display result search
منو
تفسیر آیات 87 تا 93 سوره توبه

تفسیر آیات 87 تا 93 سوره توبه

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 26 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 87 تا 93 سوره توبه"

یاری دین با ایجاد شوق جهاد و شهادت در مؤمنان
ترک جهاد توسّط منافقان و یاری دین الهی توسّط مؤمنان مجاهد
معذور بودن برخی روستائیان از جنگ با رومیان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
﴿رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَیَفْقَهُونَ (87) لکِنِ الْرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْرَاتُ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (88) أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (89) وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (90) لَیْسَ عَلَی الضُّعَفَاءِ وَلاَ عَلَی الْمَرْضَی وَلاَ عَلَی الَّذِینَ لاَیَجِدُونَ مَایُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (91) وَلاَ عَلَی الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَأَجِدُ مَاأَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوا وَأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا مَا یُنفِقُونَ (92) إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ (93)﴾.

هشدار الهی به مؤمنان برای یاری دین
ذات اقدس الهی دین خود را هرگز رها نمی‌کند یک هشدار عمومی داد فرمود: ﴿إِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾ فرمود این‌چنین نیست که خداوند دین خود را رها کند اگر شما دین او را حفظ نکردید خدای سبحان عده‌ای را اعزام می‌کند که دین او را بفهمند و باور کنند و حفظ کنند. گاهی مطلب را در جریان کلی ذکر می‌کند نظیر همین آیه‌ای که تلاوت شد گاهی دربارهٴ انبیا و مرسلین و مانند آن ذکر می‌کند و گاهی هم دربارهٴ شهدا. در جریان انبیا و اینها در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» به این صورت گذشت آیات 89 و نود سوره مبارکه «انعام» این بود ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن یَکْفُرْ بِهَا هؤُلاَءِ﴾ اگر کفّار و منافقان به کتاب آسمانی و وحی و نبوت انبیا الهی (علیهم‌السلام) کفر بورزند ﴿فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَیْسُوا بِهَا بِکَافِرِینَ﴾ عدّه‌ای را که وکلاء‌الله و اُمناء‌الله هستند آنها را ما اعزام می‌کنیم تا ایمان بیاورند و دین را حفظ کنند اعم از انبیا و مرسلین و شاگردان آنها. اینها در حقیقت وکلاء‌الرحمن هستند.
یاری دین با ایجاد شوق جهاد و شهادت در مؤمنان
در مسأله جهاد هم فرمود: ﴿لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَی مَضَاجِعِهِمْ﴾ فرمود اگر بیگانه حمله کرد و دین نیاز به مجاهد و مدافع داشت اگر شما شرکت نکردید این‌طور نیست که ذات اقدس الهی دین خود را رها کند و دست از دین بردارد تا بیگانگان به دین بتازند یک عدّه‌ای را مشتاق جبهه می‌کند که سرگذشت و سرنوشت اینها شهادت است و مبارزه با بیگانگان. آنها شوق بهشت پیدا می‌کنند به هر وسیله است به میدان می‌روند ﴿لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَی مَضَاجِعِهِمْ﴾ اینها به مضجعشان می‌شتابند. الآن شما ببینید این مرزهای بین ایران و عراق چه مرز شلمچه و مرزهای دیگر، خاکش پربرکت شده و صحنهٴ عرفات آنجا حضور خاص خودش را نشان می‌دهد. عده زیادی سعی می‌کنند بروند آنجا در کنار مزار و مقتل و مضجع شهدا دعای عرفه بخوانند. این نیست مگر به همین عنایت الهی فرمود این‌چنین نیست که دلها دست شما باشد. دلهای مردم دست خالق مردم است. فرمود: ﴿لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ﴾ چه کسی کتب؟ غیر از ذات اقدس الهی کسی نیست.
تفاوت کتابت فقهی با کتابت تقدیری جهاد
یک کتابت عمومی است که به همه فرمود که ﴿کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ﴾ این کتابت فقهی است یعنی بر همهٴ شما واجب است که دفاع کنید اما یک کتابتی است که ذات اقدس الهی با قلم تقدیر می‌نویسد آن با شوق و گرایش و جذبه و ناله و لابه همراه است. این ﴿لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَی مَضَاجِعِهِمْ﴾ نه یعنی کتابت فقهی، یک وقت است ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ﴾ یعنی روزه بر شما واجب شد حالا بعضی می‌گیرند و بعضی نمی‌گیرند.﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ﴾ بعضی می‌روند و بعضی نمی‌روند این یک کتابتی است که عصیان‌پذیر است چون کتابت فقهی است یعنی واجب شده است یعنی فُرِضَ. امّا یک کتابت ترغیبی و تشویقی با قلم قدرت است در دل نوشته شده آن اصلاً با شوق همراه است هر کار هم بکنند خود آن شخص حاضر نیست، او با اشتیاق می‌رود. همان‌طور که یک عدّه ﴿تَرَی أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾ یک عدّه هم بالأخره با دستکاری شناسنامه‌شان راهِ شهید فهمیده (رضوان الله تعالی علیه و رضوان الله علی جمیع الشهداء) آن راه را طی می‌کنند، یعنی با شوق می‌روند درد هم احساس نمی‌کنند این‌طور نیست که حالا احساس خطر بکنند وقتی ترس برداشته شد ﴿لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ شد با شوق می‌روند لذت می‌برند از این کار.
پرسش:...
پاسخ: خب بله این‌گونه از افراد اگر آمادگی داشته باشند، علما وظیفه‌شان را انجام بدهند، مؤمنین وظیفه‌شان را انجام بدهند خدا این روزی را هم می‌دهد. گاهی هم می‌بینید از اینجا غروب می‌کند جای دیگر سر درمی‌آورد. این‌طور نیست که حالا شما خیال کنید که شمس اسلام غروب می‌کند بکند، آفتاب کجا غروب کرد که جای دیگر طلوع نکرد منتها اگر بخواهد اینجا طلوع کند شرطش این است که در افق ما غروب کند اینکه می‌گویند هر بقایی از فنا شروع می‌شود همین است تا انسان پا روی خود نگذارد و غروب نکند طلوع نمی‌کند این شدنی نیست هیچ کس به جایی نرسیده مگر از غروب از خودی. این طور نیست که حالا آفتاب همیشه روی زمین بماند یا در افق بماند این یک مقداری غروب دارد اگر یک جایی غروب کرد یک جای دیگر سر در می‌آورد. به هر تقدیر اگر یک جایی غروب کرد جای دیگر سر در ‌آورد این‌طور نیست که بالکلّ غروب بکند لکن وعده ذات اقدس الهی این است.پس اصل کلی این شد ﴿إِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾ یک، بعد فرمود: ﴿فَإِن یَکْفُرْ بِهَا هؤُلاَءِ فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَیْسُوا بِهَا بِکَافِرِینَ﴾ دو، بعد هم در مسأله جهاد و شهادت و مبارزه فرمود: ﴿لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَی مَضَاجِعِهِمْ﴾ سه. این آیهٴ سوم که مسأله شهادت است و قلم تقدیر است این را ذات مقدس زینب(سلام‌الله‌علیها) در همان دارالإماره کوفه، به ابن‌زیاد فرمود. فرمود: «هولاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا إلی مضاجعهم» خب پس یک کتابت فقهی است یعنی بر شما واجب کرده است آن گاهی با عصیان همراه است گاهی با امتثال. یک کتابت تشویقی و ترغیبی قضا و قدر است آن دیگر با شوق همراه است دیگران هر کاری بکنند که جلوی شهادت کسی یا جانبازی کسی یا آزادگی کسی را بگیرند نمی‌توانند او با شوق می‌رود بالأخره. خب
ترک جهاد توسّط منافقان و یاری دین الهی توسّط مؤمنان مجاهد
در اینجا فرمود این‌چنین نیست که حالا چهار نفر سرمایه‌دار دین را کمک نکردند اسلام ضایع بشود این‌طور نیست.فرمود: ﴿لکِن﴾ این لکن استدراک است در قبال آنها، آنها که ﴿رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ﴾ در قبال آنها ذات اقدس الهی فرمود که پیامبر و همراهان او این‌چنین هستند. پس منافقان و گروهی خاص ﴿رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ﴾ اما ﴿لکِنِ الْرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا﴾ پس این‌طور نیست که حالا اگر یک عده دین را یاری نکردند دین رأساً از بین برود این‌طور نیست. یک عده دیگر را ذات اقدس الهی مبعوث می‌کند. ﴿لکِنِ الْرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ﴾ و دین را نگه می‌دارند. ﴿وَأُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْرَاتُ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾.
سلب تکوینی یا تشریعی توفیق یاری دین از منافقان
ولی اگر کسی ـ معاذالله ـ در حالت نیاز دین به کمک دین قیام نکند دیگر توفیق از او ممکن است سلب بشود. اینکه وجود مبارک پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مأمور شد به آنها بگوید: ﴿لَن تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَلَن تُقَاتِلُوا مَعِیَ عَدُوّاً﴾ این یا ناظر به آن است که شما به سوء اختیار خودتان آن نور را خاموش کردید این می‌شود نظام تکوین. یعنی اگر کسی خدای ناکرده چند بار بیراهه برود دیگر آن رغبت اطاعت از او گرفته می‌شود. این دست کسی نیست یک وقت است نه، مربوط به تشریع است نه تکوین. اینکه فرمود: ﴿لَن تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَلَن تُقَاتِلُوا مَعِیَ عَدُوّاً﴾ برای اینکه ﴿إِنَّکُم رَضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ این اگر بخواهد عضو رسمی سپاه و ارتش اسلام بشوید این نمی‌شود این شرطی دارد بالأخره ما منافق را عضو ارتش و سپاه نمی‌کنیم یا آدم ضعیف‌الإیمان را عضو نمی‌کنیم اینکه وجود مبارک پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) مأمور شده است از طرف خدا به اینها بگوید که نه شما دیگر اگر جنگ بعدی پیش بیاید شما جزء ما نیستید. یعنی چه؟ یعنی شما اگر بخواهید عضو سپاه بشوید، عضو ارتش بشوید، جزء نیروهای مسلح ما بشوید ما قبول نمی‌کنیم. این یا ناظر به آن تکوین است که اصلاً شما این کار را نمی‌کنید به سوءِ اختیار خودتان این جمله، جملهٴ خبریه است ﴿فَقُل لَن تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَلَن تُقَاتِلُوا مَعِیَ عَدُوّاً﴾ این یک خبر داد از درون اینها شما نمی‌کنید اینکار را اگر چه برشما واجب است باید هم بکنید ولی خب نمی‌کنید؛ چرا؟ برای اینکه شما آن چراغ را از اول خاموش کردید ﴿إِنَّکُم رَضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ اگر صبغهٴ فقهی و تشریعی داشته باشد این معنایش این است که ما بخواهیم شما را عضو سپاه یا ارتش بکنیم نه. ما یک کسی را عضو می‌کنیم که بالأخره از همان اول بسیجی بود شما که یک روز با مخالفین هستید و یک روز با ما هستید ظاهرتان با باطنتان دوتاست این دیگر جزء ارتش ما نخواهد بود.
وعده بهشت مؤمنان مجاهد مادامی که مؤمن و مجاهد باشند
خب به هر تقدیر خود پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) با مؤمنان همراهشان دین را یاری می‌کنند. دربارهٴ اینها ذات اقدس الهی فرمود: ﴿أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ﴾ اینها که این‌چنین باشند اینکه فرمود: ﴿لکِنِ الْرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ﴾ یعنی وصفشان این است خداوند هرگز کسی را با اسم و رسم شخصی وعده بهشت نمی‌دهد به زید نمی‌گوید ما بهشت را برای تو آماده کرده‌ایم. این تعلیقهای حکم بر وصف که مشعر به علیت است اینها را مادامی که مؤمن‌اند مادامی که مجاهدند مادامی که تابع پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) هستند وعده می‌دهد. مستحضرید که در این‌گونه از امور ادامه‌دار و ممتد حدوث به حدوث وابسته است و بقا به بقا وابسته است. یعنی چه؟ یعنی اگر یک امری را موکول کردند به یک امر بقا‌دار حدوث آن امر به حدوث این امر بقا‌دار مرتبط است و بقای آن به بقای این امر بقا‌دار مرتبط است. حدوث وعده الهی به حدوث ایمان و جهاد است بقای وعده الهی به بقای ایمان و جهاد است. پس اگر کسی ـ معاذالله ـ حسن عاقبت نداشت دیگر وعده هم نیست. در بحثهای فقهی هم مستحضرید مثلاً اگر گفتند «لا تصلِّ الا خلف من تثق بدینه» نماز یک امر بقاداری است امر حدوثی که نیست اگر یک کسی امام جماعت بود باید دینش مورد وثوق باشد. حدوث اقتدا به حدوث وثوق وابسته است، بقای اقتدا به بقای وثوق وابسته است حالا اگر کسی خدای ناکرده در رکعت دوم یا سوم فاسق شد خب نمی‌شود به او اقتدا کرد همان جا اقتدا تمام است؛ چرا؟ چون خاصیت تطبیق امر بقادار این است. نماز یک امر ممتد و بقاداری است. عدالت هم بشرح ایضاً. حدوث اقتدا به حدوث عدالت وابسته است و بقای اقتدا به بقای عدالت وابسته است. وعده‌های الهی این‌چنین است اگر ذات اقدس الهی عده‌ای را به بهشت وعده داد برابر با ایمان و جهاد، است. حدوث وعده به حدوث ایمان و جهاد بقای وعده به بقای ایمان و جهاد. لذا نام کسی را نمی‌برد بگوید فلان کس ما بهشت را به او وعده می‌دهیم بهشت منتظر اوست. همه‌اش روی علاقهٴ تعلیق حکم بر وصف است که مشعر به علّیت است و حدوث و بقایش هم باید محفوظ بماند یعنی ایمان، جهاد به اموال و انفس تا آخر باید باشد.
پرسش:...
پاسخ: این در اثر اینکه حسن عاقبت را ذات اقدس الهی می‌داند ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ این‌چنین است. یا درباره یک عده‌ای فرمود بهشت منتظر آنهاست این از باب اخبار به غیب است منتها می‌داند به اینکه این شخص تا آخر ایمانش را حفظ می‌کند وگرنه یک وعده رایگانی به این شخص بدهند بگویند کائناً ما کان تو اهل بهشت هستی این‌چنین نیست.
تصریح شدن عنوان «وعده» در برخی وعده‌های قرآن کریم
این عنوان نوید گاهی با وعده ذکر می‌شود نظیر آنچه که قبلاً در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیهٴ 72 گذشت فرمود: ﴿وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾ گاهی عنوان وعده نیست اینکه فرمود: ﴿أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی﴾ این خودش یک نحو وعده است پس گاهی عنوان وعده در آیه مطرح است گاهی کلمه‌ای مطرح است که پیام وعده را به همراه دارد ولو عنوان وعده در آن ذکر نشود.
معذور بودن برخی روستائیان از جنگ با رومیان
از روستاها چند گروه در برابر این فرمان بسیج گروهی پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) نسبت به دفاع در برابر تهاجم احتمالی امپراطوری روم آنها قرار گرفتند یک عده افرادی بودند که معذور بودند و آمدند عذرخواهی بکنند و اجازه بگیرند چون اگر کسی هم معذور باشد باید بگوید و با عذرخواهی برود با اذن برود تا دیگران نگویند که چرا فلان کس نیامده است. این باید مشخص بشود که آن آیه هم در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «نور» بود که یک وقتی هم قرائت شد فرمود آنها هم که معذورند در جریان حنظله غسیل‌الملائکه هم همین‌طور بود دیگر. فرمود آنها که معذورند باید در حضور جمع عذرشان را بگویند و اذن بگیرند بالأخره حالا لازم نیست که بگویند که عذرشان چیست از شما استیذان بکنند تا دیگران بفهمند که آنها که نیامدند مأذون و معذور بودند. به استناد لزوم استیذان یک عده‌ای از اعراب، اعراب یعنی اهل بدو یعنی بادیه‌نشین، اهل بادیه آمدند تا اذن بگیرند اما از همانها در قبال «جاء» گرفتار «قعد» بودند ﴿جَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الأعْرَابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا﴾ اینها حتی حاضر نشدند که اذن هم بگیرند فرمود اینها دو گروه هستند
شرط عدم تعرّض مسلمانان نسبت به افراد معذور از جهاد
معذور بودن گروه‌های سه‌گانه به شرط داشتن رفتار خالصانه نسبت به اسلام و مسلمین
در جریان افرادی که معذورند به طور عام فرمود: ﴿لَیْسَ عَلَی الضُّعَفَاءِ وَلاَ عَلَی الْمَرْضَی وَلاَ عَلَی الَّذِینَ لاَیَجِدُونَ مَایُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِهِ﴾ اینها مادامی که در مدینه هستند و برای بیگانگان جاسوسی نمی‌کنند و خالصانه نسبت به اسلام و مسلمین رفتار می‌کنند کسی حق اعتراض ندارد چون اگر بخواهند جان کسی یا مال کسی یا آبروی کسی را مورد تعرض قرار بدهند باید نفوذ بکنند به آبرو یا مال یا جان فرمود شما اصلاً نسبت به اینها هیچ راه ندارید. ﴿مَا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ﴾ بالأخره انسان بخواهد تعدّی کند به جان کسی یا مال کسی یا عِرض کسی، یک راهی دارد، یا راه گفتن است، یا راه نوشتن است. فرمود شما اصلاً راه ندارید به اینها. اینها آبرویشان محترم است، حیثیتشان محترم است، جانشان، مالشان محترم است. هیچ سبیلی بر اینها ندارید یعنی اینها در حصن ما هستند. اگر اینها درحصن توحیدند، در حصن ولایت هستند، در حصن شریعت هستند راه بسته است. کسی بخواهد نفوذ بکند غاصبانه است. حق ندارد نفوذ بکند. نه، تکویناً نفوذ ندارید شرعاً نفوذ ندارید اینها در حصن دین هستند و راه هم با دژبانیها بسته است. هیچ کس به جان و مال و عِرض اینها حق نفوذ ندارد یعنی شرعاً، اگر کسی نسبت به اینها تهمتی بزند این راه را غاصبانه طی کرده است. فرمود: ﴿مَا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ﴾.
مسائل کلامی و فقهی «محسنین» در قرآن کریم
دربارهٴ محسنین یک بحث کلامی هست که آن کم نیست در بسیاری از آیات قرآنی آثار کلامی احسان را ذکر می‌کند که محسن دارای اجر است. محسنین دارای ثواب عظیم هستند. اجرشان را ما ضایع نمی‌کنیم ﴿کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ﴾ و مانند آن دعای آنها را مستجاب می‌کنیم و دعوت‌کنندگان را هم که اگر از اهل احسان باشند دعایشان را می‌پذیریم ﴿کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ﴾ و مانند آن. یک سلسله بحثهای فقهی دارد نظیر همین آیه ﴿مَا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ﴾ این است که در موارد فراوانی به همین آیه استشهاد می‌کنند به اینکه اگر کسی کار خیری داشت ید او ید امانی بود نه ید عادیه او ضامن نیست. اگر یک امینی مال را به او سپردید او بدون افراط و تفریط مال را نگهداری کرد ولی مال تلف شد او ضامن نیست. قاضی اگر روشمندانه قضا و حکم کرد و اشتباه درآمد ضامن نیست. حاکم این‌چنین است. در خیلی از موارد به این قاعده احسان تمسّک می‌کنند حالا اگر مواردی هم لازم بود ممکن است که شواهد دیگری ذکر بشود. این بحثهای فقهی را به همراه دارد. غفران و رحمت الهی هم که دارد.
اجر داشتن آرزوی انجام عمل صالح
مطلب دیگر آن است که از وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که «نعم المال الصالح للعبد الصالح» از آیاتی که می‌شود از آن استفاده کرد که داشتنی که در راه دین باشد یک داشتن خوبی است همین آیه است فرمود: ﴿وَلاَ عَلَی الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَأَجِدُ مَاأَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوا وَأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا مَا یُنفِقُونَ﴾ بر اینها هم حرج نیست حالا اگر کسی متأثر است که چرا امکاناتی ندارد یک کتابخانه خوبی یک مسجد خوبی یک حسینیهٴ خوبی یک درمانگاه خوبی در شهرش یا روستای خودش بسازد و مشکلات مردم منطقه‌اش را حل کند و غصه می‌خورد این می‌شود عبادت. حالا گاهی یک جهاد فرهنگی است، گاهی جهاد نظامی است، گاهی جهاد اقتصادی است و مانند آن. این الآن نگران است که چرا یک کتابخانه در این روستا یا این محله یا این شهر خودش نمی‌تواند ایجاد کند که جلوی تهاجم فرهنگی را بگیرد و اشک هم می‌ریزد این مشمول این آیه است حالا گاهی جهاد نظامی است گاهی جهاد فرهنگی است اگر اثرش بیشتر نباشد کمتر نیست. معلوم می‌شود اگر کسی مال را برای اینها بخواهد قرآن تصدیق می‌کند و ترغیب می‌کند
تعظیم الهی نسبت به محسنان فقیر
اختصاص آیهٴ مستقل به گروه سوّم (محسنان فقیر)
خب اینها هم مشکلشان مال بود دیگر، نه ضعیف بودند، نه مریض بودند، نه جزء خوالف دیگر. فقط همین مشکل مالی داشتند. این طور قرآن از آنها به عظمت یاد می‌کند. نه تنها آنها را در آیهٴ قبل یاد می‌کند بلکه یک آیهٴ مستقلی به اینها اختصاص می‌دهد. چون اینها گروه جدایی که نیستند همان گروه قبلی هستند بخشی از گروه قبلی هستند. ملاحظه بفرمایید: ﴿لَیْسَ عَلَی الضُّعَفَاءِ﴾ اینها مشکل ضعف ندارند قدرت بدنی‌شان خوب است ﴿وَلاَ عَلَی الْمَرْضَی﴾ اینها سالم هستند بیمار نیستند ﴿وَلاَ عَلَی الَّذِینَ لاَیَجِدُونَ مَایُنْفِقُونَ﴾ اینها جزء این گروه هستند. خب با اینکه جزء این گروه هستند یک آیه را بعد از این به نام همین گروه، یک گروه خاصی، و طایفهٴ مخصوص اختصاص داده است. فرمود: ﴿وَلاَ عَلَی الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَأَجِدُ مَاأَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوا وَأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا مَا یُنفِقُونَ﴾ این آیه تقریباً معادل آیهٴ قبل مخصوص همین صنف است که اینها زیر مجموعهٴ همان ﴿لاَیَجِدُونَ مَایُنْفِقُونَ﴾ هستند اما اینها اهتمامشان به این است اشک می‌ریزند که چرا حالا امکانات مالی ندارند انفاق کنند که بتوانند مشکلات چهار تا جوان را حل کنند؟ پس معلوم می‌شود داشتن مال و صرف مال در این‌گونه از مواردی که حالا گاهی جهاد فرهنگی است یا جهاد اقتصادی است یا بالأخره مشکل مردم حل می‌شود عبادت است و این‌طور هم ذات اقدس الهی از آن با عظمت نام می‌برد. بکائون یک گروه مشخصی بودند در جبهه رفتن هم همین‌طور بود بعضی از این جوانها چون شناسنامه‌شان شرعاً سنشان رسیده بود حالا قانوناً مثلاً سنشان یک مقدار کم بود، اشک می‌ریختند که چرا ما را به جبهه اعزام نمی‌کنید. ﴿تَرَی أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾ حالا یا جهاد نظامی یا جهاد فرهنگی.
پرسش:...
پاسخ:
درخواست کفش از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) توسّط محسنان جهت شرکت در جنگ
برخیها آن‌طوری که در تفسیر علی‌بن‌ابراهیم قمی(رضوان‌الله‌علیه) آمده این است که آنها از وجود مبارک پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) کفش می‌خواستند چون پابرهنه نمی‌شد ولی پیاده می‌شد. در تفسیر آمده است که اینها به حضرت عرض کردند که «احملنا علی الخفاف المرفوعه والنعال المخصوفه» عرض کردند یا رسول‌الله یا موزه و خوفی که بالأخره، وصله زنی شده چون کفش یا سالم است یا پاره شده که آن را ترقیع می‌کنند وصله‌کاری می‌کنند. آن در قصه‌ای که وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) هنگام خسف و وصله‌زدن نعلش گفت این کفش کهنه چقدر می‌ارزد؟ ابن‌عباس گفت مثلاً ارزشی ندارد یا یک درهم حضرت فرمود خلافت شما برای من همین است. این نعل نو را نمی‌گویند مخسوف. آن نعل یعنی کفشی که استعمال شده، پاره شده حالا می‌خواهند با لیف خرما آن را وصّالی کنند این را می‌گویند نعل مخسوف. آنچه که در کشف‌الأسرار است این است که عرض کردند «یا رسول الله احملنا علی الخفاف المرفوعه والنعال المخصوفه» آنچه که در تفسیر علی‌بن‌ابراهیم قمی(رضوان‌الله‌علیه) حضرت نقل کردند همان بود که در بحث دیروز اشاره شد که نعل به ما بدهید.
بعد وجود مبارک پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) فرمودند که شما راکب هستید مادامی که متنعل هستید اصلاً سواره یعنی کسی که کفش پایش باشد در قبال پیاده یعنی کسی که پا برهنه باشد. وگرنه سوار به آن معنا که بسیار کم بود.
شمول عبارت ﴿مَا یُنفِقُونَ﴾ بر تجهیزات جهاد نظامی یا فرهنگی
پس اینکه ﴿لاَیَجِدُونَ مَایُنْفِقُونَ﴾ یعنی «فی ما یرجو إلی امر جهاد» دیگر. ولی اینها خصوصیتی ندارد که حتماً جهاد نظامی باشد. حالا اگر دشمن از راه به رنگ آمد، دشمن اگر به جنگ نبرد خب حالا از آن راه آمده است بالأخره جهاد است دیگر. حالا یک وقتی حمله می‌کند چهار تا جوان را می‌کشد یک وقت است نه با چهار تا مقاله چهار تا جوان را از دین منحرف می‌کند. اینکه جهاد فرهنگی اثرش بیشتر است حالا این یا القای خصوصیت است یا اولویت اگر کسی نگران این باشد که چرا مشکل مالی دامنگیر او یا جامعه‌اش شده که نمی‌تواند در برابر این تهاجم فرهنگی مشکلات جوانان را حل بکند این یک نحوه عبادت است در صورتی که جزءِ بکّائون باشد علاقه‌مند باشد دلش برای اسلام بسوزد ﴿إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِهِ﴾.
جواز انتقاد از اغنیای ترک کنندهٴ جهاد
خب فرمود راه انتقاد بر این گروهها باز است ﴿إِنَّمَا السَّبِیلُ﴾ شما می‌خواهید انتقاد کنید دیگر. حکومت اسلامی اگر بخواهد دخالت کند راه باز است شما بخواهید انتقاد کنید گله بکنید راه باز است ﴿إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَیَعْلَمُونَ﴾ راه انتقاد به اینها باز است حکومت اسلامی بخواهد نفوذ پیدا کند اینها را از خیلی از پستهای کلیدی محروم بکند می‌تواند. مثل اینکه پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) می‌تواند بگوید: ﴿لَن تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَلَن تُقَاتِلُوا مَعِیَ عَدُوّاً﴾ شما نمی‌توانید عضو سپاه و بسیج و ارتش باشید شما نمی‌توانید سمتهای کلیدی را داشته باشید اینها را می‌تواند. دیگران هم می‌توانند گله کنند، اعتراض کنند، انتقاد کنند به عنوان نهی از منکر به اینها بگویند که چرا نرفتید، شرکت نکردید این راه باز است. ﴿إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ﴾.
بهانه‌های متعدّد اغنیا برای ترک جهاد
اینها هر روز هم چون متلوّن هستند، هر روز به یک بهانه‌ای متمسک می‌شوند گاهی می‌گویند خانه کسی نیست بچه‌ها مسافرت هستند خانه ما در محله نوساز است آنجا، جای امن نیست این همان است که در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» است ﴿یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِن یُرِیدُونَ إِلاّ فِرَاراً﴾ اینکه می‌گویند محلهٴ ما امن نیست آنجا کسی نیست خانهٴ ما در و پیکر ندارد بچه‌ها نیستند همه‌اش بهانه است ﴿یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِن یُرِیدُونَ إِلاّ فِرَاراً﴾ گاهی هم می‌گویند ما اصلاً نمی‌دانیم این جنگ مصلحت هست یا نه؟ یا به فنون نظامی آشنا نیستیم. یا اصل این جنگ را به مصلحت نمی‌دانیم. یا اهل جنگ نیستیم. ﴿لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَتَّبَعْنَاکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاِْیمَانِ﴾ فرمود چرا، خب جنگی است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) اعلام کرده که ما در معرض تهاجم هستیم و این هم که فنون پیچیده نظامی نیست مگر همه آنها که دارند حمله ‌می‌کنند از فنون نظامی باخبرند تو از خودت فقط دفاع بکن. گاهی این بهانه را می‌آورند ﴿لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَتَّبَعْنَاکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاِْیمَانِ﴾، گاهی هم عذرهای گوناگون که در این بخش آن اعذارشان یاد نشده است فقط ﴿رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ﴾ آمده و عذرشان که ما معذوریم آمده. عمده آن است که نخواستند دین را یاری کنند پس آن بخشهایی که نظیر سورهٴ «احزاب» و مانند آن عذرهای متنوع آنها را ذکر می‌کند یک مرحله است. اینجا که بدون نام بردن عذر خاص از معذّرون نام می‌برد مطلب دیگر است ﴿إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ رَضُوا بِأَن یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَیَعْلَمُونَ﴾.
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:44

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی