- 799
- 1000
- 1000
- 1000
عوامل سقوط انسان، جلسه هشتم
سخنرانی از آیت الله حسین مظاهری با موضوع «عوامل سقوط انسان»، جلسه هشتم
بحث ما دربارۀ یک امر مهمی بود، که از عوامل سقوط انسان است و انسان را زمینگیر و فلج می¬کند، خیر دنیا و آخرت را از او میگیرد و نمیگذارد انسان صعود کند و حرکت استکمالیاش را پیگیری نماید.
بحث این جلسه دربارۀ یک امر خیلی مهم که بحث روز هست می باشد. بحث قضیۀ «نا امنی» است. یکی از چیزهایی که انسان، جامعه و خانواده را به سقوط می کشد نا امنی است و به عکس آن، اگر امنیت در اجتماع و خانواده حکم فرما باشد این خانواده و جامعه رو به سلامت است. این جامعه اقتضای رسیدن به خیلی از مراحل رشد و کمال را دارد.
قرآن شریف روی این کلمه امنیت و نا امنی خیلی پافشاری دارد. قرآن ملتی را که امنیت داشته باشد را مورد تایید قرار داده است و یکی از نعمت های بزرگ را همین امنیت نام برده است.
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ
و خدا بر شما حکایت کرد و مثل آورد مثل شهری را که در آن امنیت کامل حکمفرما بود و اهلش در آسایش و اطمینان زندگی میکردند و از هر جانب روزی فراوان به آنها میرسید تا آنکه اهل آن شهر نعمتهای خدا را کفران کردند، خدا هم به موجب آن کفران و معصیت طعم گرسنگی و بیمناکی را به آنها چشانید و چون لباس، سراپای وجودشان را پوشاند.
قرآن شریف وعده داده است، اگر کسی متّقی باشد، امنیت دل دارد. امنیت دو قسم است. امنیت ظاهری و امنیت باطنی(دل)
امنیت ظاهری نعمتی بسیار بزرگ است:«نعمتان مجهولان:الصحّهُ و الأمان».
انسان وقتی مریض شد،می فهمد،سلامتی چه نعمت بزرگی است،وقتی مریض شد،به نعمت تندرستی توجه پیدا می کند.پروردگار عالم به ما امنیت ظاهری هم داده است؛ولی برایمان مجهول است،خدای ناکرده اگر اندکی ناامنی پیش آید،وشهر ناامن شود،انسان می فهمد،پیش از آن چه نعمت بزرگی داشته است.
وقتی آن جنایتکار بمب بر سر مردم ایران ریخت،آن ناامنی برای مردم خیلی نگران کننده بود.بهترین نعمتها این است،که انسان بتواند،شب،شب راحت در خانه بخوابد.ناامنی بلای بسیار بزرگی است،ولی مهمتر از امنیت ظاهری،امنیت دل است.
دل منهای غم و غصه،اضطراب خاطر،نگرانی و دلهره،شکّ و شبهه و وسوسه و تخیّل،دل آرام و در امان است،و به یقین این امنیت،از امنیت ظاهری بالاتراست.اگر کسی از نظر امنیت ظاهری،امکانات مالی و قدرت و ریاست خیلی بالا باشد،ولی خانمانش موافق طبع او نباشد،و د خانه اختلاف داشته باشدفاین اختلاف خانوادگی زن و شوهر زندگی را به اندازه ای تلخ می کند،که همان قصر بر آنه زندان می شود،که آن را مردگی و مرگ تدریجی باید بنامیم. ،اگر کسی غمی و غصه ای روی دلش باشد،هر چند از امکانات بالایی برخوردار باشد،ولی آن امکانات را نمی تواند ببیند،چه رسد که از آن لذت ببرد،هر چه ریاست،قدرت و امکانات مالی او از نظر پوشاک،خوراک،مسکن بالاست،ولی آن کرم کوچک در دل،او را بیچاره می کند.چنانکه یک روانشناس می گوید،«درخت کهن در مقابل بارانها،برفها،طوفانها،گرماها،می تواند مقاومت کند،امّا اگر یک کرم کوچکی در تنه او بیفتد،طولی نمی کشد،درخت کهن به این بزرگی خشک می شود. این روانشناس می گوید:غصه برای انسان اینطور است،غصه برای انسان نظیر کرم در درخت است.انسان در مقابل هر طوفانی،هر مشکلی و هر گرهی،می تواند قد علم کند و عرض اندام کند؛امّا آن که انسان را از پا در می آورد،غم و غصه است،هر چه قوی،هر چه عالم و هر چه شجاع باشد؛امّا غم و غصه یک کرم کوچک در تنه ی او و در دل اوست.هر اندازه انسان از نظر علمی،قدرت و امکانات بالا باشد،امّا اگر دلهره و اضطراب خاطر،نگرانی از آینده،وسوسه،شّک و شبهه داشته باشد،به قول قرآن این شک و شبهه دل او را پاره پاره می کند.
«لا یَزالُ بُنیانُهُم الذَی بَنَوا رَیبَةً فی قُلُوبِهِم الاّ أن تَقَطََّعَ قُلوُبُهُم»
شکّ و شبهه،غم و غصه،پریشان خاطر و نگرانی استکه«إلاّ أن تَقَطَّعَ قُلوُبُهُم»دل را پاره پاره می کند.از این جهت ناامنی باطنی بلای بسیار بزرگی است.قرآن با تأکید وعده داده است،که آدم متّقی غم و غصّه ندارد،مشکل دارد،امکانات ندارد،ملی غم و غصه ندارد.آدم متّقی دلهره،اضطراب خاطر و نگرانی ندارد.خدا وعده داده است،برای آدم متّقی که شک و شبهه ندارد،وسوسه و تخیّل نمی تواند،او را آزرده کند،یا او را از پی در آورد.من از همه خصوصاًاز شما عزیزان روحانی و دانشجو تقاضا دارم،که این آیه شریفه همواره پیش نظرتان باشد:
«فأیُّ الفَریقَینِ أحَقُّ بِالأمنِ إن کُنتُم تَعلَموُن» چه کسی مستحق این است،که امنیت دل داشته باشد؛بعد قرآن آن را که مستحق امنیت است،تعیین می کند:
«الذین آمنوا و لم یلبسوا إیمانهم بظلم»
«آن افراد مؤمنی که متّقی هستند،آن افرادی که ایمانشان آمیخته به ظلم نیست.»
یعنی مشوب به فسق و فجور نیست،اینها استحقاق امنیّت را دارند،سپس قرآن بر این استحقاق تأکید میکند:«أولئک لَهم الاَمن»یقیناً اینها امنیت دارند.بعد جوابش را می گوید:
«وهُم مُهتَدون»(برای این که دست عنایت خدا بر سرشان است)وقتی کسی خدا را داشته باشد،چرا غم و غصّه داشته باشد؟وقتی انسان خدا بر دلش حکومت می کند،از چه کسی ترس و وحشت دارد؟وقتی خدا بر دل کسی حکومت بکند،دیگر معلوم است،شک و شبهه،وسوسه و تخیّل،سالبه به انتفای موضوع است و جا ندارد.جایی نیست،تا شیطان جنّی و انسی بتواند کار کند.ما طلبه ها اگر بخواهیم به جایی برسیم،نخستین ابزاری که برایمان لازم است،یک دل منهای غم و غصّه،یک دل منهای اضطراب خاطر و نگرانی و دلهره است،وگرنه سر کتاب کفایه نشست،یا وقت مطالعه ی جواهر،آن کرم غم و غصّه،دلهره و اضطراب خاطر می آید و جان او را می مکد و جان او را می خورد.معلوم است،این آدم نمی تواندکفایه،رسایل و جواهر بفهمد،چه رسد که استنباط کند.برای ما این امنیت لازم است،اولین ابزار است.و قرآن می فرماید:اگر این امنیت را می خواهیدباید متقّی باشید.
عکس قضیه هم در قرآن زیاد روی آن پافشاری شده است؛یعنی آدم فاسق،آدمی که گناه دل او را سیاه کرده باشد و رذالت بر دلش حکمفرما باشد زندگی او بسیار سیاه و وحشتناک است.گرچه در اتومبیلش یا در پارک و دریا در میان دوستانش باشد،امّا زندگی او تاریک است.
«أو کَظُلُمات فی بَحرٍ لُجّیّ یَغشیهُ مَوجٌ مِن فَوقِهِ سَحابٌ ظُلَماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ»
به گفته قرآن،آدم نا پرهیزگار بسان آنست،که در امواج دریایی توفانی گرفتار آمده،ودر کام امواج فرو رفته باشد.
این دنیا با شخص گناهکار چنین رفتاری دارد،که او را خفه می کند.
1-این که از غم و غصه می میرد،یا خودکشی می کند.این معنای بسیار ساده آن است.
2-این که زنده باشد،امّا روح شخص مرده باشدفبه تعبیر قرآن وقتی چنین شد،دیگر از هر جنبنده ای پست تر می شود.«إنَّ شرّ الدوّابّ عند الله الصُمُّ البکم الّذین لایعقِلون»
شخص ناپرهیزگار فکر دارد، تفکّرندارد،عقل دارد تعقّل ندارد،آن کسی که تقوا ندارد،گناه روی گناه دل او را سیاه کرده است،دل او مرده است و این مردن از آن مردن اول بدتر است.انسان به جایی می رسد،که جاذبه ی قرآن و پیغمبر-صلی الله علیه وآله –و امام حسین(علیه السلام)قد علم می کند،یا مسخره می کند.آیات فراوانی داریم،که اینها نه تنها به آن ایمان نمی آورند؛بلکه مسخره هم می کنند.مصیبت اینجاست،که کسی نه تنها جاذبه قرآن او را نگیرد،بلکه قرآن را هم مسخره کند.جاذبه روحانیت او را نگیرد،بلکه روحانیت را هم مسخره کند.چادر نداشته باشد،پوشندگان چادر را هم مسخره کند،اینا مصیبت است،به آنجا برسد،که هر تقدّسی،هر مقدّسی که در مقابل چشمش است،او را بد ببیند و او را مسخره کندفقران می گوید:موج او را می برد و در ژرفای تاریکی قرار می گیرد،به گونه ای که«إذا أخرجَ یَدشه لم یَکَد یریها»آن که نور خدا و نور تقوا ندارد،معلوم است در ظلمت،بلکه در ظلمات استروردگار عالم درباره ی افرادی که از یاد خدا و از نماز دوری می گزینند وبی تقوا هستند،می فرماید:اینها حتماضیک زندگی ناخوش دارند،علاوه بر اینکه ،در آخرت وقتی پرده ها عقب می رود،می بینید کورند:«و مَن أعرضَ عن ذِکری فإنّ له مَعیشةً ضَنکاً و نَحشُرُهُ یومَ القِیامَةِ أعمی»می فرماید:آن کس که از یاد خدا اعراض کند؛یعنی بی تقوا باشد،در این دنیا زندگی نا خوش دارد،پس معلوم می شود،که زندگی وش به امکانات ظاهری نیست.
مسأله مهمتر از مسأله دوم،مسأله غم و غصه،اضطراب خاطر،نگرانی،دلهره و ترس است،که الآن فکر نمی کنم،کسی در این جلسه ولو کمرنگ نداشته باشد.هر کجا هم تمدنش بیشتر،پر رنج تر است،و در ایران هم ،هر کس که امکاناتش بیشتر،این مشکل برای او بیشتر هست.
قرآن شریف،در سوره انعام وعده داده است،که این مسأله را حل می کند؛وعده مؤکّد که می فرماید:«فأیُّ الفریقین أحقُّ بالأمن إن کنتم تعلمون»
چه کسی استحقاق این را دارد،که امنیت داشته باشد؟آیا امنیت ظاهری مورد نظر است؟نه،بالاتر از این،امنیت باطنی،امنیت از نظر دل،یعنی یک دلِ صد در صد اطمینان دار،منهای غم و غصه،منهای دلهره و اضطراب خاطر باشد.امنیت ظاهری خیلی خوب است:«نعمتان مجهولتان الصِّحة والأمان» در جنگ تحمیلی دیدیم،که چقدر سخت بود،نا امنی دل،از آن ناامنی سخت تر است.قرآن می فرماید:من این ناامنی را حل می کنم،و می گوید:«فأیُّ الفریقین أحقُّ بالأمن إن کنتم تعلمون»:«چه کسی استحقاق این را دارد.که امنیت دل داشته باشد؟»بعد می فرماید،این مال کسانی است که:«الّذین آمنوا و لم یَلبِسوا إیمانهم بِظلمٍ اولئک لهم الأمن و هم مُهتدون»
استحقاق امنیت،استحقاق زندگی منهای غم و غصه ،دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی،مال آن کسی است،که ایمانی داشته باشد،که از تقوا پیدا شده است.
یکی از مشکلات ناشی از بىعفّتى و بىغیرتى مردان و زنان، از هم پاشیدگى نظام خانواده است؛ یعنى وقتى زن یا دختر، حفاظ و سنگر عفاف و حیا را ترک کند و بهگمان کودکانه و نابخردانۀ خود به آسانى لذائذ و کامیابى حیوانى را بىهیچ قیدوبندى کسب نماید، دیگر چرا تن بهمحیطِ مقیّد و محدود خانه و خانواده بدهد و به اصطلاح خود را اسیر همسر و فرزند کند؟ مرد وقتى رداى زیباى غیرت را از تن بهدر کرده و بهکنارى مىاندازد، خود را آزادتر مىبیند و اسب سرکش هواهاى خود را به جولان و تاختوتاز در مىآورد و از اینکه محصور به زندگى خانوادگى شود گریزان و فرارى مىشود. در چنین موقعیّتى که روحیۀ افسار گسیختۀ لذّتطلبى حاکم شد، مشکلات یکى پس از دیگرى رخ مىنماید که از زمرۀ مهمترین آنها مىتوان به اضطرابخاطر، نگرانى، غم و غصّه و دلهره و در یک کلمه فقدان امنیّت روانى اشاره کرد، امرى که اسلام عزیز بهصراحت بر اهمیّت آن انگشت گذارده و امنیت روانى را از آیات خداوندى بر شمرده است.
(وَ مِن آیاتِهَ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنْفُسِکُم ازواجاً لِتَسکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً ورَحمَةً)
یعنى تشکیل خانواده و توجّه به یکسرى تقیّدات خانوادگى است که امنیّت دل و آرامش به انسان مىدهد و روان او را تسکین مىبخشد.
جوانان عزیز ایرانی باید مراقب باشند که مسیر غلط برخی جوانان در کشورهای دیگر را طی نکنند، از این جهت باید به مفاهیم و تعالیم روحبخش قرآنکریم و عترت طاهره بازگردند و با عمل به قوانین و احکام شرع مقدّس، در دنیا سعادتمند و در آخرت رستگار شوند.
بحث ما دربارۀ یک امر مهمی بود، که از عوامل سقوط انسان است و انسان را زمینگیر و فلج می¬کند، خیر دنیا و آخرت را از او میگیرد و نمیگذارد انسان صعود کند و حرکت استکمالیاش را پیگیری نماید.
بحث این جلسه دربارۀ یک امر خیلی مهم که بحث روز هست می باشد. بحث قضیۀ «نا امنی» است. یکی از چیزهایی که انسان، جامعه و خانواده را به سقوط می کشد نا امنی است و به عکس آن، اگر امنیت در اجتماع و خانواده حکم فرما باشد این خانواده و جامعه رو به سلامت است. این جامعه اقتضای رسیدن به خیلی از مراحل رشد و کمال را دارد.
قرآن شریف روی این کلمه امنیت و نا امنی خیلی پافشاری دارد. قرآن ملتی را که امنیت داشته باشد را مورد تایید قرار داده است و یکی از نعمت های بزرگ را همین امنیت نام برده است.
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ
و خدا بر شما حکایت کرد و مثل آورد مثل شهری را که در آن امنیت کامل حکمفرما بود و اهلش در آسایش و اطمینان زندگی میکردند و از هر جانب روزی فراوان به آنها میرسید تا آنکه اهل آن شهر نعمتهای خدا را کفران کردند، خدا هم به موجب آن کفران و معصیت طعم گرسنگی و بیمناکی را به آنها چشانید و چون لباس، سراپای وجودشان را پوشاند.
قرآن شریف وعده داده است، اگر کسی متّقی باشد، امنیت دل دارد. امنیت دو قسم است. امنیت ظاهری و امنیت باطنی(دل)
امنیت ظاهری نعمتی بسیار بزرگ است:«نعمتان مجهولان:الصحّهُ و الأمان».
انسان وقتی مریض شد،می فهمد،سلامتی چه نعمت بزرگی است،وقتی مریض شد،به نعمت تندرستی توجه پیدا می کند.پروردگار عالم به ما امنیت ظاهری هم داده است؛ولی برایمان مجهول است،خدای ناکرده اگر اندکی ناامنی پیش آید،وشهر ناامن شود،انسان می فهمد،پیش از آن چه نعمت بزرگی داشته است.
وقتی آن جنایتکار بمب بر سر مردم ایران ریخت،آن ناامنی برای مردم خیلی نگران کننده بود.بهترین نعمتها این است،که انسان بتواند،شب،شب راحت در خانه بخوابد.ناامنی بلای بسیار بزرگی است،ولی مهمتر از امنیت ظاهری،امنیت دل است.
دل منهای غم و غصه،اضطراب خاطر،نگرانی و دلهره،شکّ و شبهه و وسوسه و تخیّل،دل آرام و در امان است،و به یقین این امنیت،از امنیت ظاهری بالاتراست.اگر کسی از نظر امنیت ظاهری،امکانات مالی و قدرت و ریاست خیلی بالا باشد،ولی خانمانش موافق طبع او نباشد،و د خانه اختلاف داشته باشدفاین اختلاف خانوادگی زن و شوهر زندگی را به اندازه ای تلخ می کند،که همان قصر بر آنه زندان می شود،که آن را مردگی و مرگ تدریجی باید بنامیم. ،اگر کسی غمی و غصه ای روی دلش باشد،هر چند از امکانات بالایی برخوردار باشد،ولی آن امکانات را نمی تواند ببیند،چه رسد که از آن لذت ببرد،هر چه ریاست،قدرت و امکانات مالی او از نظر پوشاک،خوراک،مسکن بالاست،ولی آن کرم کوچک در دل،او را بیچاره می کند.چنانکه یک روانشناس می گوید،«درخت کهن در مقابل بارانها،برفها،طوفانها،گرماها،می تواند مقاومت کند،امّا اگر یک کرم کوچکی در تنه او بیفتد،طولی نمی کشد،درخت کهن به این بزرگی خشک می شود. این روانشناس می گوید:غصه برای انسان اینطور است،غصه برای انسان نظیر کرم در درخت است.انسان در مقابل هر طوفانی،هر مشکلی و هر گرهی،می تواند قد علم کند و عرض اندام کند؛امّا آن که انسان را از پا در می آورد،غم و غصه است،هر چه قوی،هر چه عالم و هر چه شجاع باشد؛امّا غم و غصه یک کرم کوچک در تنه ی او و در دل اوست.هر اندازه انسان از نظر علمی،قدرت و امکانات بالا باشد،امّا اگر دلهره و اضطراب خاطر،نگرانی از آینده،وسوسه،شّک و شبهه داشته باشد،به قول قرآن این شک و شبهه دل او را پاره پاره می کند.
«لا یَزالُ بُنیانُهُم الذَی بَنَوا رَیبَةً فی قُلُوبِهِم الاّ أن تَقَطََّعَ قُلوُبُهُم»
شکّ و شبهه،غم و غصه،پریشان خاطر و نگرانی استکه«إلاّ أن تَقَطَّعَ قُلوُبُهُم»دل را پاره پاره می کند.از این جهت ناامنی باطنی بلای بسیار بزرگی است.قرآن با تأکید وعده داده است،که آدم متّقی غم و غصّه ندارد،مشکل دارد،امکانات ندارد،ملی غم و غصه ندارد.آدم متّقی دلهره،اضطراب خاطر و نگرانی ندارد.خدا وعده داده است،برای آدم متّقی که شک و شبهه ندارد،وسوسه و تخیّل نمی تواند،او را آزرده کند،یا او را از پی در آورد.من از همه خصوصاًاز شما عزیزان روحانی و دانشجو تقاضا دارم،که این آیه شریفه همواره پیش نظرتان باشد:
«فأیُّ الفَریقَینِ أحَقُّ بِالأمنِ إن کُنتُم تَعلَموُن» چه کسی مستحق این است،که امنیت دل داشته باشد؛بعد قرآن آن را که مستحق امنیت است،تعیین می کند:
«الذین آمنوا و لم یلبسوا إیمانهم بظلم»
«آن افراد مؤمنی که متّقی هستند،آن افرادی که ایمانشان آمیخته به ظلم نیست.»
یعنی مشوب به فسق و فجور نیست،اینها استحقاق امنیّت را دارند،سپس قرآن بر این استحقاق تأکید میکند:«أولئک لَهم الاَمن»یقیناً اینها امنیت دارند.بعد جوابش را می گوید:
«وهُم مُهتَدون»(برای این که دست عنایت خدا بر سرشان است)وقتی کسی خدا را داشته باشد،چرا غم و غصّه داشته باشد؟وقتی انسان خدا بر دلش حکومت می کند،از چه کسی ترس و وحشت دارد؟وقتی خدا بر دل کسی حکومت بکند،دیگر معلوم است،شک و شبهه،وسوسه و تخیّل،سالبه به انتفای موضوع است و جا ندارد.جایی نیست،تا شیطان جنّی و انسی بتواند کار کند.ما طلبه ها اگر بخواهیم به جایی برسیم،نخستین ابزاری که برایمان لازم است،یک دل منهای غم و غصّه،یک دل منهای اضطراب خاطر و نگرانی و دلهره است،وگرنه سر کتاب کفایه نشست،یا وقت مطالعه ی جواهر،آن کرم غم و غصّه،دلهره و اضطراب خاطر می آید و جان او را می مکد و جان او را می خورد.معلوم است،این آدم نمی تواندکفایه،رسایل و جواهر بفهمد،چه رسد که استنباط کند.برای ما این امنیت لازم است،اولین ابزار است.و قرآن می فرماید:اگر این امنیت را می خواهیدباید متقّی باشید.
عکس قضیه هم در قرآن زیاد روی آن پافشاری شده است؛یعنی آدم فاسق،آدمی که گناه دل او را سیاه کرده باشد و رذالت بر دلش حکمفرما باشد زندگی او بسیار سیاه و وحشتناک است.گرچه در اتومبیلش یا در پارک و دریا در میان دوستانش باشد،امّا زندگی او تاریک است.
«أو کَظُلُمات فی بَحرٍ لُجّیّ یَغشیهُ مَوجٌ مِن فَوقِهِ سَحابٌ ظُلَماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ»
به گفته قرآن،آدم نا پرهیزگار بسان آنست،که در امواج دریایی توفانی گرفتار آمده،ودر کام امواج فرو رفته باشد.
این دنیا با شخص گناهکار چنین رفتاری دارد،که او را خفه می کند.
1-این که از غم و غصه می میرد،یا خودکشی می کند.این معنای بسیار ساده آن است.
2-این که زنده باشد،امّا روح شخص مرده باشدفبه تعبیر قرآن وقتی چنین شد،دیگر از هر جنبنده ای پست تر می شود.«إنَّ شرّ الدوّابّ عند الله الصُمُّ البکم الّذین لایعقِلون»
شخص ناپرهیزگار فکر دارد، تفکّرندارد،عقل دارد تعقّل ندارد،آن کسی که تقوا ندارد،گناه روی گناه دل او را سیاه کرده است،دل او مرده است و این مردن از آن مردن اول بدتر است.انسان به جایی می رسد،که جاذبه ی قرآن و پیغمبر-صلی الله علیه وآله –و امام حسین(علیه السلام)قد علم می کند،یا مسخره می کند.آیات فراوانی داریم،که اینها نه تنها به آن ایمان نمی آورند؛بلکه مسخره هم می کنند.مصیبت اینجاست،که کسی نه تنها جاذبه قرآن او را نگیرد،بلکه قرآن را هم مسخره کند.جاذبه روحانیت او را نگیرد،بلکه روحانیت را هم مسخره کند.چادر نداشته باشد،پوشندگان چادر را هم مسخره کند،اینا مصیبت است،به آنجا برسد،که هر تقدّسی،هر مقدّسی که در مقابل چشمش است،او را بد ببیند و او را مسخره کندفقران می گوید:موج او را می برد و در ژرفای تاریکی قرار می گیرد،به گونه ای که«إذا أخرجَ یَدشه لم یَکَد یریها»آن که نور خدا و نور تقوا ندارد،معلوم است در ظلمت،بلکه در ظلمات استروردگار عالم درباره ی افرادی که از یاد خدا و از نماز دوری می گزینند وبی تقوا هستند،می فرماید:اینها حتماضیک زندگی ناخوش دارند،علاوه بر اینکه ،در آخرت وقتی پرده ها عقب می رود،می بینید کورند:«و مَن أعرضَ عن ذِکری فإنّ له مَعیشةً ضَنکاً و نَحشُرُهُ یومَ القِیامَةِ أعمی»می فرماید:آن کس که از یاد خدا اعراض کند؛یعنی بی تقوا باشد،در این دنیا زندگی نا خوش دارد،پس معلوم می شود،که زندگی وش به امکانات ظاهری نیست.
مسأله مهمتر از مسأله دوم،مسأله غم و غصه،اضطراب خاطر،نگرانی،دلهره و ترس است،که الآن فکر نمی کنم،کسی در این جلسه ولو کمرنگ نداشته باشد.هر کجا هم تمدنش بیشتر،پر رنج تر است،و در ایران هم ،هر کس که امکاناتش بیشتر،این مشکل برای او بیشتر هست.
قرآن شریف،در سوره انعام وعده داده است،که این مسأله را حل می کند؛وعده مؤکّد که می فرماید:«فأیُّ الفریقین أحقُّ بالأمن إن کنتم تعلمون»
چه کسی استحقاق این را دارد،که امنیت داشته باشد؟آیا امنیت ظاهری مورد نظر است؟نه،بالاتر از این،امنیت باطنی،امنیت از نظر دل،یعنی یک دلِ صد در صد اطمینان دار،منهای غم و غصه،منهای دلهره و اضطراب خاطر باشد.امنیت ظاهری خیلی خوب است:«نعمتان مجهولتان الصِّحة والأمان» در جنگ تحمیلی دیدیم،که چقدر سخت بود،نا امنی دل،از آن ناامنی سخت تر است.قرآن می فرماید:من این ناامنی را حل می کنم،و می گوید:«فأیُّ الفریقین أحقُّ بالأمن إن کنتم تعلمون»:«چه کسی استحقاق این را دارد.که امنیت دل داشته باشد؟»بعد می فرماید،این مال کسانی است که:«الّذین آمنوا و لم یَلبِسوا إیمانهم بِظلمٍ اولئک لهم الأمن و هم مُهتدون»
استحقاق امنیت،استحقاق زندگی منهای غم و غصه ،دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی،مال آن کسی است،که ایمانی داشته باشد،که از تقوا پیدا شده است.
یکی از مشکلات ناشی از بىعفّتى و بىغیرتى مردان و زنان، از هم پاشیدگى نظام خانواده است؛ یعنى وقتى زن یا دختر، حفاظ و سنگر عفاف و حیا را ترک کند و بهگمان کودکانه و نابخردانۀ خود به آسانى لذائذ و کامیابى حیوانى را بىهیچ قیدوبندى کسب نماید، دیگر چرا تن بهمحیطِ مقیّد و محدود خانه و خانواده بدهد و به اصطلاح خود را اسیر همسر و فرزند کند؟ مرد وقتى رداى زیباى غیرت را از تن بهدر کرده و بهکنارى مىاندازد، خود را آزادتر مىبیند و اسب سرکش هواهاى خود را به جولان و تاختوتاز در مىآورد و از اینکه محصور به زندگى خانوادگى شود گریزان و فرارى مىشود. در چنین موقعیّتى که روحیۀ افسار گسیختۀ لذّتطلبى حاکم شد، مشکلات یکى پس از دیگرى رخ مىنماید که از زمرۀ مهمترین آنها مىتوان به اضطرابخاطر، نگرانى، غم و غصّه و دلهره و در یک کلمه فقدان امنیّت روانى اشاره کرد، امرى که اسلام عزیز بهصراحت بر اهمیّت آن انگشت گذارده و امنیت روانى را از آیات خداوندى بر شمرده است.
(وَ مِن آیاتِهَ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنْفُسِکُم ازواجاً لِتَسکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً ورَحمَةً)
یعنى تشکیل خانواده و توجّه به یکسرى تقیّدات خانوادگى است که امنیّت دل و آرامش به انسان مىدهد و روان او را تسکین مىبخشد.
جوانان عزیز ایرانی باید مراقب باشند که مسیر غلط برخی جوانان در کشورهای دیگر را طی نکنند، از این جهت باید به مفاهیم و تعالیم روحبخش قرآنکریم و عترت طاهره بازگردند و با عمل به قوانین و احکام شرع مقدّس، در دنیا سعادتمند و در آخرت رستگار شوند.
تاکنون نظری ثبت نشده است