display result search
منو
تفسیر آیه 1 سوره نساء _ بخش چهاردهم

تفسیر آیه 1 سوره نساء _ بخش چهاردهم

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 136 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 1 سوره نساء _ بخش چهاردهم"
- ثابت بودن اصول کلی و متغیر بودن فروع ادیان الهی؛
- فطری بودن ثبات و تغییر در ادیان الهی؛
- کیفیت ازدواج فرزندان آدم و حوا (ع).

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبَاً ﴿1﴾

طرح بحث در چگونگی پیدایش نسل دوم بشر
یکی از فصولی که ذیل این کریمه مطرح است این است که کیفیت پیدایش نسل دوم چگونه بوده است? نسل اول یعنی آدم و حوّا(سلام الله علیهما) و فرزندانشان از خودشان مشخص است؛ اما نسل بعد که نوه‌های حضرت آدم(سلام الله علیه)اند اینها از کجا به دنیا آمدند. قبل از ورود در این بحث، توجه به مقدمه‌ای که مشتمل بر چند مطلب است لازم است. آن مقدمه این است که این سؤال را همه ملّیون باید پاسخ بدهند. یعنی هر کس که شریعتی را پذیرفته است، اعم از مسیحیت، یهودیت، زرتشتی و اسلام، باید به این سؤال پاسخ بدهند آ‌نها که شریعتی را نپذیرفتند، حلال و حرام برای آنها مطرح نیست ولی کسانی که شریعتی را پذیرفتند باید در این سؤال شرکت کنند و پاسخ بدهند چون یک سؤال مشترک است. چه اینکه همه صاحبان مذاهب یک دین هم باید به این سؤال پاسخ بدهند، اختصاصی به امامیه ندارد[بلکه] سایر مذاهب اسلامی هم باید به این سؤال پاسخ بدهند، این یک مطلب.
ثابت بودن اصول کلی و متغیر بودن فروع ادیان الهی
مطلب دوم آن است که دینی که فطری است به این معناست که اصول کلی اعتقادات، اصول کلی اخلاق، اصول کلی حقوق، اصول کلی فروع دین و مانند آن اینها ثابت است [و] برابر با فطرت است؛ هم فطرت، تغییرناپذیر است چون فرمود: ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ و هم از یک طرف دیگر فرمود: ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ همه انبیا(علیهم السلام) یک دین آوردند و همه انسانها هم با یک فطرت خلق شدند. آن فطرت، ثابت است تغییرناپذیر و این دین هم ثابت است، تغییرناپذیر و هر پیامبری که آمده است در خطوط کلی یاد شده، پیامبر قبلی را تصدیق کرده است: ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیه﴾ .
می‌ماند آن فروع جزئی که در هر عصر و نسلی تغییرپذیر است. که پس گذشته از خطوط کلی دین، یک سلسله فروع جزئی هست که آن فروع جزئی را قرآن متغیّر یاد کرد، بعضی از احکام است که در شریعت قبل، حلال است در شریعت بعد، حرام و بعضی به عکس. در این بخشی که شریعت قبلی به وسیله شریعت بعدی نسخ می‌شود، سخن از ﴿مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ﴾ نیست [بلکه] در این‌‌گونه از موارد، سخن از تحلیل محرّم و تحریم حلال است. نشانه‌اش آن است که در خطوط کلّی دین وقتی سخن انبیا به میان می‌آید، قرآن کریم می‌فرماید: ﴿مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ﴾ اما در خطوط جزئی دین، در فروع جزئی دین تحلیل و تحریم خاص را هم ذکر می‌کند. مثلاً در آیهٴ 160 سورهٴ «نساء» می‌فرماید: ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللّهِ کَثِیراً﴾؛ بعضی از چیزهایی که قبلاً بر یهودها حلال بود، در اثر ستمی که روا داشتند حرام شده است.
در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» وقتی از مسیح(علیه السلام) سخن به میان می‌آید، آیهٴ پنجاه سورهٴ «آل‌عمران» این است که ﴿وَلأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَجِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِن رَبِّکُمْ فَاتَّقُوا اللّهَ وَأَطِیعُونِ﴾ این آیه، در ضمن اینکه می‌فرماید عیسای مسیح(سلام الله علیه) مصدِّق موسی و تورات موسی است، می‌فرماید یک چیز تازه‌ای هم به همراه دارد و آن این است که بعضی از چیزهایی که قبلاً حرام بود، حلال می‌شود ﴿وَلأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ﴾. این آیه، هم ناظر به دین است هم ناظر به شریعت. خطوط کلی دین را تصدیق می‌کند، جا برای نسخ نیست [و] بعضی از فروع جزئی دین را نسخ می‌کند.
بنابراین انبیا(علیهم السلام) دینشان یکی است که ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ و برای هر کدام یک فروع خاصی است و این دوتا آیه‌ای که یکی در سورهٴ «نساء» و دیگری در سورهٴ «آل‌عمران» است، شاهد این مطلب است.
فطری بودن ثبات و تغییر در ادیان الهی
مطلب بعدی آن است که فطرت که تغییرناپذیر است و فروع دین که تغییرپذیر است، چگونه دین می‌شود فطری? اگر دین فطری است و فطرت تغییرناپذیر است، چگونه دین می‌شود متغیّر?

بیان جواب این است که خطوط کلی دین همان طوری که یاد شد با اصل فطرت هماهنگ است و تغییرناپذیر؛ هرگز خطوط کلی دین نسخ نشده ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ و فطرت هم که ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ . ولی فطرت انسان، نظیر فطرت فرشته‌ها نیست که ثابتِ محض باشد. فطرتها دو قِسم است: فطرت مدبّرات امر و فطرت فرشته‌ها اینها ثابت محض‌اند، لذا برنامه‌های تکوینی اینها هم ثابت محض است نه ساکن، بلکه ثابت است. اما فطرت انسان با طبیعت انسان همراه است. طبیعت انسان، تغییرپذیر است؛ هر نسلی طبیعت خاصّه‌ای او را همراهی می‌کند. بین فطرت انسان و طبیعت انسان هم وحدتی است که انسان را جمعاً این دوتا یک واقعیت می‌کنند، این‌چنین نیست که انسان طبیعیِ محض باشد، مثل حیوانات و گیاهان و این طور هم نیست که فطریِ صِرف باشد، مثل فرشته‌ها و این‌چنین نیست که بین جنبهٴ طبیعت و جنبهٴ فطرت او هیچ ربطی نباشد وگرنه انسان می‌شد دو حقیقت، نه یک حقیقت، بلکه بین طبیعت متغیّر و فطرت ثابت او ربطی هست. قهرا ًاین طبیعت او از ثبات فطرت بهره‌ای می‌برد و آن فطرت هم از تغییر طبیعت، ناچار متأثّر می‌شود.
این است که گفته می‌شود برای هر دوره‌ای، برای هر نسلی یک سلسله فروع جزئی را ذات اقدس الهی تنظیم و تقریر می‌کند. بعضی از احکام، در شرایعی حلال و همان احکام در شرایع دیگر حرام می‌شود. همین که دیدیم درباره یهودیها فرمود: ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ﴾ در سورهٴ «نساء» و دیدیم در سورهٴ «آل‌عمران» وقتی برنامه مسیح(علیه السلام) را بازگو می‌کند، می‌فرماید عیسی(علیه السلام) در عین حال که تورات را تصدیق دارد، گفته است که ﴿وَلأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ﴾ همان محرّمات زمان موسای کلیم(علیه السلام) حلال شد در زمان عیسای مسیح(علیه السلام). چه اینکه در زمان رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اوایل امر، بعضی از امور حلال بود و بعد در پایان امر حرام شد، چون احکام به تدریج نازل شده است. آن وقتی که بعضی از احکام آمده است، آن وقت هم اسلام بود و دین فطری بود و مطابق فطرت، آن وقتی که احکام تکمیل شد باز هم اسلام هست و مطابق با فطرت؛ منتها چون فطرت با طبیعت مرتبط است و طبیعت با زمان و مکان مرتبط است، مقتضیات هر دوره‌ای بی‌اثر نیست، لذا احکام تدریجاً نازل می‌شود.
از این جهت معلوم می‌شود که دین، فطری است به چه معنا و تغییری که در بعضی از فروع جزئی راه پیدا می‌کند هم به چه معناست. آن وقت مجموعه دین، اعم از خطوط کلی و جزئی در هر عصر، مطابق با فطرت مردم همان عصر است، گرچه فطرت ثابت است ولی با طبیعت متغیّر همراه است، از این جهت حُکمش هم تغییر می‌پذیرد.
پرسش:...
پاسخ: این طبیعتِ متغیّر اگر به آ‌ن فطرت الهی هماهنگ باشد، همهٴ آن تغیّرهایی که باید بیابد، یافت. می‌ماند بعضی از مسائل اهم و مهم که چه چیزی اهم است و چه چیزی مهم و کجا مهم را ترک کنیم و اهم را بگیریم یا می‌ماند در بخشهایی که مربوط به موضوعات است، آن را به وسیلهٴ حکومت اسلامی تأمین کرده است یعنی آن احکام را تثبیت فرمود، آن امور متغیّر را که به موضوعات برمی‌گردد تشخیص «ما هو الأصلح الأهم» و تقدیم او بر «ما هو الصالح المهم» او را به عهدهٴ ولیّ مسلمین که فقیه جامع‌الشرایط است گذاشته. بنابراین اگر چیزی در زمانی حلال شد در زمان دیگر حرام شد مخالف با فطرت نیست، برابر همین دوتا آیهٴ سورهٴ «نساء» و سورهٴ «آل‌عمران» .
با گذشت این مقدمه حالا وارد اصل بحث بشویم، ببینیم که جریان پیدایش نسل دوم یعنی تکثیر نسل، نوه‌های آدم(سلام الله علیه) از چه راه بود.
پرسش:...
پاسخ: نه، این‌هم فرق نمی‌کند یعنی فطرت وقتی با طبیعت هماهنگ شد، هر وقتی این طور است که فطرت با طبیعت آن عصر که هماهنگ شد، مقتضای خاصّ خود را دارد؛ در هر دوره‌ای اگر فطرت با یک طبیعت خاصّه هماهنگ شد، حُکم مناسب آن نازل می‌شود. در زمان مسیح(سلام الله علیه) فطرت با طبیعت هماهنگ شد، حُکم حلیّت آمده است که مسیح فرمود: ﴿وَلأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ﴾ و همین حلّیت، قبل از ستم بنی‌اسرائیل هم بود با ستمگری اینها مشمول قهر شدند: ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ﴾ شد
بررسی روایات تکثیر نسل دوم بشر
به هر حال حالا وارد اصل بحث که می‌شویم، می‌بینیم روایاتی که درباره خلقت آدم و حوّا(علیهما السلام) وارد شد و همچنین روایاتی که در تکثیر نسل این دو بزرگوار پیدا شد، مختلف است.
نحوه خلقت حواء (علیها‌السلام)
بعضی از روایات دارد که حوّا(علیها سلام) از دندهٴ چپِ آدم(سلام الله علیه) خلق شد ، بعضی از روایات دیگر این را تکذیب می‌کند، می‌فرماید مگر ذات اقدس الهی قادر نبود که حوّا را مثل آدم بیافریند، این‌‌چنین نیست و اگر یک وقت گفته شد حوّا از دندهٴ چپ آدم(علیهما السلام) خلق شد، این ناظر به آن است که ذات اقدس الهی مقداری طین را گرفت حالا البته آبی که به تراب برسد، طین می‌کند آن تراب را، طینی را گرفت با دو دست خودش، برای اینکه در قرآن دارد که ﴿مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ﴾ ؛ با اینکه او منزّه از دست است ولی تعبیر به دو دست شد و در روایت دارد که «کِلتا یَدیهِ یمَیٌن» هر دو دست خدا، راست است یعنی او دست ندارد، هر کاری که از خدا صادر می‌شود با یُمن و برکت است. در اوصاف ابی‌ابراهیم موسی‌بن‌ جعفر(صلوات الله و سلامه علیه) هم آمده است که «کِلتا یَدیهِ یَمیٌن» هر دو دست او راست است. کاری که امام معصوم(علیه السلام) با دست چپ می‌کند راست است، چه اینکه کاری که تبهکاران با دست راست انجام می‌دهند چپ است، برای اینکه آنجا یمین و یسار به میمنت و مشئمت برمی‌گردد وگرنه چپ و راست عادی که فضیلتی نیست «کلتا یدیه یمین»، آن‌گاه با دو دست خدا این طین، فراهم شد و آدم(علیه السلام) بدنش با این طین ساخته شد با بقیه آن طین، حوّا(علیها سلام) ساخته شد. این تعبیر به بقیه کردن، معنای فرع و اصل را تفهیم نمی‌کند، بالأخره طینی تهیه کرده با مقداری از این طین بدن آدم، با مقدار دیگر بدن حوّا(علیهما السلام) ساخته شده. اما روحها این‌‌چنین نیست، روح مستقیماً و مستقلاً تنزّل کرده است، روح حوّا(علیها السلام) و روح آدم(علیه السلام) مستقیماً تنزل کرده است.
پرسش:...
پاسخ: تقدّم و تأخّر زمانی است، البته آدم نسبت به حوّا افضل است، چون پیغمبر است؛ اما نه مرد نسبت به زن افضل باشد، «ربّما یکون بالعکس».
پرسش:...
پاسخ: این‌هم وقتی که طینی درست شده است، آدم(علیه السلام) از همین طین است و حوّا(علیها سلام) هم از همین طین.
پرسش:...
پاسخ: بقیه دیگر نیست، فرمود اگر یک وقت شنیدید سخن از ضلع أَیسر است؛ دندهٴ چپ هست، یکی از پَرهای قسمت چپ هست این درست نیست. حضرت در روایت تکذیب می‌کند، فرمود مگر ذات اقدس الهی عاجز است که از همان کاری که با آن کار، آدم را آفرید حوّا را بیافرید این چه چیزی است که می‌گویند که از پری چپ او و دندهٴ طرف چپ او خلق شده است. بنابراین خود روایت، این را تکذیب می‌کند ، این یک بخش.
کیفیت ازدواج فرزندان آدم و حوا(علیهما السلام)
بخش دیگر درباره کیفیت ازدواج فرزندان آدم و حوّاست. در این باب هم روایات، متعارض است. همان طوری که در اصل پیدایش حوّا از آدم(علیهما السلام) متعارض بود، در حقیقت تعارضی نداشت، برای اینکه این روایت دوم بیان کرد و او را تکذیب کرد.
بیان اول: حلیت فرزندان آدم نسبت به هم
در باب کیفیت ازدواج فرزندان آدم هم همین تعارض هست. بعضی از نصوص این‌‌چنین است که خداوند فرزندان آدم را یکی با دیگری، بینشان مزاوجت برقرار کرد و این کار، حلال بود و بعدها حرام شد و مجوس نمی‌توانند به کار فرزندان آدم(علیه السلام) استدلال کنند، برای اینکه آن کار قبل از تحریم بود و روش مجوسیها بعد از تحریم است، این یک طایفه از نصوص.
بیان دوم: خلق زوج بهشتی برای فرزندان آدم
طایفه دیگر دارد که نه، این‌چنین نیست خداوند از انسانها، براساس طِیب و طهارت پیمان گرفته است، چگونه می‌شود انسانها از حرام، متکوّن شده باشند، هرگز این‌‌چنین نیست و در همین روایت دارد که امام صادق(سلام الله علیه) طبق این نقل می‌فرماید به من گزارش رسیده است که حیوانی با خواهرش مزاوجت کرد، بعد از اینکه برای او روشن شد که این خواهر او بود، کاری کرد که خود را کُشت ، حیوانها این کار را نمی‌کنند چه رسد به انسان.
خب، بلکه راه‌حل این است، راه‌حل عبارت از آن است که خداوند برای فرزندان آدم(سلام الله علیه) حوری از بهشت آورد و پسرِ آدم(سلام الله علیه) با آن حوری ازدواج کرد . حالا حور، حور که آوردند، این‌هم این «الحور العین» هم جمع «الحوراء الأعیناء» است، هم جمع «الأحور الأعین» است، لذا هم برای مردها دعا وارد است که «وزوّجنی من الحور العین» هم برای زنها این دعا وارد است که «وزوّجنی من الحور العین». اگر حور هم جمع «حوراء» است و <عین> جمع <عیناء> است، دعای مردها تأمین است و اگر حور، جمع «أحور» و «عین»، جمع «أعین» است، دعای زنها تأمین است، اگر حور آمده برای مزاوجه با پسر آدم(سلام الله علیه) ، لابد حور دیگری آمد مذکّر، برای ازدواج با دختر آدم(سلام الله علیه).
بیان سوم: ازدواج فرزندان آدم با جن
بیان دیگر این است که از جن، خداوند کسی را مقرّر کرد که با فرزند آدم ازدواج بکنند ، قهراً فرزندان آدم با بیگانه‌ها ازدواج کردند یعنی پسر آدم با یک زن دیگری حالا یا حوری است یا بنی‌الجان است ازدواج کرد، دختر آدم(سلام الله علیه) هم با یک أَحور أَعین یا با مردی از بنی‌الجان ازدواج کرد.
چگونگی رفع تعارض بین نصوص
خب، این روایات که متعارض است، چگونه ما این روایات را جمع بکنیم?
احتمال اول و نقد حضرت استاد
یکی از راههای جمع آن است که آن روایاتی که دارد برادر و خواهر باهم ازدواج کردند، این درباره یک نسل است. آن روایاتی که دارد از بهشت، حورالعینی آمده و فرزند آدم با او ازدواج کرده است، این مربوط به نسل دیگر است. انبیا و مرسلین و اصفیا از این نسل‌اند، دیگران از آن نسل‌اند. این جمعی است که خیلی شاهد حدیثی ندارد و خیلی هم فنّی نیست که به تبعیض مورد، جمع بشود یعنی آن روایتی که دارد فرزندان آدم با حوری ازدواج کردند، مربوط به پیدایش نسل انبیا و مرسلین و اصفیا(علیهم السلام) است، آن روایتی که دارد برادر و خواهر باهم ازدواج کردند مربوط به دیگران است، این به جمع تبرعی شبیه‌تر است تا یک جمع فنّی.
احتمال دوم: نظریه بعضی از محدثین قدیم و مرحوم فیض کاشانی
راه دیگر راهی است که مرحوم فیض(رضوان الله علیه) در صافی این راه را طی کرده است، بعد مرحوم میرزا محمد مشهدی(رضوان الله علیه) در این تفسیر کنزالدقائق همان راه را پیمود، چون خیلی از بیانهای ایشان و تفسیرهای ایشان و تعبیرهای ایشان، به روال همان تفسیر مرحوم فیض است در صافی. ایشان هم آن راه را طی کردند، این است که این دوتا روایت که متعارض‌اند، آن که می‌گوید برادر و خواهر باهم ازدواج کردند، چون موافق عامّه است مطروح است و آن روایت که می‌گوید اینها با بنی‌الجان یا با حوری بهشت ازدواج کردند، آن معتمد است و یکی از راههای ترجیح احدی‌الحجتین بر حجت دیگر یا تمییز حجت از لاحجت، موافقت عامّه و مخالفت عامّه است.
پرسش:...
پاسخ: حالا اولاً عامّه باید ثابت بشود که اصراری بر این مسئله دارد یا نه، چون مسئله‌ای نیست که حالا آنها بخواهند یک فقه جدیدی، چون آنچه محلّ ابتلای آنهاست، مثل محلّ ابتلای سایر امامیه، همان تحریم خواهر و برادر است و بعضی از این روایات هم از امام رضا(سلام الله علیه) است و حضرت که در خراسان تشریف داشتند، با قدرتی فتوا می‌دادند. آنجا فتوای رسمی که حاکم بر آن منطقه باشد و حضرت در رعب و وحشت و تقیّه باشد نبود. در مدینه و امثال‌ذلک ممکن بود که امام صادق(سلام الله علیه)، امام باقر(علیه السلام) اینها تقیّه کرده باشند، چون فتاوای رسمی در آن روزگار بود؛ اما امام رضا(سلام الله علیه) با قدرتی هم فتوا می‌داد. گرچه دستگاه بنی‌العباس با فتاوای دیگران تقریباً تضمین‌شده بود ولی امام رضا(سلام الله علیه) در یک فضای بازی سخن می‌گفت، محتمل هست تقیّه‌ای در بیانات امام هشتم باشد؛ اما حمل سخنان امام هشتم بر تقیّه آسان نیست.
نقد و بررسی حضرت استاد بر بیان محدثین و و مرحوم فیض
این بیانی که مرحوم فیض پذیرفت در تفسیر کنزالدقائق هم آمد، این مشکل را دارد. مضافاً که گذشته از اشکال جمع متعارضان، در محدودهٴ داخلی این نصوص هم استبعادی هست و آن این است که آیا واقعاً حورالعینی که در بهشت هستند، آنها به عالم طبیعت می‌آیند? آیا حورالعین با بشر می‌تواند ازدواج بکند در این عالم? و آیا طایفه جن با بشر می‌توانند ازدواج بکنند و یک خانواده تشکیل بدهند? البته محال نیست در بنی‌الجان، چون اینها هم موجود مادی‌اند. استبعاد در فرشته‌ها و حورالعین، بیشتر از استبعاد در بنی‌الجان است؛ اینها بتوانند خانواده تشکیل بدهند با کسی که از نوع اینها نیست، این بعید است.
و اگر چیزی مُستبعَد بود، مایه ضعف ظهور است یا آن مَحمل را تضعیف می‌کند. پس اگر ما بخواهیم بین این دو طایفه از نصوص جمع بکنیم، بگوییم آنچه مربوط به حورالعین و امثال‌ذلک است این برای نسل انبیاست و اصفیا، آنچه دارد برادر و خواهر باهم ازدواج کردند، مربوط به افراد عادی است یا با بنی‌الجن ازدواج کردند مربوط به افراد عادی است. این جمع و همچنین آن جمع که روایتی که می‌گوید برادر و خواهر باهم ازدواج کردند حمل بر تقیّه بکنیم، این‌هم شواهد قوی‌تری طلب می‌کند.
احتمال سوم: بیان صاحب المیزان در تدریجی بودن صدور حکم محرمات
راه سوم همان است که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) آن راه را طی کرده است و آن راه عبارت از این است که دین، به تدریج احکامش آمده. همان طوری که محرّمات اسلام در صدر اسلام حلال بود بعد به تدریج حرام شد، همهٴ احکام در زمان آدم(سلام الله علیه) که یکجا نیامده. حالا حرمت ازدواج برادر و خواهر صرف‌نظر بشود، مسئله حرمت خَمر و خنزیر همه محرّمات الهی یکجا بر آدم(سلام الله علیه) آمده یا به تدریج? محرّمات الهی هم که فرقی ندارد، مسئلهٴ حجاب چطور? همهٴ محرّمات، یکجا بر آدم(علیه السلام) آمد یا به تدریج? اثبات اینکه در همان اوّلین لحظهٴ تکلیف، همه محرّمات برای آدم و حوّا(علیهما السلام) نازل شده است، سخت است. چه اینکه نوع انبیا که آمدند به تدریج، احکام آوردند و اگر تدریجی بودن احکام، در زمان سایر انبیا(علیهم السلام) مشکوک باشد، در زمان خاتمشان(علیهم الصلاة و علیهم السلام) که مشکوک نیست. نوعِ این بحثها و آیاتی که مربوط به زکات است یعنی زکات فقهی نه تزکیه نفس یا زکات مستحب، نوع آیاتی که مربوط به زکات است، آیاتی که مربوط به صوم است، آیاتی که مربوط به جهاد است، آیاتی که مربوط به خمس است و امثال‌ذلک، اینها همه بعد از سیزده سال آمده. اول، مسئله توحید و عقاید اوّلیه و امثال‌ذلک بود و نماز و مانند آن وگرنه این احکام، نه محرّماتش اول بود نه واجباتش اول بود. روزه که بر مردم در صدر اسلام واجب نبود، بعد از اینکه حضرت وارد مدینه شدند، کم‌کم این‌‌چنین شد. مسئله خمس، مسئله زکات این زکات فقهی مصطلح در مدینه آمده وگرنه این زکاتی که در سُوَر مکّی هست یا تزکیه نفس است یا زکات مستحب.
خب، پس واجبها بسیاری از اینها به تدریج نازل شده، محرّمات، بسیاری از اینها به تدریج آمده. یحتمل، که این مسئله‌ای که محرّم است هم به تدریج آمده، این یکی از وجوه. وقتی این‌‌چنین شد، چون روایات متعارض‌اند و مرجع حلّ روایات قرآن کریم است و ظاهر قرآ‌ن کریم این است که هم از یک پدرند، چه اینکه روایات هم فرمود: «کلُّکم مِن آدم» و ظاهر این جمله هم این است که هر فردی که پیدا شد از آدم و حوّا پیدا شد: ﴿وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً﴾ نه «منهما ومن غیرهما» ظاهرش این است که این حرمت، به تدریج آمده .
پرسش:...
پاسخ: فطرت که در آ‌ن مقدمه حل شد، آن روزی که سایر محرّمات حلال بود، چطور با فطرت می‌ساخت? شُرب خَمر از همان زادروز ابراهیم خلیل یا زادروز آدم(علیه السلام) حرام بود.
پرسش: ...
پاسخ: چرا، رسول نبود از اولواالعزم نبود به آن معنا وگرنه رسالت نسبت به فرزندان خود که داشت.
پرسش: ...
پاسخ: ذکر نشد وگرنه نمی‌شود بشری مکلّف باشد بی‌شریعت، خودش، عیالش، فرزندانش بالأخره شریعت طلب می‌کنند، منتها یک شریعت محدود و ساده.
پرسش:..
پاسخ: شِرعه مفصّل به وسیله مجموعه قوانین یعنی حدود، قصاص، دیّات، تعزیزات این‌گونه از قوانین حکومتی و مانند آن، از نوح به بعد آمده وگرنه بشرهای اوّلی مکلّف‌اند و مکلّف، بدون حلال و حرام و واجب و مکروه و مستحب زندگی نمی‌کند، این‌هم یک احتمال.
بیان احتمالات دیگر در مسأله
احتمال دیگر این است که ذات اقدس الهی، همان طوری که آدم و حوّا را از طین خلق کرد، یک مؤنث و مذکری را هم از طین خلق بکند، نه اینکه از بهشت حوری آورده باشد و نه اینکه فرزندان آدم با بنی‌الجان ازدواج کرده باشد، این محتمل هست؛ منتها آیه نفرمود.
احتمال دیگر آن است که در روایات قبلی که در بحثهای گذشته خوانده شد، این بود که دوازده هزار عالم ، یک میلیون عالم و آدم ، قبل از آدم(سلام الله علیه) بودند، البته درباره نسل فعلی آمده است که این نسل فعلی که منقرض می‌شود، با مجموعهٴ این نظام منقرض می‌شود، بعد خدا یک آسمان و زمین جدیدی خلق می‌کند. ولی دربارهٴ نسلهای گذشته دارد اینها یک میلیون نسل آمدند و رفتند، دیگر نفرمود آسمان و زمین هم یک میلیون‌بار یا کمتر و بیشتر عوض شد، لذا آن فسیلهایی که کشف می‌‌شود، جمجمه‌هایی که کشف می‌شود برای انسانهای دو میلیون سال بر فرض دو میلیون سال، یا دویست میلیون سال هم کشف بشود، به جایی آسیب نمی‌رساند، برای اینکه یک میلیون آدم و اینها آمدند و رفتند. حالا درباره آنها که ندارد زمینشان عوض شد، آسمانشان عوض شد اینکه ندارد که، درباره انسانهایی که فعلی هستند دارد که این نسل که منقرض بشود، خدا یک آسمان و زمین جدیدی با یک نسل نویی خلق می‌کند.
به هر حال ممکن است که بعضی از نسلهای گذشته، مانده بودند و فرزندان آدم و حوّا(علیهما السلام) با آنها ازدواج کرده باشند، این‌هم محتمل هست.
پرسش: ...
پاسخ: بله، در جمع، ما ناچاریم یک خلاف ظاهری را مرتکب بشویم. جمع، همیشه همین طور است، کجا ما دوتا روایت متعارض را جمع می‌کنیم که به ظهور هیچ‌کدام آسیبی نرسد، خواه و ناخواه این‌‌چنین است در جمع دلالی، یکی از دو ظهور، کم و بیش آسیب می‌بیند.
پرسش:
پاسخ: البته خلاف ظاهر است دیگر؛ در جمع، سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) می‌فرماید مرجع، قرآن کریم است هم در اصل حجّیت روایات و هم در ترجیح احدی المتعارضتین، مرجع قرآن کریم است و اگر روایات، متعارض بودند ما بر قرآن عرضه می‌کنیم، هر چه که موافق با قرآن است می‌گیریم ، این یک راه فقهی است غیر از آن راهی است که مرحوم فیض پذیرفته در کنزالدقائق هم آمده که خلاف عامّه است ، آن سهل‌المعونه نیست اثبات حمل بر تقیّه، چون مسئلهٴ فتوای رایج نیست که انسان حمل بر تقیّه کند [بلکه] یک مسئله علمی محض است، برخلاف آن فتواهای رایج که آنها فتوایشان این است و اگر نظیر مسح رأس یا غَسل رأس یا مَسح پا یا غَسل پا یا وضوی منکوس، اینها جا بر تقیّه هست. اما این فقط یک فایده علمی دارد، فایده عملی که ندارد. عملاً ازدواج برادر و خواهر حرام است [و] هیچ ثمری ندارد و همه ملّیون در برابر این سؤال هم باید پاسخ بدهند.
بررسی علت قوت قول علامه طباطبایی(ره)
راهی که سیدناالاستاد طی کرد یک راه عمیق فقهی است؛ منتها تنها راه این نیست. حالا اگر کسی این راه را قبول کرد، چه بسیار خب، قبول نکرد باید این خلاف ظاهرها را هم مرتکب بشود. احتمال اینکه ذات اقدس الهی یک مذکّر و مؤنّثی را از این طین بیافریند با فرزندان آدم ازدواج بکنند هست، این قدرت هست. احتمال اینکه از بقایای نسل قبلی، فرزندان آدم و حوّا(علیهما السلام) ازدواج بکنند مایه تکثیر نسل باشد هست.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:55

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی