display result search
منو
تفسیر آیات 1 تا 14 سوره نازعات _ بخش دوم

تفسیر آیات 1 تا 14 سوره نازعات _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 28 دقیقه مدت قطعه
  • 47 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 1 تا 14 سوره نازعات _ بخش دوم"
- قرآن برای هدایت و راهنمایی جامعه بشر آمده است؛
- انقلاب «الی الله» یعنی چه؟
- هجرت است یعنی مهاجرت از شر به خیر و از بدی به خوبی.


بسم الله الرحمن الرحیم

﴿وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً (1) وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً (2) وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً (3) فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً (4) فَالْمُدَبِّراتِ اَمْراً (5) یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ (6) تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ (7) قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَةٌ (8) اَبْصارُها خاشِعَةٌ (9) یَقُولُونَ اَ اِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الْحافِرَةِ (10) اَ اِذا کُنَّا عِظاماً نَخِرَةً (11) قالُوا تِلْکَ اِذاً کَرَّةٌ خاسِرَةٌ (12) فَاِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ (13) فَاِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ (14) ﴾.

دو سؤال مربوط به بحث‌های قبل بود که بعد از بیان آنها بحث کنونی ـ ان‌شاءالله ـ شروع می‌شود: یکی اینکه اگر قرآن برای تذکره و هدایت است رمزگویی با هدایت کردن عمومی سازگار نیست نمی‌شود گفت حروف مقطعه رمز است یا فلان بخش رمز است و نمی‌شود گفت آیاتی نظیر: ﴿یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ اِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾[1] و مانند آن اینها صرفه است و خداوند انسان‌ها را از مطالعه در این بخش از آیات منصرف کرده است!

پاسخ این است که درست است قرآن برای هدایت و راهنمایی جامعه بشر آمده، ولی برخی از آیات را به عموم مردم القا می‌کند ﴿یَا اَیُّهَا النَّاسُ﴾[2] [3] [4] [5] کذا؛ بعضی‌ها را به پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید تو به اینها بگو تو معلم اینها باش ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ﴾[6] [7] حروف مقطعه و مانند آن اگر رمز است کسی به اهل بیت (علیهم‌السّلام) مراجعه کند آنها رمزگشایی می‌کنند هم تذکره و هدایت است هم رمز است که دست عموم به آنها نمی‌رسد.

جریان «صرفه» هم همین طور است ما الآن می‌بینیم غالب ما این آیه مبارکه را می‌خوانیم و به سرعت رد می‌شویم که ﴿وَ اِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ سؤال نمی‌کنیم انقلاب «الی الله» یعنی چه؟ خیال می‌کنیم همان معنای ﴿اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ‌﴾[8] است. در خودمان مشاهده می‌کنیم که منصرف می‌شویم از تامل و تدبر در این گونه از آیات. اگر تامل کردیم بررسی کردیم دیدیم انقلاب «الی الله» محال است آن وقت نظیر ﴿جاءَ رَبُّکَ﴾[9] می‌گوییم مضاف در تقدیر است یا در کلمه تصرف می‌کنیم یا در جمله تصرف می‌کنیم و مانند آن؛ نظیر ﴿یَدُ اللَّهِ﴾،[10] ﴿جاءَ رَبُّکَ﴾[11] و مانند آن. اما اگر بررسی کردیم دیدیم نه، یک راه صحیح معقول دارد تصرف نمی‌کنیم؛ نه با بررسی به آن نتیجه اول رسیدیم نه به نتیجه دوم برای اینکه غالباً در این آیه سوره «روم» و «لقمان» و مانند آن تامل نمی‌کنیم که انقلاب «الی الله» یعنی چه؟ «صیرورت الی الله» یعنی چه؟ رجوع به محکمه الهی روشن است اما ﴿اِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْاُمُورُ﴾[12] یا ﴿وَ اِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ انقلاب «الی الله» یعنی چه؛ غالباً تامل نمی‌کنیم اگر تامل بکنیم و به دشواری برسیم با مراجعه به روایات اهل بیت (علیهم‌السّلام) ممکن است مقداری حل بشود.

اما درباره «نازعات» وجوهی گفته شد که اینها هم مربوط به فرشتگان گوناگون است، یک؛ مربوط به نجوم و حالات سماوی است، دو؛ مربوط به حالات رزمنده‌های میدان جهاد است، سه؛ ولی معروف بین اهل تفسیر این است که بر فرشته‌ها حمل کردند. ﴿النَّازِعاتِ غَرْقاً﴾ یعنی آنها به شدت نزع می‌کنند و جان را می‌کَنند؛ نظیر همان بحثی که قبلاً گذشت که ﴿الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ ظَالِمِی اَنفُسِهِمْ﴾[13] همان‌هایی هستند که ﴿یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ اَدْبَارَهُمْ﴾[14] [15] با فشار جان را می‌کَنند حتی از ناخن ـ ناخن به هر حال زنده است حیاتی دارد به دلیل اینکه رشدی دارد منتها حیات گیاهی دارد ـ از ناخن هم به شدت این روح را می‌کَنند، آن وقت برای او خیلی دردآور است برای مؤمنان که ﴿الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾[16] با ادب و با احترام و با سلام می‌آیند تا قبض روح کنند می‌شود ﴿وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً﴾؛ یعنی به آرامش روح را قبض می‌کنند. پس ﴿وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً﴾ مخصوص تبهکاران است ﴿وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً﴾ مخصوص مؤمنان و پرهیزکاران است. اما «سابحات و سابقات و مدبرات» اینها در ردیف آن دو گروه قرار ندارند. «سابحات»؛ «سَبح» یعنی رفتن به سرعت. «سابقات»؛ یعنی اینهایی که به سرعت می‌روند سعی می‌کنند یکی بر دیگری مقدم باشد. مدبرات امر با «فاء» تفریع ذکر شده این اموری که برای فرشته‌ها ذکر شده در بحث‌های اولیه تفسیر اینها گذشت و آن این است که ذات اقدس الهی برای انسان هم مراحل پنج‌گانه قائل شد نظیر همین فرشته‌ها؛ منتها برای فرشته‌ها سه مرحله را اینجا ذکر کرده است مراحل دیگر را اینها دارند یا لازم نبود گفته بشود.

درباره فرشته‌ها اینها فرمودند برای امتثال الهی سرعت می‌گیرند. «سَبح» اینکه ماهی به سرعت در دریا می‌خزد و می‌رود، این را می‌گویند سَبح؛ یا دونده‌ای به سرعت روی زمین حرکت می‌کند می‌گوید سَبح. قسمت مهم سَبح در آب است. پس سرعت رفتن سَبح است، سبقت گرفتن معلوم می‌شود که افراد زیادند یکی سعی می‌کند که دیگری را عقب بزند و جلو بیفتد. پس اول سرعت گرفتن است بعد سبقت گرفتن است؛ نتیجه که با «فاء» تفریع ذکر شده است برای اینکه بهتر و بیشتر امر الهی را تدبیر کند.

پرسش: ...

پاسخ: بله نسبت به بالاتر نمی‌توانند بروند، اما در محدوده خودشان هم سرعت است هم سبقت است، کسانی که در یک محدوده کار می‌کنند سعی می‌کنند هر کدام نسبت به دیگری سابق باشند. آنچه قبلاً گذشت این است که قرآن کریم نسبت به انسان، پنج مرحله ذکر کرد که سه مرحله آن شبیه مراحل سه‌گانه اخیر فرشته‌هاست؛ آن مراحل پنج‌گانه‌ای که قرآن برای انسان ذکر کرد اول معرفت است، بعد هجرت است، بعد سرعت است، بعد سبقت است، بعد امامت. اما معرفت و هجرت، شاید این دو مرحله برای فرشته‌ها نباشد یا به معنی دیگر باشد ولی در انسان این مراحل پنج‌گانه خیلی شفاف است طبق تعلیم قرآن کریم. مرحله اُولی که انسان احکام و حِکَم الهی را یاد بگیرد از معلمی که ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ﴾ فرا بگیرد؛
بعد از اینکه یاد گرفت هجرت کند ﴿وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر﴾[17] از کفر به ایمان، از معصیت به اطاعت، از ظلم به عدل، از بدی به خوبی، از شرّ به خیر و به هر حال از ماسوای خدا به «الله»، می‌خواهد هجرت کند. فرمود: ﴿وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر﴾؛ یک وقت هجرت از شهری به شهری از بلدی به بلدی، از روستایی به روستایی است، یک وقت از بدی مهاجرت می‌کند فرمود: ﴿وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر﴾ از رجز و رجس و بدی مهاجرت کن که برترین هجرت، هجرت از بدی به خوبی است. پس اول معرفت است که انسان احکام و حِکَم الهی را فرا بگیرد، دوم هجرت است که از شرّ به خیر و از بدی به خوبی مهاجرت کند، سوم سرعت است که در آیات متعدد فرمود که ﴿سارِعُوا اِلی‌ مَغْفِرَةٍ﴾؛[18] به سرعت به طرف غفران الهی حرکت کنید. هجرت هر چه سریع‌تر باشد حرکت هر چه سریع‌تر باشد، زودتر به مقصد می‌رسد. چهارم سبقت است فرمود سعی کنید از دیگران سبقت بگیرید ﴿فَاسْتَبِقُوا﴾[19] [20] یک؛ ﴿سَابِقُوا﴾ دو؛ آنجا ﴿فَاسْتَبِقُوا﴾ که باب «افتعال» است معنی ﴿سَابِقُوا﴾ را می‌دهد که باب «مفاعله است یعنی سعی کنید در پیشرفت به طرف ذات اقدس الهی از دیگران جلو بزنید؛ این دنیا نیست که اگر شما بخواهید جلو بزنید خطر داشته باشد. این دعای نورانی کمیل که می‌گوید خدایا توفیقی بده که «اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْک‌ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْک‌»[21] همین است توفیقی بده که من از همه بالاتر بروم اینکه دنیا نیست تا خواستن آن بد باشد، آنکه بالاتر است مؤدّب‌تر است عالم‌تر است آگاه‌تر است عادل‌تر است باتقواتر است اینکه چیز بدی نیست؛ «اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْک‌ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْک‌» اینهاست؛ اخص باشد احسن باشد اقرب باشد اعلم باشد، اینها را به من بده، من از همه جلوتر بروم. اگر مسئله دنیا باشد بله نقص است؛ اما مسئله لقای الهی باشد ترقی به طرف ذات اقدس الهی باشد، هر چه انسان بالاتر برود متواضع‌تر می‌شود، خطرش کمتر می‌شود ضررش کمتر می‌شود آسیبش کمتر می‌شود شرّش کمتر می‌شود تا برسد به جایی که بی‌شرّ باشد. این یک چیز خوبی است اما اغنی باشم سرمایه‌ام باشد اعظم باشد عُظما باشم این بازی‌ها را نمی‌خواهم، می‌خواهم «اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْک‌» باشم اینکه چیزی بدی نیست، چیز خوبی هم است.

پس بعد از آن معرفت هجرت است بعد از هجرت سرعت است که ﴿سارِعُوا﴾، ﴿سارِعُوا﴾، ﴿سارِعُوا﴾، ﴿سارِعُوا﴾ سرعت، معطل چه چیزی هستی؟ بعد سعی کنید از دیگران جلو بزنید؛ ﴿فَاسْتَبِقُوا﴾، این ﴿فَاسْتَبِقُوا﴾ همان باب «افتعال» به معنی مسابقه است، باب «مفاعله» را می‌دهد جلوتر بروید! نگویید این مقدار بس است و ﴿سَابِقُوا﴾ جلوتر بروید! حالا که جلو افتادید چه کار بکنید؟ نه اینکه بروید آن بالا بگویید حالا من اینجا رسیدم تازه اول کار است، خدایا تا اینجا توفیق دادی من آمدم آمدم، به قله رسیدم، آن توفیقی بده که ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ اِماماً﴾[22] من امام خوبی باشم حالا یا در روستای خودم هستم یا در شهر خودم هستم یا در کشور خودم هستم یا در قاره خودم هستم یا در دنیای خودم هستم، آن توفیق را بده که مردان خوب به من اقتدا بکنند، ببینند من چه کار می‌کنم آنها هم بکنند، اینکه چیز بدی نیست این خواسته همه ماست. فرمود همه شما این را بخواهید ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ اِماماً﴾ خدایا آن توفیق را بده من در آن شهری که زندگی می‌کنم خوبان آن شهر به من اقتدا بکنند، نه یعنی نماز جماعت من بیایند، این یکی از مصادیقش است؛ خوبان شهر ببیند من چه کار می‌کنم آنها هم همین کار را بکنند، این یک نعمت خوبی است اینکه چیز بدی نیست. این اول مسئولیت است این طور نیست که اگر کسی اعظم شد عظما شد فلان شد فلان شد آرام بنشیند، اول مسئولیت اوست؛ این نعمت‌های خوبی است این دعاهای خوبی است اینها را که نگفت بد است اینها را گفت خوب است اینها را از خدا بخواهید که خدایا آن توفیق را به ما بده من در هر جا زندگی می‌کنم حالا خوبان آن منطقه ببینند من چه کار می‌کنم؛ یعنی اعمال من، عقاید من، افکار من، گفتار من، کردار من، نوشتار من طوری باشد که خوبان را خوب‌تر بکند اینکه چیز بدی نیست سخن از من و ما نیست، پرهیزکاران شهر خوبان شهر ببینند من چه کار می‌کنم آنها هم بکنند؛ این را به همه ما گفت.

این وصف فرشته‌هاست، فرشته‌ها سابحات‌اند اولاً؛ سابقات‌اند ثانیاً؛ مدبرات‌اند. آنکه مدبر است حتی سابق و سابح دیگری را هم تدبیر می‌کند. این ﴿مُطَاعٍ ثَمَّ اَمِینٍ﴾[23] یعنی همین! بعضی‌ها مطاع‌اند بعضی‌ها مطیع‌اند. ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا﴾[24] زیر مجموعه عزرائیل (سلام‌الله‌علیه) است مگر عزرائیل (سلام‌الله‌علیه) برای قبض روح هر کسی می‌آید؟ یا هر کسی آن توفیق را دارد که جانش را به حضرت عزرائیل (سلام‌الله‌علیه) تقدیم بکند؟ بعضی از مشایخ ما (رضوان الله تعالی علیهم) روزانه مقداری عبادت، قرآن، ذکر، صلوات تقدیم عزرائیل (سلام‌الله‌علیه) می‌کردند که مثلاً در هنگام قبض روح خودشان تشریف بیاورند این یک راه است. ارتباط با عزرائیل (سلام‌الله‌علیه) پیدا کردن عرض ادب کردن، هدیه فرستادن که هم خودشان تشریف بیاورند هم راحت‌تر قبض روح کنند، این یک راه است اینها را که نبستند، اینها یک راه خوبی است که در عین اینکه انسان به قله رسیده است متواضع‌تر بشود. این «فاء» در ﴿فَالْمُدَبِّراتِ اَمْراً﴾ یعنی حالا اینها که سابح بودند اولاً؛ سابق بودند ثانیاً؛ حالا به قله رسیدند ثالثاً؛ کارشان تدبیر ماورا است رابعاً؛ مادون را تدبیر می‌کنند. اینها که تدبیر می‌کنند وصف فرشته‌هاست به ما هم گفتند وصف فرشته‌ها را پیدا کنید همان بیان نورانی امام سجاد (سلام‌الله‌علیه) که قبلاً هم نقل شد همین است. وجود مبارک حضرت فرمود در فضل علم همین بس که ذات اقدس الهی نام علما را کنار نام فرشته‌ها ذکر می‌کند که ﴿شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ﴾[25] این بیان نورانی امام سجاد است در فضل علم و عالم.[26] [27] «... ثُمَّ اَنْتُمْ مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ الْعُلَمَاءُ لِعِلْمِنَا تَالُونَ لَنَا مَقْرُونُونَ‌ بِنَا وَ بِمَلَائِکَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِینَ، شُهَدَاءُ[لِلَّهِ‌] بِتَوْحِیدِهِ وَ عَدْلِهِ وَ کَرَمِهِ وَ جُودِهِ قَاطِعُونَ لِمَعَاذِیرِ الْمُعَانِدِینَ مِنْ عَبِیدِهِ وَ اِمَائِهِ فَنِعْمَ الرَّاْیُ لِاَنْفُسِکُمْ رَاَیْتُمْ وَ نِعْمَ الْحَظُّ الْجَزِیلُ اخْتَرْتُمْ وَ بِاَشْرَفِ السَّعَادَةِ سَعِدْتُمْ حِینَ‌ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ (علیهم‌السّلام) قُرِنْتُمْ وَ عُدُولُ اللَّهِ فِی اَرْضِهِ شَاهِرِینَ بِتَوْحِیدِهِ وَ تَمْجِیدِهِ جُعِلْتُمْ وَ هَنِیئاً لَکُم‌...» .

بنابراین این مدبّرات که با «فاء» تفریع ذکر شده است مربوط به این سه گروه اخیر است البته شامل گروه اول و دوم هم می‌شود آنها هم دارند تدبیر می‌کنند آنها هم سابح‌اند آنها هم سابق‌اند، به سرعت و سبقت دارند فرمان الهی را امتثال می‌کنند؛ اما درباره گروه سوم و چهارم و پنجم به خصوص کیفیت امتثال را ذکر فرمود. برخی از مفسران این طوایف پنج‌گانه را مربوط به آسمان هفتم و دوم و اول و کره زمین و احکام کرسی و اینها را ذکر کردند بر این پنج منطقه ذکر کردند؛ این شاهد قرآنی ندارد شاهد روایی ندارد حالا از کجا ذکر می‌کنند این تعیین کار آسانی نیست، ولی به هر حال فرشته‌ها این طورند، اینها سریع کار می‌کنند و سعی می‌کنند سبقت بگیرند.

پرسش: ...

پاسخ: نه منظور این است که اینها در وصف ملائکه است، حالا فرمودند شما اوصاف ملائکه را پیدا کنید وگرنه وصف، وصف ملائکه است درباره مؤمنین و امثال مؤمنین نیست. نعم! آنها که اینها را تطبیق کردند بر مجاهدین این راه دارد؛ چون در سوره «عادیات» آنجا بر مجاهدین و اسب‌های مجاهدین و کیفیت رزم رزمنده‌ها خدا سوگند یاد می‌کند: ﴿وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً ٭ فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً ٭ فَالْمُغیراتِ صُبْحاً ٭ فَاَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً ٭ فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً﴾؛[28] همه با «فاء» است؛ قسم به اسب‌های مجاهدان وقتی به تندی در میدان جنگ می‌روند سُم این اسب‌ها ـ چون آن سُم به هر حال با آن سُم‌بند که آهن است بسته است ـ به سنگ‌ها می‌خورد و جرقّه تولید می‌کند قسم به آن جرقّه‌ها؛ این خداست! از بس جهاد «فی سبیل الله» عزیز است، خدا به همه اینها سوگند یاد می‌کند ﴿فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً﴾؛ آنها که به سرعت در میدان جنگ می‌روند خاک تولید می‌کنند گَرد و خاک می‌کنند قسم به آنها، از بس جهاد «فی سبیل اللهم حق است ﴿فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً﴾ هم همین است.

در سوره «عادیات» این روشن است که این مربوط به مجاهدان و اسب‌های مجاهدان و کیفیت جنگجویی مجاهدان است؛ اما این سوره، اقوال متعددی است قول معروف همین است که این مربوط به فرشته‌هاست.

پرسش: ...

پاسخ: بله ولی تطبیق است به هر حال تطبیق است نه تفسیر مفهومی. آن وقت اگر این آیه، معروف بین اصحاب این است که این درباره فرشته‌هاست، اوصاف فرشته‌ها را ذات اقدس الهی به مؤمنین می‌دهد؛ می‌گوید فرشته‌ها بعد از سَبح، سبق دارند بعد از اینکه سبق را گذراندند و سابق شدند و پیشرو شدند، مسئول تدبیرند، شما هم این چنین باشید؛ سرعت داشته باشید: ﴿سارِعُوا﴾، سبق داشته باشد: ﴿سَابِقُوا﴾، ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ اِماماً﴾ به جایی برسید که حالا در شهر هستید در غیر شهر هستید امام خوبان باشید، خوبان شهر ببینند شما چه کار می‌کنید حرف شما را بزنند، اینکه چیز بدی نیست بلکه خوب است اینکه دنیا نیست که ـ خدای ناکرده ـ کسی بگوید این رذیلتی است؛ آن کسی که به جایی رسیده است که امام خوبان هست دنیا برای او این «عَفْطَةِ عَنْز»[29] است وجود مبارک حضرت امیر فرمود این «عَفْطَةِ عَنْز» است؛ بویش بعد در می‌آید، فعلاً بینی شما بسته است بعد بوی آن در می‌آید.

چرا یک عده اگر خواب ببینند که پایشان به قاذوره برخورد مثلاً مال گیرشان می‌آید؟ این تعبیر رؤیایمان است اگر کسی خواب ببیند که دارد راه می‌رود پایش به قاذوره به مدفوع خورد، مالی گیرش می‌آید، این همان است. بنابراین اینکه قرآن کریم دارد ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ اِماماً﴾ یعنی وصف فرشته‌ها را پیدا کنید می‌شود اگر نمی‌شد که نمی‌گفت نمی‌فرمود. این ﴿فَالْمُدَبِّراتِ اَمْراً﴾ با ﴿فَالسَّابِقاتِ﴾ اینها با «فاء» عطف شده است. پس این سه قسم یعنی «سابحات و سابقات و مدبّرات» اختصاصی به «نازعات و ناشطات» ندارد آنها را هم در بر می‌گیرد آنها هم دارند امر الهی را امتثال می‌کنند چه در قبض روح مؤمن چه در قبض روح کافر.

قبلاً بیان شد که جواب قسم در سوره «صافات» بالصراحه آمده که توحید است در سوره «مرسلات» آمده که معاد است اینجا هم معاد است ولی مقدمه معاد را ذکر می‌کنند به صورت جواب قسم ذکر نشده است. معاد چگونه تشکیل می‌شود؟ فرمود روزی است و روزگاری است زمانی است که جهان‌لرزه پیش می‌آید جهان‌لرزه است نه زمین‌لرزه. این راجفه و لرزه که می‌آید یکی است یا بیش از یکی؟ نه، بیش از یکی است؛ ﴿تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ﴾ دومی در ردیف اولی است این می‌تواند اولی همان نفخ صور اول باشد، دومی همان نفخ دوم باشد به هر حال جهان‌لرزه است، کل جهان دارد عوض می‌شود، همه از بین می‌روند این چراغ خاموش می‌شود، دوباره یک لرزه جهانی است که همه دوباره زنده می‌شوند؛ این می‌تواند «نفخه اُخْری» ‌ که قبلاً گذشت[30] ﴿ثُمَّ نُفِخَ فیهِ اُخْری‌﴾. راجع به آنها باشد ﴿یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ﴾ یک؛ ﴿تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ﴾ دو؛ دومی که نفخ ثانی است ردیف نفخ اول است. در آن روز که جهان‌لرزه است سخن از زمین‌لرزه نیست ﴿قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَةٌ ٭ اَبْصارُها خاشِعَةٌ﴾؛ دل‌ها می‌تپد لرزان و مضطرب است و چشم‌ها خشوع دارد انسان ترسناک نمی‌داند کجا را نگاه کند؟ این خشوع هم در قلبشان هم در چشمشان ظاهر است اینها برای آن است. پس مقطع اول قسم است، مقطع دوم نشانه جواب قسم است این تمام شد.

مقسم سوم، اوضاع کفار در وضع کنونی مکه بود؛ فرمود اینها می‌گویند: ﴿اَ اِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الْحافِرَةِ﴾ می‌گویند آیا معادی است که ما دوباره برمی‌گردیم به «حافرة»؟ گفتند «حافر» به معنی محفور است، «محفور» یعنی انسان راهی را که طی می‌کند اثر راه پیدا می‌شود ما دنیا را پشت سر گذاشتیم طی کردیم دوباره برگردیم اینجا؟ اگر اینجا جای خوبی است چرا ما را می‌برند؟ اگر جای بدی است چرا دوباره می‌آورند؟ حرف آنها این است. هم حیات بعد از موت برای آنها مستحیل یا مستبعد بود یا مشکوک، هم بازگشت به دنیا گفتند برای چه می‌برند و برای چه می‌آورند؟ اگر اینجا جای خوبی است چرا ما را می‌برند؟ اگر اینجا جای بدی است چرا دوباره ما را می‌آورند؟ ﴿اَ اِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الْحافِرَةِ ٭ اَ اِذا کُنَّا عِظاماً نَخِرَةً﴾؛ ما وقتی استخوان‌های پوسیده و فرسوده شدیم نظیر همان استنکار یا استبعادی که در پایان سوره مبارکه «یس» بود ﴿مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ ٭ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی اَنشَاَهَا اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ﴾؛[31] این ﴿اَ اِذا کُنَّا عِظاماً نَخِرَةً﴾ همان استبعاد پایان سوره مبارکه «یس» است.

﴿قالُوا تِلْکَ اِذاً کَرَّةٌ خاسِرَةٌ﴾ یک بازگشت خسارت‌باری است بی‌اثر است برای چه می‌آورند؟ اولاً حیات بعد از ممات، مستعبد است یا مستحیل، بر فرض باشد کار بی‌فایده است برای چه می‌برند و برای چه می‌آورند؟ نمی‌دانند برای حساب و کتاب است. آن‌گاه ذات اقدس الهی می‌فرماید خیر، ﴿فَاِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ﴾؛ یک زجر و کوشش و دردناک یکباره است که کل جهان می‌میرد و کل جهان دوباره زنده می‌شود، با یک تشر ﴿فَاِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ﴾ این «سَهَر» با «هاء» هوّذ، یعنی بیداری؛ این در اوصاف بعضی از ائمه (علیهم‌السّلام) دارد که «کان یحی اللیل بالسهرة الی السحر»؛ [32] این «سَهَر» با «هاء هوّذ»، یعنی بی‌خوابی، آن سحر با «حاء جیم» ی که مشخص است؛ سهر یعنی بیداری. یکی از القاب صحنه قیامت ساهره است؛ یعنی خواب در اینجا نیست، بیابان پرمار و عقرب را هم می‌گویند ساهره، چون کسی از ترس نمی‌تواند بخوابد. این بیابان وحشت‌باری که جا برای خواب نیست به نام ساهره است، صحنه قیامت که وحشت‌بار است ساهره است؛ یعنی جا برای خواب نیست گرچه برای ساهره معانی دیگری هم ذکر کردند و اما اینکه در این مقتل‌ها و اینها هست که «کان (علیه‌السّلام) یحی اللیل بالسهرة الی السحر»، یعنی با بیداری تا سحر را به عبادت و مانند آن می‌گذارند به همین معناست ﴿فَاِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ﴾.

بعد به عنوان یکی از قصص و شاهد و نمونه، جریان حضرت موسی (سلام‌الله‌علیه) را ذکر می‌کند ﴿هَلْ اَتاکَ حَدیثُ مُوسی﴾.


[1] عنکبوت/سوره29، آیه21.
[2] فاطر/سوره35، آیه15.
[3] بقره/سوره2، آیه21.
[4] بقره/سوره2، آیه168.
[5] نساء/سوره4، آیه1.
[6] بقره/سوره2، آیه129.
[7] آل عمران/سوره3، آیه164.
[8] بقره/سوره2، آیه156.
[9] فجر/سوره89، آیه22.
[10] مائده/سوره5، آیه64.
[11] فجر/سوره89، آیه22.
[12] شوری/سوره42، آیه53.
[13] نحل/سوره16، آیه28.
[14] انفال/سوره8، آیه50.
[15] محمد/سوره47، آیه27.
[16] نحل/سوره16، آیه32.
[17] مدثر/سوره74، آیه5.
[18] آل عمران/سوره3، آیه133.
[19] بقره/سوره2، آیه148.
[20] مائده/سوره5، آیه48.
[21] مصباح المتهجد، الشیخ الطوسی، ج1، ص850.
[22] فرقان/سوره25، آیه74.
[23] تکویر/سوره81، آیه21.
[24] انعام/سوره6، آیه61.
[25] آل عمران/سوره3، آیه18.
[26] التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری (عَلَیْهِ السَّلَام)، ص625.
[27] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسی، ج1، ص181-182.
[28] عادیات/سوره100، آیه1-5.
[29] نهج البلاغة، الدشتی، محمد، ج1، ص10.
[30] زمر/سوره39، آیه68.
[31] یس/سوره36، آیه78 - 79.
[32] الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج‌1، ص16.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 28:09

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی