display result search
منو
تفسیر آیات 104 و 105 سوره آل‌عمران _ بخش اول

تفسیر آیات 104 و 105 سوره آل‌عمران _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 1 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 104 و 105 سوره آل‌عمران _ بخش اول"

شرایط آمر و ناهی در امر به معروف و نهی از منکر
شرایط منهی و مامور در امر به معروف و نهی از منکر
تفاوت جوهری امر به معروف و نهی از منکر با حدود وتعزیر

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿104﴾ وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ ﴿105﴾

شرایط امر به معروف و نهی از منکر
دعوت مردم به هماهنگی بدون نظارت ملی و دینی میسر نیست، لذا در کنار دعوت به اعتصام، مسئله امر به معروف را بیان فرمود. امر به معروف و نهی از منکر که شرایط فراوانی دارد مقداری از آن شرایط به آمر و ناهی برمی‌گردد و مقداری از آن شرایط به مأمور و منهی برمی‌گردد و بخشی از شرایط هم به اصل خود امر.

شرایط آمر و ناهی در امر به معروف و نهی از منکر
اما آنچه به آمر و ناهی برمی‌گردد باید عالم به معروف و منکر باشند تا به معروف امر کنند و از منکر نهی کنند یا اجتهاداً یا تقلیداً عالم باشند. کسی که عالم نیست حق امر به معروف و نهی از منکر را ندارد چون ممکن است به منکر امر کند یا از معروف نهی کند. دوم اینکه احتمال تأثیر بدهد اگر بداند این کارش لغو است و آن مأمور مؤتمر نمی‌شود یا آن منهی، متناهی نخواهد شد در این زمینه امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست. سوم گفتند احتمال ضرر جانی یا مالی یا عرضی برای خودش یا برای سایر مسلمانها نداشته باشد. اگر برای او یا برای مسلمان دیگر ضرر جانی یا مالی یا عرضی را همراه داشت در این صورت امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست. مطلب دیگری که مربوط به آمر و ناهی است آن است که اگر آمر، احتمال ضرر می‌دهد ولی احراز اثر کرده است یعنی احراز کرد که امر به معروف و نهی از منکر او مؤثر است، در اینجا آن ضرر را باید تحمل کرد مگر اینکه آن ضرر اهم باشد از اصلاح این معروف یا منهی، ولی اگر اصلاح کردن این مأمور و منهی و برطرف کردن آن گناه، اهم از تحمل آن ضرر بود در اینجا امر به معروف و نهی از منکر ساقط نیست. بنابراین اینکه در شرط چهارم گفته شد وقتی امر به معروف و نهی از منکر واجب است که ضرری نداشته باشد یعنی در صورتی که آدم بخواهد ضرر را تحمل بکند در حالی که اثر را احراز نکرده است در اینجا واجب نیست؛ اما اگر تأَثیر را احراز کرد و می‌داند امر او و نهی او مؤثر است در اینجا تحمل ضرر جایز است و گاهی لازم است در صورتی که اصلاح، اهم از تحمل آن ضرر باشد اینها اموری است که به آمر و ناهی برمی‌گردد، ممکن است شرایط دیگری هم یا بحثهای دیگری هم در همین بخش بعداً مطرح بشود که به آمر یا ناهی برمی‌گردد.

پرسش:...
پاسخ: یک وقت است که آن طرف، اهل انصاف است و متنبه می‌شود و اطاعت می‌کند و هیچ ضرری متوجه آمر و ناهی نیست. یک وقت است نه، بدون تحمل ضرر این کار انجام نمی‌گیرد، آنجاست که این بحث مطرح است.
پرسش:...
پاسخ: اصل کلی‌اش همین است حالا تا آن معروف در مقابل آن ضرر، منکر در مقابل آن ضرر سنجیده می‌شود. گاهی امر به معروف و نهی از منکر راجع به مسائل اعتقادی است، گاهی راجع به مسائل اخلاقی است، گاهی راجع به مسائل احکام و اعمال است، ضررهایی هم که در مقابلش است گاهی فردی است گاهی جمعی است و مانند آن، گاهی هم ضرر، به اصل اسلام متوجه می‌شود، گاهی متوجه نظام می‌شود و مانند آن.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ موعظه ممکن است باشد یا ﴿مَعْذِرَةً إِلى رَبِّکُمْ﴾ ممکن است باشد؛ اما دیگر جنبه امر به معروف و نهی از منکر ندارد که واجب باشد، چون می‌داند لغو است.
پرسش:...
پاسخ: نه منهی نیست، مگر اینکه مستلزم ضرر بیجا باشد یا هتک حرمت دیگر باشد و مانند آن ولی تکرار موعظه ضرر ندارد.

شرایط منهی و مامور در امر به معروف و نهی از منکر
آنچه به منهی و مأمور برمی‌گردد یعنی به آن شخص اولاً این معروف باید در حق او منجز باشد یا این مأمور به یا منهی عنه در حق او منجز باشد. اگر کاری را او معروف نمی‌داند حالا بر اساس شبهه حکمی یا بر اساس شبهه موضوعی و همچنین اگر کاری را او منکر ندانست یا بر اساس شبهه حکمی یا بر اساس شبهه موضوعی چون انجام آن معروف یا ترک این منکر درباره او منجز نیست او معذور است از باب ارشاد جاهل یا تذکره ناسی یا تعلیم جاهل و غافل ممکن است انسان با او سخن بگوید ولی از باب امر به معروف و نهی از منکر این‌چنین نیست پس کاری که درباره کسی منجز نیست نمی‌شود به عنوان امر به معروف یا نهی از منکر با او وارد سخن شد ولی مسئله تذکره و مسئله تعلیم و تربیت و ارشاد و نصیحت جایش محفوظ است مطلب دیگر آن است که اگر این شخص قبلاً این کار را انجام می‌داد ولی الآن زمینه توبه در او هست؛ کم کم دارد منصرف می‌شود، اینجا دیگر صحبت از امر به معروف و نهی از منکر نیست، بلکه احتمال شبهه‌ای هم مطرح است که چون مستلزم یادآوری سوابق سوء اوست یا مستلزم هتک حیثیت است و مانند آن به هر حال در این‌گونه از موارد که خود شخص در آستانه توبه و انابه است جا برای امر به معروف و نهی از منکر نیست ولی درباره خصوص توبه، می‌شود او را وادار کرد که توبه کند. یک وقت است که ترک کرد آن گناه را ولی توبه نکرد، فعلاً این گناه را انجام نمی‌دهد؛ اما استغفار بکند به الله متوسل بشود لابه کند این‌چنین نیست فعلاً ترک کرده پشیمانی هم احراز نشد صرف ترک خارجی است، چون صرف ترک خارجی، توبه نیست باید او را به توبه امر کرد چون توبه واجب است و معروف است و امر به معروف لازم است، از این جهت مطلب دیگری است.
پرسش:...
پاسخ: بالأخره باید جامعه را نجات داد از این، آن بیان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «لَتأمَرُنَّ بالمعروفِ و لَتَنْهُنَّ عن المنکرِ وَ الا تَولی علیکم شِرارُکُم و یدعو خِیارُکم فلا یَستَجابُ لَهُم» و امثال‌ذلک، پس شخصی که مورد امر به معروف و نهی از منکر است شرایطش این است.

متعلق حقیقت و جوهر امر به معروف و نهی از منکر
مطلب دیگری که متوجه اصل مسئله امر به معروف و نهی از منکر است آن است که گاهی امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد که بعضی از آن مراتب، حالا با ضرب است یا با جرح است یا حتی گفتند قتل است و مانند آن، سخن در این نیست که این بخشها را چه کسی به عهده بگیرد [بلکه] سخن در این است که بعضی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر ضرب است جرح است قتل است و مانند آن، که حالا آن باید بیاید که جزء مراتب سوم امر به معروف است و متولی این مرتبه سوم هم چه کسی خواهد بود، آن هم باید مشخص بشود؛ اما در جوهرهٴ امر به معروف و نهی از منکر گاهی جرح و ضرب و حتی قتل هم هست.

تفاوت جوهری امر به معروف و نهی از منکر با حدود و تعزیر
فرق این کارهایی که در امر به معروف و نهی از منکر انجام می‌گیرد با کاری که محکمه قضایی به عنوان حدود و تعزیر انجام می‌دهد این است که در امر به معروف و نهی از منکر می‌زنند و مجروح می‌کنند تا جلوی آن منکر را بگیرند؛ به شخص می‌گویند نکن! می‌زنند که معصیت نکند، این می‌شود نهی از منکر یا می‌زنند که واجب را انجام بدهد می‌شود امر به معروف ولی مسئله تعزیر و حدود و امثال‌ذلک آن دیگر به عهده قاضی است این دیگر نظیر امر به معروف و اینها نیست، آن ضرب و جرح حتی قتلی که هست بعد از وقوع جرم است او را می‌زنند که چرا این کار را کرده‌ای. پس یک فرق جوهری هست بین ضرب و جرح و قتلی که در امر به معروف است با ضرب و جرح و قتلی که در تعزیر و حدود است، گذشته از اینکه تعزیر به عهده حاکم است و قاضی و امر به معروف در اختیار همه است آن است که اگر این کارها را در امر به معروف و نهی از منکر روا دانستیم، فرق جوهری این کارها که در امر به معروف و نهی از منکر انجام می‌شود و همین کارها در حدود و تعزیر انجام می‌گیرد، این است که در امر به معروف و نهی از منکر جنبه دفع دارد، شخص را می‌زنند که نماز بخواند، می‌زنند که معصیت نکند ولی در حدود و تعزیرات شخص مرتکب را می‌زنند به عنوان جزا که چرا این کار را کرده‌ای، این یک فرق جوهری است.

پرسش:...
پاسخ: بله؛ امر به معروف و نهی از منکر همه مراحلش برای آینده است که مبادا بعداً این کار را بکند یا بعداً تکرار بکند ولی حدود و تعزیر برای گذشته است که می‌زنند چرا این کار را کردی، لذا جای عفو هم هست ولی امر به معروف و نهی از منکر جای عفو نیست.
پرسش:...
پاسخ: بله غرض آن است که باید برای فرد یا جامعه، این نظام را تبیین کند و جلوی فساد را بگیرد. امر به معروف و نهی از منکر، هر مرتبه‌ای که دارد ناظر به آن است که این کار واقع نشود یا این کار خیر زمین نماند همین، حالا اگر کسی معروفی را ترک کرد یا منکری را مرتکب شد این دیگر به عهده دستگاه قضایی است؛ حدی دارد، تعزیری دارد اگر ولی مسلمین خواست عفو کند یا فرق است بین اینکه با اقرار ثابت شده باشد یا با بینه ثابت شده باشد در صورت اقرار، عفو می‌کند در صورتی که با بینه ثابت شده باشد عفو نمی‌کند و مانند آن؛ اما در امر به معروف و نهی از منکر جا برای عفو نیست، کسی بگوید حالا می‌خواهی این معصیت را بکنی من عفو کردم، این ترخیص در گناه است. غرض اینکه فرق جوهری فقهی این دو تا باب باید که ملحوظ باشد.

