display result search
منو
تفسیر آیات 13 تا 15 سوره اسراء _ بخش دوم

تفسیر آیات 13 تا 15 سوره اسراء _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 29 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 13 تا 15 سوره اسراء _ بخش دوم"
اگر کسی چهل سال در راه صحیح قدم برداشت همهٴ حَسنات او الآن بالفعل نقد در دستِ جان اوست
قیامت نامهای گوناگونی دارد؛ یوم‌النشور، یوم الحساب، یوم الصراط و ...

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَاباً یَلْقَاهُ مَنشُوراً ﴿13﴾ اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً ﴿14﴾ مَنِ اهْتَدَی فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً ﴿15﴾

قبلاً از خیر و شرّ سخن به میان آمده به همان مناسبت از لیل و نهار سخن به میان آمده که یکی ظلمت است و دیگری نور به همین مناسبت از هدایت و ضلالت هم سخن می‌گوید که یکی خیر است و دیگری شرّ، یکی ظلمت است و دیگری نور.
مطلب دوم این است که هر کاری که انسان انجام می‌دهد کار به معنای جامع و اعم خواه از سنخ علم باشد خواه از سنخ عمل این در درون جان انسان می‌ماند اگر از سنخ علم بود انسان در آن رشته مجتهد و صاحب‌نظر می‌شود از قوّه به فعلیت می‌آید معلوم می‌شود که همه زحمات علمی چندین سالهٴ او یکجا جمع است کسی که در فقه مجتهد است یا در رشته دیگر تخصّص دارد تمام زحمات علمی او نقد در کفِ دستِ جان اوست به برکت این رنج چهل‌ساله هم‌اکنون قدرت بر فتوا دادن دارد، کار کارشناسی می‌کند و مانند آن این‌‌چنین نیست که زحمات علمی انسان مقطعی باشد همان لحظه که فکر کرد به نتیجه رسید از آن نتیجه کمک بگیرد بعد رخت بربندد در مطلب دیگر از نو شروع بکند بلکه در مطلب دیگر پایه دوّمی است روی پایه اول الآن یک مجتهد همه زحمات چهل ساله‌اش را یکجا دارد این برای همه ما روشن است.

در مسائل اخلاقی و علمی هم همین طور است اگر کسی چهل سال در راه صحیح قدم برداشت همهٴ حَسنات او الآن بالفعل نقد در دستِ جان اوست این در فضیلت، مجتهد است چطور یک مجتهد قدرت استنباط دارد به خوبی فتوا را کشف می‌کند و می‌گوید این شخصی که چهل سال سابقهٴ خیر و عدل دارد به خوبی در کارهای فضیلت وارد می‌شود، عمل می‌کند، نتیجه می‌گیرد چون همهٴ آن زحمات چهل سالهٴ او نقد در کفِ دست اوست و اگر ـ معاذ الله ـ چهل سال بیراهه رفته باشد همه آن تلخیها و بدبوییها و رِین و چرکها نقد به صورت یک کنیف و فاضلاب در جان او هست یک مقنّی چگونه وارد چاه می‌شود؟ یک عابر عادی بخواهد رهگذرانه از کنار آن کنیف بگذرد با چندتا دستمال باید بینی خودش را بگیرد حرکت کند اما این سریعاً وارد آن عمق می‌شود مقنّی هست تقنیه می‌کند آن چاه و فاضلاب را خارج می‌کند و بیرون می‌آید برای اینکه محصول عمر چهل سالهٴ او نقد در دست اوست این طور نیست که کار انسان چه علمی و چه عملی، عملی چه عمل صالح چه عمل طالح رخت بربسته باشد در جای دیگر ثبت باشد آن اوّلی برای ما روشن است دوّمی و سومی هم مثل اوّلی باید برای ما روشن باشد ما الآن هیچ تردیدی نداریم کسی که چهل سال در یک رشتهٴ علمی زحمت کشید حالا یا عقلی یا نقلی بالأخره محصول این سعی چهل ساله‌اش نقد در دست جان اوست چون او نقد است به استناد آن قدرت می‌تواند آن رشته را به خوبی ارزیابی کند.
دوّمی و سوّمی هم همین طور است یعنی اعمال صالح و اعمال طالح هم همین طور است این طور نیست که فقط انسان در علم مجتهد باشد در عمل همیشه مقلّد باشد، خیر در عمل هم مجتهد است یا به طرف فضیلت یا به طرف رذیلت پس همه اعمال در درون ما هست این هم یک مطلب.
آنچه که در بحث دیروز خوانده شد که ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ یعنی یک طایفه دلالت می‌کند که عمل در قیامت حاضر می‌شود ﴿وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً﴾ یک طایفه دلالت داشت که حضورش به احضار دیگری است وگرنه خود عمل خود به خود حاضر نمی‌شود ﴿یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً﴾ این طایفه دوم، طایفه سوم این بود که ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ خود انسان می‌داند چه چیزی آورده مُحضِرْ خود انسان است پس معلوم می‌شود در درون ماست، اگر در درون ماست دفعتاً از این آشیانه پَر می‌کشد می‌شود طائر ﴿کُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ﴾ منتها تعبیر به طائر با ادبیات عرب و با محاورات عرب هماهنگ است همان طوری که ما در فارسی متأسفانه یک حرف خام داریم به نام بخت، به نام شانس و مانند آن که این جز خرافات چیز دیگری نیست شانس، اصلی ندارد بخت، اصلی ندارد بالأخره قضا و قَدر الهی راهی است، سعی و کوشش انسان راهی است همه حساب شده، اما شانس خوب و بد، بخت خوب و بد اینها اثری ندارد، جز خرافات نه دلیل عقلی داریم نه دلیل نقلی داریم.
کلمه طائر که اینها با پرنده‌ها و با اطوار و حرکات پرنده‌ها گاهی تطیّر دارند، گاهی تشئّم دارند، گاهی فال نیک می‌زنند، گاهی به فال بد می‌گیرند این در ادبیات عرب بود این خیر و شرّ، صلاح و طلاح به صورت طائر بیان شده که ﴿کُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ﴾ آنکه در سورهٴ مبارکهٴ «یس» هست نشان همین تعبیر رایج عربی است که به آن بزرگوار گفتند ﴿إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ﴾ این آیه هیجده سورهٴ مبارکهٴ «یس» این است ﴿قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ﴾ ما تطیّر کردیم یعنی تشئّم کردیم تو را مشئوم می‌دانیم نه مِیْشُوم با شئامت و زشتی برخورد کردی بدقدمی، نحسی ﴿إِنَّا تَطَیَّرْنَا﴾ «تشئمنا» مشئوم بودی، شئامت دادی، بدقدمی اینها حرفهای عوامانه بود چه در عجم، چه در عرب این بزرگوار در پاسخ گفت ﴿طَائِرُکُم مَعَکُمْ﴾ خودتان نحسید ما نحسی نیاوردیم خودتان بدقدمید قدم ما برای کسی بد نیست ما خیر آوردیم، هدایت آوردیم و مانند آن.
تعبیر به طائر در عرب نظیر شانس در عجم است که هر دو خرافه است اما این تشبیه می‌تواند صحیح باشد که آنچه در درون ماست دفعتاً از آشیانهٴ دل بیرون می‌آید، پَر می‌کشد، منتشر می‌شود ولی در اینکه همه هستند و همه با ما هستند این دوتا اصل را ما نباید شک بکنیم به همان دلیل که در امر اول درباره هیچ‌کدام از این دو اصل شک نداشتیم و نداریم، درباره امر دوم و سوم هم نه در اصل وجود آنها باید تردید داشته باشیم نه در اینکه با ما هستند یعنی همان طوری که محصول علمی چهل سالهٴ یک مجتهد وجود دارد یک و در درون او موجود است نه جای دیگر دو، کارهای خیر چهل سالهٴ انسانهای مؤمن وجود دارد یک، در درون آنها وجود دارد دو، کارهای شرّ تبهکاران وجود دارد یک، در درون آنها وجود دارد دو لذا در آن بخش فرمود: ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾.

این نامگذاری قیامت غالباً به لحاظ شئون و اطوار و حالات خود انسان است با برنامه‌هایی که دارد کلّ صحنهٴ قیامت نامهای گوناگونی دارد قیامت به عنوان یوم‌النشور مطرح است، یوم‌الحساب مطرح است، یوم‌الصراط مطرح است، یوم تطایر کتب مطرح است هر کدام از اینها به مناسبت شأنی از شئونی است که انسان در صحنهٴ قیامت با آن شأنها روبه‌روست اولاً خود انسان منتشر می‌شود ﴿إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ الآن که مثلاً هفت میلیارد بشر روی زمین زندگی می‌کند در گذشته میلیاردها آمدند و رفتند در آینده هم میلیاردها می‌آیند و می‌روند همه اینها در قبر رفتند و خاک شدند دفعتاً از این قبر همه اوّلین و آخرین مثل اینکه همه در آشیانه بودند پَر می‌کشند ملخ‌گونه کلّ صحنه قیامت را پُر می‌کنند که فرمود اینها جراد منتشرند مثل جراد منتشرند این ملخها که پَر می‌کشند از جایی به جایی حرکت می‌کنند با هم پرواز می‌کنند با هم می‌نشینند تعبیر قرآن کریم این است که این مردم از قبر برمی‌خیزند ﴿کَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنتَشِرٌ﴾ .
آنجا هم فرمود: ﴿إِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾ چون زمین را فرمود در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» ﴿یَوْمَ تُبَدُّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ که این هم فاعل ﴿تُبَدُّلُ﴾ است یعنی کلّ زمین عوض می‌شود، کلّ آسمان عوض می‌شود، منظومهٴ شمسی عوض می‌شود، ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ می‌شود، ﴿إِذَا السَّماءُ کُشِطَتْ﴾ می‌شود، ﴿إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ﴾ می‌شود، ﴿وَالْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ می‌شود، ﴿وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ﴾ می‌شود ﴿یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ﴾ می‌شود اینها بحثهایش قبلاً گذشت سِجل این طوماری است که این صحافها دارند شما وقتی پارچه‌نوشته‌ای که مثلاً ده متر است این پارچه‌نوشته را پهن می‌کنید می‌‌بینید ده متر است اما وقتی که این پارچه‌نوشته را طومار درست می‌کنید این لوله می‌شود این پارچه‌نوشته را وقتی که لوله کردید به این صورت درآمد این می‌شود سِجل این را می‌گویند طومار بازشده را که طومار نمی‌گویند این لوله‌شده را که سِجل است، طومار است می‌گوید ما آسمانها را که الآن میلیاردها میلیارد ستاره در آن هست مثل یک طومار جمع می‌کنیم ﴿یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ﴾ این را می‌گویند سجل ﴿لِلْکُتُبِ﴾ اینجا اگر صدها کلمه نوشته است الآن همه اینها مطوی است یعنی طومار است ما طومارش را جمع می‌کنیم ﴿وَالْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» هم فرمود: ﴿یَوْمَ تُبَدُّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ والسَّماوات﴾ ما این بساط را پهن می‌کنیم یک آسمان جدیدی، یک زمین جدیدی آن وقت بعضی از مشکلات معاد جسمانی قابل فهم نیست چه برسد به تصدیق آنچه ایمان ماست این است که «ما جاء به النبی» حق است و هر چه غیر اوست «مضروب علی الجدار» است اما بعضی از موارد انسان وقتی وارد بحث شد یک سلسله سؤالاتی در پیش است که این اصلاً سؤال را نمی‌فهمد تا چه رسد به جواب، خب بالأخره این بدنها از خاک برمی‌خیزند قبل از اینکه زمین بساطش برچیده بشود این بدنها از خاک برمی‌خیزند بعد کجا جا می‌گیرند؟ قرآن دارد ﴿یَوْمَ تُبَدُّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ﴾ بعد برچیده می‌شود یعنی ما اول زمین را عوض می‌کنیم بعد انسانها را از زمین درمی‌آوریم پس این بدن غیر از آن بدن است با هم انجام می‌دهیم با هم یعنی چه؟ یعنی زمین را در حین تبدیل به زمین دیگر انسانها را از آن زنده می‌کنیم در حین اینکه فرض ندارد.
اشکال دیگر همین زمین در قیامت باید شهادت بدهد همین زمین باید شکایت بکند، خب اگر زمین عوض شده است شاهد عوض شده، شاکی عوض شده اینها فهمش صعبِ مستصعب است تصوّرش چه رسد به تصدیق آنها که جان کندند در این رشته‌ها رفتند تازه به زحمت گوشه‌ای از حرفها را فهمیدند ایمان البته «بما جاء به النبی» است آن اصل است و هر چه غیر از خاندان عصمت و طهارت گفتند همه‌اش «مضروب علی الجدار» است اما آدم بخواهد بفهمد جان‌کندنی می‌خواهد.
خب، ﴿یَوْمَ تُبَدُّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ با اینکه تبدیل می‌شود یکی است این را علمی ثابت می‌کند وقتی در احتجاج مرحوم طبرسی هست که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آمده است که ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ﴾ یعنی هر وقت این پوستها خاکستر شد در عذاب ما پوستِ تازه می‌رویانیم تا این شخص تبهکار در دوزخ عذاب را بچشد برای اینکه لامسه در تمام جرم بدن مفروش است ولی بخش مهمّ لامسه در پوست است هر چه انسان جلوتر می‌رود قدرت لمس ضعیف‌تر می‌شود پوستِ تازه، درکِ تازه‌تری دارد درکِ تازه‌تر عذاب را بیشتر درک می‌کند فرمود: ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا﴾.
روای به حضرت عرض می‌کند که خب این شخص با پوست اول گناه کرد او هم که سوخت و خاکستر شد این پوست دوم چه کار کرده که باید بسوزد؟ حضرت فرمود: «هی هی، هی غیرها» این یک این همانی هست این همان است از یک نظر، این غیر اوست از نظر دیگر اینها تصوّرش نظیر مسئلهٴ ترتّب اصول نیست که با هفت، هشت سال درس خواندن آدم بفهمد چه رسد به تصدیق این عین اوست، «هی هی، هی غیرها» یعنی چه؟ این عین اوست این غیر اوست. مسئله ترتّب و امثال ترتّب که جزء مشکلات مسئله اصول است با هفت، هشت درس خواندن حل می‌شود اما این از آن سنخ نیست.
به هر تقدیر وقتی فرمود ما این انبار را به همراه این قافله می‌آوریم ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ هر کسی می‌فهمد چه چیزی دارد و همراهش چه چیزی دارد، پس الآن هر کدام از ما قافله‌ای از موجوداتیم با ما هست خوابهایی هم که می‌بینیم نشان می‌دهد که چه چیزی در درون ماست اینها یکی پس از دیگری خودشان را نشان می‌دهند در عالم رؤیا هر کسی خواب می‌بیند محصول کار خودش را خواب می‌بیند اینکه می‌بیند یک صحنه وسیعی است، عده‌ای می‌آیند، عده‌ای می‌روند، زد و خورد هست، فحش هست، دشنام هست، بدگویی هست همه اینها یکی پس از دیگری از درون، بیرون آمده خودش را نشان داده یا صحنه خوبی هست، حرم مشرّف می‌شود، زیارت می‌کند، رجال را می‌بیند، اولیای الهی را می‌بیند، ادعیه و مناجات را می‌بیند، زیارت زائران را می‌بیند همه در درون اوست که خودش را نشان می‌دهد یکی برای صالح است دیگری برای طالح اینها نمونه‌هایی از جریان معاد است دوتا روایت است که مرحوم فیض نقل کرده یکی از این دو روایت را مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرده در جلد هشت کافی چندین‌بار در طیّ این سالیان متمادی این دوتا روایت خوانده شد مرحوم کلینی در جلد هشت کافی یعنی روضهٴ کافی نقل می‌کند که بشرِ اوّلی گرچه می‌خوابید، ولی رؤیا نداشت در عالم رؤیا چیزی نمی‌دید حرفِ انبیا را هم قبول نمی‌کردند انبیا آنها را به اوامر و نواهی هدایت می‌کردند اینها نمی‌پذیرفتند به انبیا می‌گفتند اگر ما به دستورهای شما عمل کنیم چه می‌شود؟ می‌فرمودند بعد از مرگ بهشتی هست، جهنمی هست، عذابی هست، روح و ریحانی هست اینها انکارشان بیشتر می‌شد می‌گفتند انسان که مُرد خاک می‌شود و از بین می‌رود.
بعد خدای سبحان در روایتی که مرحوم کلینی نقل می‌کند خدای سبحان رؤیا را نصیب بشر اوّلی کرد که اینها در خواب چیزهایی را می‌دیدند بعد می‌آمدند به انبیایشان می‌گفتند که اینهایی که ما در خواب می‌بینیم چیست؟ می‌فرمودند اینها نمونه‌ای از آن چیزهایی است که ما به شما می‌گوییم این یک راه‌حل است که شما خیال نکنید انسان که مُرد دوباره به همین دنیا برمی‌گردد یک راه دیگری است برزخ جای دیگر است حسابی دارد کتابی دارد فرمود این روایت را حتماً ببینید مرحوم فیض(رضوان الله علیه) در بحث بَعث و نشور وافی دوتا روایت نقل کرد یکی‌اش همین است مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در جلد هشت کافی یکی از این روایتها را نقل کرد.
پرسش:...
پاسخ: بله، خب درست است حجت نیست ولی این چیزهایی که ما می‌بینیم اینها سراب نیست اینها گاهی خواب حق است، گاهی باطل است خواب معصوم حجت است نظیر ﴿إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ﴾ اما انسان که چیزی را که می‌بیند یک چیزهایی هست که می‌بیند منتها او درست نمی‌بیند الآن اگر کسی خواب دید صحنه‌ای است و خوبان دارند زیارت می‌کند این دستوری نرسیده که طبق این عمل بکنید تا بگوییم حجت است یا حجت نیست بحث در حجت و لاحجت بودن نیست این صحنه‌ای می‌بیند که عده‌ای دارند زد و خورد می‌کنند فحش می‌دهند فحش می‌شنوند، خب این دستوری نمی‌دهد که عمل بکند که این در حقیقت درونِ خود او بیرون آمده یک انسان بدگو وقتی خواب هم می‌بیند فُحش خواب می‌بیند یک انسان طیّب و طاهر وقتی خواب می‌بیند آن حرم و زیارت خواب می‌بیند اینکه دستوری نمی‌رسد که حجت باشد که عمل بکنیم یا نکنیم.
به هر تقدیر ﴿کُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ﴾ این صحنه را صحنهٴ نشور می‌گویند قیامت را برای اینکه خود انسان مثل جراد منتشر است که در همین آیه خواندیم که اینها مثل ملخ سر از قبر برمی‌دارند، سر از خاک برمی‌دارند و در صحنهٴ قیامت حضور پیدا می‌کنند هم اعمال انسان منتشر می‌شود به حساب ﴿إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ﴾ است، هم خود انسانها منتشر می‌شوند ﴿کَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنتَشِرٌ﴾ اند بنابراین قیامت را از این جهت «یوم النشور» گفتند که اینها همه‌شان ملفوف‌اند بعد آن روز منشور می‌شوند همه اینها الآن در انبارها، در زیرزمینهای خاک، قبور، قبرستانها ملفوف‌اند، بسته‌اند، پیچیده‌اند وقتی قیامت فرارسید ﴿کَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنتَشِرٌ﴾ همه اینها سر از خاک برمی‌دارند ﴿فَإِذَا هُم مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَی رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ﴾ این هم یک مطلب.
خب، اینکه فرمود: ﴿وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَاباً یَلْقَاهُ﴾ در این ضمیر ﴿یَلْقَاهُ﴾ دوتا احتمال بود یکی اینکه این کتاب آن شخص را ملاقات می‌کند یکی اینکه شخص آن کتاب را ملاقات می‌کند اُولیٰ همین است که ضمیر فاعل به انسان برمی‌گردد، ضمیر مفعول به آن کتاب «یلقی» انسان آن کتاب را بعد وقتی که تعجب می‌کند ذات اقدس الهی می‌فرماید این بود مستور نبود تو چشمت را بستی جلوی چشم تو پرده بود ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «ق» به این صورت بیان کرده آیه بیست به بعد ﴿وَجَاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِیدٌ ٭ لَقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ﴾ نه «عنا غطائنا» یا نه «عن الواقع غطائه» بلکه ﴿عَنکَ غِطَاءَکَ﴾ این تار و پود را خودت بافتی و آویختی جلوی چشمت ما روی واقع پرده‌ای نینداختیم خودمان هم که ﴿نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ هستیم بی‌پرده ظهور کردیم حقایق عالم را هم که بی‌پرده آفریدیم ﴿سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا﴾ تو جلوی چشمت را پرده آویزان کردی پرده‌ای که خودت بافتی و خودت آویختی ما امروز آن پرده را کنار زدیم ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ﴾ آن‌گاه ﴿فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾ حدّت دارد، تند است، تیز است تیزبین است خیلی از جاها را می‌بیند که قبلاً نمی‌دیدی.
پس الآن کاروانی با ما هست، انباری با ما هست اینکه می‌بینید بعضیها می‌گویند ما هر چه می‌خواهیم نماز شب بخوانیم نمی‌توانیم بیچاره‌ها راست می‌گویند همان بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحیدش نقل کرده وقتی کسی به حضرت عرض کرد چطور توفیق نماز شب نداری؟ فرمود: «قیّدتک ذنوبک» آخر گناه روز دست و پای تو را بست وقتی بست چطوری می‌توانی از بستر بلند شوی؟ اگر گناه واقعاً هست چه اینکه هست و با گنهکار رابطه دارد و دست و بال انسان را می‌بندد این دوتا آیه‌ای که دارد که بعضیها بسته‌اند، بعضی آزاد معنای خودش را پیدا می‌کند ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾ فرمود خیلیها رَهن‌اند یک آدم بدهکار باید گِرو بسپارد دیگر مگر آدم بدهکار را همین طور رها می‌کنند اگر کسی بدهکار مالی باشد بالأخره خانه و باغ و راغ را گِرو می‌دهد، اما اگر بدهکار دینی باشد و گناه بکند از او خانه رَهن نمی‌گیرند که خودش را رهن می‌گیرند این دوتا آیه می‌گوید که خیلیها به استثنای کسانی که اصحاب مِیمنت‌اند اینها چون بدهکارند ما اینها را گِرو گرفتیم، خب این آزاد نیست دیگر اینکه می‌بینید بعضیها می‌گویند ما هر چه می‌خواهیم فلان کار را بکنیم نمی‌توانیم راست می‌گویند بیچاره‌ها برای اینکه بندند، خب آدم فکّ رهن می‌کند.
بیان نورانی پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) این بود که «إنّ أنفسکم مرهونة بأعمالکم ففکّوها باستغفارکم» در اثر گناه بدهکاری شما را گِرو گرفته‌اند باید فکّ رهن کنید و آن توبه و استغفار است.
بنابراین اینکه فرمود: ﴿فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾ ناظر به همین بخش است، اینکه فرمود: «قیّدتک ذنوبک» ناظر به همین بخش است پس ﴿کُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ﴾ و این کتاب طوری است که این شخص ﴿یَلْقَاهُ مَنشُوراً﴾ نه «یلقی» آن کتاب این شخص را خود شخص آن کتاب را می‌بیند و کاملاً هم می‌شناسد.
پرسش:...
پاسخ: بله خب برای اینکه هیچ راهی برای کتمان نداشته باشد در دنیا این شخص به دروغ گفتن عادت کرده در قیامت هم برابر اوایل سورهٴ مبارکهٴ «انعام» که گذشت مشرکان در صحنهٴ قیامت می‌گویند ﴿مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ﴾ ما که بت‌پرست نبودیم آن‌گاه ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ﴾ ببین چطور دارند دروغ می‌گویند اینهایی که کِذب برای اینها مَلکه شد در خواب هم بخواهند حرف بزنند این بددهنها در خواب هم که بخواهند حرف بزنند فحش می‌دهند مثلاً کسی که دانشجوست یا طلبه است کارهای تحقیقی و پژوهش علمی دارد در خواب هم که بخواهد حرف بزند در همین فضای علم و سؤال و جواب و تحقیقات علمی همین مسائل را می‌گوید یک آدم بددهن هم وقتی که در خواب می‌خواهد حرف بزند همین فحّاشی می‌کند.
در زمان بیداری زبان در اختیار خود ماست هر چه خواستیم می‌گوییم اما وقتی خوابیدیم یا مُردیم ما در اختیار عمل هستیم نه عمل در اختیار ما آن عمل به زبان می‌گوید فحش بگو، فحش می‌گوید آن عمل صالح به زبان می‌گوید ذکر بگو، ذکر می‌گوید در قیامت یک عده هم در همان جهنم هم که هستند باز به یکدیگر فحش می‌دهند ﴿کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾ این چون عمری به بدگویی و لعن و سَبّ و لعن عادت کرده است آنجا هم که می‌رود فحش می‌دهد این فحش محصول مَلکات نفسانی اوست نه اینکه با اختیار این کار را بکند بگویند حالا معصیت کرده فحش داده آنجا که جای کار تشریعی و معصیت و امثال ذلک نیست.
غرض آن است که در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «انعام» هم گذشت که اینها تکذیب می‌کنند خدای سبحان می‌فرماید: ﴿انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ﴾ .
مطلب دیگر اینکه حالا که این نامه‌ها سردرآورده افسوس شروع می‌شود یا نشاط شروع می‌شود این ﴿یَا لَیْتَ﴾، ﴿یَا لَیْتَ﴾، ﴿یَا لَیْتَ﴾، ﴿یَا لَیْتَ﴾ آن روز ظهور می‌کند به ما گفتند قبل از اینکه یک ﴿یَا لَیْتَ﴾های تلخی به انتظار شما باشد یک ﴿یَا لَیْتَ﴾های خوبی را در دنیا بگو در زیارت وارث در سایر زیارتها به این بزرگان بگو «یا لیتنا کنا معکم فنفوز معکم فوزاً عظیما» این «یا لیت» «یا لیت» گفتنها چیز خوبی است که انسان بگوید ای کاش ما با اینها بودیم بعد از مرگ دوتا «یا لیت» را قرآن کریم نقل می‌کند یک «یا لیت» صالحان است که می‌گوید ای کاش قوم من می‌دانستند خدا نسبت به من چگونه کریمانه عمل کرده است یک «یا لیت» طالحان است که می‌گویند ای کاش من نمی‌فهمیدم که کتاب من چه بود، ‌ای کاش نامه من به دست من نمی‌رسید و مانند آن. هر دو را قرآن کریم نقل کرده است برای اینکه این طائر با اینهاست حالا یا نظیر جایزه‌های المپیادی است که فخرآفرین است یا نظیر طوق لعنت.
در سورهٴ مبارکهٴ «یس» این بخش از ﴿یَا لَیْتَ﴾ آمده شهید سورهٴ «یس» حرفش این است وقتی شربت شهادت نوشید و وارد بهشت شد آیه سورهٴ مبارکهٴ «یس» این است آنکه گفت ﴿إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ﴾ بعد شربت شهادت نوشید و وارد بهشت شد حالا ولو جنّت برزخی ﴿قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ﴾ از همان برزخ این شهید برای بازماندگان خودش پیام می‌دهد ﴿یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ٭ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ﴾ پیام همه شهدا این است پیام همه شهدا این است ای کاش بازماندگان ما می‌دانستند که خدا با ما چه کرده است.
اما ﴿یَا لَیْتَ﴾ افسوس‌آفرین و افسوس‌بخش دیگری که در سورهٴ مبارکهٴ «حاقّه» است به این صورت بیان شده آیه نوزده سورهٴ مبارکهٴ «حاقّه» این است ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُا کِتَابِیَهْ ٭ إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلاَقٍ حِسَابِیَهْ ٭ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ ٭ فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ﴾ این برای آن کسانی‌اند که اعمال صالح داشتند تا می‌رسیم به کسانی که نامه اعمالشان دست چپ یا پشت‌سر داده شد آیه سورهٴ «حاقه» ﴿وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ﴾ ‌ ای کاش این کتاب من به دست من نمی‌رسید ﴿وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیَهْ ٭ یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ ٭ مَا أَغْنَی عَنِّی مَالِیَهْ ٭ هَلَکَ عَنِّی سُلْطَانِیَهْ﴾ آن‌گاه ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ﴾ ‌ این ﴿یَا لَیْتَ﴾‌، ﴿یَا لَیْتَ﴾ برای همه است خوبان می‌گویند ﴿یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ﴾ ‌ای کاش قوم من و طایفه من می‌دانستند که خدا با من چگونه کریمانه رفتار کرد تبهکاران هم می‌گویند ای کاش این کتاب به دست ما نمی‌رسید ﴿یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ ٭ مَا أَغْنَی عَنِّی مَالِیَهْ ٭ هَلَکَ عَنِّی سُلْطَانِیَهْ﴾ آن قدرت و سلطنت و هیاهوی ما رخت بربست ای کاش نامه اعمال ما به دست ما نمی‌رسید.
جمع‌بندی این بخش‌اش هم این است که ﴿مَنِ اهْتَدَی فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْهَا﴾ آن‌گاه فرمود: ﴿وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ صلاح هر صالحی به سود خود اوست،‌ تباهِ‌ هر تبهکاری به زیان اوست هیچ‌کسی بار دیگری را به دوش نمی‌کشد این یک اصل قرآنی است که ﴿لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ بحث مبسوطش در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیه 164 گذشت آیه 164 انعام که مبسوطاً این بحث را به عهده داشت این بود ﴿وَلَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی ثُمَّ إِلَی رَبِّکُم مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ﴾ آن آیاتی هم که دارد که اثقال خود ﴿وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾ در آنجا مطرح شد بعضیها دو برابر بار حمل می‌کنند این نه برای آن است که بار دیگران را حمل می‌کنند برای اینکه گناه خودشان دوتا گناه است، ‌دوتا بار است آنها که ﴿ضلوا واضلوا﴾ هم بیراهه رفتند هم دیگران را به کجراهه رفتن وادار کردن هم بار ضلالت دارند یک، هم بار اضلال دارند دو این‌‌چنین نیست که آنها که بارشان دو برابر است بار دیگری را حمل کرده باشند هر دو بار خودشان است یک بار برای خودشان است که گمراه شدند معصیت کردند، یک سلسله بارهای سنگین هم بار اضلال است که دیگران را گمراه کرده‌اند وگرنه هیچ‌کس بار دیگری را به دوش نمی‌کشد حالا می‌رسیم به جمله ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:29

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی