خلال جمع خلل است خلل یعنی بینابین اگر یک چیزی بینا بینش نفوذ داشته باشد و هماهنگ و منسجم نباشد میگویند این کار مختل شد یعنی بیگانهای در این وسطها راه پیدا کرد اختلّ الأمر یعنی در خللش، در وسطش، بیگانه راه پیدا کرد و اگر مختل نشد یعنی منسجم است و هماهنگ، غربال یک شیئی است مختل یعنی خَلَل آن باز است دارای خلل است و از خلل و وسط او، این حبهها میریزد فرمود خدای متعالی ابر را مانند غربال قرار داد که از این روزنههای او قطرات ببارد نه مانند یک نحر که از بالا مانند نحر بریزد ﴿فتری الودق یخرج من خلله فإذا أصاب به من یشاء من عباده إذا هم یستبشرون﴾ ، اگر این باران را به یک گروهی برساند اینها خوشحال میشوند که باران آمده و مزرع و مرتع اینها سبز شد. درسورة نور این جریان را مبسوطتر ذکر فرمود, فرمود: ﴿ألم تر أنّ الله یزجی سحاباً ثم یؤلّف بینه ثمّ یجعله رُکاماً فتری الودق یخرج من خلاله و ینزّل من السماء من جبال فیها من بردٍ فیصیب به من یشاء و یصرفه عن من یشاء یکاد سنا برقه یذهب بالأبصار﴾ فرمود شما اگر خوب مطالعه کنید مطلب روشن است در حدی است که قابل رؤیت است این تعبیرات ألم تر که خطاب به رسول الله(صلّی الله علیه و اله و سلّم) هست و شامل جمیع مسلمین و انسانها خواهد شد میرساند که اگر انسان مقداری بیاندیشد مطلب واضح است به حد رؤیت میرسد گویا انسان میبیند زیرا این نظم عجیب بدون ناظم نخواهد بود و این کار حساب شده بدون مبدأ حکیم نخواهد بود فرمود مگر نمیبینید که اوّل بوسیلة نسیمهای ملایم، ابرها کم کم, رقیق از جایی به جایی حرکت میکنند که بدو پیدایش ابر است تا زمینة بار داری اینها را فراهم کند اوّل ازجاء میکند سوق رقیق میدهد به آرامی، ابر را از جایی به جایی منتقل میکند ابرهای کم را آهسته و آرام از جایی به جایی میبرد که اوّل سرمایة فضا یک سرمایة مزجاتی است بعد کم کم سرمایة فضا سرمایهٴ متراکم و انبوه خواهد شد اوّل مزجات است بعد رُکام اوّل اندک است بعد انبوه ﴿ألم تر﴾ که ﴿أنّ الله یزجی﴾ اوّل ازجاء است آن ابرهایی که در فضا هستند اوّل بضاعت مزجات فضایند بعد از گوشه و کنار خدای سبحان این ابرها را جمع میکند اینها را روی هم قرار میدهد میشود رُکام و متراکم، این ابرهایی که متراکم شدند طرزی تنظیم میشوند که باردار شوند بعد از لابلای اینها غربال وار میریزد ﴿ألم تر أنّ الله یزجی سحاباً﴾، اوّل ازجاء است اوّل سوق رقیق است, اوّل هدایت اندک است, اوّل سرمایة مزجات و قلیل است, ثم یؤلّف بینه, بعد بین این ابر الفت برقرار میکند ابرهای کم که در فضا پراکندهاند اینها را تألیف میکند بین اینها الفت برقرار میکند هم الفت ظاهری که کنار هم باشند هم الفت فیزیکی که باردار بشوند که تلقیح شوند آن الفت را در آن آیه فرمود که ﴿أرسلنا الریاح لواقح﴾ ، اینها ملقحاتند ملقّحاتند تلقیح کنندهاند اینطور نیست که ابر ناشناس و ناشناخته جمع بشوند دور هم یا باران بیحساب هر ابری را کنار ابر دیگر بنشاند اینطور نیست, این بارانها که از این ابرها میبارند حکیمانه است زیرا آن بادها، حساب شده در بین فضا گشتند و ابرهایی را که شایستة باردار هستند آنها را انتخاب کردند و کنار هم گذاشتند و تلقیح کردند و سنگین کردند و حالا میبارند ﴿ثمّ یؤلّف بینه﴾ خدای سبحان بین این ابرها الفت برقرار میکند هم الفتی که نزدیک هم بشوند هم الفتی که اینها را سنگین کند باردارشان کند ﴿ثمّ یجعله رُکاماً﴾، این ابرهایی که اوّل مزجات و اندک بودند خدای سبحان اینها را متراکم و انبوه و انباشته میکند بعد همانند غربال به اینها روزنه, روزنه میدهد که ﴿فتری الودق﴾، یعنی باران را میبینی که ﴿یخرج من خلاله﴾ از لابلا و روزنههای این ابر غربالی، باران میبارد آنگاه ﴿و ینزّل من السماء من جبال فیها من بردٍ﴾ خدای متعالی از آسمانی که بالای سر شماست که مانند کوهی از برف است یا کوهی از تگرگ است یا کوهی از سرماست از این کوه سرد باران میبارد ﴿و ینزّل من السماء﴾ از بالا نه از فضای خشک بلکه ﴿من جبال فیها من بردٍ﴾ یعنی از کوههای فضایی که این کوههای فضایی از خاک نیست از بَرَد و تگرگ و سرما و یخ است مثل اینکه ابری است در فضا مثل اینکه تگرگی است در فضا یا یخی است کوهی, کوهی است از یخ، کوهی است از برف، کوهی است از تگرگ ﴿من جبال فیها﴾ که این جبال ﴿من بردٍ﴾ هست ﴿و ینزّل من السّماء من جبال فیها من بَردٍ﴾، از آنجا نازل میکند این قطرهها را در توزیع آن هم حکیمانه است ﴿فیصیب به من یشاء﴾، هر که را خودش بخواهد این قطرات را به او میرساند ﴿و یصرفه عن من یشاء ...﴾ در اینجا سیاق, سیاق تعذیب است فرمود این قطرات تگرگی که میآید و آسیب میرساند این یک مصیبتی است خدا اگر بخواهد یک عده را عذاب بکند بوسیلة این قطرات تگرگی عذاب میکند این مصیبت را دامنگیر آنها میکند و اگر نخواهد از آنها منصرف میکند به جای دیگر و اشخاص دیگر ﴿فیصیب به من یشاء و یصرفه عن من یشاء﴾، و آنچنان برقش رعب آور است که ﴿یکاد سنا برقه یذهب بالأبصار﴾ ، مثل این است که نزدیک است که شدّت نورانیت برق او نورهای چشم را ببرد ﴿یذهب بالأبصار﴾ یعنی یُذْهِبُها, نورهای چشم را از بین ببرد.
سؤال ...
جواب: این جزء سنن الهی است که اگر خدای متعالی پرستش میشود از خدای سبحان مسئلت کنند به صلات استسقاء یا مانند آن از رحمت خاصه برخوردار میشوند چون خدای متعالی که این بارانها را بخواهد توزیع کند به کسی خیر و برکت میرساند که جزو افراد با تقوای همان قریه باشد که ﴿ولو أنّ أهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء ...﴾ ، این بارانهای به موقع آمدن هم جزء برکات ارض است آن دعا و نماز استسقاء هم زمینة ریزش این برکات سماء را فراهم میکند بنابراین، همة مراحل پیدایش باران را قرآن کریم بطور مبسوط بحث کرده است. که یک مقدارش اشاره شده و یک مقدارش هم که بعد مطالعه خواهید فرمود.
سؤال ...
جواب: نه این چون صرف میکند عن من یشاء معلوم میشود مورد ترقب بود این بلا را از اینها برمیدارد و ﴿کذلک نصرف عنه السوء و الفحشاء﴾ ، ما بدی را از اینها برمیداریم منصرفشان میکنیم
سؤال ...
جواب: بله مصیبت هم به معنای رسیدن است اصل معنای مصیبت لغتاً هم همان است چه خوب چه بد حوادث خوب هم مصیبت است
سؤال ...
جواب: آن مال آیاتی بود که در سورة روم [شوریٰ] بود که ﴿ینشر رحمته﴾ بود، ﴿مبشرات ...﴾ بود و مانند آن بود این چه که الآن در سورة نور هست با آن آیة سورة رعدی که الآن میخوانیم دربارة عذاب هست در ذیلش هم فرمود ﴿یکاد سنا برقه یذهب بالأبصار﴾ ، او برقش چشمها را از بین میبرد نزدیک است که از بین ببرد آن سیاق, سیاق تعذیب است به هرکه بخواهد این عذاب را دامنگیرش میکند و از هر که بخواهد این عذاب را منصرف میکند در همین آیهٴ محل بحث سورة رعد میفرماید که ﴿ویسبّح الرّعد بحمده و الملائکة من خیفته و یرسل الصواعق فیصیب بها من یشاء و هم یجادلون فی الله و هو شدید المِحال﴾ ، بعد از اینکه جریان برق را و جریان ابر را و بارداری ابر را بیان فرمود میفرماید رعد بحمد خدا تسبیح میکند و فرشتگان از هراس الهی تسبیح گوی حقند و خدا ساعقهها را ارسال میکند آن قطعههای آتشی را از بالا میفرستد فیصیب به این صاعقهها من یشاء هر که را که بخواهد میرساند این به دنبالة همان رعدو برق است به دنبالة پیدایش این احجار سماوی است و مانند آن, آن آیاتی که اصابه همراه با برکت و خیر بود آیات سورة روم بود که آنجا سخن از بشارت داشت سخن از رحمت داشت و مانند آن.
بنابراین، قسمت مهم پیدایش و پرورش و ریزش ابر را، باران را قرآن کریم بیان کرد گاهی به علل قریبه نسبت میدهد که بادها این کار را میکنند گاهی به خودش نسبت میدهد که ما این کار را میکنیم و هر دو درست است زیرا آنها مأموران الهیاند و علل قریبه اند و خدای متعالی علت العلل است در آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد بعد از اینکه فرمود ﴿هو الّذی یریکم البرق خوفاً و طمعاً و ینشئ السّحاب الثقال﴾ , فرمود ﴿و یسبّح الرعد بحمده و الملائکة من خیفته﴾ که این باید مستقلا بحث شود که تسبیح رعد یعنی چه تسبیح فرشتگان چیست؟ آیا تسبیح رعد مَجاز است یا تسبیح رعد، تسبیح ملائکهای است که موکّل رعد است؟ یاحقیقت است؟ امّا در جملة بعد فرمود ﴿و یرسل الصواعق﴾ خدای سبحان این صاعقهها را ارسال میکند این آتشهای جوی را ارسال میکند فیصیب به این صواعق من یشاء, در ذیل این از معصوم(سلام الله علیه) رسیده است که صاعقة آسمانی به همگان میرسد و ممکن است همگان را گرفتار کند ولی کسی که ذاکر حق است بذکر حق مشغول است صاعقه به او نمیرسد گرفتار صاعقه نخواهد شد صاعقه کسی را که به یاد حق مشغول است نمیگیرد ﴿... فیصیب بها من یشاء و هم یجادلون فی الله و هو شدید المحال﴾ این بت پرستان دربارة خدای سبحان مجادله میکنند سعی میکنند آن تارها را به هم ببافند جدال چون بافتن محکم را میگویند جدال, جدلت الحبل یعنی این را من بافتم مفتولش کردم اینها میخواهند همان اوهام و همان خِرافات را ببافند و علیه توحید ربوبی سخن بگویند یا دلیل اقامه کنند ﴿... و هم یجادلون فی الله ...﴾ ولی ﴿و هو شدید المحال﴾ است خدا نه تنها مِحال و مکر دارد بلکه شدید المِحال است اگر آنها میخواهند مکر کنند خدا شدید المکر است اگر آنها میخواهند مماحله کنند مجادله کند مکر کنند خدا شدید المِحال است که مٰاحَلَهُ یعنی مٰاکَرَهُ نقشه کشید آنها اگر نقشه میکشند خدا شدید المحال است پس انکار وثنیین نسبت به توحید ربوبی نقشی ندارد زیرا سراسر جهان روی نظم، آیات توحید ربوبی حقاند ﴿و هم یجادلون فی الله﴾ ولی ﴿و هو شدید المحال﴾ است.
سؤال ...
جواب: ملازمه نه که حتماً هر فردی که معصیت کرد گرفتار صاعقة الهی بشود نه ولی احیاناً چرا در حدّ تهدید و تخویف و وعید هست نظیر آنچه که دربارة ﴿اللّهم إن کان هذا هو الحق من عندک فأمطر علینا حجارةً من السماء أو ائتنا بعذاب ألیم﴾ ، وارد شده که بر یک شخصی صاعقه آمده بر اشخاص معین صاعقه بیاید شواهدی هست و کم هم نیست امّا تلازمی باشد که اگر کسی تبهکار بود صاعقة الهی بیاید اینچنین نیست ممکن است خدای متعالی او را در دنیا مؤاخذه کند ممکن است در آخرت مؤاخذه کند ممکن است هم در دنیا و هم در آخرت پس احتمال اینکه در دنیا او را نگیرد و در آخرت مؤاخذه کند هست عمده مطلبی که در این آیة مبارکه هست مسئلة تسبیح رعد است که رعد خدا را تسبیح میکند ﴿و یسبح الرّعد بحمده و الملائکة من خیفته﴾ ، اگر ظاهری در قرآن کریم مطرح شد لفظ ظهوری داشت مادامی که دلیل نقلی یا دلیل عقلی بر خلاف این ظهور اقامه نشد این ظاهر معتبر است و حجّت است ظاهر کریمه آن است که رعد تسبیح حق میکند و این حقیقت تسبیح است اگر ما دلیل عقلی داشتیم بر اینکه رعد نمیتواند مسبّح باشد یا دلیل نقلی کافی اقامه شد که رعد نمیتواند مسبّح باشد این بر معنی مجازی حمل میشود ولی اگر نه تنها دلیل عقلی بر خلاف نداشتیم بلکه بر وفاق داشتیم و شواهد نقلی هم تأیید میکند این ظاهر محفوظ است و حجت, در اینگونه از موارد قرآن تسبیح را به رعد که نسبت میدهد ما میدانیم که تسبیح یعنی تنزیه خدای سبحان از هر نقص و عیب این بدون ادراک و شعور و معرفت نخواهد بود تسبیح وقتی حقیقی است که مسبح آگاه به حقیقت مسبّح به اندازة خود باشد ظاهر قرآن کریم یک شعور عمومی را برای جهان آفرینش ثابت میکند که همه چیز را آگاه میداند براهین عقلی این را نه تنها رد نمیکند بلکه تأیید میکند از نظر قرآن کریم سراسر موجودات چیز میفهمند گاهی تسبیح را به یک موجودی نظیر رعد نسبت میدهد گاهی تسبیح و دعا و صلات و امثال ذلک را به پرندهها نسبت میدهد گاهی به عنوان عموم میفرماید چیزی در عالم نیست که تسبیحگوی حق نباشد لازمة این تسبیح شعور و معرفت است آیا اشیاء مادی مانند انسانها اهل شعور و ادراکند منتهی ضعیف یا اصلاً جمادات و مادیات شعور و ادراک و آگاهی ندارند؟ در قرآن کریم برای اینها شعور ثابت میکند میگوید اینها شاعرند و مدرکند میبینید برای اعضا و جوارح قرآن کریم شهادت اثبات میکند که اینها در قیامت شهادت میدهند اینها در قیامت علیه خود تبهکار مجرم شهادت میدهند اینها در قیامت سخن میگویند وقتی تبهکار به اعضا و جوارحش میگوید لم شهدتم علینا؟ ﴿قالوا أنطقنا الله الّذی أنطق کلّ شیء﴾ ، خدائی که همه چیز را گویا کرد ما را هم گویا کرد و نطق، وصف عاقلِ مدرک است پس همه چیز در عالم از ادراک سهمی دارند و سخنی میگویند که ما سخنان آنها را گاهی میفهمیم گاهی نمیفهمیم پس اگر قرآن تسبیح قائل است شعور هم قائل است اگر اعضا و جوارح در دنیا نفهمند که در قیامت شهادت نمیدهند شهادت در محکمه، ظرف ادای شهادت است اداء شهادت وقتی مسموع است که مسبوق این را تحمل باشد شاهد اگر در حین حادثه حضور داشت و حادثه را فهمید و متحمل شد در محکمه میتواند شهادت را ادا کند و شهادت تأدیه شدة او مسموع است اگر در محکمه به شاهد مطلبی را بفهمانند که شهادت نیست شهادت آن است که شاهد در حین انجام عمل حضور داشته باشد حضور آگاه و در محکمه حضور داشته باشد حضور تأدیه شاهد در محکمه حضور پیدا میکند که شهادت تحمّل شده را ادا کند اگر شهادت را در محکمه ادا میکند معلوم میشود در حین حادثه حضور آگاه داشت و دید و فهمید و ضبط کرد اگر در حین عمل نباشد تا ببیند تا بفهمد تا ضبط کند که توان شهادت ندارد در محکمه، اگر اعضا و جوارح ما که یک جمادی بیش نیستند و حیات از آن روح است اگر این اعضا و جوارح در دنیا چیز نفهمند و نبینند و ندانند که این شخص معصیت میکند چگونه در قیامت شهادت میدهند آنهم شهادت میدهند نه اقرار کنند معلوم میشود دست گناه نمیکند جان است که گناه میکند, انسان اگر گناه میکند جان اوست که تباه میشود نه دست او گرچه با دست ستم کرد دست گناه نکرد, دست گناه نفس را دید لذا شهادت داد گاهی بر خود اقرار هم شهادت اطلاق میشود آنجا که ﴿فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لأصحاب السعیر ...﴾ ، بر آن اعتراف هم شهادت اطلاق شده است که ﴿و شهدوا علی أنفسهم انّهم کانوا کافرین﴾ ، گاهی انسان علیه خویشتن خویش اقرار میکند و این اقرار را شهادت میگویند چون محفوف به قرینه است وگرنه هر جا سخن از شهادت است علیه غیر سخن گفتن است شهادت یعنی علیه دیگری حرف زدن، معلوم میشود انسان که گناه میکند اعضا و جوارح او ابزار گناهند, نه گناهکار دست گناه نمیکند انسان است که گناه میکند و این دست که ابزار گناه است یوم القیامة علیه گناهکار شهادت میدهد لذا انسان محکوم در قیامت به این شهود میگوید ﴿و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا ...﴾ شهادت این جلود و اعضا و جوارح در قیامت مسموع است خدای سبحان میفرماید ﴿الیوم نختم علی أفواههم و تکلّمنا أیدیهم و تشهد أرجلهم ...﴾ ، خداست که این شخص را میگوید تو ساکت باش شاهدان حرف بزنند شهادت این شهود را خدا امضا میکند
سؤال ...
جواب: در حقیقت عذاب مال جان است جسم که درکی ندارد این جسم را که میسوزانند جان است که عذاب میبیند لذا وقتی این پوستها سوخت برای اینکه دوباره انسان عذاب بکشد پوست جدید میروید در سورة نساء فرمود: ﴿کلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غیرها ...﴾ چون ﴿لیذوقوا العذاب﴾ اگر پوست رفت به استخوان رسید لامسه ضعیفتر میشود تا به جائی که اصلاً گویا عذاب را احساس نمیکند دوباره پوست تازه میروید که انسان احساس کند انسان است که احساس میکند دست را که قطع میکنند انسان است که درد را احساس میکند نه دست، شهادت اینها را قرآن امضا کرده است و مسموع دانست معلوم میشود اینها در درکشان صادقند و در تشخیصشان صادقند و شاهد امین و عادلند که در محکمة عدل خدا شهادت اینها مسموع است و خدا اینها را اشهاد میکند استشهاد میکند میگوید شهود شما سخن بگوئید اگر این اعضا در دنیا نفهمند که در قیامت شهادت نمیدهند اگر به یک عدّه افراد ناآگاه در محکمه قاضی تلقین کند بگوید اینچنین بگو این که شهادت نیست آیا خدای سبحان در قیامت اعضا و جوارح را تلقین میکند معاذ الله که شما اینچنین بگوئید یا در قیامت میگوید هر چه میدانید بگوئید و انسان وقتی که به اعضا و جوارحش اعتراض میکند میگوید چرا علیه من شهادت دارید؟ آنروز میفهمد که اینها میفهمیدند تعجب نمیکند نمیگوید کی به شما گفت تعجب نمیکند نمیگوید به اینکه شما از کجا فهمیدی میگوید شما چرا علیه من شهادت دادی اینها میگویند آن خدائی که همه را به حرف درآورد ما را هم به حرف درآورد معلوم میشود همگان چیز میفهمند و همه سخن میگویند منتهی خیلیها هستند که حرف ما را نمیفهمند ما هم حرف آنها را نمیفهمیم ما حرف خیلی از انسانها را نمیفهمیم فقط یک سر و صدائی میشنویم اکثری انسانها که دارند سخن میگویند ما زبانشان را نمیفهمیم هر یک از ما فقط یک یا دو زبان بلد هستیم ما زبان انسانها را نمیدانیم چه رسد به زبان حیوانها چه رسد به زبان آنها ما یک صدائی میشنویم چه میدانیم ﴿و انّ من الحجارة ... لما یهبط من خشیة الله ...﴾ ، این پائین آمدن او این صدای او جزع اوست ما چه میدانیم ما از خودمان بیخبریم چه رسد به حیوانات، چه رسد به جمادات، اینکه مرحوم امین الاسلام طبرسی پذیرفت و برخی از مفسرین عامه هم قبول کردند که تسبیح رعد و امثال ذلک تسبیحی است به معنای استدلال یعنی اگر شما خوب بررسی کنید میتوانید استدلال کنید پی به خدای سبحان ببرید چرا ما این مجاز را مرتکب شویم در حالیکه شواهد آیات به خوبی دلالت میکند که جهان، جهان علم و آگاهی است موجود جاهل و ناآگاه در جهان نیست.
«والحمد لله رب العالمین»
- رعد و برق باد و باران
- تدبیر الهی
- بررسی آیات ابر و باد و باران در قرآن
- حقیقت تسبیح رعد و موجودات
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلاَئِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ وَ یُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَیُصِیبُ بِهَا مَن یَشَاءُ وَ هُمْ یُجَادِلُونَ فِی اللَّهِ وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ﴾
فرمود ﴿هو الّذی یریکم البرق خوفاً و طمعاً﴾ این رعد و برق را که میبینید در اثر ارائة آیات الهی و قدرت نمایی حق است که برق را به شما ارائه میدهد و این برق که میجهد یک عدّه میترسند مانند مسافرین دریایی، یک عدّه امیدوار میشوند مانند کشاورزان و نظائر آن یا یک عدّه میترسند که باران بیاید و اینها آسیب ببینند مانند کسانی که کورهها و امثال اینها را دارند و منتظرند که هوای گرم و تابش آفتاب این خشتها را خشک کند و از آمدن باران میترسند متضرر شوند یا خوف جان است یا خوف مال برای یک عدّه خوف است برای یک عدّه طمع، یا طمع در جال و مال یا خوف از جان و مال ﴿و ینشئ السّحاب الثّقال﴾ ، خدای متعال، ابرهای سنگین را میآفریند که حامل بارانند. در جریان رعد و برق و ابر و باد و باران قرآن کریم در مواضع گوناگون بحث فرمود از بدو پیدایش ابر، بدو پیدایش باران و بدو پیدایش تگرگ، سخن گفت, چون قرآن کریم روی نظام علیّت و معلولیّت مسائل را طرح میکند گاهی حوادث را به علل قریبة آنها نسبت میدهد گاهی حوادث را به مبدأ علل که خدای متعال است نسبت میدهد گاهی میفرماید ابر است که بوسیلة او باران میبارد گاهی میفرماید خدا به شما باران میدهد گاهی میفرماید بادها هستند که ابر ها را باردار میکنند, جابجا میکنند, متراکم میکنند, توزیع میکنند, میبارانند گاهی میفرماید خداست که ابرها را به این صورتهای گوناگون در میآورد, این مسئلة بارش باران را گاهی مستقیماً به خدا نسبت میدهد گاهی به علل قریبه، متکون شدن ابرها را گاهی مستقیماً به خدا نسبت میدهد گاهی مع الواسطه، گاهی فعل را به علت قریبش نسبت میدهد میگوید باد است که ابرها را اینچنین میکند گاهی به علّت بعیدهاش که علت حقیقی اوست نسبت میدهد و میفرماید خداست که ابرها را اینچنین میکند, در سورة اعراف اینچنین میفرماید ﴿وهو الّذی یرسل الرّیاح بشراً بین یدی رحمته﴾ ، خدائیست که بارها را بعنوان بشیر قبل از باران ارسال میکند رحمت در اینجا بر باران تطبیق شده است یعنی یکی از مصادیق رحمت باران است نه رحمت در باران استعمال شده باشد رحمت در همان معنی عام خود استعمال شد منتهی مصداق رحمت در این گونه از موارد باران است, فرمود قبل از اینکه باران ببارد پیشاپیش باران خدای متعالی، بادها را ارسال میکند که این بادها ابرها را متکوّن کنند و به حدّ بارداری برسانند و به آنجائی که مأمور باریدنند برسانند تا آنها بارشان را به زمین بنهند و ببارند, این بادها هم در پیدایش ابر و هم در باردار شدن ابر و هم در توزیع ابر و هم در نزدیک یا دور کردن ابر و هم در اینکه این ابرها، بارها را به زمین بنهند نقشی دارند همة اینها یا اکثر اینها در قرآن کریم، منصوص است؛ در سورة اعراف فرمود ﴿و هو الّذی یرسل الرّیاح بشراً﴾، بعنوان بشارت و مژده, ﴿بین یدی رحمته﴾ پیشاپیش رحمت حق که مصداق رحمت در اینجا باران است احیاناً در عرف متدینین میگویند امروز رحمت آمد یعنی امروز، روز بارندگی است که از باران به رحمت تعبیر میکنند در موارد دیگر هم قرآن کریم میفرماید خدایی است که ینشر رحمته, رحمتش را, بارانش را منتشر میکند و به مزارع و مراتع میرساند, ﴿و هو الّذی یرسل الرّیاح بشراً بین یدی رحمته حتّی إذا أقلّت سحاباً ثقالاً﴾ وقتی این بادها آن رسالتشان را انجام دادند ابرهای سنگین را به دوش گرفتند و به کول کشیدند آنگاه ما دستور باریدن میدهیم اقلال یعنی به دوش گرفتن اظلال یعنی سایه افکن شدن، آن حدیث معروفی که رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دربارة اباذر(رضوان الله علیه) فرمود «ما أقلّت الغبراء و لا أظلت الخضراء علی ذیلهجة أصدق من أبیذر» , یعنی هیچ زمین، هیچ رونده و انسانی را به دوش نگرفت و آسمان بر هیچ کسی سایه نیافکند که راستگو تر از اباذر باشند, «أقلّت الغبراء» یعنی زمینی که رنگش تیره است این رنگهای خاکستری را میگویند اغبر, غبراء یعنی تیره رنگ و خاکستری رنگ زمین غبراء است چون دارای غبرت و رنگ خاص است زمین اقلال نکرد به دوش نگرفت و آسمان سبز هم سایه نیافکند بر انسانی که راستگوتر از اباذر باشد؛ در این کریمه که فرمود ﴿إذا .قلّت سحاباً ثقالاً﴾ یعنی این بادها، این ابرهای سنگین را به کول و دوش کشیدهاند به دوش میکشند جابجا میکنند رسالتی دارند که بار سنگین ابر را بردوش بگیرند و به هر جایی که خدای سبحان به اینها دستور داد برسانند ﴿حتی إذا أقلّت سحاباً ثقالاً سقناه لبلدٍ میّتٍ﴾, آنوقت است که ما سوق میدهیم او را به جائی که مرده است و پژمرده است و نیازی به باران دارد سوق میدهیم تا آنجا برود و ببارد ﴿لبلد میتٍ﴾، یعنی إلی بلدٍ میّت یا برای تأمین نیاز مکان مرده ﴿فأنزلنا به الماء﴾، بوسیلة این ابر، باران را نازل میکنیم که به خود نسبت داد مائیم که ابرهای پربار را سوق میدهیم و هدایت میکنیم مائیم که بوسیلة ابر باران را نازل میکنیم. ﴿فأنزلنا به الماء﴾ آنگاه ﴿فأخرجنا به من کلّ الثّمرات کذلک نخرج الموتی لعلّکم تذکّرون﴾ ، در سورة روم باز به عنوان یک آیت الهی خدای متعال، رعد و برق را و باران را مطرح میکند و جریان برق را و نزول بارش باران را به خود نسبت میدهد میفرماید ﴿و من آیاته یریکم البرق خوفاً و طمعاً﴾، یکی از آیات خدای سبحان این است که برق را به شما نشان میدهد که به عنوان خوف و طمع برخوردار باشید عدّهای میهراسند و عدّهای طمع دارند در هر دو حال، آیة الهی است ﴿و من آیاته یریکم البرق خوفاً و طمعاً و ینزّل من السماء ماءًَ﴾، از آسمان، باران را نازل میکند که با نزول باران، زمین مرده، زنده میشود ولی با احیای الهی زنده میشود نه خود به خود ﴿فیحی به الأرض بعد موتها إنّ فی ذلک لآیاتٍ لقومٍ یعقلون﴾ ، این از آن قبیل آیاتی است که هم صدر آیه و هم ذیل آیهٴ، ما را به آیه بودن این پدیده دعوت میکند در اوّل آیه فرمود ﴿و من آیاته﴾ در پایان آیه هم فرمود ﴿إنّ فی ذلک لآیات لقومٍ یعقلون﴾.
در سورة نور، همین مطلب به صورت گستردهتری بیان شده در همین سورة روم باز بار دوم در همین سورة روم میفرماید ﴿و من آیاته أن یرسل الرّیاح مبشّرات و لیذیقکم من رحمته و لتجری الفلکُ بأمره و لتبتغوا من فضله و لعلّکم تشکرون﴾ ، ارسال ریاح را به خود نسبت میدهد که اینها مژده میآورند که باران نزدیک است زیرا این بادها هستند که ابرها را تلقیح میکنند باردار میکنند ﴿و أرسلنا الرّیاح لواقح﴾ ، که این باد رسالت الهی را به عهده میگیرد تا این ابرها را جمع کند و تلقیحشان کند و باردارشان کند اینگونه از بادها بشارت بارش را دربر دارد که فرمود ﴿مبشّراتٍ و لیذیقکم من رحمته﴾ خدای سبحان از رحمت خاصه شما را برخوردار کند که باز یکی از مصادیق رحمت در اینجا باران است ﴿و لتجری الفلکُ بأمره﴾, اگر کشتیها در دریا حرکت میکنند به امر خدای سبحان است زیرا آنها میکوشند کشتی را در مسیری حرکت بدهند که باد هدایت میکند در عین حال که باد، کشتیها را از ساحلی به ساحلی میبرد خدای سبحان به امر خود نسبت میدهد فرمود این کار به امر ماست اینچنین نیست که سیر کشتی در دریا، روی تصادف و هرج و مرج و خارج از نظام علیّت و معلولیّت باشد ﴿و لتبتغوا من فضله و لعلّکم تشکرون﴾ .
باز در هیمن سورة روم دو سه آیة بعد میفرماید ﴿الله الّذی یرسل الرّیاح﴾ خدائی است که بادها را ارسال میکند که بادها رسالت الهی را دارند ﴿فتثیر سحاباً﴾, این بادها، ابرها را پراکنده میکنند اثاره میکنند میپراکنند ﴿فیبسطه فی السّماء﴾ اوّل این بادها، ابرها را پراکنده میکنند در آسمان و فضا گسترده میکنند مبسوط میکنند هر طوری که خدا بخواهد ﴿کیف یشاء﴾ گاهی ابر برای خنک کردن است, گاهی برای باردار شدن است, گاهی برای منافع و فوائد دیگر است ﴿و یجعله کِسفاً﴾ بعداً همین ابر را انبوه میکند قطعه قطعه میکند انبوه میکند ﴿فتری الودق یخرج من خلاله﴾، میبینید که باران از لابلای همین ابر میآید که از رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل شده است که خدای متعالی این بارانها را مانند غربال آفرید غرابیل آفرید نه مانند لوله اگر لولهای میبارید نفعی نداشت غربالی میریزد که قطره قطره باشد هم نفع را دربر داشته باشد و هم انسان از خطراتش محفوظ باشد, لذا فرمود از لابلای این ابر مانند غربال قطره قطره میبارد وگرنه اگر سیل وار میریخت یا لولهای میریخت امکان بهرهبرداری نه برای مزرع بود نه برای انسان فرمود ﴿فتری الودق﴾ را این قطره قطرة باران را ﴿یخرج من خلاله﴾ از لابلایش از این روزنههایش، این حبهها از خلال غربالها میریزد خلال جمع خلل است خلل یعنی بینابین اگر یک چیزی بینا بینش نفوذ داشته باشد و هماهنگ و منسجم نباشد میگویند این کار مختل شد یعنی بیگانهای در این وسطها راه پیدا کرد اختلّ الأمر یعنی در خللش، در وسطش، بیگانه راه پیدا کرد و اگر مختل نشد یعنی منسجم است و هماهنگ، غربال یک شیئی است مختل یعنی خَلَل آن باز است دارای خلل است و از خلل و وسط او، این حبهها میریزد فرمود خدای متعالی ابر را مانند غربال قرار داد که از این روزنههای او قطرات ببارد نه مانند یک نحر که از بالا مانند نحر بریزد ﴿فتری الودق یخرج من خلله فإذا أصاب به من یشاء من عباده إذا هم یستبشرون﴾ ، اگر این باران را به یک گروهی برساند اینها خوشحال میشوند که باران آمده و مزرع و مرتع اینها سبز شد. درسورة نور این جریان را مبسوطتر ذکر فرمود, فرمود: ﴿ألم تر أنّ الله یزجی سحاباً ثم یؤلّف بینه ثمّ یجعله رُکاماً فتری الودق یخرج من خلاله و ینزّل من السماء من جبال فیها من بردٍ فیصیب به من یشاء و یصرفه عن من یشاء یکاد سنا برقه یذهب بالأبصار﴾ فرمود شما اگر خوب مطالعه کنید مطلب روشن است در حدی است که قابل رؤیت است این تعبیرات ألم تر که خطاب به رسول الله(صلّی الله علیه و اله و سلّم) هست و شامل جمیع مسلمین و انسانها خواهد شد میرساند که اگر انسان مقداری بیاندیشد مطلب واضح است به حد رؤیت میرسد گویا انسان میبیند زیرا این نظم عجیب بدون ناظم نخواهد بود و این کار حساب شده بدون مبدأ حکیم نخواهد بود فرمود مگر نمیبینید که اوّل بوسیلة نسیمهای ملایم، ابرها کم کم, رقیق از جایی به جایی حرکت میکنند که بدو پیدایش ابر است تا زمینة بار داری اینها را فراهم کند اوّل ازجاء میکند سوق رقیق میدهد به آرامی، ابر را از جایی به جایی منتقل میکند ابرهای کم را آهسته و آرام از جایی به جایی میبرد که اوّل سرمایة فضا یک سرمایة مزجاتی است بعد کم کم سرمایة فضا سرمایهٴ متراکم و انبوه خواهد شد اوّل مزجات است بعد رُکام اوّل اندک است بعد انبوه ﴿ألم تر﴾ که ﴿أنّ الله یزجی﴾ اوّل ازجاء است آن ابرهایی که در فضا هستند اوّل بضاعت مزجات فضایند بعد از گوشه و کنار خدای سبحان این ابرها را جمع میکند اینها را روی هم قرار میدهد میشود رُکام و متراکم، این ابرهایی که متراکم شدند طرزی تنظیم میشوند که باردار شوند بعد از لابلای اینها غربال وار میریزد ﴿ألم تر أنّ الله یزجی سحاباً﴾، اوّل ازجاء است اوّل سوق رقیق است, اوّل هدایت اندک است, اوّل سرمایة مزجات و قلیل است, ثم یؤلّف بینه, بعد بین این ابر الفت برقرار میکند ابرهای کم که در فضا پراکندهاند اینها را تألیف میکند بین اینها الفت برقرار میکند هم الفت ظاهری که کنار هم باشند هم الفت فیزیکی که باردار بشوند که تلقیح شوند آن الفت را در آن آیه فرمود که ﴿أرسلنا الریاح لواقح﴾ ، اینها ملقحاتند ملقّحاتند تلقیح کنندهاند اینطور نیست که ابر ناشناس و ناشناخته جمع بشوند دور هم یا باران بیحساب هر ابری را کنار ابر دیگر بنشاند اینطور نیست, این بارانها که از این ابرها میبارند حکیمانه است زیرا آن بادها، حساب شده در بین فضا گشتند و ابرهایی را که شایستة باردار هستند آنها را انتخاب کردند و کنار هم گذاشتند و تلقیح کردند و سنگین کردند و حالا میبارند ﴿ثمّ یؤلّف بینه﴾ خدای سبحان بین این ابرها الفت برقرار میکند هم الفتی که نزدیک هم بشوند هم الفتی که اینها را سنگین کند باردارشان کند ﴿ثمّ یجعله رُکاماً﴾، این ابرهایی که اوّل مزجات و اندک بودند خدای سبحان اینها را متراکم و انبوه و انباشته میکند بعد همانند غربال به اینها روزنه, روزنه میدهد که ﴿فتری الودق﴾، یعنی باران را میبینی که ﴿یخرج من خلاله﴾ از لابلا و روزنههای این ابر غربالی، باران میبارد آنگاه ﴿و ینزّل من السماء من جبال فیها من بردٍ﴾ خدای متعالی از آسمانی که بالای سر شماست که مانند کوهی از برف است یا کوهی از تگرگ است یا کوهی از سرماست از این کوه سرد باران میبارد ﴿و ینزّل من السماء﴾ از بالا نه از فضای خشک بلکه ﴿من جبال فیها من بردٍ﴾ یعنی از کوههای فضایی که این کوههای فضایی از خاک نیست از بَرَد و تگرگ و سرما و یخ است مثل اینکه ابری است در فضا مثل اینکه تگرگی است در فضا یا یخی است کوهی, کوهی است از یخ، کوهی است از برف، کوهی است از تگرگ ﴿من جبال فیها﴾ که این جبال ﴿من بردٍ﴾ هست ﴿و ینزّل من السّماء من جبال فیها من بَردٍ﴾، از آنجا نازل میکند این قطرهها را در توزیع آن هم حکیمانه است ﴿فیصیب به من یشاء﴾، هر که را خودش بخواهد این قطرات را به او میرساند ﴿و یصرفه عن من یشاء ...﴾ در اینجا سیاق, سیاق تعذیب است فرمود این قطرات تگرگی که میآید و آسیب میرساند این یک مصیبتی است خدا اگر بخواهد یک عده را عذاب بکند بوسیلة این قطرات تگرگی عذاب میکند این مصیبت را دامنگیر آنها میکند و اگر نخواهد از آنها منصرف میکند به جای دیگر و اشخاص دیگر ﴿فیصیب به من یشاء و یصرفه عن من یشاء﴾، و آنچنان برقش رعب آور است که ﴿یکاد سنا برقه یذهب بالأبصار﴾ ، مثل این است که نزدیک است که شدّت نورانیت برق او نورهای چشم را ببرد ﴿یذهب بالأبصار﴾ یعنی یُذْهِبُها, نورهای چشم را از بین ببرد.
سؤال ...
جواب: این جزء سنن الهی است که اگر خدای متعالی پرستش میشود از خدای سبحان مسئلت کنند به صلات استسقاء یا مانند آن از رحمت خاصه برخوردار میشوند چون خدای متعالی که این بارانها را بخواهد توزیع کند به کسی خیر و برکت میرساند که جزو افراد با تقوای همان قریه باشد که ﴿ولو أنّ أهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء ...﴾ ، این بارانهای به موقع آمدن هم جزء برکات ارض است آن دعا و نماز استسقاء هم زمینة ریزش این برکات سماء را فراهم میکند بنابراین، همة مراحل پیدایش باران را قرآن کریم بطور مبسوط بحث کرده است. که یک مقدارش اشاره شده و یک مقدارش هم که بعد مطالعه خواهید فرمود.
سؤال ...
جواب: نه این چون صرف میکند عن من یشاء معلوم میشود مورد ترقب بود این بلا را از اینها برمیدارد و ﴿کذلک نصرف عنه السوء و الفحشاء﴾ ، ما بدی را از اینها برمیداریم منصرفشان میکنیم
سؤال ...
جواب: بله مصیبت هم به معنای رسیدن است اصل معنای مصیبت لغتاً هم همان است چه خوب چه بد حوادث خوب هم مصیبت است
سؤال ...
جواب: آن مال آیاتی بود که در سورة روم [شوریٰ] بود که ﴿ینشر رحمته﴾ بود، ﴿مبشرات ...﴾ بود و مانند آن بود این چه که الآن در سورة نور هست با آن آیة سورة رعدی که الآن میخوانیم دربارة عذاب هست در ذیلش هم فرمود ﴿یکاد سنا برقه یذهب بالأبصار﴾ ، او برقش چشمها را از بین میبرد نزدیک است که از بین ببرد آن سیاق, سیاق تعذیب است به هرکه بخواهد این عذاب را دامنگیرش میکند و از هر که بخواهد این عذاب را منصرف میکند در همین آیهٴ محل بحث سورة رعد میفرماید که ﴿ویسبّح الرّعد بحمده و الملائکة من خیفته و یرسل الصواعق فیصیب بها من یشاء و هم یجادلون فی الله و هو شدید المِحال﴾ ، بعد از اینکه جریان برق را و جریان ابر را و بارداری ابر را بیان فرمود میفرماید رعد بحمد خدا تسبیح میکند و فرشتگان از هراس الهی تسبیح گوی حقند و خدا ساعقهها را ارسال میکند آن قطعههای آتشی را از بالا میفرستد فیصیب به این صاعقهها من یشاء هر که را که بخواهد میرساند این به دنبالة همان رعدو برق است به دنبالة پیدایش این احجار سماوی است و مانند آن, آن آیاتی که اصابه همراه با برکت و خیر بود آیات سورة روم بود که آنجا سخن از بشارت داشت سخن از رحمت داشت و مانند آن.
بنابراین، قسمت مهم پیدایش و پرورش و ریزش ابر را، باران را قرآن کریم بیان کرد گاهی به علل قریبه نسبت میدهد که بادها این کار را میکنند گاهی به خودش نسبت میدهد که ما این کار را میکنیم و هر دو درست است زیرا آنها مأموران الهیاند و علل قریبه اند و خدای متعالی علت العلل است در آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد بعد از اینکه فرمود ﴿هو الّذی یریکم البرق خوفاً و طمعاً و ینشئ السّحاب الثقال﴾ , فرمود ﴿و یسبّح الرعد بحمده و الملائکة من خیفته﴾ که این باید مستقلا بحث شود که تسبیح رعد یعنی چه تسبیح فرشتگان چیست؟ آیا تسبیح رعد مَجاز است یا تسبیح رعد، تسبیح ملائکهای است که موکّل رعد است؟ یاحقیقت است؟ امّا در جملة بعد فرمود ﴿و یرسل الصواعق﴾ خدای سبحان این صاعقهها را ارسال میکند این آتشهای جوی را ارسال میکند فیصیب به این صواعق من یشاء, در ذیل این از معصوم(سلام الله علیه) رسیده است که صاعقة آسمانی به همگان میرسد و ممکن است همگان را گرفتار کند ولی کسی که ذاکر حق است بذکر حق مشغول است صاعقه به او نمیرسد گرفتار صاعقه نخواهد شد صاعقه کسی را که به یاد حق مشغول است نمیگیرد ﴿... فیصیب بها من یشاء و هم یجادلون فی الله و هو شدید المحال﴾ این بت پرستان دربارة خدای سبحان مجادله میکنند سعی میکنند آن تارها را به هم ببافند جدال چون بافتن محکم را میگویند جدال, جدلت الحبل یعنی این را من بافتم مفتولش کردم اینها میخواهند همان اوهام و همان خِرافات را ببافند و علیه توحید ربوبی سخن بگویند یا دلیل اقامه کنند ﴿... و هم یجادلون فی الله ...﴾ ولی ﴿و هو شدید المحال﴾ است خدا نه تنها مِحال و مکر دارد بلکه شدید المِحال است اگر آنها میخواهند مکر کنند خدا شدید المکر است اگر آنها میخواهند مماحله کنند مجادله کند مکر کنند خدا شدید المِحال است که مٰاحَلَهُ یعنی مٰاکَرَهُ نقشه کشید آنها اگر نقشه میکشند خدا شدید المحال است پس انکار وثنیین نسبت به توحید ربوبی نقشی ندارد زیرا سراسر جهان روی نظم، آیات توحید ربوبی حقاند ﴿و هم یجادلون فی الله﴾ ولی ﴿و هو شدید المحال﴾ است.
سؤال ...
جواب: ملازمه نه که حتماً هر فردی که معصیت کرد گرفتار صاعقة الهی بشود نه ولی احیاناً چرا در حدّ تهدید و تخویف و وعید هست نظیر آنچه که دربارة ﴿اللّهم إن کان هذا هو الحق من عندک فأمطر علینا حجارةً من السماء أو ائتنا بعذاب ألیم﴾ ، وارد شده که بر یک شخصی صاعقه آمده بر اشخاص معین صاعقه بیاید شواهدی هست و کم هم نیست امّا تلازمی باشد که اگر کسی تبهکار بود صاعقة الهی بیاید اینچنین نیست ممکن است خدای متعالی او را در دنیا مؤاخذه کند ممکن است در آخرت مؤاخذه کند ممکن است هم در دنیا و هم در آخرت پس احتمال اینکه در دنیا او را نگیرد و در آخرت مؤاخذه کند هست عمده مطلبی که در این آیة مبارکه هست مسئلة تسبیح رعد است که رعد خدا را تسبیح میکند ﴿و یسبح الرّعد بحمده و الملائکة من خیفته﴾ ، اگر ظاهری در قرآن کریم مطرح شد لفظ ظهوری داشت مادامی که دلیل نقلی یا دلیل عقلی بر خلاف این ظهور اقامه نشد این ظاهر معتبر است و حجّت است ظاهر کریمه آن است که رعد تسبیح حق میکند و این حقیقت تسبیح است اگر ما دلیل عقلی داشتیم بر اینکه رعد نمیتواند مسبّح باشد یا دلیل نقلی کافی اقامه شد که رعد نمیتواند مسبّح باشد این بر معنی مجازی حمل میشود ولی اگر نه تنها دلیل عقلی بر خلاف نداشتیم بلکه بر وفاق داشتیم و شواهد نقلی هم تأیید میکند این ظاهر محفوظ است و حجت, در اینگونه از موارد قرآن تسبیح را به رعد که نسبت میدهد ما میدانیم که تسبیح یعنی تنزیه خدای سبحان از هر نقص و عیب این بدون ادراک و شعور و معرفت نخواهد بود تسبیح وقتی حقیقی است که مسبح آگاه به حقیقت مسبّح به اندازة خود باشد ظاهر قرآن کریم یک شعور عمومی را برای جهان آفرینش ثابت میکند که همه چیز را آگاه میداند براهین عقلی این را نه تنها رد نمیکند بلکه تأیید میکند از نظر قرآن کریم سراسر موجودات چیز میفهمند گاهی تسبیح را به یک موجودی نظیر رعد نسبت میدهد گاهی تسبیح و دعا و صلات و امثال ذلک را به پرندهها نسبت میدهد گاهی به عنوان عموم میفرماید چیزی در عالم نیست که تسبیحگوی حق نباشد لازمة این تسبیح شعور و معرفت است آیا اشیاء مادی مانند انسانها اهل شعور و ادراکند منتهی ضعیف یا اصلاً جمادات و مادیات شعور و ادراک و آگاهی ندارند؟ در قرآن کریم برای اینها شعور ثابت میکند میگوید اینها شاعرند و مدرکند میبینید برای اعضا و جوارح قرآن کریم شهادت اثبات میکند که اینها در قیامت شهادت میدهند اینها در قیامت علیه خود تبهکار مجرم شهادت میدهند اینها در قیامت سخن میگویند وقتی تبهکار به اعضا و جوارحش میگوید لم شهدتم علینا؟ ﴿قالوا أنطقنا الله الّذی أنطق کلّ شیء﴾ ، خدائی که همه چیز را گویا کرد ما را هم گویا کرد و نطق، وصف عاقلِ مدرک است پس همه چیز در عالم از ادراک سهمی دارند و سخنی میگویند که ما سخنان آنها را گاهی میفهمیم گاهی نمیفهمیم پس اگر قرآن تسبیح قائل است شعور هم قائل است اگر اعضا و جوارح در دنیا نفهمند که در قیامت شهادت نمیدهند شهادت در محکمه، ظرف ادای شهادت است اداء شهادت وقتی مسموع است که مسبوق این را تحمل باشد شاهد اگر در حین حادثه حضور داشت و حادثه را فهمید و متحمل شد در محکمه میتواند شهادت را ادا کند و شهادت تأدیه شدة او مسموع است اگر در محکمه به شاهد مطلبی را بفهمانند که شهادت نیست شهادت آن است که شاهد در حین انجام عمل حضور داشته باشد حضور آگاه و در محکمه حضور داشته باشد حضور تأدیه شاهد در محکمه حضور پیدا میکند که شهادت تحمّل شده را ادا کند اگر شهادت را در محکمه ادا میکند معلوم میشود در حین حادثه حضور آگاه داشت و دید و فهمید و ضبط کرد اگر در حین عمل نباشد تا ببیند تا بفهمد تا ضبط کند که توان شهادت ندارد در محکمه، اگر اعضا و جوارح ما که یک جمادی بیش نیستند و حیات از آن روح است اگر این اعضا و جوارح در دنیا چیز نفهمند و نبینند و ندانند که این شخص معصیت میکند چگونه در قیامت شهادت میدهند آنهم شهادت میدهند نه اقرار کنند معلوم میشود دست گناه نمیکند جان است که گناه میکند, انسان اگر گناه میکند جان اوست که تباه میشود نه دست او گرچه با دست ستم کرد دست گناه نکرد, دست گناه نفس را دید لذا شهادت داد گاهی بر خود اقرار هم شهادت اطلاق میشود آنجا که ﴿فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لأصحاب السعیر ...﴾ ، بر آن اعتراف هم شهادت اطلاق شده است که ﴿و شهدوا علی أنفسهم انّهم کانوا کافرین﴾ ، گاهی انسان علیه خویشتن خویش اقرار میکند و این اقرار را شهادت میگویند چون محفوف به قرینه است وگرنه هر جا سخن از شهادت است علیه غیر سخن گفتن است شهادت یعنی علیه دیگری حرف زدن، معلوم میشود انسان که گناه میکند اعضا و جوارح او ابزار گناهند, نه گناهکار دست گناه نمیکند انسان است که گناه میکند و این دست که ابزار گناه است یوم القیامة علیه گناهکار شهادت میدهد لذا انسان محکوم در قیامت به این شهود میگوید ﴿و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا ...﴾ شهادت این جلود و اعضا و جوارح در قیامت مسموع است خدای سبحان میفرماید ﴿الیوم نختم علی أفواههم و تکلّمنا أیدیهم و تشهد أرجلهم ...﴾ ، خداست که این شخص را میگوید تو ساکت باش شاهدان حرف بزنند شهادت این شهود را خدا امضا میکند
سؤال ...
جواب: در حقیقت عذاب مال جان است جسم که درکی ندارد این جسم را که میسوزانند جان است که عذاب میبیند لذا وقتی این پوستها سوخت برای اینکه دوباره انسان عذاب بکشد پوست جدید میروید در سورة نساء فرمود: ﴿کلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غیرها ...﴾ چون ﴿لیذوقوا العذاب﴾ اگر پوست رفت به استخوان رسید لامسه ضعیفتر میشود تا به جائی که اصلاً گویا عذاب را احساس نمیکند دوباره پوست تازه میروید که انسان احساس کند انسان است که احساس میکند دست را که قطع میکنند انسان است که درد را احساس میکند نه دست، شهادت اینها را قرآن امضا کرده است و مسموع دانست معلوم میشود اینها در درکشان صادقند و در تشخیصشان صادقند و شاهد امین و عادلند که در محکمة عدل خدا شهادت اینها مسموع است و خدا اینها را اشهاد میکند استشهاد میکند میگوید شهود شما سخن بگوئید اگر این اعضا در دنیا نفهمند که در قیامت شهادت نمیدهند اگر به یک عدّه افراد ناآگاه در محکمه قاضی تلقین کند بگوید اینچنین بگو این که شهادت نیست آیا خدای سبحان در قیامت اعضا و جوارح را تلقین میکند معاذ الله که شما اینچنین بگوئید یا در قیامت میگوید هر چه میدانید بگوئید و انسان وقتی که به اعضا و جوارحش اعتراض میکند میگوید چرا علیه من شهادت دارید؟ آنروز میفهمد که اینها میفهمیدند تعجب نمیکند نمیگوید کی به شما گفت تعجب نمیکند نمیگوید به اینکه شما از کجا فهمیدی میگوید شما چرا علیه من شهادت دادی اینها میگویند آن خدائی که همه را به حرف درآورد ما را هم به حرف درآورد معلوم میشود همگان چیز میفهمند و همه سخن میگویند منتهی خیلیها هستند که حرف ما را نمیفهمند ما هم حرف آنها را نمیفهمیم ما حرف خیلی از انسانها را نمیفهمیم فقط یک سر و صدائی میشنویم اکثری انسانها که دارند سخن میگویند ما زبانشان را نمیفهمیم هر یک از ما فقط یک یا دو زبان بلد هستیم ما زبان انسانها را نمیدانیم چه رسد به زبان حیوانها چه رسد به زبان آنها ما یک صدائی میشنویم چه میدانیم ﴿و انّ من الحجارة ... لما یهبط من خشیة الله ...﴾ ، این پائین آمدن او این صدای او جزع اوست ما چه میدانیم ما از خودمان بیخبریم چه رسد به حیوانات، چه رسد به جمادات، اینکه مرحوم امین الاسلام طبرسی پذیرفت و برخی از مفسرین عامه هم قبول کردند که تسبیح رعد و امثال ذلک تسبیحی است به معنای استدلال یعنی اگر شما خوب بررسی کنید میتوانید استدلال کنید پی به خدای سبحان ببرید چرا ما این مجاز را مرتکب شویم در حالیکه شواهد آیات به خوبی دلالت میکند که جهان، جهان علم و آگاهی است موجود جاهل و ناآگاه در جهان نیست.
«والحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است