مراحل سه گانه امر به معروف و نهی ازمنکر
این یک بخش، بخش دیگر این است که برای امر به معروف و نهی از منکر مراتبی ذکر کردند. مرتبه اولش انکار قلبی است در صورتی که مبرز داشته باشد، نه انکار قلبی بی‌‌ابراز و اظهار. انکار قلبی بی‌‌‌ابراز آن است که انسان در قلبش هم آن گناه را بد بداند و هم آن گنهکار را بد بداند، این جزء لوازم ایمان است این جزء امر به معروف و نهی از منکر نیست هر کسی که مؤمن است گناه را بد می‌داند و گناهکار را هم دوست ندارد؛ اما این امر نشد آن درجه اولی که گفتند انکار قلبی است یعنی انکار قلبی که ابراز داشته باشد، آن طرف بفهمد که شما قلباً از او منزجرید بفهمد که از او بدتان می‌آید این حداقل است در نحوه سلام کردن، در نحوه برخورد، در نحوه معاشرتها، معامله‌ها او احساس کند که شما قلباً بدتان می‌آید از او، این حداقل امر به معروف و نهی از منکر است وگرنه کسی در قلبش گناه را بد بداند و گنهکار را هم بد بداند، این جزء لوازم ایمان است این امر نیست، این نهی از منکر نیست امر به معروف نیست، چون هیچ تأثیری در آن شخص ندارد، او می‌بیند که شما «جعلتم المسلم و المجرم سواء» در حالی که خدا فرمود: ﴿أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمینَ کَالْمُجْرِمینَ﴾ این ‌طور نیست. خب، پس اولین مرحله امر به معروف و نهی از منکر آن انزجار قلبی است که مبرز داشته باشد که آن شخص بفهمد شما قلباً بدتان می‌آید از او، که این اولین مرتبه است که اینها واجب است البته دیگر، اینها احکامی است که شرعاً واجب است؛ آدم طوری با گنهکار و با پرهیزکار رفتار بکند که در مجالس و غیر مجالس که آنها احساس نکنند شما از چه کسی بدتان می‌آید، از چه کسی خوشتان می‌آید این حداقل امر به معروف هم انجام نشده.
مرتبه بعد امر به معروف و نهی از منکر لسانی است که انسان به شخص بگوید این واجب است باید انجام بدهی اگر انجام دادی فضایلی دارد، بهشتی دارد، آیات تشویقی را برای او بخوانند و اگر ترک کردید عذابی دارد خلاصه بشیر و نذیر باشد مبشر و منذر باشد. درباره نهی از منکر هم این‌چنین کند، بگوید واجب است نه اینکه به عنوان تعلیم، چون مسئله تعلیم گذشته است آن حکم بر او منجز است او می‌داند عالماً عامداً دارد این کار را انجام می‌دهد اگر جهلی دارد که باید جهلش را برطرف کرد، اگر مبتلا به منکر است که آیات انذار و تخویف و عذاب و امثال‌ذلک بر او خوانده می‌شود و از این راه به او نهی می‌شود که لسان، لسان فرمان باشد نه لسان، لسان اندرز امر باشد و نهی باشد امر بالأخره آن است که بایداز یک موضع قدرتی از یک جنبه اعتلایی نشأت بگیرد، نه موعظه و اندرز عادی و نرم، ممکن است همین از باب ﴿فقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنًا﴾ از اینجا شروع می‌شود ولی وقتی که رسیده به مرحله امر، دید اثر نکرد باید فرمان باشد بالأخره، این مرحله دوم. مرحله سوم اگر تأثیری با زبان حاصل نشد با دست و اعضا و جوارح جلویش را می‌گیرد نمی‌گذارد این کار را بکند می‌خواهد کسی را بزند این ناهی از منکر جلویش را می‌گیرد، نمی‌گذارد اگر این اثر نکرد آن‌گاه مسئله ضرب و جرح و قتل شروع می‌شود که ید این‌چنین نیست که بعد از لسان، از دست استفاده کند و او را بزند، بلکه با قدرتها جلوی آن معصیت را می‌گیرد، چون عمده آن است که آن معصیت واقع نشود. اگر این‌گونه از مراحل هم اثر نکرد نوبت به ضرب و جرح می‌رسد، جرح و قتل می‌رسد.

اقوال سه گانه درمرحله سوم
در جرح و قتل هم سه قول هست: یک قول اینکه افراد عادی بالقول المطلق حق ندارند که این بخش سوم نهی از منکر و امر به معروف را به عهده بگیرند، این برای امام معصوم(علیه السلام) یا نایب اوست، خلاصه برای ولیّ مسلمین است، حالا ولیّ مسلمین یا مباشرتاً یا تصویباً یک گروه خاصی را برای این کار نصب می‌کند. قول دیگر آن است که بالقول المطلق می‌تواند قول سوم تفصیل بین جرح و قتل است که مرحوم شهید ثانی این قول را پذیرفته که جرح ممکن است یعنی زدن و مجروح کردن برای انجام معروف یا نهی از منکر ممکن است ولی قتل، ممکن نیست برای اینکه قتل سودی ندارد خب اینکه می‌گویند قتل سودی ندارد این اختصاصی به امام و نایب امام و توده مردم ندارد این معنایش آن است که برای نهی از منکر یا امر به معروف نمی‌شود قتل کرد چه امام چه نایب امام چه توده مردم این دلیلی که مرحوم شهید ثانی یا این قولی که ایشان ارائه دادند تقریباً خروج از بحث است برای اینکه اگر کسی بگوید مطلقا جایز است اگر کسی بگوید مطلقا جایز نیست اگر کسی بگوید که این در جرح درست است در قتل درست نیست این را باید در اصل مسئله سه قول گفت نه در اینکه متولی‌اش چه کسانی هستند این مربوط به صناعت بحث.

تحقیق در مسئله جرح وقتل
اما تحقیق در مسئله آن است که قتل، جایز است اگر آن گناه اهم از خون یک انسان تبهکار باشد و جامعه هم با این اصلاح خواهد شد البته اگر او می‌خواهد کسی که اشرف از اوست و انفع به حال اسلام و مسلمین است او را از بین ببرد.
پرسش:...
پاسخ: جلوی منکر گرفته بشود، ساختن اشخاص برای آن است که معروف واقع بشود و منکر واقع نشود. گاهی برای اینکه منکر، واقع نشود مرتکب را؛ کسی که می‌خواهد مرتکب به این گناه بشود او را از بین می‌برند. حالا اگر کسی قصد قتل یک انسان پارسای سودمند به حال امت اسلامی را داشت این منکر است دیگر، اگر کشت که خب مسئله قصاص مطرح است ﴿وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی اْلأَلْبابِ﴾ حالا یا ولی دم عفو می‌کند یا دیه می‌گیرد بر اساس مصالحه، اینها حکم اولی یا قصاص می‌کند این برای ولیّ دم است؛ اما همه افراد جامعه موظف‌اند اگر فهمیدند این شخص، قصد قتل فلان انسان صالحی که برای امت اسلامی سودمند است دارد، قصد قتل او را دارد حالا گرچه توده مردم نتوانند به عنوان نهی از منکر او را از بین ببرند ولی ولیّ مسلمین که این حق را دارد، چون غرض از امر به معروف و نهی از منکر آن است که منکر واقع نشود.

پرسش:...
پاسخ: نه؛ آن هنوز حد نیست که به عهده محکمه قضایی باشد او را محکمه قضایی به عهده می‌گیرد اگر جزء محارب بود، حد بر او جاری است این باید در محکمه قضایی ثابت بشود ولی اینکه گفتند جرح و قتل هست؛ منتها امام یا نایب امام به عهده می‌گیرند معنایش آن است که برای اینکه منکر واقع نشود کسی که قصد ارتکاب جرم بزرگ را دارد اگر با آن راههای اولی نتوانستیم جلوی فساد را بگیریم نوبت به راه سوم می‌رسد؛ منتها متولی این راه سوم حکومت اسلامی است.
پرسش:...
پاسخ: آن حضرت فرمود که «تأمُرونّی أن أقتل قاتلی» جواب اساسی به آن جمله داد، فرمود مقدر الهی این است و ما نباید با آن علمی که داریم عمل بکنیم، با این علم ظاهری آن هم که کاری نکرده و کسی هم مشخص نیست که دارد چه کار می‌کند.
پرسش:...
پاسخ: اگر ولیّ فقیه بداند بر اساس علم ظاهری بر او واجب است که این را بکشد، به عنوان نهی از منکر، چه اینکه در جبهه‌های جنگ هم همین طور است دیگر. در جبهه‌های جنگ که کسی منتظر نیست کسی را بکشد بعد قصاص بکنند که، همین که دارد مسلمانی را می‌کشد او را می‌کشند دیگر، در جبهه جنگ که به عنوان قصاص نیست یا به عنوان حد نیست، به عنوان اینکه دارد منکری را مرتکب می‌شود مؤمنی را می‌کشد خب، این را می‌کشند که منکر، واقع نشود دیگر.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ فرمود من می‌خواهم که امر به معروف و نهی از منکر بکنم، منکر محقق است؛ اما کسی که عالماً عامداً گناه کرده است او را محکمه تعزیر می‌کند که چرا این کار را کردی ولو توبه هم کرده باشد؛ اما نهی از منکر برای آینده است؛ اگر کسی دو بار معصیت کرد بار سوم هم می‌خواهد بکند یا نه، همان بار اول است ولی عالماً عامداً می‌خواهد دست به این کار بزند، انسان جلویش را می‌گیرد. نهی از منکر برای این است که نکند، حد و تعزیر این است که چرا کردی.
پرسش:...
پاسخ: نه منع و اجبار هست، اگر در جامعه منع و اجبار نباشد که می‌شود هرج و مرج ﴿وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً﴾ اما آن منع و اجبار کلامی نیست، شخص آزاد است؛ اما آزاد است معنایش این نیست که جلوی هر کسی را باز می‌گذارند که هر کسی هر کاری انجام داده است بکند.
پرسش:...
پاسخ: نه ﴿وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً﴾ همین است. نه؛ اینجا هم که نفرمود امر یعنی لفظاً که، امر به معروف را حالا از نهج‌البلاغه می‌خوانیم، امر به معروف و نهی از منکر از اخلاق الهی است «لَخُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ» این‌چنین نیست که حتماً با لفظ باشد که، گاهی با فعل است گاهی با لفظ است و مانند آن. خب، اینکه در کتابهای فقهی به سه قسمت کرده‌اند در قسمت اول که گفتند قلبی است و بعضی خواستند بگویند این جزء لوازم ایمان است باید عنایت کرد منظور بزرگان فقه که گفتند قلبی است و لسانی است و یدی، آن قلب نه یعنی انزجار محض، بلکه انزجار مبرزدار و مقصود از یدی هم همین ضرب و جرح و قتل است و فرق جوهری نهی از منکر با حد و تعذیر هم همان است؛ منتها متولی‌اش در حکومت اسلامی ولیّ مسلمین و منسوبین از قبل ولی‌اند وگرنه می‌شود هرج و مرج.

عتاب قرآن به آمرین و ناهین بی عمل
در آیات قرآن کریم چند بخش دارد که ناظر به آمر به معروف و ناهی از منکر است و کسانی که امر به معروف می‌کنند و نهی از منکر هم می‌کنند ولی خودشان خلاف را مرتکب می‌شوند قرآن کریم می‌فرماید که شما عاقل نیستید که این بحثش در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت. ﴿أَ فَلا تَعْقِلُونَ﴾ که این عقلی که «ما عُبِدَ بِه الرحمان و اکْتُسِبَ به الجِنان» این را ندارد نه عقل نظری را نداشته باشد، عقل نظری ممکن است که خیلی از این مسائل را خوب بتواند تحلیل کند عالم باشد و این را قرآن، عاقل نمی‌داند یعنی کسی که مسائل را خوب می‌فهمد این در فرهنگ قرآن عاقل نیست عاقل آن است که خوب بفهمد و خوب عمل کند، این یک مرحله از خود نهی از منکر و امر به معروف کردن نسبت به آمرین به معروف و تارکین له و ناهین عن المنکر و عاملین به. از این لحن، تندتر همان است که در سورهٴ مبارکهٴ «صف» آمده است که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ ٭ کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ﴾ بنا بر اینکه این ناظر به نفاق نباشد و ناظر به خلف وعده نباشد که مقدس اردبیلی(رضوان الله علیه) یکی از محتملات را همین دانستند و خواستند از این آیه استفاده کنند که وفای به وعده واجب است و خلف وعده حرام اگر ناظر به آنها نباشد یا اختصاص به آنها نداشته باشد مسئله امر به معروف و نهی از منکر را شامل می‌شود در صورتی که آمر به معروف، خودش اهل معروف نباشد و ناهی از منکر خودش اهل منکر باشد فرمود یک عذاب عظیمی است عذاب بزرگی است ﴿کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ﴾.

پرسش:...
پاسخ: بحث اخلاقی است دیگر شرط فقهی نیست، لذا عدالت در آمر به معروف و نهی از منکر شرط نیست چون اینها تکلیفهای مستقلی‌اند واجبات استقلالی‌اند، واجبهای ارتباطی نیستند که حالا اگر کسی امر به معروف کرد و خودش معروف را انجام نداد، این‌چنین نیست که امر به معروف از او ساقط شده باشد که اینها واجبهای ارتباطی باشند که واجبهای مستقل‌اند؛ اگر کسی معروف را انجام نداد، امر به معروف هم نکرد دو تا گناه کرده کسی منکر را مرتکب شد، نهی از منکر هم نکرد دو تا گناه کرده.

ترتیب در چگونگی امر ونهی از دیدگاه قرآن
مطلب بعدی آن است که این امر به معروف و نهی از منکر که مراتبی بر او ذکر شده اول از مرحله نرم و آسان بعد به مرحله شدید، گذشته از اینکه در روایات این مراحل تنظیم شده است از آیات قرآنی هم ترتب این مراحل فی‌الجمله استفاده می‌شود، نظیر آیهٴ نه سورهٴ «حجرات» این است که ﴿وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی اْلأُخْری فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتّی تَفی‏ءَ إِلی أَمْرِ اللّهِ﴾؛ اگر دو گروه اهل ایمان با هم مبارزه و مقاتله دارند این‌چنین نیست که شما اول با اینکه می‌دانید حق با کیست با اینکه می‌دانید حق با کیست این‌چنین نیست که اول به نفع مظلوم مقاتله کنید اول ﴿فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما﴾؛ اگر این طایفه باغیه، رجوع کرد «فاءَتْ» یعنی رجعت عن البغی و الظلم خب، مسئله حل است اگر با اصلاح شما با امر به معروف و نهی از منکر شما اثر نکرد او بر بغی‌اش ادامه می‌دهد، آن‌گاه به نفع مظلوم وارد جنگ بشوید ﴿فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتّی تَفی‏ءَ إِلی أَمْرِ اللّهِ﴾ این نشانه ترتب در نحوه ابلاغ است! نحوه امر و نحوه نهی.

ترتیب مامور و منهی در لسان قرآن
اما ترتبی که درباره مأمورها و منهی‌ها آمده، امر به معروف همان طوری که اول از خود انسان شروع می‌شود برابر سورهٴ «بقره» برابر سورهٴ «صف» که فرمود: ﴿کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ﴾ بعد از اصلاح خود از اعضای خانواده باید شروع بکند اعضای خانواده که اصلاح شدند قوم و قبیله و همسایه و عشیره مطرح‌اند درباره اصلاح اعضای خانواده همان کریمه شش سورهٴ «تحریم» است که فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ نارًا وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ﴾؛ خودتان و اعضای خانواده را از این آتش نجات بدهید. وقتی اعضای خانواده با این وظیفه‌اش را گفت اصلاً انجام وظیفه کرد حالا یک وقت است نظیر لوط و نوح می‌شود یک وقت نه، وظیفه را باید انجام بدهد. وظیفه که انجام شد آن وقت نوبت به اقربا و بستگان می‌رسد برابر آیهٴ 214 سورهٴ «شعراء» که فرمود: ﴿وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ اْلأَقْرَبینَ﴾ بعد هم نوبت به کل جامعه می‌رسد. پس اول اصلاح خود برابر آیهٴ «صف» و سورهٴ «بقره» بعد اصلاح اعضای خانواده، برابر سورهٴ «تحریم» بعد اصلاح فامیلها و اقربا، برابر آیهٴ 214 سورهٴ «شعراء» بعد هم جامعه حالا این‌چنین نیست که اگر کسی به اصلاح جامعه داخلی می‌پردازد، نوبت به قبیله نرسد وقتی که به قبیله رسید، نوبت به جامعه نرسد، این نظم را رعایت کند اُولیٰ است، نه اینکه حالا اگر در منزل، اعضای خانواده را امر به معروف نهی از منکر کرد باید اینها اصلاح بشوند تا بعد به جامعه برسد یا اینها را امر بکند، بعد بیاید به جامعه.

پرسش:...
پاسخ: بله ﴿وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ اْلأَقْرَبینَ﴾ امر است ﴿قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ نارًا وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ﴾ امر است ﴿وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها﴾ هم امر است و ﴿وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ﴾ هم ﴿وَ لْتَکُنْ﴾ امر است؛ اما آیا ترتیب هم واجب است یعنی اول اصلاح خود بعد اصلاح اعضای منزل بعد اصلاح قبیله و ارحام و عشیره و همسایه بعد اصلاح جامعه که اینها واجبهای ارتباطی ترتیبی‌اند یا نه این ترتیب را رعایت بکند اُولیٰ است البته اولی است.

امر به معروف عملی بالاترین نوع امر به معروف
بالاترین امر به معروف همان امر به معروف عملی است یعنی انسان طوری در جامعه زندگی کند که ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُورًا یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ﴾ چون می‌دانید مردم با عمل می‌آیند با عمل هم می‌روند، کم‌اند که با حرف بیایند و با حرف بروند آن خیلی کم‌اند، نوعاً با عمل می‌آیند با عمل هم می‌روند در یک جامعه چند میلیونی البته یک عده‌ای هستند که با حرف می‌آیند و با حرف هم می‌روند؛ اما اکثری جامعه با عمل می‌آیند و با عمل هم می‌روند این تفاوتهایی که در طی این ده سال ملاحظه فرمودید همین است. در صدر انقلاب با عمل آمدند حالا اگر گوشه کنار کشف خلاف از ماها دیدند می‌رمند، برای اینکه با عمل آمدند با همان معیاری که آمدند با همان معیار هم وضعشان برمی‌گردد، لذا گفتند بهترین راه آن است که ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُورًا یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ﴾ باشد.

پرسش:...
پاسخ: بله؟ نه؛ اگر کسی بخواهد جامعه را امر کند امر عملی همین است مگر نمی‌خواهد معروف واقع بشود، فرمان می‌دهد بعد می‌گوید ما اسوه شماییم دیگر، الگو نشان می‌دهد دیگر جامعه جا برای جاهلیت او نمی‌ماند وقتی الگو را دید دیگر تخلف نمی‌کند.
پرسش:...
پاسخ: این دعوت، در مقابل امر به معروف نیست آن دعوتی که ﴿یدعون الی الخیر﴾ چون در مقابل قرار گرفته شد، به وسیله تخلل کلمه «واو»، لذا گفته شد که دعوت دارد امر به معروف است و اگر «واو» نبود ممکن بود بگوییم این تفصیل بعد از اجمال است چه اینکه مقدس اردبیلی(رضوان الله علیه) و دیگران [همین تفصیل بعد از اجمال را] احتمال می‌دهند این «واو» نمی‌گذارد دعوت به خیر غیر از امر به معروف است ولی اگر کسی مسئول یک جامعه شد، بهترین راه برای امر کردن، همان روش به سنت و سیرت عملی اوست.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:40

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن