- 577
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 58 و 59 سوره اسراء _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 58 و 59 سوره اسراء _ بخش دوم"
تعبیر ذائقةالموت معنایش این است که شما مرگ را میمیرانید
ائمه(ع) فرمودند هر روایتی که از ما صادر شده است چون امکان جعل وجود دارد، باید بر قرآن عرضه کنید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِن مِن قَرْیَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِیداً کَانَ ذلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُوراً ﴿58﴾ وَمَا مَنَعَنَا أَن نُرْسِلَ بِالْآیَاتِ إِلَّا أَن کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآیَاتِ إِلَّا تَخْوِیفاً ﴿59﴾
شواهدی ارائه شد که منظور از این اهلاک همان عذاب استیصالی است و عذاب دو قِسم است یا عذاب استیصال است که قریه را مستأصل میکند یعنی اصل و ریشهاش را میکَند یا نه، مردم آن منطقه را به عذاب شدید معذّب میکند.
احتمال اینکه منظور از این اهلاک، اهلاک عمومی باشد این ناتمام بود برای اینکه همهٴ مردم و همهٴ قُرا و قَسوات اعم از صالح و طالح، اعم از حَرم و غیر حرم قبل یوم القیامه از بین میروند همان طوری که افراد عادی از بین میروند انبیا و اولیا از بین میروند، همان طوری که قریههایی که جای آلودگی و فساد است ویران میشوند، حرمین هم ویران میشوند این طور نیست که هنگامی که قیامت بخواهد قیام کند مسجدالحرام و مسجدالنبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بماند.
پرسش:...
پاسخ: حالا انشاءالله در آن قسمت هم خواهد آمد که منظور چه گروهی، ارواح چه گروهی است که آن در نفخه صور است که ﴿فَصَعِقَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ﴾ ، خب.
بنابراین اگر منظور اهلاک عمومی باشد این اختصاصی به ظالم ندارد چون ظالم و طالح، عادل و ظالم یکساناند و اگر نظیر ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ باشد که آنجا لسانش، لسان موعظه است این تعبیر ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ در سه آیه قرآن آمده و در هر سه جا ملحوق به یک عمل مفید است در یکجا دارد که ﴿وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ﴾ ، در یکجا دارد ﴿وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ﴾ ، در یکجا دارد ﴿ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ﴾ آن ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ نمیخواهد بفرماید همهتان میمیرید، خب همه میدانند میمیرند میفرماید همهتان مهاجرت میکنید و تعبیر ذائقةالموت هم معنایش این نیست که شما میمیرید، معنایش این است که شما مرگ را میمیرانید مرگ میمیرد نه شما، اگر شما نمیمیرید جایی میروید نفرمود «کل نفسٍ یذوقه الموت» هر کسی را مرگ از بین میبرد فرمود هر کسی مرگ را از بین میبرد وقتی مُردن از بین رفت این میشود ابدی، اگر ابدی شد تکلیفش با چه کسی است؟ معنای آیه این نیست که همهتان میمیرید، معنای آیه این است که همه شما مرگ را میمیرانید خب ذائق مذوق را از بین میبرد یا مَذوق، ذائق را کسی که یک قدح آب مینوشد یا شربت مینوشد این شخص ذائق است آن آب یا آن شربت مَذوق این ذائق، مذوق را از بین میبرد یا مذوق، ذائق را؟ فرمود مرگ را با همه هراس و ترسی که دارد شما از پا درمیآورید شما چنین موجودی هستید اگر شما مرگ را میمیرانید دیگر خطری نیست شما یک دشمن دارید، یک خطر شما را تهدید میکند و آن مرگ است شما در مصاف با مرگ پیروزید اگر مُردن را میمیرانید و دیگر مرگی نیست کجا میروید؟ به فکر آنجا باشید این یک تعلیمِ علمی است که مرگ به معنای پوسیدن نیست، به معنای پوساندن است و از پوست به در آمدن بعد هم در سه آیه به دنبال این فرمود حالا که شما مرگ را اماته کردید، مُردن را از بین بردید و هیچ خطری شما را تهدید نمیکند باید به فکر آن مرحله باشید دیگر هستید دیگر اگر هستید بالأخره زادی دارید، توشهای دارید و مانند آن اما اینجا صرفاً بفرماید که هیچ قریهای نیست مگر اینکه میمیرید، ما او را هلاک میکنیم، ما او را هلاک میکنیم غیر از این است که او هلاکت را از بین میبرد این یک مطلب عمیقِ علمی دارد یک، بحث معاد را هم به دنبالش دارد دو یعنی آن سهتا آیهای که ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ ، ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ﴾ ، ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ﴾ یک مطلبِ عمیق علمی در صدر است بعد جریان معاد است و آزمایش الهی دو. اما اینجا چه چیزی است اینجایی که ما شما را از بین میبریم این همان معنای عُرفی که انسان خیال میکند از بین میرود آیه هم همان را تأیید میکند یعنی هیچ کسی نیست یا هیچ قریهای نیست مگر اینکه ما او را قبل از قیامت از بین میبریم آنها هم میتوانند بگویند که ما هم میدانیم یک، اختصاصی هم به قریه ما ندارد مکه و مدینه را هم از بین میبرد دو، مختصّ به ما نیست انبیا و مرسلین را از بین میبری سه، آن وقت چه فایدهای دارد این؟ اما آن ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ هم مطلب تحقیقی ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ است، هم مسئله موعظه را به همراه دارد، بنابراین این نمیتواند ﴿مُهْلِکُوهَا﴾ به معنای اینکه ما آنها را اماته میکنیم از بین میبریم.
مطلب دیگری در تأیید همان گذشته که اهلاک، منظور عذاب استیصال و مانند آن است این است که تفصیل قاطع شرکت است فرمود یا اهلاک، یا عذاب شدید این «أو» خاصیّتش این است دیگر اگر اهلاک بود، خب از بین میروید، اگر عذاب شدید بود دیگر از بین نمیروید آن صاعقه و «دمّرها علیه» و امثال ذلک اینها نیست یا ﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ نیست برای اینکه مقابل هلاکتِ به معنی مرگ است دیگر لذا صدر و ساقهٴ این آیه با هم هماهنگ نخواهد شد اگر منظور از این اهلاک به معنای اماته باشد، اما اگر اهلاک به معنای عذاب استیصالی یعنی کلاً ما ویران میکنیم از بین میبریم بله، یا قریه را کلاً از بین میبریم نظیر ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾ یا ﴿فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً﴾ یا نه، قریه را کلاً از بین نمیبرند اهلش را عذاب میکنند این هم ناظر به ﴿وَإِن مِن قَرْیَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِیداً﴾.
پرسش:...
پاسخ: که چه؟
پرسش:...
پاسخ: بیان بعضی از مصادیق است ولی خود روایت را باید بر آیه عرضه کرد اگر چون خود ائمه(علیهم السلام) فرمودند هر روایتی که از ما صادر شده است چون مثل ما خیلی میتوانند جعل کنند روایات جعلی و مجعول کم نیست باید بر قرآن عرضه کنید چون قرآن کتابی است که ﴿لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ﴾ کسی نمیتواند مثل این آیه بیاورد، مثل ما روایات جعل میکنند برای اینکه ما به زبان عادی مردم حرف میزنیم آن وقت چه روایت معارض داشته باشد که در اصول به عنوان نصوص علاجیه مطرح است، چه روایت معارض نداشته باشد که هر دو قِسم را مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرد «کلّ روایة سواء کان لها معارض أم لا» باید بر قرآن کریم عرضه کنیم اگر مخالف قرآن کریم نبود میشود حجّت، موافقت شرط نیست مخالفت مانع است ما وقتی هر چه بررسی میکنیم میبینیم این آیه نه با قبلش، نه با بعدش، نه با درونش با مسئله مرگِ عادی سازگار نیست آن وقت آن بیان نورانی حضرت میتواند مصداقی از مصادیق باشد و اگر ثابت شده باشد که در شرح این آیه حضرت فرمود، خب.
بحث تفاضل قبلاً گذشت اگر اشکالی هست یا سؤالی هست قبل از اینکه از آیه عبور بکنیم مطرح بشود بعد از اینکه از چند آیه عبور کردیم طرح مجدّدش روا نیست، اما خب حالا به این دو نکته اشاره بشود.
جریان موسی و خضر(سلام الله علیهما) مبسوطاً در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» خواهد آمد آنجا بحث میشود که «أیّهما أفضل» خصوصیّات موسای کلیم چه بود، خصوصیّات خضر(سلام الله علیهما) چه بود اما اجمالاً که آیا تفاضل یکجانبه است یا دوجانبه این را میشود با یک جهانبینی جامع ارائه کرد. ما در جهان در بخش طبیعی یا طبیعت در حقیقت در بخش خلقت جمادات داریم و نباتات داریم و حیوانات داریم و انسانها در بخش عالم امر، ارباب انواع داریم، عقود ارضیه داریم، فرشتگانی که ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ داریم و امثال ذلک. در نشئهٴ خلقت به معنای خاص، عالم طبیعت به اصطلاح این معادن تفاضل متقابله دارند و تفاضل یکجانبه خیلی از معدنها هستند که خصوصیّتی دارند که معدن دیگر ندارد آن معدن دیگر ویژگیای دارد که اینها ندارند این احجار کریمه این طورند بعضی از معادناند که در همان سطح معدنی تفضیلشان یکجانبه است معدن طلا نسبت به معدن زغالسنگ این طور است اما معادن مایعی یا معادن جامد یکی دُرّ است، یکی عقیق است، یکی لَعل است اینها فضیلتشان یکجانبه نیست دوجانبه است در نباتات هم بشرح ایضاً [همچنین] یک درخت سیب است، یک درخت گلابی است، یک درخت هلو است هر کدام یک خاصیّت طبّی دارند، هر کدام طعم خاص دارند، مزهٴ مخصوص دارند، عطر خاص دارند و مانند آن نمیشود گفت که میوهٴ فلان درخت از میوهٴ این درخت بالقول المطلق افضل است البته در فواکه یک تفضیل یکجانبه و احاطی هم پیدا میشود این دو، در حیوانات هم بشرح ایضاً [همچنین] هر حیوانی برای خودش خصوصیّتی دارد، زندگی خاص دارد، زاد و وَلد دارد و امثال ذلک آثار فراوانی هم هر کدام دارند فلان حیوان از فلان حیوان افضل بالقول المطلق باشد نیست در حیوانات هم ممکن است حیوانی باشد که نسبت به دیگران فضیلت یکجانبه داشته باشد، در انسانها هم همین طور است رشتههای علوم، رشتههای تخصّص، رشتههای هنر هر کسی برابر بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که «قِیمَةُ کُلِّ امْرِیءٍ مَا یُحْسِنُهُ» ، «مَا یُحْسِنُهُ» یعنی «مَا یُحْسِنُهُ» نه «ما یَعلمه» هر کسی چیزی را بهتر میتواند ارائه کند نه هر چیزی را بلد است هر کسی هر چیزی را بهتر بتواند ارائه کند ارزشاش به همان است، خب اگر «قِیمَةُ کُلِّ امْرِیءٍ مَا یُحْسِنُهُ» هست خیلی از افرادند که این کمال را دارند دیگری کمال دیگر یا این علم را دارند دیگری آن علم دیگر بعضیها در بیان متنعّماند، بعضی در بَنان و قلم متنعّماند و همچنین در رشتههای علمی و همچنین در کمالات عملی و همچنین در عقد عملی و مانند آن اینها تفضیلهای آن متقابل است انبیا و اولیا و مرسلین و ائمه(علیهم الصلاة و علیهم السلام) تفضیل یکجانبه نسبت به مردم دارند و خودشان هم گاهی تفضیل متقابل است، گاهی تفضیل یکجانبه این هم یک مطلب.
وصیّ هر پیغمبری(علیهم السلام) از آن پیغمبر متأخّر است مفضول آن پیامبر است وصیّ هر پیغمبری، هر پیغمبری نسبت به وصیّ خودش فضیلت یکجانبه دارد اما ممکن است وصیّ پیغمبری که از انبیای دیگر برتر است این وصیّ از بعضی از انبیا یا از همهٴ انبیای دیگر هم افضل باشد، چرا؟ برای اینکه وصیّ این پیغمبر همسطح با کتاب این پیغمبر است یک، کتاب این پیغمبر مُهیمن بر کتب دیگر است دو، انبیای دیگر همسطح کتب خودشان هستند سه، نتیجه وصیّ این پیغمبر افضل از انبیای دیگر میشود اگر ما روایتی داشتیم که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) افضل از انبیاست برهان او را همراهی میکند برای اینکه طبق بیان نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اهلبیت مخصوصاً وجود مبارک حضرت امیر عِدل قرآن هستند «إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای تبیین این مطلب انگشت وُسطا و سبّابه را به مردم نشان نداد نفرمود قرآن و عترت مثل این دو انگشتاند بلکه دو سبّابه از دو دست را کنار هم جمع کرد فرمود «هما» این ثَقلین عِدلیناند «لا یفترقا» فرمود من این طور نمیگویم تا کسی خیال کند یکی بالاتر از دیگری است بلکه این دو سبّابهٴ دو دست را کنار هم قرار میدهم میگویم قرآن و اهلبیت این طور است، خب اگر این طورند «کما هو الحق» پس وجود مبارک حضرت امیر همتای قرآن است و اگر قرآن مُهیمن بر کتب دیگر است به تصدیق ذات اقدس الهی که ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ﴾ و مانند آن هِیمنه دارد، سلطنت دارد، سیطره دارد یعنی فضیلت یکجانبه دارد این هم یک مطلب.
انبیای دیگر به اندازهٴ کتاب خودشان رشد علمی دارند یعنی وجود مبارک موسای کلیم در حدّ تورات اصیل است، وجود مبارک عیسی(سلام الله علیه) در حدّ انجیل اصیل است.
پرسش:...
پاسخ: این در عالم طبیعت است یعنی ببینید آنها قرآن را بالای سر میگذارند، دعا میکنند، میبوسند و در راه قرآن شهید هم میشوند اما آنکه حقیقتِ امام است با حقیقت قرآن یکی است اینها حجرالأسود هم میبوسند، استلام میکنند اگر حجرالأسود را پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوسید، استلام کرد، احترام کرد یا کعبه را بوسید این معنایش این نیست که کعبه از اینها بالاتر است وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در همان اوّلین خطبهٴ نهجالبلاغه فرمود ذات اقدس الهی را به احجاری که «لاَ تَضُرُّ وَ لاَ تَنْفَعُ» امتحان کرد فرمود این یک سنگ است سودی ندارد، ضرری هم ندارد در روایات هم از وجود مبارک امام صادق، امام باقر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) رسیده است که «تمام الحج لقاء الإمام» انسان مکه میرود که برود مدینه خدمت اینها اصلاً خب اگر این طور است آنها در راه قرآن شهید میشوند اما بدنشان را میدهند نه حقیقتِ امامت را، حقیقت روح را آنکه همراه با قرآن کریم است همان حقیقت روح اینهاست که از بین نمیرود لذا حضرت یعنی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دوتا سبّابه را کنار هم گذاشت فرمود «هما» همتای هماند، خب.
پرسش:...
پاسخ: خب بله، برای اینکه مفسّرند، مبیّناند، حافظاند، مبلّغاند.
پرسش:...
پاسخ: نه، آن مقام روحانیّت و امامتِ امام نسبت به اجرای قرآن، تبیین قرآن، تفسیر قرآن، فقه قرآن قَیّم است اما نه نسبت به حقیقت قرآن، حقیقت قرآن یک حَبل مَتینی است که یک طرفش به دست مردم است که ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ اول سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» یک طرفش به دست خدای سبحان است که فرمود: ﴿وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ﴾ یکجایش عربی است، یکجایش علیِّ حکیم است که دیگر عربی و عبری برنمیدارد اهلبیت در اینجا قیِّم این عربی مبیناند که تفسیر کنند، اجرا کنند، تبیین کنند، درس بگویند و مانند آن، اما قرآن که با عربی مبین ختم نمیشود که قرآن تا علیِّ حکیم هست اینها هم تا علیِّ حکیم حضور و ظهور دارند.
غرض این است که تفضیل دوجانبه در عالم جمادات هست، در عالم نباتات هست، در عالم حیوانات هست، در عالم انسان هست و اینها در خود انبیا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) هم تفضیل یکجانبه است و تفضیل دوجانبه. از مرحله عالم طبیعت و نفوس بگذریم حالا یا ارباب انواع است یا عقود ارضی هست به اصطلاح بعضیها ملائکهای هست که ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ یک سلسله فرشتههایی هستند که تحت تدبیر جبرائیل(سلام الله علیه) هستند این کارهای علمی را به عهده دارند معلّم بشرند یک سلسله فرشتگانی هستند که تحت تدبیر عزرائیل(سلام الله علیهم اجمعین)اند که اماتهٴ نفوس را به عهده دارند، یک عده از فرشتگاناند که تحت تدبیر و اراده و احاطهٴ اسرافیل(سلام الله علیهم اجمعین)اند اینها کارهای احیا را به عهده دارند، یک عده از فرشتگاناند که تحت تدبیر میکائیل(سلام الله علیهم اجمعین)اند که رزق و اقتصاد و اینها را به عهده دارند، خب هر رشتهای آن بالایی نسبت به پایینی تفضیل یکجانبه دارد اما این رشتههای چهارگانه که مثلاً حامل عرشاند خود جبرئیل و اسرافیل و میکائیل فرشتههایی که زیر فرمان اینها هستند با فرشتههایی که زیر امر آنها هستند اینها تفضیل متقابل دارند.
در لسان اهل معقود ارباب انواع مطرح است، عقول ارضیه مطرح است که تشکیک ارضی اینها را توجیه میکنند اینها یک خطوط کلّی تفضیل دوجانبه و تفضیل یکجانبه اما در جریان موسی و خضر(سلام الله علیهما) که انشاءالله در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» خواهد آمد آن تعبیرات رسایی که ذات اقدس الهی درباره موسای کلیم دارد هرگز درباره خضر(سلام الله علیهما) ندارد اگر او جزء انبیای اولواالعزم است، خضر نیست وجود مبارک موسای کلیم همسان نوحِ پیامبر است، همسان ابراهیم است و وجود مبارک خضر اینچنین نیست از تکلّم خاص الهی برخوردار است ﴿وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَی تَکْلِیماً﴾ درباره خضر نیست ﴿کَانَ مُخْلَصاً وَکَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً﴾ این نه تنها مخلِص است، بلکه مخلَص است مخلَص یعنی کسانی که وقتی به مقام اخلاص رسیدند اخلاصشان به تمامیّت راه یافت در بین مخلِصین یک عده را «یستخلصهم الله لنفسه» میشوند مخلَص درباره موسای کلیم(سلام الله علیه) فرمود: ﴿کَانَ مُخْلَصاً وَکَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً﴾.
آن جریان مصاحبهٴ خضر و موسی این یک راز و رمزی است که ذات اقدس الهی خواست گذشتهٴ موسای کلیم را برای او بازخوانی کند سهتا کار را وجود مبارک خضر کرد هر سه کار را وجود مبارک موسی پشتسر گذاشت هم در کودکی، هم در نوجوانی قبل از نبوّت همه کارهایی را که خضر کرده او پشتسر گذاشت این یک راز و رمزی است نمادی است که خدا میخواهد به موسای کلیم بفرماید این کارهایی که الآن شما از خضر میبینید کارهای ابتکاری و نو به نظر میرسد تو در بچگی کردی خضر سهتا کار کرد اول اینکه کشتی را سوراخ کرد موسای کلیم گفت که این کشتی را سوراخ کردی ﴿لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا﴾ خب موسای عزیز تو که در بچگی رفتی دریا آن همه حرکات را دیدی هیچ کاری دریا با تو نداشت تو که بالاتر از کار موسای کلیم کردی شما الآن در کشتی نشستی منتها یک گوشهاش سوراخ شده یک پارچه چاپوندی آنجا که یک تکّه چوب بود، یک قفس کوچک بود تسلیم دریا کرد ﴿فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّی وَعَدُوٌّ لَهُ﴾ کاری که تو در بچگی دیدی به مراتب بالاتر از کار خضر است این چه اعتراضی است تو میکنی، اما آن جریانی که جوانی را کُشت ﴿وَاَلْقَیْتُ﴾ خب مگر تو نکشتی در مصر ﴿فَوَکَزَهُ مُوسَی﴾ مگر تو این کار را نکردی؟ مگر تو به عنوان قصاص قبل از جنایت این کار را نکردی چرا یادت نیست؟ و اگر جریان ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا﴾ و مانند آن فرمود مگر تو که الآن به وجود مبارک خضر اعتراض میکنی که ﴿لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ چرا رایگان داری بنّایی و معماری میکنی مگر خودت رایگان برای بچههای شعیب آب نکشیدی چرا یادت نیست؟
اینها بحثهای قرآنی نیست که در این محافل بگنجد قرآن معارفی دارد که ما الآن داریم در سطحش بحث میکنیم خارجی دارد هم قرآن چطور فقه خارج دارد و تفسیر خارج ندارد. این راز و رمزی که بین انبیاست برای اینکه ذات اقدس الهی به موسای کلیم بفهماند که اگر شما چیزهایی را دیدی قبلاً همین کار را کردی بهتر از این، قویتر از این را انجام دادی این چه اعتراضی داری میکنی آن وقت این موسای کلیم را که نمیشود گفت خضر از او بالاتر است حالا تتمّه بحث انشاءالله در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» خواهد آمد.
منظور از این آیه مبارکهٴ ﴿وَإِن مِن قَرْیَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِیداً﴾ همراه این و تأیید این آیه بعد است فرمود: ﴿وَمَا مَنَعَنَا أَن نُرْسِلَ بِالْآیَاتِ إِلَّا أَن کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ﴾.
پرسش:...
پاسخ: نه، چون در معقولات ذائق و مذوق متّحدند با هم رشد میکنند آنجا از بین بردن نیست یک و وحدت است دو، اگر کسی عاقلی چیزی شد اینچنین است، عالمی چیزی شد اینچنین است که علم عالم و معلوم میشود یک حقیقت، خب.
فرمود: ﴿وَمَا مَنَعَنَا أَن نُرْسِلَ بِالْآیَاتِ﴾ آیات یعنی معجزاتی که اقتراحی باشد اقتراحی یعنی پیشنهادی که آن در بحثهای آیات بعدی همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» خواهد آمد که آنها چندین پیشنهاد دادند در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آیهٴ نود به بعد گفتند که ﴿وَقَالُوا لَن نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً ٭ أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِن نَّخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلاَلَهَا تَفْجِیراً ٭ أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفاً أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلاَئِکَةِ قَبِیلاً ٭ أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَی فِی السَّماءِ وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَاباً نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً﴾ اینها معجزات پیشنهادی است گاهی کنار کعبه جمع میشدند میگفتند ما اینجا میخواهیم کشاورزی کنیم زمین نداریم تو دستور بده این کوهها برود کنار اینجا زمین باز بشود ما کشاورزی کنیم. حضرت فرمود اینکه نمیشود شما الآن میخواهید کشاورزی کنید به من بگویید به من پیشنهاد بدهید این کوهها چند کیلومتر آن طرفتر برود برایتان انجام بدهم وقتی مصالح ساختمانی میخواهید به من بگویید این کوهها جلوتر بیایند ما میخواهیم سَمت دیگر ببریم اینکه عالم میشود سفرهٴ شما. گذشته از این آن معجزهای که همراه نبوّت باید باشد هر پیامبری میآورد یک، گاهی به عنوان تأیید و لطف معجزاتی هم ارائه میشود دو که این دو قِسم را مرحوم امینالاسلام در مجمع و دیگران اشاره کردند.
قِسم سوم معجزات پیشنهادی است این پیشنهادی بارِ سنگین عذاب را به همراه دارد اگر پیشنهاد دادند گفتند فلان معجزه را بیاورید ما ایمان میآوریم و ذات اقدس الهی آن معجزهٴ پیشنهادی را به دست پیامبرش اظهار کرد و اینها ایمان نیاوردند دیگر جا برای مهلت نیست این معلوم میشود اینها با معجزات دین میخواهند بازی کنند جهادهایی هم که هست همین طور است یعنی اینچنین نیست که جهاد ابتدایی اگر «لا اله الاّ الله» نگفتید شمشیر است براهین هست، ادلّه هست، حجّت بالغه است یک، معجزه خواستند هم هست آن وقت چه بهانهای دارد انسان که ایمان نیاورد فقط میخواهد در برابر خدا گردنکشی کند از هر پیامبری برای اثبات نبوّت او هر معجزهای که بخواهند باید بیاورد دیگر برای اینکه اکثری مردم با همین معجزات ایمان میآورند وجود مبارک حضرت امیر میخواهد که معجزه نخواهد اینها به پیغمبر نگفتند معجزه بیاور ما ایمان میآوریم که اینها نبوّتشناس بودند، رسالتشناس بودند ملکوتی فکر میکردند اما توده مردم معجزه میخواستند دیگر هر پیامبری برای اثبات نبوّتش معجزه میخواهد یک، گاهی هم برای تأیید معجزات دیگری هم معجزهٴ اُولیٰ را همراهی میکند دو، از این به بعد اگر معجزه اقتراحی شد، پیشنهادی شد آن را ذات اقدس الهی انجام میدهد سه، اگر نپذیرفتند و بهانه کردند و معجزه را به سُخریه گرفتند نظیر جریان ناقهٴ صالح آن وقت عذاب دامنگیرشان میشود چهار. فرمود ما این معجزات پیشنهادی را رایگان نمیدهیم ﴿وَمَا مَنَعَنَا أَن نُرْسِلَ بِالْآیَاتِ﴾ یعنی به معجزات اقتراحی چرا نمیآوریم؟ برای اینکه خطر دارد این کار اینهایی که الآن در مکه و امثال مکه هستند شبیه همان اینکه میگوییم که سر و ته یک کرباساند، سر و ته یک پارچهاند همین است تعبیر قرآن این نیست که مثلاً قوم حضرت نوح یا قوم عاد یا قوم ثمود این کار را کردند شما هم این کار را میکنید تا کسی بگوید آنها عرب نبودند ما عربیم فرق است بین ما و آنها میفرماید خیر، شما آخرین آنهایید آنها اوّلین شمایاند سر و ته شما یک کرباساند اگر دو نژاد باشند که نمیگوید اول و آخر که، اول و آخر برای یک امر ممتدّ ممتثل است تبیین این را در آیه مبارکهٴ ﴿تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ مییابیم فرمود اینها دلهایشان یکی است زبان ما چه کار داریم یکی عِبری است یکی عربی آنها اولاند اینها آخر، آنها آخرند اینها اول آن پیشگامانشان دین را به سُخره گرفتند، آن پسگامانشان هم بشرح ایضاً [همچنین] فرمود ما آنها را عذاب کردیم دلتان میخواهد شما را گرفتار عذاب بکنیم معجزات اقتراحی و پیشنهادی شما را هم میآوریم تعبیر به اوّلون همین است ﴿إِلَّا أَن کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ﴾ نه «کذّب بها» قوم عاد، قوم ثمود و مانند آن تا بگویند ما با آنها فرق میکنیم میفرمایند نه، بر اساس ﴿تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ شما با آنها فرق نمیکنید آنها اولاند شما آخر ﴿إِلَّا أَن کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ﴾ نمونهاش این است آن اوّلیها که شما دنبالهرو آن اوّلیها هستند این است ﴿وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً﴾ در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آیه دوازده قبلاً گذشت که فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً﴾ شب یک آیت تاریکی است، روز یک آیت روشن هر دو نظماند، هر دو بر اساس تدبیر الهی اداره میشوند این آیه روشن شفاف را آیه مُبصره میگویند «وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ آیةً مُبْصِرَةً» یک آیه روشنی است برای اینکه اینها پیشنهاد دادند از دل این سنگ شتر دربیاید با آن وضع، درآمد دیگر بعد چه کار کردند با اینکه ذات اقدس الهی فرمود ما به پیامبرشان گفتیم به این مردم بگویید که ﴿نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا﴾ این منصوب به آن اغرا است یعنی «احذروا ناقة الله وسقیاها» مبادا دست به ناقه بزنید ناقةالله نه یعنی ناقهای که خدا خلق کرده وگرنه ﴿أَفَلاَ یَنظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ﴾ هم هست این ابلِ عادی را که ناقةالله نمیگویند فرمود این ناقةالله است مثل اینکه بگوییم قرآن کتابالله است معجزه است دیگر این به ارادهٴ الهی آمد دیگر ﴿نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا﴾ یعنی «احذروا» این ناقه را «احذروا» آبخور او را آن روزی که آب نوبت اوست کاری به او نداشته باشید ﴿فَظَلَمُوا بِهَا﴾ به این ناقه ظلم کردند او را ﴿فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَی فَعَقَرَ﴾ آنگاه گرفتار آن عذاب شدین ﴿فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا﴾ بعد میفرماید: ﴿وَمَا نُرْسِلُ بِالْآیَاتِ إِلَّا تَخْوِیفاً﴾ شما اصرار دارید که ما معجزات اقتراحی بیاورید اما خطرش را میدانید یا نمیدانید با دین که نمیشود بازی کرد هر روز شما یک پیشنهاد بدهید ما برابر آن کلّ طبیعت را تغییر بدهیم یا بخشی از طبیعت را تغییر بدهیم و شما باز مسخره کنید.
پرسش:...
پاسخ: خب البته آنها عزیزترند دیگر.
﴿وَمَا نُرْسِلُ بِالْآیَاتِ إِلَّا تَخْوِیفاً﴾ یعنی آن آیات الهی که هر پیامبری با معجزه محشور میشود آن برهان است تخویف نیست قرآن که برای تخویف نیامده یدِ بیضا و عصای موسی(سلام الله علیه) که برای تخویف نیامده آن در جریان مبارزهٴ با فرعون آلت تخویف بود وگرنه اصلش که موسی را ما ﴿تِسْعَ آیَاتٍ بَیِّنَاتِ﴾ دادیم برای اثبات حجّیت او و دعوت و دعوای او بود، پس آن آیات و معجزات اوّلیه یک، آیات و معجزاتی که برای تأیید است دو آنها صبغهٴ انذار و تخویف ندارد اینگونه از معجزات اقتراحی اینها تخویف را به همراه دارد ایجاد خوف میکند که اگر ایمان نیاوردید گرفتار عذاب خواهید شد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تعبیر ذائقةالموت معنایش این است که شما مرگ را میمیرانید
ائمه(ع) فرمودند هر روایتی که از ما صادر شده است چون امکان جعل وجود دارد، باید بر قرآن عرضه کنید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِن مِن قَرْیَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِیداً کَانَ ذلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُوراً ﴿58﴾ وَمَا مَنَعَنَا أَن نُرْسِلَ بِالْآیَاتِ إِلَّا أَن کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآیَاتِ إِلَّا تَخْوِیفاً ﴿59﴾
شواهدی ارائه شد که منظور از این اهلاک همان عذاب استیصالی است و عذاب دو قِسم است یا عذاب استیصال است که قریه را مستأصل میکند یعنی اصل و ریشهاش را میکَند یا نه، مردم آن منطقه را به عذاب شدید معذّب میکند.
احتمال اینکه منظور از این اهلاک، اهلاک عمومی باشد این ناتمام بود برای اینکه همهٴ مردم و همهٴ قُرا و قَسوات اعم از صالح و طالح، اعم از حَرم و غیر حرم قبل یوم القیامه از بین میروند همان طوری که افراد عادی از بین میروند انبیا و اولیا از بین میروند، همان طوری که قریههایی که جای آلودگی و فساد است ویران میشوند، حرمین هم ویران میشوند این طور نیست که هنگامی که قیامت بخواهد قیام کند مسجدالحرام و مسجدالنبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بماند.
پرسش:...
پاسخ: حالا انشاءالله در آن قسمت هم خواهد آمد که منظور چه گروهی، ارواح چه گروهی است که آن در نفخه صور است که ﴿فَصَعِقَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ﴾ ، خب.
بنابراین اگر منظور اهلاک عمومی باشد این اختصاصی به ظالم ندارد چون ظالم و طالح، عادل و ظالم یکساناند و اگر نظیر ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ باشد که آنجا لسانش، لسان موعظه است این تعبیر ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ در سه آیه قرآن آمده و در هر سه جا ملحوق به یک عمل مفید است در یکجا دارد که ﴿وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ﴾ ، در یکجا دارد ﴿وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ﴾ ، در یکجا دارد ﴿ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ﴾ آن ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ نمیخواهد بفرماید همهتان میمیرید، خب همه میدانند میمیرند میفرماید همهتان مهاجرت میکنید و تعبیر ذائقةالموت هم معنایش این نیست که شما میمیرید، معنایش این است که شما مرگ را میمیرانید مرگ میمیرد نه شما، اگر شما نمیمیرید جایی میروید نفرمود «کل نفسٍ یذوقه الموت» هر کسی را مرگ از بین میبرد فرمود هر کسی مرگ را از بین میبرد وقتی مُردن از بین رفت این میشود ابدی، اگر ابدی شد تکلیفش با چه کسی است؟ معنای آیه این نیست که همهتان میمیرید، معنای آیه این است که همه شما مرگ را میمیرانید خب ذائق مذوق را از بین میبرد یا مَذوق، ذائق را کسی که یک قدح آب مینوشد یا شربت مینوشد این شخص ذائق است آن آب یا آن شربت مَذوق این ذائق، مذوق را از بین میبرد یا مذوق، ذائق را؟ فرمود مرگ را با همه هراس و ترسی که دارد شما از پا درمیآورید شما چنین موجودی هستید اگر شما مرگ را میمیرانید دیگر خطری نیست شما یک دشمن دارید، یک خطر شما را تهدید میکند و آن مرگ است شما در مصاف با مرگ پیروزید اگر مُردن را میمیرانید و دیگر مرگی نیست کجا میروید؟ به فکر آنجا باشید این یک تعلیمِ علمی است که مرگ به معنای پوسیدن نیست، به معنای پوساندن است و از پوست به در آمدن بعد هم در سه آیه به دنبال این فرمود حالا که شما مرگ را اماته کردید، مُردن را از بین بردید و هیچ خطری شما را تهدید نمیکند باید به فکر آن مرحله باشید دیگر هستید دیگر اگر هستید بالأخره زادی دارید، توشهای دارید و مانند آن اما اینجا صرفاً بفرماید که هیچ قریهای نیست مگر اینکه میمیرید، ما او را هلاک میکنیم، ما او را هلاک میکنیم غیر از این است که او هلاکت را از بین میبرد این یک مطلب عمیقِ علمی دارد یک، بحث معاد را هم به دنبالش دارد دو یعنی آن سهتا آیهای که ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ ، ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ﴾ ، ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ﴾ یک مطلبِ عمیق علمی در صدر است بعد جریان معاد است و آزمایش الهی دو. اما اینجا چه چیزی است اینجایی که ما شما را از بین میبریم این همان معنای عُرفی که انسان خیال میکند از بین میرود آیه هم همان را تأیید میکند یعنی هیچ کسی نیست یا هیچ قریهای نیست مگر اینکه ما او را قبل از قیامت از بین میبریم آنها هم میتوانند بگویند که ما هم میدانیم یک، اختصاصی هم به قریه ما ندارد مکه و مدینه را هم از بین میبرد دو، مختصّ به ما نیست انبیا و مرسلین را از بین میبری سه، آن وقت چه فایدهای دارد این؟ اما آن ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ هم مطلب تحقیقی ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ است، هم مسئله موعظه را به همراه دارد، بنابراین این نمیتواند ﴿مُهْلِکُوهَا﴾ به معنای اینکه ما آنها را اماته میکنیم از بین میبریم.
مطلب دیگری در تأیید همان گذشته که اهلاک، منظور عذاب استیصال و مانند آن است این است که تفصیل قاطع شرکت است فرمود یا اهلاک، یا عذاب شدید این «أو» خاصیّتش این است دیگر اگر اهلاک بود، خب از بین میروید، اگر عذاب شدید بود دیگر از بین نمیروید آن صاعقه و «دمّرها علیه» و امثال ذلک اینها نیست یا ﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ نیست برای اینکه مقابل هلاکتِ به معنی مرگ است دیگر لذا صدر و ساقهٴ این آیه با هم هماهنگ نخواهد شد اگر منظور از این اهلاک به معنای اماته باشد، اما اگر اهلاک به معنای عذاب استیصالی یعنی کلاً ما ویران میکنیم از بین میبریم بله، یا قریه را کلاً از بین میبریم نظیر ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾ یا ﴿فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً﴾ یا نه، قریه را کلاً از بین نمیبرند اهلش را عذاب میکنند این هم ناظر به ﴿وَإِن مِن قَرْیَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِیداً﴾.
پرسش:...
پاسخ: که چه؟
پرسش:...
پاسخ: بیان بعضی از مصادیق است ولی خود روایت را باید بر آیه عرضه کرد اگر چون خود ائمه(علیهم السلام) فرمودند هر روایتی که از ما صادر شده است چون مثل ما خیلی میتوانند جعل کنند روایات جعلی و مجعول کم نیست باید بر قرآن عرضه کنید چون قرآن کتابی است که ﴿لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ﴾ کسی نمیتواند مثل این آیه بیاورد، مثل ما روایات جعل میکنند برای اینکه ما به زبان عادی مردم حرف میزنیم آن وقت چه روایت معارض داشته باشد که در اصول به عنوان نصوص علاجیه مطرح است، چه روایت معارض نداشته باشد که هر دو قِسم را مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرد «کلّ روایة سواء کان لها معارض أم لا» باید بر قرآن کریم عرضه کنیم اگر مخالف قرآن کریم نبود میشود حجّت، موافقت شرط نیست مخالفت مانع است ما وقتی هر چه بررسی میکنیم میبینیم این آیه نه با قبلش، نه با بعدش، نه با درونش با مسئله مرگِ عادی سازگار نیست آن وقت آن بیان نورانی حضرت میتواند مصداقی از مصادیق باشد و اگر ثابت شده باشد که در شرح این آیه حضرت فرمود، خب.
بحث تفاضل قبلاً گذشت اگر اشکالی هست یا سؤالی هست قبل از اینکه از آیه عبور بکنیم مطرح بشود بعد از اینکه از چند آیه عبور کردیم طرح مجدّدش روا نیست، اما خب حالا به این دو نکته اشاره بشود.
جریان موسی و خضر(سلام الله علیهما) مبسوطاً در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» خواهد آمد آنجا بحث میشود که «أیّهما أفضل» خصوصیّات موسای کلیم چه بود، خصوصیّات خضر(سلام الله علیهما) چه بود اما اجمالاً که آیا تفاضل یکجانبه است یا دوجانبه این را میشود با یک جهانبینی جامع ارائه کرد. ما در جهان در بخش طبیعی یا طبیعت در حقیقت در بخش خلقت جمادات داریم و نباتات داریم و حیوانات داریم و انسانها در بخش عالم امر، ارباب انواع داریم، عقود ارضیه داریم، فرشتگانی که ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ داریم و امثال ذلک. در نشئهٴ خلقت به معنای خاص، عالم طبیعت به اصطلاح این معادن تفاضل متقابله دارند و تفاضل یکجانبه خیلی از معدنها هستند که خصوصیّتی دارند که معدن دیگر ندارد آن معدن دیگر ویژگیای دارد که اینها ندارند این احجار کریمه این طورند بعضی از معادناند که در همان سطح معدنی تفضیلشان یکجانبه است معدن طلا نسبت به معدن زغالسنگ این طور است اما معادن مایعی یا معادن جامد یکی دُرّ است، یکی عقیق است، یکی لَعل است اینها فضیلتشان یکجانبه نیست دوجانبه است در نباتات هم بشرح ایضاً [همچنین] یک درخت سیب است، یک درخت گلابی است، یک درخت هلو است هر کدام یک خاصیّت طبّی دارند، هر کدام طعم خاص دارند، مزهٴ مخصوص دارند، عطر خاص دارند و مانند آن نمیشود گفت که میوهٴ فلان درخت از میوهٴ این درخت بالقول المطلق افضل است البته در فواکه یک تفضیل یکجانبه و احاطی هم پیدا میشود این دو، در حیوانات هم بشرح ایضاً [همچنین] هر حیوانی برای خودش خصوصیّتی دارد، زندگی خاص دارد، زاد و وَلد دارد و امثال ذلک آثار فراوانی هم هر کدام دارند فلان حیوان از فلان حیوان افضل بالقول المطلق باشد نیست در حیوانات هم ممکن است حیوانی باشد که نسبت به دیگران فضیلت یکجانبه داشته باشد، در انسانها هم همین طور است رشتههای علوم، رشتههای تخصّص، رشتههای هنر هر کسی برابر بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که «قِیمَةُ کُلِّ امْرِیءٍ مَا یُحْسِنُهُ» ، «مَا یُحْسِنُهُ» یعنی «مَا یُحْسِنُهُ» نه «ما یَعلمه» هر کسی چیزی را بهتر میتواند ارائه کند نه هر چیزی را بلد است هر کسی هر چیزی را بهتر بتواند ارائه کند ارزشاش به همان است، خب اگر «قِیمَةُ کُلِّ امْرِیءٍ مَا یُحْسِنُهُ» هست خیلی از افرادند که این کمال را دارند دیگری کمال دیگر یا این علم را دارند دیگری آن علم دیگر بعضیها در بیان متنعّماند، بعضی در بَنان و قلم متنعّماند و همچنین در رشتههای علمی و همچنین در کمالات عملی و همچنین در عقد عملی و مانند آن اینها تفضیلهای آن متقابل است انبیا و اولیا و مرسلین و ائمه(علیهم الصلاة و علیهم السلام) تفضیل یکجانبه نسبت به مردم دارند و خودشان هم گاهی تفضیل متقابل است، گاهی تفضیل یکجانبه این هم یک مطلب.
وصیّ هر پیغمبری(علیهم السلام) از آن پیغمبر متأخّر است مفضول آن پیامبر است وصیّ هر پیغمبری، هر پیغمبری نسبت به وصیّ خودش فضیلت یکجانبه دارد اما ممکن است وصیّ پیغمبری که از انبیای دیگر برتر است این وصیّ از بعضی از انبیا یا از همهٴ انبیای دیگر هم افضل باشد، چرا؟ برای اینکه وصیّ این پیغمبر همسطح با کتاب این پیغمبر است یک، کتاب این پیغمبر مُهیمن بر کتب دیگر است دو، انبیای دیگر همسطح کتب خودشان هستند سه، نتیجه وصیّ این پیغمبر افضل از انبیای دیگر میشود اگر ما روایتی داشتیم که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) افضل از انبیاست برهان او را همراهی میکند برای اینکه طبق بیان نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اهلبیت مخصوصاً وجود مبارک حضرت امیر عِدل قرآن هستند «إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای تبیین این مطلب انگشت وُسطا و سبّابه را به مردم نشان نداد نفرمود قرآن و عترت مثل این دو انگشتاند بلکه دو سبّابه از دو دست را کنار هم جمع کرد فرمود «هما» این ثَقلین عِدلیناند «لا یفترقا» فرمود من این طور نمیگویم تا کسی خیال کند یکی بالاتر از دیگری است بلکه این دو سبّابهٴ دو دست را کنار هم قرار میدهم میگویم قرآن و اهلبیت این طور است، خب اگر این طورند «کما هو الحق» پس وجود مبارک حضرت امیر همتای قرآن است و اگر قرآن مُهیمن بر کتب دیگر است به تصدیق ذات اقدس الهی که ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ﴾ و مانند آن هِیمنه دارد، سلطنت دارد، سیطره دارد یعنی فضیلت یکجانبه دارد این هم یک مطلب.
انبیای دیگر به اندازهٴ کتاب خودشان رشد علمی دارند یعنی وجود مبارک موسای کلیم در حدّ تورات اصیل است، وجود مبارک عیسی(سلام الله علیه) در حدّ انجیل اصیل است.
پرسش:...
پاسخ: این در عالم طبیعت است یعنی ببینید آنها قرآن را بالای سر میگذارند، دعا میکنند، میبوسند و در راه قرآن شهید هم میشوند اما آنکه حقیقتِ امام است با حقیقت قرآن یکی است اینها حجرالأسود هم میبوسند، استلام میکنند اگر حجرالأسود را پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوسید، استلام کرد، احترام کرد یا کعبه را بوسید این معنایش این نیست که کعبه از اینها بالاتر است وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در همان اوّلین خطبهٴ نهجالبلاغه فرمود ذات اقدس الهی را به احجاری که «لاَ تَضُرُّ وَ لاَ تَنْفَعُ» امتحان کرد فرمود این یک سنگ است سودی ندارد، ضرری هم ندارد در روایات هم از وجود مبارک امام صادق، امام باقر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) رسیده است که «تمام الحج لقاء الإمام» انسان مکه میرود که برود مدینه خدمت اینها اصلاً خب اگر این طور است آنها در راه قرآن شهید میشوند اما بدنشان را میدهند نه حقیقتِ امامت را، حقیقت روح را آنکه همراه با قرآن کریم است همان حقیقت روح اینهاست که از بین نمیرود لذا حضرت یعنی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دوتا سبّابه را کنار هم گذاشت فرمود «هما» همتای هماند، خب.
پرسش:...
پاسخ: خب بله، برای اینکه مفسّرند، مبیّناند، حافظاند، مبلّغاند.
پرسش:...
پاسخ: نه، آن مقام روحانیّت و امامتِ امام نسبت به اجرای قرآن، تبیین قرآن، تفسیر قرآن، فقه قرآن قَیّم است اما نه نسبت به حقیقت قرآن، حقیقت قرآن یک حَبل مَتینی است که یک طرفش به دست مردم است که ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ اول سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» یک طرفش به دست خدای سبحان است که فرمود: ﴿وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ﴾ یکجایش عربی است، یکجایش علیِّ حکیم است که دیگر عربی و عبری برنمیدارد اهلبیت در اینجا قیِّم این عربی مبیناند که تفسیر کنند، اجرا کنند، تبیین کنند، درس بگویند و مانند آن، اما قرآن که با عربی مبین ختم نمیشود که قرآن تا علیِّ حکیم هست اینها هم تا علیِّ حکیم حضور و ظهور دارند.
غرض این است که تفضیل دوجانبه در عالم جمادات هست، در عالم نباتات هست، در عالم حیوانات هست، در عالم انسان هست و اینها در خود انبیا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) هم تفضیل یکجانبه است و تفضیل دوجانبه. از مرحله عالم طبیعت و نفوس بگذریم حالا یا ارباب انواع است یا عقود ارضی هست به اصطلاح بعضیها ملائکهای هست که ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ یک سلسله فرشتههایی هستند که تحت تدبیر جبرائیل(سلام الله علیه) هستند این کارهای علمی را به عهده دارند معلّم بشرند یک سلسله فرشتگانی هستند که تحت تدبیر عزرائیل(سلام الله علیهم اجمعین)اند که اماتهٴ نفوس را به عهده دارند، یک عده از فرشتگاناند که تحت تدبیر و اراده و احاطهٴ اسرافیل(سلام الله علیهم اجمعین)اند اینها کارهای احیا را به عهده دارند، یک عده از فرشتگاناند که تحت تدبیر میکائیل(سلام الله علیهم اجمعین)اند که رزق و اقتصاد و اینها را به عهده دارند، خب هر رشتهای آن بالایی نسبت به پایینی تفضیل یکجانبه دارد اما این رشتههای چهارگانه که مثلاً حامل عرشاند خود جبرئیل و اسرافیل و میکائیل فرشتههایی که زیر فرمان اینها هستند با فرشتههایی که زیر امر آنها هستند اینها تفضیل متقابل دارند.
در لسان اهل معقود ارباب انواع مطرح است، عقول ارضیه مطرح است که تشکیک ارضی اینها را توجیه میکنند اینها یک خطوط کلّی تفضیل دوجانبه و تفضیل یکجانبه اما در جریان موسی و خضر(سلام الله علیهما) که انشاءالله در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» خواهد آمد آن تعبیرات رسایی که ذات اقدس الهی درباره موسای کلیم دارد هرگز درباره خضر(سلام الله علیهما) ندارد اگر او جزء انبیای اولواالعزم است، خضر نیست وجود مبارک موسای کلیم همسان نوحِ پیامبر است، همسان ابراهیم است و وجود مبارک خضر اینچنین نیست از تکلّم خاص الهی برخوردار است ﴿وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَی تَکْلِیماً﴾ درباره خضر نیست ﴿کَانَ مُخْلَصاً وَکَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً﴾ این نه تنها مخلِص است، بلکه مخلَص است مخلَص یعنی کسانی که وقتی به مقام اخلاص رسیدند اخلاصشان به تمامیّت راه یافت در بین مخلِصین یک عده را «یستخلصهم الله لنفسه» میشوند مخلَص درباره موسای کلیم(سلام الله علیه) فرمود: ﴿کَانَ مُخْلَصاً وَکَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً﴾.
آن جریان مصاحبهٴ خضر و موسی این یک راز و رمزی است که ذات اقدس الهی خواست گذشتهٴ موسای کلیم را برای او بازخوانی کند سهتا کار را وجود مبارک خضر کرد هر سه کار را وجود مبارک موسی پشتسر گذاشت هم در کودکی، هم در نوجوانی قبل از نبوّت همه کارهایی را که خضر کرده او پشتسر گذاشت این یک راز و رمزی است نمادی است که خدا میخواهد به موسای کلیم بفرماید این کارهایی که الآن شما از خضر میبینید کارهای ابتکاری و نو به نظر میرسد تو در بچگی کردی خضر سهتا کار کرد اول اینکه کشتی را سوراخ کرد موسای کلیم گفت که این کشتی را سوراخ کردی ﴿لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا﴾ خب موسای عزیز تو که در بچگی رفتی دریا آن همه حرکات را دیدی هیچ کاری دریا با تو نداشت تو که بالاتر از کار موسای کلیم کردی شما الآن در کشتی نشستی منتها یک گوشهاش سوراخ شده یک پارچه چاپوندی آنجا که یک تکّه چوب بود، یک قفس کوچک بود تسلیم دریا کرد ﴿فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّی وَعَدُوٌّ لَهُ﴾ کاری که تو در بچگی دیدی به مراتب بالاتر از کار خضر است این چه اعتراضی است تو میکنی، اما آن جریانی که جوانی را کُشت ﴿وَاَلْقَیْتُ﴾ خب مگر تو نکشتی در مصر ﴿فَوَکَزَهُ مُوسَی﴾ مگر تو این کار را نکردی؟ مگر تو به عنوان قصاص قبل از جنایت این کار را نکردی چرا یادت نیست؟ و اگر جریان ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا﴾ و مانند آن فرمود مگر تو که الآن به وجود مبارک خضر اعتراض میکنی که ﴿لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ چرا رایگان داری بنّایی و معماری میکنی مگر خودت رایگان برای بچههای شعیب آب نکشیدی چرا یادت نیست؟
اینها بحثهای قرآنی نیست که در این محافل بگنجد قرآن معارفی دارد که ما الآن داریم در سطحش بحث میکنیم خارجی دارد هم قرآن چطور فقه خارج دارد و تفسیر خارج ندارد. این راز و رمزی که بین انبیاست برای اینکه ذات اقدس الهی به موسای کلیم بفهماند که اگر شما چیزهایی را دیدی قبلاً همین کار را کردی بهتر از این، قویتر از این را انجام دادی این چه اعتراضی داری میکنی آن وقت این موسای کلیم را که نمیشود گفت خضر از او بالاتر است حالا تتمّه بحث انشاءالله در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» خواهد آمد.
منظور از این آیه مبارکهٴ ﴿وَإِن مِن قَرْیَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِیداً﴾ همراه این و تأیید این آیه بعد است فرمود: ﴿وَمَا مَنَعَنَا أَن نُرْسِلَ بِالْآیَاتِ إِلَّا أَن کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ﴾.
پرسش:...
پاسخ: نه، چون در معقولات ذائق و مذوق متّحدند با هم رشد میکنند آنجا از بین بردن نیست یک و وحدت است دو، اگر کسی عاقلی چیزی شد اینچنین است، عالمی چیزی شد اینچنین است که علم عالم و معلوم میشود یک حقیقت، خب.
فرمود: ﴿وَمَا مَنَعَنَا أَن نُرْسِلَ بِالْآیَاتِ﴾ آیات یعنی معجزاتی که اقتراحی باشد اقتراحی یعنی پیشنهادی که آن در بحثهای آیات بعدی همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» خواهد آمد که آنها چندین پیشنهاد دادند در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آیهٴ نود به بعد گفتند که ﴿وَقَالُوا لَن نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً ٭ أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِن نَّخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلاَلَهَا تَفْجِیراً ٭ أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفاً أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلاَئِکَةِ قَبِیلاً ٭ أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَی فِی السَّماءِ وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَاباً نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً﴾ اینها معجزات پیشنهادی است گاهی کنار کعبه جمع میشدند میگفتند ما اینجا میخواهیم کشاورزی کنیم زمین نداریم تو دستور بده این کوهها برود کنار اینجا زمین باز بشود ما کشاورزی کنیم. حضرت فرمود اینکه نمیشود شما الآن میخواهید کشاورزی کنید به من بگویید به من پیشنهاد بدهید این کوهها چند کیلومتر آن طرفتر برود برایتان انجام بدهم وقتی مصالح ساختمانی میخواهید به من بگویید این کوهها جلوتر بیایند ما میخواهیم سَمت دیگر ببریم اینکه عالم میشود سفرهٴ شما. گذشته از این آن معجزهای که همراه نبوّت باید باشد هر پیامبری میآورد یک، گاهی به عنوان تأیید و لطف معجزاتی هم ارائه میشود دو که این دو قِسم را مرحوم امینالاسلام در مجمع و دیگران اشاره کردند.
قِسم سوم معجزات پیشنهادی است این پیشنهادی بارِ سنگین عذاب را به همراه دارد اگر پیشنهاد دادند گفتند فلان معجزه را بیاورید ما ایمان میآوریم و ذات اقدس الهی آن معجزهٴ پیشنهادی را به دست پیامبرش اظهار کرد و اینها ایمان نیاوردند دیگر جا برای مهلت نیست این معلوم میشود اینها با معجزات دین میخواهند بازی کنند جهادهایی هم که هست همین طور است یعنی اینچنین نیست که جهاد ابتدایی اگر «لا اله الاّ الله» نگفتید شمشیر است براهین هست، ادلّه هست، حجّت بالغه است یک، معجزه خواستند هم هست آن وقت چه بهانهای دارد انسان که ایمان نیاورد فقط میخواهد در برابر خدا گردنکشی کند از هر پیامبری برای اثبات نبوّت او هر معجزهای که بخواهند باید بیاورد دیگر برای اینکه اکثری مردم با همین معجزات ایمان میآورند وجود مبارک حضرت امیر میخواهد که معجزه نخواهد اینها به پیغمبر نگفتند معجزه بیاور ما ایمان میآوریم که اینها نبوّتشناس بودند، رسالتشناس بودند ملکوتی فکر میکردند اما توده مردم معجزه میخواستند دیگر هر پیامبری برای اثبات نبوّتش معجزه میخواهد یک، گاهی هم برای تأیید معجزات دیگری هم معجزهٴ اُولیٰ را همراهی میکند دو، از این به بعد اگر معجزه اقتراحی شد، پیشنهادی شد آن را ذات اقدس الهی انجام میدهد سه، اگر نپذیرفتند و بهانه کردند و معجزه را به سُخریه گرفتند نظیر جریان ناقهٴ صالح آن وقت عذاب دامنگیرشان میشود چهار. فرمود ما این معجزات پیشنهادی را رایگان نمیدهیم ﴿وَمَا مَنَعَنَا أَن نُرْسِلَ بِالْآیَاتِ﴾ یعنی به معجزات اقتراحی چرا نمیآوریم؟ برای اینکه خطر دارد این کار اینهایی که الآن در مکه و امثال مکه هستند شبیه همان اینکه میگوییم که سر و ته یک کرباساند، سر و ته یک پارچهاند همین است تعبیر قرآن این نیست که مثلاً قوم حضرت نوح یا قوم عاد یا قوم ثمود این کار را کردند شما هم این کار را میکنید تا کسی بگوید آنها عرب نبودند ما عربیم فرق است بین ما و آنها میفرماید خیر، شما آخرین آنهایید آنها اوّلین شمایاند سر و ته شما یک کرباساند اگر دو نژاد باشند که نمیگوید اول و آخر که، اول و آخر برای یک امر ممتدّ ممتثل است تبیین این را در آیه مبارکهٴ ﴿تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ مییابیم فرمود اینها دلهایشان یکی است زبان ما چه کار داریم یکی عِبری است یکی عربی آنها اولاند اینها آخر، آنها آخرند اینها اول آن پیشگامانشان دین را به سُخره گرفتند، آن پسگامانشان هم بشرح ایضاً [همچنین] فرمود ما آنها را عذاب کردیم دلتان میخواهد شما را گرفتار عذاب بکنیم معجزات اقتراحی و پیشنهادی شما را هم میآوریم تعبیر به اوّلون همین است ﴿إِلَّا أَن کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ﴾ نه «کذّب بها» قوم عاد، قوم ثمود و مانند آن تا بگویند ما با آنها فرق میکنیم میفرمایند نه، بر اساس ﴿تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ شما با آنها فرق نمیکنید آنها اولاند شما آخر ﴿إِلَّا أَن کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ﴾ نمونهاش این است آن اوّلیها که شما دنبالهرو آن اوّلیها هستند این است ﴿وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً﴾ در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آیه دوازده قبلاً گذشت که فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً﴾ شب یک آیت تاریکی است، روز یک آیت روشن هر دو نظماند، هر دو بر اساس تدبیر الهی اداره میشوند این آیه روشن شفاف را آیه مُبصره میگویند «وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ آیةً مُبْصِرَةً» یک آیه روشنی است برای اینکه اینها پیشنهاد دادند از دل این سنگ شتر دربیاید با آن وضع، درآمد دیگر بعد چه کار کردند با اینکه ذات اقدس الهی فرمود ما به پیامبرشان گفتیم به این مردم بگویید که ﴿نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا﴾ این منصوب به آن اغرا است یعنی «احذروا ناقة الله وسقیاها» مبادا دست به ناقه بزنید ناقةالله نه یعنی ناقهای که خدا خلق کرده وگرنه ﴿أَفَلاَ یَنظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ﴾ هم هست این ابلِ عادی را که ناقةالله نمیگویند فرمود این ناقةالله است مثل اینکه بگوییم قرآن کتابالله است معجزه است دیگر این به ارادهٴ الهی آمد دیگر ﴿نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا﴾ یعنی «احذروا» این ناقه را «احذروا» آبخور او را آن روزی که آب نوبت اوست کاری به او نداشته باشید ﴿فَظَلَمُوا بِهَا﴾ به این ناقه ظلم کردند او را ﴿فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَی فَعَقَرَ﴾ آنگاه گرفتار آن عذاب شدین ﴿فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا﴾ بعد میفرماید: ﴿وَمَا نُرْسِلُ بِالْآیَاتِ إِلَّا تَخْوِیفاً﴾ شما اصرار دارید که ما معجزات اقتراحی بیاورید اما خطرش را میدانید یا نمیدانید با دین که نمیشود بازی کرد هر روز شما یک پیشنهاد بدهید ما برابر آن کلّ طبیعت را تغییر بدهیم یا بخشی از طبیعت را تغییر بدهیم و شما باز مسخره کنید.
پرسش:...
پاسخ: خب البته آنها عزیزترند دیگر.
﴿وَمَا نُرْسِلُ بِالْآیَاتِ إِلَّا تَخْوِیفاً﴾ یعنی آن آیات الهی که هر پیامبری با معجزه محشور میشود آن برهان است تخویف نیست قرآن که برای تخویف نیامده یدِ بیضا و عصای موسی(سلام الله علیه) که برای تخویف نیامده آن در جریان مبارزهٴ با فرعون آلت تخویف بود وگرنه اصلش که موسی را ما ﴿تِسْعَ آیَاتٍ بَیِّنَاتِ﴾ دادیم برای اثبات حجّیت او و دعوت و دعوای او بود، پس آن آیات و معجزات اوّلیه یک، آیات و معجزاتی که برای تأیید است دو آنها صبغهٴ انذار و تخویف ندارد اینگونه از معجزات اقتراحی اینها تخویف را به همراه دارد ایجاد خوف میکند که اگر ایمان نیاوردید گرفتار عذاب خواهید شد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است