- 206
- 1000
- 1000
- 1000
درآمدی بر نهج البلاغه، 16
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «درآمدی بر نهج البلاغه»، جلسه شانزدهم: امامت معیار حیات
باب اول: امامت، معیار حیات و نشانه رستگاری
سخن از امامت، همانا ستون آسمان دین و شاهراه حیاتی معرفت است. در میان گنجینهی روایات نقلی که حجّت را بر وجود «امام حی» در هر دوران تمام میسازد، حدیث شریف «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» (هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است)، چونان خورشیدی درخشان است که تاریکی انکار را میزداید.
این روایت عظیم، نه فقط دلیلی قاطع بر ضرورت حضور پیشوایی زنده در هر عصر است، بلکه سلاحی برّان است تا منکران امامت را به چالش کشد. شایان ذکر است که این مضمون به تواتر، در کتب اهل سنّت و صحاح ایشان نقل شده است، تا آنجا که عالمان بزرگی چون علّامه مجلسی بر تواتر خاص و عام آن تأکید ورزیدهاند.
در برابر این نور یقین، دسایس تأویلگران رخ مینماید. برخی کوشیدهاند تا این حدیث را «ساخته و پرداخته شیعه» بنامند؛ و گروهی دیگر، برای خاموش ساختن این نور، امام زمان را به قرآن تأویل بردهاند. امّا این توجیه، خود مورد مناقشات عالمانه قرار گرفته است. چرا که اگر مراد از نشناختن امام، نشناختن الفاظ کلّ قرآن باشد، احدی چنین حکم هلاکتی را نداده است؛ و اگر مراد نشناختن الفاظ بخشی از قرآن باشد، آن نیز حکم جاهلیّت را در پی ندارد. پس این کلام، ریشه در حکمت الهی دارد و ضرورت شناخت امام حقّ را فریاد میکشد.
باب دوم: نفاق، زخم ناسور جامعه و میزان دوستی علی (ع)
خطر نفاق، این بلیّهی دیرینه و درد همیشگی، همواره جامعهی اسلامی را به ورطهی آسیب کشانده است. عظمت این خطر را میتوان در آیات قرآن جست، آنجا که بیش از یکصد آیه، پرده از چهرهی منافقین برداشته است.
در این آوردگاه سخت، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) خود را چونان میزان و محک میان ایمان و نفاق قرار داد و خط قرمزها را ترسیم فرمود. ایشان در کلامی نافذ فرمود:
«اگر با شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم، تا مرا دشمن بدارد، هرگز مرا دشمن نخواهد داشت؛ و اگر تمامی ذخایر و گنجینههای دنیا را به پای منافق بریزم تا مرا دوست بدارد، محال است!».
این سخن، ترجمان همان حقیقتی است که بر زبان مبارک پیغمبر خاتم (ص) جاری شد که فرمود: مؤمن نمیتواند بغض تو را در سینه بپروراند و منافق نمیتواند تو را دوست بدارد. محبّت علی بن ابیطالب (ع) چنان معیاری بود که نزد سلف، آن را علامت حلالزادگی میشمردند. اگرچه حفظ این مرزهای ایمان، هزینهی سنگین غدیر و کربلا را بر دوش اهل بیت نهاد، امّا ایشان صراط هدایت را برای ما محفوظ داشتند.
همچنین، جایگاه رفیع علی (ع) با حدیث متواتر و مسلّم «منزلت» تثبیت گشته است؛ آنجا که پیامبر (ص) او را به منزلهی هارون نزد موسی (ع) دانست. این مقام، نه صرفاً تشبیهی ساده، بلکه تعریفی از جایگاه وزیری و شریک بودن در امر رسالت است؛ پشتوانهای که بار از دوش پیامبر برمیداشت و پشت او را محکم میکرد.
باب اول: امامت، معیار حیات و نشانه رستگاری
سخن از امامت، همانا ستون آسمان دین و شاهراه حیاتی معرفت است. در میان گنجینهی روایات نقلی که حجّت را بر وجود «امام حی» در هر دوران تمام میسازد، حدیث شریف «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» (هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است)، چونان خورشیدی درخشان است که تاریکی انکار را میزداید.
این روایت عظیم، نه فقط دلیلی قاطع بر ضرورت حضور پیشوایی زنده در هر عصر است، بلکه سلاحی برّان است تا منکران امامت را به چالش کشد. شایان ذکر است که این مضمون به تواتر، در کتب اهل سنّت و صحاح ایشان نقل شده است، تا آنجا که عالمان بزرگی چون علّامه مجلسی بر تواتر خاص و عام آن تأکید ورزیدهاند.
در برابر این نور یقین، دسایس تأویلگران رخ مینماید. برخی کوشیدهاند تا این حدیث را «ساخته و پرداخته شیعه» بنامند؛ و گروهی دیگر، برای خاموش ساختن این نور، امام زمان را به قرآن تأویل بردهاند. امّا این توجیه، خود مورد مناقشات عالمانه قرار گرفته است. چرا که اگر مراد از نشناختن امام، نشناختن الفاظ کلّ قرآن باشد، احدی چنین حکم هلاکتی را نداده است؛ و اگر مراد نشناختن الفاظ بخشی از قرآن باشد، آن نیز حکم جاهلیّت را در پی ندارد. پس این کلام، ریشه در حکمت الهی دارد و ضرورت شناخت امام حقّ را فریاد میکشد.
باب دوم: نفاق، زخم ناسور جامعه و میزان دوستی علی (ع)
خطر نفاق، این بلیّهی دیرینه و درد همیشگی، همواره جامعهی اسلامی را به ورطهی آسیب کشانده است. عظمت این خطر را میتوان در آیات قرآن جست، آنجا که بیش از یکصد آیه، پرده از چهرهی منافقین برداشته است.
در این آوردگاه سخت، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) خود را چونان میزان و محک میان ایمان و نفاق قرار داد و خط قرمزها را ترسیم فرمود. ایشان در کلامی نافذ فرمود:
«اگر با شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم، تا مرا دشمن بدارد، هرگز مرا دشمن نخواهد داشت؛ و اگر تمامی ذخایر و گنجینههای دنیا را به پای منافق بریزم تا مرا دوست بدارد، محال است!».
این سخن، ترجمان همان حقیقتی است که بر زبان مبارک پیغمبر خاتم (ص) جاری شد که فرمود: مؤمن نمیتواند بغض تو را در سینه بپروراند و منافق نمیتواند تو را دوست بدارد. محبّت علی بن ابیطالب (ع) چنان معیاری بود که نزد سلف، آن را علامت حلالزادگی میشمردند. اگرچه حفظ این مرزهای ایمان، هزینهی سنگین غدیر و کربلا را بر دوش اهل بیت نهاد، امّا ایشان صراط هدایت را برای ما محفوظ داشتند.
همچنین، جایگاه رفیع علی (ع) با حدیث متواتر و مسلّم «منزلت» تثبیت گشته است؛ آنجا که پیامبر (ص) او را به منزلهی هارون نزد موسی (ع) دانست. این مقام، نه صرفاً تشبیهی ساده، بلکه تعریفی از جایگاه وزیری و شریک بودن در امر رسالت است؛ پشتوانهای که بار از دوش پیامبر برمیداشت و پشت او را محکم میکرد.
تاکنون نظری ثبت نشده است