display result search
منو
تفسیر آیات 73 تا 74 سوره توبه _ بخش اول

تفسیر آیات 73 تا 74 سوره توبه _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 27 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 73 تا 74 سوره توبه _ بخش اول"

جایگاه رحمت و غضب در حکومت اسلامی
امر به معروف و نهی از منکر واجب عینی یا کفایی؟
دستور مبارزه نظامی با کفار و منافقانی که کفر خود را اظهار کرده‌ان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ (73) یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ وَإِن یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَاباً أَلِیماً فِی الْدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَنَصِیرٍ (74)﴾

امر به معروف و نهی از منکر واجب عینی یا کفایی؟
در جریان امر به معروف و نهی از منکر مستفاد از آیه ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ﴾ اشاره شد که دو قول بود که یکی قول شیخ طوسی و محقق صاحب شرایع و مانند آن که امر به معروف و نهی از منکر واجب عینی است بر همه منتها اگر بعضی قیام کنند موضوع منتفی است و از دیگران ساقط است برای انتفای موضوع و نظر دیگران مثل سید مرتضی و امثال ایشان این است که واجب کفایی است که با قیام برخی از دیگران ساقط است. آیه ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ﴾ چون عنوان بعض اطلاق دارد و هر بعضی را شامل می‌شود هر که گناه کرد بر دیگری هر که می‌خواهد که باشد لازم است که امر به معروف و نهی از منکر کند، چنین چیزی مفید عموم است، چون بعض که معیّن نیست تا دلالت کند بر وجوب کفایی چون بالأخره آن کسی که گناه می‌کند آمر به معروف و ناهی از منکر نیست. در هر مطلبی هر کس که گناه کرد بر دیگری لازم است و این بعض متقابل چون اطلاق دارد و مشخص نیست که چه گروهی است، شامل جمیع می‌شود.
دستور مبارزه نظامی با کفار و منافقانی که کفر خود را اظهار کرده‌اند
اما آیه محل بحث یعنی ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ جهاد به معنی مبارزه است که این مبارزه گاهی مسلحانه است که با کفار خواهد بود گاهی جهاد فرهنگی است اخلاقی است جهادهای امنیتی است که آنها توسعه دارد اعم از جهاد کفار و جهاد منافقین هر دو را شامل می‌شود منافق مادامی که منافق هستند احکام مسلمان بر او جاری است و جهاد مسلحانه با او روا نیست. لکن این گروهی که در آیه محل بحث مطرح است کفرشان را ظاهر کردند و اگر کلمه منافق بر اینها اطلاق می‌شود به علاقه ماکان است. اینها قبلاً باطناً کافر بودند و ظاهراً مسلمان و بعداً کفرشان را ظاهر کردند ﴿قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ﴾ یعنی اسلام ظاهری. اگر چنین چیز شدند آن‌گاه مسأله جهاد با منافق مثل جهاد کافر خواهد بود.
نحوهٴ برخورد پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با عامه مردم مؤمنان و کافران
در جریان امربه غلظت آیات قرآن کریم سه طایفه است.
رحمت و ملایمت، اصل اولی در برخورد با انسان‌ها
طایفه اولی آن حکم اولی و اصلی را تبیین می‌کند و در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» هست که ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ﴾ این اصالة الرحمة و اصالة اللین و اصالة الملائمة این حاکم است. تمام برخوردها اصل اولی رحمت و ملایمت و نرمی است.
خفض جناح و رحمت خاصه پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت به مؤمنان
طایفه ثانیه آیاتی است که مربوط به برخورد پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با مؤمنین است. برخورد با مؤمنین گذشته از ملایمت و لنیت و نرمش عمومی یک رحمت خاصه را هم به همراه خواهد داشت. نظیر آنچه که در آیهٴ 215 سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» است. ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ اگر کسی جزء پیروان پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود مؤمن بود از نظر عقیده و تابع آن حضرت بود و جزء اصحاب و پیروان عملی آن حضرت بود، وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گذشته از آن رحمت عامه و ملایمت و ملاینت عامه، یک رحمت خاصه‌ای را هم اعمال می‌کند، خفض جناح است. این خفض جناح که نشانه تواضع است، برای آن است که دیگران را زیر پر بگیرد. معمولاً این مرغها، این پرنده‌ها و این کبوترها و مانند آن وقتی فرزندی پیدا کردند قبل از آنکه این فرزند پر در بیاورد و قدرت پرواز پیدا کند اینها را زیر بغلشان نگه می‌دارند. بالهایشان را پهن می‌کنند و اینها را زیر بال و پر خود نگه می‌دارند تا کم کم اینها پر در بیاورند وقتی که پر در آوردند، عملاً این کبوترها و این مادرها یک مقداری پرواز می‌کنند تا این بچه‌‌های پر در آورده پرواز را یاد بگیرند. بعد رفته پرواز آنها را یعنی رفته پرواز بچه‌ها را کنترل می‌کنند و می‌آزمایند و امتحان می‌کنند وقتی دیدند این کاملاً پر در آورده و قدرت پرواز دارد و خوب هم پرواز می‌کند دیگر حالا اینها را آزاد می‌کنند. در پرنده‌‌ها این‌طور است ولی در انسان چون تا زنده است احتیاج دارد که کسی او را راهنمایی کند و به او بال و پر بدهد و پرواز او را کنترل کند لذا ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید که شما گرچه قدرت پرواز دارید و معراج می‌آیید ﴿دَنَا فَتَدَلَّی ٭ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی﴾ و مانند آن بهرهٴ شما هست ولی گرچه با اینکه قدرت پرواز دارید، ولی موظفید که پرپهن کنید و بالهای خود را پهن کنید که این امت زیر بال شما پر در بیاورند و بال پیدا کنند و قدرت پرواز داشته باشند. شما به وسیله «الصلاة معراج المؤمن» اینها را پرواز می‌دهید و اینها هم پرواز می‌کنند و شما هم کنترل می‌کنید. بعضی ‌هستند که بیراهه می‌روند تو باید واقعاً راهنمایی بکنید. بعضیها عوضی می‌گیرند آنچه را که در بالا هست پایین می‌گیرند خیال می‌کند که در پایین است شما باید باشی و اینها را راهنمایی بکنی. همان مثل معروف که کسی بالأخره تشنه‌ای بود آمد لب چاه آب بگیرد و عکس ماه را در چاه دید خیال کرد که ماه در چاه است حالا به این فکر افتاد که برود پایین و به ماه برسد. ماه از بالا صدا می‌دهد که من بالا هستم عکس من آنجا افتاده است چرا بیراهه می‌روی؟ بالأخره یک کسی باید باشد که این‌چنین باشد. خیلیها عکس ماه را در آب می‌بینند پایین می‌روند خیال می‌کنند که در پایین خبری هست در حالی‌که ماه جای دیگری است. انبیا برای همین هم آمدند که به انسان بگویند که آنچه را که شما می‌بینید جای دیگر است اینها عکس اوست. شما هرگز نگاه نکنید ببینید که عده‌ای دستها را ﴿قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنّ﴾ که دستها را بریدند. «به یوسف بنگر بر دست منگر» حالا چکار داری که چهار نفر دستها را بریدند، ببین چه کسی را دیدند که دستها را پاره کردند. به دنبال چیز دیگر نرو و خودت را هدر نده. خب این یک پر پهن کردن می‌خواهد. فرمود تو پر پهن بکن بالها را پهن کن اینها را زیر بال بگیر و اینها را و زیر پر بپروران تا قدرت پرواز پیدا بکنند. اما تا زنده هستند باید زیر پر تو باشند این‌چنین نیست که حالا اینها را بعد رها بکنی. ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ حالا اگر یک کسی بیراهه رفت به سوء اختیار خودش است. خب این غیر از آن ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ﴾ است که ملاینت و ملایمت عامه است و یک نرمش عام است که با همه از راه ملاطفت برخورد می‌کند. اینجا فرمود: ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ اینها را زیر بال بگیر و اینها را پر درآوردن و پرواز کردن بیاموز تا اینها از رحمت خاصه تو استفاده بکنند. این می‌شود خفض جناح. اصولاً از تواضع به خفض جناح تعبیر می‌کنند همین است.
تفاوت خفض جناح پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با خفض جناح مؤمنان
البته یک خفض جناح ترحمی داریم و یک خفض جناح احترامی.
خفض جناحی که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت به پیروانش می‌کند با ترحم آمیخته است ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ اما خفض جناحی که فرزند نسبت به پیامبر می‌کند آن دیگر با احترام همراه است یعنی خود انسان باید متذلانه خفض جناح کند ﴿وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ﴾ در عین حال که رأفت است احترام هست، ذلیلانه پر پهن کردن است.
پرسش ...
پاسخ: بنابراین خفض جناح دو قسم است یکی احترامی است و یکی هم ترحمی. یک قسم با عظمت همراه است و یک قسم با مذلت. و چون رابطه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و همچنین امیرالمؤمنین(علیه السلام) با امت رابطه پدر و فرزند است که «انا وعلی ابوا هذه الامه» یک خفض جناح متقابلی هم خواهد بود یعنی هم پیامبر و امیرالمؤمنین(سلام الله علیهما) مجموع اهل‌بیت(علیهما الصلواة وعلیهما السلام) دأبشان این است خفض جناح دارند و هم امت نسبت به اهل‌بیت(علیهم الصلاة وعلیهم السلام) خفض جناح دارند. برای اینکه اگر حضرت فرمود: «انا وعلی ابوا هذه الامه» و از طرفی هم ذات اقدس الهی می‌فرماید: ﴿وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ﴾ اینها هم که پدران حقیقی‌اند نسبت به اینها هم باید خفض جناح کرد، خفض جناح ذلیلانه. برای اینکه خب اگر کسی خفض جناح ذلیلانه نکند و نرم نباشد، نه خواری و فرومایگی بلکه فروتنی، یک ذلول بودن است و یک ذلیل بودن. اینجا صحبت از ذلیل بودن و فرومایه بودن و خوار بودن نیست، سخن از ذلول بودن و نرم بودن و فروتن بودن است. نسبت به پدر و مادر بودن فروتنانه شما خفض جناح کنید. ﴿وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ﴾ همین که ارض را خدا ذلول قرار داده است و مانند آن. ﴿أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرینَ﴾ از آن سنخها است. خب حالا ذلول باشید فروتن باشید چون فرومایگی مطلقا بد است. فروتنی چیز بسیار خوبی است. پس دوتا خفض جناح داریم یک خفض جناح عالی برای دانی برای تعلیم و تربیت است و یکی خفض جناح دانی برای عالی است که ذلولانه و فروتنانه است. چون وجود مبارک پیامبر وامیرالمؤمنین(علیهما السلام وعلیهما الصلواة) «ابوا هذه الامه» هستند، و همین حکم هم البته شامل اهل‌بیت(علیهم الصلاة وعلیهم السلام) می‌شود، آنها این دستور الهی را عمل می‌کنند که ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ وظیفه ما که امت مرحومه هستیم برای آن ذوات مقدس خفض جناح ذلولانه و فروتنانه است در پیشگاه اینها انسان خفض جناح بکند پر پهن می‌کند، بال پهن می‌کند ذلولانه نه ذلیلانه، فروتنانه نه فرومایگی و درخواست رحمت و شفاعت و کرامت می‌کند از اینها. این دو طایفه از آیات که خفض جناح متقابل را تبیین می‌کند، مربوط به مقام ثانی بحث است.
بیزاری و مبارزه پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با منافقان پس از دعوت‌های مکرر آنان
اما مقام ثالث بحث که برخورد پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت به کسانی که نصیحت و موعظه در آنها هیچ اثر نمی‌کند. از آن به بعد دیگر سخن از تبری است. اگر اینها کم کم به جایی رسیدند که ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ دیگر هیچ راهی ندارد، البته پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تا آخرین لحظه دعوت می‌کند حالا همین آیات منافق را که بعد ملاحظه می‌فرمایید دیگر از این بدتر گروهی نبودند در صدر اسلام، اینها قصد شهید کردن پیامبر را داشتند در لیلةالعقبه و آن اهانتها را کردند در جریان غزوه تبوک و مانند آن. مع ذلک ذات اقدس الهی راه توبه را باز گذاشته است و فرمود: ﴿فَإِن یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ﴾ در همین بخش از آیات و روایات توبه که محل بحث است. پس آن حکم فقهی تا آخرین لحظه هست و دعوت اخلاقی هم هست اما آن زاید بر مقدار دعوت و زاید بر مقدار هدایت، یک لطف ویژه‌ای وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ‌بخواهد اعمال کند، این نیست و از آن جهت که آنها را در برابر نظام ایستادند و به فکر براندازی بودند، این هم ناچار است که آن رحمت خاصه را تبدیل کند به غضب خاصه. طلیعه‌اش از همین آیهٴ 216 سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» شروع می‌شود که فرمود: ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ بعد فرمود: ﴿فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِی‏ءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ﴾ این طلیعه انزجار و غلظت است. فرمود مرزت را از اینها جدا بکن. اعلان برائت بکن که من از شما بیزارم. بعد از این مرحله که گذشت آن‌گاه نوبت به مراحل وسطا می‌رسد تا برسیم به محل بحث که فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ این خشونت و این غلظت برای مرحله نهایی است درباره کسانی که یا به نفاق رسیدند یا به جایی رسیدند که اصلاً حرفشان این است که ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ خب پس رفتار پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یک اصل کلی دارد و دو جناح در برابر این اصل کلی‌اند که مجموع این سه مطلب را سه طایفه از آیات بر عهده دارند.
پناهگاه جهنمی منافقان و صیرورت آنان به آتش
از نظر مسأله کلامی هم فرمود: ﴿وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ﴾ بعد هم فرمود: ﴿وَبِئْسَ الْمَصِیرُ﴾ اینها یک صیرورت بدی دارند. اینکه کلمه مصیر از آن کلمات بسیار با محتوا است و پیام عمیقی هم به دنبال دارد که انسان بالأخره در صراطِ شدن است، صیرورت است. سیرش در صیرورت است. انسان بد می‌شود طوری که خودش می‌شود هیزم جهنم ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ یا ـ معاذ الله ـ ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأفْئِدَةِ﴾ هر جا می‌خواهد فرار کند هست یک چنین نمونه‌ای ما در دنیا نداریم. در دنیا ممکن است خانه آتش بگیرد انسان فرار کند، لباس آتش بگیرد بالأخره انسان لباس را می‌کند و یک گوشه‌ای می‌اندازد، بدن آتش می‌گیرد یا دست آتش می‌گیرد دست را قطع می‌‌کنند، بالأخره آدم سالم است، وقتی دست یا پا آتش گرفت این را را قطع کردند انسان، انسانی است سالم. اما حالایک نمونه‌ای ما داشته باشیم ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأفْئِدَةِ﴾ این دیگر یک نار فیزیکی نیست، آن جایی نیست که آتش در آنجا راه داشته باشد یک نار دیگر است این نیست مگر از راه صیرورت که آتش می‌شود. حالا اتمام پیچیدگی مطلب این است که انسان است و نار والا تبدیل شدنش به نار و صیرورتش به نار باشد این دیگر عذاب است، خب نار نار است دیگر. مشکل در مرتبه انسان‌شناسی، در نفس‌شناسی و مسأله معاد این است که انسان حقیقتاً نار می‌شود و حقیقتاً انسان است. اگر مار و عقرب بشود و انسانیت را از دست بدهد این دیگر عذابی نیست. چطوری باید جمع بشود که انسان حقیقتاً نار است و حقیقتاً انسان؟ حقیقتاً خنزیر است و حقیقتاً انسان؟ و اگر حقیقت انسان حفظ نباشد و کسی به صورت مار و عقرب در بیاید و به صیرت مار و عقرب در بیاید باطنش مار و عقرب شود اینکه عذابی نیست. خب بنابراین این صیرورتش انسانیتش را حفظ می‌کند و به صورت ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ﴾ در می‌آید.
جهنم منقول و غیر منقول
خودش یک جهنم منقول است. حالا آن جهنم غیر منقول هم سر جایش محفوظ است. همان‌طوری که درباره بهشت فرمود: ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ دوتا بهشت است بعد هم ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ بهشتهای فراوانی است حالا چند قسمت و چند طور است آدم تفسیرش را نمی‌داند. جهنمهای فراوانی هم هست چند طور است و چند تا است آدم تفسیرش را آدم نمی‌داند. ولی این مقدار اجمالاً بر می‌آید که یک جهنمی است غیر منقول سر جایش محفوظ که تبهکاران را وارد جهنم می‌کنند یک جهنم منقولی هم هست. که فرمود: ﴿وَجِی‏ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ﴾ ذیل این آیه مبارکه آن روایات را ملاحظه می‌فرمایید که فرشتگان عذاب با زنجیر آن جهنم را می‌آورند. آن جهنم چیست؟ با کدام زنجیر؟ از کجا می‌آورند؟ کجا هست جهنم ؟جهنم منقول یعنی چه؟ ﴿وَجِی‏ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ﴾ آن روز که ﴿لَا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ﴾ خب، این مسایل چون واقعاً کمتر طرح می‌شود لذا ابهامش متراکم است. از تفصیلش انسان بی‌خبر است اما اجمالش اینجاست که یک جهنمی است سر جایش محفوظ و یک جهنم دیگری هم هست و کلمه صیرورت هم در قرآن کریم فراوان است که انسان گرفتار صیرورت است نه سیر. در شدن است اگر مواظبش نباشند یک وقتی بد درمی‌آید. آن‌گاه راه علاج نیست.
صیرورت انسان به سوی خدا و مشاهده جمال و جلال او
پرسش ...
پاسخ: بله دیگر چون هر کسی صیرورت بکند هم باز به طرف خداست. حالا صیرورتش که به طرف خداست حالا یا انسان روح ریحان می‌شود که به لقای جمال الهی می‌رسد یا مار وعقرب می‌شود و به لقای جلال الهی می‌رسد. این‌طور نیست که اینها که مار و عقرب نشدند خدا را نبینند. خدا را می‌بینند منتها با اسمای قهریه با ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾ رو به‌ رو هستند با خدای قهار با اشد المعاقبین با ﴿فَیَوْمَئِذٍ لَا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ﴾ با ﴿وَلاَ یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ﴾ با این اسمای الهیه و افعال الهیه رو به ‌رو هستند بعد هم می‌گویند:﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ همه اینها که کورند همه اینهایی که ﴿وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی﴾ هم اینها می‌گویند که ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ منتها جلال قهر و جهنم الهی را دیدند و مانند آن این‌طور می‌شود آدم. خب، هیچ ممکن نیست که انسان خدا را نبیند البته با چشم جان منتها عده‌ای رحمت الهی را می‌بینند و یک عده‌ای غضب الهی. فرمود: ﴿وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ﴾
علت دستور خداوند به غلظت داشتن پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با منافقان
حالا چرا ﴿وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ تحلیل مسأله بر چیست؟ برای اینکه اولاً اینها این قسمها را یاد گرفتند برای اینکه این تبهکاریهایشان را با این قسمها توجیه کنند همه معاصی را انجام می‌دهند در صدد براندازی نظام هستند در صدد فتق و ترور و شهید کردن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند، از هیچ اهانتی هم صرفن‌ظر نمی‌کنند، بعد هم وقتی به اینها بگویی قسم می‌خورند که ما نگفتیم و ما نبودیم. ﴿یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُوا﴾ هم در آن جریانی که در غزوه تبوک وقتی می‌خواستند بروند، دو یا سه تا شأن نزول برایش نقل شده که لابد ملاحظه فرمودید که امین الاسلام در مجمع‌البیان هر سه شأن نزول را نقل کرده است. گفتند این با چند تا سرباز حجازی و عربی می‌خواهد امپراطوری روم را فتح کند استهزا می‌کردند و مسخره می‌کردند، مردم را می‌خواهد به کشتن بدهد و از این حرفها. گاهی هم در لیلةالعقبه خودشان را پنهان کردند که شتر را برمانند و وجود پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را از فاصله طولانی به ته دره پرت کنند، بعد هم وقتی به اینها گفته می‌شد قسم یاد می‌کردند که ما از این حرفها نزدیم و نگفتیم. ﴿یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُوا﴾ در شدیدترین حالتهایی که امت اسلامی نیاز به وحدت دارد نیازی به تجهیز نیرو دارد اینها کارشکنی می‌کردند. در غزوه تبوک این‌طور بود دیگر.
قسم خداوند به اظهار کفر درونی منافقان و تلاش ناکام آنان بر علیه اسلام
این لام لام قسم است فرمود ﴿وَلَقَدْ﴾ ذات اقدس الهی که من قسم می‌خورم که اینها این حرف را زدند. ﴿وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ﴾ و آن کفر درونی‌شان را ظاهر کردند ﴿وَکَفَرُوا﴾ علناً بعد از اینکه باطناً کافر بودند ﴿بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ﴾ ظاهراً ﴿وَهَمُّوا﴾ ﴿بِمَا لَمْ یَنَالُوا﴾ همّت کردند و تلاش و کوشش کردند برای براندازی اما نرسیدند. در جریان لیلة العقبه همتشان شهید کردن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود و ناکام ماندند. مادامی که وجود مبارک پیامبر در مکه حضور داشتند همین گروه وابسته به عده‌ای از سران شرک در صدد اخراج بودند منتها موفق نشدند خود پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) طبق دستور الهی هجرت کرد. توطئه‌های دیگر در پیش داشتند برای براندازی آنها را هم موفق نشدند ﴿وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا﴾.
قدر نشناسی منافقان در قبال بهره‌مندی‌های فراوان از حکومت اسلام
بعد فرمود تمام این نمک‌نشناسیهای اینها بعد از این بود که در کنار سفره اسلام خیلی چیز نصیبشان شده است. بالأخره همین غارتگران بادیه‌های عرب و مکه و مدینه بودند که به این روز درآمدند دیگر که حالا عزیز شدند دیگر یعنی هم ثروت یهودیهای متواری به اینها رسید، هم صنادید قریش شکست خوردند سرمایشان به دست همین فقرا رسید وضع مالیشان خوب شد. یک خطبه نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج‌البلاغه دارند که وظیفه حکومت اسلامی را در بخشهای جهاد فرهنگی و کشاورزی و سازندگی و مانند آن مشخص می‌کند. می‌گوید: شما قبل از اسلام نه آب آشامیدنی داشتید نه مسکنی داشتید، نه مزرعه و مرتعی داشتید نه بهداشت خوبی داشتید. آخر چه داشتید؟ در حجاره خشک بودید، بین حیات سم سراق زندگی می‌کردید، این اسلام آمده به شما بهداشت داده آب داده مسکن داده، محیط زیست داده همه چیز را داده است. شما اصلاً آب آشامیدنی سالمی نداشتید این اسلام آمده و گفته که آب آشامیدنی باید سالم باشد و راهش هم این است. یک خطبه مخصوصی دارد وجود مبارک حضرت فرمود شما بین حجاره خشک بودید بین حیّات سم؟زندگی می‌کردید، این اسلام آمد و به شما همه چیز داد. ذات اقدس الهی می‌فرماید که شما سابقه فقر و فلاکتتان را هم به یاد بیاورید. تنها کارتان هم غارتگری بود دیگر چیزی نداشتید. مکه اصولاً چیزی نداشت، نه شهر کشاورزی است نه شهر دامداری است نه شهر شیلات است و نه شهر صنعت هیچ چیز ندارد ولی ذات اقدس الهی فرمود: ﴿أَوَ لَمْ نُمَکِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ همه نعمتها در تمام سال در اینجا فراوان است این را چه کسی کرد؟ ﴿فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ ٭ الَّذِی أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ شما امنیت دادیم جلوی غارتگریتان را گرفتیم جنگ و خونریزی را گرفتیم این اوس و خزرج که کارشان کشتار یکدیگر بود آدم کردیم ﴿وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ﴾ نصیب شماها کردیم امنیت به شما دادیم نانتان تأمین شده درباره حرمین فرمود ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ این به برکت اسلام بود دیگر هم اقتصادتان را تأمین کردیم و هم امنیت شما را این دو عنصر محوری که هر ملتی به اینها نیازمند است که خدا به شما داد ﴿فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ ٭ الَّذِی أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ﴾ یک، ﴿وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ دو، هم اقتصادتان را تأمین کرد جوع فقط گرسنگی و شکم نیست مسکن داد لباس داد ازدواج را تأمین کرد و نانتان را هم تأمین کرد ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ آن غارتگریها را گذاشت کنار خب ملتی که اقتصاد او خوب و امنیت او خوب او دیگر که چیزی کم ندارد. شما چرا نمک‌نشناسی می‌کنید
ماهیت انتقام منافقان از مؤمنان و بیان اقسام انتقام
فرمود انتقامی که اینها دارند می‌گیرند روی نمک‌نشناسی است ﴿وَمَا نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ﴾ اینها انتقام آن عنایتهای الهی را دارند می‌گیرند. انتقام آن اطعامهای الهی را دارند می‌گیرند. انتقامها دو قسم است، انتقامهای بد. انتقامهای خوب که بالأخره خدا فرمود: ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾ اینها یک حساب دیگری دارد. انتقامهای بد اقسامی دارد که حالا قرآن دو قسم آن را به این صورت ذکر می‌کند. پس انتقام خوب آن است که انسان از ظالم انتقام بگیرد فرمود: ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾ این حساب دیگری دارد. اما انتقام بیجا و انتقام بد اقسامی دارد که دو قسمش را این بخش از آیات قران کریم عهده‌دار است. اینکه یک انتقام فرهنگی است. یعنی یک کسی ایده‌ای دارد قاطع و دیگران حق تشخیص دارند و به سراغ آن ایده و مکتب حق رفتند اینها آن قدرت را ندارند که در فضای فرهنگی خودشان را تطبیق بدهند، دارند از آنهایی که پیشرفت کردند در مسایل فرهنگی انتقام می‌گیرند. این همان است که در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آمده است در سورهٴ «توبه» آمده در «معارج» آمده که فرمود اینها انتقام نگرفتند از عده‌ای مگر بر اساس اینکه آنها مؤمن شدند در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» به این صورت است. که اینها آیه 126 این است که ﴿وَمَا تَنْقِمُ مِنَّا إِلاّ أَنْ آمَنَّا بِآیَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ﴾ فرمود شما از ما انتقام نگرفتید مگر اینکه ما مسلمان شدیم و شما بر کفرتان باقی هستید. آیات الهی آمد ما تشخیص دادیم و شما بر کفر باقی ماندید حالا می‌خواهید از ما انتقام بگیرید. همین مضمون در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» به این صورت بیان شد که اینها انتقامی که از مؤمنین می‌گیرند در حقیقت انتقامی است که کافر از مؤمن می‌گیرد.آیهٴ 59 سورهٴ «مائده» این است که ﴿قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلاّ أَنْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلُ وَأَنَّ أَکْثَرَکُمْ فَاسِقُونَ﴾ شما انتقامی که از ما می‌گیرید این است که ما حق را تشخیص دادیم و مسلمان شدیم ولی شما همچنان در پی ضلالت هستید. سورهٴ مبارکهٴ «بروج» هم همین مضمون را دارد آیهٴ هشت سورهٴ مبارکهٴ «بروج» این است که ﴿وَهُمْ عَلَی مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ ٭ وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاّ أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ﴾ چون اینها به ذات اقدس الهی ایمان آوردند تبهکاران اصحاب اخدود از اینها انتقام گرفتند. این انتقامهای فرهنگی است که عقب افتاده‌های فرهنگی از پیشگامان فرهنگی می‌گیرند.
انتقام ناجوانمردانه و قدرنشناسانه منافقان
اما آنچه که در این آیه محل بحث است این است که یک انتقام ناجوانمردانه و نمک نشناسانه‌ای است که آن کسی که در کنار سفره آدم تربیت شده است از آدم انتقام بگیرد. تعبیر انتقام هم تعبیری است برای او زننده و کوبنده. شما حق انتقام ندارید ما کار بدی نکردیم جز نیکی چیزی نکردیم همان بیت معروفی که در «مغنی» مطالعه فرمودید که اینها هیچ عیبی ندارند مگر اینکه شمشیرهایشان تیز است یا؟؟؟؟ خب فرمود: ﴿وَمَا نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ﴾ ذات اقدس الهی شما را بی‌نیاز کرده است همه چیز به شما داده است و حالا دارید این‌طور زندگی می‌کنید چه انتقامی دارید بگیرید؟ شما مگر قبل از انقلاب را ندیدید؟ قبل از انقلاب نبودید؟
پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مجرای فضل و مظهر اغنای الهی
یک حدیثی را مرحوم امین‌الاسلام ذکر می‌کند که شما بگردید در جوامع روایی حتماً پیدا کنید که جزء غرر احادیث است خیلی این حدیث بلند است و آن این است که گروهی خدمت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیدند خطیب آنها داشت سخنرانی می‌کرد. قبلاً این بحثها گذشت که ﴿وَاللّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرْضُوهُ﴾ در ذیل آن آیه گذشت. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ﴾ گذشت که در هر جا ذات اقدس الهی وقتی اسم پیامبر را در کنار خود ذکر می‌کند در آن عناصر محوری هرگز ضمیر تثنیه ذکر نمی‌کند یا فعل را تثنیه نمی‌آورد. فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ﴾ نه دعواکم چون پیامبر در برابر خدا جز فرمان خدا چیزی را اعلام نمی‌کند از خودش که چیزی را ندارد یا ﴿وَاللّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرْضُوهُ﴾ نه یرضوهما. چون رضای پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فانی در رضای خداست. او در برابر خدا که رضای مستقل ندارد اینجا هم به همین صورت است؛ فرمود: ﴿إِلاّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ﴾ نه من فضلهما. چون پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در برابر فضل خدا که فضلی ندارد این هم از آیات نورانی است که شفاعت پیامبر را ثابت می‌کند بالأخره خدا مغنی است و پیامبر مظهر اغنای اوست. اگر غنایی نصیب کسی می‌شود به وسیله ذات اقدس الهی و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از فضل الهی می‌گیرد و انسان را توانگر می‌کند توانگر علم توانگر مال توانگر قدرت توانگرهای ثروت او مظهر ﴿هُوَ الْغَنِیُّ﴾ است اقنی فاغنی خدا هم قنیه می‌دهد یعنی سرمایه می‌دهد هم غنا می‌دهد یعنی بی‌نیازی. اقنی فاغنی. در این کریمه وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مجرای اغنای الهی شد که او انسان را غنی می‌کند از ناحیه فضل خدا پس خطوط کلی قران روی توحید دور می‌زند مشخص است این روایت را که مرحوم امین الاسلام در مجمع‌البیان ذکر کرد حتماً از جوامع روایی سندش را پیدا کنید دارد گروهی آمدند نزد پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خطیبشان گفت که ﴿من اطاع الله ورسوله فقد اهتدی ومن عصاهما فقد غوی﴾ هرکس مطیع خدا و پیامبر بود هدایت شد و هر کس خدا و پیامبر را معصیت کرد گرفتار غوایت و انحراف شد. «من اطاع الله و رسوله فقد اهتدی» این جمله را پیامبر گوش داد و چیزی نفرمود جمله دوم که خطیب گفت: و من عصاهما فقد غوی ضمیر تثنیه آورد در حضور جمع وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «بئس خطیب القوم انت» بد سخنرانی هستی تو این چه طرز حرف زدن است؟ عرض کرد چه بگویم یا رسول الله؟ فرمود: «ومن یعص الله و رسوله» نه «و من عصاهما». مگر ذات اقدس الهی مبدأی است که تثنیه‌بردار است؟ مگر می‌شود ضمیر تثنیه آورد؟ مگر می‌شود پیامبر را در ردیف خداوند به صورت ضمیر تثنیه آورد؟ «بئس الخطیب قوم انت» عرض کرد چشم. من هم عرض می‌کنم «ومن یعص الله ورسوله فقد غوی» این را حتماً پیدا کنید از نظر سند. از غرر روایات ماست. فرمود: ﴿وَمَا نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ﴾ اگر ذات مقدس پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شفاعت دارد که دارد اغنا دارد که دارد برکت دارد که دارد و هزارها لطف دارد که دارد «من فضل الله» است ﴿أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ﴾ خب در چنین فضایی باز ذات اقدس الهی راه توبه را باز گذاشته است فرمود: ﴿فَإِن یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ﴾ در این شرایط هم باز هم اگر اینها برگردند راه توبه باز است ﴿فَإِن یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ وَإِن یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَاباً أَلِیماً﴾
« والحمدلله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:06

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی