display result search
منو
تفسیر آیات 43 تا 47 سوره توبه _ بخش اول

تفسیر آیات 43 تا 47 سوره توبه _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 28 دقیقه مدت قطعه
  • 24 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 43 تا 47 سوره توبه _ بخش اول"

اطلاع مردم مدینه از عدم آمادگی منافقان برای شرکت در جنگ تبوک
انشایی بودن قسم و خبری بودن محتوای آن
جایگاه معصومان(علیهم السلام) نسبت به ملائکه در قوس نزول

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکاذِبینَ (43) لاَ یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ أَن یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ (44) إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ (45) وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلکِن کَرِهَ اللّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ (46) لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلَّا خَبَالاً وَلَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (47)﴾

شرح مفردات آیهٴ ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ﴾
این تعبیر محبت آمیز در صدر آیه قرار گرفت؛ نظیر تحیت، ثنا و مانند آن است که اشاره شد ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ﴾.
بخش دوم این است که ﴿لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ﴾ این لم اعتراض نیست، استفهام است؛ و استفهامی است برای توجیه مخاطبان حقیقی نه خصوص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم). بخش سومش ﴿حَتَّی یَتَبَیَّنَ﴾ است این ﴿حَتَّی یَتَبَیَّنَ﴾، گاهی غایت است این کلمه ﴿حَتَّی﴾ گاهی منفعت است وقتی غایت باشد، معنایش آن است که وقتی آن حاصل شد دیگر آن مغیّا جایی ندارد، این حکم این‌قدر هست تا غایت حاصل بشود، وقتی غایت حاصل شد دیگر مغیّا حاصل نیست. و امّا اگر منفعت باشد، نه تنها آن حکم تمام نمی‌‌شود، زایل نمی‌‌شود، بلکه شکوفاتر می‌‌شود و روشن‌تر می‌‌شود.
پس ﴿حَتَّی﴾ گاهی به معنای غایت است گاهی به معنای منفعت؛ اگر به معنای غایت بود، مغیّا حکمش جدا و غایت حکمش جدا، یکی مثبت و دیگری منفی.
و امّا اگر منفعت بود حکمشان فرق می‌‌کند، امّا این‌چنین نیست که یکی مثبت باشد و یکی منفی، بلکه آن مثبت شکوفاتر می‌‌شود، آن مثبت شفاف‌تر می‌‌شود، ثابت‌تر می‌‌شود، محکم‌تر می‌‌شود. تفاوت این دو تعبیر را می‌‌شود با بررسی آیه سوره مبارکهٴ «بقره» سورهٴ «فصّلت» مشاهده کرد؛
شاهد قرآنی برای «حتی» به معنی غایت
در سوره مبارکهٴ «بقره» به این صورت آمده است؛ آیهٴ 187سوره مبارکهٴ «بقره» در جریان صوم این است فرمود: ﴿وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الأسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَی اللَّیْلِ﴾؛ فرمود در شب ماه مبارک رمضان اکل و شرب و انجام سایر مفطرات مجاز است تا اینکه صبح صادق مشخص بشود، و آن خط روشن صبح از نوار تاریک شب جدا بشود، چون در صبح کاذب یک خط روشن عمودی پدید می‌‌آید که ذنب سرهان مثل دم گرگ که در عمود افق است نه در افق که این صبح کاذب است، بعد کم کم دوتا نوار کاملاً مشخص است یک نوار تاریک بالا یک نوار روشن پایین، کاملاً مشخص است آن نواری که سرتاسر افق را روشن کرده است، پایین است، نشانه قرب شمس است این نوار سر تا سر تاریک بالای افق، که افقی است،این شب را نشان می‌‌دهد که به طرف ماست.
وقتی این دو نوار مشخص شد صبح صادق است. پس یک خط روشنی پدید می‌‌آید مثل دم گرگ که عمودی است، این صبح کاذب است. امّا وقتی این دو خط این دو خط مثل دوتا نوار یکی سر تا سر افق را تاریک کرده است بالا، یکی سر تا سر افق را روشن کرده است پایین، این یک خط روشن است پایین و یک خط تاریک است بالا، تبیّن خیط ابیض از خیط اسود و خیط اسود از خیط ابیض این می‌‌شود صبح صادق.
﴿حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأبْیَضُ﴾ که سراسر افق یک خط، یک روشن، زیر قرار گرفته، و خیط اسود سر تا سر افق یک خط تاریک است، روی آن اینها کاملاً جدا هستند معلوم می‌‌شود اوّل صبح است، ﴿حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الأسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ﴾. خب، وقتی این تبیّن پیدا شد، دیگر اکل و شرب جایز نیست، ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ﴾ جای روزه گرفتن است تا شب. پس حکم قبل از تبیّن جواز افطار است، حکم بعد از تبیّن عدم جواز افطار، وقتی مشخص شد اکل و شرب دیگر جایز نیست، این ﴿حَتَّی﴾ برای غایت است.
دو شاهد قرآنی برای «حتی» به معنی منفعت
گاهی ﴿حَتَّی﴾ برای منفعت است، نظیر آنچه که در پایان سورهٴ «فصّلت» آمده در پایان سورهٴ «فصّلت» آیهٴ 53 این‌چنین است: ﴿سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾ ما آیات آفاقی و آیات انفسی را به آنها ارائه می‌‌کنیم ؛تا معلوم شود ذات اقدس الهی حق است، یا معلوم بشود که این وحی حق است، این کتاب آسمانی حق است، که بالأخره یک جامعی هم هست برای اینها، که حالا ضمیر به کتاب آسمانی برگردد یا ضمیر به الله برگردد اختلاف است. آن‌گاه وقتی این آیات الهی را، آیات آفاقی را، آیات انفسی را به اینها ارائه کردیم، و حق بر ایشان روشن شد، این‌چنین نیست که این حتّی غایت باشد، ما بعد دیگر حکم ماقبل را نداشته باشد، ما از آن به بعد اشیای خارجی آیات ما نباشد و یا ما ارائه نکنیم، بلکه این ﴿حَتَّی﴾ برای منفعت است یعنی ما آیات آفاقی و آیات انفسی را نشان می‌‌دهیم. ﴿حَتَّی یَتَبَیَّنَ﴾ یعنی لیتبیّن، تا بر اینها روشن بشود که ﴿أَنَّهُ الْحَقُّ﴾، وقتی بر اینها روشن شد ﴿أَنَّهُ الْحَقُّ﴾، آن وقت این آیت، آیتِ روشن می‌‌شود، آن علامت، علامتِ شفاف‌تر می‌‌شود، اگر قبلاً اینها در یک حدّ معینی آیه حق بودند، الآن دیگر آیه شفاف الهی‌اند. چون اگر برای کسی مسلّم شد، از راه بررسی آیات آفاقی و انفسی، که خدا موجود است و قرآن کریم کلام اوست؛ از آن به بعد با آن منظر جهان را روشن‌تر و شفاف‌تر می‌‌بیند؛ اگر قبلاً اوّل آیات را می‌‌دید بعد از آیات به ذی الآیه پی می‌‌برد، بعداً به جایی می‌‌رسد که می‌‌گوید: «ما رأیت شیئاً إلاّ رأیت الله قبله و معه و بعده و فیه»؛ پس این حتّی با حتای سورهٴ مبارکهٴ «بقره» فرق می‌‌کند؛ حتای غایت نیست؛ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» هم همین‌طور است، وقتی در آنجا ذات اقدس الهی فرمود: ﴿وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ﴾ ، نه اینکه ـ معاذ الله ـ وقتی به یقین رسیدی، نظیر﴿حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الأسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ﴾ ، دیگر رها کن؛ بلکه منظور آن است که وقتی به آنجا رسیدی دیگر عبادتت شفاف‌تر می‌‌شود، واعبد واعبد واعبد ﴿وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ﴾ چرا عبادت بکن؟ «لیأتیک الیقین» حالا که یقین پیدا کردی، عبادتت متیقنانه می‌‌شود، با شکوه‌تر می‌‌شود، اگر قبلاً «خوفاً من النار» بود حالا طور دیگر است؛ اگر قبلاً «شوقاً إلی الجنّة» بود حالا طور دیگر است؛ اگر قبلاً حب بود الآن ﴿أَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ﴾ است و هکذا، که بعد از تبیّن شکوفاتر از قبل از تبیّن می‌‌شود. خب، پس این ﴿حَتَّی یَتَبَیَّنَ﴾ گاهی به صورت غایت است، گاهی به صورت منفعت است؛ اگر غایت شد حکم به مثبت و منفی تقسیم می‌‌شود، قبل‌الغایه با بعدالغایه باهم فرق می‌‌کند؛ و اگر به معنای لام منفعت بود، فایده بود، حکم مثبت است، منتها شفاف‌تر شکوفاتر و روشن‌تر می‌‌شود.
پرسش ...
پاسخ: چرا روشن‌تر هست همین آینه شفاف‌تر خواهد بود منتها آیه، قبلاً در آینه معبود خدا را می‌‌دید، آیت بودند، جهان مرایی حق بود، الآن طوری است که پشت آینه درون آینه بالای آینه پایین آینه همه آینه است که «مارأیت شیئاً إلاّ و رأیت الله قبله ومعه و بعده و فیه»
در این کریمه که فرمود: ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ﴾؛ اگر این به معنی غایت باشد، یعنی چرا عجله کردی؟ در اذن دادن می‌‌خواهی صبر کنی، معلوم می‌‌شود که مؤمن کیست منافق کیست، وقتی معلوم شد که منافق کیست مؤمن کیست راستگو کیست دروغگو کیست، آن‌گاه آن مؤمنین وقتی استیذان می‌‌کنند، معلوم می‌‌شود که آنها معذورند؛ نظیر جریان حنظله غسیل‌الملائکه آن وقت به آنها اذن می‌‌دهی. منافقین وقتی استیذان می‌‌کنند معلوم می‌‌شود دروغ می‌‌گویند به آنها اذن نمی‌‌دهی. پس الآن که اذن دادی یکسان به معذور و غیر معذور اذن دادی؛ امّا وقتی تبیّن بشود دیگر به معذور اذن می‌‌دهی به غیر معذور اذن نمی‌‌دهی؛ ﴿لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکاذِبینَ﴾ آن‌گاه «تأذنوا للصادقین و لا تأذنوا الکاذبین»، این در صورتی که حتّی معنای غایت باشد.
اطلاع مردم مدینه از عدم آمادگی منافقان برای شرکت در جنگ تبوک
بله گاهی مسأله پیچیده است برای دیگران روشن نیست؛ امّا گاهی هم یک جریان عمومی‌‌است، از یک طرف ذات اقدس الهی فرمود: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ ، این یک ندای رسمی ارتش اسلام است این یک، از طرفی هم وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿انفِرُوا خِفَافاً وَثِقَالاً﴾ هر کس هر چیزی دارد، سنگین بار سبکبار، باید حرکت کنید؛ راه طولانی در پیش داریم این هم دو، و مدینه هم یک شهر پیچیده و گسترده پرجمعیت نبود، یک شهر محدودی بود این سه، خب همه آماده بودند که حرکت کنند و بار و بنه‌شان را جمع کردند این چهار، دیدند یک عدّه اصلاً تکان نمی‌‌خورند این پنج، بر اینها روشن شد که اینها منافق‌اند این ﴿لَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً﴾ آن ندای رسمی این است که ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ هر چه دارید آماده باشید، و منادی اسلام رسماً اعلام کرده ﴿انفِرُوا خِفَافاً وَثِقَالاً﴾؛ پس شعار رسمی ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ است دستور خاص ﴿انفِرُوا خِفَافاً وَثِقَالاً﴾ است.
هر کسی هر چه داشت آماده شد برای حرکت کردن، یک عدّه اصلاً تکان نخوردند و در این زمینه ذات اقدس الهی فرمود: اصلاً اینها نمی‌‌خواهند بیایند؛ برای اینکه ﴿لَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّة﴾ هر کس می‌‌فهمد اینها نمی‌‌خواهند بیایند، دیگر این یک کار پیچیده نیست؛ نظیر آن رماندن مرکوب وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جریان بر گشت از غزوه تبوک نبود که،شبانه کنار آن دره سنگر بگیرند.
تبیین معنای آیهٴ محل بحث متناسب با معنای دوگانه «حتی»
خب، پس چنانچه این حتّی برای غایت باشد، معنایش این است که فعلاً نمی‌‌خواستی اذن بدهی، می‌‌خواهی صبر بکنی، تا معلوم بشود منافق کیست مؤمن کیست؛ مؤمنین که اذن می‌‌گیرند حتماً معذورند، به آنها اذن می‌‌دهی. منافق که اذن می‌‌گیرد معذور نیست،پس به آنها باذن نمی‌‌دهی. وقتی اذن ندادی آنها با عدم اذن تو، با اینکه موافق نیستی اینها قعود داشته باشند، اهل قعودند اهل خروج نیستند، آنگاه همگان می‌‌فهمند، همگان می‌‌فهمند که اینها آمدند اذن بگیرند شما اذن ندادی، ولی مع ذالک نیامدند برای همه روشن می‌‌شود، وقتی تعلم الصادقین ﴿الَّذِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکاذِبینَ﴾ شد، آن‌گاه به دیگران اذن نمی‌‌دهی این در صورتی که حتّی به معنای غایت باشد، نظیر حتّی سورهٴ مبارکهٴ «بقره».
امّا اگر حتّی نظیر ﴿وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ﴾ باشد، نظیر حتّی سورهٴ «فصّلت» باشد ﴿سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾ ، که معنای لیتبیّن است؛ یعنی می‌‌خواستی صبر کنی اذن ندهی تا معلوم بشود، تو وقتی اذن نداده بودی، همه اینها مشمول ﴿انفِرُوا خِفَافاً وَثِقَالاً﴾ بودند، وقتی همگان مشمول ﴿انفِرُوا خِفَافاً وَثِقَالاً﴾ بودند، آنهایی که ﴿لَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً﴾ و عمداً دست به کار نشدند، معلوم می‌‌شود منافق‌اند، بعد همه می‌‌فهمیدند؛ اگر اذن نمی‌‌دادی همه می‌‌فهمیدند که این چند نفر منافق‌اند.
خب، پس توان این را دارد که حتّی یتبیّن به معنای لیتبیّن باشد؛ یعنی می‌‌خواستی صبر کنی اذن ندهی تا مردم بفهمند اینها چه کسانی‌اند. منتها لیتبیّن، معلوم می‌‌شود که برای مردم می‌‌خواهد بگوید لیتبیّن، وگرنه برای خود پیغمبر که روشن بود، به دلیل همان بحثهای دیروز که ذات اقدس الهی اخبارش را به اینها گزارش داد، به پیغمبر می‌‌فرماید: ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ﴾ ؛ من هم سابقه‌تان را دیدم هم لاحقه‌تان را، با تنبئه الهی، با گزارش الهی باخبر شدم؛ سابقه‌تان را که ﴿لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ﴾ را در جنگ اُحد دیدم، لاحقه‌تان را هم که ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ﴾، و خدا هم فرمود: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ﴾ ، نه اینکه بعد از عمل پیغمبر می‌‌بیند، خب بعد از عمل که همه می‌‌بینند، آن‌طوری که خدا می‌‌بیند آن طور را ذات اقدس الهی به پیغمبر و اهل‌بیت معصومین(علیهم السلام) ارائه میدهد.
خب، بعد هم فرمود: ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ﴾ من می‌‌دانم چه قصدی دارید پس این ﴿حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکاذِبینَ﴾ یعنی «یتبیّن لهؤلاء المسلمین الّذین صدقوا و الّذین کذبوا».
علّت تفاوت تعبیر ﴿الَّذِینَ صَدَقُوْا﴾ با ﴿الْکَاذِبِینَ﴾
اما علّت تغییر سیاق که ﴿صَدَقُوا﴾ را با فعل ماضی آورده‌اند و کذب را به صورت اسم فاعل در حقیقت صفت مشبهه است نه اسم فاعل منتها صفت مشبهه‌ای است که به وضع فاعل است برای این است که آن ﴿صَدَقُوا﴾ برای افراد عادی است و این کاذبین برای این حرفه‌ای‌هاست یعنی منافقینی که هم باطل‌رواند هم باطلشان را متراکم می‌‌کنند همکارشان خلاف است هم کار خلاف را با دروغ تأیید می‌‌کنند هم دروغ را با قسم تأکید می‌‌کنند.
انشایی بودن قسم و خبری بودن محتوای آن
مطلب دیگر آن است که، اینکه در این موارد آمده ﴿سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ﴾ ، یا در موارد دیگر دارد که، قسم دروغ اینچنین می‌کند، و آنچنان می‌‌کند، بازگشت کذب در قسم به آن محتواست، وگرنه قسم از آن جهت که انشاست صدق و کذب بر نمی‌‌دارد، قسم دروغ یعنی چه؟ یعنی آن مطلبی که روی آن قسم خورده است دروغ است؛ وگرنه قسم از آن جهت که انشاست نه صادق است نه کاذب.
پرسش ...
پاسخ: خُب، بنابراین اینکه فرمود اینها دروغ می‌‌گویند، اگر به مطلب اسناد داده بشود درست است خبر گاهی صدق است و گاهی کذب، آنها میگویند ﴿لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَکُمْ﴾ در حالی‌که مستطیع بودند؛ بنابراین دروغ می‌‌گویند امّا اگر به سوگند برسد، قسم از آن جهت که انشا است نه صدق دارد نه کذب مگر به لحاظ آن محتوا.
اذن گرفتن منافقان برای ماندن در مدینه
خُب، درباره اینکه اینها اذن گرفتند که خارج بشوند یا اذن گرفتند که بمانند و خارج نشوند، اینجا دو نظر است: یک نظر معروف بین اهل تفسیر است و آن این است که آنها اذن گرفتند بمانند، برخیها از قدما احتمال دادند که اینها اذن گرفتند که بیایند و ذات اقدس الهی عتابش به تعبیر آنها این است که چرا به اینها اجازه دادی که بیایند اینها اگر بیایند ﴿مَا زَادُوکُمْ إِلاّ خَبَالاً وَلَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ﴾ اینها بیایند منشأ فتنه‌اند، چرا اینها را اجازه دادی بیایند.؟
به قرینه آن آیات بعدی گفته‌اند این ناظر به اذن در خروج است، لکن این برداشت تام نیست چون سیاق آیات در مورد تخلف است، به دلیل اینکه در چندین آیه پشت سر هم دارد که وقتی شما آمدید ﴿یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ﴾ عذر خواهی می‌‌کنند که ما اگر می‌‌توانستیم می‌‌آمدیم ﴿یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لاَیَرْضَی﴾ و مانند آن؛ و آیه صدر محل بحث است که این است که می‌‌گویند ﴿لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَکُمْ﴾، نشانه این است که اینها استیذان کردند برای قعود و نرفتن و نه برای خروج و برای رفتن.
خب، پس محور اذن، قعود بود ﴿رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ﴾ همه این آیات نشان می‌‌دهد که اینها اذن گرفتند که به جبهه نروند و قاعد باشند.
جایگاه معصومان(علیهم السلام) نسبت به ملائکه در قوس نزول و صعود
مطلب دیگر آن است که آنچه در بحث دیروز گفته شد که «فسبّحنا فسبّحت الملائکه» و مانند آن ناظر به زمان بلوغ و امثال ذلک است، برای این است که برای اهل‌بیت(علیهم السلام و علیهم الصلاة) درجات و شؤونی است، یک مبحث مربوط به قوس نزول است که اینها در قوس نزول صادر اول‌اند «أوّل ما خلق الله نوری» و مانند آن که وارد شده است،به آن حساب البته برتر از ملائکه‌اند و معلم ملائکه‌اند و مانند آن چه اینکه مسجود ملائکه‌اند و مانند آن، که مقام آنها همان مقام خلیفه اللهی است.
یکی هم به لحاظ قوس صعود است، که از دوران کودکی شروع می‌‌شود، از این جهت که قوس صعود از زمان کودکی آغاز می‌‌شود، لحظه به لحظه احتیاج دارند که آنها را تدبیرکند حالا یا مع‌الواسطه یا بلاواسطه مدبّر آنها باشد در خطبه قاصعه که همان خطبه 192 نهج‌البلاغه است بند 117 خطبه قاصعه این است. وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) می‌‌فرمایند: «و لقد قرن الله به(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مِنْ لدن أن کان فطیماً أعظم مَلَکٍ من ملائکته یسلک به طریق المکارم ومحاسن اخلاق العالم لیلَه ونهارَه ولقد کنت أتبعه اتّباع الفصیل» فرمود ذات اقدس الهی از همان دوران فطام و بازگیری وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از شیر مثلاً همینکه به دو سالگی رسید و از شیر مادر جدا شد بزرگ‌ترین فرشته از فرشتگان خود را مأمور تدبیر و تربیت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کرد که راههای مکارم را به او نشان می‌‌داد و محاسن اخلاق را به او ارائه می‌‌کرد و مانند این. اینکه ابن هشام در سیره خودش نقل کرده است آن هم از این تأییدها برمی‌خیزد ابن هشام در سیره خودش نقل می‌‌کند که چون وجود مبارک حضرت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مادر را در دوران شیر خواری از دست داد بر آن حضرت دایه آوردند، دایه وقتی پستان راست را به دهان حضرت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌‌گذاشت حضرت امتصاص می‌‌کرد می‌‌مکید پستان دیگر را می‌‌گذاشت نمی‌‌مکید. این برای دایه روشن نبود که چرا یک پستان را قبول می‌‌کند به هر وسیله است بالأخره با زبان حال و مقال و کیفیت و قراین و اینها فهمید که مقصود حضرت(سلام الله علیها) این است که بالأخره من یک همشیری هم دارم، آن فرزند تو که همشیر من است سهم او در پستان دیگر تعبیه شده ومن سهم همشیرم را امتصاص نمی‌‌کنم، به خواهر می‌‌گویند همشیر، به برادر هم می‌‌گویند همشیر چون فارسی که تای تأنیث قبول نمی‌‌کند تا بگویند همشیره، بنابراین هم خواهر همشیر است هم برادر همشیر است، حالا من یک همشیری هم دارم. خب، اینکه یک کسی، کودکی در دوران کودکی مواظب قسط و عدل باشد، این به وسیله آن اعظم الملائکه است که مدبّر اوست، به اذن ذات اقدس الهی. بنابراین اینها در یک مرحله مسجود ملائکه‌اند، معلم ملائکه‌اند، تعلیم اسما می‌‌دهند، و«فسبّحنا فسبّحت الملائکه» به آن بخش بر می‌‌گردد، در قوس صعود که به تدریج از این طرف بالا می‌‌روند فرشتگانی هم تدبیر آنها را به عهده دارند.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 28:18

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی