سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «تنها راه مقابله با فتنه»، سال 1389
خاصیت فتنه این است که ابعاد مبهمی دارد و گاهی عناصری از حق ـ هرچند به صورت ضعیف و ظاهریـ در آن استخدام میشود و به فرموده حضرت امیر علیه السلام یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَان1، اختلاط حق و باطل باعث میشود برای بسیاری از افراد شبههها، ابهامها و سؤالهایی باقی بماند و این تحقیقات و پژوهشها کمک میکند که ابهامها برطرف شود؛ سؤالاتی از این؛ قبیل که آیا سران فتنه به عاقبت کار میاندیشیدند؟ آیا آنها راضی بودند به اینکه صریحاً اقداماتی علیه دین، انقلاب و نظام انجام بگیرد و اگر راضی بودند آیا این اقدامات را به عنوان هدف در نظر میگرفتند، یا تاکتیکی بود که به خیالشان از آن عبور میکنند. چنین سوالاتی در اذهان بعضی؛ باقی مانده بود؛ مخصوصاً کسانی که فریب خورده بودند و بدون سوءنیت از بعضی سران فتنه حمایت کرده بودند.
طبیعی است وقتی کسی موضعی را اتخاذ کند، مخصوصاً اگر حرفش قابل توجه دیگران باشد و کسانی از او تبعیت کنند، بعد از آنکه معلوم شد اشتباه کرده، نمیخواهد به این زودیها اقرار به اشتباه کند؛ بلکه اشتباهش را توجیه میکند؛ طبیعت آدمیزاد این چنین است. شاید بنده هم اگر در درسم اشتباهی بکنم و یکی از دوستان بگوید که فلان مطلب را اشتباه گفتی، سعی کنم توجیه کنم و بگویم مقصودم حرف دیگری بود؛ نمیخواهم زود اقرار کنم که اشتباه کردم.
کسی که در موقعیت بالای اجتماعی است، عده زیادی طرفدار دارد و دیگرات از او حرشنوی دارند، لازم نیست موقعیت سیاسی هم داشته باشد، فرض کنید استادی در کلاس دانشگاه یا در حوزه اظهار نظری کرده و ناآگاهانه اشتباهی کرده، به طور طبیعی برایش سخت است که بگوید اشتباه کردم. در چنین مواردی غالباً میگویند: ما خودمان اصلاحطلب بودیم، اصل نظام را قبول داشتیم، قانون اساسی را قبول داشتیم، حتی ولایتفقیه را قبول داشتیم؛ اما کسان دیگری که میخواستند ما را خراب کنند، آمدند و شعارهایی علیه اسلام دادند و این جریانات را به راه انداختند. اینجاست که چنین سؤالات و شبهههایی باقی میماند که واقعاً این افراد چه اندازه با نیت و عمداً به این کارها اقدام کردهاند و حاضر بودند این حوادث اتفاق بیافتد.
خاصیت فتنه این است که ابعاد مبهمی دارد و گاهی عناصری از حق ـ هرچند به صورت ضعیف و ظاهریـ در آن استخدام میشود و به فرموده حضرت امیر علیه السلام یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَان1، اختلاط حق و باطل باعث میشود برای بسیاری از افراد شبههها، ابهامها و سؤالهایی باقی بماند و این تحقیقات و پژوهشها کمک میکند که ابهامها برطرف شود؛ سؤالاتی از این؛ قبیل که آیا سران فتنه به عاقبت کار میاندیشیدند؟ آیا آنها راضی بودند به اینکه صریحاً اقداماتی علیه دین، انقلاب و نظام انجام بگیرد و اگر راضی بودند آیا این اقدامات را به عنوان هدف در نظر میگرفتند، یا تاکتیکی بود که به خیالشان از آن عبور میکنند. چنین سوالاتی در اذهان بعضی؛ باقی مانده بود؛ مخصوصاً کسانی که فریب خورده بودند و بدون سوءنیت از بعضی سران فتنه حمایت کرده بودند.
طبیعی است وقتی کسی موضعی را اتخاذ کند، مخصوصاً اگر حرفش قابل توجه دیگران باشد و کسانی از او تبعیت کنند، بعد از آنکه معلوم شد اشتباه کرده، نمیخواهد به این زودیها اقرار به اشتباه کند؛ بلکه اشتباهش را توجیه میکند؛ طبیعت آدمیزاد این چنین است. شاید بنده هم اگر در درسم اشتباهی بکنم و یکی از دوستان بگوید که فلان مطلب را اشتباه گفتی، سعی کنم توجیه کنم و بگویم مقصودم حرف دیگری بود؛ نمیخواهم زود اقرار کنم که اشتباه کردم.
کسی که در موقعیت بالای اجتماعی است، عده زیادی طرفدار دارد و دیگرات از او حرشنوی دارند، لازم نیست موقعیت سیاسی هم داشته باشد، فرض کنید استادی در کلاس دانشگاه یا در حوزه اظهار نظری کرده و ناآگاهانه اشتباهی کرده، به طور طبیعی برایش سخت است که بگوید اشتباه کردم. در چنین مواردی غالباً میگویند: ما خودمان اصلاحطلب بودیم، اصل نظام را قبول داشتیم، قانون اساسی را قبول داشتیم، حتی ولایتفقیه را قبول داشتیم؛ اما کسان دیگری که میخواستند ما را خراب کنند، آمدند و شعارهایی علیه اسلام دادند و این جریانات را به راه انداختند. اینجاست که چنین سؤالات و شبهههایی باقی میماند که واقعاً این افراد چه اندازه با نیت و عمداً به این کارها اقدام کردهاند و حاضر بودند این حوادث اتفاق بیافتد.
تاکنون نظری ثبت نشده است