- 413
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 75 تا 90 سوره توبه
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 75 تا 90 سوره توبه"
علم شهودی خدای سبحان به سرّ و نجوای انسان
نهی از انفاق و تمسخر انفاق کنندگان توسط منافقان
سرّ بیثمر بودن استغفار در حق منافقان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الْصَّالِحِینَ (75) فَلَمَّا آتَاهُم مِن فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوا وَهُمْ مُعْرِضُونَ (76) فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلَی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ (77) أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللّهَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ (78) الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لاَیَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (79) اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ (90)﴾
رذایل اخلاقی مرتبط با نفاق
منافق چند تا رذیلت دارد یکی اینکه خلف وعده دارد و یکی اینکه دروغ میگوید و اینها از نشانههای نفاق است آن که منافق است، اینگونه از رذایل معلول نفاق اوست؛ آن که منافق نیست و به این رذایل مبتلاست اینها جزء علل پیدایش نفاقاند اینگونه از رذایل یا علت نافقاند یا علامت نفاق. اگر کسی منافق بود نشانههایش این است این رذایل است و اگر کسی منافق نبود، علت پیدایش رذیلت نفاق همین رذایل یاد شده است. لذا از ذات مقدس پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: که چند چیز سبب نفاق است یکی از آن همین کذب است و دیگری مسألهٴ خلف وعده. حتی فرمود کودکانتان را به دروغ وعده ندهید چیزی که نمیخواهید به آنها بدهید آنها را وعده ندهید. وعدهٴ دروغ حتی نسبت به صبی نارواست. منافق یا ضعیفالایمان گاهی اظهار شجاعت میکند، گاهی اظهار سخاوت میکند گاهی میگوید در روز خطر من از مرگ نمیترسم گاهی میگوید در روز لزوم انفاق من از سخاوت هراسی ندارم بخشی که مربوط به اظهار شجاعت منافقان است یا ضعیفالایمان در سوره مبارکهٴ «آلعمران» آیهٴ 143 گذشت که فرمود: ﴿وَلَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ﴾ قبل از مرگ شما اظهار شجاعت میکردید خود را مشتاق شجاعت و مرگ معرفی میکردید ولی وقتی که مرگ را دیدید نسبت به مرگ هراسناک هستید و خائفاً نظر میکنید. آیهٴ 143 سورهٴ «آلعمران». که این برای کذب بودن تمنی شجاعت آنهاست یا دعوای شجاعت آنهاست. آیهٴ محل بحث درباره کذب تمنی سخاوت آنهاست که آنها به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند: ﴿لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الْصَّالِحِینَ ٭ فَلَمَّا آتَاهُم مِن فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ﴾ پس هم در مسألهٴ مبارزات بخل از جان داشتند هم در مسألهٴ انفاق بخل از مال هم از ایثار محروم بودند هم از نثار. هم از شجاعت و هم از سخاوت چنین گروهی نه تنها که از فضایل محروم بودند بلکه به رذایل کذب و خلف وعده مبتلا بودند اینها چون از فضایل الهی دورند، دیگران را هم از فضایل باز میدارند.
علم شهودی خدای سبحان به سرّ و نجوای انسان
اینکه فرمود: ﴿أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ﴾ آنچه را که به ذات اقدس الهی اسناد داده شده است علم است، علم ممکن است به صورت شهود باشد ممکن است به صورت حصول ولی آنچه که مربوط به خدای سبحان است، همان علم شهودی است لذا در سورهٴ «علق» و مانند آن از علم خدا به رؤیت یاد شده است که ﴿أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی﴾ اینها مطلق و مثبتین هستند خلاصه منافاتی هم ندارند. یا اگر احیاناً فردی از علم به نام شهود ذکر شده است، میتواند مقید و مخصص اطلاقات و عمومات باشد که بیانگر نحوهٴ علم واجب باشد. که اگر بعضی از آیات دارد خدا عالم است، بعضی از آیات دارد خدا شاهد است و بیننده است آن آیات به منزلهٴ تفسیر آیات علم است یعنی بیانگر آن است که نحوهٴ علم ذات اقدس الهی به رؤیت و شهود است. خب این هم مربوط به رؤیت.
نهی از انفاق و تمسخر انفاق کنندگان توسط منافقان
این منافق که نه تنها از مسألهٴ انفاق محروم است گرفتار رذیلت بخل است، بکله انفاق کنندگان را هم نهی میکند نهی از انفاق گاهی در جلسات خصوصی آنهاست که میگویند چرا این کار را میکنید مگر باید جزیه بپردازید و مانند آن گاهی در مجامع عمومی است در مجامع عمومی چون راهی برای نهی از انفاق ندارند انفاق کنندگان را مسخره میکنند. این یک نحوه نهی از معروف است به جای نهی از منکر. خودشان به این معروف عمل نمیکنند ولی دیگران را از این معروف نهی میکنند. در جلسات سرّی صریحاً به افرادی که همفکر آنها هستند نهی از معروف میکنند ولی در مجامع عمومی نهی از معروفشان به این سبک است که اینها افرادی را که در راه خدا خدماتی انجام میدهند اینها را مسخره میکنند یا طعن میزنند، طنز میگویند، میگویند هدف اینها ریاست هدف اینها سُمعِه و خودنمایی است. وقتی وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مؤمنان را ترغیب کرد به مسألهٴ انفاق برای یک امر لازمی مؤمنین هرچه در توانشان بود سعی کردند برابر آن انجام وظیفه کنند، آنهایی که امکانات بیشتری داشتند، مال بیشتری آوردند، آنهایی که امکاناتی نداشتند یا بسیار کم بود برابر همان امکانات محدودشان تلاش و کوششان کردند ولو یک من خرما هم که شد بیاورند، سه کیلو خرما. خب بعضی مالشان خوب بود فراوان آوردند بعضیها هیچ نداشتند، فقط همین سه کیلو. این منافقها همان آنهایی که مال فراوان آورده بودند آنها را به طنز گرفتند و مسخره کردند هم اینهایی که مال کم آوردند. آنها را مسخره کردند گفتند اینها قصد ریا و سمعه و اینها دارند اینها که بیش از سه کیلو خرما مقدورشان نبود این را آوردند گفتند اینها هم میخواستند نامشان محفوظ بماند اینها هم خواستند خودشان را مطرح کنند رفتند این را آوردند اینها خواستند که اسمشان برده بشود. در چنین فضایی آیه نازل شد و آن آیه این است ﴿الَّذِینَ﴾ یعنی همان منافقین، این منافقین همانهایی هستند که بالأخره جزء باند کسانی هستند که تعهد کردند ﴿لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الْصَّالِحِینَ ٭ فَلَمَّا آتَاهُم مِن فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوا وَهُمْ مُعْرِضُونَ ٭ فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقاً فِی قُلُوبِهِمْ﴾.
عیبجویی منافقان از انفاق کنندگان با رغبت
همین گروه و همین باند کسانی هستند که ﴿یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ﴾ مطّوّع که اصلش متطوع است، یعنی کسی که با طوع و رغبت انفاق میکند حالا چه کم چه زیاد چه غنی باشد چه فقیر ولی با طوع و رغبت انفاق میکند. اینها عیبجویی میکنند نسبت به کسانی که با طوع و رغبت انفاق میکنند ﴿الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ اینها مؤمنین را که متطوع در صدقات هستند لمز و عیبجویی میکنند. متطوع یعنی کسی که با طوع و رغبت انفاق میکند حالا خواه غنی باشد، مال فراوان بدهد یا فقیر باشد مال کم، در هر دو حال با طوع و رغبت میدهد اینها را میگویند متطوع. مستحبات را هم که میگویند شما تطوعاً انجام بدهید برای اینکه انسان با میل و رغبت خودش انجام بدهد الزامی هم که نیست چون واجب نشده. ﴿الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْصَّدَقَاتِ﴾ این مطّوّع یعنی متطوع، اعم از غنی و فقیر است غنی به آسانی میتواند انفاق کند، اما فقیر با دشواری انفاق میکند. انفاق فقیر مهمتر از انفاق غنی است، لذا از باب ذکر خاص بعد از عام، کمک فقرا را جداگانه و مستقل بعداً ذکر میکند؛ میفرماید: ﴿الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْصَّدَقَاتِ﴾ که شامل غنی و فقیر هر دو گروه میشود ﴿وَالَّذِینَ لاَیَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ﴾ که اینها فقرا هستند و اینها را علی حده ذکر کرد برای اهمیت مطلب از سنخ ذکر خاص بعد از عام است. چون اینها هم جزء متطوعین هستند چون بر اینها که انفاق واجب نبود اینها ﴿لاَ یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ﴾ اینها فقط تلاش و کوشش خودشان را دارند چیز دیگر ندارند حالا این ﴿لاَ یَجِدُونَ﴾ یعنی از وجدان است یا از جده است جدهٴ اینها سرمایهٴ اینها تمکن اینها فقط توان خود آنهاست. همین مسجد اعظم را که مرحوم آیت الله بروجردی(رضوان الله علیه) میساختند یک غنی میآمد به مقدار غنای خودش میداد، بعضی از زائران میآمدند قم برای زیارت وقتی میدیدند آقا دارد مسجد میسازد همانجا میایستادند صبح تا غروب کارگری میکردند و اسامی شریفشان هم در همان دفتر مسجد اعظم هست خب اینها کسانی بودند که به قصد زیارت میآمدند و اینجا دیدند دارد مسجد میسازد مرجعشان هیچ راهی هم نداشتند کمک بکنند فقط یک مقدار صبح تا ظهر یا صبح تا غروب کار میکردند اینها ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ﴾ هستند تنها چیزی که موجودی اینهاست کار اینهاست یا تلاش و کوشش اینهاست حالا یا این ﴿لاَ یَجِدُونَ﴾ یعنی نمییابند یا جدهٴ اینها سرمایهٴ اینها فقط همین کار اینهاست. هر دو گروه را ذات اقدس الهی نام میبرد و قبول میکند و از باب ذکر خاص بعد از عام روی اهمیتی که هست نام اینها را جداگانه میبرد وگرنه همهٴ اینها زیر مجموعهٴ المتطوع هستند دیگر.
خب پس ﴿الَّذِینَ یَلْمِزُونَ﴾ منافقینی که لَمز میکنند و عیبجویی میکنند متطوعین را این متطوعین اعم از غنی و فقیر، خصوصاً فقرا را ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ﴾ لمز میکنند آنها را ﴿فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ﴾ مسخره میکنند راه استهزایشان هم به این است که اغنیا را اتهام ریا و سُمعه میبندند فقرا را با این وضع مسخره میکنند عیبجویی میکنند که این هم میخواهد خودش را مطرح کند این هم میخواهد اسمش در لیست باشد.
معنای تمسخر الهی در برابر تمسخر منافقان
خب آنگاه جواب ﴿الَّذِینَ﴾ است ﴿سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ﴾ بعد از جملهٴ ﴿الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ﴾ نمیفرماید ﴿سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ﴾ ﴿فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ﴾ خدا هم اینها را مسخره میکند چون مسخره کردن و استهزا کردن از اوصاف فعلی خداست و فعل خدا خارج از ذات اقدس الهی است و از مقام امکان انتزاع میشود نظیر ﴿یُخَادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ﴾ که در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «بقره» مبسوطاً گذشت، یعنی ذات اقدس الهی کاری نسبت به اینها میکند که اینها را تحقیر میکند. و از آن مورد تحقیر هم میشود استهزا و سخریه، مسخره کردن را انتزاع کرد. ﴿سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ﴾ که این برای دنیایشان است ﴿وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ البته این مسخره کردن در آخرت هم میتواند باشد.
پرسش:... پاسخ: زیاده، زیاده بر واجب نه مال زیاد، مستحبات را که میگویند تطوعاً انجام بدهید برای اینکه زیاده بر مقدار واجب است نه یعنی مال زاید. حالا اگر کسی زکاتش را داد یک گرم خرما هم زیاده داد این میشود تطوع. یعنی مستحب مثل اینکه آدم نمازش را خواند حالا دو رکعت هم خواند نماز مستحبی این هم میشود تطوع. تطوع یعنی زاید بر فریضه نه مال زاید یا کار زاید، کار فراوان.
پرسش:... پاسخ: بله آنجا تطوع یعنی مطلق رجحان ﴿وَمَن تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ﴾ آنجا هم لا جناح شده است با اینکه حتماً باید انجام بدهد آنجا معنی مطلق رجحان است. خب اگر اینها متطوعین را مذمت میکنند معلوم میشود که خودشان اهل تطوع نیستند.
دوری و بازدارندگی منافقان از معارف دینی و فضایل اخلاقی
در قرآن کریم یک اصل کلی دربارهٴ منافقان و اینها ذکر کرد بعد فروعات جزیی آنها را هم بیان فرمود؛ اصل کلی این است که اینها از فضایل دورند و دیگران را هم از فضایل باز میدارند آیهٴ 26 سورهٴ «انعام» این بود که این گروه از حقایق قرآن و معارف قرآن دورند دیگران را هم دور میدارند آیهٴ 26 سوره «انعام» ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِن یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ﴾ اینها هم ناهی هستند هم نائی هم دیگران را از خیر باز میدارند هم خودشان دورند. دورند و دور میدارند. این یک اصل جامعی است اگر کسی منافق بود مثلاً یا کافر بود از حقیقت قرآن دور بود سعی میکند دیگران را هم از معارف قرآن دور بکند این یک اصل جامع. منافقان کارشان این بود که نسبت به این بخش از فضایل انفاق محروم بودند دیگران را هم از این فضایل محروم میکنند. محرومیت آنها از فضایل انفاق در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیهٴ 53 و 54 قبلاً گذشت که فرمود: ﴿أَنفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَن یُتَقَبَّلَ مِنکُمْ إِنَّکُمْ کُنتُمْ قَوْماً فَاسِقِینَ ٭ وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلَّا وَهُمْ کُسَالَی وَلاَ یُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ کَارِهُونَ﴾ شما روی میل و عقیده و ایمان که انفاق نمیکنید بنابراین روی یا ریاست یا سُمعه است و بالأخره منافقانه است این کار را انجام میدهید و چنین عملی تقوا درش نیست و خدا اینها را قبول نمیکند. بنابراین خود منافق یا انفاق نمیکند یا اگر هم انفاق بکند منافقانه است و کارهانه قهراً اگر هم مالی گیرش بیاید بر خلاف آن وعدهای که داد ﴿فَلَمَّا آتَاهُم مِن فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ﴾ خواهد بود، چه اینکه دیگران را هم که دستشان برای انفاق باز است آنها را هم مسخره میکنند ﴿فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ﴾ این در اثر آن اصل کلی ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ است و مواردی هم که ذکر میشود از سنخ نمونه است کار اینها چه به عنوان ملکه است به صورت فعل مضارعی که دلالت بر استمرار است یاد شده ﴿یَلْمِزُونَ﴾ از این قبیل است، ﴿یَسْخَرُونَ﴾ از این قبل است و کارشان این است مسخره کردن به تحقیر کشاندن و تهمت زدن و اینهاست از اینها به صورت فعل مضارع یاد شده است.
پرسش:... پاسخ: همان که شهادتین را بگوید حکم اسلام این است که اثر اسلام بر آنها جاری میشود چون با قلب کاری ندارد مگر اینکه اثر کفر ظهور پیدا کند وقتی که اثر کفر ظهور پیدا کرد البته حکم کافر را دارد.
ناشناخته بودن منافقان در میان اکثر مسلمانان و وضعیت آنان بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
پرسش:... پاسخ: خب آخر همه که از اسرار غیب که باخبر نیستند ذات اقدس الهی این امور را به پیغمبر ارائه فرمود برخی از خواص مثل حذیفه و دیگران این منافقان را میشناختند وگرنه دیگران، تودهٴ مردم که اینها را نمیشناختند خیال میکردند که مسلمانها را پیغمبر دارد میکشد حضرت هم فرمود عذرشان را ذکر کرد فرمود دیگران میگویند که فلان کس آمده ادعای پیغمبری کرده و اصحاب خود را کشت خیلیها نمیدانند که درون این مردم چیست. آن استدلال نورانی حضرت امیر که قبلاً هم گذشت به همین جهت بود دیگر فرمود: رقم زیادی در مدینه از مکه و مدینه مخصوصاً در مدینه فضای مدینه را همین منافقین مسموم میکردند اینها کسانی بودند که هیچ تهمتی را نسبت به وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) دریغ نمیداشتند و باکشان نبود آن توطئه برای فتح و ترور و شهید کردن پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بود اینها همه را که پشت سر گذاشت. آن قصهٴ افک را هم که پشت سر گذاشت. وجود مبارک حضرت امیر میفرماید اینها جمعیتشان کم نبود برای اینکه اینها در جنگ احد تقریباً یک سوم مردم مدینه را تشکیل دادند به دلیل اینکه تقریباً هزار نفر برای احد حرکت کردند و سیصد و اندی برگشتند این سیصد و اندی همینها بودند دیگر. پس رقم اینها زیاد بود و اینها هم از هیچ کاری دریغ نداشتند علیه اسلام. و هیچ کاری هم نسبت به پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به ذهنشان نرسید حتی افک و تهمت خانوادگی که این کار را کردند و ذات اقدس الهی حفظ کرد. بعد فرمود وقتی حضرت رحلت کرد و سقیفه بنیساعده تشکیل شد و ما را خانهنشین کردند همهٴ اینها آرام شدند، اصلاً کارشکنی دیگر در صدر اسلام نبود. یا شما باید بگویید همهٴ اینها دفعتاً مردند اینکه نبود برای اینکه آمار متوفیات در مدینه مشخص است دیگر. یا همهٴ اینها برگشتند مثل سلمان و اباذر توبه کردند و آدم خوب شدند بعدها قصهٴ اینها در آمد یکی پس از دیگری در جهادهای جمل و صفین و اینها بودند یا اینکه نه بگویید اینها بر نگشتند توبه کنند و آدم خوب بشوند و همهشان از بین نرفتند این جمعیت زیاد منافق با دستگاه حکومت ساخت و هر کدام میخواستند به جایی برسند رسیدند دیگر داعی نداشتند که کارشکنی بکنند که. این تحلیل وجود مبارک حضرت در نهجالبلاغه دارد بعد این جملهٴ معروف «الناس مع الملوک و الدنیا» را آنجا دارد اینکه گفته شد «الناس علی دین ملوکهم» این در همان خطبهٴ وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) است منتها نه به تعبیر «الناس علی دین ملوکهم» فرمود: «الناس مع الملوک و الدنیا». خب اکثریت مردم ایناند طبع مردم این است خواص البته حسابشان جداست. فرمود این منافقین این همه کارشکنی کردند وقتی ما خانهنشین شدیم همه آرام شدند دیگر. اینگونه از منافق را اگر پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) با همهٴ اینها جنگ میکرد تازه میشد جنگ داخلی اصلا اسلام شکل نمیگرفت. یک نفر، دو نفر هم نبودند و باطنشان هم مشخص نبود. لذا هیچ چارهای نبود مگر اینکه حضرت با اینها معاملهٴ یک مسلمان بکند ولی آیات قرآن پشت سر هم اوصاف اینها را رذایل اینها را کارشکنی اینها را توطئهٴ اینها را و اسرار درونی این را علن کرد که مردم بفهمند این همه آیاتی که در سور دیگر مخصوصاً این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که از او به عنوان مفضحه و مانند آن یاد میشود برای همین جهت است.
دنیا، محل رنج و آزمون
پرسش:... پاسخ: نه اصلاً لازمهٴ این نشئه این است که انسان بیازماید آن کسی که این نشئه را خلق کرد قسم یاد کرد فرمود اینجا قسم یاد میکنم که اینجا جای رنج است. اصلاً هیچ کس خیال باطل را در ذهن نکند که دنیا جای آسایش است اینجا فرمود جای جنگ و خونریزی و اینهاست تا ما یک آزمایش بکنیم چه کسی شجاع است، چه کسی مجاهد است، چه کسی ترسوست. فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ﴾ این «لام»، «لام» قسم است دیگر. فرمود من قسم یاد میکنم، منی که انسان را خلق کردم این انسان را در رنج آفریدم که این پخته بشود، کبد یعنی رنج، مکابده یعنی سختی. راحتی در جای دیگر است اینجا هشتاد سال یا نود سال فقط رنج تا پخته بشود آدم. آنجا هم فرمود: ﴿وَکَذلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ﴾ فرمود اینچنین نیست به انبیا فرمود که مبادا خیال بکنید اینجا شما بیایید اینجا و آقایی بکنید بدانید عدهٴ زیادی برای شما دشمن تراشیدم، شما را میآزمایم ببینید با دشمنان چه کار میکنید. ﴿وَکَذلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ﴾ آن وقت آدم شبانه روز باید با خدا رابطه داشته باشد دشمنش را بشناسد دوستش را بشناسد در مبارزه باشد جهاد اکبر جهاد اوسط جهاد اصغر بالأخره نشئه این است حالا یا قل او کثر زود یا دیر این سفر را باید به پایان برساند تا هست مثل سنگ آسیاب باید بگردد اینجا جای تنبلی نیست اینجا جای کار است فقط رنج هیچ چیزی اینجا پیدایش نمیشود.
پرسش:... پاسخ: نه این همه را ذات اقدس الهی عقل داد، فطرت داد، انبیا فرستاد که اینها حرفهای این و آن را گوش ندهند دیگر. این همه انبیا فرستاد اولیا فرستاد ائمه فرستاد، علما فرستاد برای اینکه حرف این و آن را گوش ندهند. عقل از درون، فطرت از درون ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ از درون.
سرّ بیثمر بودن استغفار در حق منافقان
خب فرمود چون خودشان از فضایل دورند دیگران را هم از فضایل دور میدارند که ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ لذا در جریان انفاق ﴿وَلاَ یُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ کَارِهُونَ﴾ که در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیهٴ 54 بحثش گذشت پس منافق یا اصلاً انفاق نمیکند ﴿یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ﴾ یا اگر انفاق کند کاره است مؤمن بسط ید دارد انفاق میکند و انفاقش هم متطوعاً است طاعاً است رغبةً الی الله و قربةً الی الله است. حالا یا غنیست با مال بیشتر یا تهدیدست است با مال کمتر علی ای حال انفاق میکند ولی آنها ﴿لاَ یُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ کَارِهُونَ﴾ در چنین فضایی فرمود حالا معلوم شد اینها کسانی هستند که چه نصیحت بکنی چه نصیحت نکنی، چه برهان اقامه بکنی چه برهان اقامه نکنی چه آنها معجره را ببینند چه نبینند ایمان نمیآورند. حالا که این است ﴿اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ﴾ اینها بعد از اینکه کشف خلاف شده و رسوا شدند، همانطوری که ﴿یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ﴾ و مانند آن اینجا هم میآیند پیش پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) که برای ما طلب مغفرت بکند التماس دعا داریم این هم منافقانه میگوید نه مؤمنانه.
تظاهر منافقان به اسلام و آگاهی پیامبر اکرم و امیرمؤمنان(علیهما السلام) از آنان
پرسش:... پاسخ: لذا آن بحث کلامی را ذات اقدس الهی حفظ کرده فرمود: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾ این عذاب آنها در قیامت بیش از عذاب دیگران است اما در یک فضایی که به حسب ظاهر آنها نماز هم میخوانند در صف اول هم هستند، پیشانی او را هم نشانهٴ سجده دارد یک کسی هم اینها را نمیشناسد این است که وجود حضرت امیر فرمود تنها من بودم که چشم فتنه را کور کردم و غیر از من احدی جرأت این کار را نداشت همین است دیگر خب حالا چه کسی میتواند اینها را بفهمد چه کسی میتواند به اسرار اینها پی ببرد. میگویند چرا این شخص مظلوم را این کسی ادعای ایمان دارد در صف جماعت هم هست، این را چرا پیغمبر کشت. از آن طرف هم که دشمن تریبون دستش است.
معتقد نبودن منافقان به استغفار و منافقانه بودن عذرخواهی آنان
خب اگر این منافق صریحاً و واقعاً توبه میکرد و میآمد حضور پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و از ذات مقدس پیغمبر درخواست دعا میکرد به اصطلاح التماس دعا میگفت، یقیناً پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) طلب مغفرت میکرد و خدا هم میآمرزید برابر آیات سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که در آن بخش فرمود آیهٴ 64 سورهٴ «نساء» ﴿لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِیماً﴾ اینها باید خودشان استغفار بکنند و از تو هم التماس دعا داشته باشند که برای آنها طلب مغفرت بکنی در چنین فضایی خدا البته میبخشد اما اینها خودشان استغفار نمیکنند به خدا معتقد نیستند. به تو میگویند التماس دعا که آن نفاقشان را تثبیت بکنند وگرنه اگر واقعاً دعا میخواستند خودشان خب استغفار میکردند بعد به شما هم میگفتند التماس دعا. لذا فرمود چه استغفار بکنی چه نکنی بیاثر است برای اینکه آنها که معتقد نیستند ﴿اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ﴾ اینها که حالا آمدند عذر خواهی بکنند، منافقانه دارند عذرخواهی میکنند وگرنه با خودشان استغفار نمیکنند که اگر هم هفتاد بار استغفار بکنی خدا نمیآمرزد اینها را. این «سبعین» ظاهراً ناظر به کثرت است یعنی اگر استغفار فراوان هم بکنی چه استغفار بکنی، چه استغفار نکنی بر فرض که استغفار بکنی چه کم چه زیاد مغفرت رحمت خاصه است یک، منافق و کافر گرچه از رحمت عامه برخوردارند ولی از رحمت خاصه محروماند دو، پس استغفار نسبت به اینها اثر ندارد این سه. مغفرت که جزء رحمتهای عامه نیست. لذا فرمود: ﴿إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ﴾.
علّت بخشیده نشدن منافقان
چرا؟ برهان مسأله چیست؟ برهان مسأله این است که ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ چون به خدا کافرند با خود استغفار نمیکنند از خدا چون به توی پیغمبر کافرند منافقانه میگویند استغفر لنا نه مؤمنانه، بنابراین اینها طلب مغفرت نمیخواهند که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آنجا که گذشت که اگر اینها گناه کردند ظلم نفس کردند ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ﴾ اگر اینها بعد از معصیت بیایند حضور شما رابطهٴ خودشان را با خدا قوی کنند از خدا طلب مغفرت کنند از شما هم بخواهند به عنوان التماس دعا برای آنها طلب مغفرت بکنی خدا میبخشد. اما اینها چون کافر به الله هستند، از خدا نسبت به خدا استغفار ندارند از او طلب مغفرت نمیکنند چون کافر به رسولالله هستند اگر به رسولالله میگویند التماس دعا اینجا مسخره است لذا خدا ﴿فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ﴾ چرا؟ برای اینکه اینها فاسقاند این صغرای قیاس و فاسقان از هدایت و رحمت خاصهٴ خدا برخوردار نیستند این دو، پس اینها از رحمت الهی، از رحمت خاصه برخوردار نیستند این نتیجه. ﴿فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ﴾ و این دید منافقانه برای آن است که همه را در آینهٴ خودشان میدیدند.
«و الحمد لله رب العالمین»
علم شهودی خدای سبحان به سرّ و نجوای انسان
نهی از انفاق و تمسخر انفاق کنندگان توسط منافقان
سرّ بیثمر بودن استغفار در حق منافقان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الْصَّالِحِینَ (75) فَلَمَّا آتَاهُم مِن فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوا وَهُمْ مُعْرِضُونَ (76) فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلَی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ (77) أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللّهَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ (78) الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لاَیَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (79) اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ (90)﴾
رذایل اخلاقی مرتبط با نفاق
منافق چند تا رذیلت دارد یکی اینکه خلف وعده دارد و یکی اینکه دروغ میگوید و اینها از نشانههای نفاق است آن که منافق است، اینگونه از رذایل معلول نفاق اوست؛ آن که منافق نیست و به این رذایل مبتلاست اینها جزء علل پیدایش نفاقاند اینگونه از رذایل یا علت نافقاند یا علامت نفاق. اگر کسی منافق بود نشانههایش این است این رذایل است و اگر کسی منافق نبود، علت پیدایش رذیلت نفاق همین رذایل یاد شده است. لذا از ذات مقدس پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: که چند چیز سبب نفاق است یکی از آن همین کذب است و دیگری مسألهٴ خلف وعده. حتی فرمود کودکانتان را به دروغ وعده ندهید چیزی که نمیخواهید به آنها بدهید آنها را وعده ندهید. وعدهٴ دروغ حتی نسبت به صبی نارواست. منافق یا ضعیفالایمان گاهی اظهار شجاعت میکند، گاهی اظهار سخاوت میکند گاهی میگوید در روز خطر من از مرگ نمیترسم گاهی میگوید در روز لزوم انفاق من از سخاوت هراسی ندارم بخشی که مربوط به اظهار شجاعت منافقان است یا ضعیفالایمان در سوره مبارکهٴ «آلعمران» آیهٴ 143 گذشت که فرمود: ﴿وَلَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ﴾ قبل از مرگ شما اظهار شجاعت میکردید خود را مشتاق شجاعت و مرگ معرفی میکردید ولی وقتی که مرگ را دیدید نسبت به مرگ هراسناک هستید و خائفاً نظر میکنید. آیهٴ 143 سورهٴ «آلعمران». که این برای کذب بودن تمنی شجاعت آنهاست یا دعوای شجاعت آنهاست. آیهٴ محل بحث درباره کذب تمنی سخاوت آنهاست که آنها به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند: ﴿لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الْصَّالِحِینَ ٭ فَلَمَّا آتَاهُم مِن فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ﴾ پس هم در مسألهٴ مبارزات بخل از جان داشتند هم در مسألهٴ انفاق بخل از مال هم از ایثار محروم بودند هم از نثار. هم از شجاعت و هم از سخاوت چنین گروهی نه تنها که از فضایل محروم بودند بلکه به رذایل کذب و خلف وعده مبتلا بودند اینها چون از فضایل الهی دورند، دیگران را هم از فضایل باز میدارند.
علم شهودی خدای سبحان به سرّ و نجوای انسان
اینکه فرمود: ﴿أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ﴾ آنچه را که به ذات اقدس الهی اسناد داده شده است علم است، علم ممکن است به صورت شهود باشد ممکن است به صورت حصول ولی آنچه که مربوط به خدای سبحان است، همان علم شهودی است لذا در سورهٴ «علق» و مانند آن از علم خدا به رؤیت یاد شده است که ﴿أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی﴾ اینها مطلق و مثبتین هستند خلاصه منافاتی هم ندارند. یا اگر احیاناً فردی از علم به نام شهود ذکر شده است، میتواند مقید و مخصص اطلاقات و عمومات باشد که بیانگر نحوهٴ علم واجب باشد. که اگر بعضی از آیات دارد خدا عالم است، بعضی از آیات دارد خدا شاهد است و بیننده است آن آیات به منزلهٴ تفسیر آیات علم است یعنی بیانگر آن است که نحوهٴ علم ذات اقدس الهی به رؤیت و شهود است. خب این هم مربوط به رؤیت.
نهی از انفاق و تمسخر انفاق کنندگان توسط منافقان
این منافق که نه تنها از مسألهٴ انفاق محروم است گرفتار رذیلت بخل است، بکله انفاق کنندگان را هم نهی میکند نهی از انفاق گاهی در جلسات خصوصی آنهاست که میگویند چرا این کار را میکنید مگر باید جزیه بپردازید و مانند آن گاهی در مجامع عمومی است در مجامع عمومی چون راهی برای نهی از انفاق ندارند انفاق کنندگان را مسخره میکنند. این یک نحوه نهی از معروف است به جای نهی از منکر. خودشان به این معروف عمل نمیکنند ولی دیگران را از این معروف نهی میکنند. در جلسات سرّی صریحاً به افرادی که همفکر آنها هستند نهی از معروف میکنند ولی در مجامع عمومی نهی از معروفشان به این سبک است که اینها افرادی را که در راه خدا خدماتی انجام میدهند اینها را مسخره میکنند یا طعن میزنند، طنز میگویند، میگویند هدف اینها ریاست هدف اینها سُمعِه و خودنمایی است. وقتی وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مؤمنان را ترغیب کرد به مسألهٴ انفاق برای یک امر لازمی مؤمنین هرچه در توانشان بود سعی کردند برابر آن انجام وظیفه کنند، آنهایی که امکانات بیشتری داشتند، مال بیشتری آوردند، آنهایی که امکاناتی نداشتند یا بسیار کم بود برابر همان امکانات محدودشان تلاش و کوششان کردند ولو یک من خرما هم که شد بیاورند، سه کیلو خرما. خب بعضی مالشان خوب بود فراوان آوردند بعضیها هیچ نداشتند، فقط همین سه کیلو. این منافقها همان آنهایی که مال فراوان آورده بودند آنها را به طنز گرفتند و مسخره کردند هم اینهایی که مال کم آوردند. آنها را مسخره کردند گفتند اینها قصد ریا و سمعه و اینها دارند اینها که بیش از سه کیلو خرما مقدورشان نبود این را آوردند گفتند اینها هم میخواستند نامشان محفوظ بماند اینها هم خواستند خودشان را مطرح کنند رفتند این را آوردند اینها خواستند که اسمشان برده بشود. در چنین فضایی آیه نازل شد و آن آیه این است ﴿الَّذِینَ﴾ یعنی همان منافقین، این منافقین همانهایی هستند که بالأخره جزء باند کسانی هستند که تعهد کردند ﴿لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الْصَّالِحِینَ ٭ فَلَمَّا آتَاهُم مِن فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوا وَهُمْ مُعْرِضُونَ ٭ فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقاً فِی قُلُوبِهِمْ﴾.
عیبجویی منافقان از انفاق کنندگان با رغبت
همین گروه و همین باند کسانی هستند که ﴿یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ﴾ مطّوّع که اصلش متطوع است، یعنی کسی که با طوع و رغبت انفاق میکند حالا چه کم چه زیاد چه غنی باشد چه فقیر ولی با طوع و رغبت انفاق میکند. اینها عیبجویی میکنند نسبت به کسانی که با طوع و رغبت انفاق میکنند ﴿الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ اینها مؤمنین را که متطوع در صدقات هستند لمز و عیبجویی میکنند. متطوع یعنی کسی که با طوع و رغبت انفاق میکند حالا خواه غنی باشد، مال فراوان بدهد یا فقیر باشد مال کم، در هر دو حال با طوع و رغبت میدهد اینها را میگویند متطوع. مستحبات را هم که میگویند شما تطوعاً انجام بدهید برای اینکه انسان با میل و رغبت خودش انجام بدهد الزامی هم که نیست چون واجب نشده. ﴿الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْصَّدَقَاتِ﴾ این مطّوّع یعنی متطوع، اعم از غنی و فقیر است غنی به آسانی میتواند انفاق کند، اما فقیر با دشواری انفاق میکند. انفاق فقیر مهمتر از انفاق غنی است، لذا از باب ذکر خاص بعد از عام، کمک فقرا را جداگانه و مستقل بعداً ذکر میکند؛ میفرماید: ﴿الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْصَّدَقَاتِ﴾ که شامل غنی و فقیر هر دو گروه میشود ﴿وَالَّذِینَ لاَیَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ﴾ که اینها فقرا هستند و اینها را علی حده ذکر کرد برای اهمیت مطلب از سنخ ذکر خاص بعد از عام است. چون اینها هم جزء متطوعین هستند چون بر اینها که انفاق واجب نبود اینها ﴿لاَ یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ﴾ اینها فقط تلاش و کوشش خودشان را دارند چیز دیگر ندارند حالا این ﴿لاَ یَجِدُونَ﴾ یعنی از وجدان است یا از جده است جدهٴ اینها سرمایهٴ اینها تمکن اینها فقط توان خود آنهاست. همین مسجد اعظم را که مرحوم آیت الله بروجردی(رضوان الله علیه) میساختند یک غنی میآمد به مقدار غنای خودش میداد، بعضی از زائران میآمدند قم برای زیارت وقتی میدیدند آقا دارد مسجد میسازد همانجا میایستادند صبح تا غروب کارگری میکردند و اسامی شریفشان هم در همان دفتر مسجد اعظم هست خب اینها کسانی بودند که به قصد زیارت میآمدند و اینجا دیدند دارد مسجد میسازد مرجعشان هیچ راهی هم نداشتند کمک بکنند فقط یک مقدار صبح تا ظهر یا صبح تا غروب کار میکردند اینها ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ﴾ هستند تنها چیزی که موجودی اینهاست کار اینهاست یا تلاش و کوشش اینهاست حالا یا این ﴿لاَ یَجِدُونَ﴾ یعنی نمییابند یا جدهٴ اینها سرمایهٴ اینها فقط همین کار اینهاست. هر دو گروه را ذات اقدس الهی نام میبرد و قبول میکند و از باب ذکر خاص بعد از عام روی اهمیتی که هست نام اینها را جداگانه میبرد وگرنه همهٴ اینها زیر مجموعهٴ المتطوع هستند دیگر.
خب پس ﴿الَّذِینَ یَلْمِزُونَ﴾ منافقینی که لَمز میکنند و عیبجویی میکنند متطوعین را این متطوعین اعم از غنی و فقیر، خصوصاً فقرا را ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ﴾ لمز میکنند آنها را ﴿فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ﴾ مسخره میکنند راه استهزایشان هم به این است که اغنیا را اتهام ریا و سُمعه میبندند فقرا را با این وضع مسخره میکنند عیبجویی میکنند که این هم میخواهد خودش را مطرح کند این هم میخواهد اسمش در لیست باشد.
معنای تمسخر الهی در برابر تمسخر منافقان
خب آنگاه جواب ﴿الَّذِینَ﴾ است ﴿سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ﴾ بعد از جملهٴ ﴿الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ﴾ نمیفرماید ﴿سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ﴾ ﴿فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ﴾ خدا هم اینها را مسخره میکند چون مسخره کردن و استهزا کردن از اوصاف فعلی خداست و فعل خدا خارج از ذات اقدس الهی است و از مقام امکان انتزاع میشود نظیر ﴿یُخَادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ﴾ که در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «بقره» مبسوطاً گذشت، یعنی ذات اقدس الهی کاری نسبت به اینها میکند که اینها را تحقیر میکند. و از آن مورد تحقیر هم میشود استهزا و سخریه، مسخره کردن را انتزاع کرد. ﴿سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ﴾ که این برای دنیایشان است ﴿وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ البته این مسخره کردن در آخرت هم میتواند باشد.
پرسش:... پاسخ: زیاده، زیاده بر واجب نه مال زیاد، مستحبات را که میگویند تطوعاً انجام بدهید برای اینکه زیاده بر مقدار واجب است نه یعنی مال زاید. حالا اگر کسی زکاتش را داد یک گرم خرما هم زیاده داد این میشود تطوع. یعنی مستحب مثل اینکه آدم نمازش را خواند حالا دو رکعت هم خواند نماز مستحبی این هم میشود تطوع. تطوع یعنی زاید بر فریضه نه مال زاید یا کار زاید، کار فراوان.
پرسش:... پاسخ: بله آنجا تطوع یعنی مطلق رجحان ﴿وَمَن تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ﴾ آنجا هم لا جناح شده است با اینکه حتماً باید انجام بدهد آنجا معنی مطلق رجحان است. خب اگر اینها متطوعین را مذمت میکنند معلوم میشود که خودشان اهل تطوع نیستند.
دوری و بازدارندگی منافقان از معارف دینی و فضایل اخلاقی
در قرآن کریم یک اصل کلی دربارهٴ منافقان و اینها ذکر کرد بعد فروعات جزیی آنها را هم بیان فرمود؛ اصل کلی این است که اینها از فضایل دورند و دیگران را هم از فضایل باز میدارند آیهٴ 26 سورهٴ «انعام» این بود که این گروه از حقایق قرآن و معارف قرآن دورند دیگران را هم دور میدارند آیهٴ 26 سوره «انعام» ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِن یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ﴾ اینها هم ناهی هستند هم نائی هم دیگران را از خیر باز میدارند هم خودشان دورند. دورند و دور میدارند. این یک اصل جامعی است اگر کسی منافق بود مثلاً یا کافر بود از حقیقت قرآن دور بود سعی میکند دیگران را هم از معارف قرآن دور بکند این یک اصل جامع. منافقان کارشان این بود که نسبت به این بخش از فضایل انفاق محروم بودند دیگران را هم از این فضایل محروم میکنند. محرومیت آنها از فضایل انفاق در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیهٴ 53 و 54 قبلاً گذشت که فرمود: ﴿أَنفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَن یُتَقَبَّلَ مِنکُمْ إِنَّکُمْ کُنتُمْ قَوْماً فَاسِقِینَ ٭ وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلَّا وَهُمْ کُسَالَی وَلاَ یُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ کَارِهُونَ﴾ شما روی میل و عقیده و ایمان که انفاق نمیکنید بنابراین روی یا ریاست یا سُمعه است و بالأخره منافقانه است این کار را انجام میدهید و چنین عملی تقوا درش نیست و خدا اینها را قبول نمیکند. بنابراین خود منافق یا انفاق نمیکند یا اگر هم انفاق بکند منافقانه است و کارهانه قهراً اگر هم مالی گیرش بیاید بر خلاف آن وعدهای که داد ﴿فَلَمَّا آتَاهُم مِن فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ﴾ خواهد بود، چه اینکه دیگران را هم که دستشان برای انفاق باز است آنها را هم مسخره میکنند ﴿فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ﴾ این در اثر آن اصل کلی ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ است و مواردی هم که ذکر میشود از سنخ نمونه است کار اینها چه به عنوان ملکه است به صورت فعل مضارعی که دلالت بر استمرار است یاد شده ﴿یَلْمِزُونَ﴾ از این قبیل است، ﴿یَسْخَرُونَ﴾ از این قبل است و کارشان این است مسخره کردن به تحقیر کشاندن و تهمت زدن و اینهاست از اینها به صورت فعل مضارع یاد شده است.
پرسش:... پاسخ: همان که شهادتین را بگوید حکم اسلام این است که اثر اسلام بر آنها جاری میشود چون با قلب کاری ندارد مگر اینکه اثر کفر ظهور پیدا کند وقتی که اثر کفر ظهور پیدا کرد البته حکم کافر را دارد.
ناشناخته بودن منافقان در میان اکثر مسلمانان و وضعیت آنان بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
پرسش:... پاسخ: خب آخر همه که از اسرار غیب که باخبر نیستند ذات اقدس الهی این امور را به پیغمبر ارائه فرمود برخی از خواص مثل حذیفه و دیگران این منافقان را میشناختند وگرنه دیگران، تودهٴ مردم که اینها را نمیشناختند خیال میکردند که مسلمانها را پیغمبر دارد میکشد حضرت هم فرمود عذرشان را ذکر کرد فرمود دیگران میگویند که فلان کس آمده ادعای پیغمبری کرده و اصحاب خود را کشت خیلیها نمیدانند که درون این مردم چیست. آن استدلال نورانی حضرت امیر که قبلاً هم گذشت به همین جهت بود دیگر فرمود: رقم زیادی در مدینه از مکه و مدینه مخصوصاً در مدینه فضای مدینه را همین منافقین مسموم میکردند اینها کسانی بودند که هیچ تهمتی را نسبت به وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) دریغ نمیداشتند و باکشان نبود آن توطئه برای فتح و ترور و شهید کردن پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بود اینها همه را که پشت سر گذاشت. آن قصهٴ افک را هم که پشت سر گذاشت. وجود مبارک حضرت امیر میفرماید اینها جمعیتشان کم نبود برای اینکه اینها در جنگ احد تقریباً یک سوم مردم مدینه را تشکیل دادند به دلیل اینکه تقریباً هزار نفر برای احد حرکت کردند و سیصد و اندی برگشتند این سیصد و اندی همینها بودند دیگر. پس رقم اینها زیاد بود و اینها هم از هیچ کاری دریغ نداشتند علیه اسلام. و هیچ کاری هم نسبت به پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به ذهنشان نرسید حتی افک و تهمت خانوادگی که این کار را کردند و ذات اقدس الهی حفظ کرد. بعد فرمود وقتی حضرت رحلت کرد و سقیفه بنیساعده تشکیل شد و ما را خانهنشین کردند همهٴ اینها آرام شدند، اصلاً کارشکنی دیگر در صدر اسلام نبود. یا شما باید بگویید همهٴ اینها دفعتاً مردند اینکه نبود برای اینکه آمار متوفیات در مدینه مشخص است دیگر. یا همهٴ اینها برگشتند مثل سلمان و اباذر توبه کردند و آدم خوب شدند بعدها قصهٴ اینها در آمد یکی پس از دیگری در جهادهای جمل و صفین و اینها بودند یا اینکه نه بگویید اینها بر نگشتند توبه کنند و آدم خوب بشوند و همهشان از بین نرفتند این جمعیت زیاد منافق با دستگاه حکومت ساخت و هر کدام میخواستند به جایی برسند رسیدند دیگر داعی نداشتند که کارشکنی بکنند که. این تحلیل وجود مبارک حضرت در نهجالبلاغه دارد بعد این جملهٴ معروف «الناس مع الملوک و الدنیا» را آنجا دارد اینکه گفته شد «الناس علی دین ملوکهم» این در همان خطبهٴ وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) است منتها نه به تعبیر «الناس علی دین ملوکهم» فرمود: «الناس مع الملوک و الدنیا». خب اکثریت مردم ایناند طبع مردم این است خواص البته حسابشان جداست. فرمود این منافقین این همه کارشکنی کردند وقتی ما خانهنشین شدیم همه آرام شدند دیگر. اینگونه از منافق را اگر پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) با همهٴ اینها جنگ میکرد تازه میشد جنگ داخلی اصلا اسلام شکل نمیگرفت. یک نفر، دو نفر هم نبودند و باطنشان هم مشخص نبود. لذا هیچ چارهای نبود مگر اینکه حضرت با اینها معاملهٴ یک مسلمان بکند ولی آیات قرآن پشت سر هم اوصاف اینها را رذایل اینها را کارشکنی اینها را توطئهٴ اینها را و اسرار درونی این را علن کرد که مردم بفهمند این همه آیاتی که در سور دیگر مخصوصاً این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که از او به عنوان مفضحه و مانند آن یاد میشود برای همین جهت است.
دنیا، محل رنج و آزمون
پرسش:... پاسخ: نه اصلاً لازمهٴ این نشئه این است که انسان بیازماید آن کسی که این نشئه را خلق کرد قسم یاد کرد فرمود اینجا قسم یاد میکنم که اینجا جای رنج است. اصلاً هیچ کس خیال باطل را در ذهن نکند که دنیا جای آسایش است اینجا فرمود جای جنگ و خونریزی و اینهاست تا ما یک آزمایش بکنیم چه کسی شجاع است، چه کسی مجاهد است، چه کسی ترسوست. فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ﴾ این «لام»، «لام» قسم است دیگر. فرمود من قسم یاد میکنم، منی که انسان را خلق کردم این انسان را در رنج آفریدم که این پخته بشود، کبد یعنی رنج، مکابده یعنی سختی. راحتی در جای دیگر است اینجا هشتاد سال یا نود سال فقط رنج تا پخته بشود آدم. آنجا هم فرمود: ﴿وَکَذلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ﴾ فرمود اینچنین نیست به انبیا فرمود که مبادا خیال بکنید اینجا شما بیایید اینجا و آقایی بکنید بدانید عدهٴ زیادی برای شما دشمن تراشیدم، شما را میآزمایم ببینید با دشمنان چه کار میکنید. ﴿وَکَذلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ﴾ آن وقت آدم شبانه روز باید با خدا رابطه داشته باشد دشمنش را بشناسد دوستش را بشناسد در مبارزه باشد جهاد اکبر جهاد اوسط جهاد اصغر بالأخره نشئه این است حالا یا قل او کثر زود یا دیر این سفر را باید به پایان برساند تا هست مثل سنگ آسیاب باید بگردد اینجا جای تنبلی نیست اینجا جای کار است فقط رنج هیچ چیزی اینجا پیدایش نمیشود.
پرسش:... پاسخ: نه این همه را ذات اقدس الهی عقل داد، فطرت داد، انبیا فرستاد که اینها حرفهای این و آن را گوش ندهند دیگر. این همه انبیا فرستاد اولیا فرستاد ائمه فرستاد، علما فرستاد برای اینکه حرف این و آن را گوش ندهند. عقل از درون، فطرت از درون ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ از درون.
سرّ بیثمر بودن استغفار در حق منافقان
خب فرمود چون خودشان از فضایل دورند دیگران را هم از فضایل دور میدارند که ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ لذا در جریان انفاق ﴿وَلاَ یُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ کَارِهُونَ﴾ که در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیهٴ 54 بحثش گذشت پس منافق یا اصلاً انفاق نمیکند ﴿یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ﴾ یا اگر انفاق کند کاره است مؤمن بسط ید دارد انفاق میکند و انفاقش هم متطوعاً است طاعاً است رغبةً الی الله و قربةً الی الله است. حالا یا غنیست با مال بیشتر یا تهدیدست است با مال کمتر علی ای حال انفاق میکند ولی آنها ﴿لاَ یُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ کَارِهُونَ﴾ در چنین فضایی فرمود حالا معلوم شد اینها کسانی هستند که چه نصیحت بکنی چه نصیحت نکنی، چه برهان اقامه بکنی چه برهان اقامه نکنی چه آنها معجره را ببینند چه نبینند ایمان نمیآورند. حالا که این است ﴿اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ﴾ اینها بعد از اینکه کشف خلاف شده و رسوا شدند، همانطوری که ﴿یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ﴾ و مانند آن اینجا هم میآیند پیش پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) که برای ما طلب مغفرت بکند التماس دعا داریم این هم منافقانه میگوید نه مؤمنانه.
تظاهر منافقان به اسلام و آگاهی پیامبر اکرم و امیرمؤمنان(علیهما السلام) از آنان
پرسش:... پاسخ: لذا آن بحث کلامی را ذات اقدس الهی حفظ کرده فرمود: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾ این عذاب آنها در قیامت بیش از عذاب دیگران است اما در یک فضایی که به حسب ظاهر آنها نماز هم میخوانند در صف اول هم هستند، پیشانی او را هم نشانهٴ سجده دارد یک کسی هم اینها را نمیشناسد این است که وجود حضرت امیر فرمود تنها من بودم که چشم فتنه را کور کردم و غیر از من احدی جرأت این کار را نداشت همین است دیگر خب حالا چه کسی میتواند اینها را بفهمد چه کسی میتواند به اسرار اینها پی ببرد. میگویند چرا این شخص مظلوم را این کسی ادعای ایمان دارد در صف جماعت هم هست، این را چرا پیغمبر کشت. از آن طرف هم که دشمن تریبون دستش است.
معتقد نبودن منافقان به استغفار و منافقانه بودن عذرخواهی آنان
خب اگر این منافق صریحاً و واقعاً توبه میکرد و میآمد حضور پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و از ذات مقدس پیغمبر درخواست دعا میکرد به اصطلاح التماس دعا میگفت، یقیناً پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) طلب مغفرت میکرد و خدا هم میآمرزید برابر آیات سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که در آن بخش فرمود آیهٴ 64 سورهٴ «نساء» ﴿لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِیماً﴾ اینها باید خودشان استغفار بکنند و از تو هم التماس دعا داشته باشند که برای آنها طلب مغفرت بکنی در چنین فضایی خدا البته میبخشد اما اینها خودشان استغفار نمیکنند به خدا معتقد نیستند. به تو میگویند التماس دعا که آن نفاقشان را تثبیت بکنند وگرنه اگر واقعاً دعا میخواستند خودشان خب استغفار میکردند بعد به شما هم میگفتند التماس دعا. لذا فرمود چه استغفار بکنی چه نکنی بیاثر است برای اینکه آنها که معتقد نیستند ﴿اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ﴾ اینها که حالا آمدند عذر خواهی بکنند، منافقانه دارند عذرخواهی میکنند وگرنه با خودشان استغفار نمیکنند که اگر هم هفتاد بار استغفار بکنی خدا نمیآمرزد اینها را. این «سبعین» ظاهراً ناظر به کثرت است یعنی اگر استغفار فراوان هم بکنی چه استغفار بکنی، چه استغفار نکنی بر فرض که استغفار بکنی چه کم چه زیاد مغفرت رحمت خاصه است یک، منافق و کافر گرچه از رحمت عامه برخوردارند ولی از رحمت خاصه محروماند دو، پس استغفار نسبت به اینها اثر ندارد این سه. مغفرت که جزء رحمتهای عامه نیست. لذا فرمود: ﴿إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ﴾.
علّت بخشیده نشدن منافقان
چرا؟ برهان مسأله چیست؟ برهان مسأله این است که ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ چون به خدا کافرند با خود استغفار نمیکنند از خدا چون به توی پیغمبر کافرند منافقانه میگویند استغفر لنا نه مؤمنانه، بنابراین اینها طلب مغفرت نمیخواهند که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آنجا که گذشت که اگر اینها گناه کردند ظلم نفس کردند ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ﴾ اگر اینها بعد از معصیت بیایند حضور شما رابطهٴ خودشان را با خدا قوی کنند از خدا طلب مغفرت کنند از شما هم بخواهند به عنوان التماس دعا برای آنها طلب مغفرت بکنی خدا میبخشد. اما اینها چون کافر به الله هستند، از خدا نسبت به خدا استغفار ندارند از او طلب مغفرت نمیکنند چون کافر به رسولالله هستند اگر به رسولالله میگویند التماس دعا اینجا مسخره است لذا خدا ﴿فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ﴾ چرا؟ برای اینکه اینها فاسقاند این صغرای قیاس و فاسقان از هدایت و رحمت خاصهٴ خدا برخوردار نیستند این دو، پس اینها از رحمت الهی، از رحمت خاصه برخوردار نیستند این نتیجه. ﴿فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ﴾ و این دید منافقانه برای آن است که همه را در آینهٴ خودشان میدیدند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است