- 789
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 203 تا 206 سوره اعراف
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 203 تا 206 سوره اعراف "
چون مشرکین به وحی معتقد نبودند گفتار پیغمبر(ص) را افک و فریه میدانستند
انسانهای کامل مثل فرشتگان بدون سبق اذن چیزی را از خدا مسئلت نمیکنند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآیَةٍ قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَایُوحَی إِلَیَّ مِن رَبِّی هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ وَهُدی وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ٭ وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ٭ وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَکُن مِنَ الْغَافِلِینَ ٭ إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لاَیَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ﴾
چون مشرکین و معاندین به حقیقت وحی معتقد نبودند گفتار پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را که از طرف ذات اقدس الهی نقل میشد استوره و افک و فریه میدانستند میگفتند ﴿إِنْ هذَا إِلاّ إِفْکٌ افْتَرَاهُ﴾ بر اساس توهم و پندار باطل آنها وحی الهی افترا بود آنگاه این اجتبا معادل همان افترا خواهد بود فرمود اگر شما آیهای نیاوری بر اینها میگویند چرا فریه نبستی افترا نکردی اگر آیهای بیاوری که میگویند ﴿إِنْ هذَا إِلاّ إِفْکٌ افْتَرَاهُ﴾ و اگر آیهای نیاوری میگویند ﴿لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا﴾ بنابراین این اجتبا همان اختلاف و افتراء و اجتباء و امثال و ذلک است که با سایر حرفهای آنها بتوانند هماهنگ باشند پاسخی که وجود مبارک پیغمبر(علیهم السلام) به اینها عطا کرد و دستور ذات اقدس الهی این بود که اولاً این وحی است و ثانیاً من تابعم حتی پیشنهاد هم نمیدهم دعا و درخواست و مسئلت یک راه است پیشنهاد چیز دیگر است پیشنهاد معنایش آن است که شما اگر این کار را بکنید مثلاً مصلحت است و مانند آن پیغمبر(علیهم السلام) اقتراح و پیشنهاد هم مطرح نمیکند درخواست و اظهار عجز یک کمال است آن هم البته به اذن خداست چون انسانهای کامل مثل فرشتگان بدون سبق اذن چیزی را از خدا مسئلت نمیکنند ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ دعای اینها هم مسبوق به اذن الهی است ﴿إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَایُوحَی إِلَیَّ مِن رَبِّی﴾ و چون قرآن کریم برای همه انسانهاست اعم از اولیای الهی و علما و افراد متوسط اعم از کسانی که اهل شهودند یا اهل برهانند یا اهل استماع لذا فرمود: ﴿هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ﴾ این بصیرت و شهود است برای کسانی که اهل عین الیقیناند البته این چون سبب بصیرت است میتوان براساس علاقه سببیت و مسببیت بصیرت را بر خود قرآن حمل کرد که بگوییم ﴿هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ﴾ آنها که اهل شهودند نظیر حارثةبنزید و مانند آن قرآن برای آنها بصیرت است همانهایی که در خطبه نهج البلاغه وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) درباره آنها فرمود: «هم و النار کمن قد رآها و هم فیها معذبون» آن گروه و بالاتر از آن گروه که ﴿لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾ برای این گروهها قرآن بصیرت است برای افرادی که اهل استدلال و برهاناند راه حکمت و کلام را طی میکنند برای آنها هدایت است یعنی برهان است برای اولیا بصیرت است و اگر کسی نه اهل ولایت بود و نه اهل برهان نه اهل شهود بود نه اهل استدلال فقط از راه تلقی صحیح باور دارد به برهان اجمالی بسنده میکند برای آنها رحمت است این رحمت یک رحمت عامی است که با بصیرت و هدایت همراه است قهراً قرآن کریم برای اولیای الهی بصیرت رحمت آمیخته با بصیرت است برای علما رحمت آمیخته با هدایت است برای توده مردم رحمت است برای اینکه اینها نه مانند حارثةبنزید و سایر اولیا اهل شهودند که بشود بصیرت و نه مانند علما و فقها و حکما و متکلمین اهل استدلالند که بشود هدایت فقط اهل باورند با یک برهان اجمالی بنابراین این رحمت گاهی همراه با بصیرت و هدایت است مانند قسم اول و دوم گاهی فقط رحمت مطلقه است که برای توده مومنین است درباره کسانی که حالا یا از راه شهود و یا از راه برهان و یا از راه ایمان این معارف را پذیرفتند قرآن یقیناً برای آنها رحمت است دیگر لعل و امثال و ذلک نیست چون اینها به مقصد نزدیکند ولی برای دیگرانی که تازه از راه میرسند در حد لعل یاد میکنند نسبت به دیگران میفرماید ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ پس برای کسانی که با شهودشان یا با برهانشان یا با ایمانشان در راهند دارند راه را ادامه میدهند و به مقصد نزدیکند اگر این شرایط را حفظ بکنند یعنی مادامی که ایمانشان محفوظ باشد رحمت برای آنها یقینی است چون تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است حدوثا و بقائا اگر گفتند صل خلف العادل یعنی یا «صل خلف من تثق بالدینه» و یک عملی باشد امتداد دار و مرکب از اجزا و شرایط و زمانمند لازمهاش این است که حدوث این به حدوث او وابسته است بقاء این به بقا آن وابسته است وقتی در عرف گفتند صل خلف العادل یا صل خلف من تثق بالدینه معنایش این است که این نماز ظهرتان که چهار رکعت است به کسی اقتدا کنید که به دین او وثوق دارید در مقام حدوث در رکعت اول اطمینان داشتید این شخص عادل است و موثق است به او اقتدا کردید در رکعت دوم برای شما ثابت شده است که یا کشف شده است یا از غفلت به در آمدید یا نه او کاری کرده است که عدل او و وثاقت او رخت بربست چون در اینگونه از موارد فهم عرفی این است که اقتدا که یک عمل زمانمند است به یک امام عادل انسان اقتداء میکند حدوث صحت اقتدا به حدوث عدالت است بقای صحت اقتدا به بقای عدالت است این چنین نیست که اگر حدوثاً عادل بود و بقائاً عادل نبود اقتدا صحیح باشد این مطابق فهم عرف است اگر گفته شد ﴿هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ وَهُدی وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾ یعنی مادامی که این ایمان هست بصیرت و هدایت و رحمت هست و اگر ـ معاذ الله ـ به ضدش تبدیل شده است دیگر بصیرت و هدایت و رحمت رخت بر میبندد
پرسش ...
پاسخ: بله دیگر چون دارای انوار فراوانی است آنها چون جنس است با جنگ هماهنگ است آنها هم در حقیقت معنای جنسی و جمعی را دارد خب اما کسانی که تازه از راه رسیدهاند هنوز ایمانی نیاوردند میفرماید شما خوب گوش بدهید و درک کنید تا زمینه رحمت فراهم بشود اینکه فرمود: ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ در برابر آن گروه که حرفشان این بود ﴿مَا هذَا إِلاّ إِفْکٌ مُفْتَری﴾ یا میگفتند ﴿لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا﴾ قرآن میفرماید نه ما ادعایمان این است که این بصیرت است و هدایت است و رحمت شما میگویید فریه است افک است و اسطوره خب گوش بدهید ببینید چه میگوید این دعوت به عدل احسان است کسانی که در مجلس پیغمبر(علیهم السلام) شرکت میکردند آنها چند گروه بودند عدهای معاندین بودند که تصمیمها را گرفتند تصمیمها را در خارج و محفلهای خودشان میگرفتند میآمدند به پیغمبر(علیهم السلام) فقط تهمت بزنند اهانت کنند عدهای هم نه باور داشتند و میآمدند استفاده کنند و عدهای هم بی طرف بودند میآمدند ببینند که خلاصه فرمایش حضرت چیست اینهایی که میآمدند برای اینکه بفهمند خب فرمود: ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ بعد داوری کنید ﴿لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ و مانند آنهایی که میآمدند برای لجاج و عناد که حرف خودشان را ارائه کنند درباره آنها فرمود: ﴿وَیَعْلَمَ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِنَا﴾ وقتی یک عدهای میآیند که حرف خودشان را بزنند نه حرف تو را گوش بدهند آنگاه پاسخ خاص خود آنها را به این سبک به این سبک به این سبک بیان کنید فرمود: ﴿وَیَعْلَمَ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِنَا﴾ اینها نمیآیند که حرف تو را گوش بدهند که اینها میآیند حرف خودشان را بزنند اما آنها که آمدند تحقیق کردند باورشان شد و فهمیدند که این معجزه است و ایمان آوردند میآیند استفاده کنند درباره این گروهی همانطوری که در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت فرمود: ﴿وَإِذَا جَاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ﴾ فرمود اینهای که میآیند در مجلس تفسیر تو علم تو و برهان تو قبل از شروع به بحث به اینها سلام کن البته همان طوری که قرآن برای یک عده بصیرت است برای یک عده هدایت است برای توده مردم رحمت سلام هم همین سه قسم است بعضیها این سلام را از من دریافت میکنند یعنی سلام مرا به اینها برسان و آنها میدانند که تو مبلغ از طرف خدایی که سلام خدا را به اینها برسانی ﴿وَإِذَا جَاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ یعنی سلام الله علیکم چون ذات اقدس الهی سلامش را بر مومنین رسانده است در جریان حضرت نوح و انبیا و اولیای دیگر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) که سلام میفرستد درباره بعضی از این بزرگان که سلام میفرستد فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَی مُوسَی وَهَارُونَ﴾ بعد از اینگونه از تعبیرات مهربانانه میفرماید: ﴿إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ٭ إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِین﴾ خب این حکم عام است که در ذیل آن آیات رحمت آمده است ما اینچنین بندگان مومنمان را مورد عنایت قرار میدهیم خب آنهایی که اهل بصیرتند سلام را به وسیله پیغمبر(علیهم السلام) از ذات اقدس الهی دریافت میکنند اوساط از مستمعین آن حضرت سلام را از خود پیغمبر(علیهم السلام) دریافت میکنند دیگران بهره نازلتر میبرند اما گروهی که هنوز نه اهل عنادند نه اهل ایمان قرآن آنها را به اعتدال فرا میخواند فرمود که شما گوش بدهید ببینید حرف ما چیست ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ البته آنها که مومنند آنها موظفند خوب گوش بدهند تا ﴿زَادَهُمْ هُدی وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ﴾ ﴿وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً﴾ و مانند آن آنها هم برای مزید درجات ایمان هم باید استماع کنند گوش بدهند اما کسانی که هنوز مسئله برایشان روشن نشد وظیفهشان در استماع و انصات بیش از دیگران است
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ این انصات به معنای سکوت نیست اگر معنای سکوت بود خب قبل از استماع ذکر میشد یعنی ساکت باشید و گوش بدهید استماع بالاتر از سماع است بالاتر از سمع است یعنی گوش دادن نه تنها شنیدن بلکه گوش فرا دادن و تدبر کردن و فهمیدن فرق استماع و سماء همان فرق قدرت و اقتدار است در این گونه از موارد زیادی مبانی دلالت بر زیادی معانی میکند اگر اقتدار بالاتر از قدرت است استماع هم بالاتر از سمع است و بالاتر بودن او این است که با تدبر همراه است ﴿فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ این انصات اگر به معنی سکوت بود خب قبل از استماع ذکر میشد یعنی ساکت باشید تا زمینه استماع فراهم بشود بلکه این استماع به معنای انصات به معنای استماع مع السکوت است لذا بالاتر از استماع است مرتبه برتر است چون مرتبه برتر و بالاتر است بعد از او ذکر شده ﴿فَاسْتَمِعُوا﴾ یعنی گوش بدهید حالا خودتان هم زیر لب ممکن ذکری داشته باشید ممکن است چیزی هم بخوانید ولی ضمناً گوش هم بدهید اما انصات آن استماع برین و والا و کامل است وقتی انسان صد در صد گوش میدهد که هیچ چیزی زیر لب زمزمه نکند از این جهت چون انصات بالاتر از استماع است بعد از او ذکر شده است ﴿فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ چون هنوز مسئله ایمان مطرح نشد به صورت جزم نفرمود ﴿رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُون﴾ به این صورت نفرمود فرمود: ﴿لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ از این جهت این لعل اینجا با آن جزم فرق میکند گاهی استماع اگر انسان بفهمد کلام چه کسی را دارد گوش میدهد استماعش هم بیشتر میشود انصاتش هم بیشتر میشود پذیرشش هم بیشتر میشود گاهی انسان نظیر موسای کلیم(سلام الله علیه) در هنگام مناجات آن مرحله دارد که خدا میفرماید به اینکه ﴿وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَی﴾ من تو را انتخاب کردم گوش بده ببین من چه میگویم آن استماع محض است و هیچ لذتی همتای شنیدن صدای خدا و یا شهود جمال ذات اقدس الهی نیست آن استماع خاص است ﴿فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَی﴾ اما این استماع عام است که همه انسانها موظفند از کلام الهی طرفی ببندند آن کلمهای که دارد ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ هم همین است اینکه ما به قرآن میگوییم کلام الله نه یعنی کلامی است که انقضی عنه المبدا الان ما به سایر کتابها نمیگوییم این کلام فلان کس است میگوییم کتاب فلان کس است و اگر گفتیم کلام فلان مولف است از باب انقضی المبدا است لکن قرآن اینچنین نیست که انقضا انه المبداء باشد چون آن گوینده در زمان نیست گفتارش هم زمانمند نیست اگر گوینده در زمان نبود و گفتارش هم زمانمند نبود دیگر این انقضی عنه المبدا یعنی چه لذا الان که کسی کلام خدا را میشنود ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ بعد میگوید لبیک این یک زمینه است برای اینکه انسان از زمانمندی بالا برود و هم اکنون او را بشنوند اینکه که مرحوم شیخ بهایی نقل کرد و دیگران هم نقل کردهاند هم اهل سنت نقل کردند هم علمای ما نقل کردهاند وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) ﴿إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ یا وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) بعضی از جملههای قرآن را تکرار میکرد «حتی سمعتها من متکلمها» فرمود اینقدر من ﴿إِیِّاکَ نَعْبُدُ﴾ را تکرار کردم که گویی دارم از متکلمش میشنوم الان هم او حرف میزند چون آن وقتی گفت که زمانمند نبود که الان مثلاً اگر ما گفتیم که مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله علیه) فرموده بعد در کتابش نوشته این الان مکتوب اوست و اگر میگوییم کلام اوست از باب انقضی عنه المبدا است به علاقه ما کان میگوییم ولی اگر در یک مرحلهای یک نشئهای یک متکلمی باشد یک تکلمی باشد که زمانمند نباشد او انقضی عنه المبداء ندارد که و اگر انسان از زمان بالا آمد هم اکنون او را میشنود این چنین نیست بدنش در زمان است نه جان او این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود اولیای الهی کسانیاند که «قلوبهم فی الجنان واجسادهم فی العمل» همین است یعنی بدن آنها در نشئه دنیا مشغول کار است اما دلشان در بهشت است در بهشت که ﴿لاَ یَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَلاَ زَمْهَرِیراً﴾ اگر ماه و قمری نیست خب شب و روزی هم نیست و زمانی هم در کار نیست اگر مردان الهی «قلوبهم فی الجنان» اگر در بهشت ﴿لاَ یَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَلاَ زَمْهَرِیراً﴾ پس لیل و نهاری نیست شب و روزی نیست وقتی شب و روز نبود دیگر زمانی در کار نیست جان انسان این چنین است خب﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ بعد کم کم ذات اقدس الهی اول از ناحیه گوش آدم را تأمین میکند تغذیه میکند بعد به حرف میآورد چون بالأخره انسان حرف زدن از راه گوش یاد میگیرد اگر یک کودکی خدای ناکرده کر بود لال هم هست برای اینکه حرف زدن را که از راه چشم یاد نمیگیرد که این از راه گوش یاد میگیرد از راه گوش میشنود و یاد میگیرد و اگر از راه گوش این حرف را نشنید خب گفتن هم برای او مقدور نیست هر لالی کر هم هست اگر ذات اقدس الهی فرمود: ﴿فَاسْتَمِعُوا﴾ گوش بدهید یعنی کر نباشید وقتی آدم گوش داد حرف یاد گرفت بعد از آن فرمود حالا بگو ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ﴾ همیشه که آدم نباید مستمع باشد که یک وقتی هم باید متکلم باشد آنچه را که حالا یاد گرفتی، شنیدی همانها را اقرار کن ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ﴾ در جریان ﴿إِذَا قُرِئَ الْقُرْآن﴾ روی بیانی که قبلاً گذشت که فرمود به اینکه ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾ پس زمان خاصی برای قرائت قرآن نیست ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾ از آن طرف هم ﴿وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُدَّکِرٍ﴾ و اگر فرمود: ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾ از این طرف فرمود: ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ از آن طرف میگوید همیشه به یاد خدا باشید کسی که حالا مرتب گوش داد باید مرتب هم حرف بزند نه مرتب حرف بزند حرفی که مزاحم کار او باشد نه همه عالم صدای نغمه اوست بالأخره همه جا میتواند گوش بدهد دیگر اگر ﴿أَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ اَیْنَما تُوَلُّوا هم فثم کلام الله صوت الله همه چیز هم هست خب حالا ممکن انسان مشغول کشاورزی هم هست مشغول دامداری هم هست اما دارد آیه ﴿وَلَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُونَ﴾ را گوش میدهد همان که فکر میکند دارد آیه گوش میدهد گاهی به تعبیر مرحوم شیخ بهایی(رضوان الله علیه) انسان مشغول نیت کردن است این نیت او نیت به حمل اولی است و غفلت به حمل شایع است کسی بگوید چهار رکعت نماز ظهر به جا میآورم قربة الی الله موقع نماز ظهر یک تصوری میکند نه تصدیق بعد هم مشغول کارهای خودش میشود در نماز هر خاطرهای که باید بگذراند از ذهن میگذراند بعد هم میگوید «السلام علیکم و رحمة الله» خب آن نیت به حمل اولی است و غفلت به حمل شایع آنکه نیت نیست به تعبیر ایشان نیت انبعاث روح است دیدید یک مرغ پرواز میکند و کبوتری از یک لب بامی پرواز میکند آن بعثت آن انبعاث را میگویند نیت حالا اگر کسی در موقع نیت پرواز کرد از خلق خدا به طرف خدا بله این نیت نماز کرده است بعضی از بزرگان اهل معرفت میگوید من خجالت میکشم من چطوری بگویم «السلام علیکم و رحمه الله و برکاته» خجالت دارد این چرا خجالت دارد برای اینکه السلام علیکم را چه کسی میگوید؟ یک کسی که نبود و تازه وارد شد میگوید السلام علیکم الان ما که اینجا چند نفر دور هم نشستیم یکی از ماها برگردد به دیگری بگوید سلام علیکم خب طرف میخندد دیگر میگوید تو که پیش ما هستی، تو که پیش ما هستی که چه سلامی داری بکنی این السلام علیکم نماز برای غایبی است که شاهد میشود کسی نبود مسافرت کرده هجرت کرده «الصلاة معراج المؤمن» رفته جای دیگر حالا آمده به زمین به دیگران میگوید «السلام علیکم و رحمة الله» حالا اگر کسی که نرفته اصلاً به جای دیگر این چه السلام علیکمی دارد لذا آن بزرگواران میگویند که ما اصلا خجالت میکشیم بگوییم السلام علیکم خب حالا ما چطور خجالت میکشیم بگوییم سلام علیکم هر کدام ما وقتی وارد مسجد میشویم به دیگری سلام میکنیم خب و این امر معقولی است اما حالا که آمدیم نشستیم مدتی با هم داریم صحبت میکنیم بگوییم سلام علیکم این نمازی که اوله التکبیر و آخره التسلیم یعنی حالا که آدم معراجش تمام شده این سلام که نه ذکر است نه دعا این حرف است دیگر این سلامی که یک لحظه قبل حرام بود آخر این السلام علیکم نه دعاست نه ذکر خدا لذا در نماز اگر کسی بگوید السلام علیکم معصیت کرده نمازش را هم باطل کرده «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» این حرف آدم است این حرف آدمی است السلام علیکم یک وقت است میگوییم سلام الله دعا میکنیم جمله، جمله انشائیه است و دعا میکنیم بله آن دیگر اینکه مثل اینکه میگوییم ﴿سَلاَمٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ﴾ این را در حال نماز هم میتوانیم بگوییم در قنوت هم میتوانیم بگوییم اما این السلام علیک، السلام علیکم، السلام علینا اینها نه ذکر الله است و نه دعا چون اگر ذکر الله باشد خب در نماز ذکر خدا جاری است دعا باشد در نماز دعا جاری است این کلام آدمی است همین است که نماز را باطل میکند که اگر کسی عمداً بگوید السلام علیکم و رحمة الله در نماز بگوید این نمازش باطل شده است چون این کلام است نه دعاست و نه ذکر خب حالا ما که کنار هم نشستیم میتوانیم به یکدیگر بگوییم سلام علیکم مگر اینکه شوخی بکنیم وگرنه به طور جد که ما نمیتوانیم بگوییم سلام علیکم یک کسی که غایب است و وارد میشود به جد میگوید سلام علیکم اما ما که کنار هم هستیم که نمیتوانیم که بگوییم سلام علیکم آنها میگویند به اینکه نماز یک مهاجرت است یک معراج است این شخص رفته به معراج الهی آن سفرش برگشته برمیگردد در مردم میآید چون حالا که میخواهد وارد بشود میگوید السلام علینا، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته خب غرض آن است که اگر کسی اهل گوش باشد همه عالم آیات الهی است اهل چشم باشد همه عالم آیات الهی است ﴿أَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ خب چرا میگویند نافله را در حال حرکت به هر سمتی بخوانی صحیح است حال یک کسی اذان ظهر را گفتهاند و از منزل حرکت کرده تا مسجد برود حالا یا امام جماعت دیر میآید یا خودش امام جماعت است اول وقت نمیتواند بیاید برای اینکه عدهای میخواهند شرکت کنند یک هفت، هشت دقیقهای از اول اذان میگذرد تا مردم جمع بشوند نماز بخوانند این در این هشت ده دقیقهای که از منزل تا مسجد میرود این هشت رکعت نافله را در راه میخواند خب نافله را در راه میشود خواند دیگر به هر سمت رو کند قبله است نه اینکه در نافله قبله شرط نیست نافله قبله وسیعتر از قبله فریضه است خب هشت رکعت نماز را به هر سمت بخواند قبله است ﴿أَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ اگر فریضه در بعضی از حالات مثل حالت ضرورت مثل کسی که دیگر حالا آخر وقت است قبله را هم نمیداند نماز احتیاط بخواند چهار طرف بخواند آن هم وقت میگذرد یک طرف میخواند بر اساس ﴿أَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ نه اینکه قبله ساقط شده است قبله لازم است قبله در آن حال اوسع از قبله در حال اختیار است در صلات نافله این طور نیست که قبله شرط نباشد استقبال شرط نباشد استقبال شرط است منتها قبله به استقبال نماز نافله اوسع از استقبال نماز فریضه است ﴿أَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ اینکه فرمود: ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ﴾ یعنی صبح و شام این صبح و شام یا معنای ظاهریاش است یعنی صبح که کسی به یاد خدا باشد روز او تأمین است چون صبح اول روز است و برنامه روز را انسان در صبح تنظیم میکند و آصال اول شب است برنامه شب با ذکر آصال مشخص میشود یا نه کنایه از آن است که همیشه به یاد حق و به نام حق باش وقتی گفتند صبح و شام به نام حق است یعنی همیشه به نام حق است و اگر منظور ذکر زبانی باشد خب انسان از خیلی کارها باز میماند و شاید هم خسته میشود اما ذُکر باشد یاد خدا باشد نه نام خدا بر لب، نام خدا بر لب محدود است اما یاد خدا در دل این دیگر محدود نیست انسان دائماً میتواند به یاد خدا باشد خب حالا کسی که گوش داد حرف خدا را شنید از این به بعد اهل ذکر هم خواهد بود آنچه را که شنیده میگوید چه شنیده اگر موسای کلیم است ﴿فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَی﴾ شنیده او هم ﴿لِمَا یُوحَی﴾ را میخواند و اگر پیغمبر اسلام(علیهم الصلاة و علیهم السلام) است قرآن را شنیده قرآن را میخواند و اگر امت مرحومهاند پیام ثقلین را میشنوند همان پیام را میخوانند پس آن استماع برای این است که انسان بعد مسموع خود را مذکور کند نه مسموع را دفع کند ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ٭ وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَکُن مِنَ الْغَافِلِینَ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
چون مشرکین به وحی معتقد نبودند گفتار پیغمبر(ص) را افک و فریه میدانستند
انسانهای کامل مثل فرشتگان بدون سبق اذن چیزی را از خدا مسئلت نمیکنند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآیَةٍ قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَایُوحَی إِلَیَّ مِن رَبِّی هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ وَهُدی وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ٭ وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ٭ وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَکُن مِنَ الْغَافِلِینَ ٭ إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لاَیَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ﴾
چون مشرکین و معاندین به حقیقت وحی معتقد نبودند گفتار پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را که از طرف ذات اقدس الهی نقل میشد استوره و افک و فریه میدانستند میگفتند ﴿إِنْ هذَا إِلاّ إِفْکٌ افْتَرَاهُ﴾ بر اساس توهم و پندار باطل آنها وحی الهی افترا بود آنگاه این اجتبا معادل همان افترا خواهد بود فرمود اگر شما آیهای نیاوری بر اینها میگویند چرا فریه نبستی افترا نکردی اگر آیهای بیاوری که میگویند ﴿إِنْ هذَا إِلاّ إِفْکٌ افْتَرَاهُ﴾ و اگر آیهای نیاوری میگویند ﴿لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا﴾ بنابراین این اجتبا همان اختلاف و افتراء و اجتباء و امثال و ذلک است که با سایر حرفهای آنها بتوانند هماهنگ باشند پاسخی که وجود مبارک پیغمبر(علیهم السلام) به اینها عطا کرد و دستور ذات اقدس الهی این بود که اولاً این وحی است و ثانیاً من تابعم حتی پیشنهاد هم نمیدهم دعا و درخواست و مسئلت یک راه است پیشنهاد چیز دیگر است پیشنهاد معنایش آن است که شما اگر این کار را بکنید مثلاً مصلحت است و مانند آن پیغمبر(علیهم السلام) اقتراح و پیشنهاد هم مطرح نمیکند درخواست و اظهار عجز یک کمال است آن هم البته به اذن خداست چون انسانهای کامل مثل فرشتگان بدون سبق اذن چیزی را از خدا مسئلت نمیکنند ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ دعای اینها هم مسبوق به اذن الهی است ﴿إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَایُوحَی إِلَیَّ مِن رَبِّی﴾ و چون قرآن کریم برای همه انسانهاست اعم از اولیای الهی و علما و افراد متوسط اعم از کسانی که اهل شهودند یا اهل برهانند یا اهل استماع لذا فرمود: ﴿هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ﴾ این بصیرت و شهود است برای کسانی که اهل عین الیقیناند البته این چون سبب بصیرت است میتوان براساس علاقه سببیت و مسببیت بصیرت را بر خود قرآن حمل کرد که بگوییم ﴿هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ﴾ آنها که اهل شهودند نظیر حارثةبنزید و مانند آن قرآن برای آنها بصیرت است همانهایی که در خطبه نهج البلاغه وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) درباره آنها فرمود: «هم و النار کمن قد رآها و هم فیها معذبون» آن گروه و بالاتر از آن گروه که ﴿لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾ برای این گروهها قرآن بصیرت است برای افرادی که اهل استدلال و برهاناند راه حکمت و کلام را طی میکنند برای آنها هدایت است یعنی برهان است برای اولیا بصیرت است و اگر کسی نه اهل ولایت بود و نه اهل برهان نه اهل شهود بود نه اهل استدلال فقط از راه تلقی صحیح باور دارد به برهان اجمالی بسنده میکند برای آنها رحمت است این رحمت یک رحمت عامی است که با بصیرت و هدایت همراه است قهراً قرآن کریم برای اولیای الهی بصیرت رحمت آمیخته با بصیرت است برای علما رحمت آمیخته با هدایت است برای توده مردم رحمت است برای اینکه اینها نه مانند حارثةبنزید و سایر اولیا اهل شهودند که بشود بصیرت و نه مانند علما و فقها و حکما و متکلمین اهل استدلالند که بشود هدایت فقط اهل باورند با یک برهان اجمالی بنابراین این رحمت گاهی همراه با بصیرت و هدایت است مانند قسم اول و دوم گاهی فقط رحمت مطلقه است که برای توده مومنین است درباره کسانی که حالا یا از راه شهود و یا از راه برهان و یا از راه ایمان این معارف را پذیرفتند قرآن یقیناً برای آنها رحمت است دیگر لعل و امثال و ذلک نیست چون اینها به مقصد نزدیکند ولی برای دیگرانی که تازه از راه میرسند در حد لعل یاد میکنند نسبت به دیگران میفرماید ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ پس برای کسانی که با شهودشان یا با برهانشان یا با ایمانشان در راهند دارند راه را ادامه میدهند و به مقصد نزدیکند اگر این شرایط را حفظ بکنند یعنی مادامی که ایمانشان محفوظ باشد رحمت برای آنها یقینی است چون تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است حدوثا و بقائا اگر گفتند صل خلف العادل یعنی یا «صل خلف من تثق بالدینه» و یک عملی باشد امتداد دار و مرکب از اجزا و شرایط و زمانمند لازمهاش این است که حدوث این به حدوث او وابسته است بقاء این به بقا آن وابسته است وقتی در عرف گفتند صل خلف العادل یا صل خلف من تثق بالدینه معنایش این است که این نماز ظهرتان که چهار رکعت است به کسی اقتدا کنید که به دین او وثوق دارید در مقام حدوث در رکعت اول اطمینان داشتید این شخص عادل است و موثق است به او اقتدا کردید در رکعت دوم برای شما ثابت شده است که یا کشف شده است یا از غفلت به در آمدید یا نه او کاری کرده است که عدل او و وثاقت او رخت بربست چون در اینگونه از موارد فهم عرفی این است که اقتدا که یک عمل زمانمند است به یک امام عادل انسان اقتداء میکند حدوث صحت اقتدا به حدوث عدالت است بقای صحت اقتدا به بقای عدالت است این چنین نیست که اگر حدوثاً عادل بود و بقائاً عادل نبود اقتدا صحیح باشد این مطابق فهم عرف است اگر گفته شد ﴿هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ وَهُدی وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾ یعنی مادامی که این ایمان هست بصیرت و هدایت و رحمت هست و اگر ـ معاذ الله ـ به ضدش تبدیل شده است دیگر بصیرت و هدایت و رحمت رخت بر میبندد
پرسش ...
پاسخ: بله دیگر چون دارای انوار فراوانی است آنها چون جنس است با جنگ هماهنگ است آنها هم در حقیقت معنای جنسی و جمعی را دارد خب اما کسانی که تازه از راه رسیدهاند هنوز ایمانی نیاوردند میفرماید شما خوب گوش بدهید و درک کنید تا زمینه رحمت فراهم بشود اینکه فرمود: ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ در برابر آن گروه که حرفشان این بود ﴿مَا هذَا إِلاّ إِفْکٌ مُفْتَری﴾ یا میگفتند ﴿لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا﴾ قرآن میفرماید نه ما ادعایمان این است که این بصیرت است و هدایت است و رحمت شما میگویید فریه است افک است و اسطوره خب گوش بدهید ببینید چه میگوید این دعوت به عدل احسان است کسانی که در مجلس پیغمبر(علیهم السلام) شرکت میکردند آنها چند گروه بودند عدهای معاندین بودند که تصمیمها را گرفتند تصمیمها را در خارج و محفلهای خودشان میگرفتند میآمدند به پیغمبر(علیهم السلام) فقط تهمت بزنند اهانت کنند عدهای هم نه باور داشتند و میآمدند استفاده کنند و عدهای هم بی طرف بودند میآمدند ببینند که خلاصه فرمایش حضرت چیست اینهایی که میآمدند برای اینکه بفهمند خب فرمود: ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ بعد داوری کنید ﴿لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ و مانند آنهایی که میآمدند برای لجاج و عناد که حرف خودشان را ارائه کنند درباره آنها فرمود: ﴿وَیَعْلَمَ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِنَا﴾ وقتی یک عدهای میآیند که حرف خودشان را بزنند نه حرف تو را گوش بدهند آنگاه پاسخ خاص خود آنها را به این سبک به این سبک به این سبک بیان کنید فرمود: ﴿وَیَعْلَمَ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِنَا﴾ اینها نمیآیند که حرف تو را گوش بدهند که اینها میآیند حرف خودشان را بزنند اما آنها که آمدند تحقیق کردند باورشان شد و فهمیدند که این معجزه است و ایمان آوردند میآیند استفاده کنند درباره این گروهی همانطوری که در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت فرمود: ﴿وَإِذَا جَاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ﴾ فرمود اینهای که میآیند در مجلس تفسیر تو علم تو و برهان تو قبل از شروع به بحث به اینها سلام کن البته همان طوری که قرآن برای یک عده بصیرت است برای یک عده هدایت است برای توده مردم رحمت سلام هم همین سه قسم است بعضیها این سلام را از من دریافت میکنند یعنی سلام مرا به اینها برسان و آنها میدانند که تو مبلغ از طرف خدایی که سلام خدا را به اینها برسانی ﴿وَإِذَا جَاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ یعنی سلام الله علیکم چون ذات اقدس الهی سلامش را بر مومنین رسانده است در جریان حضرت نوح و انبیا و اولیای دیگر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) که سلام میفرستد درباره بعضی از این بزرگان که سلام میفرستد فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَی مُوسَی وَهَارُونَ﴾ بعد از اینگونه از تعبیرات مهربانانه میفرماید: ﴿إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ٭ إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِین﴾ خب این حکم عام است که در ذیل آن آیات رحمت آمده است ما اینچنین بندگان مومنمان را مورد عنایت قرار میدهیم خب آنهایی که اهل بصیرتند سلام را به وسیله پیغمبر(علیهم السلام) از ذات اقدس الهی دریافت میکنند اوساط از مستمعین آن حضرت سلام را از خود پیغمبر(علیهم السلام) دریافت میکنند دیگران بهره نازلتر میبرند اما گروهی که هنوز نه اهل عنادند نه اهل ایمان قرآن آنها را به اعتدال فرا میخواند فرمود که شما گوش بدهید ببینید حرف ما چیست ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ البته آنها که مومنند آنها موظفند خوب گوش بدهند تا ﴿زَادَهُمْ هُدی وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ﴾ ﴿وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً﴾ و مانند آن آنها هم برای مزید درجات ایمان هم باید استماع کنند گوش بدهند اما کسانی که هنوز مسئله برایشان روشن نشد وظیفهشان در استماع و انصات بیش از دیگران است
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ این انصات به معنای سکوت نیست اگر معنای سکوت بود خب قبل از استماع ذکر میشد یعنی ساکت باشید و گوش بدهید استماع بالاتر از سماع است بالاتر از سمع است یعنی گوش دادن نه تنها شنیدن بلکه گوش فرا دادن و تدبر کردن و فهمیدن فرق استماع و سماء همان فرق قدرت و اقتدار است در این گونه از موارد زیادی مبانی دلالت بر زیادی معانی میکند اگر اقتدار بالاتر از قدرت است استماع هم بالاتر از سمع است و بالاتر بودن او این است که با تدبر همراه است ﴿فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ این انصات اگر به معنی سکوت بود خب قبل از استماع ذکر میشد یعنی ساکت باشید تا زمینه استماع فراهم بشود بلکه این استماع به معنای انصات به معنای استماع مع السکوت است لذا بالاتر از استماع است مرتبه برتر است چون مرتبه برتر و بالاتر است بعد از او ذکر شده ﴿فَاسْتَمِعُوا﴾ یعنی گوش بدهید حالا خودتان هم زیر لب ممکن ذکری داشته باشید ممکن است چیزی هم بخوانید ولی ضمناً گوش هم بدهید اما انصات آن استماع برین و والا و کامل است وقتی انسان صد در صد گوش میدهد که هیچ چیزی زیر لب زمزمه نکند از این جهت چون انصات بالاتر از استماع است بعد از او ذکر شده است ﴿فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ چون هنوز مسئله ایمان مطرح نشد به صورت جزم نفرمود ﴿رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُون﴾ به این صورت نفرمود فرمود: ﴿لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ از این جهت این لعل اینجا با آن جزم فرق میکند گاهی استماع اگر انسان بفهمد کلام چه کسی را دارد گوش میدهد استماعش هم بیشتر میشود انصاتش هم بیشتر میشود پذیرشش هم بیشتر میشود گاهی انسان نظیر موسای کلیم(سلام الله علیه) در هنگام مناجات آن مرحله دارد که خدا میفرماید به اینکه ﴿وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَی﴾ من تو را انتخاب کردم گوش بده ببین من چه میگویم آن استماع محض است و هیچ لذتی همتای شنیدن صدای خدا و یا شهود جمال ذات اقدس الهی نیست آن استماع خاص است ﴿فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَی﴾ اما این استماع عام است که همه انسانها موظفند از کلام الهی طرفی ببندند آن کلمهای که دارد ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ هم همین است اینکه ما به قرآن میگوییم کلام الله نه یعنی کلامی است که انقضی عنه المبدا الان ما به سایر کتابها نمیگوییم این کلام فلان کس است میگوییم کتاب فلان کس است و اگر گفتیم کلام فلان مولف است از باب انقضی المبدا است لکن قرآن اینچنین نیست که انقضا انه المبداء باشد چون آن گوینده در زمان نیست گفتارش هم زمانمند نیست اگر گوینده در زمان نبود و گفتارش هم زمانمند نبود دیگر این انقضی عنه المبدا یعنی چه لذا الان که کسی کلام خدا را میشنود ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ بعد میگوید لبیک این یک زمینه است برای اینکه انسان از زمانمندی بالا برود و هم اکنون او را بشنوند اینکه که مرحوم شیخ بهایی نقل کرد و دیگران هم نقل کردهاند هم اهل سنت نقل کردند هم علمای ما نقل کردهاند وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) ﴿إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ یا وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) بعضی از جملههای قرآن را تکرار میکرد «حتی سمعتها من متکلمها» فرمود اینقدر من ﴿إِیِّاکَ نَعْبُدُ﴾ را تکرار کردم که گویی دارم از متکلمش میشنوم الان هم او حرف میزند چون آن وقتی گفت که زمانمند نبود که الان مثلاً اگر ما گفتیم که مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله علیه) فرموده بعد در کتابش نوشته این الان مکتوب اوست و اگر میگوییم کلام اوست از باب انقضی عنه المبدا است به علاقه ما کان میگوییم ولی اگر در یک مرحلهای یک نشئهای یک متکلمی باشد یک تکلمی باشد که زمانمند نباشد او انقضی عنه المبداء ندارد که و اگر انسان از زمان بالا آمد هم اکنون او را میشنود این چنین نیست بدنش در زمان است نه جان او این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود اولیای الهی کسانیاند که «قلوبهم فی الجنان واجسادهم فی العمل» همین است یعنی بدن آنها در نشئه دنیا مشغول کار است اما دلشان در بهشت است در بهشت که ﴿لاَ یَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَلاَ زَمْهَرِیراً﴾ اگر ماه و قمری نیست خب شب و روزی هم نیست و زمانی هم در کار نیست اگر مردان الهی «قلوبهم فی الجنان» اگر در بهشت ﴿لاَ یَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَلاَ زَمْهَرِیراً﴾ پس لیل و نهاری نیست شب و روزی نیست وقتی شب و روز نبود دیگر زمانی در کار نیست جان انسان این چنین است خب﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ بعد کم کم ذات اقدس الهی اول از ناحیه گوش آدم را تأمین میکند تغذیه میکند بعد به حرف میآورد چون بالأخره انسان حرف زدن از راه گوش یاد میگیرد اگر یک کودکی خدای ناکرده کر بود لال هم هست برای اینکه حرف زدن را که از راه چشم یاد نمیگیرد که این از راه گوش یاد میگیرد از راه گوش میشنود و یاد میگیرد و اگر از راه گوش این حرف را نشنید خب گفتن هم برای او مقدور نیست هر لالی کر هم هست اگر ذات اقدس الهی فرمود: ﴿فَاسْتَمِعُوا﴾ گوش بدهید یعنی کر نباشید وقتی آدم گوش داد حرف یاد گرفت بعد از آن فرمود حالا بگو ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ﴾ همیشه که آدم نباید مستمع باشد که یک وقتی هم باید متکلم باشد آنچه را که حالا یاد گرفتی، شنیدی همانها را اقرار کن ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ﴾ در جریان ﴿إِذَا قُرِئَ الْقُرْآن﴾ روی بیانی که قبلاً گذشت که فرمود به اینکه ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾ پس زمان خاصی برای قرائت قرآن نیست ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾ از آن طرف هم ﴿وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُدَّکِرٍ﴾ و اگر فرمود: ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾ از این طرف فرمود: ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ از آن طرف میگوید همیشه به یاد خدا باشید کسی که حالا مرتب گوش داد باید مرتب هم حرف بزند نه مرتب حرف بزند حرفی که مزاحم کار او باشد نه همه عالم صدای نغمه اوست بالأخره همه جا میتواند گوش بدهد دیگر اگر ﴿أَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ اَیْنَما تُوَلُّوا هم فثم کلام الله صوت الله همه چیز هم هست خب حالا ممکن انسان مشغول کشاورزی هم هست مشغول دامداری هم هست اما دارد آیه ﴿وَلَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُونَ﴾ را گوش میدهد همان که فکر میکند دارد آیه گوش میدهد گاهی به تعبیر مرحوم شیخ بهایی(رضوان الله علیه) انسان مشغول نیت کردن است این نیت او نیت به حمل اولی است و غفلت به حمل شایع است کسی بگوید چهار رکعت نماز ظهر به جا میآورم قربة الی الله موقع نماز ظهر یک تصوری میکند نه تصدیق بعد هم مشغول کارهای خودش میشود در نماز هر خاطرهای که باید بگذراند از ذهن میگذراند بعد هم میگوید «السلام علیکم و رحمة الله» خب آن نیت به حمل اولی است و غفلت به حمل شایع آنکه نیت نیست به تعبیر ایشان نیت انبعاث روح است دیدید یک مرغ پرواز میکند و کبوتری از یک لب بامی پرواز میکند آن بعثت آن انبعاث را میگویند نیت حالا اگر کسی در موقع نیت پرواز کرد از خلق خدا به طرف خدا بله این نیت نماز کرده است بعضی از بزرگان اهل معرفت میگوید من خجالت میکشم من چطوری بگویم «السلام علیکم و رحمه الله و برکاته» خجالت دارد این چرا خجالت دارد برای اینکه السلام علیکم را چه کسی میگوید؟ یک کسی که نبود و تازه وارد شد میگوید السلام علیکم الان ما که اینجا چند نفر دور هم نشستیم یکی از ماها برگردد به دیگری بگوید سلام علیکم خب طرف میخندد دیگر میگوید تو که پیش ما هستی، تو که پیش ما هستی که چه سلامی داری بکنی این السلام علیکم نماز برای غایبی است که شاهد میشود کسی نبود مسافرت کرده هجرت کرده «الصلاة معراج المؤمن» رفته جای دیگر حالا آمده به زمین به دیگران میگوید «السلام علیکم و رحمة الله» حالا اگر کسی که نرفته اصلاً به جای دیگر این چه السلام علیکمی دارد لذا آن بزرگواران میگویند که ما اصلا خجالت میکشیم بگوییم السلام علیکم خب حالا ما چطور خجالت میکشیم بگوییم سلام علیکم هر کدام ما وقتی وارد مسجد میشویم به دیگری سلام میکنیم خب و این امر معقولی است اما حالا که آمدیم نشستیم مدتی با هم داریم صحبت میکنیم بگوییم سلام علیکم این نمازی که اوله التکبیر و آخره التسلیم یعنی حالا که آدم معراجش تمام شده این سلام که نه ذکر است نه دعا این حرف است دیگر این سلامی که یک لحظه قبل حرام بود آخر این السلام علیکم نه دعاست نه ذکر خدا لذا در نماز اگر کسی بگوید السلام علیکم معصیت کرده نمازش را هم باطل کرده «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» این حرف آدم است این حرف آدمی است السلام علیکم یک وقت است میگوییم سلام الله دعا میکنیم جمله، جمله انشائیه است و دعا میکنیم بله آن دیگر اینکه مثل اینکه میگوییم ﴿سَلاَمٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ﴾ این را در حال نماز هم میتوانیم بگوییم در قنوت هم میتوانیم بگوییم اما این السلام علیک، السلام علیکم، السلام علینا اینها نه ذکر الله است و نه دعا چون اگر ذکر الله باشد خب در نماز ذکر خدا جاری است دعا باشد در نماز دعا جاری است این کلام آدمی است همین است که نماز را باطل میکند که اگر کسی عمداً بگوید السلام علیکم و رحمة الله در نماز بگوید این نمازش باطل شده است چون این کلام است نه دعاست و نه ذکر خب حالا ما که کنار هم نشستیم میتوانیم به یکدیگر بگوییم سلام علیکم مگر اینکه شوخی بکنیم وگرنه به طور جد که ما نمیتوانیم بگوییم سلام علیکم یک کسی که غایب است و وارد میشود به جد میگوید سلام علیکم اما ما که کنار هم هستیم که نمیتوانیم که بگوییم سلام علیکم آنها میگویند به اینکه نماز یک مهاجرت است یک معراج است این شخص رفته به معراج الهی آن سفرش برگشته برمیگردد در مردم میآید چون حالا که میخواهد وارد بشود میگوید السلام علینا، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته خب غرض آن است که اگر کسی اهل گوش باشد همه عالم آیات الهی است اهل چشم باشد همه عالم آیات الهی است ﴿أَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ خب چرا میگویند نافله را در حال حرکت به هر سمتی بخوانی صحیح است حال یک کسی اذان ظهر را گفتهاند و از منزل حرکت کرده تا مسجد برود حالا یا امام جماعت دیر میآید یا خودش امام جماعت است اول وقت نمیتواند بیاید برای اینکه عدهای میخواهند شرکت کنند یک هفت، هشت دقیقهای از اول اذان میگذرد تا مردم جمع بشوند نماز بخوانند این در این هشت ده دقیقهای که از منزل تا مسجد میرود این هشت رکعت نافله را در راه میخواند خب نافله را در راه میشود خواند دیگر به هر سمت رو کند قبله است نه اینکه در نافله قبله شرط نیست نافله قبله وسیعتر از قبله فریضه است خب هشت رکعت نماز را به هر سمت بخواند قبله است ﴿أَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ اگر فریضه در بعضی از حالات مثل حالت ضرورت مثل کسی که دیگر حالا آخر وقت است قبله را هم نمیداند نماز احتیاط بخواند چهار طرف بخواند آن هم وقت میگذرد یک طرف میخواند بر اساس ﴿أَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ نه اینکه قبله ساقط شده است قبله لازم است قبله در آن حال اوسع از قبله در حال اختیار است در صلات نافله این طور نیست که قبله شرط نباشد استقبال شرط نباشد استقبال شرط است منتها قبله به استقبال نماز نافله اوسع از استقبال نماز فریضه است ﴿أَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ اینکه فرمود: ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ﴾ یعنی صبح و شام این صبح و شام یا معنای ظاهریاش است یعنی صبح که کسی به یاد خدا باشد روز او تأمین است چون صبح اول روز است و برنامه روز را انسان در صبح تنظیم میکند و آصال اول شب است برنامه شب با ذکر آصال مشخص میشود یا نه کنایه از آن است که همیشه به یاد حق و به نام حق باش وقتی گفتند صبح و شام به نام حق است یعنی همیشه به نام حق است و اگر منظور ذکر زبانی باشد خب انسان از خیلی کارها باز میماند و شاید هم خسته میشود اما ذُکر باشد یاد خدا باشد نه نام خدا بر لب، نام خدا بر لب محدود است اما یاد خدا در دل این دیگر محدود نیست انسان دائماً میتواند به یاد خدا باشد خب حالا کسی که گوش داد حرف خدا را شنید از این به بعد اهل ذکر هم خواهد بود آنچه را که شنیده میگوید چه شنیده اگر موسای کلیم است ﴿فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَی﴾ شنیده او هم ﴿لِمَا یُوحَی﴾ را میخواند و اگر پیغمبر اسلام(علیهم الصلاة و علیهم السلام) است قرآن را شنیده قرآن را میخواند و اگر امت مرحومهاند پیام ثقلین را میشنوند همان پیام را میخوانند پس آن استماع برای این است که انسان بعد مسموع خود را مذکور کند نه مسموع را دفع کند ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ٭ وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَکُن مِنَ الْغَافِلِینَ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است