- 287
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 42 تا 46 سوره کهف
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 42 تا 46 سوره کهف"
مطالب اخلاقی, مطالب تربیتی هر چه تکرار بشود سودمند است به دلیل اینکه وسوسه تکرار میشود
جریان اینکه متاع دنیا زرق و برقش گذراست این مکرّر ذکر شده هم به عنوان یک داستان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَی ما أَنفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً ﴿42﴾ وَلَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مَنتَصِراً ﴿43﴾ هُنَالِکَ الْوَلاَیَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَاباً وَخَیْرٌ عُقْباً ﴿44﴾ وَاضْرِبْ لَهُم مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِراً ﴿45﴾ الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَواباً وَخَیْرٌ أَمَلاً ﴿46﴾
قرآن کریم چون برای هدایت همهٴ مردم است گذشته از آن مطالب تخصّصی و علمی آن معارف را به صورت داستان یا مَثل تنزّل میدهد تا دامنهٴ مطلب پایین بیاید اولاً, در دسترس فهمِ ضعاف قرار بگیرد ثانیاً, حجّت خدا بر اینها تمام بشود ثالثاً, اگر مطلب عمیق باشد کسی قدرت آن ژرفبینی را ندارد یا خیلی بلند باشد کسی قدرت بلندپروازی ندارد حجّت خدا بر او تمام نیست اما اگر مطلب عمیق را با مَثل بالا آوردند که در دسترس ساحلنشینها قرار بگیرد یا مطلب بلند را با مَثل پایین آوردند تا در دسترس ذیلنشینها قرار بگیرد حجّت خدا تمام هست این مطلب اول.
مطلب دوم اینکه جریان دنیا و زرق و برق دنیا مکرّر در قرآن کریم و همچنین در روایات اهل بیت(علیهم السلام) آمده است و این موعظهها تکرار شده سرّش آن است که مطالب علمی را یکبار که انسان فهمید بار دیگر اگر بازگو بشود خسته کننده است اما مطالب اخلاقی, مطالب تربیتی هر چه تکرار بشود سودمند است به دلیل اینکه وسوسه تکرار میشود و هر روز است مگر شیطان یکبار وسوسه میکند یا هر روز دارد وسوسه میکند؟ او نه در خواب انسان را رها میگذارد نه در بیداری اگر در هر حال او وسوسه میکند خب وقتی خطر هر لحظه هست, دشمن هر لحظه هست, دفاع هم باید هر لحظه باشد دیگر. سرّ تکرار موعظه گفتند در هر نماز جمعه در هر خطبهای شما تقوا را بازگو کنید خدا غریق رحمت کند مرحوم شیخ انصاری را او فتوا داده است همانطوری که قبل از نماز جمعه خطبه خوانده میشود و در خطبه سفارش به تقوا میشود قبل از عقد ازدواج هم خطبه خوانده بشود و در آن خطبه سفارش به تقوا بشود این فتوای ایشان است در هر کاری سفارش به تقوا, چرا؟ چون در هر کاری وسوسه است لذا جریان اینکه متاع دنیا زرق و برقش گذراست این مکرّر ذکر شده هم به عنوان یک داستان هم به عنوان یک تمثیل, هم دنیا را معرّفی کرده هم برایش مَثل زده هم قصّهاش را گفته آن قصّهٴ ﴿وَاضْرِبْ لَهُم مَثَلاً رَجُلَیْنِ﴾ که «له جنّتان» آن یک داستان, ﴿وَاضْرِبْ لَهُم مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ یک بخش, ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ بخش دیگر. این سه بخش برای آن است که وسوسه از هر سه جهت حمله میکند این هم مطلب دوم.
مطلب سوم آن است که جهانبینی این شخص ملحد این بود که مبدئی ـ معاذ الله ـ نیست یا اگر باشد شرکای فراوانی دارد و معادی هم نیست انسان که میمیرد میپوسد نه از پوست به در بیاید این دربارهٴ کلّ امور و خودش هم مقتدر میدید و این مال را هم نمیر میپنداشت اهل و فرزند و قبیله و عشیره را هم دارای قدرت دفاع میپنداشت پس پنج, شش وهم او را احاطه کرده دربارهٴ مبدأ گرفتار وهم بود, دربارهٴ معاد گرفتار وهم بود, دربارهٴ خودبینی به جای معرفت نفس گرفتار وهم بود, دربارهٴ مال دنیا و زرق و برق دنیا گرفتار وهم بود, دربارهٴ اولاد و عشیره و قبیله گرفتار وهم بود این محفوف به وهم بود قرآن کریم کارش این بود که این اوهام را تحلیل کرد از چهار, پنج ناحیه و به همهٴ این چهار, پنج وهم هم پاسخ داد گفت این اول وقتی وارد باغ شد گفت ﴿مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً﴾ و بعد هم ﴿مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً﴾ بعد هم خود را صاحبقدرت میپنداشت و میگفت ﴿لَئِن رُّدِدتُّ إِلَی رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْهَا مُنقَلَباً﴾ بعد هم میگفت ﴿أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً﴾ این اوهام پنج, ششگانهٴ او بود وقتی حادثهٴ تلخ پیش آمد و عذاب الهی فرا رسید باغ او پژمرده شد و سوخته شد و از بین رفت و این سقفهای منزل یا عروش این انگورها اینها فرو ریختند و آن دیوارها روی این سقفها فرو ریخت چون در اینگونه از موارد دارد که ﴿فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ﴾ یا امثال اینها ﴿خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا﴾ عروش که جمع عرش است یعنی سقف اینکه میگویند «ثبّت العرش» نه «ثبّت الأرض», «ثبّت العرش ثمّ النقش» یعنی اول شما سقف را محکم بچین بعد رنگآمیزی کن اینکه میگویند یک «کان» ناقصه فرع بر «کان» تامّه است مثالش همین است اول سقف درست بکن بعد رنگآمیزی کن عرش یعنی سقف وقتی حادثه مثل زلزله یا امثال زلزله میآید این سقف فرو میریزد روی ساکنان اینها را خفه میکند بعد دیوارها فرو میریزند روی سقف لذا فرمود بیوت اینها و امثال اینها ﴿خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا﴾ یعنی اول عروش پایین میآید, سقفها پایین میآید بعد دیوارها روی سقف میریزد در زلزلهها اینطور است, در خطرهای دیگر اینطور است, خب.
فرمود این حادثه که پیش آمد ﴿أُحِیطَ بِثَمَرِهِ﴾ این واژهٴ ﴿أُحِیطَ﴾ چه معلومش چه مجهولش ناظر به احاطهٴ خطر است و «اُحیط» یعنی «اُهلک» آنجا که دارد چه در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» چه در سورهٴ مبارکهٴ «قلم» چه در سورهٴ مبارکهٴ «یوسف» که بعضی با فعل معلوم بعضی با فعل مجهول آمده در همهٴ موارد به معنای اهلاک و احاطهٴ خطر است وقتی که وجود مبارک یعقوب به فرزندانش فرمود با هم باشید مواظب باشید ﴿إِلَّا أَن یُحَاطَ بِکُمْ﴾ یعنی مگر اینکه شما محاط به خطر باشید ﴿أُحِیطَ بِثَمَرِهِ﴾ یعنی «اُهلک» این ثمرش به هلاکت رسید آن خطر محیط شد و این ثمر محاط شد پس آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» هست در سورهٴ «یوسف» هست در سورهٴ «قلم» هست در همهٴ موارد یعنی اهلاک اینجا هم ﴿أُحِیطَ بِثَمَرِهِ﴾ یعنی این ثمر به معنای اعمّ از کشاورزی و دامداری و نقدین و امثال ذلک اینها محاط شدند و خطر فراگیر شد. پس ﴿أُحِیطَ بِثَمَرِهِ﴾ یک قرینه, ﴿یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَی ما أَنفَقَ فِیهَا﴾ قرینهٴ دوم, خب اگر این باغها از بین نرفته باشد مالها از بین نرفته باشد که کف روی کف زدن و غصّه خوردن و پشیمان شدن ندارد که, خب هر چه خرج کرده الآن هست دیگر این هم دو قرینه و بیوت و این جدار و این باغ خاویه است یعنی ساقط است ﴿عَلَی عُرُوشِهَا﴾ این سه قرینه, پس کلّ اوضاع به هم خورد حالا میماند جهانبینی این شخص, این شخص که خود را مقتدر میدانست الآن ﴿مَا کَانَ مَنتَصِراً﴾ قدرت انتصار یعنی انتقام ندارد اینکه میگفت من فرزندانی دارم, قبیله و عشیرهای دارم ﴿أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً﴾ ﴿لَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ﴾ پس جهانبینی او کلاً فرو ریخت به خود متّکی بود معلوم میشود ضعیف است, به مال متّکی بود میگفت ﴿مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً﴾ معلوم میشود این فرو ریخت, به قبیله یا عشیره یا فرزندانش متّکی بود ﴿لَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ﴾ به خدا متّکی نبود الآن میخواهد به خدا متّکی بشود تا مالش برگردد گفت ﴿یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً﴾ این نه یعنی «آمنت بالله» این همان بیان نورانی سیّدالشهداء(سلام الله علیه) است که بعضیها لعوقانه و لَعِقانه مسلماناند یعنی مسلمان آدامسی این کسی که آدامس در دهنش است مادامی که لذیذ است میجود وقتی به صورت یک پوسته در آمده تُف میکند دیگر فرمود: «لَعق علی ألسنتهم یحوطونه ما درّت», «یحوطونه» همین است «ما درّت به معایشهم فإذا محصوا بالبلاء قل الدیانون» الآن هم که در روز خطر میگوید ﴿یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً﴾ خیال میکند که اگر موحّد باشد فوراً مالش برمیگردد این توحید را برای باغ میخواهد نه برای سعادت ابد, خب اگر کسی واقعاً موحّد بشود در حال خطر باز ذات اقدس الهی نجاتش میدهد در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت فرمود ما یک عده را در فشار دادیم که چرا نگفتید در آن وقت «یا الله» ما وقتی آنها را به فشار گرفتیم چرا ﴿مَا یَتَضَرَّعُونَ﴾ چرا تضرّع نکردند؟ ما اصلاً اینها را فشار دادیم که بگویند «یا الله» نگفتند «یا الله» این گِلهٴ قرآن کریم این است که این حالت خطر برای اینکه انسان بگوید «یا الله» نگفت که الآن هم که میگوید ﴿یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً﴾ برای اینکه باغش برگردد. در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهای است که از وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) سؤال کردند آیا ذات اقدس الهی به معدومات علم دارد حضرت فرمود نه تنها معدوم عادی به ممتنعات علم دارد یک, به ممتنعات بر فرض وجود چه میشود هم علم دارد دو, بعد به این آیه سورهٴ مبارکهٴ «انعام» استشهاد کردند فرمودند وقتی دنیا بساطش برچیده شد دنیایی نیست تا کافر از جهنم در بیاید به دنیا که, چون بساط دنیا کلاً برچیده شد ﴿وَالْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ شد, ﴿وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ﴾ شد کلّ دنیا بساطش برچیده شد حالا اینها در جهنماند این کسی که در جهنم است میگوید که اگر خدا برگرداند ما را ما عمل صالح انجام میدهیم خدا میفرماید اینچنین نیست ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ بر فرض محال هم حالا که دنیا نیست بر فرض محال هم این ملحد از دوزخ برود دنیا باز همان طور میشود این شخص هم که گفت ﴿یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً﴾ از همین قبیل بود وگرنه انسان در حال خطر هم حالا به حال احتضار نرسیده البته بگوید «یا الله» ذات اقدس الهی ممکن است بپذیرد خب این تحلیل قرآنی است جهانبینی این شخص را دربارهٴ مبدأ و معاد و مرگ بیان کرد و ابطال کرد, نظر این شخص را دربارهٴ باغ و راغ بیان کرد و ابطال کرد, نظر این شخص را دربارهٴ خود و فرزندانش بیان کرد و ابطال کرد و این معنا برای خیلیها هست لذا این را هم با آن قصّه بیان کرده, هم با ﴿وَاضْرِبْ لَهُم مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ بیان کرده, هم با ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ بیان کرده این حبّ الدنیا نه تنها رأس کلّ خطیئه است خطر مستمرّ هم همین است اگر این خطر سالی یکبار به سراغ آدم میآمد اینقدر تکرار نمیشود اما هر لحظه, هر ساعت است آدم هر چیزی را دید دلش میخواهد هر منظرهای را دید دلش میخواهد ﴿یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ مَا اُوتِیَ قارُون﴾ حرف خیلیهاست حالا چه بگویند چه نگویند چون از این طرف وسوسه زیاد است از آن طرف هم موعظه باید دائمی باشد و تکرار هم سودمند است.
پرسش: ربوبیت الهی را ضامن قبول داشته.
پاسخ: ربوبیّت ربّالعالمینی را قبول داشتند نه ربوبیّتی که هر لحظه کار به دست اوست مشرکین هم ربوبیّت خدا را به عنوان مدیر عامل کلّ جهان قبول دارند او را ربّالأرباب میدانند اما کار الآن به دست چه کسی است؟ کار به دست این بتهاست اینها باید ـ معاذ الله ـ ما را به خدا نزدیک کنند ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی﴾ خب اگر او ربّالعالمین است که «أقرب الینا من حبل الورید» است چرا این بت را بپرستیم مشکل مشرکان این نبود که خدا را به عنوان ربّالأرباب قبول ندارند در همان اوایل سورهٴ مبارکهٴ «یونس» آمده که اگر از آنها سؤال بکنی ﴿مَن یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ﴾ مدیرعامل کل چه کسی است؟ آن مدیر کل چه کسی است؟ خداست, خب حالا چرا اگر رزق میخواهی, اگر شفا میخواهی, اگر حلّ مشکل میخواهی نمیگویی «یا الله» میگویی این کارها به دست ارباب متفرّقه سپرده شده است تمام خطر در این است که اینها گرفتار تفویضاند قرآن کریم فرمود اولاً اینها هیچ کارهاند و ثانیاً ذات اقدس الهی ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾ بنابراین مشکل اساسی این است که الآن ما باید حرف چه کسی را گوش بدهیم؟ آن کسی که با او ارتباط تنگاتنگ داریم یعنی حیات ما, ممات ما, سلامت ما و رزق ما و شفای ما و رفاه ما به دست اوست باید حرف او را گوش بدهیم اینها این را نمیپذیرفتند حالا این در حال خطر پذیرفته تا باغش برگردد نه اینکه سعادت پیدا کند, خب.
پرسش: در قرآن هم داشتیم در این مورد که ﴿لَئِن رُّدِدتُّ إِلَی رَبِّی﴾ .
پاسخ: «لئن» است دیگر اگر باشد, قیامتی نیست ـ معاذ الله ـ فکر نکنم قیامتی باشد مثل اینکه فکر او منشأ کار است بر فرض هم باشد همانطوری که اینجا من پیدا کردم به من دادند آنجا هم میدهند با ضرس قاطع میگوید, میگوید ﴿لَئِن رُّدِدتُّ إِلَی رَبِّی لَأَجِدَنَّ﴾ خب از کجا ﴿لَأَجِدَنَّ﴾ این به خود متّکی است دیگر خیال میکند قدرتی دارد یا کرامتی دارد که به او میدهند یا میگیرد خب اگر یک ﴿لَأَجِدَنَّ﴾ است امروز که خطر رسیده چرا خودت انتقام نمیگیری؟ ﴿مَا کَانَ مَنتَصِراً﴾ یعنی «ما کان منتقما» این نتوانست از خودش دفاع بکند حالا آن روز میگوید اگر به قیامت هم رفتم باز هم آنجا مییابم, خب پس همهٴ این اوهام را قرآن کریم طرح کرده و یکی پس از دیگری ابطال کرده, اما اینکه فرمود: ﴿وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ﴾ این معلوم میشود شبْ خطر رسید این صبح کرده دیده کلّ باغ سوخت یا کلّ باغ ویران شد این ﴿فَأَصْبَحَ﴾ نشان میدهد که این خطر شبانه آمده نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «قلم» آمده است در سورهٴ مبارکهٴ «قلم» آیهٴ هفدهم به بعد این است ﴿إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ عدهای بودند باغدار و سوگند یاد کردند ﴿إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ﴾ گفتند ما صبح فردا با سوگند پیمان بستند که برویم میوههای این باغ را بچینیم ﴿وَلاَ یَسْتَثْنُونَ﴾ دیگر انشاءالله نگفتند که اگر خدا بخواهد ﴿فَطَافَ عَلَیْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّکَ وَهُمْ نَائِمُونَ﴾ شب در حال خواب آن عذاب الهی رسید دور این را گرفت این طواف کردن تعبیر دیگری از آن احاطه پیدا کردن است این عذاب الهی اینها را احاطه کرده طیفی از عذاب که طائف بود بر اینها دور زد اینها را ﴿فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیِم﴾ این باغ مَصروم شد, مقطوع شد, بُریده شد سیف را میگویند صارم همین جهت است ﴿فَتَنَادَوْا مُصْبِحِینَ﴾ اینها که خبر نداشتند چه شد که, به یکدیگر صبح که شد یکدیگر را خبر کردند ندا دادند بیاییم محصول باغ را بچینیم ﴿أَنِ اغْدُوْا عَلَی حَرْثِکُمْ إِن کُنتُمْ صَارِمِینَ ٭ فَانطَلَقُوا وَهُمْ یَتَخَافَتُونَ﴾ آرام آرام میرفتند که فقرا نفهمند, کسی نفهمد اینها میخواهند محصول باغ را بچینند در آن بحثهای قبلی هم داشتیم که از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) رسیده است که چیدن میوهٴ باغ در شب مکروه است برای اینکه فقرا و رهگذر میوههای این باغ را روز قبل دیدند شما شب بچینید و اینها نبینند و بهرهای نبرند روا نیست روز بچینید که لااقل چیزی به این عزیزان بدهید. چیدن میوهٴ درخت شبانه گفتند مکروه است این را در باب اجتناع ثمار در کتاب فقهی ملاحظه بفرمایید ﴿فَانطَلَقُوا وَهُمْ یَتَخَافَتُونَ﴾ اخفات, آرام نماز اخفاتی یعنی آرام, یعنی آرام آرام زیر گوش هم میگفتند که یواش برویم کسی نفهمد که ﴿أَن لَا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُم مِسْکِینٌ ٭ وَغَدَوْا عَلَی حَرْدٍ قَادِرِینَ ٭ فَلَمَّا رَأَوْهَا﴾ وقتی آمدند دیدند یک باغ سوخته است بعد گفتند ما عوضی آمدیم راه را گُم کردیم جای دیگر آمدیم اینجا راه نبود اینکه باغ ما نیست ﴿إِنَّا لَضَالُّونَ﴾ ما راه را گُم کردیم بعد دیگری گفتند نه, راه را گم نکردیم باغ ما همین باغ است راه هم همین راه است منتها محروم شدیم ﴿بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ٭ قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ لَوْلاَ تُسَبِّحُونَ ٭ قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ ٭ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ یَتَلاَوَمُونَ﴾ یکدیگر را ملامت میکردند ﴿قَالُوا یَاوَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا طَاغِینَ ٭ عَسَی رَبُّنَا أَن یُبْدِلَنَا خَیْراً مِّنْهَا إِنَّا إِلَی رَبِّنَا رَاغِبُونَ ٭ کَذلِکَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ﴾ خب.
این قصّهای که در سورهٴ مبارکهٴ «قلم» است مشابه همین است که در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» محلّ بحث است و آنچه هم که در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» بود آن به نحو اصل کلی است. در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» فرمود آنچه را که ما به شما دادیم این معیار کرامت و عزّت نیست اینها آزمون الهی است آیهٴ 55 سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» این است ﴿أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم﴾ این ﴿أَنَّمَا﴾ هم از آنجاهایی است که نباید متّصل نوشته میشد ﴿أَیَحْسَبُونَ أَنَّ مَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ﴾ خیر است ﴿أَیَحْسَبُونَ أَنَّ مَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ ٭ نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ ما قدری مال فراوان دادیم, قدری فرزندان فراوان دادیم یعنی به اینها خیرات فراوان دادیم یا اینها آزمون است؟ ﴿بَل لاَّ یَشْعُرُونَ﴾ اینها شعور ندارند نمیدانند که اینها آزمون است خیر در چیز دیگر است ﴿إِنَّ الَّذِینَ هُم مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهم مُشْفِقُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمْ لاَ یُشْرِکُونَ ٭ وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ ٭ أُولئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ پس خیر این است آنها آزمون است, خب.
اما اینکه فرمود: ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ این گاهی تفصیل است گاهی اجمال, گاهی تلفیقی بین تفصیل و اجمال است گاهی میگوید آنچه که غیر خداست به شما داده شد آزمون است اعمّ از منقول و غیر منقول, اعمّ از ذی حیات و غیر ذی حیات این متن است و اجمال, گاهی نیمه تفصیل و اجمال است مثل همین آیهٴ محلّ بحث سورهٴ «کهف» که فرمود: ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ این مالْ متن است در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» اوایل سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» این را باز کرده که فرمود این مالی که ما میگوییم ﴿زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ این چند بخش دارد بعضی جمادند, بعضی نباتاند, بعضی حیوان آیهٴ چهارده سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» این است ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ﴾ که اینها محبوبهای انسانیاند ﴿وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ﴾ که محبوبهای جمادیاند ﴿وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ﴾ که محبوبهای حیوانیاند ﴿وَالْحَرْثِ﴾ یعنی کشاورزی که محبوبهای گیاهیاند بالأخره از این چهارتا که بیشتر نیست یا کمتر از چهارتا هم که نیست همه را به صورت جداگانه این آیهٴ چهارده سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» بیان کرده. محبوب آدم یا از سنخ انسان است یا از سنخ حیوان است یا از سنخ نبات است یا از سنخ جماد یا نقدین است ذهب و فضّه و امثال ذلک است یا زمین است و مانند آن که جماد است یا درخت و کشاورزی و باغداری و امثال ذلک است که نبات است یا دامداری است که از سنخ حیوان است یا زن و فرزند است که از سنخ انسان است این را به صورت باز در آیهٴ چهارده سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» تبیین کرده ولی نیمه تفصیل و اجمال در همین آیه محلّ بحث بیان فرمود که ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ اما ﴿وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ﴾ مستحضرید این باقیات الصالحات مصادیق فراوانی داشت بر نمازهای پنجگانه تطبیق شد به علم صائب و عمل صالح تطبیق شد, به ولایت تطبیق شد, به ازکیٰ تسبیحات اربعه تطبیق شد همهٴ اینها مصداق این باقیات و صالحات میتوانند باشد حصر نیست در هیچ کدام ﴿وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ﴾ اگر چیزی عند الله خیر بود باقی است دیگر چون ﴿مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ اگر چیزی را خدا خیر دانست خب این معلوم میشود میماند دیگر, اگر عند اللهی بود این میشود صغرا برای آن کبرا که در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» است این خیرٌ عند الله ﴿مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ دیگر پس میشود باقی و اگر صالح نباشد که خیر نیست ﴿وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَواباً﴾ پاداش خوب دارد و آرزوی خوب هم همین است أمل فی نفسه بد نیست أمل یعنی آرزو حالا تا انسان به چه چیزی آرزومند باشد, خب پس سرّ تکرار این جریان عبارت از همین خواهد بود آنکه اول فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا﴾ به منزلهٴ متن است و این آیات چندگانه هم به منزلهٴ شرح تطبیق این به موارد فراوان هم آسیبی نمیرساند برای اینکه هیچ کدام درصدد حصر نیست, خب.
اگر این شخص واقعاً موحّد شده باشد خب لطف خدا ممکن بود شامل حال او بشود ولی اینچنین نبود این برای همان باغش میگفت که, چون دید که رفیقش گفته بود ﴿لکِنَّ﴾ یعنی «لکن أنا» ﴿هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَلاَ أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَداً﴾ این هم میگوید در چنین حالی ﴿یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً﴾ نه اینکه من ربّم کارِ جزئی مرا هم او به عهده دارد تربیت و تربیب مرا هم به عهده دارد او به عنوان ربّالعالمین قبولش داریم اما کار به دست ارباب جزئی است در همان اوایل سورهٴ مبارکهٴ «یونس» هست ﴿إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِن شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلا تَذَکَّرُونَ﴾ مواردی هم هست که وقتی از آنها سؤال بکنی ﴿مَن یُدَبِّرُ الْأَمْرَ﴾ آنها ﴿فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ﴾ یعنی ربّالأرباب خداست و این بتها را ما عبادت میکنیم تا ما را به آن ربّالأرباب نزدیک کنند شفیع ما بشوند به آن ربّالأرباب این ـ معاذ الله ـ انکار شفاعت یا توسّل نیست همان ربّالأرباب فرمود: ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ اگر ما به غیر خدا تمسّک بجوییم به عنوان ابزار و وسیله به دستور خود خداست اما حالا این وسیله چیست؟ به خود این آیه ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ نمیشود تمسّک کرد که پس فلان چیز وسیله است این تمسّک به عام در شبههٴ مصداقیه خود آن عام است اینکه احدی اجازه نداد ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ ثابت میکند که توسّل با توحید سازگار است اما «ما الوسیله و ما التوسّل» آن را با ادلهٴ خارجی باید ثابت کرد در روایات هست, در دعا هست, در مناجاتها هست که «جعلت الاقرار بالذنب إلیک وسیلتی» خدایا! همین که من اقرار دارم گناه کردم این وسیلهٴ من است «یتوسّل الیک بربوبیّتک» همین که من معتقدم تو ربّ منی این وسیلهٴ من است ولایت وسیله است, ﴿اسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ﴾ اینها وسیلهاند گفتند مشکلی دارید دو رکعت نماز حاجت بخوانید نماز وسیله است, روزه وسیله است, عرض ارادت به اهل بیت وسیله است, زیارت اینها وسیله است, طلب مغفرت از خدا به برکت اینها وسیله است اینها به وسیلهٴ ادلهٴ خاص روشن شده است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
مطالب اخلاقی, مطالب تربیتی هر چه تکرار بشود سودمند است به دلیل اینکه وسوسه تکرار میشود
جریان اینکه متاع دنیا زرق و برقش گذراست این مکرّر ذکر شده هم به عنوان یک داستان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَی ما أَنفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً ﴿42﴾ وَلَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مَنتَصِراً ﴿43﴾ هُنَالِکَ الْوَلاَیَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَاباً وَخَیْرٌ عُقْباً ﴿44﴾ وَاضْرِبْ لَهُم مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِراً ﴿45﴾ الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَواباً وَخَیْرٌ أَمَلاً ﴿46﴾
قرآن کریم چون برای هدایت همهٴ مردم است گذشته از آن مطالب تخصّصی و علمی آن معارف را به صورت داستان یا مَثل تنزّل میدهد تا دامنهٴ مطلب پایین بیاید اولاً, در دسترس فهمِ ضعاف قرار بگیرد ثانیاً, حجّت خدا بر اینها تمام بشود ثالثاً, اگر مطلب عمیق باشد کسی قدرت آن ژرفبینی را ندارد یا خیلی بلند باشد کسی قدرت بلندپروازی ندارد حجّت خدا بر او تمام نیست اما اگر مطلب عمیق را با مَثل بالا آوردند که در دسترس ساحلنشینها قرار بگیرد یا مطلب بلند را با مَثل پایین آوردند تا در دسترس ذیلنشینها قرار بگیرد حجّت خدا تمام هست این مطلب اول.
مطلب دوم اینکه جریان دنیا و زرق و برق دنیا مکرّر در قرآن کریم و همچنین در روایات اهل بیت(علیهم السلام) آمده است و این موعظهها تکرار شده سرّش آن است که مطالب علمی را یکبار که انسان فهمید بار دیگر اگر بازگو بشود خسته کننده است اما مطالب اخلاقی, مطالب تربیتی هر چه تکرار بشود سودمند است به دلیل اینکه وسوسه تکرار میشود و هر روز است مگر شیطان یکبار وسوسه میکند یا هر روز دارد وسوسه میکند؟ او نه در خواب انسان را رها میگذارد نه در بیداری اگر در هر حال او وسوسه میکند خب وقتی خطر هر لحظه هست, دشمن هر لحظه هست, دفاع هم باید هر لحظه باشد دیگر. سرّ تکرار موعظه گفتند در هر نماز جمعه در هر خطبهای شما تقوا را بازگو کنید خدا غریق رحمت کند مرحوم شیخ انصاری را او فتوا داده است همانطوری که قبل از نماز جمعه خطبه خوانده میشود و در خطبه سفارش به تقوا میشود قبل از عقد ازدواج هم خطبه خوانده بشود و در آن خطبه سفارش به تقوا بشود این فتوای ایشان است در هر کاری سفارش به تقوا, چرا؟ چون در هر کاری وسوسه است لذا جریان اینکه متاع دنیا زرق و برقش گذراست این مکرّر ذکر شده هم به عنوان یک داستان هم به عنوان یک تمثیل, هم دنیا را معرّفی کرده هم برایش مَثل زده هم قصّهاش را گفته آن قصّهٴ ﴿وَاضْرِبْ لَهُم مَثَلاً رَجُلَیْنِ﴾ که «له جنّتان» آن یک داستان, ﴿وَاضْرِبْ لَهُم مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ یک بخش, ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ بخش دیگر. این سه بخش برای آن است که وسوسه از هر سه جهت حمله میکند این هم مطلب دوم.
مطلب سوم آن است که جهانبینی این شخص ملحد این بود که مبدئی ـ معاذ الله ـ نیست یا اگر باشد شرکای فراوانی دارد و معادی هم نیست انسان که میمیرد میپوسد نه از پوست به در بیاید این دربارهٴ کلّ امور و خودش هم مقتدر میدید و این مال را هم نمیر میپنداشت اهل و فرزند و قبیله و عشیره را هم دارای قدرت دفاع میپنداشت پس پنج, شش وهم او را احاطه کرده دربارهٴ مبدأ گرفتار وهم بود, دربارهٴ معاد گرفتار وهم بود, دربارهٴ خودبینی به جای معرفت نفس گرفتار وهم بود, دربارهٴ مال دنیا و زرق و برق دنیا گرفتار وهم بود, دربارهٴ اولاد و عشیره و قبیله گرفتار وهم بود این محفوف به وهم بود قرآن کریم کارش این بود که این اوهام را تحلیل کرد از چهار, پنج ناحیه و به همهٴ این چهار, پنج وهم هم پاسخ داد گفت این اول وقتی وارد باغ شد گفت ﴿مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً﴾ و بعد هم ﴿مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً﴾ بعد هم خود را صاحبقدرت میپنداشت و میگفت ﴿لَئِن رُّدِدتُّ إِلَی رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْهَا مُنقَلَباً﴾ بعد هم میگفت ﴿أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً﴾ این اوهام پنج, ششگانهٴ او بود وقتی حادثهٴ تلخ پیش آمد و عذاب الهی فرا رسید باغ او پژمرده شد و سوخته شد و از بین رفت و این سقفهای منزل یا عروش این انگورها اینها فرو ریختند و آن دیوارها روی این سقفها فرو ریخت چون در اینگونه از موارد دارد که ﴿فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ﴾ یا امثال اینها ﴿خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا﴾ عروش که جمع عرش است یعنی سقف اینکه میگویند «ثبّت العرش» نه «ثبّت الأرض», «ثبّت العرش ثمّ النقش» یعنی اول شما سقف را محکم بچین بعد رنگآمیزی کن اینکه میگویند یک «کان» ناقصه فرع بر «کان» تامّه است مثالش همین است اول سقف درست بکن بعد رنگآمیزی کن عرش یعنی سقف وقتی حادثه مثل زلزله یا امثال زلزله میآید این سقف فرو میریزد روی ساکنان اینها را خفه میکند بعد دیوارها فرو میریزند روی سقف لذا فرمود بیوت اینها و امثال اینها ﴿خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا﴾ یعنی اول عروش پایین میآید, سقفها پایین میآید بعد دیوارها روی سقف میریزد در زلزلهها اینطور است, در خطرهای دیگر اینطور است, خب.
