display result search
منو
تفسیر آیات 35 تا 36 سوره بقره – بخش هفتم

تفسیر آیات 35 تا 36 سوره بقره – بخش هفتم

  • 1 تعداد قطعات
  • 35 دقیقه مدت قطعه
  • 142 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیات 35 تا 36 سوره بقره - بخش هفتم
-دشمنی ذاتی شیطان با انسان
- دشمنی انسان با انسان به واسطه شیطان
- هبوط شیطان و آدم و همسرش
- شجره ممنوعه؛ علم محمد و آل محمد(ص)
- مقام برتر خمسه طاهره محمدیه(ص)

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَقُلْنَا یَاآدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ ٭ فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ
وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ ٭ فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
از این که فرمود: شما در زمین یک استقرار و تمتّعی دارید این استقرار و تمتّع را در سورهٴ اعراف آیهٴ ٢٥ مشخص فرمود. فرمود که شما وقتی به زمین رفتید یک تمتّع محدودی برای شما در زمین هست ٭«فِیهَا تَحْیَوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ‌»٭(١) در زمین زندگی می‌کنید و در زمین می‌میرید و از زمین برمی‌خیزید این ناظر به همان کریمه است که ٭«منها خلقناکم وفیها نُعیدکم ومنها نخرجکم تارةً اخری‌»٭(٢) پس نحوه تمتع الى الحین را در آیهٴ 25 سورهٴ اعراف مشخص فرمود که چگونه بنی آدم در زمین استقرار دارند و تمتع یعنی حیات دنیایی‌تان در زمین است و قبرتان در زمین است و روزی هم از زمین سر برمی‌دارید ٭«فیها تحیون وفیها تموتون ومنها تخرجون‌»٭(٣) شیطان هم محکوم این حکم است شیطان هم می‌میرد اینچنین نیست که شیطان از مرگ مصون باشد.
امّا این که فرمود ٭«بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ‌»٭ این عداوت هم در بین انسان‌هاست نسبت به یکدیگر و هم در بین انسان و شیطان منتها یکی بالإصاله است یکی بالتّبع. یعنی عداوت انسان با شیطان بالإصاله است. عداوت فرزندان آدم نسبت به یکدیگر بالتّبع است. اگر فرزندان آدم دشمنان یکدیگرند این شیطان است که این عداوت را القاء کرده است این را در سورهٴ مائده بیان فرمود که شیطان بین شما از راه معاصی و گناه عداوت را ایجاد می‌کنند آیهٴ ٩١ سورهٴ مائده این است که: ٭«إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ‌»٭(٤) این به عنوان مثال ذکر شده است نه به عنوان تعیین، تمثیل است نه تعیین، نه این که تنها راه عداوت شیطنت همان خمر و مَیسر باشد بلکه بسیاری از امور دیگر است که زمینهٴ عداوت را فراهم می‌کند فرمود: شیطان است که می‌خواهد بین شما عداوت و بَغضا ایجاد کند پس شیطان بالإصاله دشمن انسان است و انسان‌ها اگر دشمن یکدیگرند در اثر اغواء و شیطنت است نشانهٴ این که خمر و میسر به عنوان تمثیل است نه به عنوان تعیین جملهٴ بعدی همین آیهٴ ٩١ سورهٴ مائده است که فرمود: ٭«ویصدّکم عَن ذِکْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ‌»٭(٥) شیطان شما را از یاد خدا باز می‌دارد از نماز باز می‌دارد و این ذکر خاص بعد از عام برای خصیصه‌ای است که نماز دارد فرمود: ٭«وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ‌»٭ صدّ یعنی منع. شما را از یاد خدا منصرف می‌کند. ٭«فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ‌»٭(٦) پس نحوهٴ عداوت آن است که شیطان با انسان عدوّ است گر چه انسان غافل شیطان را ولیّ خود اتّخاذ کند و در تحت ولایت او باشد امّا شیطان بی‌رحمانه عداوتش را اعمال می‌کند چیزی برای انسان باقی نمی‌گذارد و نشانهٴ عداوت شیطان همان است که در قیامت خدای سبحان فرمود: جهنّم ٭«لاتبقیٰ و لاتذر‌»٭(٧) این محصول کار شیطان است چیزی جهنّم برای انسان باقی نمی‌گذارد. خصیصهٴ جهنّم این است که تمام هستی را می‌سوزاند دوباره سبز می‌شود ٭«لیذوقوا العذاب‌»٭(٨) پس بنابراین، اگر آنان که در تحت اسارت شیطان آمدند اینچنین نیست که شیطان نسبت به اینها رحم بکند بلکه شیطان تا آخرین لحظه عداوتش را اعمال می‌کند او عدوّ مبین است. در سورهٴ کهف فرمود چرا شیطان را ولیّ خود اتّخاذ می‌کنید و در تحت ولایت او قرار می‌گیرید در حالی که او عدوّ مبین شماست. آیهٴ ٥٠ سورهٴ کهف این است که: ٭«أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ‌»٭(٩)؛ شیطان و ذراری او برای شما عدوّ مبین هستند. چیزی برای شما باقی نمی‌گذارند یعنی هیچ فضیلتی برای شما باقی نمی‌گذارند محصول کار شیطنت در جهنّم روشن می‌شود که جهنّم چیزی برای انسان باقی نمی‌گذارد. ٭«لا تبقیٰ و لا تذر‌»٭(١٠) اینطور نیست که بعضی جاها را بسوزاند مثلاً قلب را بسوزاند یا مغز را بسوزاند و دست را نسوزاند یا بالعکس سراپا مشتعل است لذا فرمود: جهنّم محیط به این‌هاست. ٭«إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ‌»٭(١١) نه این که روسوزی کند هم روسوزی می‌کند هم درون‌سوزی هم یصلى است هم تصلیه است. یصلى آن است که انسان چیزی را روسوزی کند. در برابر تصلیه که زیادی مبنا دلالت بر زیادی معنا دارد، تصلیة جحیم درون‌سوزی است درون و بیرون را می‌سوزاند. گاهی می‌فرماید: ٭«یصلیٰ‌»٭(١٢) و گاهی می‌فرماید: ٭«تصلیة جحیم‌»٭(١٣) گاهی خلاصه می‌کند می‌فرماید: ٭«نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ‌»٭(١٤) بنابراین، اگر جهنّم محیط به کافرین است این جهنّم ٭«لا تبقی و لا تذر‌»٭(١٥) چیزی را باقی نمی‌گذارد. و این محصول شیطنت و عداوت شیطان است اینچنین نیست که اگر شما هزارها فضائل برای انسان فرض کنید شیطان مهلت بدهد یکی از این‌ها را انسان داشته باشد اینطور نیست بنابراین، خدای سبحان فرمود: ٭«بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلاً‌»٭(١٦) این‌ها بد بدل گرفتند. خدای ولیّ این‌هاست به جای خدا اینها شیطان را ولیّ خود گرفتند.
وجه خطاب جمع *«اهبطوا»* در آیهٴ
در بعضی از موارد که ضمیر تثنیه آورد راجع به ٭«اهبطا‌»٭(١٧) برای آن است که شیطان قبلاً خارج شده بود هبوط کرد. الآن آدم و حوّا مانده‌اند فرمود شما هم هبوط کنید. ولی در بعضی از موارد دیگر که ضمیر را جمع آورد برای اینکه شیطان به یک نحوی در آنجا حضور داشت خدای سبحان در همان جنّت به آدم می‌فرماید: ٭«إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ‌»٭(١٨) معلوم می‌شود در آنجا حضور داشت یک محاوره‌ای بین آدم و شیطان بود که در آن جنّت شیطان حضور یافت به آدم(سلام الله علیه) گفت به این‌که ٭«هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی‌»٭(١٩) با او محاوره کرد گفت: ٭«مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الخَالِدِینَ‌»٭(٢٠) با او محاوره کرد. این لسان پیداست که شیطان آنجا حضور داشت. محاوره کرد خدا هم به شیطان اشاره کرد فرمود: ٭«إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ‌»٭(٢١) حالا شیطان به چه نحو در جنّت که آدم(سلام الله علیه) حضور داشت ممکن است در بحث‌های بعد روشن‌تر بشود ولی بالآخره حضور داشت چون حضور داشت جای هبوط بعدی هست که فرمود: ٭«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعاً‌»٭(٢٢) امّا مسألهٴ شجره می‌ماند که این درخت چه درختی است.
سؤال ...
جواب: بله دیگر، هبوط کردند دیگر نتوانستند معصیت کنند بگویند ما بیرون نمی‌رویم.
دو نحوه هبوط شیطان
شیطان از آن جنّت و از آن منزلت اولی هبوط کرده است آن جنّت ظاهراً غیر از آن منزل است. در آن منزلت اولی که فرشتگان(سلام الله علیهم) حضور داشتند و شیطان هم در جمع آن‌ها بود امر به سجود متوجّه آن منزلت و آن مقام شد که این منزلت باید در برابر منزلت انسان کامل سجود کند. مقام انسان کامل بالاتر از منزلتی است که فرشتگان در آنجا حضور دارند و شیطان هم در جمع فرشتگان حضور داشت وقتی همه سجده کردند حق آن منزلت را ادا کردند در آن منزلت و مکانت ماندند شیطان که استکبار ورزید حق آن منزلت را ادا نکرد. خدای سبحان فرمود: این منزلت، منزلت استکبار نیست ٭«مَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا‌»٭(٢٣) یعنی در این منزلت در این مرتبت جای استکبار نیست ٭«فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ‌»٭(٢٤) آنگاه شیطان از آن منزلت سقوط کرد. امّا این که دربارهٴ آدم(سلام الله علیه) فرمود: ٭«یَاآدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ‌»٭ روشن نیست که این جنّت همان منزلتی است که خطاب ٭«اُسجدوا‌»٭(٢٥) متوجّه آن منزلت شد بنابراین، دو منزلت است و دو دستور هبوط و هر دو دستور هم تکوینی است. تخلّف‌پذیر نیست فرمود بیرون بروید بیرون آمدند. وقتی هم که بیرون آمدند عداوت شروع شد.
سؤال ...
جواب: حضرت آدم(سلام الله علیه) که در زمین قرار دارد مقاماتی برای انسان کامل هست که بعضی از آن مقامات مسجود ملائکه است. و الاّ خدای سبحان آدم را در زمین خلق کرد فرمود: ٭«فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ‌»٭(٢٦) این انسان در زمین بود آن وقتی هم که مسجود ملائکه بود در زمین بود آن وقتی هم که امر ٭«اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ‌»٭ بود در زمین بود. اینچنین نیست که انسان مثل یک موجود مادی که از این کرهٴ زمین به جای دیگر حرکت می‌کند از زمین رفته باشد، بالآخره یک منزلتی و یک مقامی است که انسان در این مقامات حضور دارد اینچنین نیست که آن وقتی که مسجود ملائکه بود در زمین نبود. مثل الآن ما اینجا نشسته‌ایم در زمین هستیم امّا این بحث‌های عقلی ما که در زمین نیست این بحث‌های تفسیری که در زمین نیست ما بدن داریم، زمین داریم، در زمین زندگی می‌کنیم ولی این بحث‌ها در زمین نیست. حرف در زمین است گفتن در زمین است شنیدن در زمین است. امّا اندیشه که در زمین نیست مقام که در زمین نیست یک انسان متّقی در این مسجد نشسته است خودش در مسجد است ولی تقوایش که در مسجد نیست. تقوای او وصف جان اوست و جانش در مسجد و مکان نیست.
سؤال ...
جواب: چرا، اگر کسی مقامی دارد می‌گویند از این مقام بیا پایین.
جواب: بدنش روی زمین است همیشه روی زمین بود اینچنین نیست که اگر مسجود ملائکه شد دیگر بدن در روی زمین نباشد چون خلقتش در زمین است.
سؤال ...
جواب: از این به بعد می‌فرماید: بروید در زمین مستقر بشوید شما دشمن یکدیگرید چون دشمن یکدیگرید باید برایتان راه تعیین کنم راه تعیین می‌کنم. ٭«فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِنِّی هُدیً‌»٭(٢٧) آنگاه تشریع شروع می‌شود.
سؤال ...
جواب: حالا می‌رسیم به روایات اشک این هم جز بحث‌های توبه است منظور آن است که وقتی فرمود در زمین هبوط کنید ٭«بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ‌»٭ درگیری، قانون می‌خواهد. فرمود چون او مزاحم شماست دشمن شماست برای این که شما دشمن را درست سرکوب کنید در جهاد قانون می‌خواهد لذا پشت سرش فرمود: ٭«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعاً‌»٭ ٭«فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدیً فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ‌»٭(٢٨) ٭«فَلاَ یَضِلُّ وَلاَ یَشْقَی‌»٭(٢٩) و امثال ذلک. از این به بعد مسألهٴ قانون و تشریع نشأت گرفته است.
سؤال ...
جواب: خودش در زمین بود خدای سبحان او را در زمین خلق کرد امّا آن که مسجود است بدن آدم که نیست. شیطان بدنش را که دید گفت: ٭«خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ‌»٭(٣٠) و امّا آن مقامی که علم اسما را آموخت اولاً و اسما را گزارش به ملائکه داد ثانیاً آن مقام مسجود است نه این بدن او که در زمین نیست یک انسان مؤمن باتقوا گر چه خودش در زمین است امّا منزلتش که در زمین نیست.
سؤال ...
جواب: آن مرحله‌، مرحله‌ای نیست که انسان گرسنه بشود.
الآن یک روایتی را از امام هشتم(سلام الله علیه) می‌خوانیم تا این روایت روشن کند که این شجره چه شجره‌ای بود که همهٴ این منافع را در بر داشت و هر گونه گرسنگی، خستگی، تشنگی و مانند آن را سلب می‌کرد. بنابراین، چون آن منزلتی که امر به سجود متوجّه به آن منزلت شد جای استکبار نیست اگر کسی استکبار کند سقوط می‌کند لذا به شیطان فرمود: ٭«مَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا‌»٭(٣١) یعنی آنجا جای تکبّر نیست یعنی کسی تکبّر کند سقوط می‌کند نه این که جای تکبّر نیست ولی زمین جای تکبّر است تکبّر از نظر نهی تشریعی در زمین هم مذموم است. امّا آنجا اگر کسی تکبّر کرد فوراً سقوط می‌کند در زمین اگر کسی تکبّر کرد همین‌طور می‌ماند تا یوم‌القیامة به حسابش برسند این‌طور نیست که در زمین اگر یک کسی تکبّر کرد فوراً رسوا بشود. این نشئه یعنی نشئهٴ زمین، نشئهٴ امتحان است هم بداندیشان هستند هم نیکان، اگر کسی بد کرد می‌ماند نیک هم کرد می‌ماند تا یوم الحساب به حساب‌ها برسند ولی در آن منزلت اگر کسی استکبار کرد فوراً سقوط می‌کند چه دربارهٴ جنّت آدم چه دربارهٴ منزلتی که فرشتگان در آنجا مستقر بودند. منتها دلیلی نیست بر این‌که این دو منزلت و دو جنّت یکی بود. امّا آن شجره، فی الجمله از قرآن استفاده می‌شود که اگر نزدیک آن شجره نمی‌شدند مرتّب در آن جنّت می‌ماندند. چون نزدیک آن شجره شدند هبوط کردند. این ربط معلوم می‌شود.
سؤال ...
جواب: بله، این‌ها نشانهٴ حکمت و تقدیر است.
خیر و رحمت در کل نظام هستی
یک وقت است بحث در کلّ نظام است در کلّ نظام چیزی به جز خیر و رحمت نیست بالآخره نقشه، نقشهٴ خوبی بود یک وقت بحث در قطعات خاص و مقاطع مخصوص است انسان می‌گوید فلان شیء نسبت به فلان شیء بد است مثل این که جهنّم را وقتی با بهشت می‌سنجیم می‌گوییم جای بسیار بدی است ولی در کلّ نظام جهنّم بسیار بسیار خوب است. خدای سبحان در سورهٴ «الرّحمٰن» نعمت‌ها را که می‌شمارد همان طوری که بهشت و نعم بهشتی را می‌شمارد جهنّم و عذاب جهنّمی را هم می‌شمارد. همان طوری که می‌گوید چقدر جای خوبی است بهشت می‌فرماید چقدر جای خوبی است جهنّم. ٭«هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ ٭یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ ٭فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ‌»٭(٣٢) در کلّ نظام چیزی بد نیست همان طوری که انسان به بهشت می‌گوید چقدر جای خوبی است جهنّم را هم می‌گوید چقدر جای خوبی است (در کلّ نظام) در کلّ نظام شیطان هم رحمت است چون آیتی از آیات حق است. شیطان را نسبت به انسان یا فرشته می‌سنجیم می‌گوییم بد است و اهل عذاب است جهنّم را که نسبت به بهشت می‌سنجیم می‌گوییم بد است وگرنه «رحمته وسعت کلّ شىء» آن رحمت عامّه است که همه چیز را زیبا آفرید.
سؤال ...
جواب: آن جسمش در زمین بود امّا وقتی جانش به آن مرحلهٴ بالا ترقی کرد به او می‌گویند تو نمی‌توانی در آن مرحلهٴ علیا بمانی باید به زمین توجّه کنی و از راه تکالیف شرعیّه صعود کنی.
سؤال ...
جواب: یعنی توجّهش به زمین می‌شود آن وقت.
درخت ممنوع در تفسیر فیض کاشانی
بعضی از این روایات تا حدودی این آیات را روشن می‌کند که این شجره‌ای که آدم(سلام الله علیه) از آن استفاده کرد و در نتیجه هبوط کرد چیست. مرحوم فیض در صافی از تفسیر امام(علیه السّلام) نقل می‌کند که این شجرهٴ علم محمّد و آل محمّد(علیهم الصّلاة و علیهم السّلام) است.(33) این شجرهٴ مخصوص اهل‌بیت عصمت و طهارت است که خدای سبحان این‌ها را به آن شجره مخصوص کرد و دیگران حق ندارند. دیگران اگر به سراغ این شجره بروند دست غیب می‌آید و سینهٴ نامحرم را می‌زند و طرد می‌کند این‌ها حق ندارند و از آن شجره بود که اهل‌بیت(علیهم السّلام) بعد از اطعام مسکین و یتیم اسیر هر وقت می‌خواستند استفاده می‌کردند و هر وقت از آن شجره می‌چشیدند دیگر گرسنه نمی‌شدند ایشان می‌فرماید: «ومنها ما کان یتناوله النّبى و فاطمة و الحسن و الحسین علیهم السّلام بعد إطعامهم المسکین و الیتیم و الأسیر حتّی لم یحسّوا بعد بجوع ولا عطش ولا تعب و لا نصب».(34) آنها احساس گرسنگی نمی‌کردند هرگز نظیر آن دعایی که رسول خدا نسبت به حضرت امیر(علیهما السّلام) کرد و حضرت امیر بعد از آن دعا دیگر رنج سرما و گرما را احساس نمی‌کرد زمستان و تابستان می‌توانست با یک لباس مساوی به سر ببرد نه حرارت رنجش می‌داد نه برودت آزار می‌کرد.
جواب: گاهی انسان وقتی به آن مقام رسید در اثر آن مقام رنج گرسنگی و تشنگی از او برطرف می‌شود.
«وهى شجرهٴ تمیّزت من بین سائر الأشجار بأنّ کلاّ منها إنّما یحمل نوعاً من الثّمار و کانت هذه الشّجرة و جنسها تحمل البرّ و العنب و التّین و العنّاب و سایر أنواع الثّمار»(35)، این درختی بود که هر میوه‌ای را می‌خواستید می‌داد. معلوم می‌شود یک شجر مادّی نیست. «سایر أنواع الثّمار و الفواکه و الاطعمة فلذلک اختلف الحاکون بذکرها»(36) بعضی گفتند درخت انگور بود بعضی گفتند گندم بود بعضی گفتند درخت خرما بود و مانند آن همه راست گفتند برای این که هر کدام یک گوشه‌ای از این میوه‌ها را خبر دادند. «و هى شجرة الّتى من تناول منها بإذن الله أُلهم علم الأوّلین و الآخرین من غیر تعلّم»(37) یک درختی است اگر کسی باذن الله از آن استفاده کند شایستهٴ آن معنا هست و علوم را بهره می‌گیرد و اگر کسی بدون استعداد به سراغش برود ناشایسته است و محروم می‌شود. «و من تناول بغیر إذن الله خاب من مراده و عصی ربّه»(38) یک مقامی است که اگر کسی شایستهٴ آن مقام باشد می‌تواند از او بهره‌ها بگیرد و اگر کسی شایستهٴ آن مقام نباشد محرومیّت کنار اوست.
سؤال ...
جواب: این مال آن مقام والای انسان کامل است که مسجود ملائکه است. الآن در مرحلهٴ جنّت برزخی و مانند آن سخن است. و تازه آدم(سلام الله علیه) هم که به درجهٴ آن انسان کامل مثل رسول خدا(صلّی الله علیه و آله وسلّم) که نرسیده است.
سؤال ...
جواب: نه، می‌فرماید اگر کسی از آن استفاده کند هرگز احساس گرسنگی نمی‌کند معلوم می‌شود یک امر معنوی است. آنگاه مرحوم فیض می‌فرماید: «و فى روایة إنّها شجرة الحسد»(39) درخت حسد است. «و فى روایة أُخریٰ إنّها شجرة الکافور»(40) بعد این‌ها را توجیه می‌کند می‌فرماید: در عیون از امام رضا(سلام الله علیه) سؤال کردند که این درختی که آدم و حوّا(علیهما السّلام) از آن خوردند چه درختی بود چون مردم اختلاف کرده‌اند. «فمنهم من یروى إنّها الحنطة و منهم من یروى إنّها العنب و منهم من یروى إنّها شجرة الحسد» این روایات مناقض هم هستند حضرت فرمود: «کلّ ذلک حقّ» قلت فما معنیٰ هذه الوجوه علی إختلافها؟ چگونه همهٴ این‌ها درست است؟ فقال «یا أبا الصّلت ـ این را به ابا الصّلت هروی فرمود ـ إنّ الشّجرة الجنّة تحمل أنواعاً و کانت شجرة الحنطة و فیها عنب لیست کشجرة الدّنیا و إنّ آدم أکرمه الله تعالی ذکره بإسجاده ملائکته و بإدخاله الجنّة قال فى نفسه هل خلق الله بشراً أفضل منّى» حالا معنای این شجره را حضرت دارد تشریح می‌کند می‌فرماید: آدم(سلام الله علیه) را که خدا خلق کرد فرشتگان را در برابر او خاضع کرد و او را در جنّت جا داد، آدم گفت که آیا از من بالاتر بشری هست یا نه؟ «فعلم الله عزّ و جلّ ما وقع فى نفسه فنادیٰه إرفع رأسک یا آدم» فرمود سر را بلند کن ببین چه می‌بینی. «و انظر إلی ساق عرشى فرفع آدم رأسه و نظر إلی ساق العرش فوجد علیه مکتوباً لا إله إلاّ الله محمّد رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و علىّ بن أبى طالب أمیر المؤمنین و زوجته فاطمة سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سیّدا شباب أهل الجنّة» این اسمای مقدّسه آنجا نوشته بود. «فقال آدم یا ربّ من هؤلا‌ء؟ فقال عزّ و جلّ هؤلاء من ذرّیتک وهم خیر منک ومن جمیع خلقى ولولاهم ما خلقتک ولا خلقت الجنّة والنّار ولا السماء ولا الأرض» این که احیاناً گفته می‌شود «لولاک ما خلقت الاٰ فلاک»(41) و امثال ذلک سندش کجاست بالاتر از آن سند این حدیث شریف است که از امام رضا(علیه السّلام) است آنجا فقط مسألهٴ افلاک مطرح است این‌جا همهٴ موجودات مطرحند فرمود به این که «و لولا هم» اگر آن‌ها نمی‌بودند «ما خلقتک ولا خلقت الجنّة و النّار و لا السّماء و لا الأرض» آنگاه فرمود: «فإیّاک أن تنظر إلیهم بعین الحسد» مبادا با چشم حسد نگاه کنی حسد در اینجا غبطه است. نه یعنی از آن‌ها زائل بشود به آدم برسد به این معنا که نبود. آدم(سلام الله علیه) که نخواست از آن‌ها زائل بشود و به او برسد خواست به آن مقام هم برسد او هم مانند اهل‌بیت(علیهم‌السّلام) به آن مقام بار یابد. این یک غبطهٴ ممدوح است این نظیر همان نزاعی که در ملأ اعلی یافت می‌شود یک نزاع ظریف و ممدوح است وگرنه حسد به این معنا که انسان تمنّی زوال نعمت از محسود داشته باشد که نبود. «فإیّاک أن تنظر إلیهم بعین الحسد فأُخرجک عن جوارى» اگر با چشم حسد به آن منزلت علیا نگاه کردی تو را از جوار و همسایگی خود بیرون می‌کنم. «فنظر إلیهم بعین الحسد» آدم(سلام الله علیه) به چشم حسد به این‌ها نگاه کرد با چشم حسد نگاه کرد یعنی چه؟ یعنی «و تمنّیٰ منزلتهم» این غبطه است در حقیقت نه حسد «فتسلّط علیه الشّیطان حتّی أکل من الشّجرة الّتى نهى عنها» ملاحظه می‌فرمایید تفاوت ره از کجاست تا به کجا گاهی می‌گویند این درخت درخت گندم است گاهی می‌گویند چیزی که مال شما نیست نزدیکش نروید این مقام، مقام شما نیست. این نه حسد مصطلح است نه حتّی غبطهٴ اصطلاحی امام هشتم(سلام الله علیه) به ابوالصّلت می‌فرماید به این که این منزلتی که به ساق عرش تکیه کرده است. این منزلت از آنِ اهل بیت است. خب البتّه این‌ها انسان کامل‌ترند و آدم نمی‌تواند به آن مقام دست‌درازی کند رفت دست‌درازی کند افتاد. این ترسیم ظریف‌ترین مراحل معرفت است به صورت یک قصّه است «فتسلّط علیه الشّیطان حتّی أکل من الشّجرة» أکل یعنی أراد أن یأکل نه این که خورد آن مقام، مقامی نیست که کسی دستش برسد. اگر آن درخت در دسترس کسی نیست اگر شجره، شجرهٴ علم است این خواست برسد نه این که رسید و امّا اگر این شجره، شجرهٴ حسد باشد یعنی غبطه نبر. خیال نکن که به آن مقام برسی همین که خیال کردی سقوط می‌کنی. همین که تمنّی کردی که آنجا راهت بدهند سقوط می‌کنی. این مال تو نیست «حتّی أکل من الشّجرة الّتى نهى عنها» آنگاه این شجره می‌شود صفت خبیثه یعنی شما که مقامتان محدود است تمنّی این را نداشته باشید که بالاتر بروید و تسلّط علی حوّاء لنظرها علی فاطمه(علیها‌سلام) چون سیادت مال این خاندان است می‌بینید وقتی نام مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مطرح است او سیّد الأنبیا است وقتی نام مبارک حضرت امیر مطرح است او سیّد الأوصیا است نام مبارک حضرت زهرا(علیهاسلام) مطرح است او سیّدة نساء العالمین است. نام مبارک حسنین(علیهما السّلام) که مطرح است سیّدا شباب أهل الجنّة هستند سیادت مال این‌هاست من الأوّلین و الآخرین. فرمود تو در عین حال که مسجود ملائکه هستی همهٴ مقامات را به تو در حدّ خودت دادم این سیادت مطلقه از آنِ اهل بیت است «و تسلّط علی حوّاء لنظرها علی فاطمة علیها آلاف التّحیّة و الثناء بعین الحسد حتّی أکلت من الشّجرة کما أکل آدم فأخرجهما الله تعالی عن جنّته و أهبطهما إلی جواره إلی الأرض»(42) اگر قرآن این گونه از معارف بلند را دارد آنگاه امام باقر(سلام الله علیه) به قتاده می‌فرماید: که تو یک حرف از قرآن نمی‌فهمی. یک چنین معانی در قرآن است اگر نبود بیان امام هشتم نسبت به ابوالصّلت هروی ما این شجره را چه جور معنا می‌کردیم؟! حضرت فرمود: چگونه به قرآن فتوا می‌دهی و حال آنکه «و ماورّثک الله من القرآن حرفاً»(43) تو درس خوانده‌ای امّا علم‌الوراثه را که نیاموخته‌ای علم الدّراسه همین است که ما در مدرسه‌ها داریم و الاّ قتاده جزو علمای به نام بود ادیب بود مفسّر بود فقیه بود مرجع فتوای اهل سنّت بود فرمود تو یک حرف را ارث نبردی ارث پیوند می‌خواهد. درس است که راه مدرسه بروی همه باز است. امّا ارث که راهش برای همه باز نیست. تا انسان پیوند و ارتباط نداشته باشد که از علم الوراثه استفاده نمی‌کند. فرمود تو یک حرف از قرآن ارث نبرده‌ای خب کدام حرف‌ها؟ اگر نبود معارف اهل‌بیت ما می‌فهمیدیم این شجره چیست؟ ما یک قصّه‌ای نقل می‌کردیم فقط روی تعبّد تلاوتش برای ما می‌ماند. بسیاری از مفسّرین گر چه به حمل اوّلی مفسّرند ولی به حمل شایع غافلند و تالی قرآن هستند نه مفسّر، اگر نباشد روایات اهل بیت می‌شود این‌ها را بدست آورد؟ این کان یکون هیچ مشکلی را حل می‌کند؟ همهٴ ما بالآخره چندین سال در این حوزه‌ها هستیم اگر نباشد این روایت ما از این شجره چه می‌فهمیم؟ به صورت یک داستان درمی‌آید یک درختی بود و حضرت فرمود از این درخت استفاده نکنید قصّه است این قصّه علم لدنّی کنارش است. آن وقت می‌بینید از یک طرف گفتند شجرهٴ حسد است از یک طرف گفتند شجرهٴ علم اهل بیت است از یک طرف گفتند درختی است که همهٴ میوه‌ها را به انسان می‌دهد از یک طرف گفتند این درخت اگر شما از میوه‌هایش استفاده کردی هرگز احساس گرسنگی و تشنگی و خستگی نمی‌کنی.
سؤال ...
تفاوت درجات علم به اسماء
جواب: بله، همه عالمند امّا درجات علم فرق می‌کند همین اسما را به اهل‌بیت تعلیم کرد به نحو اشد. همین اسما را به دیگران تعلیم کرد به نحو شدید. همه عالمند اگر عالمند نسبت به فرشتگان عالمند و نسبت به خودشان تفاوتی بین آن‌هاست. همهٴ مرسلین را خدا فرمود: یکسان نیستند. همهٴ انبیا را فرمود: یکسان نیستند گاهی به این لسان ٭«تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ‌»٭(44) و گاهی می‌فرماید: ٭«لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ‌»٭(45) همه بحث انبیا را علیٰ حدّه هم بحث مرسلین را علیٰ حدّه با این که همهٴ این‌ها انسان کامل هستند و از اسمای الهی برخوردارند این‌ها بالقیاس إلی الملائکه معلّم هستند امّا نسبت به خودشان البته تفاوت دارند مرحوم مفید (رضوان الله علیه) در امالی در چند جا یکی در همان مجلس اوّل امالی است که می‌گوید حضرت امیر(سلام الله علیه) می‌فرماید که: من اوّل کسی هستم که به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم‌) ایمان می‌آورم «صدّقته و آدم بین الرّوح و الجسد»(46) یعنی هنوز به مقامی نرسید که مسجود ملائکه بشود آن وقت پیغمبری بود و ما بودیم و ما تصدیق کردیم و بعد آدم پیدا شد هنوز بعد پیدا نشد. هنوز قبل پیدا نشد هنوز هنوز پیدا نشد این‌ها بودند چون هنوز و قبل و بعد را ما از زمین و زمان و از ماده می‌گیریم اگر ماده‌ای باشد و آسمانی و زمینی و منظومهٴ شمسی باشد یک قبل زمانی هست و یک بعد زمانی است و یک معیّت زمانی است و یک هنوزی است و یک تاریخ. هنوز هنوز پیدا نشد پیغمبر بود پیداست که سبق زمانی نیست هنوز قبل و بعد نبود علی و پیغمبر بودند این را مرحوم مفید در مجلس اول امالی که از کتاب‌های قیّم امامیّه است نقل می‌کند. «صدّقته و آدم بین الرّوح و الجسد» یعنی هنوز تألیف ملک و ملکوت حاصل نشده بود که من مؤمن شدم و پیغمبر ولیّ من بود یک چنین مقامی پس اگر این‌ها معلّم ملائکه هستند نسبت به ملائکه سبقت دارند یقیناً امّا بین خودشان هم یک تفاوتی هست.
سؤال ...
جواب: یعنی ارواح مطهرهٴ آنها قبل از سماوات و أرض خلق شدند. خدای سبحان ارواح این‌ها را خلق کرد بعد سماوات را خلق کرد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

پاورقی‌ها:
(1) سورهٴ اعراف، آیهٴ ٢٥.
(2) سورهٴ طه، آیهٴ ٥٥.
(3) سورهٴ مائده، آیهٴ ٩١.
(4) سورهٴ اعراف، آیهٴ ٢٥.
(5) سورهٴ مائده، آیهٴ ٩١.
(6) سورهٴ مائده، آیهٴ ٩١.
(7) سورهٴ مدثر، آیهٴ ٢٨.
(8) سورهٴ نساء، آیهٴ ٥٦.
(9) سورهٴ کهف، آیهٴ ٥٠.
(10) سورهٴ مدثر، آیهٴ ٢٨.
(11) سورهٴ توبه، آیهٴ ٤٩؛ سورهٴ عنکبوت، آیهٴ ٥٤.
(12) سورهٴ انشقاق، آیهٴ ١٢.
(13) سورهٴ واقعه، آیهٴ ٩٤.
(14) سورهٴ همزه، آیهٴ ٧.
(15) سورهٴ مدثر، آیهٴ ٢٨.
(16) سورهٴ کهف، آیهٴ ٥٠.
(17) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١٢٣.
(18) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١١٧.
(19) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١٢٠.
(20) سورهٴ اعراف، آیهٴ ٢٠.
(21) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١١٧.
(22) سورهٴ بقره، آیهٴ ٣٨.
(23) سورهٴ اعراف، آیهٴ ١٣.
(24) سورهٴ حجر، آیهٴ ٣٤.
(25) سورهٴ اعراف، آیات ١١ و ٦١.
(26) سورهٴ حجر، آیهٴ ٢٩؛ سورهٴ ص، آیهٴ ٧٢.
(27) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١٢٣.
(28) سورهٴ بقره، آیهٴ ٣٨.
(29) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١٢٣.
(30) سورهٴ اعراف، آیهٴ ١٢.
(31) سورهٴ اعراف، آیهٴ ١٣.
(32) سورهٴ الرّحمن، آیات ٤٣ ـ ٤٥.
(33) تفسیر الامام العسکری، ص 222.
(34) تفسیر صافی، ج 1، ص 102.
(35) تفسیر صافی، ج 1، ص 102.
(36) تفسیر صافی، ج 1، ص 102.
(37) تفسیر صافی، ج 1، ص 102.
(38) تفسیر صافی، ج 1، ص 102.
(39) تفسیر صافی، ج 1، ص 102.
(40) تفسیر صافی، ج 1، ص 102.
(41) بحار، ج 15، ص 28.
(42) عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 306 ـ 307.
(43) بحار، ج 2، ص 293؛ روایت از امام صادق(علیه السلام) خطاب به ابو حنیفه وارد شده است.
(44) سورهٴ بقره، آیهٴ 253.
(45) سورهٴ اسراء، آیهٴ 55.
(46) امالی مفید، مجلس اول؛ بحار، ج 6، ص 179.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 35:45

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی