- 767
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 130 تا 134 سوره اعراف
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 130 تا 134 سوره اعراف"
برای تکامل انسان قرآن کریم هم معرفت را و هم عقیدت را لازم میداند
معرفت و علم مقدمه است برای عقیده و ایمان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَفِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ٭ فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِه وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ ٭ وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنینَ ٭ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْمًا مُجْرِمینَ ٭ وَ لَمّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنی إِسْرائیلَ﴾
برای تکامل انسان قرآن کریم هم معرفت را و هم عقیدت را لازم میداند اولاً شناخت صحیح از جهان که این منشأ پیدایش عالم و آدم چیست و بعد هم برابر این معرفت عقیده پیدا کند چون معرفت و علم مقدمه است برای عقیده و ایمان و اگر معرفت و علم بود و ایمان نبود چنین علمی حجت است برای انسان نه نور باشد و مشکل انسان را حل کند اگر معرفت نبود و جهل بود منشأ عقیدههای باطل و خرافی است و اگر معرفت بود ولی ایمان نبود میشود حجت علی الانسان پس این دو امر را قرآن کریم کنار هم ذکر میکند لذا براهین توحیدی را اول یاد میکند بعد دعوت به ایمان.
مطلب دوم آن است که فرعون گرچه گفت: ﴿إِنّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ﴾ یعنی ما فعلاً بر اینها مسلطیم اما منظور این نیست که ما فعلاً مسلطیم بعداً هم اینها اگر بخواهند مشکلی ایجاد بکنند ما فرزندانشان را میکشیم بلکه هماکنون تصمیم گرفتند که قائله اینها را ختم بکنند و این فساد را به گمان خودشان بردارند و دلیل اینکه چنین تصمیمی را گرفتند این است که گفتند: ﴿إِنّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ﴾ یک چنین قدرتی داریم مشاوران سیاسی فرعون به او گفتند که الآن اینها دارند فساد میکنند ﴿أَ تَذَرُ مُوسی وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی اْلأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ﴾ اینها گفتند نه ما همین الآن قادریم و تصمیم میگیریم نه اینکه الآن که قادریم بعداً جلوی فسادشان را میگیریم آنها مشاوران سیاسی فرعون آنها الآن دارند فساد میکنند به زعم آنها.
مطلب دیگر آن است که برخی از مفسرین گفتهاند ﴿وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ﴾ یعنی تو را و آن بتها و مجسمههایی که به صورت تو ساختهاند و آن مجسمهها را تکریم میکنند برای اینکه به تو نزدیک بشوند موسی و قوم موسی اینها را اهانت میکنند یعنی نه تنها تو را بلکه آن مجسمهها و بتهایی که به صورت تو تراشیده شد و مردم آن بتها را عبادت میکنند تا به تو نزدیک بشوند متقرب بشوند آنها را هم مورد تحقیر قرار میدهند که اگر معنا این باشد دیگر نمیشود استفاده کرد که خود فرعون بتپرست بود ظاهراً معنا این نیست. اما این آیه محل بحث یعنی آیه 130 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که محل بحث است ذات اقدس الهی این قصه را با سوگند یاد کرد فرمود ما تحقیقاً این کار را کردیم ﴿وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَفِرْعَوْنَ﴾ ما یقیناً این کار را کردیم با سوگند و ممکن است که بنیاسرائیل اگر مزرع و مرتعی داشتند از این عذاب الهی مصون مانده باشند چون حادثه اگر طبیعی باشد اگر باران بیاید همه جا میآید و اگر خشکسالی است برای همه است لکن اگر صبغه اعجاز داشت هر جایی را که خدا بخواهد باران میبارد و هر جا که نخواست نمیبارد نظیر اینکه ﴿سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ﴾ آن تندبادی که آمده است فقط کفار را از بین میبرد به مؤمن کار نداشت اگر یک چیزی امر عادی باشد خب به همه میرسد یکسان به همه میرسد اما اگر معجزه باشد ممکن است که دامنگیر تبهکاران باشد و کاری به مؤمن نداشته باشد لذا ممکن است در همان سالها بنیاسرائیل معذّب نبودند ولی آل فرعون در عذاب بودند ﴿وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ﴾.
مطلب دیگر آن است که هر سالی که قحطی و خشکسالی باشد میگویند سنه اما اگر نعمت فراوان باشد نمیگویند سنه سرّش آن است که آن نادر تاریخی میشود آن فراوانی که غالب سالهاست آن دیگر شهرتی پیدا نمیکند آن دیگر تاریخ نمیشود یک سال که قحطی افتاد یا گرسنگی میگویند سال مجاعه یا سنه مجاعه از این جهت سالها یا عادی است یا فوق عادی است یا دون عادی است اگر عادی و فوق عادی باشد چون فوق عادی هم فراوان است منتها به فراوانی عادت نیست نمیگویند سنه اما اگر قحطی باشد چون خیلی کم است میگویند سنه پس اگر چنانچه از قحطی به سنه یاد شده است روی این جهت است گرچه برخیها همانطوری که در مجمعالبیان ملاحظه فرمودید نقل کردهاند که سنه یعنی قحطی نه سال قحطی ﴿وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ﴾ تا متذکر بشوند که این نعمتها به دست فرعون نیست که بگوید: ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ یا ﴿مَا عَلِمْتُ لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرِی﴾ بلکه منشأ این نعم ذات اقدس الهی است ضعف مردم از نظر مقاومت بوسیله این آیهٴ 131 مشخص میشود در این آیه هم حرفهایی که در این آیه به کار رفت هم موادی که در این آیه به کار رفت هم صوری که در این آیه به کار رفت هم چهره برخی از کلماتی که در این آیه به کار رفت از چهار جهت نشان میدهد که بین حسنه و سیئه فرق است بین رحمت و غضب فرق است بین نعمت و قحطی و خشکسالی فرق است برای اینکه درباره رفاه و نعمت و حسنه این چهار خصوصیت را رعایت فرمود: ﴿فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِه﴾ درباره سیئه چهار جهت مقابل را رعایت فرمود ﴿وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ﴾ فرمود اگر اینها از رفاه و فراوانی و ارزانی برخوردار شدند میگویند اینها در اثر لیاقت ماست شایستگی ماست خودمان تلاش و کوشش کردیم یا عزیز هستیم از نژاد برتر هستیم و مانند آن و اگر گرانی و قحطی تنگدستی تنگنایی تهیدستی و مانند آن از دشواریهای دنیا به اینها برسد اینها روی تطیّری که دارند میگویند روی نحوست موسی و مؤمنین است اینها یک قوم نحسی هستند ـ معاذ الله ـ و نحوست اینها باعث شده که ما گرفتار قحطی و گرانی و کمیابی شدیم آن عناوین چهارگانه این است که در طرف حسنه این چهار نکته ملحوظ شد حرف شرطش اذا است که نشانه تحقق است نه شک مثل إن نیست اذا را برای شرط میآورند و إن را هم برای شرط میآورند اما آن شرط محقق است این یک شرط مشکوک و معنای ظرفیت را هم بدهد باز همراه با تحقق است این یک، تعبیر به جاء کرده است به فعل ماضی که نشانه تحقق است این دو، ماده او که مجئ او آمدن است وقتی یک شی میآید به تمامه میآید دیگر پس ماده آمدن به کار رفت با صورت فعل ماضی اذا هم که نشانه تحقق است اذا نشانه تحقق یک، مجئ که ماده است نشانه آمدن است دو، هیأت فعل ماضی هم نشانه تحقق است سه، حسنه هم که همانطوری که در بحث دیروز اشاره شد با الف و لام یاد شده است این چهار، در مقابل چهار نکته منفی به کار برد فرمود و (و ان) که نشانه شک است دیگر نفرمود اذا این یک، از ماده اصابه استفاده کرد نه از ماده مجئ اصابه یعنی برخورد کردن وقتی یک چیزی برخورد میکند همه آن چیز برخورد نمیکند که یک گوشهاش برخورد میکند گاهی ممکن است که احاطه کند بگیرد اما وقتی گفتند برخورد کرد یعنی گوشه این با او تماس گرفت و از هیأت فعل مضارع هم استفاده شده است که نشانه تحقق نیست آنجا ماضی بود اینجا مضارع است آنجا مجئ بود اینجا اصابه است سیئه هم همانطوری که در بحث دیروز اشاره شد است نکره ذکر شده نه معرفه خب این نشانه آن است که چنین گروهی در برابر نعمتهای الهی که یقینی و قطعی است خودشان را مستحق میبینند اما اگر اندک مصیبتی به اینها برسد اینها شروع میکنند به خرافات و بدقدمی و نحس بودن ﴿یَطَّیَّرُوا بِمُوسَی وَمَنْ مَعَهُ﴾.
مطلب بعدی آن است که این خرافات در اقوام و امم گذشته بود قبل از جریان موسای کلیم(سلام الله علیه) بر اساس ﴿تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ به اینها منتقل شده است سورهٴ مبارکهٴ «نمل» آیهٴ 45 به بعد این است ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ فَإِذا هُمْ فَریقانِ یَخْتَصِمُونَ ٭ قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ٭ قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ﴾ خب این برای قبل از قوم موسای کلیم(سلام الله علیه) بود اینکه انبیا را نحس میدانستند مؤمنین را نحس میدانستند پیروان آنها را نحس میدانستند این از دیرزمان کفار و مشرکان و مسرفین و مطرفین و طاغیان بود تا رسید به آل فرعون و همچنین ادامه داشت تا این عصرهای اخیر و زمانهای اخیر قبل از انقلاب و عصر پهلوی هم اینچنین بود مؤمنین را نحس میدانستند روحانیت را نحس میدانستند میگفتند اگر یک روحانی سوار اتومبیل بشود اتومبیل خراب میشود عدهای هم باور کرده بودند زمان رضاخان اینطور بود این فکر ثمود این فکر فرعون این فکر سایر تبهکاران ادامه داشت بر اساس ﴿تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ پاسخی که انبیای الهی به این خرافات میدهند میفرمایند اولاً در جهان چیزی نحس نیست عالم بر اساس لطف و مهر الهی اداره میشود این یک، اگر جایی شرّ و بدی است منشأش خود انسان تبهکار است نه جای دیگر پس. نشأ نحس خود این انسان است این است که قرآن کریم میفرماید نحس خود شمایید اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «یس» آنها که ادعای نحس بودن مؤمنین را داشتند در آیهٴ هجده سورهٴ «یس» ﴿قالُوا إِنّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنّا عَذابٌ أَلیمٌ ٭ قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ﴾ این نحس بودن شما با خود شماست این تشئم با خود شماست البته چون بد رفتارید ذات اقدس الهی هم به شما کیفر میدهد لذا من عندالله هست منالله نیست من عندالله است مثل اینکه نسیمی میوزد و بوی بد کنیف را ظاهر میکند.
پرسش ...
پاسخ: حالا آن هم یک روایتی است که به خواست خدا میخوانیم که از وجود مبارک حضرت هادی(سلام الله علیه) است این ﴿فِی یَوْمٍ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ﴾ که در قرآن کریم هست آن روز از ایامالله بود و بسیار روز پربرکت بود برای پیغمبر آن عصر و مؤمنین نسبت به این کفاری که گرفتار عذاب شدند ﴿فِی یَوْمٍ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ﴾ شد وگرنه همان روز روز پربرکت بود برای مؤمنین چون روز پیروزی مؤمنین است این 22 بهمن روز نحس بود برای آلپهلوی در حالی که جزء ایام الله است برای مؤمنین اینطور است حالا میخوانیم آن روایت را به خواست خدا. ﴿قالُوا إِنّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنّا عَذابٌ أَلیمٌ ٭ قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَ إِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ﴾ لذا حضرت صالح(سلام الله علیه) به قوم خود یعنی ثمود که آنها گفتند: ﴿قَالُوا اطَّیَّرْنَا بِکَ﴾ ﴿قَالَ طَائِرُکُمْ عِندَ اللَّهِ﴾ منشأ این نحس خود شمایید و این از نحوه کیفر دادن ذات اقدس الهی نشأت میگیرد «بد کنی بد آیدت جف القلم». خب پس نحس از خود انسان نشأت میگیرد یک وقت است انسان مبارک است نظیر مسیح و روح خدا(سلام الله علیه) ﴿وَ جَعَلَنی مُبارَکًا أَیْنَ ما کُنْتُ﴾ ای نفعک در روایت آن ﴿مُبَارَکاً﴾ به نفعک تصریح شده است وجود مبارک عیسی(سلام الله علیه) که میفرماید: ﴿وَ جَعَلَنی مُبارَکًا أَیْنَ ما کُنْتُ﴾ یعنی نفاعاً من هر جا باشم پربرکتم خب یک چنین انسانی منشأ برکتش از هر جا باشد برخی در حدی هستند که ﴿أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ﴾ که به عنوان مثل ذات اقدس الهی یاد کرده است هر جا او را بفرستید بیبرکت برمیگردد این با خودش نحس را میبرد این نحس سیار است بنابراین در جهان جز نظم و خیر چیز دیگر نیست ﴿وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾ این مؤاخذههایی که شده است این قحطی و گرانی که دامنگرشان شد این نقص میوهها و باغها که دامنگیرشان شد منشأ تبهکاریهای اینهاست آنگاه همین آلفرعون به موسای کلیم(سلام الله علیه) گفتند: ﴿وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنینَ﴾ تو هر نشانهای بیاوری تا ما مسحور کنی ما به تو ایمان نمیآوریم آن ید بیضا و آن عصا از یک سو و اینها هم از سوی دیگر به عنوان آیات الهی بازگو میشد اینها میگفتند که ما ایمان نمیآوریم تعبیر به آیه کردن یا جنبه تحکم و استهزاء دارد برای اینکه آنها معتقد نبودند که اینها آیه و معجزه است که یا نه اینها را آیه سحر میدانستند اگر یک امر خارق عادتی میدیدند میگفتند این نشانه آن است که الآن موسی میخواهد سحر کند به هر تقدیر آنها به معجزه معتقد نبودند و اگر تعبیر به آیه میکردند نه به آیت رسولالله نه به آیت الله معتقد نبودند یا به عنوان استهزاء بود یا به عنوان اینکه چیزی که خودت آیه و نشانه میدانی یا نه اینها آیه سحر توست نشانه این است که میخواهی سحر کنی.
پرسش ...
پاسخ: اثر روانی دارد اثر فعلی نه خود شخص بالأخره وقتی تطیّر زد از نظر روانی همیشه دلهره دارد وگرنه از واقعیت نه، مثل اینکه خبر دروغ گاهی در انسان اثر میگذارد انسان را پژمرده میکند خب این اثر روانی است و واقعیت که ندارد.
﴿وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنینَ﴾ این با جمله اسمیه آوردن و با این تأکید نشانه آن است که ما اهل ایمان نیستیم به هر وسیله آنگاه ذات اقدس الهی برای اینکه هم از راه علم هم از راه عمل حجت را بر انسان تتمیم بکند میفرماید: ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ﴾ در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید که ذات اقدس الهی در بخشهای علمی تمام راههای علمی را ارائه میکند در بخشهای عملی هم تمام راههای عملی را ارائه میکند تا انسان به مقصد برسد و به هلاکت نیفتد در بخشهای علمی اگر حکمت لازم باشد حکمت [اگر] موعظه لازم باشد موعظه [اگر] جدال احسن لازم باشد جدال احسن قصص و داستان لازم باشد از راه ﴿یَقُصُّ عَلَی بَنِیإِسْرَائِیلَ﴾ و مانند آن، وعد وعید دادن تبشیر و انذار کردن هر جریان علمی لازم باشد بازگو میکند این یک، از نظر عملی گاهی نعمت فراوان میدهد بلکه اینها شکر بکنند نشد اینها را به سختی و گرانی قحطی میآزماید میگیرد بلکه برگردند وقتی نشد یعنی نه علم اثر کرد نه عمل اثر کرد آنگاه «آتش که را بسوزد گر بو لهب نباشد». ببینید تمام این براهین را ذات اقدس الهی برای آلفرعون ارائه کرد از برهان عقلی ﴿قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی﴾ که در سورهٴ «طه» است وجود مبارک موسای کلیم که اول دست به عصا نبرده و او را مار نکرد که براهین عقلی فراوانی را اقامه کرد ﴿فَمَنْ رَبُّکُما یا مُوسی ٭ قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطیٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی﴾ این گونه از براهین فلسفی کلامی عقلی همه را اقامه کرد موعظه کرد و قول لیّن هم ارائه کرد ﴿فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی﴾ نشد دست به عصا برد و او را اژدها کرد نشد ید بیضا ارائه کرد اینها حکمت و موعظه و جدال احسن تبشیر و انذار و وعد و وعید همه اینها کارهای علمی بود و گذشت راههای عملی را هم نشان دادند یک مقداری آنها را در رفاه گذاشتند بلکه شاکر باشند نشد آنها را در سختی قرار میدهند بلکه متنبه بشوند این بعد از اینکه دید عصایی به صورت یک ماری دمان در آمدید سمراءید بیضا شد معذلک ایمان نیاورد یعنی راههای علمی گذشت حالا اینها راههای عملی است یک مقدار فشار میآورد بلکه برگردند، آنجا هم که فرمود: ﴿وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ﴾ این در تمام این بخشها جاری است یعنی ما اینها را با این امور عذاب میکنیم یک عذاب مقطعی بلکه برگردند ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ﴾ که اینها نشانههای ما را ببینند وبرگردند اما اینها برنگشتند ﴿فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْمًا مُجْرِمینَ﴾ و هر باری که اینگونه از عذابهای مقطعی میآورد اینها به موسای کلیم(سلام الله علیه) پناهنده میشدند که [تو] از خدا بخواه این عذابها را برطرف بکند ما ایمان میآوریم ما این کار را میکردیم باز هم ایمان نمیآوردند تا اینکه سرانجام به اینجا رسید فرمود که ﴿فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ﴾ همشان را ریختیم در دریا، خب ملاحظه فرمودید این بعد از آن است که به جایی رسیده است ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾ یعنی تمام راههای علمی طی شد تمام راههای عملی هم طی شد و هیچ اثر نکرد در اینها اما اینکه فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ﴾ یعنی اینها رسالتهای ما را دارند طوفان را از آن جهت طوفان میگویند برای اینکه طائف است دور میزند احاطه میکند حالا گرچه اختصاص پیدا کرده به تند باد و مانند آن هر رخدادی که محیط به انسان باشد طواف بکند انسان را بگیرد میگویند این طوفان است حالا آب باشد هوا باشد علل و عوامل طبیعی دیگر باشد طوفان است یک چیزی که یطوف و یحیط به او میگویند طوفان ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ﴾ اینها رسالت الهی را دارند اگر کسی رسالت الهی را داشت ممکن است این طوفان به کافر برسد به مؤمن نرسد نظیر آن تندباد ﴿سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ﴾ جراد یعنی ملخ قُمّل ظاهراً غیر قَمل است اینکه در بدن انسان گاهی پیدا میشود اگر اصول بهداشتی را دعایت نکنند قَمل است نه قُمّل آن شپش، این شپشک چیزی است که ظاهراً در گیاهان پیدا میشود که اینها را دامنگیر کشاوزیشان کرده و مصر را مستحضرید که در آن روز مسئله معدن نفت و گاز و امثال ذلک نبود معمولاً آن روزگار اصولاً روزگار کشاورزی و دامداری محض بود اگر چنانچه اینگونه از آفتهای کشاورزی بیاید دیگر اینها فلجاند راهی برای درآمد آنها نیست و از همان نیلی که منشأ خیر و برکت بود از همان جا شر دامنگیرشان شد از همان جا قورباغهها در آمدند خدای سبحان از راهی که انسان گمان نمیکند آدم را تنبیه میکند در جریان جوشش آب در طوفان نوح(سلام الله علیه) خب از هر جا که خدا بخواهد چشمه میجوشاند چون اوست که ﴿فَسَلَکَهُ یَنابیعَ فِی اْلأَرْضِ﴾ این ترافیک تحتالارضی این دوراهها سهراهها چهاررهها و کمتر و بیشتر زیر زمینی این راهنمایی و رانندگی اینها به عهده کیست؟ چه کسی اینها را رهنمایی میکند؟ چه کسی به جایی میبرد؟ چه کسی از جایی سر در میآورد؟ چه کسی را به صورت چشمه و چاه و قنات در میآورد؟ فرمود راهنما و رهبر همه این آبهای تحتالارضی الله است خداست وقتی باران را فرستاد به زمین فرو رفت یا برف را نازل کرد به زمین فرو رفت اوست که ﴿فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الأرْضِ﴾ کجا ینبو ینبو بکند کجا چشمه چشمه بکند کجا سر در بیاورد کار اوست. خب اگر اوست که رهبری همه آبهای تحت زمین به دست اوست و هر جا مصلحت بداند میجوشاند و بالا میآورد یک وقتی برای تنبیه از وسط تنور که همیشه آتش در میآید حالا آب در میآید ﴿فارَ التَّنُّورُ قُلْنَا﴾ هیچ کس فکر نمیکرد که آنجایی که همیشه آتش بود حالا آب در آمده بالأخره دامنهای کوه فراوان است برای جوشش آب حالا تنور نانوایی آب در بیاید برای چه؟ این میخواهد بفهماند که من اگر بخواهم از جای آتش هم آب در میآورم این همه دامنههای کوه بود این همه سرزمین بود بالأخره میخواهد طوفان بشود دیگر خب از هر جایی که آب در بیاید زمین را میگیرد اما فرمود نه من میخواهم به شما نشان بدهم اینجایی که تا به حال آتش دیدید حالا باید آب ببینید ﴿و فارَ التَّنُّورُ﴾ در جریان رود نیل هم به شرح ایضاً [همچنین] تا حال از این نیل هرچه دیدند حالا هرچه در میآید قورباغه یکی دوتا هم نیست جمع محلی به الف و لام هست آنها را مفرد ذکر کرده این را جمع فرموده فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ﴾ که اینها جنس است ﴿وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ﴾ اینها هم که مترفین بودند خانههایشان کنار نیل بود برای اینکه در جریان فرعون که قصرش کنار نیل بود میگفت: ﴿هذِهِ الأنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی﴾ یعنی من تحت قصری، اینها بودند که از مناظر طبیعی نیل استفاده میکردند همان جا هم قصر میساختند وقتی مادر موسی(سلام الله علیهما) طبق الهام الهی این بچه را در یک جعبهای گذاشت و به ﴿فَاقْذِفیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوُّ لی وَ عَدُوُّ لَهُ﴾ این نیل جعبه را آورد آورد تا جلوی قصر فرعون اینها همانجا قصر داشتند دیگر و همه برکتهای کشاورزی و باغداری از همین نیل بود مناظر هم از همین نیل بود نسیم ملایم هم از همین نیل بود حالا قوباغهها هم از همین نیل هستند ممکن است آن محرومین بنیاسرائیل که همین گوشه کنارها خانه ساخته بودند آنها از این خطر محفوظ بودند فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ﴾ حالا دم یا خوندماغ اینهاست که مرتب به بیماری خوندماغ مبتلا میشدند یا نه همین آبی را که میگرفتند وقتی یک ظرف آب میگرفتند بنیاسرائیل از این آب میخودند آب بود استفاده میکردند آنها میخواستند بخورند خون میشد رود نیل برای اینها خون میشد نه برای بنیاسرائیل.
پرسش ...
پاسخ: جَمل نیست صحبت در این است که این بیماری کشاورزی است ظاهراً نه آن حیوانی که در انسان پدید میآید فرمود اینها آیاتیاند ﴿آیَاتٍ مُفَصَّلاَتٍ﴾ مفصلات یا معنی روشن یا نه جدا جدا یک مدتی گرفتار طوفان بودند یک مدتی گرفتار جراد بودند یک مدتی گرفتار قُمّل بودند که حیوانی است که از جراد و ملخ کوچکتر است یک مدتی گرفتار قورباغه بودند که تمام زندگیشان را بهم میزد یک مدتی گرفتار خون بودن حالا یا رعاف و خوندماغ یا خونین شدن آب نیل که اینها جدا جدا بودند از نظر زمان یا نه آیات روشن الهی بود اما ﴿فَاسْتَکْبَرُوا﴾ باز هم ایمان نیاوردند ﴿وَ کانُوا قَوْمًا مُجْرِمینَ﴾ این ﴿کَانُوا﴾ نشانه استمرار است که اصلاً سنت و سیرت پلید اینها جرم بود وقتی این عذابها میآمد اینها به جای اینکه واقعاً برگردند بگویند یا الله به توسلهای دروغین تن در میدادند ﴿وَ لَمّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ﴾ وقتی عذاب الهی به اینها واقع میشد آن پلیدی بر اینها واقع میشد بنابر استحقاقی که داشتند ﴿قالُوا یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ﴾ اینهاخودشان نمیگفتند یا الله جهنمیها هم همینطور هستند غالب این جهنمیها آنجا هم که هستنند باور نمیکنند مسئله برایشان روشن میشود علم غیر از ایمان است آنها به مالک(سلام الله علیه) که مسئول جهنم است میگویند: ﴿یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ﴾ از خدا بخواه که جان ما را بگیرد اینگونه است. اینها هم الآن به رسول خدا میگویند که ازخدا بخواه که مشکل را برطرف بکند ﴿وَ لَمّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ﴾ چون آن تعهد و ارتباطی که خدای تو نزد تو داده است از خدا بخواه که این عذاب را از ما بردارد ما هم تعهد میسپاریم که ﴿لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا﴾ تو وساطت کنی از خدا بخواهی این رجز و پلیدی و عذاب را از ما بردارد ما حتماً به تو ایمان میآوریم این یک، که تو را به عنوان رسول خدا میدانیم و به خواسته تو هم عمل میکنیم که خواستهات این بود که ﴿أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ﴾ خواستهات این بود که بنیاسرائیل را، آزاد بگذاری چون بنیاسرائیل بردگان آلفرعون بودند کارگر رایگان اینها بودند یک مزدی به اینها میدادند که اینها بخورند و نمیرند در حد یک زندگی حیوانی حیوان را اگر کسی تغذیه میکند برای اینکه بماند و کار کند آنها هم همینطور بودند موسای کلیم فرمود این بنیاسرائیل را از این بردگی آزاد کنید به فرعون فرمود: ﴿وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنی إِسْرائیلَ﴾ تعبید کردی آنها را به بردگی کشاندی ﴿وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنی إِسْرائیلَ﴾ آنگاه ذات اقدس الهی میفرماید به اینکه ما به این درخواست اینها عمل کردیم ولی آنها متأسفانه همان آن راه استکبار قبلی را ادامه دادند اما درباره روایتی که درباره نحس بود شاید یک وقتی این روایت خوانده شد که حسنبن علیبنشعبه(رضوان الله علیه) در کتاب شریف تحفالعقول در ضمن نقل کلمات ابیالحسن الثالث که وجود مبارک حضرت هادی(سلام الله علیه) امام دهم این را نقل میکند میگوید که حسنبن مسعود میگوید که من روزی وارد شدم به محضر ابیالحسن علیبن محمد حضرت هادی(سلام الله علیه) و انگشت من آسیب دید و یک مرد سواری با من برخورد کرد و دوش من هم صدمه دید و من در یک زحمتی واقع شدم که بعضی از جامههای من هم پاره شد بعد من نزد خودم گفتم: «کفانی الله شرک من یوم فما أیشمک» من گفتم چه روز بدی بودی چقدر مشئوم بودی نه میشوم «فما أیشمک» شئامت یعنی زشتی فلان روز مشئوم است نه میشوم، من در حضور حضرت هادی(سلام الله علیه) این جمله را گفتم «کفانی الله شرک من یوم فما أیشمک» امام دهم(سلام الله علیه) فرمود یا حسنبنمسعود «هذا و انت تغشانا» تو چرا این حرف را میزنی تو با اینکه نزد ما میآیی به بیت ما آشنایی «ترمی بذنبک من لا ذنب له» گناه خودت را به عهده روز میگذاری که روز گناه ندارد روز گناهی نکرده است که گفتی «شرک من یوم فما أیشمک» چه روز نحسی بودی بدی بودی، «قال الحسن» حسنبنمسعود میگوید که «فأثاب الی عقلی و تبینت خطئی» عقل من به من برگشت و من فهمیدم اشتباه کردم به اما هادی(سلام الله علیه) عرض کردم «یا مولای استغفر الله» من از خدا طلب بخشش میکنم که گناه خودم را به روز نسبت دادم آنگاه وجود مبارک حضرت هادی(سلام الله علیه) امام دهم طبق این نقل فرمود یا حسن «ما ذنب الایام حتی صرتم تتشأمون بها اذا جوزیتم باعمالکم فیها» گناه روز چیست اگر شما کار بدی کردید و کیفرتان را در یک روزی گرفتید تقصیر آن روز چیست، خب شما اول باید بدانید که در جای شلوغ با نظم بروید همینطور خودت را نکشانی و مواظب راه رفتنت باشی «ما ذنب الایام حتی صرتم تتشامون بها اذا جوزیتم باعمالکم فیها» آنگاه حسنبنمسعود میگوید که «انا استغفر الله ابدا و هی توبتی یا ابنرسولالله قال(علیه السلام) والله ما ینفعکم و لکن الله یعاقبکم بذمها علی ما لا ذم علیها فیه اما علمت یا حسن انّ الله هو المثیب و المعاقب و المجازی بالأعمال عاجلا و آجلا» مگر نمیدانی که غیر از خدا هیچ چیز در عالم اثر ندارد روز مؤثر نیست روز ظرف کار است ظرف چه گناهی دارد اگر لطف الهی شامل حال کسی شد منشأ برکت الله است و اگر کیفر الهی در اثر بد رفتاری و تبهکاری کسی دامنگیر او شد منشأ تنبیه آن عدل الهی است چه اینکه منشأ آن لطف آن فضل الهی است در قسم اول زمان نقشی ندارد فقط ظرف است وقتی این بیان را حضرت هادی فرمود حسنبنمسعود میگوید «قلت بلی یا مولای قال(علیه السلام) لا تعد» دیگر برنگرد «ولا تجعل للایام صنعا فی حکم الله» مبادا روز را نحس بدانی بگویی منشأ این نحس این روز بود و از روز و از زمان اثری به تو رسید نه اینچنین نیست وقتی این سخنان تمام شد حسنبنمسعود گفت بلی یا مولای و این را پذیرفت.
«و الحمد لله رب العالمین»
برای تکامل انسان قرآن کریم هم معرفت را و هم عقیدت را لازم میداند
معرفت و علم مقدمه است برای عقیده و ایمان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَفِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ٭ فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِه وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ ٭ وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنینَ ٭ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْمًا مُجْرِمینَ ٭ وَ لَمّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنی إِسْرائیلَ﴾
برای تکامل انسان قرآن کریم هم معرفت را و هم عقیدت را لازم میداند اولاً شناخت صحیح از جهان که این منشأ پیدایش عالم و آدم چیست و بعد هم برابر این معرفت عقیده پیدا کند چون معرفت و علم مقدمه است برای عقیده و ایمان و اگر معرفت و علم بود و ایمان نبود چنین علمی حجت است برای انسان نه نور باشد و مشکل انسان را حل کند اگر معرفت نبود و جهل بود منشأ عقیدههای باطل و خرافی است و اگر معرفت بود ولی ایمان نبود میشود حجت علی الانسان پس این دو امر را قرآن کریم کنار هم ذکر میکند لذا براهین توحیدی را اول یاد میکند بعد دعوت به ایمان.
مطلب دوم آن است که فرعون گرچه گفت: ﴿إِنّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ﴾ یعنی ما فعلاً بر اینها مسلطیم اما منظور این نیست که ما فعلاً مسلطیم بعداً هم اینها اگر بخواهند مشکلی ایجاد بکنند ما فرزندانشان را میکشیم بلکه هماکنون تصمیم گرفتند که قائله اینها را ختم بکنند و این فساد را به گمان خودشان بردارند و دلیل اینکه چنین تصمیمی را گرفتند این است که گفتند: ﴿إِنّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ﴾ یک چنین قدرتی داریم مشاوران سیاسی فرعون به او گفتند که الآن اینها دارند فساد میکنند ﴿أَ تَذَرُ مُوسی وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی اْلأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ﴾ اینها گفتند نه ما همین الآن قادریم و تصمیم میگیریم نه اینکه الآن که قادریم بعداً جلوی فسادشان را میگیریم آنها مشاوران سیاسی فرعون آنها الآن دارند فساد میکنند به زعم آنها.
مطلب دیگر آن است که برخی از مفسرین گفتهاند ﴿وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ﴾ یعنی تو را و آن بتها و مجسمههایی که به صورت تو ساختهاند و آن مجسمهها را تکریم میکنند برای اینکه به تو نزدیک بشوند موسی و قوم موسی اینها را اهانت میکنند یعنی نه تنها تو را بلکه آن مجسمهها و بتهایی که به صورت تو تراشیده شد و مردم آن بتها را عبادت میکنند تا به تو نزدیک بشوند متقرب بشوند آنها را هم مورد تحقیر قرار میدهند که اگر معنا این باشد دیگر نمیشود استفاده کرد که خود فرعون بتپرست بود ظاهراً معنا این نیست. اما این آیه محل بحث یعنی آیه 130 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که محل بحث است ذات اقدس الهی این قصه را با سوگند یاد کرد فرمود ما تحقیقاً این کار را کردیم ﴿وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَفِرْعَوْنَ﴾ ما یقیناً این کار را کردیم با سوگند و ممکن است که بنیاسرائیل اگر مزرع و مرتعی داشتند از این عذاب الهی مصون مانده باشند چون حادثه اگر طبیعی باشد اگر باران بیاید همه جا میآید و اگر خشکسالی است برای همه است لکن اگر صبغه اعجاز داشت هر جایی را که خدا بخواهد باران میبارد و هر جا که نخواست نمیبارد نظیر اینکه ﴿سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ﴾ آن تندبادی که آمده است فقط کفار را از بین میبرد به مؤمن کار نداشت اگر یک چیزی امر عادی باشد خب به همه میرسد یکسان به همه میرسد اما اگر معجزه باشد ممکن است که دامنگیر تبهکاران باشد و کاری به مؤمن نداشته باشد لذا ممکن است در همان سالها بنیاسرائیل معذّب نبودند ولی آل فرعون در عذاب بودند ﴿وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ﴾.
مطلب دیگر آن است که هر سالی که قحطی و خشکسالی باشد میگویند سنه اما اگر نعمت فراوان باشد نمیگویند سنه سرّش آن است که آن نادر تاریخی میشود آن فراوانی که غالب سالهاست آن دیگر شهرتی پیدا نمیکند آن دیگر تاریخ نمیشود یک سال که قحطی افتاد یا گرسنگی میگویند سال مجاعه یا سنه مجاعه از این جهت سالها یا عادی است یا فوق عادی است یا دون عادی است اگر عادی و فوق عادی باشد چون فوق عادی هم فراوان است منتها به فراوانی عادت نیست نمیگویند سنه اما اگر قحطی باشد چون خیلی کم است میگویند سنه پس اگر چنانچه از قحطی به سنه یاد شده است روی این جهت است گرچه برخیها همانطوری که در مجمعالبیان ملاحظه فرمودید نقل کردهاند که سنه یعنی قحطی نه سال قحطی ﴿وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ﴾ تا متذکر بشوند که این نعمتها به دست فرعون نیست که بگوید: ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ یا ﴿مَا عَلِمْتُ لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرِی﴾ بلکه منشأ این نعم ذات اقدس الهی است ضعف مردم از نظر مقاومت بوسیله این آیهٴ 131 مشخص میشود در این آیه هم حرفهایی که در این آیه به کار رفت هم موادی که در این آیه به کار رفت هم صوری که در این آیه به کار رفت هم چهره برخی از کلماتی که در این آیه به کار رفت از چهار جهت نشان میدهد که بین حسنه و سیئه فرق است بین رحمت و غضب فرق است بین نعمت و قحطی و خشکسالی فرق است برای اینکه درباره رفاه و نعمت و حسنه این چهار خصوصیت را رعایت فرمود: ﴿فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِه﴾ درباره سیئه چهار جهت مقابل را رعایت فرمود ﴿وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ﴾ فرمود اگر اینها از رفاه و فراوانی و ارزانی برخوردار شدند میگویند اینها در اثر لیاقت ماست شایستگی ماست خودمان تلاش و کوشش کردیم یا عزیز هستیم از نژاد برتر هستیم و مانند آن و اگر گرانی و قحطی تنگدستی تنگنایی تهیدستی و مانند آن از دشواریهای دنیا به اینها برسد اینها روی تطیّری که دارند میگویند روی نحوست موسی و مؤمنین است اینها یک قوم نحسی هستند ـ معاذ الله ـ و نحوست اینها باعث شده که ما گرفتار قحطی و گرانی و کمیابی شدیم آن عناوین چهارگانه این است که در طرف حسنه این چهار نکته ملحوظ شد حرف شرطش اذا است که نشانه تحقق است نه شک مثل إن نیست اذا را برای شرط میآورند و إن را هم برای شرط میآورند اما آن شرط محقق است این یک شرط مشکوک و معنای ظرفیت را هم بدهد باز همراه با تحقق است این یک، تعبیر به جاء کرده است به فعل ماضی که نشانه تحقق است این دو، ماده او که مجئ او آمدن است وقتی یک شی میآید به تمامه میآید دیگر پس ماده آمدن به کار رفت با صورت فعل ماضی اذا هم که نشانه تحقق است اذا نشانه تحقق یک، مجئ که ماده است نشانه آمدن است دو، هیأت فعل ماضی هم نشانه تحقق است سه، حسنه هم که همانطوری که در بحث دیروز اشاره شد با الف و لام یاد شده است این چهار، در مقابل چهار نکته منفی به کار برد فرمود و (و ان) که نشانه شک است دیگر نفرمود اذا این یک، از ماده اصابه استفاده کرد نه از ماده مجئ اصابه یعنی برخورد کردن وقتی یک چیزی برخورد میکند همه آن چیز برخورد نمیکند که یک گوشهاش برخورد میکند گاهی ممکن است که احاطه کند بگیرد اما وقتی گفتند برخورد کرد یعنی گوشه این با او تماس گرفت و از هیأت فعل مضارع هم استفاده شده است که نشانه تحقق نیست آنجا ماضی بود اینجا مضارع است آنجا مجئ بود اینجا اصابه است سیئه هم همانطوری که در بحث دیروز اشاره شد است نکره ذکر شده نه معرفه خب این نشانه آن است که چنین گروهی در برابر نعمتهای الهی که یقینی و قطعی است خودشان را مستحق میبینند اما اگر اندک مصیبتی به اینها برسد اینها شروع میکنند به خرافات و بدقدمی و نحس بودن ﴿یَطَّیَّرُوا بِمُوسَی وَمَنْ مَعَهُ﴾.
مطلب بعدی آن است که این خرافات در اقوام و امم گذشته بود قبل از جریان موسای کلیم(سلام الله علیه) بر اساس ﴿تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ به اینها منتقل شده است سورهٴ مبارکهٴ «نمل» آیهٴ 45 به بعد این است ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ فَإِذا هُمْ فَریقانِ یَخْتَصِمُونَ ٭ قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ٭ قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ﴾ خب این برای قبل از قوم موسای کلیم(سلام الله علیه) بود اینکه انبیا را نحس میدانستند مؤمنین را نحس میدانستند پیروان آنها را نحس میدانستند این از دیرزمان کفار و مشرکان و مسرفین و مطرفین و طاغیان بود تا رسید به آل فرعون و همچنین ادامه داشت تا این عصرهای اخیر و زمانهای اخیر قبل از انقلاب و عصر پهلوی هم اینچنین بود مؤمنین را نحس میدانستند روحانیت را نحس میدانستند میگفتند اگر یک روحانی سوار اتومبیل بشود اتومبیل خراب میشود عدهای هم باور کرده بودند زمان رضاخان اینطور بود این فکر ثمود این فکر فرعون این فکر سایر تبهکاران ادامه داشت بر اساس ﴿تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ پاسخی که انبیای الهی به این خرافات میدهند میفرمایند اولاً در جهان چیزی نحس نیست عالم بر اساس لطف و مهر الهی اداره میشود این یک، اگر جایی شرّ و بدی است منشأش خود انسان تبهکار است نه جای دیگر پس. نشأ نحس خود این انسان است این است که قرآن کریم میفرماید نحس خود شمایید اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «یس» آنها که ادعای نحس بودن مؤمنین را داشتند در آیهٴ هجده سورهٴ «یس» ﴿قالُوا إِنّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنّا عَذابٌ أَلیمٌ ٭ قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ﴾ این نحس بودن شما با خود شماست این تشئم با خود شماست البته چون بد رفتارید ذات اقدس الهی هم به شما کیفر میدهد لذا من عندالله هست منالله نیست من عندالله است مثل اینکه نسیمی میوزد و بوی بد کنیف را ظاهر میکند.
پرسش ...
پاسخ: حالا آن هم یک روایتی است که به خواست خدا میخوانیم که از وجود مبارک حضرت هادی(سلام الله علیه) است این ﴿فِی یَوْمٍ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ﴾ که در قرآن کریم هست آن روز از ایامالله بود و بسیار روز پربرکت بود برای پیغمبر آن عصر و مؤمنین نسبت به این کفاری که گرفتار عذاب شدند ﴿فِی یَوْمٍ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ﴾ شد وگرنه همان روز روز پربرکت بود برای مؤمنین چون روز پیروزی مؤمنین است این 22 بهمن روز نحس بود برای آلپهلوی در حالی که جزء ایام الله است برای مؤمنین اینطور است حالا میخوانیم آن روایت را به خواست خدا. ﴿قالُوا إِنّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنّا عَذابٌ أَلیمٌ ٭ قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَ إِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ﴾ لذا حضرت صالح(سلام الله علیه) به قوم خود یعنی ثمود که آنها گفتند: ﴿قَالُوا اطَّیَّرْنَا بِکَ﴾ ﴿قَالَ طَائِرُکُمْ عِندَ اللَّهِ﴾ منشأ این نحس خود شمایید و این از نحوه کیفر دادن ذات اقدس الهی نشأت میگیرد «بد کنی بد آیدت جف القلم». خب پس نحس از خود انسان نشأت میگیرد یک وقت است انسان مبارک است نظیر مسیح و روح خدا(سلام الله علیه) ﴿وَ جَعَلَنی مُبارَکًا أَیْنَ ما کُنْتُ﴾ ای نفعک در روایت آن ﴿مُبَارَکاً﴾ به نفعک تصریح شده است وجود مبارک عیسی(سلام الله علیه) که میفرماید: ﴿وَ جَعَلَنی مُبارَکًا أَیْنَ ما کُنْتُ﴾ یعنی نفاعاً من هر جا باشم پربرکتم خب یک چنین انسانی منشأ برکتش از هر جا باشد برخی در حدی هستند که ﴿أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ﴾ که به عنوان مثل ذات اقدس الهی یاد کرده است هر جا او را بفرستید بیبرکت برمیگردد این با خودش نحس را میبرد این نحس سیار است بنابراین در جهان جز نظم و خیر چیز دیگر نیست ﴿وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾ این مؤاخذههایی که شده است این قحطی و گرانی که دامنگرشان شد این نقص میوهها و باغها که دامنگیرشان شد منشأ تبهکاریهای اینهاست آنگاه همین آلفرعون به موسای کلیم(سلام الله علیه) گفتند: ﴿وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنینَ﴾ تو هر نشانهای بیاوری تا ما مسحور کنی ما به تو ایمان نمیآوریم آن ید بیضا و آن عصا از یک سو و اینها هم از سوی دیگر به عنوان آیات الهی بازگو میشد اینها میگفتند که ما ایمان نمیآوریم تعبیر به آیه کردن یا جنبه تحکم و استهزاء دارد برای اینکه آنها معتقد نبودند که اینها آیه و معجزه است که یا نه اینها را آیه سحر میدانستند اگر یک امر خارق عادتی میدیدند میگفتند این نشانه آن است که الآن موسی میخواهد سحر کند به هر تقدیر آنها به معجزه معتقد نبودند و اگر تعبیر به آیه میکردند نه به آیت رسولالله نه به آیت الله معتقد نبودند یا به عنوان استهزاء بود یا به عنوان اینکه چیزی که خودت آیه و نشانه میدانی یا نه اینها آیه سحر توست نشانه این است که میخواهی سحر کنی.
پرسش ...
پاسخ: اثر روانی دارد اثر فعلی نه خود شخص بالأخره وقتی تطیّر زد از نظر روانی همیشه دلهره دارد وگرنه از واقعیت نه، مثل اینکه خبر دروغ گاهی در انسان اثر میگذارد انسان را پژمرده میکند خب این اثر روانی است و واقعیت که ندارد.
﴿وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنینَ﴾ این با جمله اسمیه آوردن و با این تأکید نشانه آن است که ما اهل ایمان نیستیم به هر وسیله آنگاه ذات اقدس الهی برای اینکه هم از راه علم هم از راه عمل حجت را بر انسان تتمیم بکند میفرماید: ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ﴾ در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید که ذات اقدس الهی در بخشهای علمی تمام راههای علمی را ارائه میکند در بخشهای عملی هم تمام راههای عملی را ارائه میکند تا انسان به مقصد برسد و به هلاکت نیفتد در بخشهای علمی اگر حکمت لازم باشد حکمت [اگر] موعظه لازم باشد موعظه [اگر] جدال احسن لازم باشد جدال احسن قصص و داستان لازم باشد از راه ﴿یَقُصُّ عَلَی بَنِیإِسْرَائِیلَ﴾ و مانند آن، وعد وعید دادن تبشیر و انذار کردن هر جریان علمی لازم باشد بازگو میکند این یک، از نظر عملی گاهی نعمت فراوان میدهد بلکه اینها شکر بکنند نشد اینها را به سختی و گرانی قحطی میآزماید میگیرد بلکه برگردند وقتی نشد یعنی نه علم اثر کرد نه عمل اثر کرد آنگاه «آتش که را بسوزد گر بو لهب نباشد». ببینید تمام این براهین را ذات اقدس الهی برای آلفرعون ارائه کرد از برهان عقلی ﴿قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی﴾ که در سورهٴ «طه» است وجود مبارک موسای کلیم که اول دست به عصا نبرده و او را مار نکرد که براهین عقلی فراوانی را اقامه کرد ﴿فَمَنْ رَبُّکُما یا مُوسی ٭ قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطیٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی﴾ این گونه از براهین فلسفی کلامی عقلی همه را اقامه کرد موعظه کرد و قول لیّن هم ارائه کرد ﴿فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی﴾ نشد دست به عصا برد و او را اژدها کرد نشد ید بیضا ارائه کرد اینها حکمت و موعظه و جدال احسن تبشیر و انذار و وعد و وعید همه اینها کارهای علمی بود و گذشت راههای عملی را هم نشان دادند یک مقداری آنها را در رفاه گذاشتند بلکه شاکر باشند نشد آنها را در سختی قرار میدهند بلکه متنبه بشوند این بعد از اینکه دید عصایی به صورت یک ماری دمان در آمدید سمراءید بیضا شد معذلک ایمان نیاورد یعنی راههای علمی گذشت حالا اینها راههای عملی است یک مقدار فشار میآورد بلکه برگردند، آنجا هم که فرمود: ﴿وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ﴾ این در تمام این بخشها جاری است یعنی ما اینها را با این امور عذاب میکنیم یک عذاب مقطعی بلکه برگردند ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ﴾ که اینها نشانههای ما را ببینند وبرگردند اما اینها برنگشتند ﴿فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْمًا مُجْرِمینَ﴾ و هر باری که اینگونه از عذابهای مقطعی میآورد اینها به موسای کلیم(سلام الله علیه) پناهنده میشدند که [تو] از خدا بخواه این عذابها را برطرف بکند ما ایمان میآوریم ما این کار را میکردیم باز هم ایمان نمیآوردند تا اینکه سرانجام به اینجا رسید فرمود که ﴿فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ﴾ همشان را ریختیم در دریا، خب ملاحظه فرمودید این بعد از آن است که به جایی رسیده است ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾ یعنی تمام راههای علمی طی شد تمام راههای عملی هم طی شد و هیچ اثر نکرد در اینها اما اینکه فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ﴾ یعنی اینها رسالتهای ما را دارند طوفان را از آن جهت طوفان میگویند برای اینکه طائف است دور میزند احاطه میکند حالا گرچه اختصاص پیدا کرده به تند باد و مانند آن هر رخدادی که محیط به انسان باشد طواف بکند انسان را بگیرد میگویند این طوفان است حالا آب باشد هوا باشد علل و عوامل طبیعی دیگر باشد طوفان است یک چیزی که یطوف و یحیط به او میگویند طوفان ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ﴾ اینها رسالت الهی را دارند اگر کسی رسالت الهی را داشت ممکن است این طوفان به کافر برسد به مؤمن نرسد نظیر آن تندباد ﴿سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ﴾ جراد یعنی ملخ قُمّل ظاهراً غیر قَمل است اینکه در بدن انسان گاهی پیدا میشود اگر اصول بهداشتی را دعایت نکنند قَمل است نه قُمّل آن شپش، این شپشک چیزی است که ظاهراً در گیاهان پیدا میشود که اینها را دامنگیر کشاوزیشان کرده و مصر را مستحضرید که در آن روز مسئله معدن نفت و گاز و امثال ذلک نبود معمولاً آن روزگار اصولاً روزگار کشاورزی و دامداری محض بود اگر چنانچه اینگونه از آفتهای کشاورزی بیاید دیگر اینها فلجاند راهی برای درآمد آنها نیست و از همان نیلی که منشأ خیر و برکت بود از همان جا شر دامنگیرشان شد از همان جا قورباغهها در آمدند خدای سبحان از راهی که انسان گمان نمیکند آدم را تنبیه میکند در جریان جوشش آب در طوفان نوح(سلام الله علیه) خب از هر جا که خدا بخواهد چشمه میجوشاند چون اوست که ﴿فَسَلَکَهُ یَنابیعَ فِی اْلأَرْضِ﴾ این ترافیک تحتالارضی این دوراهها سهراهها چهاررهها و کمتر و بیشتر زیر زمینی این راهنمایی و رانندگی اینها به عهده کیست؟ چه کسی اینها را رهنمایی میکند؟ چه کسی به جایی میبرد؟ چه کسی از جایی سر در میآورد؟ چه کسی را به صورت چشمه و چاه و قنات در میآورد؟ فرمود راهنما و رهبر همه این آبهای تحتالارضی الله است خداست وقتی باران را فرستاد به زمین فرو رفت یا برف را نازل کرد به زمین فرو رفت اوست که ﴿فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الأرْضِ﴾ کجا ینبو ینبو بکند کجا چشمه چشمه بکند کجا سر در بیاورد کار اوست. خب اگر اوست که رهبری همه آبهای تحت زمین به دست اوست و هر جا مصلحت بداند میجوشاند و بالا میآورد یک وقتی برای تنبیه از وسط تنور که همیشه آتش در میآید حالا آب در میآید ﴿فارَ التَّنُّورُ قُلْنَا﴾ هیچ کس فکر نمیکرد که آنجایی که همیشه آتش بود حالا آب در آمده بالأخره دامنهای کوه فراوان است برای جوشش آب حالا تنور نانوایی آب در بیاید برای چه؟ این میخواهد بفهماند که من اگر بخواهم از جای آتش هم آب در میآورم این همه دامنههای کوه بود این همه سرزمین بود بالأخره میخواهد طوفان بشود دیگر خب از هر جایی که آب در بیاید زمین را میگیرد اما فرمود نه من میخواهم به شما نشان بدهم اینجایی که تا به حال آتش دیدید حالا باید آب ببینید ﴿و فارَ التَّنُّورُ﴾ در جریان رود نیل هم به شرح ایضاً [همچنین] تا حال از این نیل هرچه دیدند حالا هرچه در میآید قورباغه یکی دوتا هم نیست جمع محلی به الف و لام هست آنها را مفرد ذکر کرده این را جمع فرموده فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ﴾ که اینها جنس است ﴿وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ﴾ اینها هم که مترفین بودند خانههایشان کنار نیل بود برای اینکه در جریان فرعون که قصرش کنار نیل بود میگفت: ﴿هذِهِ الأنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی﴾ یعنی من تحت قصری، اینها بودند که از مناظر طبیعی نیل استفاده میکردند همان جا هم قصر میساختند وقتی مادر موسی(سلام الله علیهما) طبق الهام الهی این بچه را در یک جعبهای گذاشت و به ﴿فَاقْذِفیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوُّ لی وَ عَدُوُّ لَهُ﴾ این نیل جعبه را آورد آورد تا جلوی قصر فرعون اینها همانجا قصر داشتند دیگر و همه برکتهای کشاورزی و باغداری از همین نیل بود مناظر هم از همین نیل بود نسیم ملایم هم از همین نیل بود حالا قوباغهها هم از همین نیل هستند ممکن است آن محرومین بنیاسرائیل که همین گوشه کنارها خانه ساخته بودند آنها از این خطر محفوظ بودند فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ﴾ حالا دم یا خوندماغ اینهاست که مرتب به بیماری خوندماغ مبتلا میشدند یا نه همین آبی را که میگرفتند وقتی یک ظرف آب میگرفتند بنیاسرائیل از این آب میخودند آب بود استفاده میکردند آنها میخواستند بخورند خون میشد رود نیل برای اینها خون میشد نه برای بنیاسرائیل.
پرسش ...
پاسخ: جَمل نیست صحبت در این است که این بیماری کشاورزی است ظاهراً نه آن حیوانی که در انسان پدید میآید فرمود اینها آیاتیاند ﴿آیَاتٍ مُفَصَّلاَتٍ﴾ مفصلات یا معنی روشن یا نه جدا جدا یک مدتی گرفتار طوفان بودند یک مدتی گرفتار جراد بودند یک مدتی گرفتار قُمّل بودند که حیوانی است که از جراد و ملخ کوچکتر است یک مدتی گرفتار قورباغه بودند که تمام زندگیشان را بهم میزد یک مدتی گرفتار خون بودن حالا یا رعاف و خوندماغ یا خونین شدن آب نیل که اینها جدا جدا بودند از نظر زمان یا نه آیات روشن الهی بود اما ﴿فَاسْتَکْبَرُوا﴾ باز هم ایمان نیاوردند ﴿وَ کانُوا قَوْمًا مُجْرِمینَ﴾ این ﴿کَانُوا﴾ نشانه استمرار است که اصلاً سنت و سیرت پلید اینها جرم بود وقتی این عذابها میآمد اینها به جای اینکه واقعاً برگردند بگویند یا الله به توسلهای دروغین تن در میدادند ﴿وَ لَمّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ﴾ وقتی عذاب الهی به اینها واقع میشد آن پلیدی بر اینها واقع میشد بنابر استحقاقی که داشتند ﴿قالُوا یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ﴾ اینهاخودشان نمیگفتند یا الله جهنمیها هم همینطور هستند غالب این جهنمیها آنجا هم که هستنند باور نمیکنند مسئله برایشان روشن میشود علم غیر از ایمان است آنها به مالک(سلام الله علیه) که مسئول جهنم است میگویند: ﴿یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ﴾ از خدا بخواه که جان ما را بگیرد اینگونه است. اینها هم الآن به رسول خدا میگویند که ازخدا بخواه که مشکل را برطرف بکند ﴿وَ لَمّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ﴾ چون آن تعهد و ارتباطی که خدای تو نزد تو داده است از خدا بخواه که این عذاب را از ما بردارد ما هم تعهد میسپاریم که ﴿لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا﴾ تو وساطت کنی از خدا بخواهی این رجز و پلیدی و عذاب را از ما بردارد ما حتماً به تو ایمان میآوریم این یک، که تو را به عنوان رسول خدا میدانیم و به خواسته تو هم عمل میکنیم که خواستهات این بود که ﴿أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ﴾ خواستهات این بود که بنیاسرائیل را، آزاد بگذاری چون بنیاسرائیل بردگان آلفرعون بودند کارگر رایگان اینها بودند یک مزدی به اینها میدادند که اینها بخورند و نمیرند در حد یک زندگی حیوانی حیوان را اگر کسی تغذیه میکند برای اینکه بماند و کار کند آنها هم همینطور بودند موسای کلیم فرمود این بنیاسرائیل را از این بردگی آزاد کنید به فرعون فرمود: ﴿وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنی إِسْرائیلَ﴾ تعبید کردی آنها را به بردگی کشاندی ﴿وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنی إِسْرائیلَ﴾ آنگاه ذات اقدس الهی میفرماید به اینکه ما به این درخواست اینها عمل کردیم ولی آنها متأسفانه همان آن راه استکبار قبلی را ادامه دادند اما درباره روایتی که درباره نحس بود شاید یک وقتی این روایت خوانده شد که حسنبن علیبنشعبه(رضوان الله علیه) در کتاب شریف تحفالعقول در ضمن نقل کلمات ابیالحسن الثالث که وجود مبارک حضرت هادی(سلام الله علیه) امام دهم این را نقل میکند میگوید که حسنبن مسعود میگوید که من روزی وارد شدم به محضر ابیالحسن علیبن محمد حضرت هادی(سلام الله علیه) و انگشت من آسیب دید و یک مرد سواری با من برخورد کرد و دوش من هم صدمه دید و من در یک زحمتی واقع شدم که بعضی از جامههای من هم پاره شد بعد من نزد خودم گفتم: «کفانی الله شرک من یوم فما أیشمک» من گفتم چه روز بدی بودی چقدر مشئوم بودی نه میشوم «فما أیشمک» شئامت یعنی زشتی فلان روز مشئوم است نه میشوم، من در حضور حضرت هادی(سلام الله علیه) این جمله را گفتم «کفانی الله شرک من یوم فما أیشمک» امام دهم(سلام الله علیه) فرمود یا حسنبنمسعود «هذا و انت تغشانا» تو چرا این حرف را میزنی تو با اینکه نزد ما میآیی به بیت ما آشنایی «ترمی بذنبک من لا ذنب له» گناه خودت را به عهده روز میگذاری که روز گناه ندارد روز گناهی نکرده است که گفتی «شرک من یوم فما أیشمک» چه روز نحسی بودی بدی بودی، «قال الحسن» حسنبنمسعود میگوید که «فأثاب الی عقلی و تبینت خطئی» عقل من به من برگشت و من فهمیدم اشتباه کردم به اما هادی(سلام الله علیه) عرض کردم «یا مولای استغفر الله» من از خدا طلب بخشش میکنم که گناه خودم را به روز نسبت دادم آنگاه وجود مبارک حضرت هادی(سلام الله علیه) امام دهم طبق این نقل فرمود یا حسن «ما ذنب الایام حتی صرتم تتشأمون بها اذا جوزیتم باعمالکم فیها» گناه روز چیست اگر شما کار بدی کردید و کیفرتان را در یک روزی گرفتید تقصیر آن روز چیست، خب شما اول باید بدانید که در جای شلوغ با نظم بروید همینطور خودت را نکشانی و مواظب راه رفتنت باشی «ما ذنب الایام حتی صرتم تتشامون بها اذا جوزیتم باعمالکم فیها» آنگاه حسنبنمسعود میگوید که «انا استغفر الله ابدا و هی توبتی یا ابنرسولالله قال(علیه السلام) والله ما ینفعکم و لکن الله یعاقبکم بذمها علی ما لا ذم علیها فیه اما علمت یا حسن انّ الله هو المثیب و المعاقب و المجازی بالأعمال عاجلا و آجلا» مگر نمیدانی که غیر از خدا هیچ چیز در عالم اثر ندارد روز مؤثر نیست روز ظرف کار است ظرف چه گناهی دارد اگر لطف الهی شامل حال کسی شد منشأ برکت الله است و اگر کیفر الهی در اثر بد رفتاری و تبهکاری کسی دامنگیر او شد منشأ تنبیه آن عدل الهی است چه اینکه منشأ آن لطف آن فضل الهی است در قسم اول زمان نقشی ندارد فقط ظرف است وقتی این بیان را حضرت هادی فرمود حسنبنمسعود میگوید «قلت بلی یا مولای قال(علیه السلام) لا تعد» دیگر برنگرد «ولا تجعل للایام صنعا فی حکم الله» مبادا روز را نحس بدانی بگویی منشأ این نحس این روز بود و از روز و از زمان اثری به تو رسید نه اینچنین نیست وقتی این سخنان تمام شد حسنبنمسعود گفت بلی یا مولای و این را پذیرفت.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است