- 30
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 11 تا 14 سوره انفال
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 11 تا 14 سوره انفال":
گاهی ذات اقدس الهی مبادی تکوینی یک امر را فراهم میکند بعد امر تشریعی میکند میفرماید
ذات اقدس الهی اراده نکرده است بلاواسطه انسانها را تطهیر کند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ اْلأَقْدامَ ٭ إِذْ یُوحی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَةِ أَنّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ ٭ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشاقِقِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ ٭ ذلِکُمْ فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلْکافِرینَ عَذابَ النّارِ﴾
در جریان جنگ بدر که فضا برای هراس و ناآرامی آماده بود ذات اقدس الهی چندین کمک به مسلمین عنایت کرد اولاً هراس و ترس آنها را که با اضطراب است آن را با افاضه امن برطرف کرد و خستگی را به وسیله خواب برطرف کرد ﴿إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ﴾ خوابی که روی اطمینان و آرامش باشد دو برکت را به همراه دارد یکی آنکه اضطراب و ترس از بین میرود یکی اینکه خستگی از بین میرود این عنایت الهی است اصل خواب را خداوند به عنوان آیهای از آیات الهی یاد میکند میفرماید ﴿وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ﴾ در روز قدرت کسب دارید در شب میآرمید هر دو آیت الهی است لکن در فضای خوف و اضطراب خواب امن نصیب کسی بشود این دو برکت را به همراه دارد یکی باعث رفع اضطراب و نگرانی است و یکی هم باعث رفع خستگی است ﴿إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ﴾ چون مشرکین در آن چاه بدر مسلط شدند و جلوی مسلمین را گرفتند آب زمینی بهره مسلمین نمیشد ذات اقدس الهی آب آسمانی بر آنها فرستاد فرمود ﴿وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً﴾ شما که از آب چاه و آب زمین محروم شدید خدای سبحان آب آسمانی برای شما نازل کرد اصل آب که برکت الهی است در اختیار خداست ذات اقدس الهی تهدید کرد فرمود به اینکه این چشمهها و چاهها و قناتها که سر حیات شماست به فرمان الهی میجوشند اگر خدای سبحان اراده کند که این آبها یک مقداری پایین برود مقداری که دیگر در دسترس صنعت شما نباشد یکی دو هزار متر سه هزار متر اینها پایینتر برود ﴿إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ﴾ حالا اگر این آبها سطحشان این سفرههای زیرزمینی پایین برود چون تمام این ترافیکها سه راهها چهار راهها این چراغ سبزها چراغ قرمزها را در زیر زمین او معین کرده که کجا برود کجا نرود ﴿فَسَلَکَهُ یَنابیعَ فِی اْلأَرْضِ﴾ او مسلکها را معبرها را اتوبانها را خیابانها را بیابانهای زیر زمینی را مشخص کرده است که کدام آب کدام راه برود کدام آب کدام راه نرود سطحاش هم او مشخص کرده است راه را هم مشخص کرده است حالا مسلکها را راهها را او مشخص کرد اگر این راهها را عوض بکند نصیب کسی نخواهد شد اگر سطح آب را پایین ببرد غور بشود اینها غائر بشوند در دسترس کسی نیست فرمود ﴿إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ﴾ آب جاری که «تراه العیون و تناله الدلاء» به آن میگویند آب معین آبی که چشم او را ببیند و دلو به او برسد در گذشته از راه دلو استفاده میکردند حالا از راههای دیگر فرمود آبی که در دسترس شما باشد و در دید شما قرار بگیرد آن آب را میگویند معین خب چه کسی آن آب را برای شما میآورد بنابراین راههای زیرزمینی آب تنظیماش و هدایت این ترافیک به دست خداست سطح آب هم به دست خداست چه اینکه آب بالا هم به دست خداست فرمود به اینکه حالا اینها آمدند این چاه بدر را تحت سلطه خود قرار دادند شما محروم شدید جای خوب هم گرفتند اینها ولی ما از آسمان برای شما آب فرستادیم ﴿وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً﴾ این آب برای چندین کار است ﴿لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ﴾ آن طهارت حدسی و خبثی را تأمین بکند و وسوسههای شیطان را هم با نزول این باران برطرف بکند.
فرق فراوانی بین این آیه محل بحث با آیه سورهٴ مبارکهٴ احزاب است و آیه تطهیر بیان آن فرق مهم آن است که گاهی ذات اقدس الهی مبادی تکوینی یک امر را فراهم میکند بعد امر تشریعی میکند میفرماید به اینکه با این اموری که من برای شما فراهم کردم خودتان را طاهر کنید آنگاه آن طهارت که نصیب انسان میشود مبادی اختیاری دارد با مبادی اختیاری خود مکلف طهارت برای او پدید میآید قهراً سقفاش تا حد عدالت است اگر خیلی هم انسان ترقی بکند به یک عدل کاملی برسد دیگر آن عصمت الهی که موهبت خاصه است نصیب او نخواهد شد زیرا انسان با اراده خود میخواهد طاهر بشود و ذات اقدس الهی بعد از تأمین کردن آن مبادی تکوینی امر تشریعی کرده است بین اراده خدا و حصول طهارت اراده خود مکلف فاصله است او اراده کرده است که از این راهها با فرستادن باران و تنظیم این مسائلی که مربوط به طهارت است شما را طاهر بکند آن وقت امر میکند که شما این آب استفاده کنید خودتان را تطهیر کنید از آن به بعد دیگر اراده خود مکلف واسط و فاصل است پس این میشود یک اراده تشریعی زیرا ذات اقدس الهی اراده نکرده است بلاواسطه انسانها را تطهیر کند چه این آیه محل بحث چه آیه ٦ سورهٴ مبارکهٴ مائده پیاماش همین است اما آیه سورهٴ مبارکهٴ احزاب که علی حده باید اشاره بشود مطلب دیگری است در سورهٴ مبارکهٴ مائده آیه ششم به این صورت بیان فرمود فرمود وضو بگیرید یا تیمم بکنید این غسلتان و مسحتان یا طهارت مائی باری آن است که شما را طاهر بکند آیه شش سورهٴ مبارکهٴ مائده این است که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ﴾ این مال وضو ﴿وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا﴾ شما خودتان طاهر بشوید نه میخواهم شما را طاهر کنم من میخواهم شما خودتان را طاهر بکنید میشود اراده تشریعی ﴿وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ﴾ غائط آن جای پست را میگفتند که برای قضای حاجت میرفتند مثل اینکه الآن بگویند از دستشویی کسی بیرون آمد کم کم این کلمه هم دیگر به منزله تصریح میشود این کلمه دستشویی هم رخت برمیبندد یک کلمه دیگری به کار میآید ﴿أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیدًا طَیِّبًا﴾ این صعید طیب یعنی سرزمین پاک یک روزی به صورت صعید زرق و صعید پراکنده و در هم ریخته مبدل خواهد شد یعنی همه زمین این چنین میشود تنها یک چیز برای آدم میماند و آن همان چیزی است که با جان آدم همراه است الآن برای ما این نسخههای خطی کتابهای خطی اینها خیلی ارزشی است ولی یک روزی میرسد که همه اینها تبدیل میشود به آن روزی که ﴿إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ﴾ آن روز کتابهای خطی و نسخههای خطی و مسجدها و حسینیهها بماند یک چیز بالأخره به همراه آدم است آن که ما با خودمان میبریم وگرنه همه آنچه که روی زمین است اعم از نسخ خطی اعم از مساجد اعم از حسینیهها همه اینها به صورت صعید زرر درمیآید روزی که ﴿إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ﴾ بشود و مانند آن به هر تقدیر فرمود ﴿فَتَیَمَّمُوا صَعیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ مِنْهُ ما یُریدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ﴾ فرمود آن وضو این هم غسل اگر طهارت مائیه در وضو و همچنین طهارت مائیه در غسل میسورتان نشد ﴿فَتَیَمَّمُوا صَعیدًا طَیِّبًا﴾ میشود طهارت ترابیه بدل از وضو یا طهارت ترابیه بدل از غسل یعنی تیمم بدل از غسل تیمم بدل از وضو پس به مجموع طهارت ترابیه و مائیه یعنی وضو و غسل و تیمم بدل از غسل و تیمم بدل از غسل اینجا ذکر شد آنگاه در پایان جمع بندی کرد فرمود به اینکه ﴿ما یُریدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُریدُ لِیُطَهِّرَکُمْ﴾ خدا اینکه فرمود وضو بگیرید غسل بکنید اگر مقدورتان نشد تیمم بدل از وضو یا تیمم بدل از غسل بکنید صورتتان را خاکمالی کنید برای اینکه شما را پاک بکند خب پیداست که طهارت ظاهری منظور نیست آن غرور و منیت و فخرتان را با این خاکمال کردنها پاک بکنید شستشو کنید.
پرسش: ...
پاسخ: خب آن نیت میخواهد دیگر نیت میخواهد دیگر پس انسان برای رضای خدا صورتاش را خاکی میکند آن وقت همه غرور میریزد و همه مشکلاتمان در این من و ماست وگرنه کشور را به خوبی میشود اداره کرد تمام مشکل این است که چرا من نگفتم شما گفتید؟ همه حرف همین است.
پرسش: ...
پاسخ: چرا کل زمین ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ﴾ منتها مرکز معموراً مجسم میشود متمثل میشود وگرنه ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ﴾ به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کردند به اینکه خب این کوهها چه میشود؟ فرمود ﴿وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبّی نَسْفًا﴾ ﴿لا تَری فیها عِوَجًا وَ لا أَمْتًا﴾ فرمود به اینکه از تو سؤال میکنند این کوهها و تپه ماهورها و بلندیها اینها چی میشود فرمود همه اینها را خدا صاف میکند در زمین قیامت یک قاع صفصف قاع یعنی بیابان قاعه یعنی بیابان صفصف وصف تأیید اوست که هیچ اعوجاج و کجی نیست الآن بالأخره یک تپهای هست یک تلی هست یک دیواری هست یک خانهای هست انسان شرمنده خودش را در لای اینها پنهان میکند آن روز یک صحنه صافی است چشم اهل محشر هم تیزبین است ﴿فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ﴾ حدید است حدت دارد تیز است نه تنها دو فرسخ نه تنها دو میلیون فرسخ نه تنها دومیلیارد فرسخ هرچه را بخواهد میبیند آن وقت کسی هم نمیتواند خودش را پنهان کند کجا پنهان کند؟ تپه و کوه و دره و دیوار و اینها که نیست چشم هم که الی ماشاءالله هرچه خدا بخواهد میبیند انسان میتواند ببیند ﴿فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ﴾ به هر تقدیر فرمود ﴿وَ لکِنْ یُریدُ لِیُطَهِّرَکُمْ﴾ خدا میخواهد شما را تطهیر کند خب با آن آب و خاک میخواهد شما را پاک کند یعنی خدا مبادی تکوینی را فراهم کرده یک دستور تشریعی داده دو شما با تطبیق کار شریعت خودتان را تطهیر کنید خداوند میخواهد از راه وضو و غسل شما را پاک بکند این میشود اراده تشریعی چه اینکه در جریان جنگ انفال هم فرمود خدا با اراده تشریعی میخواهد شما را پاک کند خدا این آب را فرستاده بعد شما غسل کنید وضو بگیرید نماز بخوانید پاک بشوید در همه موارد بازگشتاش به این است که ایجاد مقدمات تکوینیاش به اراده ذات اقدس الهی است اما بین آن کار خدا و حصول طهارت شما فعل شما اراده شما و دستور خدا که اراده تشریعی اوست فاصله است آن وقت سقفاش هم میشود حد اکثر عدالت بر خلاف سورهٴ مبارکهٴ احزاب آیه تطهیر او مستقیماً اراده کرده که این ذوات نورانی را تطهیر کند ﴿ا ِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا﴾ نه یعنی باران بفرستد نه یعنی آب به شما بدهد نه به شما دستور وضو و یتمم بدهد این چیز دیگر است این مستقیماً اراده کرده که این ارواح شما را طیب و طاهر بکند این اراده همان است حصول مراد همان این در آسمان است این در زمین فاصله خیلی است خب فرمود ﴿لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ اْلأَقْدامَ﴾ که پنج شش فایده مخصوصاً دستور فرموده است بعد میفرماید به اینکه اذ یوحی این یوحی اذ تستغیثون یا منصوب است به اذکر یا ظرف است برای ﴿وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرینَ﴾ ﴿لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ﴾ ﴿وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ إِذْ تَسْتَغیثُونَ﴾ «وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ اذ یوحی ربک» یا به گذشته مرتبط است یا منصوب است به فعل محذوف مقدم فرمود ذات اقدس الهی به فرشتهها وحی میفرستد به فرشتهها میگوید شما مبادا خیال کنید که از شما کاری ساخته است این را که به فرشتهها همیشه میفرماید فرشتهها هم ﴿وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ﴾ ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ اما برای اینکه ما بفهمیم که رابطه فرشتهها با خدا رابطه عبد و مولاست همین برای اینکه به ما بفهماند که فرشته اگر کاری میکند مأمور الهی است و در حقیقت پیام الهی را میآورد ﴿إِذْ یُوحی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَةِ أَنّی مَعَکُمْ﴾ من با شمایم یعنی مطمئن باشید خب فرشته که هراسی ندارد اما برای اینکه به ما بفهماند به اینکه اگر از فرشته کاری ساخته است برای اینکه تحت معیت خاصه ذات اقدس الهی است این معیت غیر از معیت سورهٴ مبارکهٴ حدید است آن معیت با همه است در اوائل سورهٴ مبارکهٴ حدید دارد ﴿وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ﴾ این معیت قیومیه با همه است با مؤمن هست با کافر هست با عاصی هست با مطیع هست هر کس در هر شرایطی باشد خدای سبحان با او هست و محیط به اوست علماً و قدرتاً اما این معیتی که ذات اقدس الهی به موسی و هارون (سلام الله علیهما) دارد یا به پیغمبر دارد یا با فرشتگان جنگ بدر دارد این معیت خاصه است اگر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به همراهش در غار فرمود ﴿لا تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنا﴾ این یک معیتی نیست که با سوره حدید یکی باشد که چون آن معیت با کفار هم هست یا وجود مبارک موسای کلیم در بحبوحه خطر میگوید به اینکه ﴿إِنَّ مَعی رَبّی سَیَهْدینِ﴾ این یک معیت خاصه است در سورهٴ مبارکهٴ طه به موسی و هارون (سلام الله علیهما) طبق آیه ٤٦ سورهٴ مبارکهٴ طه فرمود به اینکه ﴿لا تَخافا﴾ به موسی و هارون (سلام الله علیهما) فرمود به اینکه نترسید ﴿إِنَّنی مَعَکُما﴾ من با شما هستم ﴿أَسْمَعُ وَ أَری﴾ خب این ﴿أَسْمَعُ وَ أَری﴾ یعنی اسمع و اری لاعینکم و لانصرکم وگرنه أَسْمَعُ وَ أَری با فرعون هم هست هرچه که آل فرعون میکنند خدا یسمع و یری یک معیتی که نتیجهاش دیدن و شنیدن باشد چون او ﴿کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ﴾ است ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ بَصیرٌ﴾ است ﴿عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ است این یک معیت خاصه است من میشنوم اگر استسحار کنید میبینم نفس شما را پس این معیت خاصه است خب پس در این چند مورد یعنی جایی که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود ﴿لا تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنا﴾ یا آنجا که موسای کلیم میفرماید به اینکه ﴿إِنَّ مَعی رَبّی سَیَهْدینِ﴾ یا آنجا که ذات اقدس الهی به موسی و هارون (سلام الله علیهما) میفرماید ﴿إِنَّنی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَری﴾ یا در اینجا که خدا به ملائکه میفرماید ﴿أَنّی مَعَکُمْ﴾ همه اینها معیت خاصه است خب پس به ملائکه هم میگوید تا حواس ما جمع باشد که از ملک هم کاری ساخته نیست اگر کاری هست مال ذات اقدس الهی است.
پرسش: ...
پاسخ: آنجایی که برای مؤمنین معیت دارد البته معیت خاص است
پرسش: ...
پاسخ: بله اگر جایی که نسبت به مؤمنین باشد بله معیت خاص است و آن معیت مطلق برای عاصی و مطیع یکسان است خب در اینجا به ملائکه فرمود به اینکه ﴿أَنّی مَعَکُمْ﴾ حالا بیایید مأموریتتان را انجام بدهید شما مأموریتتان عبارت از این است که ﴿فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا﴾ اینکه دارد ﴿یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ﴾ خدای سبحان انسانهای مؤمن را تثبیت میکند ثبات قدم میدهد پایمردی میدهد استقامت میدهد همین است گاهی میبینید قلب آدم میآرمد گاهی میبینید دوستان خوبی نصیباش میشود که اینها در حقیقت پیام فرشتهها را دارند میآورند همان طوری که شیاطین الانس گاهی انسان را اغوا میکند مأموران فرشتهها هم انسان را هدایت میکنند ﴿فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا﴾ اینها تثبیت میکنند من از آن طرف ﴿سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾ من در دلهای آنها هراس و ترس ایجاد میکنم مگر دل جزء سپاه و ستاد الهی نیست اگر ﴿لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ اگر طبق بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) «واعلموا عباد الله ان جوارحکم جنوده» جوانح ما هم جزء جنود اوست اینچنین نیست که دل ما در برابر خدا باشد اعضا و جوارح ما ستاد الهی است اگر انشاءالله ذات اقدس الهی خواست کسی را یاری کند با همین سربازان داخلی آدم را یاری میکند این لازم نیست از جای دیگر لشگر کشی کند و اگر خدای ناکرده خدا خواست کسی را بگیرد با همان زبان او با دست او _معاذ الله_ میگیرد اینجا لازم نیست از جای دیگر لشگر کشی بکند آدم یک حرفی میزند یک چیزی مینویسد یک چیزی را امضا میکند یک جایی میرود میافتد این بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) که فرمود «جوارحکم جنوده» همین است خب فرمود ﴿سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾ آنها از ترس دیگر حالا نمیتوانند بخوابند آنها هراسناک به میدان میآیند شما مطمئنا به میدان میروید در چنین شرایطی ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ﴾ گرچه این جمله قبلی خطاب به فرشتگان است و گاهی ممکن است خیال بشود این امر هم به فرشتگان است ولی محور اصلی این آیات مؤمنیناند چون به مؤمنین میفرماید ﴿إِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ ﴿إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ﴾ ﴿لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ﴾ همه این خطابها ناظر به مؤمنین است این خطاب هم ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ﴾ هم خطاب به مؤمنین است حالا که این چنین هست پس سر و گردن اینها را بزنید سر اینها را بزنید فوق اعناق یعنی فوق گردن فوق گردن همان سر است دیگر سرهایشان را بزنید و دستاویزهای آنها را هم بزنید انگشتانشان را قطع کنید که اینها نتوانند کاری بکنند قدم بردارند بخواهند جایی بروند بی انگشت مقدورشان نیست بخواند دست به سلاح ببرند بی انگشت مقدورشان نیست آنها را بزنید حالا یا کل بنان کنایه از آن است که دست و پایشان را قطع کنید یا نه دستاویزشان را قطع کنید یا نه انگشتانشان را قطع کنید که نتوانند دست به سلاح ببرند خب برای اینکه شما همه چیز دارید شما آرامید دشمن شما هراسان است شما تأیید فرشتگان دارید آنها ندارند ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ﴾ اما آیا فرشتگان هم این کار را کردند؟ این عقلاً محال نیست عقلاً محال نیست که فرشته کسی را بکشد اما حالا فرشته مثل بشر شده است دست به شمشیر کرده یا نه همان که اراده کرده طرف میمیرد چون انسان خودش الآن در فضای ملکوت دارد زندگی میکند یعنی الآن همه کارهایی که ما انجام میدهیم یک موجود مجردی سرپرستی همه کارهای مادی ما را انجام میدهد ما اندیشه میکنیم که فلان کار خوب است این اندیشه امر مجرد است بعد اراده میکنیم که این کار را انجام بدهیم این کار خوب است بعد این دست را بلند میکنیم ما که الآن جایی به جایی میرویم از مدرسه به منزل میرویم از منزل به مدرسه میرویم این جسم پنجاه شصت کیلویی را یک موجود مجرد دارد جابجا میکند الآن یک کسی پشت بام این نظام خلقت انسانی نگاه کند میبیند یک عده ارواح مجردیاند که این ابدان شصت هفتاد کیلو را دارند جابهجا میکنند آن روح که در بدن ما نیست که کسی در بدن ما نیست که در کله ما و قلب ما اینها که نیست اینها متعلق آن است یک لطیفهای مرحوم شیخ بهایی در کشکولاش دارد که میگوید لطیفترین تعبیر درباره رابطه روح و بدن این است که روح و بدن مثل لفظ و معناست حالا گاهی گفتند نظیر طائر ملکوت است که چند روزی قفسی ساخته است از بدن یک وقتی جزئی گفتند طور دیگر ایشان میفرماید لطیفترین تعبیر این است که رابطه روح و بدن مثل رابطه معنا و لفظ است آدم این لفظ را که میبیند به یاد آن معنا میافتد آن معنا چون هست این لفظ مستعمل است و اگر نباشد آن لفظ مهمل است ولی معنا که در لفظ نیست آدم این کلمه را کلمه زید را ز و یا و دال را اربا اربا بکند آن معنا را که این تو نمیآورد که روح هم چیزی نیست که انسان را در سالن تشریح قطعات او را جدا بکنند و روح را پیدا بکنند روح تعلق تدبیری به بدن دارد و بدن متعلق روح است در بدن که فرو نرفته که خب الآن جز آن است که یک موجود مجرد ملکوتی این هیکلها را جابجا میکند بگوید برو بگوید بیا بگوید بخواب بگوید غذا بخور رهبری همه کارهای این هیکل را آن موجود مجرد دارد آن است که «خلق الله الارواح» قبل چندین سال آن که من روحی به ذات اقدس الهی مرتبط است آن دیگر حلول نکرد که فرونرفته که بعد وقتی کار خودش را انجام داد با این ابدان کم کم کم کم رابطهاش را از این تن قطع میکند وقتی رابطهاش را اول کم کرد انسان منصرف میشود سهو و نسیان پیش میآید این حالت انصراف است بی علاقگی هم علاقهاش کم میشود هم انصراف پیدا میشود آخرهای عمر مثل آن میوهای که رسیده قبلاً چسبیده به این شاخه چون خام است و نرسیده بعد وقتی رسیده میخواهد رها کند آن را میبینید کم کم کم کم آماده است که این خوشه و شاخه را رها کند آن چیزی را که قبلاً دلبسته بود حالا یکی پس از دیگری برای او همه اینها بی خاصیت ظهور میکند بی جاذبه ظهور میکند تا کم کم کم کم به همان خورد و خواب و اینها بسنده میکند از این هم منصرف میشود بعد روزی رخاش ببیند و تسلیم شود این بدن را ول میکند و خودش به آن دیاری که باید برود میرود خب یک چنین موجودی الآن دارد اداره میکند پس اگر یک موجود ملکوتی کار مادی انجام داد تعجب ندارد ما در این فضا داریم زندگی میکنیم الآن این دستی که حرکت میکند چه کسی حرکت میدهد یک اندیشه حرکت میدهد آن اندیشه که در بدن که نیست جایی هم ندارد یک موجود مجرد است پس فرشته اگر بخواهد سر کسی را ببرد دست کسی را ببرد با اراده میبرد همان طوری که ما دست را حرکت میدهیم با اراده حرکت میدهیم حالا ما اگر کاری را خواستیم انجام بدهیم در خارج از محدوده با دست انجام میدهیم اما خود دست را با چه انجام میدهیم یک کاری را خواستیم انجام بدهیم به جایی برویم سخنرانی بکنیم با این بدن میرویم اما خود این بدن را چه کسی میبرد جز آن است که یک موجود ملکوتی این بدن شصت هفتاد کیلویی را جابهجا میکند اگر عصبانی شد همین انسانی که در حال عادی قدرتاش محدود است حالا ده نفر میخواهند جلویش را بگیرند نمیتوانند و اگر حال عادی شد کسی بخواهد این شصت کیلو را به زحمت حرکت بدهد یک وقتی در حال غضب نمیتواند ولی در همین این پرش گاهی میبینید چهار متر گاهی پنج متر گاهی شش متر این شصت کیلو را جابهجا میکند میاندازد دور خب آنها که وزنشان هفتاد کیلو است و پنج شش متر میپرند یا کمتر بیشتر میپرند بالأخره یک کسی هست که این شصت کیلو را پرت میکند یا نه؟ این همان اندیشه مجرد است این همان اراده مجرد است این چنین نیست که حالا یک کسی یک چیز دیگری در انسان به کار برده باشد این بدن ورزشکار شصت کیلویی یا هشت متر پرت کند این نیست پس یک موجود مجرد دارد این بدن مادی را اداره میکند ملک هم اگر بشود سر کسی را ببرد دست کسی را ببرد آن هم همین طور محذوری ندارد پس محال عقلی نیست ولی آیه روشن نیست که آیا فرشتگان کشتند یا نه اگر روایت معتبر بود با آن روایت هم میشود این معنا را اثبات کرد در تاریخ و روایات البته هست اما در حد قصه و تاریخ و اینها مرحوم امین الاسلام نقل کرده دیگران هم اگر در حد روایت باشد نه تاریخ همان کاری که ما در فقه داریم حداقلاش این است که روایتی باشد معتبر قابل قبول.
پرسش: ...
پاسخ: چون این آخر فضای آیه خطاب به مسلمین است آن چند تا آیه که خوانده شد همه ضمیر جمع خطاب به مسلمین است دیگر اذ تستغیثون یعنی انتم ربکم یعنی انتم ﴿فَاسْتَجابَ لَکُمْ﴾ یعنی انتم ﴿أَنّی مُمِدُّکُمْ﴾ یعنی انتم ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ یعنی انتم ﴿إِذْ یُغَشِّیکُم﴾ یعنی انتم ﴿یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ﴾ یعنی انتم ﴿لِیُطَهِّرَکُمْ﴾ یعنی انتم ﴿یُذْهِبَ عَنْکُمْ﴾ یعنی انتم ﴿لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ﴾ یعنی انتم خب همه اینها خطاب به مسلمین است دیگر آنگاه فثبتوا هم میتواند خطاب به اینها باشد اگر دلیل معتبری دلالت کرد در اینکه فرشتگان این کار را انجام دادند مخالف آیه نیست آیه از این جهت ساکت است نه دلیل عقلی بر خلاف هست نه دلیل نقلی منتها باید در مقام اثبات آن روایت را معتبر تلقی کرد با تاریخ ثابت نمیشود یک با قصه ثابت نمیشود دو با روایتهای ضعیف همان طور که حکم فقهی ثابت نمیشود سه روایت معتبری باشد قابل قبول است.
پرسش: ...
پاسخ: ممکن است متمثل بشوند
پرسش: ...
پاسخ: نه آن که بله و اما تمام این سیاق که ده دوازده تا ضمیر خطاب به مسلمین هست فاضربوا خطاب به کیست؟ آیا فاضربوا خطاب به ثبتوا است یا فضربوا خطاب به همه اینهاست که ده دوازده بار از اینها به کم یاد کرد آن خطاب که یقیناً فرشتگان است.
پرسش: ...
پاسخ: نه به انسانها هم میفرماید با آنها چیز کنید چه اینکه در جریان سورهٴ مبارکهٴ حجرات هم همین کار را کرده فرمود به اینکه شما بروید آنجا بساط اینها را به هم بزنید برای اینکه اینها شاق الله و رسوله در جریان مهاجرت یهودیها فرمود ﴿وَ لَوْ لا أَنْ﴾ آیه سه به بعد سوره حشر ﴿وَ لَوْ لا أَنْ کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ عَذابُ النّارِ ٭ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشَاقِّ اللّهَ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ ٭ ما قَطَعْتُمْ مِنْ لینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوها﴾ در متواری کردن این یهودیهای بنی قریضه و بنی ... و امثال ذلک.
پرسش: ...
پاسخ: اینها چون شق اسلام و مسلمین کردند در برابر اسلام و مسلمین مقاومت برخاستند باید عذاب بشوند حالا عذاب مثل اینکه در بخشهای دیگر فرمود ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ اینها باید عذاب بشوند حالا با فرشتگان عذاب میشوند یمکن به دست شما مسلمانها عذاب میشوند یمکن فرمود خدای سبحان اراده کرده که ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ اینجا هم فرمود ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ این سیل که میآید دو شق میکند دو حد درست میکند دره درست میکند میگویند این منشق کرده این سینه کوه را آنهایی که داعیه خلاف دارند خودشان در یک طرفند دیگران در طرف دیگر اینها شق .. مسلمین کردند مشاق کردند یعنی سینه این کوه را که صاف و شفاف بود دره دره درآوردند یعنی دره درآوردند این طرف از آن طرف بیخبر این طرف هم از آن طرف بی اطلاع این را میگویند شاقه شاقه ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ این صغرای قیاس ﴿وَ مَنْ یُشَاقِّ اللّهَ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ خب نحوه عقاباش چیست؟ ذلکم فذوقوه همین را بچشید فعلاً ﴿وَ أَنَّ لِلْکافِرینَ عَذابَ النّارِ﴾ تا او را بنوشید یک عذاب چشیدنی دارند که دنیاست یک عذاب نوشیدنی دارند که آخرت است چشیدنی مقدمه ایست برای نوشیدن این ذوق است اما آن که در سورهٴ مبارکهٴ انعام و مانند آن قبلاً گذشت ﴿لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیمٍ﴾ این است آن شرب یعنی نوشیدن این قدر میدهند که در حد نوشیدن باشد الآن هر عذابی که به کفار تحمیل میشود در حد چشیدن است آن عذاب آخرت که ﴿أَشَدُّ وَ أَبْقی﴾ است در حد نوشیدن است لذا فرمود به اینکه فعلاً اینها را بچشانید تا بعداً بنوشانیم اینها را ﴿ذلِکُمْ فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلْکافِرینَ عَذابَ النّارِ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
گاهی ذات اقدس الهی مبادی تکوینی یک امر را فراهم میکند بعد امر تشریعی میکند میفرماید
ذات اقدس الهی اراده نکرده است بلاواسطه انسانها را تطهیر کند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ اْلأَقْدامَ ٭ إِذْ یُوحی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَةِ أَنّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ ٭ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشاقِقِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ ٭ ذلِکُمْ فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلْکافِرینَ عَذابَ النّارِ﴾
در جریان جنگ بدر که فضا برای هراس و ناآرامی آماده بود ذات اقدس الهی چندین کمک به مسلمین عنایت کرد اولاً هراس و ترس آنها را که با اضطراب است آن را با افاضه امن برطرف کرد و خستگی را به وسیله خواب برطرف کرد ﴿إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ﴾ خوابی که روی اطمینان و آرامش باشد دو برکت را به همراه دارد یکی آنکه اضطراب و ترس از بین میرود یکی اینکه خستگی از بین میرود این عنایت الهی است اصل خواب را خداوند به عنوان آیهای از آیات الهی یاد میکند میفرماید ﴿وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ﴾ در روز قدرت کسب دارید در شب میآرمید هر دو آیت الهی است لکن در فضای خوف و اضطراب خواب امن نصیب کسی بشود این دو برکت را به همراه دارد یکی باعث رفع اضطراب و نگرانی است و یکی هم باعث رفع خستگی است ﴿إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ﴾ چون مشرکین در آن چاه بدر مسلط شدند و جلوی مسلمین را گرفتند آب زمینی بهره مسلمین نمیشد ذات اقدس الهی آب آسمانی بر آنها فرستاد فرمود ﴿وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً﴾ شما که از آب چاه و آب زمین محروم شدید خدای سبحان آب آسمانی برای شما نازل کرد اصل آب که برکت الهی است در اختیار خداست ذات اقدس الهی تهدید کرد فرمود به اینکه این چشمهها و چاهها و قناتها که سر حیات شماست به فرمان الهی میجوشند اگر خدای سبحان اراده کند که این آبها یک مقداری پایین برود مقداری که دیگر در دسترس صنعت شما نباشد یکی دو هزار متر سه هزار متر اینها پایینتر برود ﴿إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ﴾ حالا اگر این آبها سطحشان این سفرههای زیرزمینی پایین برود چون تمام این ترافیکها سه راهها چهار راهها این چراغ سبزها چراغ قرمزها را در زیر زمین او معین کرده که کجا برود کجا نرود ﴿فَسَلَکَهُ یَنابیعَ فِی اْلأَرْضِ﴾ او مسلکها را معبرها را اتوبانها را خیابانها را بیابانهای زیر زمینی را مشخص کرده است که کدام آب کدام راه برود کدام آب کدام راه نرود سطحاش هم او مشخص کرده است راه را هم مشخص کرده است حالا مسلکها را راهها را او مشخص کرد اگر این راهها را عوض بکند نصیب کسی نخواهد شد اگر سطح آب را پایین ببرد غور بشود اینها غائر بشوند در دسترس کسی نیست فرمود ﴿إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ﴾ آب جاری که «تراه العیون و تناله الدلاء» به آن میگویند آب معین آبی که چشم او را ببیند و دلو به او برسد در گذشته از راه دلو استفاده میکردند حالا از راههای دیگر فرمود آبی که در دسترس شما باشد و در دید شما قرار بگیرد آن آب را میگویند معین خب چه کسی آن آب را برای شما میآورد بنابراین راههای زیرزمینی آب تنظیماش و هدایت این ترافیک به دست خداست سطح آب هم به دست خداست چه اینکه آب بالا هم به دست خداست فرمود به اینکه حالا اینها آمدند این چاه بدر را تحت سلطه خود قرار دادند شما محروم شدید جای خوب هم گرفتند اینها ولی ما از آسمان برای شما آب فرستادیم ﴿وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً﴾ این آب برای چندین کار است ﴿لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ﴾ آن طهارت حدسی و خبثی را تأمین بکند و وسوسههای شیطان را هم با نزول این باران برطرف بکند.
فرق فراوانی بین این آیه محل بحث با آیه سورهٴ مبارکهٴ احزاب است و آیه تطهیر بیان آن فرق مهم آن است که گاهی ذات اقدس الهی مبادی تکوینی یک امر را فراهم میکند بعد امر تشریعی میکند میفرماید به اینکه با این اموری که من برای شما فراهم کردم خودتان را طاهر کنید آنگاه آن طهارت که نصیب انسان میشود مبادی اختیاری دارد با مبادی اختیاری خود مکلف طهارت برای او پدید میآید قهراً سقفاش تا حد عدالت است اگر خیلی هم انسان ترقی بکند به یک عدل کاملی برسد دیگر آن عصمت الهی که موهبت خاصه است نصیب او نخواهد شد زیرا انسان با اراده خود میخواهد طاهر بشود و ذات اقدس الهی بعد از تأمین کردن آن مبادی تکوینی امر تشریعی کرده است بین اراده خدا و حصول طهارت اراده خود مکلف فاصله است او اراده کرده است که از این راهها با فرستادن باران و تنظیم این مسائلی که مربوط به طهارت است شما را طاهر بکند آن وقت امر میکند که شما این آب استفاده کنید خودتان را تطهیر کنید از آن به بعد دیگر اراده خود مکلف واسط و فاصل است پس این میشود یک اراده تشریعی زیرا ذات اقدس الهی اراده نکرده است بلاواسطه انسانها را تطهیر کند چه این آیه محل بحث چه آیه ٦ سورهٴ مبارکهٴ مائده پیاماش همین است اما آیه سورهٴ مبارکهٴ احزاب که علی حده باید اشاره بشود مطلب دیگری است در سورهٴ مبارکهٴ مائده آیه ششم به این صورت بیان فرمود فرمود وضو بگیرید یا تیمم بکنید این غسلتان و مسحتان یا طهارت مائی باری آن است که شما را طاهر بکند آیه شش سورهٴ مبارکهٴ مائده این است که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ﴾ این مال وضو ﴿وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا﴾ شما خودتان طاهر بشوید نه میخواهم شما را طاهر کنم من میخواهم شما خودتان را طاهر بکنید میشود اراده تشریعی ﴿وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ﴾ غائط آن جای پست را میگفتند که برای قضای حاجت میرفتند مثل اینکه الآن بگویند از دستشویی کسی بیرون آمد کم کم این کلمه هم دیگر به منزله تصریح میشود این کلمه دستشویی هم رخت برمیبندد یک کلمه دیگری به کار میآید ﴿أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیدًا طَیِّبًا﴾ این صعید طیب یعنی سرزمین پاک یک روزی به صورت صعید زرق و صعید پراکنده و در هم ریخته مبدل خواهد شد یعنی همه زمین این چنین میشود تنها یک چیز برای آدم میماند و آن همان چیزی است که با جان آدم همراه است الآن برای ما این نسخههای خطی کتابهای خطی اینها خیلی ارزشی است ولی یک روزی میرسد که همه اینها تبدیل میشود به آن روزی که ﴿إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ﴾ آن روز کتابهای خطی و نسخههای خطی و مسجدها و حسینیهها بماند یک چیز بالأخره به همراه آدم است آن که ما با خودمان میبریم وگرنه همه آنچه که روی زمین است اعم از نسخ خطی اعم از مساجد اعم از حسینیهها همه اینها به صورت صعید زرر درمیآید روزی که ﴿إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ﴾ بشود و مانند آن به هر تقدیر فرمود ﴿فَتَیَمَّمُوا صَعیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ مِنْهُ ما یُریدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ﴾ فرمود آن وضو این هم غسل اگر طهارت مائیه در وضو و همچنین طهارت مائیه در غسل میسورتان نشد ﴿فَتَیَمَّمُوا صَعیدًا طَیِّبًا﴾ میشود طهارت ترابیه بدل از وضو یا طهارت ترابیه بدل از غسل یعنی تیمم بدل از غسل تیمم بدل از وضو پس به مجموع طهارت ترابیه و مائیه یعنی وضو و غسل و تیمم بدل از غسل و تیمم بدل از غسل اینجا ذکر شد آنگاه در پایان جمع بندی کرد فرمود به اینکه ﴿ما یُریدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُریدُ لِیُطَهِّرَکُمْ﴾ خدا اینکه فرمود وضو بگیرید غسل بکنید اگر مقدورتان نشد تیمم بدل از وضو یا تیمم بدل از غسل بکنید صورتتان را خاکمالی کنید برای اینکه شما را پاک بکند خب پیداست که طهارت ظاهری منظور نیست آن غرور و منیت و فخرتان را با این خاکمال کردنها پاک بکنید شستشو کنید.
پرسش: ...
پاسخ: خب آن نیت میخواهد دیگر نیت میخواهد دیگر پس انسان برای رضای خدا صورتاش را خاکی میکند آن وقت همه غرور میریزد و همه مشکلاتمان در این من و ماست وگرنه کشور را به خوبی میشود اداره کرد تمام مشکل این است که چرا من نگفتم شما گفتید؟ همه حرف همین است.
پرسش: ...
پاسخ: چرا کل زمین ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ﴾ منتها مرکز معموراً مجسم میشود متمثل میشود وگرنه ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ﴾ به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کردند به اینکه خب این کوهها چه میشود؟ فرمود ﴿وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبّی نَسْفًا﴾ ﴿لا تَری فیها عِوَجًا وَ لا أَمْتًا﴾ فرمود به اینکه از تو سؤال میکنند این کوهها و تپه ماهورها و بلندیها اینها چی میشود فرمود همه اینها را خدا صاف میکند در زمین قیامت یک قاع صفصف قاع یعنی بیابان قاعه یعنی بیابان صفصف وصف تأیید اوست که هیچ اعوجاج و کجی نیست الآن بالأخره یک تپهای هست یک تلی هست یک دیواری هست یک خانهای هست انسان شرمنده خودش را در لای اینها پنهان میکند آن روز یک صحنه صافی است چشم اهل محشر هم تیزبین است ﴿فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ﴾ حدید است حدت دارد تیز است نه تنها دو فرسخ نه تنها دو میلیون فرسخ نه تنها دومیلیارد فرسخ هرچه را بخواهد میبیند آن وقت کسی هم نمیتواند خودش را پنهان کند کجا پنهان کند؟ تپه و کوه و دره و دیوار و اینها که نیست چشم هم که الی ماشاءالله هرچه خدا بخواهد میبیند انسان میتواند ببیند ﴿فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ﴾ به هر تقدیر فرمود ﴿وَ لکِنْ یُریدُ لِیُطَهِّرَکُمْ﴾ خدا میخواهد شما را تطهیر کند خب با آن آب و خاک میخواهد شما را پاک کند یعنی خدا مبادی تکوینی را فراهم کرده یک دستور تشریعی داده دو شما با تطبیق کار شریعت خودتان را تطهیر کنید خداوند میخواهد از راه وضو و غسل شما را پاک بکند این میشود اراده تشریعی چه اینکه در جریان جنگ انفال هم فرمود خدا با اراده تشریعی میخواهد شما را پاک کند خدا این آب را فرستاده بعد شما غسل کنید وضو بگیرید نماز بخوانید پاک بشوید در همه موارد بازگشتاش به این است که ایجاد مقدمات تکوینیاش به اراده ذات اقدس الهی است اما بین آن کار خدا و حصول طهارت شما فعل شما اراده شما و دستور خدا که اراده تشریعی اوست فاصله است آن وقت سقفاش هم میشود حد اکثر عدالت بر خلاف سورهٴ مبارکهٴ احزاب آیه تطهیر او مستقیماً اراده کرده که این ذوات نورانی را تطهیر کند ﴿ا ِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا﴾ نه یعنی باران بفرستد نه یعنی آب به شما بدهد نه به شما دستور وضو و یتمم بدهد این چیز دیگر است این مستقیماً اراده کرده که این ارواح شما را طیب و طاهر بکند این اراده همان است حصول مراد همان این در آسمان است این در زمین فاصله خیلی است خب فرمود ﴿لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ اْلأَقْدامَ﴾ که پنج شش فایده مخصوصاً دستور فرموده است بعد میفرماید به اینکه اذ یوحی این یوحی اذ تستغیثون یا منصوب است به اذکر یا ظرف است برای ﴿وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرینَ﴾ ﴿لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ﴾ ﴿وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ إِذْ تَسْتَغیثُونَ﴾ «وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ اذ یوحی ربک» یا به گذشته مرتبط است یا منصوب است به فعل محذوف مقدم فرمود ذات اقدس الهی به فرشتهها وحی میفرستد به فرشتهها میگوید شما مبادا خیال کنید که از شما کاری ساخته است این را که به فرشتهها همیشه میفرماید فرشتهها هم ﴿وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ﴾ ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ اما برای اینکه ما بفهمیم که رابطه فرشتهها با خدا رابطه عبد و مولاست همین برای اینکه به ما بفهماند که فرشته اگر کاری میکند مأمور الهی است و در حقیقت پیام الهی را میآورد ﴿إِذْ یُوحی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَةِ أَنّی مَعَکُمْ﴾ من با شمایم یعنی مطمئن باشید خب فرشته که هراسی ندارد اما برای اینکه به ما بفهماند به اینکه اگر از فرشته کاری ساخته است برای اینکه تحت معیت خاصه ذات اقدس الهی است این معیت غیر از معیت سورهٴ مبارکهٴ حدید است آن معیت با همه است در اوائل سورهٴ مبارکهٴ حدید دارد ﴿وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ﴾ این معیت قیومیه با همه است با مؤمن هست با کافر هست با عاصی هست با مطیع هست هر کس در هر شرایطی باشد خدای سبحان با او هست و محیط به اوست علماً و قدرتاً اما این معیتی که ذات اقدس الهی به موسی و هارون (سلام الله علیهما) دارد یا به پیغمبر دارد یا با فرشتگان جنگ بدر دارد این معیت خاصه است اگر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به همراهش در غار فرمود ﴿لا تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنا﴾ این یک معیتی نیست که با سوره حدید یکی باشد که چون آن معیت با کفار هم هست یا وجود مبارک موسای کلیم در بحبوحه خطر میگوید به اینکه ﴿إِنَّ مَعی رَبّی سَیَهْدینِ﴾ این یک معیت خاصه است در سورهٴ مبارکهٴ طه به موسی و هارون (سلام الله علیهما) طبق آیه ٤٦ سورهٴ مبارکهٴ طه فرمود به اینکه ﴿لا تَخافا﴾ به موسی و هارون (سلام الله علیهما) فرمود به اینکه نترسید ﴿إِنَّنی مَعَکُما﴾ من با شما هستم ﴿أَسْمَعُ وَ أَری﴾ خب این ﴿أَسْمَعُ وَ أَری﴾ یعنی اسمع و اری لاعینکم و لانصرکم وگرنه أَسْمَعُ وَ أَری با فرعون هم هست هرچه که آل فرعون میکنند خدا یسمع و یری یک معیتی که نتیجهاش دیدن و شنیدن باشد چون او ﴿کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ﴾ است ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ بَصیرٌ﴾ است ﴿عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ است این یک معیت خاصه است من میشنوم اگر استسحار کنید میبینم نفس شما را پس این معیت خاصه است خب پس در این چند مورد یعنی جایی که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود ﴿لا تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنا﴾ یا آنجا که موسای کلیم میفرماید به اینکه ﴿إِنَّ مَعی رَبّی سَیَهْدینِ﴾ یا آنجا که ذات اقدس الهی به موسی و هارون (سلام الله علیهما) میفرماید ﴿إِنَّنی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَری﴾ یا در اینجا که خدا به ملائکه میفرماید ﴿أَنّی مَعَکُمْ﴾ همه اینها معیت خاصه است خب پس به ملائکه هم میگوید تا حواس ما جمع باشد که از ملک هم کاری ساخته نیست اگر کاری هست مال ذات اقدس الهی است.
پرسش: ...
پاسخ: آنجایی که برای مؤمنین معیت دارد البته معیت خاص است
پرسش: ...
پاسخ: بله اگر جایی که نسبت به مؤمنین باشد بله معیت خاص است و آن معیت مطلق برای عاصی و مطیع یکسان است خب در اینجا به ملائکه فرمود به اینکه ﴿أَنّی مَعَکُمْ﴾ حالا بیایید مأموریتتان را انجام بدهید شما مأموریتتان عبارت از این است که ﴿فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا﴾ اینکه دارد ﴿یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ﴾ خدای سبحان انسانهای مؤمن را تثبیت میکند ثبات قدم میدهد پایمردی میدهد استقامت میدهد همین است گاهی میبینید قلب آدم میآرمد گاهی میبینید دوستان خوبی نصیباش میشود که اینها در حقیقت پیام فرشتهها را دارند میآورند همان طوری که شیاطین الانس گاهی انسان را اغوا میکند مأموران فرشتهها هم انسان را هدایت میکنند ﴿فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا﴾ اینها تثبیت میکنند من از آن طرف ﴿سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾ من در دلهای آنها هراس و ترس ایجاد میکنم مگر دل جزء سپاه و ستاد الهی نیست اگر ﴿لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ اگر طبق بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) «واعلموا عباد الله ان جوارحکم جنوده» جوانح ما هم جزء جنود اوست اینچنین نیست که دل ما در برابر خدا باشد اعضا و جوارح ما ستاد الهی است اگر انشاءالله ذات اقدس الهی خواست کسی را یاری کند با همین سربازان داخلی آدم را یاری میکند این لازم نیست از جای دیگر لشگر کشی کند و اگر خدای ناکرده خدا خواست کسی را بگیرد با همان زبان او با دست او _معاذ الله_ میگیرد اینجا لازم نیست از جای دیگر لشگر کشی بکند آدم یک حرفی میزند یک چیزی مینویسد یک چیزی را امضا میکند یک جایی میرود میافتد این بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) که فرمود «جوارحکم جنوده» همین است خب فرمود ﴿سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾ آنها از ترس دیگر حالا نمیتوانند بخوابند آنها هراسناک به میدان میآیند شما مطمئنا به میدان میروید در چنین شرایطی ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ﴾ گرچه این جمله قبلی خطاب به فرشتگان است و گاهی ممکن است خیال بشود این امر هم به فرشتگان است ولی محور اصلی این آیات مؤمنیناند چون به مؤمنین میفرماید ﴿إِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ ﴿إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ﴾ ﴿لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ﴾ همه این خطابها ناظر به مؤمنین است این خطاب هم ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ﴾ هم خطاب به مؤمنین است حالا که این چنین هست پس سر و گردن اینها را بزنید سر اینها را بزنید فوق اعناق یعنی فوق گردن فوق گردن همان سر است دیگر سرهایشان را بزنید و دستاویزهای آنها را هم بزنید انگشتانشان را قطع کنید که اینها نتوانند کاری بکنند قدم بردارند بخواهند جایی بروند بی انگشت مقدورشان نیست بخواند دست به سلاح ببرند بی انگشت مقدورشان نیست آنها را بزنید حالا یا کل بنان کنایه از آن است که دست و پایشان را قطع کنید یا نه دستاویزشان را قطع کنید یا نه انگشتانشان را قطع کنید که نتوانند دست به سلاح ببرند خب برای اینکه شما همه چیز دارید شما آرامید دشمن شما هراسان است شما تأیید فرشتگان دارید آنها ندارند ﴿فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ﴾ اما آیا فرشتگان هم این کار را کردند؟ این عقلاً محال نیست عقلاً محال نیست که فرشته کسی را بکشد اما حالا فرشته مثل بشر شده است دست به شمشیر کرده یا نه همان که اراده کرده طرف میمیرد چون انسان خودش الآن در فضای ملکوت دارد زندگی میکند یعنی الآن همه کارهایی که ما انجام میدهیم یک موجود مجردی سرپرستی همه کارهای مادی ما را انجام میدهد ما اندیشه میکنیم که فلان کار خوب است این اندیشه امر مجرد است بعد اراده میکنیم که این کار را انجام بدهیم این کار خوب است بعد این دست را بلند میکنیم ما که الآن جایی به جایی میرویم از مدرسه به منزل میرویم از منزل به مدرسه میرویم این جسم پنجاه شصت کیلویی را یک موجود مجرد دارد جابجا میکند الآن یک کسی پشت بام این نظام خلقت انسانی نگاه کند میبیند یک عده ارواح مجردیاند که این ابدان شصت هفتاد کیلو را دارند جابهجا میکنند آن روح که در بدن ما نیست که کسی در بدن ما نیست که در کله ما و قلب ما اینها که نیست اینها متعلق آن است یک لطیفهای مرحوم شیخ بهایی در کشکولاش دارد که میگوید لطیفترین تعبیر درباره رابطه روح و بدن این است که روح و بدن مثل لفظ و معناست حالا گاهی گفتند نظیر طائر ملکوت است که چند روزی قفسی ساخته است از بدن یک وقتی جزئی گفتند طور دیگر ایشان میفرماید لطیفترین تعبیر این است که رابطه روح و بدن مثل رابطه معنا و لفظ است آدم این لفظ را که میبیند به یاد آن معنا میافتد آن معنا چون هست این لفظ مستعمل است و اگر نباشد آن لفظ مهمل است ولی معنا که در لفظ نیست آدم این کلمه را کلمه زید را ز و یا و دال را اربا اربا بکند آن معنا را که این تو نمیآورد که روح هم چیزی نیست که انسان را در سالن تشریح قطعات او را جدا بکنند و روح را پیدا بکنند روح تعلق تدبیری به بدن دارد و بدن متعلق روح است در بدن که فرو نرفته که خب الآن جز آن است که یک موجود مجرد ملکوتی این هیکلها را جابجا میکند بگوید برو بگوید بیا بگوید بخواب بگوید غذا بخور رهبری همه کارهای این هیکل را آن موجود مجرد دارد آن است که «خلق الله الارواح» قبل چندین سال آن که من روحی به ذات اقدس الهی مرتبط است آن دیگر حلول نکرد که فرونرفته که بعد وقتی کار خودش را انجام داد با این ابدان کم کم کم کم رابطهاش را از این تن قطع میکند وقتی رابطهاش را اول کم کرد انسان منصرف میشود سهو و نسیان پیش میآید این حالت انصراف است بی علاقگی هم علاقهاش کم میشود هم انصراف پیدا میشود آخرهای عمر مثل آن میوهای که رسیده قبلاً چسبیده به این شاخه چون خام است و نرسیده بعد وقتی رسیده میخواهد رها کند آن را میبینید کم کم کم کم آماده است که این خوشه و شاخه را رها کند آن چیزی را که قبلاً دلبسته بود حالا یکی پس از دیگری برای او همه اینها بی خاصیت ظهور میکند بی جاذبه ظهور میکند تا کم کم کم کم به همان خورد و خواب و اینها بسنده میکند از این هم منصرف میشود بعد روزی رخاش ببیند و تسلیم شود این بدن را ول میکند و خودش به آن دیاری که باید برود میرود خب یک چنین موجودی الآن دارد اداره میکند پس اگر یک موجود ملکوتی کار مادی انجام داد تعجب ندارد ما در این فضا داریم زندگی میکنیم الآن این دستی که حرکت میکند چه کسی حرکت میدهد یک اندیشه حرکت میدهد آن اندیشه که در بدن که نیست جایی هم ندارد یک موجود مجرد است پس فرشته اگر بخواهد سر کسی را ببرد دست کسی را ببرد با اراده میبرد همان طوری که ما دست را حرکت میدهیم با اراده حرکت میدهیم حالا ما اگر کاری را خواستیم انجام بدهیم در خارج از محدوده با دست انجام میدهیم اما خود دست را با چه انجام میدهیم یک کاری را خواستیم انجام بدهیم به جایی برویم سخنرانی بکنیم با این بدن میرویم اما خود این بدن را چه کسی میبرد جز آن است که یک موجود ملکوتی این بدن شصت هفتاد کیلویی را جابهجا میکند اگر عصبانی شد همین انسانی که در حال عادی قدرتاش محدود است حالا ده نفر میخواهند جلویش را بگیرند نمیتوانند و اگر حال عادی شد کسی بخواهد این شصت کیلو را به زحمت حرکت بدهد یک وقتی در حال غضب نمیتواند ولی در همین این پرش گاهی میبینید چهار متر گاهی پنج متر گاهی شش متر این شصت کیلو را جابهجا میکند میاندازد دور خب آنها که وزنشان هفتاد کیلو است و پنج شش متر میپرند یا کمتر بیشتر میپرند بالأخره یک کسی هست که این شصت کیلو را پرت میکند یا نه؟ این همان اندیشه مجرد است این همان اراده مجرد است این چنین نیست که حالا یک کسی یک چیز دیگری در انسان به کار برده باشد این بدن ورزشکار شصت کیلویی یا هشت متر پرت کند این نیست پس یک موجود مجرد دارد این بدن مادی را اداره میکند ملک هم اگر بشود سر کسی را ببرد دست کسی را ببرد آن هم همین طور محذوری ندارد پس محال عقلی نیست ولی آیه روشن نیست که آیا فرشتگان کشتند یا نه اگر روایت معتبر بود با آن روایت هم میشود این معنا را اثبات کرد در تاریخ و روایات البته هست اما در حد قصه و تاریخ و اینها مرحوم امین الاسلام نقل کرده دیگران هم اگر در حد روایت باشد نه تاریخ همان کاری که ما در فقه داریم حداقلاش این است که روایتی باشد معتبر قابل قبول.
پرسش: ...
پاسخ: چون این آخر فضای آیه خطاب به مسلمین است آن چند تا آیه که خوانده شد همه ضمیر جمع خطاب به مسلمین است دیگر اذ تستغیثون یعنی انتم ربکم یعنی انتم ﴿فَاسْتَجابَ لَکُمْ﴾ یعنی انتم ﴿أَنّی مُمِدُّکُمْ﴾ یعنی انتم ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ یعنی انتم ﴿إِذْ یُغَشِّیکُم﴾ یعنی انتم ﴿یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ﴾ یعنی انتم ﴿لِیُطَهِّرَکُمْ﴾ یعنی انتم ﴿یُذْهِبَ عَنْکُمْ﴾ یعنی انتم ﴿لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ﴾ یعنی انتم خب همه اینها خطاب به مسلمین است دیگر آنگاه فثبتوا هم میتواند خطاب به اینها باشد اگر دلیل معتبری دلالت کرد در اینکه فرشتگان این کار را انجام دادند مخالف آیه نیست آیه از این جهت ساکت است نه دلیل عقلی بر خلاف هست نه دلیل نقلی منتها باید در مقام اثبات آن روایت را معتبر تلقی کرد با تاریخ ثابت نمیشود یک با قصه ثابت نمیشود دو با روایتهای ضعیف همان طور که حکم فقهی ثابت نمیشود سه روایت معتبری باشد قابل قبول است.
پرسش: ...
پاسخ: ممکن است متمثل بشوند
پرسش: ...
پاسخ: نه آن که بله و اما تمام این سیاق که ده دوازده تا ضمیر خطاب به مسلمین هست فاضربوا خطاب به کیست؟ آیا فاضربوا خطاب به ثبتوا است یا فضربوا خطاب به همه اینهاست که ده دوازده بار از اینها به کم یاد کرد آن خطاب که یقیناً فرشتگان است.
پرسش: ...
پاسخ: نه به انسانها هم میفرماید با آنها چیز کنید چه اینکه در جریان سورهٴ مبارکهٴ حجرات هم همین کار را کرده فرمود به اینکه شما بروید آنجا بساط اینها را به هم بزنید برای اینکه اینها شاق الله و رسوله در جریان مهاجرت یهودیها فرمود ﴿وَ لَوْ لا أَنْ﴾ آیه سه به بعد سوره حشر ﴿وَ لَوْ لا أَنْ کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ عَذابُ النّارِ ٭ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشَاقِّ اللّهَ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ ٭ ما قَطَعْتُمْ مِنْ لینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوها﴾ در متواری کردن این یهودیهای بنی قریضه و بنی ... و امثال ذلک.
پرسش: ...
پاسخ: اینها چون شق اسلام و مسلمین کردند در برابر اسلام و مسلمین مقاومت برخاستند باید عذاب بشوند حالا عذاب مثل اینکه در بخشهای دیگر فرمود ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ اینها باید عذاب بشوند حالا با فرشتگان عذاب میشوند یمکن به دست شما مسلمانها عذاب میشوند یمکن فرمود خدای سبحان اراده کرده که ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ اینجا هم فرمود ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ این سیل که میآید دو شق میکند دو حد درست میکند دره درست میکند میگویند این منشق کرده این سینه کوه را آنهایی که داعیه خلاف دارند خودشان در یک طرفند دیگران در طرف دیگر اینها شق .. مسلمین کردند مشاق کردند یعنی سینه این کوه را که صاف و شفاف بود دره دره درآوردند یعنی دره درآوردند این طرف از آن طرف بیخبر این طرف هم از آن طرف بی اطلاع این را میگویند شاقه شاقه ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ این صغرای قیاس ﴿وَ مَنْ یُشَاقِّ اللّهَ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ خب نحوه عقاباش چیست؟ ذلکم فذوقوه همین را بچشید فعلاً ﴿وَ أَنَّ لِلْکافِرینَ عَذابَ النّارِ﴾ تا او را بنوشید یک عذاب چشیدنی دارند که دنیاست یک عذاب نوشیدنی دارند که آخرت است چشیدنی مقدمه ایست برای نوشیدن این ذوق است اما آن که در سورهٴ مبارکهٴ انعام و مانند آن قبلاً گذشت ﴿لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیمٍ﴾ این است آن شرب یعنی نوشیدن این قدر میدهند که در حد نوشیدن باشد الآن هر عذابی که به کفار تحمیل میشود در حد چشیدن است آن عذاب آخرت که ﴿أَشَدُّ وَ أَبْقی﴾ است در حد نوشیدن است لذا فرمود به اینکه فعلاً اینها را بچشانید تا بعداً بنوشانیم اینها را ﴿ذلِکُمْ فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلْکافِرینَ عَذابَ النّارِ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است