فرمود این حادثه که پیش آمد ﴿أُحِیطَ بِثَمَرِهِ﴾ این واژهٴ ﴿أُحِیطَ﴾ چه معلومش چه مجهولش ناظر به احاطهٴ خطر است و «اُحیط» یعنی «اُهلک» آنجا که دارد چه در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» چه در سورهٴ مبارکهٴ «قلم» چه در سورهٴ مبارکهٴ «یوسف» که بعضی با فعل معلوم بعضی با فعل مجهول آمده در همهٴ موارد به معنای اهلاک و احاطهٴ خطر است وقتی که وجود مبارک یعقوب به فرزندانش فرمود با هم باشید مواظب باشید ﴿إِلَّا أَن یُحَاطَ بِکُمْ﴾ یعنی مگر اینکه شما محاط به خطر باشید ﴿أُحِیطَ بِثَمَرِهِ﴾ یعنی «اُهلک» این ثمرش به هلاکت رسید آن خطر محیط شد و این ثمر محاط شد پس آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» هست در سورهٴ «یوسف» هست در سورهٴ «قلم» هست در همهٴ موارد یعنی اهلاک اینجا هم ﴿أُحِیطَ بِثَمَرِهِ﴾ یعنی این ثمر به معنای اعمّ از کشاورزی و دامداری و نقدین و امثال ذلک اینها محاط شدند و خطر فراگیر شد. پس ﴿أُحِیطَ بِثَمَرِهِ﴾ یک قرینه, ﴿یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَی ما أَنفَقَ فِیهَا﴾ قرینهٴ دوم, خب اگر این باغها از بین نرفته باشد مالها از بین نرفته باشد که کف روی کف زدن و غصّه خوردن و پشیمان شدن ندارد که, خب هر چه خرج کرده الآن هست دیگر این هم دو قرینه و بیوت و این جدار و این باغ خاویه است یعنی ساقط است ﴿عَلَی عُرُوشِهَا﴾ این سه قرینه, پس کلّ اوضاع به هم خورد حالا میماند جهانبینی این شخص, این شخص که خود را مقتدر میدانست الآن ﴿مَا کَانَ مَنتَصِراً﴾ قدرت انتصار یعنی انتقام ندارد اینکه میگفت من فرزندانی دارم, قبیله و عشیرهای دارم ﴿أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً﴾ ﴿لَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ﴾ پس جهانبینی او کلاً فرو ریخت به خود متّکی بود معلوم میشود ضعیف است, به مال متّکی بود میگفت ﴿مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً﴾ معلوم میشود این فرو ریخت, به قبیله یا عشیره یا فرزندانش متّکی بود ﴿لَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ﴾ به خدا متّکی نبود الآن میخواهد به خدا متّکی بشود تا مالش برگردد گفت ﴿یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً﴾ این نه یعنی «آمنت بالله» این همان بیان نورانی سیّدالشهداء(سلام الله علیه) است که بعضیها لعوقانه و لَعِقانه مسلماناند یعنی مسلمان آدامسی این کسی که آدامس در دهنش است مادامی که لذیذ است میجود وقتی به صورت یک پوسته در آمده تُف میکند دیگر فرمود: «لَعق علی ألسنتهم یحوطونه ما درّت», «یحوطونه» همین است «ما درّت به معایشهم فإذا محصوا بالبلاء قل الدیانون» الآن هم که در روز خطر میگوید ﴿یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً﴾ خیال میکند که اگر موحّد باشد فوراً مالش برمیگردد این توحید را برای باغ میخواهد نه برای سعادت ابد, خب اگر کسی واقعاً موحّد بشود در حال خطر باز ذات اقدس الهی نجاتش میدهد در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت فرمود ما یک عده را در فشار دادیم که چرا نگفتید در آن وقت «یا الله» ما وقتی آنها را به فشار گرفتیم چرا ﴿مَا یَتَضَرَّعُونَ﴾ چرا تضرّع نکردند؟ ما اصلاً اینها را فشار دادیم که بگویند «یا الله» نگفتند «یا الله» این گِلهٴ قرآن کریم این است که این حالت خطر برای اینکه انسان بگوید «یا الله» نگفت که الآن هم که میگوید ﴿یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً﴾ برای اینکه باغش برگردد. در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهای است که از وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) سؤال کردند آیا ذات اقدس الهی به معدومات علم دارد حضرت فرمود نه تنها معدوم عادی به ممتنعات علم دارد یک, به ممتنعات بر فرض وجود چه میشود هم علم دارد دو, بعد به این آیه سورهٴ مبارکهٴ «انعام» استشهاد کردند فرمودند وقتی دنیا بساطش برچیده شد دنیایی نیست تا کافر از جهنم در بیاید به دنیا که, چون بساط دنیا کلاً برچیده شد ﴿وَالْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ شد, ﴿وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ﴾ شد کلّ دنیا بساطش برچیده شد حالا اینها در جهنماند این کسی که در جهنم است میگوید که اگر خدا برگرداند ما را ما عمل صالح انجام میدهیم خدا میفرماید اینچنین نیست ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ بر فرض محال هم حالا که دنیا نیست بر فرض محال هم این ملحد از دوزخ برود دنیا باز همان طور میشود این شخص هم که گفت ﴿یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً﴾ از همین قبیل بود وگرنه انسان در حال خطر هم حالا به حال احتضار نرسیده البته بگوید «یا الله» ذات اقدس الهی ممکن است بپذیرد خب این تحلیل قرآنی است جهانبینی این شخص را دربارهٴ مبدأ و معاد و مرگ بیان کرد و ابطال کرد, نظر این شخص را دربارهٴ باغ و راغ بیان کرد و ابطال کرد, نظر این شخص را دربارهٴ خود و فرزندانش بیان کرد و ابطال کرد و این معنا برای خیلیها هست لذا این را هم با آن قصّه بیان کرده, هم با ﴿وَاضْرِبْ لَهُم مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ بیان کرده, هم با ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ بیان کرده این حبّ الدنیا نه تنها رأس کلّ خطیئه است خطر مستمرّ هم همین است اگر این خطر سالی یکبار به سراغ آدم میآمد اینقدر تکرار نمیشود اما هر لحظه, هر ساعت است آدم هر چیزی را دید دلش میخواهد هر منظرهای را دید دلش میخواهد ﴿یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ مَا اُوتِیَ قارُون﴾ حرف خیلیهاست حالا چه بگویند چه نگویند چون از این طرف وسوسه زیاد است از آن طرف هم موعظه باید دائمی باشد و تکرار هم سودمند است.
پرسش: ربوبیت الهی را ضامن قبول داشته.
پاسخ: ربوبیّت ربّالعالمینی را قبول داشتند نه ربوبیّتی که هر لحظه کار به دست اوست مشرکین هم ربوبیّت خدا را به عنوان مدیر عامل کلّ جهان قبول دارند او را ربّالأرباب میدانند اما کار الآن به دست چه کسی است؟ کار به دست این بتهاست اینها باید ـ معاذ الله ـ ما را به خدا نزدیک کنند ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی﴾ خب اگر او ربّالعالمین است که «أقرب الینا من حبل الورید» است چرا این بت را بپرستیم مشکل مشرکان این نبود که خدا را به عنوان ربّالأرباب قبول ندارند در همان اوایل سورهٴ مبارکهٴ «یونس» آمده که اگر از آنها سؤال بکنی ﴿مَن یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ﴾ مدیرعامل کل چه کسی است؟ آن مدیر کل چه کسی است؟ خداست, خب حالا چرا اگر رزق میخواهی, اگر شفا میخواهی, اگر حلّ مشکل میخواهی نمیگویی «یا الله» میگویی این کارها به دست ارباب متفرّقه سپرده شده است تمام خطر در این است که اینها گرفتار تفویضاند قرآن کریم فرمود اولاً اینها هیچ کارهاند و ثانیاً ذات اقدس الهی ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾ بنابراین مشکل اساسی این است که الآن ما باید حرف چه کسی را گوش بدهیم؟ آن کسی که با او ارتباط تنگاتنگ داریم یعنی حیات ما, ممات ما, سلامت ما و رزق ما و شفای ما و رفاه ما به دست اوست باید حرف او را گوش بدهیم اینها این را نمیپذیرفتند حالا این در حال خطر پذیرفته تا باغش برگردد نه اینکه سعادت پیدا کند, خب.
پرسش: در قرآن هم داشتیم در این مورد که ﴿لَئِن رُّدِدتُّ إِلَی رَبِّی﴾ .
پاسخ: «لئن» است دیگر اگر باشد, قیامتی نیست ـ معاذ الله ـ فکر نکنم قیامتی باشد مثل اینکه فکر او منشأ کار است بر فرض هم باشد همانطوری که اینجا من پیدا کردم به من دادند آنجا هم میدهند با ضرس قاطع میگوید, میگوید ﴿لَئِن رُّدِدتُّ إِلَی رَبِّی لَأَجِدَنَّ﴾ خب از کجا ﴿لَأَجِدَنَّ﴾ این به خود متّکی است دیگر خیال میکند قدرتی دارد یا کرامتی دارد که به او میدهند یا میگیرد خب اگر یک ﴿لَأَجِدَنَّ﴾ است امروز که خطر رسیده چرا خودت انتقام نمیگیری؟ ﴿مَا کَانَ مَنتَصِراً﴾ یعنی «ما کان منتقما» این نتوانست از خودش دفاع بکند حالا آن روز میگوید اگر به قیامت هم رفتم باز هم آنجا مییابم, خب پس همهٴ این اوهام را قرآن کریم طرح کرده و یکی پس از دیگری ابطال کرده, اما اینکه فرمود: ﴿وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ﴾ این معلوم میشود شبْ خطر رسید این صبح کرده دیده کلّ باغ سوخت یا کلّ باغ ویران شد این ﴿فَأَصْبَحَ﴾ نشان میدهد که این خطر شبانه آمده نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «قلم» آمده است در سورهٴ مبارکهٴ «قلم» آیهٴ هفدهم به بعد این است ﴿إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ عدهای بودند باغدار و سوگند یاد کردند ﴿إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ﴾ گفتند ما صبح فردا با سوگند پیمان بستند که برویم میوههای این باغ را بچینیم ﴿وَلاَ یَسْتَثْنُونَ﴾ دیگر انشاءالله نگفتند که اگر خدا بخواهد ﴿فَطَافَ عَلَیْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّکَ وَهُمْ نَائِمُونَ﴾ شب در حال خواب آن عذاب الهی رسید دور این را گرفت این طواف کردن تعبیر دیگری از آن احاطه پیدا کردن است این عذاب الهی اینها را احاطه کرده طیفی از عذاب که طائف بود بر اینها دور زد اینها را ﴿فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیِم﴾ این باغ مَصروم شد, مقطوع شد, بُریده شد سیف را میگویند صارم همین جهت است ﴿فَتَنَادَوْا مُصْبِحِینَ﴾ اینها که خبر نداشتند چه شد که, به یکدیگر صبح که شد یکدیگر را خبر کردند ندا دادند بیاییم محصول باغ را بچینیم ﴿أَنِ اغْدُوْا عَلَی حَرْثِکُمْ إِن کُنتُمْ صَارِمِینَ ٭ فَانطَلَقُوا وَهُمْ یَتَخَافَتُونَ﴾ آرام آرام میرفتند که فقرا نفهمند, کسی نفهمد اینها میخواهند محصول باغ را بچینند در آن بحثهای قبلی هم داشتیم که از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) رسیده است که چیدن میوهٴ باغ در شب مکروه است برای اینکه فقرا و رهگذر میوههای این باغ را روز قبل دیدند شما شب بچینید و اینها نبینند و بهرهای نبرند روا نیست روز بچینید که لااقل چیزی به این عزیزان بدهید. چیدن میوهٴ درخت شبانه گفتند مکروه است این را در باب اجتناع ثمار در کتاب فقهی ملاحظه بفرمایید ﴿فَانطَلَقُوا وَهُمْ یَتَخَافَتُونَ﴾ اخفات, آرام نماز اخفاتی یعنی آرام, یعنی آرام آرام زیر گوش هم میگفتند که یواش برویم کسی نفهمد که ﴿أَن لَا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُم مِسْکِینٌ ٭ وَغَدَوْا عَلَی حَرْدٍ قَادِرِینَ ٭ فَلَمَّا رَأَوْهَا﴾ وقتی آمدند دیدند یک باغ سوخته است بعد گفتند ما عوضی آمدیم راه را گُم کردیم جای دیگر آمدیم اینجا راه نبود اینکه باغ ما نیست ﴿إِنَّا لَضَالُّونَ﴾ ما راه را گُم کردیم بعد دیگری گفتند نه, راه را گم نکردیم باغ ما همین باغ است راه هم همین راه است منتها محروم شدیم ﴿بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ٭ قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ لَوْلاَ تُسَبِّحُونَ ٭ قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ ٭ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ یَتَلاَوَمُونَ﴾ یکدیگر را ملامت میکردند ﴿قَالُوا یَاوَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا طَاغِینَ ٭ عَسَی رَبُّنَا أَن یُبْدِلَنَا خَیْراً مِّنْهَا إِنَّا إِلَی رَبِّنَا رَاغِبُونَ ٭ کَذلِکَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ﴾ خب.
این قصّهای که در سورهٴ مبارکهٴ «قلم» است مشابه همین است که در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» محلّ بحث است و آنچه هم که در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» بود آن به نحو اصل کلی است. در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» فرمود آنچه را که ما به شما دادیم این معیار کرامت و عزّت نیست اینها آزمون الهی است آیهٴ 55 سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» این است ﴿أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم﴾ این ﴿أَنَّمَا﴾ هم از آنجاهایی است که نباید متّصل نوشته میشد ﴿أَیَحْسَبُونَ أَنَّ مَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ﴾ خیر است ﴿أَیَحْسَبُونَ أَنَّ مَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ ٭ نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ ما قدری مال فراوان دادیم, قدری فرزندان فراوان دادیم یعنی به اینها خیرات فراوان دادیم یا اینها آزمون است؟ ﴿بَل لاَّ یَشْعُرُونَ﴾ اینها شعور ندارند نمیدانند که اینها آزمون است خیر در چیز دیگر است ﴿إِنَّ الَّذِینَ هُم مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهم مُشْفِقُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمْ لاَ یُشْرِکُونَ ٭ وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ ٭ أُولئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ﴾ پس خیر این است آنها آزمون است, خب.
اما اینکه فرمود: ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ این گاهی تفصیل است گاهی اجمال, گاهی تلفیقی بین تفصیل و اجمال است گاهی میگوید آنچه که غیر خداست به شما داده شد آزمون است اعمّ از منقول و غیر منقول, اعمّ از ذی حیات و غیر ذی حیات این متن است و اجمال, گاهی نیمه تفصیل و اجمال است مثل همین آیهٴ محلّ بحث سورهٴ «کهف» که فرمود: ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ این مالْ متن است در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» اوایل سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» این را باز کرده که فرمود این مالی که ما میگوییم ﴿زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ این چند بخش دارد بعضی جمادند, بعضی نباتاند, بعضی حیوان آیهٴ چهارده سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» این است ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ﴾ که اینها محبوبهای انسانیاند ﴿وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ﴾ که محبوبهای جمادیاند ﴿وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ﴾ که محبوبهای حیوانیاند ﴿وَالْحَرْثِ﴾ یعنی کشاورزی که محبوبهای گیاهیاند بالأخره از این چهارتا که بیشتر نیست یا کمتر از چهارتا هم که نیست همه را به صورت جداگانه این آیهٴ چهارده سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» بیان کرده. محبوب آدم یا از سنخ انسان است یا از سنخ حیوان است یا از سنخ نبات است یا از سنخ جماد یا نقدین است ذهب و فضّه و امثال ذلک است یا زمین است و مانند آن که جماد است یا درخت و کشاورزی و باغداری و امثال ذلک است که نبات است یا دامداری است که از سنخ حیوان است یا زن و فرزند است که از سنخ انسان است این را به صورت باز در آیهٴ چهارده سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» تبیین کرده ولی نیمه تفصیل و اجمال در همین آیه محلّ بحث بیان فرمود که ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ اما ﴿وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ﴾ مستحضرید این باقیات الصالحات مصادیق فراوانی داشت بر نمازهای پنجگانه تطبیق شد به علم صائب و عمل صالح تطبیق شد, به ولایت تطبیق شد, به ازکیٰ تسبیحات اربعه تطبیق شد همهٴ اینها مصداق این باقیات و صالحات میتوانند باشد حصر نیست در هیچ کدام ﴿وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ﴾ اگر چیزی عند الله خیر بود باقی است دیگر چون ﴿مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ اگر چیزی را خدا خیر دانست خب این معلوم میشود میماند دیگر, اگر عند اللهی بود این میشود صغرا برای آن کبرا که در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» است این خیرٌ عند الله ﴿مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ دیگر پس میشود باقی و اگر صالح نباشد که خیر نیست ﴿وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَواباً﴾ پاداش خوب دارد و آرزوی خوب هم همین است أمل فی نفسه بد نیست أمل یعنی آرزو حالا تا انسان به چه چیزی آرزومند باشد, خب پس سرّ تکرار این جریان عبارت از همین خواهد بود آنکه اول فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا﴾ به منزلهٴ متن است و این آیات چندگانه هم به منزلهٴ شرح تطبیق این به موارد فراوان هم آسیبی نمیرساند برای اینکه هیچ کدام درصدد حصر نیست, خب.
اگر این شخص واقعاً موحّد شده باشد خب لطف خدا ممکن بود شامل حال او بشود ولی اینچنین نبود این برای همان باغش میگفت که, چون دید که رفیقش گفته بود ﴿لکِنَّ﴾ یعنی «لکن أنا» ﴿هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَلاَ أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَداً﴾ این هم میگوید در چنین حالی ﴿یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً﴾ نه اینکه من ربّم کارِ جزئی مرا هم او به عهده دارد تربیت و تربیب مرا هم به عهده دارد او به عنوان ربّالعالمین قبولش داریم اما کار به دست ارباب جزئی است در همان اوایل سورهٴ مبارکهٴ «یونس» هست ﴿إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِن شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلا تَذَکَّرُونَ﴾ مواردی هم هست که وقتی از آنها سؤال بکنی ﴿مَن یُدَبِّرُ الْأَمْرَ﴾ آنها ﴿فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ﴾ یعنی ربّالأرباب خداست و این بتها را ما عبادت میکنیم تا ما را به آن ربّالأرباب نزدیک کنند شفیع ما بشوند به آن ربّالأرباب این ـ معاذ الله ـ انکار شفاعت یا توسّل نیست همان ربّالأرباب فرمود: ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ اگر ما به غیر خدا تمسّک بجوییم به عنوان ابزار و وسیله به دستور خود خداست اما حالا این وسیله چیست؟ به خود این آیه ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ نمیشود تمسّک کرد که پس فلان چیز وسیله است این تمسّک به عام در شبههٴ مصداقیه خود آن عام است اینکه احدی اجازه نداد ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ ثابت میکند که توسّل با توحید سازگار است اما «ما الوسیله و ما التوسّل» آن را با ادلهٴ خارجی باید ثابت کرد در روایات هست, در دعا هست, در مناجاتها هست که «جعلت الاقرار بالذنب إلیک وسیلتی» خدایا! همین که من اقرار دارم گناه کردم این وسیلهٴ من است «یتوسّل الیک بربوبیّتک» همین که من معتقدم تو ربّ منی این وسیلهٴ من است ولایت وسیله است, ﴿اسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ﴾ اینها وسیلهاند گفتند مشکلی دارید دو رکعت نماز حاجت بخوانید نماز وسیله است, روزه وسیله است, عرض ارادت به اهل بیت وسیله است, زیارت اینها وسیله است, طلب مغفرت از خدا به برکت اینها وسیله است اینها به وسیلهٴ ادلهٴ خاص روشن شده است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است