- 1586
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 25 سوره رعد
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 25 سوره رعد
- نتیجه نقض کنندگان پیمان خداوند
- اعتصام به حبل الهی
- صله رحم
- عقل و شرع
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿والذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک لهم اللّعنة و لهم سوء الدار﴾
بعد از اینکه معارف دین را با برهان بیان فرمود و اشکالات اصول دین را حل کرد آنگاه فرمود مردم در برابر معارف الهی دو دستهاند عدهای این ندا را اجابت میکنند میشوند اولوالالباب عدهای به این ندا اعتناء نمیکنند آنها که به این ندا اعتناء کردند و شدند اولوالالباب روش عملی آنها را در هشت یا نه صفت شمرد و پایان کار آنها را هم ﴿جنات عدن﴾ با تکریمهای فرشتگان یاد فرمود ولی کسانی که این ندا را اجابت نکردهاند سیرة عملی آنها را اینچنین ذکر میفرماید اینها کسانیند که عهد خدا را بعد از پیمان بستن میشکنند و آنچه را که خدای سبحان امر به وصل و پیوند کرده است قطع میکنند و باعث فساد در زمینند و کیفر آنها هم لعنت خداست وبدی دار دربارة اولوالالباب هم مسائلی که به اعتقادات آنها برمیگشت اشاره میفرمود هم اعمالی که رابطة آنها را با خدا محکم میکرد و هم اعمالی که رابطة آنها را با مردم محکم میکرد در ضمن هشت صفت ذکر فرمود ولی دربارة کفار سخن از ارتباط با خدا نیست مسئلة ﴿یخشون ربهم﴾ نیست ﴿یخافون سوء الحساب﴾ نیست مسئلة صبر نیست مسئله اقام الصلاة نیست مسئلة ﴿و یدرؤن بالحسنة السیئة﴾ نیست مسئلة ﴿ینفقون اموالهم﴾ نیست میماند این صفات سلبی یعنی نقض عهد و قطع چیزی که خدا به وصل او امر کرد و افساد در زمین بنابراین در دو مقام بحث خواهد بود مقام اول سیئات اینها مقام ثانی کیفر اینها اما مقام اول که سیّئات اینها را بیان میفرماید میفرماید ﴿والذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه﴾ آنها که عهد خدا را نقض میکنند وقتی انسان ایمان آورد با لسان عقل و وحی با خدای خود پیمان بست و تعهّد سپرد و این پیمان را محکم کرد برای اینکه عقیده روی این پیمان صحّه گذاشت و انسان را نسبت به این پیمان ملزم و ملتزم کرد اگر کسی عهد خدا را نقض کند این یا به آن است که اول ایمان بیاورد بعد نقض کند یا نه اگر هم مرتد فطری است آن تعهّد فطری را نقض کند در هر دو حال خدای سبحان در یک موطنی از انسانها تعهد گرفت یا روی فطرت است یا روی لسان عقل است به هر لسانی که باشد خدای سبحان از انسانها تعهد گرفت و به هر انسانی هم میفرماید ﴿الم اعهد الیکم یا بنی آدم﴾ و بر اساس آیة سورة اعراف ﴿واذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم﴾ یک موطنی هست که در آن موطن انسان خدای خود را مشاهده کرد و به او تعهد سپرد حالا آن موطن ذرّیه است قبل از ولادت در این عالم است یا به لسان عقل است یا نه به لسان فطرت است علی ای حال در یک موطنی انسان به خدای خود تعهّد عبودیت سپرد پس چه انسانی که اول ایمان بیاورد بعد مرتد بشود و چه انسانی که مرتد فطری باشد یا ملی باشد در هر دو حال یک موطنی داشت که در ان موطن به خدای خود تعهد سپرد و اگر کفر ورزید این تعهد الهی را بعد از میثاق بستن نقض کرده است ﴿والذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه﴾ که این تأکید اصل مطلب است خدای سبحان روی این نقض عهد چند جا تکیه فرمود چه در سورة بقره.
سؤال ...
جواب: نه نقض عهد و قطع رحم و افساد فی الارض این کارها در دنیا است اما پیمان گرفتنش ممکن است در یک موطن دیگری باشد
سؤال ...
جواب: بله حالا یکی از آن وجوه خواهد بود الان در صدد انتخاب یکی از آن وجوه نیستیم علی ای حال در یک موطنی حالا یا به لسان عقل است یا به لسان فطرت است یا در موطن اخذ ذریه است در یک موطنی انسان تعهد به بندگی داد و ربوبیت حق را امضاء کرده است در آیة 27 سورة بقره اینچنین آمده است که فاسقین را معرفی میکند فاسقین کسانیاند ﴿الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک هم الخاسرون﴾ که در مقام اول این آیه با آن آیه یک لسان است در مقام ثانی بحث که کیفر باشد بین این آیه و آن آیه تفاوت است آنجا میفرماید ﴿اولئک هم الخاسرون﴾ اینجا میفرماید ﴿لهم اللعنة و لهم سوء الدار﴾ و الا در مقام اول بحث که صفات سلبی را ذکر میکند تقزیباً یک لسان است فاسق کسی است که پیمان شکن است پیمان الهی را نقض میکند و آنچه را که خدای سبحان هم دستور وصل داد آن را هم قطع میکند و باعث فساد در زمین است در سورة نحل این معنا با یک لسان دیگری ذکر شده است فرمود آیة 91و92 سورة نحل فرمود ﴿واوفوا بعد الله اذا عاهدتم و لاتنقضوا الایمان بعد توکیدها﴾ اینکه فرمود ﴿واوفوا بعهد الله اذا عاهدتم﴾ آن پیمانی که بستید آن پیمان را وفا کنید و سوگندها را بعد از توکید زیرا به خدا سوگند یاد کردید آن سوگندها را هم نقض نکنید زیرا ﴿و قد جعلتم الله علیکم کفیلا﴾ شما خدا را کفیل برخود قرار دادید گفتید بالله کذا والله کذا اگر شما خدا را کفیل کردید به این معناست که من اگر این عمل را انجام ندادم خودم را در اختیار خدا میسپارم او مرا به هر امری که میداند کیفر بدهد معنای بالله و والله گفتن این است یعنی این امر را من به خدا ارتباط میدهد و اگر آن عمل را انجام نداد این رابطه را قطع کرد وقتی رابطه را قطع کرد خود را در اختیار الله میسپارد که عمل را به نام او توکید کرد و تاکید کرد لذا در این کریمه میفرماید ﴿ولا تنقضوا الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون﴾ در آیة بعد این معنا را به این صورت میفرماید ﴿ولا تکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوة أنکاثا﴾ شما که تعهّد الهی سپردید این تعهد را وفا کنید و اگر با خدا عهد بندگی بستید بندة خدا باشید بزرگان یک رسالهای مینوشتند به نام رسالة عهد که تعهدات خود را در برابر خدای سبحان بیان میکردند عهد کردم چه بکنم چه بکنم چه بکنیم بعضی از سنن را هم در این رسالة عهدشان ذکر میکردند.
سؤال ...
جواب: انسان وقتی عوامل غفلت از او گرفته بشود به یادش میآید ﴿دعوا الله مخلصین له الدین﴾ اینطور نیست که یادش نباشد فعلا غافل است اگرآن عوامل غفلت زدوده بشود فوراً یادش میآید
سؤال ...
جواب: آن یک مطلب دیگری است. ﴿ولا تنقضوا الایمان بعد توکیدها﴾ در این زمینه فرمود اگر تعهد سپردید یعنی این حبل را این طنابی که یک طرفش به دست خداست یک طرفش به دست شما اعتصام کردید گرفتید این طناب را این طناب را گرفتن کافی نیست این طناب را گرفتن برای آن است که انسان به همراه این طناب بالا برود اعتصان ﴿بحبل الله﴾ برای این است که انسان به دنبال این حبل بالا برود اگر یک طنابی مفتول باشد و یک گوشهای افتاده باشد آنکه حبل نیست تا انسان آن را محکم بگیرد به طنابی انسان اعتصام دارد که عاصم انسان باشد و انسان در عصمت او و در صیانت او از دسترس خطرها محفوظ باشد این طناب طنابی نیست که در یک گوشه افتاده باشد آنکه اعتصام ندارد طنابی است محکم که یک طرفش در اختیار قدیر محض است یک طرفش هم بدست بندگان است بندگان باید این طناب را بگیرند و از این طبیعت بگذرند تا آسیب نبینند برای اینکه اینجا «دار بالبلاء محفوفة» اگر کسی خواست معصوم بماند باید این طناب را بگیرد که برود نه بگیرد و تماشا کند اگر گفته شد ﴿واعتصموا بحبل الله﴾ این ﴿حبل﴾ شما را تا به لقاء الله میرساند هر چه انسان این حبل را بگیرد و دربارة او بیاندیشد هم از از نظر علم و معرفت جا دارد هم از نظر عمل صالح این را باید بگیرد و بالا برود که بشود اعتصام ﴿بحبل الله﴾ حالا اگر این حبل را بعد از اینکه اخذ کرد و معتصم شد به این، این را دوباره پنبه کند این میشود مثل همان زن حمقاء حجاز که صبح تا ظهر با سایر کارگرها این نخها را میرشد و آن پنبهها را به صورن رشته درمیآورد بعد رشته را پنبه میکرد یک مثلی بود در حجاز در این کریمه فرمود مانند آن زن نباشید ﴿ولا تکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا﴾ اول غزل میکرد میرشد بعد رشته را پنبه میکرد نیمی از روز را به رشتن و نیمی از روز را به پنبه کردن آن رشتهها میپرداخت انسان یک مقدار به ﴿حبل الله﴾ اعتصام کند یک مقدار هم آن رشتهها را پنبه کند فرمود این عهد را اینچنین نکنید ﴿ولا تکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوة﴾ یعنی بعد از اینکه به هم بافت و تافت و محکم کرد بعد این را انکاث میکند این را پنبه میکند.
سؤال ...
جواب: ﴿واتل علیهم نبا الذی آتیناه آیاتنا فانسلخ منها فأتبعه الشیطان فکان من الغاوین﴾ این هم هست دیگر اینچنین نیست که اگر یک کسی چند صباحی ﴿به حبل الله﴾ معتصم شد حسن خاتمت او ضروری و یقینی باشد بین خوف و رجاء است بنابراین در این کریمه فرمود کارتان را هدر ندهید مثل آن زن نباشد که رشته را پنبه کند ﴿ولا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا﴾ که ﴿تتخذون ایمانکم دخلا بینکم ان تکون أمة هی أربیٰ من أمةٍ﴾ و تمام تلاشتان این باشد این سوگندهارا ابزار درآمد قرار بدهید و هدفتان این باشد که یک جامعهای از جامعة دیگر اربا باشد یعنی برجستهتر باشد سرمایهدارتر باشد دارای ربوه و تل برجسته باشد یا شخصی اربای از شخصی باشد یا امتی اربای از امتی دیگر باشد خوب بنابراین این نقض عهد و نقض میثاق بعد از اینکه بسته شد جزء سیرههای عملی کفار و منافقین خواهد بود در سورة انبیاء و همچنین سورة مؤمنون تتمة این بحث نقض عهد و نقض میثاق و تقطیع امم مطرح است این راجع به نقض عهد و نقض میثاق که جزء برنامههای عملی کفار و منافقین است ﴿و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل﴾ این ﴿ما امر الله به ان یوصل﴾ همان طوری که قبلاً ملاحظه فرمودید هم راجع به صلة رحم است و هم راجع به ایجاد ارتباطات یک امت اسلامی است هر چه که خدای سبحان أمر به ایصال کرد أمر به وصل کرد آن مأموربها را این شخص مؤمن نقض میکند قطع میکند ﴿و یقطعون ما امر الله به ان یوصل﴾ خدای سبحان أمر به صلة رحم کرد او قطع میکند خدای سبحان امر کرده به صلة اعصای امت اسلامی او قطع میکند خدای سبحان أمر کرده به وحدت امت اسلامی این قطع میکند در سه مرحله میکوشد که قطع کند هم در داخلة خود میکوشد این روابط خانوادگی را قطع کند هم در داخلة جامعة خود میکوشد که این روابط یک جامعه را حفظ نکند و هم در امت اسلامی میکوشد که این امت واحده را ارباً اربا کند همانطوری که ﴿ما امر الله به ان یوصل﴾ سه قسمت است اینها هم در هر سه مقطع کارشان بریدن و قطع کردن است دربارة امر به صله انسان موظّف است با ارحام خود از نزدیک روابط حسنه داشته باشد بنام صلة رحم و موظف است در جامعهای که زندگی میکند از آن جامعه فاصله نگیرد و همراه جامعه حرکت کند و موظف است در کل جوامع اسلامی از امت واحدة اسلامی فاصله نگیرد نمونهها را از نماز جماعت و نماز جمعه و حج شروع میکنند در نماز جماعتها که «الاثنان و ما فوقهما جماعة» جماعت تشکیل میشود گفتند تمام نمازها را به جماعت برگزار کنید در نماز جمعه که حداقل هفت یا پنج نفرند باید در اجتماعی که حداقلش پنج یا هفت نفرند در جمعه ها شرکت کنند در «یوم الحج الاکبر» در عرفات و معشر و منا که همگان حضور پیدا میکنند آنجا هم همراه دیگر مسلمانها باشد که از این جمعیتها و اجتماعات کوچک به آن اجتماعات عظیم مرتبط بشود در برابر این سه دستور که گاهی جزئی گاهی در یک جامعه گاهی در کل امت اسلامی اینها کارشان بریدن و قطع کردن است هم درباره ارحام هم دربارة جامعة خود هم دربارة امت اسلامی دربارة همین گروه که در سورة بقره آیة 27 که سخن از نقض عهد بود سخن از ﴿و یقطعون ما امر الله به ان یوصل﴾ هم بود فرمود فاسقین کسانیاند آنچه را که خدای سبحان امر به وصل کرد اینها قطع میکنند دربارة امر به وصل تنها رحامت نسبی و سببی خاص نیست بلکه اگر ﴿انما المؤمنون اخوة﴾ شد آن هم مسئلة رحامت مطرح است که اگر مومنون اخوهاند و در حکم یک خانوادهاند رحامت در آنجا مستلزم وصل است و صلة رحم میطلبد لذا وقتی مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در باب قطیعه الرحم این روایات را نقل میکند چندتا روایت است که از آنها استفاده میشود اصل اختلاف بد است نه اینکه تنها انسان نباید با اعضاء خانوادة خود اختلاف نداشته باشد یک روایت از خود امام صادق(سلام الله علیه) است که میفرماید: «اتقوا الحالقة» از حالقه بپرهیز آنگاه حالقه را تفسیر میکند که «قطیعة الرّحم» روایتی دیگر از امام صادق(سلام الله علیه) است که حضرت از رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل میکند «ألا إن فی التباغض الحالقة لا اعنی حالقة الشعر و لکن حالقة الدین» فرمود از بغضاء و دشمنی بپرهیزید برای اینکه این بغضاء و دشمنی «حالقه» است «حالقه» آن چیزی را میگویند که موی سر را حلق میکند تیغ میکند خلاصه تیغ موسی کارش حلق است حلق غیر از جز است غیر از نطف است حلق یعنی این مو را از ریشه میتراشد کار موسی و کار تیغ حلق است حالق یعنی تراشنده حضرت از رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرد فرمود از تباغض بپرهیزید برای اینکه تباغض و عداوت و دشمنی حالقه است بعد فرمود منظور من این نیست که موی سرتان را میتراشد منظورم این است که دینتان را میتراشد چیزی نمیگذارد برایتان «الا ان فی التباغض الحالقة لا اعنی حالقه الشعر ولکن حالقه الدین» این اختلاف اینچنین نیست که انسان را در حد یک ضرر مالی برساند و رها کند تا آنجا که انسان توان دارد میخواهد این نفس را ارضا کند چیزی برای دین نمیماند اینکه مرحوم کلینی نقل کرد همین مضمون را حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج از رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل میکند «ایاکم و التباغض فانها الحالقه لا اعنی حالقه الشعر ولکن حالقه الدین» با یک تفاوت مختصری بین آنچه که در کافی هست با آنچه که در نهج البلاغه آمده فرمود اختلاف و دشمنی این دین را حلق میکند چیزی برای طرفین نمیگذارد اگر کسی ﴿ویقطعون ما امر الله به ان یوصل﴾ شد گرفتار این اختلاف است در داخلة خانواده گرفتار اختلاف است در داخلهٴ در جامعهای که بسر میبرد گرفتار این اختلاف است در امت اسلامی که این عضو اوست ﴿ویقطعون ما امر الله به ان یوصل﴾ این را قطع میکنند منتها در آنجا به تعبیر حلق آمده فرمود دونفر که به جان هم افتادند چیزی برای دین نمیماند این حلق میکند خلاصه دین را آنگاه همین معنای قطع را خدای سبحان به آنها که امت اسلامی را تقطیع کردند ارباً اربا کردند نسبت داده تنها دید یک دید بستهای نیست که قطع فقط در خصوص صلة رحم باشد آن هم صلة رحم یعنی بستگان نزدیک اینچنین نیست اگر کسی کاری کرد که این امت واحده تقطیع شد مشمول همین است آن را ملاحظه میفرمایید در سورة انبیاء آیة 92 و93 فرمود ﴿أن هذه امتکم أمةً واحدة و انا ربکم فاعبدون ٭ و تقطعوا امرهم بینهم﴾ شما که به یک خدا به قیامت به بهشت و جهنم به قبر و سؤال قبر به پیامبر به همة این امور معتقدید در یک سلسله اموری اگر هم اختلاف نظر دارید شما را نکشاند به جایی که اصل را به هم بزنید ﴿و تقطعوا امرهم بینهم﴾ قطعه قطعه کردند در حالیکه ﴿کل الینا راجعون﴾ همهشان بسوی ما برمیگردند و ما کیفر این تقطیع را آنجا خواهیم داد و در سورة مؤمنون آیة 52 و53 اینچنین آمده است که ﴿و ان هذه امتکم امةً واحدة و انا ربکم فاعبدون﴾ ﴿فتقطعوا امرهم بینهم, زبرا کل حزب بما لدیهم فرحون﴾ اینها برای خود ملل و نحلی تهیه کردند هر کدام به یک امر پیوستند و به آن خوشحال شدند و خود را سعادتمند میدانند در حالی که سخن از ﴿تعالوا الی کلمةٍ سواء بیننا و بینکم﴾ است در حالی که سخن از پرستش الله و ترک هر چه غیر خداست و مانند آن پس این هم میشود ﴿تقطیع ما امر الله به ان یوصل﴾ امتها را فرمود یکی کنید اگر در نهج البلاغه حضرت امیر(سلام الله علیه) ما را به «سواد اعظم» دعوت میکند نه یعنی شهر بزرگ بروید فرمود «و الزموا السواد الاعظم» منظور از «سواد اعظم» همین امت اسلامی است نه شهر بزرگ زیرا در ذیلش استدلال فرمود فرمود: «فان ید الله مع الجماعة» پس منظور از سواد اعظم این نیست که شما از روستاها مهاجرت کنید بیایید شهر نشین بشوید آن روستایتان را شهر کنید نه اینکه بیایید در جای بزرگ بسر ببرید که کسی از کسی خبر نداشته باشد با امت اسلامی باشید از امت اسلامی فاصله نگیرید اگر دیگران کاری دارند شما در آن کار باشید شما کاری دارید دیگران با شما باشند «و الزموا السواد الأعظم فان ید الله مع الجماعة» پس منظور سواد اعظم همین امت اسلامی است نه یعنی شهر بزرگ سخن از کوچکی و بزرگی شهر نیست سخن از وحدت امت اسلامی است
سؤال ...
جواب: در سورهٴ مبارکهای که بنام حضرت هست آیة 22و23 قبلش این است که فرمود بعضیها میگویند چرا سورة تازهای دستور تازهای از طرف خدای سبحان نیامده و نمیآید؟ ﴿و یقول الذین آمنوا لولا نزلت سورة﴾ پس چرا سوره تا حال تازهای نیامده دستور جدیدی نیامده ﴿فاذا انزلت سورة محکمة و ذکر فیها القتال﴾ اگر یک سورة تازهای آمده حکم جدیدی دارد سخن از جنگ و کشتن و شهادت مطرح شد ﴿رأیت الذین فی قلوبهم مرض ینظرون إلیک نظر المغشی علیه من الموت﴾ وقتی سورهای آمده حکم قتال مبارزه در آن شد اینها که قلبشان مریض است مثل یک آدم بیهوش به تو نگاه میکنند دیدشان دید آدم هوشمند نیست ﴿ینظرون الیک نظر المغشی علیه من الموت﴾ کسی که غشوة موت گرفتارش کرده با آن چشم نگاهت میکنند در دیدش هوش نیست چون سخن از قیام است و جهاد ﴿رایت الذین فی قلوبهم مرض ینظرون الیک نظر المغشی علیه من الموت فاولی لهم﴾ این روش برای همانها اولی است ﴿طاعة و قولٌ معروف فاذا عزم الامر فلو صدقوا الله لکان خیرا لهم﴾ طاعت خدای سبحان و سخنی که عقل و شرع آن را میشناسد و اگر امر مسلم شد و عزمی و جزمی شد اینها اگر صادق باشند در ایمان برای آنها خیر است ﴿فلو صدقوا الله لکان خیرا لهم﴾ حالا اگر صادق نبودند و اعراض کردند آنگاه میفرماید ﴿فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم﴾ حالا اگر اعراض کردید اگر صادقانه ایستادید که ﴿لکان خیرا لهم﴾ و اما اگر تولی کردید اعراض کردید رخ برتافتید از این حکم اسلامی کاری که از شما متوقّع است افساد فی الارض است و قطع رحم کار دیگری از شما ساخته نیست آن عاملی که شما را به وحدت و صلاح دعوت میکند وحی است اگر از وحی تولّی و اعراض کردید آنچه از شما متوقع است افساد فی الارض است ﴿و تقطیع﴾ ﴿فهل عسیتم ان تولیتم﴾ یعنی جز این است از شما متوقّع نیست ﴿ان تولیتم﴾ و اعرضتم عن الله و عن حکم الله آنچه از شما متوقع است افساد فی الارض است و قطع رحم و آنچه که شما را به اصلاح و وحدت هدایت میکند دین است و اگر از این اعراض کردید کارتان افساد است و اختلاف ﴿فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم﴾ که تنها سخن از ارحامت و اقوام نزدیک نیست در دید وسیع «المؤمن اخ المؤمن» و ﴿انما المؤمنون اخوه﴾ ﴿اولئک الذین لعنهم الله فاصمهم و اعمی ابصارهم﴾ که این مربوط به مقام ثانی بحث است که کیفر کسانی که فساد میکنند و تقطیع میکنند و پیمان شکنند لعنت خداست که آن لعنت را در همین آیه بیان فرمود که چیست بنابراین کار کسانی که ندای الهی را جواب ندادند این است که ﴿ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض﴾ کارشان این است تنها چیزی که انسان را به صلاح دعوت میکند اعتقاد به خداست و اگر او گرفته شد این فسادها دامنگیر میشود.
سؤال ...
جواب: مثبتین که یکی مطلق باشد دیگری مقید تقیید نمیکنند آن در صورتی است که یکی به اثبات برگردد دیگری به سلب و الا اگر یک مطلقی داشتیم یک مقیدی داشتیم لسان هر دو اثبات بود یا لسان هردو نفی بود این جا آن خاص عام را تقیید نمیکند یا آن مقید مطلق را تقیید نمیکند
سؤال ...
جواب: بله تقیید نمیکند مثبتین احدها مقید دیگری نیست تقیید نمیکند در اصول ثابت شده مثبتین تقیید نمیکند شرط تقیید مطلق این است که یکی نفی باشد یکی اثبات یکی بگوید «اعتق رقبه» یکی بگوید «لاتعتق کافره» و اگر مثبتین شد باید مفهوم داشته باشد یا مفهوم لقب یا مفهوم حصر یا مفهوم عدد و مانند آن که ما از آن مفهوم یک قضیة سلبی بفهمیم این قضیة سلبی آن مطلق را تقیید کند و الا مثبتین که مؤیّد هم هستند دو تا لسان اگر داشته باشند تقیید میکنند بنابراین در این کریمه فرمود اگر کسی از وحی فاصله گرفت گرفتار نقض عهد است و افساد فی الارض و تقطیع ما امر الله به ان یوصل فساد فی الأرض هم ضمناً روشن شد برای اینکه اختلاف زمینه فساد هست پیمان شکنی زمینة فساد هست نرسیدن به ارحام زمینة فساد هست و مانند آن اما مقام ثانی بحث که کیفر اینها چیست؟ فرمود کیفر اینها این است که ﴿اولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار﴾
سؤال ...
جواب: اینها برای کسی سوء فعلی دارد و اما سوء فاعلی را در همان آیات قبل بیان فرمود فرمود اینها اصلاً به جایی معتقد نیستند آنهایی که استجابت نکردهاند ﴿و الذین لم یستجیبوا له لو ان لهم ما فی الارض جمیعا و مثله معه لافتدوا به اولئک لهم سوء الحساب و مأواهم جهنم و بئس المهاد﴾ اینها که اصلاً نپذیرفتند روش عملیشان این است. سؤال ...
جواب: نه اینها معصیت کبیره است فی نفسها اینها نشانة کفر نیست اینها معصیت کبیره است کفر به آن اعتقاد برمیگردد اینها در ردیف معاصی کبیره شمرده شدهاند
سؤال ...
جواب: هشداری است که با کفار تعهد نسپارید برای اینکه اینها هر سال هر تعهدی بسپارید اینها خیانت میکنند و رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود هر بار شما با اینها تعهّد بستید اینها نقض عهد میکنند اینچنین نیست که اینها به عهدشان وفادار باشند این را در سورة مبارکه توبه فرمود، فرمود اینها اعتباری به اینها نیست برای اینکه ﴿ینقضون عهدهم فی کل مره﴾ امسال تعهد میسپارند باز نقض میکنند دستور آتش بس میدهند باز نقض میکنند داعیه وحدت دارند باز نقض میکنند کسی که به یک مبدأ معتقد نیست او چیزی را نمیشناسد میگوید ﴿ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی﴾ لذا در سورة توبه است ظاهراً رسولش به (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هشدار داد و فرمود به پیمان اینها اعتباری نیست اینها اگر پیمان ببندند ﴿ینقضون عهدهم فی کل مرّة﴾ ﴿فی کل عام﴾ اینچنین نیست که به عهدشان اعتمادی باشد امام سجاد(سلام الله علیه) به پسرش وصیت میکند «تصحبن قاطع رحم» میفرماید آن کسی که رحامت را رعایت نمیکند با او رفاقت نکن برای اینکه خدای سبحان او را در چند جای قرآن لعنت مرده این تازه در حد معصیت کبیره فرمود آنکه این رشته را حفظ نمیکند با تو هرگز عاقلانه و صادقانه برخورد نمیکند «لا تصحبن قاطع رحم» برای اینکه «فانی وجدته ملعوناً فی کتاب الله» که «فی ثلاثة مواضع» در چند جا خدا قاطع رحم را لعنت مرده است یکی در سورة بقره است یکی در همین سورة محل بحث است رحم به معنای وسیع به معنای گسترده که امت اسلامی ﴿المؤمنون اخوه﴾ قطع این باعث لعنت است گاهی ممکن است انسان بستگان نزدیک خود را رعایت نکند یک حد از لعنت دامنگیر او بشود یک وقتی این امت اسلامی را به اختلاف بکشاند آن لعنت سنگینتری دامنگیرش میشود.
سؤال ...
جواب: آن دیگر بیان موضوع است یک امر عقلایی است تشخیصش دشوار نیست هر کس میداند بالأخره منظور از صلة رحم تنها این نیست که انسان به منزل آنها برود نیازهای آنها را مشکلات آنها را حوایج آنها را برطرف بکند طوری نباشد که او یک مشکلی داشته باشد انسان نداند یا بداند و بر رفعش اقدام نکند اصلاً نداند که فلان بستهاش گرفتاری دارد یا بداند ولی بی تفاوت باشد این میشود قطع رحم معنایش این نیست که حتماً برود منزلش و میوهای آنجا مصرف کند که این ارتباط را تحکیم میکند نگذارد او بیفتد و اگر او افتاد دستش را بگیرد از حال او باخبر باشد.
سؤال ...
جواب: او را گفتند «صل من قطعک» آن هم دستور هست آن در بحث ﴿و یدرؤن بالحسنة السیئة﴾ این بحث گذشت و روایتی که «صل من قطعک» هم میگوید اگر کسی قطع کرده تو قطع نکن و از طرفی هم گفتند شما در یک امت اسلامی به سر ببرید اما بدانید که با که دارید زندگی میکنید با طبقة جاهل با طبقهای که نشست و برخاست آنها جز فساد چیز دیگر ندارد با آنها ننشینید چون «قطیعة الجاهل تعدل صلة العاقل» این هم در روایات ماست قطع کردن و ارتباط نداشتن با انسان تبهکار آلوده به اندازة صلة یک آدم عاقل ثواب دارد انسان که نمیتواند عمرش را با هر کسی بسر ببرد «و قطیعة الجاهل تعدل صلة العاقل» این هم در روایات ما هست حد و قدرش مشخص شده
سؤال ...
جواب: بله دیگر دربارة او فرمود ﴿انه لیس من أهلک﴾ اما مقام ثانی که ﴿لهم اللّعنة ولهم سوء الدار﴾ ﴿سوء الدار﴾ یعنی قیامت جای بدی برای اینهاست جای بدی برای اینها آماده کردهاند اما لعنتی که در دنیا دامنگیرشان است چه خواهد بود لعن یعنی بُعد لعنت خدا یعنی دور از رحمت ملعون کسی است که از رحمت خاصة حق محروم باشد خدای سبحان اگر کسی را از رحمت خاصة خود محروم کرده است یعنی او را ملعون کرده است این لعن را که خدا میفرماید اگر کسی قطع رحم کرد ملعون است آن در همان سورة مبارکهای که به نام حضرت رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود که قبلاً خوانده شد آیة 21 و 22 سورة محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این است که فرمود ﴿اولئک الذین لعنهم الله﴾ خدا اینها را لعن کرد لعن کرد یعنی چه؟ ﴿فأصمَّهم و اعمی ابصارهم﴾ اینها را کر و کور کرد همة حرفهای عالم را میشنوند الا حرف وحی را همة چیزها را میبینند الا حق و دین را انسان توفیقی نداشته باشد یک کتابهای دینی مطالعه کند و حرف دینی بشنود معلوم میشود کر است انسان آن توفیق را نداشته باشد دیدی داشته باشد اسرار عالم را ببیند معلوم میشود کور است اگر کسی در خود احساس کرد که گوشش به حق بدهکار نیست بداند که ملعون است و اگر کسی در خود احساس کرد که چشمش حق را نمیبیند بداند که ملعون است فرمود ﴿لعنهم الله﴾ ﴿لعنهم الله﴾ یعنی چه کرد؟ با فائی که تفریع میکند این دو کیفر را بر لعن بیان کرد فرمود ﴿لعنهم الله فأصمهم و اعمی ابصارهم﴾ یعنی فأصمهم فأعمی ابصارهم, چون این عطف بر مدخول فاء است که فاء به هر دو درمیآید یعنی کرکردن و کورکردن متفرع بر لعنت خداست خدا سمیع بصیر است انسان متقرّب الی السمیع بصیر, سمیع بصیر میشود انسان دور از سمیع و بصیر اعمی و اصم خواهد شد.
«اعاذنا الله من شرور انفسنا»
- نتیجه نقض کنندگان پیمان خداوند
- اعتصام به حبل الهی
- صله رحم
- عقل و شرع
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿والذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک لهم اللّعنة و لهم سوء الدار﴾
بعد از اینکه معارف دین را با برهان بیان فرمود و اشکالات اصول دین را حل کرد آنگاه فرمود مردم در برابر معارف الهی دو دستهاند عدهای این ندا را اجابت میکنند میشوند اولوالالباب عدهای به این ندا اعتناء نمیکنند آنها که به این ندا اعتناء کردند و شدند اولوالالباب روش عملی آنها را در هشت یا نه صفت شمرد و پایان کار آنها را هم ﴿جنات عدن﴾ با تکریمهای فرشتگان یاد فرمود ولی کسانی که این ندا را اجابت نکردهاند سیرة عملی آنها را اینچنین ذکر میفرماید اینها کسانیند که عهد خدا را بعد از پیمان بستن میشکنند و آنچه را که خدای سبحان امر به وصل و پیوند کرده است قطع میکنند و باعث فساد در زمینند و کیفر آنها هم لعنت خداست وبدی دار دربارة اولوالالباب هم مسائلی که به اعتقادات آنها برمیگشت اشاره میفرمود هم اعمالی که رابطة آنها را با خدا محکم میکرد و هم اعمالی که رابطة آنها را با مردم محکم میکرد در ضمن هشت صفت ذکر فرمود ولی دربارة کفار سخن از ارتباط با خدا نیست مسئلة ﴿یخشون ربهم﴾ نیست ﴿یخافون سوء الحساب﴾ نیست مسئلة صبر نیست مسئله اقام الصلاة نیست مسئلة ﴿و یدرؤن بالحسنة السیئة﴾ نیست مسئلة ﴿ینفقون اموالهم﴾ نیست میماند این صفات سلبی یعنی نقض عهد و قطع چیزی که خدا به وصل او امر کرد و افساد در زمین بنابراین در دو مقام بحث خواهد بود مقام اول سیئات اینها مقام ثانی کیفر اینها اما مقام اول که سیّئات اینها را بیان میفرماید میفرماید ﴿والذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه﴾ آنها که عهد خدا را نقض میکنند وقتی انسان ایمان آورد با لسان عقل و وحی با خدای خود پیمان بست و تعهّد سپرد و این پیمان را محکم کرد برای اینکه عقیده روی این پیمان صحّه گذاشت و انسان را نسبت به این پیمان ملزم و ملتزم کرد اگر کسی عهد خدا را نقض کند این یا به آن است که اول ایمان بیاورد بعد نقض کند یا نه اگر هم مرتد فطری است آن تعهّد فطری را نقض کند در هر دو حال خدای سبحان در یک موطنی از انسانها تعهد گرفت یا روی فطرت است یا روی لسان عقل است به هر لسانی که باشد خدای سبحان از انسانها تعهد گرفت و به هر انسانی هم میفرماید ﴿الم اعهد الیکم یا بنی آدم﴾ و بر اساس آیة سورة اعراف ﴿واذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم﴾ یک موطنی هست که در آن موطن انسان خدای خود را مشاهده کرد و به او تعهد سپرد حالا آن موطن ذرّیه است قبل از ولادت در این عالم است یا به لسان عقل است یا نه به لسان فطرت است علی ای حال در یک موطنی انسان به خدای خود تعهّد عبودیت سپرد پس چه انسانی که اول ایمان بیاورد بعد مرتد بشود و چه انسانی که مرتد فطری باشد یا ملی باشد در هر دو حال یک موطنی داشت که در ان موطن به خدای خود تعهد سپرد و اگر کفر ورزید این تعهد الهی را بعد از میثاق بستن نقض کرده است ﴿والذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه﴾ که این تأکید اصل مطلب است خدای سبحان روی این نقض عهد چند جا تکیه فرمود چه در سورة بقره.
سؤال ...
جواب: نه نقض عهد و قطع رحم و افساد فی الارض این کارها در دنیا است اما پیمان گرفتنش ممکن است در یک موطن دیگری باشد
سؤال ...
جواب: بله حالا یکی از آن وجوه خواهد بود الان در صدد انتخاب یکی از آن وجوه نیستیم علی ای حال در یک موطنی حالا یا به لسان عقل است یا به لسان فطرت است یا در موطن اخذ ذریه است در یک موطنی انسان تعهد به بندگی داد و ربوبیت حق را امضاء کرده است در آیة 27 سورة بقره اینچنین آمده است که فاسقین را معرفی میکند فاسقین کسانیاند ﴿الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک هم الخاسرون﴾ که در مقام اول این آیه با آن آیه یک لسان است در مقام ثانی بحث که کیفر باشد بین این آیه و آن آیه تفاوت است آنجا میفرماید ﴿اولئک هم الخاسرون﴾ اینجا میفرماید ﴿لهم اللعنة و لهم سوء الدار﴾ و الا در مقام اول بحث که صفات سلبی را ذکر میکند تقزیباً یک لسان است فاسق کسی است که پیمان شکن است پیمان الهی را نقض میکند و آنچه را که خدای سبحان هم دستور وصل داد آن را هم قطع میکند و باعث فساد در زمین است در سورة نحل این معنا با یک لسان دیگری ذکر شده است فرمود آیة 91و92 سورة نحل فرمود ﴿واوفوا بعد الله اذا عاهدتم و لاتنقضوا الایمان بعد توکیدها﴾ اینکه فرمود ﴿واوفوا بعهد الله اذا عاهدتم﴾ آن پیمانی که بستید آن پیمان را وفا کنید و سوگندها را بعد از توکید زیرا به خدا سوگند یاد کردید آن سوگندها را هم نقض نکنید زیرا ﴿و قد جعلتم الله علیکم کفیلا﴾ شما خدا را کفیل برخود قرار دادید گفتید بالله کذا والله کذا اگر شما خدا را کفیل کردید به این معناست که من اگر این عمل را انجام ندادم خودم را در اختیار خدا میسپارم او مرا به هر امری که میداند کیفر بدهد معنای بالله و والله گفتن این است یعنی این امر را من به خدا ارتباط میدهد و اگر آن عمل را انجام نداد این رابطه را قطع کرد وقتی رابطه را قطع کرد خود را در اختیار الله میسپارد که عمل را به نام او توکید کرد و تاکید کرد لذا در این کریمه میفرماید ﴿ولا تنقضوا الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون﴾ در آیة بعد این معنا را به این صورت میفرماید ﴿ولا تکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوة أنکاثا﴾ شما که تعهّد الهی سپردید این تعهد را وفا کنید و اگر با خدا عهد بندگی بستید بندة خدا باشید بزرگان یک رسالهای مینوشتند به نام رسالة عهد که تعهدات خود را در برابر خدای سبحان بیان میکردند عهد کردم چه بکنم چه بکنم چه بکنیم بعضی از سنن را هم در این رسالة عهدشان ذکر میکردند.
سؤال ...
جواب: انسان وقتی عوامل غفلت از او گرفته بشود به یادش میآید ﴿دعوا الله مخلصین له الدین﴾ اینطور نیست که یادش نباشد فعلا غافل است اگرآن عوامل غفلت زدوده بشود فوراً یادش میآید
سؤال ...
جواب: آن یک مطلب دیگری است. ﴿ولا تنقضوا الایمان بعد توکیدها﴾ در این زمینه فرمود اگر تعهد سپردید یعنی این حبل را این طنابی که یک طرفش به دست خداست یک طرفش به دست شما اعتصام کردید گرفتید این طناب را این طناب را گرفتن کافی نیست این طناب را گرفتن برای آن است که انسان به همراه این طناب بالا برود اعتصان ﴿بحبل الله﴾ برای این است که انسان به دنبال این حبل بالا برود اگر یک طنابی مفتول باشد و یک گوشهای افتاده باشد آنکه حبل نیست تا انسان آن را محکم بگیرد به طنابی انسان اعتصام دارد که عاصم انسان باشد و انسان در عصمت او و در صیانت او از دسترس خطرها محفوظ باشد این طناب طنابی نیست که در یک گوشه افتاده باشد آنکه اعتصام ندارد طنابی است محکم که یک طرفش در اختیار قدیر محض است یک طرفش هم بدست بندگان است بندگان باید این طناب را بگیرند و از این طبیعت بگذرند تا آسیب نبینند برای اینکه اینجا «دار بالبلاء محفوفة» اگر کسی خواست معصوم بماند باید این طناب را بگیرد که برود نه بگیرد و تماشا کند اگر گفته شد ﴿واعتصموا بحبل الله﴾ این ﴿حبل﴾ شما را تا به لقاء الله میرساند هر چه انسان این حبل را بگیرد و دربارة او بیاندیشد هم از از نظر علم و معرفت جا دارد هم از نظر عمل صالح این را باید بگیرد و بالا برود که بشود اعتصام ﴿بحبل الله﴾ حالا اگر این حبل را بعد از اینکه اخذ کرد و معتصم شد به این، این را دوباره پنبه کند این میشود مثل همان زن حمقاء حجاز که صبح تا ظهر با سایر کارگرها این نخها را میرشد و آن پنبهها را به صورن رشته درمیآورد بعد رشته را پنبه میکرد یک مثلی بود در حجاز در این کریمه فرمود مانند آن زن نباشید ﴿ولا تکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا﴾ اول غزل میکرد میرشد بعد رشته را پنبه میکرد نیمی از روز را به رشتن و نیمی از روز را به پنبه کردن آن رشتهها میپرداخت انسان یک مقدار به ﴿حبل الله﴾ اعتصام کند یک مقدار هم آن رشتهها را پنبه کند فرمود این عهد را اینچنین نکنید ﴿ولا تکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوة﴾ یعنی بعد از اینکه به هم بافت و تافت و محکم کرد بعد این را انکاث میکند این را پنبه میکند.
سؤال ...
جواب: ﴿واتل علیهم نبا الذی آتیناه آیاتنا فانسلخ منها فأتبعه الشیطان فکان من الغاوین﴾ این هم هست دیگر اینچنین نیست که اگر یک کسی چند صباحی ﴿به حبل الله﴾ معتصم شد حسن خاتمت او ضروری و یقینی باشد بین خوف و رجاء است بنابراین در این کریمه فرمود کارتان را هدر ندهید مثل آن زن نباشد که رشته را پنبه کند ﴿ولا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا﴾ که ﴿تتخذون ایمانکم دخلا بینکم ان تکون أمة هی أربیٰ من أمةٍ﴾ و تمام تلاشتان این باشد این سوگندهارا ابزار درآمد قرار بدهید و هدفتان این باشد که یک جامعهای از جامعة دیگر اربا باشد یعنی برجستهتر باشد سرمایهدارتر باشد دارای ربوه و تل برجسته باشد یا شخصی اربای از شخصی باشد یا امتی اربای از امتی دیگر باشد خوب بنابراین این نقض عهد و نقض میثاق بعد از اینکه بسته شد جزء سیرههای عملی کفار و منافقین خواهد بود در سورة انبیاء و همچنین سورة مؤمنون تتمة این بحث نقض عهد و نقض میثاق و تقطیع امم مطرح است این راجع به نقض عهد و نقض میثاق که جزء برنامههای عملی کفار و منافقین است ﴿و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل﴾ این ﴿ما امر الله به ان یوصل﴾ همان طوری که قبلاً ملاحظه فرمودید هم راجع به صلة رحم است و هم راجع به ایجاد ارتباطات یک امت اسلامی است هر چه که خدای سبحان أمر به ایصال کرد أمر به وصل کرد آن مأموربها را این شخص مؤمن نقض میکند قطع میکند ﴿و یقطعون ما امر الله به ان یوصل﴾ خدای سبحان أمر به صلة رحم کرد او قطع میکند خدای سبحان امر کرده به صلة اعصای امت اسلامی او قطع میکند خدای سبحان أمر کرده به وحدت امت اسلامی این قطع میکند در سه مرحله میکوشد که قطع کند هم در داخلة خود میکوشد این روابط خانوادگی را قطع کند هم در داخلة جامعة خود میکوشد که این روابط یک جامعه را حفظ نکند و هم در امت اسلامی میکوشد که این امت واحده را ارباً اربا کند همانطوری که ﴿ما امر الله به ان یوصل﴾ سه قسمت است اینها هم در هر سه مقطع کارشان بریدن و قطع کردن است دربارة امر به صله انسان موظّف است با ارحام خود از نزدیک روابط حسنه داشته باشد بنام صلة رحم و موظف است در جامعهای که زندگی میکند از آن جامعه فاصله نگیرد و همراه جامعه حرکت کند و موظف است در کل جوامع اسلامی از امت واحدة اسلامی فاصله نگیرد نمونهها را از نماز جماعت و نماز جمعه و حج شروع میکنند در نماز جماعتها که «الاثنان و ما فوقهما جماعة» جماعت تشکیل میشود گفتند تمام نمازها را به جماعت برگزار کنید در نماز جمعه که حداقل هفت یا پنج نفرند باید در اجتماعی که حداقلش پنج یا هفت نفرند در جمعه ها شرکت کنند در «یوم الحج الاکبر» در عرفات و معشر و منا که همگان حضور پیدا میکنند آنجا هم همراه دیگر مسلمانها باشد که از این جمعیتها و اجتماعات کوچک به آن اجتماعات عظیم مرتبط بشود در برابر این سه دستور که گاهی جزئی گاهی در یک جامعه گاهی در کل امت اسلامی اینها کارشان بریدن و قطع کردن است هم درباره ارحام هم دربارة جامعة خود هم دربارة امت اسلامی دربارة همین گروه که در سورة بقره آیة 27 که سخن از نقض عهد بود سخن از ﴿و یقطعون ما امر الله به ان یوصل﴾ هم بود فرمود فاسقین کسانیاند آنچه را که خدای سبحان امر به وصل کرد اینها قطع میکنند دربارة امر به وصل تنها رحامت نسبی و سببی خاص نیست بلکه اگر ﴿انما المؤمنون اخوة﴾ شد آن هم مسئلة رحامت مطرح است که اگر مومنون اخوهاند و در حکم یک خانوادهاند رحامت در آنجا مستلزم وصل است و صلة رحم میطلبد لذا وقتی مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در باب قطیعه الرحم این روایات را نقل میکند چندتا روایت است که از آنها استفاده میشود اصل اختلاف بد است نه اینکه تنها انسان نباید با اعضاء خانوادة خود اختلاف نداشته باشد یک روایت از خود امام صادق(سلام الله علیه) است که میفرماید: «اتقوا الحالقة» از حالقه بپرهیز آنگاه حالقه را تفسیر میکند که «قطیعة الرّحم» روایتی دیگر از امام صادق(سلام الله علیه) است که حضرت از رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل میکند «ألا إن فی التباغض الحالقة لا اعنی حالقة الشعر و لکن حالقة الدین» فرمود از بغضاء و دشمنی بپرهیزید برای اینکه این بغضاء و دشمنی «حالقه» است «حالقه» آن چیزی را میگویند که موی سر را حلق میکند تیغ میکند خلاصه تیغ موسی کارش حلق است حلق غیر از جز است غیر از نطف است حلق یعنی این مو را از ریشه میتراشد کار موسی و کار تیغ حلق است حالق یعنی تراشنده حضرت از رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرد فرمود از تباغض بپرهیزید برای اینکه تباغض و عداوت و دشمنی حالقه است بعد فرمود منظور من این نیست که موی سرتان را میتراشد منظورم این است که دینتان را میتراشد چیزی نمیگذارد برایتان «الا ان فی التباغض الحالقة لا اعنی حالقه الشعر ولکن حالقه الدین» این اختلاف اینچنین نیست که انسان را در حد یک ضرر مالی برساند و رها کند تا آنجا که انسان توان دارد میخواهد این نفس را ارضا کند چیزی برای دین نمیماند اینکه مرحوم کلینی نقل کرد همین مضمون را حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج از رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل میکند «ایاکم و التباغض فانها الحالقه لا اعنی حالقه الشعر ولکن حالقه الدین» با یک تفاوت مختصری بین آنچه که در کافی هست با آنچه که در نهج البلاغه آمده فرمود اختلاف و دشمنی این دین را حلق میکند چیزی برای طرفین نمیگذارد اگر کسی ﴿ویقطعون ما امر الله به ان یوصل﴾ شد گرفتار این اختلاف است در داخلة خانواده گرفتار اختلاف است در داخلهٴ در جامعهای که بسر میبرد گرفتار این اختلاف است در امت اسلامی که این عضو اوست ﴿ویقطعون ما امر الله به ان یوصل﴾ این را قطع میکنند منتها در آنجا به تعبیر حلق آمده فرمود دونفر که به جان هم افتادند چیزی برای دین نمیماند این حلق میکند خلاصه دین را آنگاه همین معنای قطع را خدای سبحان به آنها که امت اسلامی را تقطیع کردند ارباً اربا کردند نسبت داده تنها دید یک دید بستهای نیست که قطع فقط در خصوص صلة رحم باشد آن هم صلة رحم یعنی بستگان نزدیک اینچنین نیست اگر کسی کاری کرد که این امت واحده تقطیع شد مشمول همین است آن را ملاحظه میفرمایید در سورة انبیاء آیة 92 و93 فرمود ﴿أن هذه امتکم أمةً واحدة و انا ربکم فاعبدون ٭ و تقطعوا امرهم بینهم﴾ شما که به یک خدا به قیامت به بهشت و جهنم به قبر و سؤال قبر به پیامبر به همة این امور معتقدید در یک سلسله اموری اگر هم اختلاف نظر دارید شما را نکشاند به جایی که اصل را به هم بزنید ﴿و تقطعوا امرهم بینهم﴾ قطعه قطعه کردند در حالیکه ﴿کل الینا راجعون﴾ همهشان بسوی ما برمیگردند و ما کیفر این تقطیع را آنجا خواهیم داد و در سورة مؤمنون آیة 52 و53 اینچنین آمده است که ﴿و ان هذه امتکم امةً واحدة و انا ربکم فاعبدون﴾ ﴿فتقطعوا امرهم بینهم, زبرا کل حزب بما لدیهم فرحون﴾ اینها برای خود ملل و نحلی تهیه کردند هر کدام به یک امر پیوستند و به آن خوشحال شدند و خود را سعادتمند میدانند در حالی که سخن از ﴿تعالوا الی کلمةٍ سواء بیننا و بینکم﴾ است در حالی که سخن از پرستش الله و ترک هر چه غیر خداست و مانند آن پس این هم میشود ﴿تقطیع ما امر الله به ان یوصل﴾ امتها را فرمود یکی کنید اگر در نهج البلاغه حضرت امیر(سلام الله علیه) ما را به «سواد اعظم» دعوت میکند نه یعنی شهر بزرگ بروید فرمود «و الزموا السواد الاعظم» منظور از «سواد اعظم» همین امت اسلامی است نه شهر بزرگ زیرا در ذیلش استدلال فرمود فرمود: «فان ید الله مع الجماعة» پس منظور از سواد اعظم این نیست که شما از روستاها مهاجرت کنید بیایید شهر نشین بشوید آن روستایتان را شهر کنید نه اینکه بیایید در جای بزرگ بسر ببرید که کسی از کسی خبر نداشته باشد با امت اسلامی باشید از امت اسلامی فاصله نگیرید اگر دیگران کاری دارند شما در آن کار باشید شما کاری دارید دیگران با شما باشند «و الزموا السواد الأعظم فان ید الله مع الجماعة» پس منظور سواد اعظم همین امت اسلامی است نه یعنی شهر بزرگ سخن از کوچکی و بزرگی شهر نیست سخن از وحدت امت اسلامی است
سؤال ...
جواب: در سورهٴ مبارکهای که بنام حضرت هست آیة 22و23 قبلش این است که فرمود بعضیها میگویند چرا سورة تازهای دستور تازهای از طرف خدای سبحان نیامده و نمیآید؟ ﴿و یقول الذین آمنوا لولا نزلت سورة﴾ پس چرا سوره تا حال تازهای نیامده دستور جدیدی نیامده ﴿فاذا انزلت سورة محکمة و ذکر فیها القتال﴾ اگر یک سورة تازهای آمده حکم جدیدی دارد سخن از جنگ و کشتن و شهادت مطرح شد ﴿رأیت الذین فی قلوبهم مرض ینظرون إلیک نظر المغشی علیه من الموت﴾ وقتی سورهای آمده حکم قتال مبارزه در آن شد اینها که قلبشان مریض است مثل یک آدم بیهوش به تو نگاه میکنند دیدشان دید آدم هوشمند نیست ﴿ینظرون الیک نظر المغشی علیه من الموت﴾ کسی که غشوة موت گرفتارش کرده با آن چشم نگاهت میکنند در دیدش هوش نیست چون سخن از قیام است و جهاد ﴿رایت الذین فی قلوبهم مرض ینظرون الیک نظر المغشی علیه من الموت فاولی لهم﴾ این روش برای همانها اولی است ﴿طاعة و قولٌ معروف فاذا عزم الامر فلو صدقوا الله لکان خیرا لهم﴾ طاعت خدای سبحان و سخنی که عقل و شرع آن را میشناسد و اگر امر مسلم شد و عزمی و جزمی شد اینها اگر صادق باشند در ایمان برای آنها خیر است ﴿فلو صدقوا الله لکان خیرا لهم﴾ حالا اگر صادق نبودند و اعراض کردند آنگاه میفرماید ﴿فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم﴾ حالا اگر اعراض کردید اگر صادقانه ایستادید که ﴿لکان خیرا لهم﴾ و اما اگر تولی کردید اعراض کردید رخ برتافتید از این حکم اسلامی کاری که از شما متوقّع است افساد فی الارض است و قطع رحم کار دیگری از شما ساخته نیست آن عاملی که شما را به وحدت و صلاح دعوت میکند وحی است اگر از وحی تولّی و اعراض کردید آنچه از شما متوقع است افساد فی الارض است ﴿و تقطیع﴾ ﴿فهل عسیتم ان تولیتم﴾ یعنی جز این است از شما متوقّع نیست ﴿ان تولیتم﴾ و اعرضتم عن الله و عن حکم الله آنچه از شما متوقع است افساد فی الارض است و قطع رحم و آنچه که شما را به اصلاح و وحدت هدایت میکند دین است و اگر از این اعراض کردید کارتان افساد است و اختلاف ﴿فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم﴾ که تنها سخن از ارحامت و اقوام نزدیک نیست در دید وسیع «المؤمن اخ المؤمن» و ﴿انما المؤمنون اخوه﴾ ﴿اولئک الذین لعنهم الله فاصمهم و اعمی ابصارهم﴾ که این مربوط به مقام ثانی بحث است که کیفر کسانی که فساد میکنند و تقطیع میکنند و پیمان شکنند لعنت خداست که آن لعنت را در همین آیه بیان فرمود که چیست بنابراین کار کسانی که ندای الهی را جواب ندادند این است که ﴿ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض﴾ کارشان این است تنها چیزی که انسان را به صلاح دعوت میکند اعتقاد به خداست و اگر او گرفته شد این فسادها دامنگیر میشود.
سؤال ...
جواب: مثبتین که یکی مطلق باشد دیگری مقید تقیید نمیکنند آن در صورتی است که یکی به اثبات برگردد دیگری به سلب و الا اگر یک مطلقی داشتیم یک مقیدی داشتیم لسان هر دو اثبات بود یا لسان هردو نفی بود این جا آن خاص عام را تقیید نمیکند یا آن مقید مطلق را تقیید نمیکند
سؤال ...
جواب: بله تقیید نمیکند مثبتین احدها مقید دیگری نیست تقیید نمیکند در اصول ثابت شده مثبتین تقیید نمیکند شرط تقیید مطلق این است که یکی نفی باشد یکی اثبات یکی بگوید «اعتق رقبه» یکی بگوید «لاتعتق کافره» و اگر مثبتین شد باید مفهوم داشته باشد یا مفهوم لقب یا مفهوم حصر یا مفهوم عدد و مانند آن که ما از آن مفهوم یک قضیة سلبی بفهمیم این قضیة سلبی آن مطلق را تقیید کند و الا مثبتین که مؤیّد هم هستند دو تا لسان اگر داشته باشند تقیید میکنند بنابراین در این کریمه فرمود اگر کسی از وحی فاصله گرفت گرفتار نقض عهد است و افساد فی الارض و تقطیع ما امر الله به ان یوصل فساد فی الأرض هم ضمناً روشن شد برای اینکه اختلاف زمینه فساد هست پیمان شکنی زمینة فساد هست نرسیدن به ارحام زمینة فساد هست و مانند آن اما مقام ثانی بحث که کیفر اینها چیست؟ فرمود کیفر اینها این است که ﴿اولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار﴾
سؤال ...
جواب: اینها برای کسی سوء فعلی دارد و اما سوء فاعلی را در همان آیات قبل بیان فرمود فرمود اینها اصلاً به جایی معتقد نیستند آنهایی که استجابت نکردهاند ﴿و الذین لم یستجیبوا له لو ان لهم ما فی الارض جمیعا و مثله معه لافتدوا به اولئک لهم سوء الحساب و مأواهم جهنم و بئس المهاد﴾ اینها که اصلاً نپذیرفتند روش عملیشان این است. سؤال ...
جواب: نه اینها معصیت کبیره است فی نفسها اینها نشانة کفر نیست اینها معصیت کبیره است کفر به آن اعتقاد برمیگردد اینها در ردیف معاصی کبیره شمرده شدهاند
سؤال ...
جواب: هشداری است که با کفار تعهد نسپارید برای اینکه اینها هر سال هر تعهدی بسپارید اینها خیانت میکنند و رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود هر بار شما با اینها تعهّد بستید اینها نقض عهد میکنند اینچنین نیست که اینها به عهدشان وفادار باشند این را در سورة مبارکه توبه فرمود، فرمود اینها اعتباری به اینها نیست برای اینکه ﴿ینقضون عهدهم فی کل مره﴾ امسال تعهد میسپارند باز نقض میکنند دستور آتش بس میدهند باز نقض میکنند داعیه وحدت دارند باز نقض میکنند کسی که به یک مبدأ معتقد نیست او چیزی را نمیشناسد میگوید ﴿ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی﴾ لذا در سورة توبه است ظاهراً رسولش به (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هشدار داد و فرمود به پیمان اینها اعتباری نیست اینها اگر پیمان ببندند ﴿ینقضون عهدهم فی کل مرّة﴾ ﴿فی کل عام﴾ اینچنین نیست که به عهدشان اعتمادی باشد امام سجاد(سلام الله علیه) به پسرش وصیت میکند «تصحبن قاطع رحم» میفرماید آن کسی که رحامت را رعایت نمیکند با او رفاقت نکن برای اینکه خدای سبحان او را در چند جای قرآن لعنت مرده این تازه در حد معصیت کبیره فرمود آنکه این رشته را حفظ نمیکند با تو هرگز عاقلانه و صادقانه برخورد نمیکند «لا تصحبن قاطع رحم» برای اینکه «فانی وجدته ملعوناً فی کتاب الله» که «فی ثلاثة مواضع» در چند جا خدا قاطع رحم را لعنت مرده است یکی در سورة بقره است یکی در همین سورة محل بحث است رحم به معنای وسیع به معنای گسترده که امت اسلامی ﴿المؤمنون اخوه﴾ قطع این باعث لعنت است گاهی ممکن است انسان بستگان نزدیک خود را رعایت نکند یک حد از لعنت دامنگیر او بشود یک وقتی این امت اسلامی را به اختلاف بکشاند آن لعنت سنگینتری دامنگیرش میشود.
سؤال ...
جواب: آن دیگر بیان موضوع است یک امر عقلایی است تشخیصش دشوار نیست هر کس میداند بالأخره منظور از صلة رحم تنها این نیست که انسان به منزل آنها برود نیازهای آنها را مشکلات آنها را حوایج آنها را برطرف بکند طوری نباشد که او یک مشکلی داشته باشد انسان نداند یا بداند و بر رفعش اقدام نکند اصلاً نداند که فلان بستهاش گرفتاری دارد یا بداند ولی بی تفاوت باشد این میشود قطع رحم معنایش این نیست که حتماً برود منزلش و میوهای آنجا مصرف کند که این ارتباط را تحکیم میکند نگذارد او بیفتد و اگر او افتاد دستش را بگیرد از حال او باخبر باشد.
سؤال ...
جواب: او را گفتند «صل من قطعک» آن هم دستور هست آن در بحث ﴿و یدرؤن بالحسنة السیئة﴾ این بحث گذشت و روایتی که «صل من قطعک» هم میگوید اگر کسی قطع کرده تو قطع نکن و از طرفی هم گفتند شما در یک امت اسلامی به سر ببرید اما بدانید که با که دارید زندگی میکنید با طبقة جاهل با طبقهای که نشست و برخاست آنها جز فساد چیز دیگر ندارد با آنها ننشینید چون «قطیعة الجاهل تعدل صلة العاقل» این هم در روایات ماست قطع کردن و ارتباط نداشتن با انسان تبهکار آلوده به اندازة صلة یک آدم عاقل ثواب دارد انسان که نمیتواند عمرش را با هر کسی بسر ببرد «و قطیعة الجاهل تعدل صلة العاقل» این هم در روایات ما هست حد و قدرش مشخص شده
سؤال ...
جواب: بله دیگر دربارة او فرمود ﴿انه لیس من أهلک﴾ اما مقام ثانی که ﴿لهم اللّعنة ولهم سوء الدار﴾ ﴿سوء الدار﴾ یعنی قیامت جای بدی برای اینهاست جای بدی برای اینها آماده کردهاند اما لعنتی که در دنیا دامنگیرشان است چه خواهد بود لعن یعنی بُعد لعنت خدا یعنی دور از رحمت ملعون کسی است که از رحمت خاصة حق محروم باشد خدای سبحان اگر کسی را از رحمت خاصة خود محروم کرده است یعنی او را ملعون کرده است این لعن را که خدا میفرماید اگر کسی قطع رحم کرد ملعون است آن در همان سورة مبارکهای که به نام حضرت رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود که قبلاً خوانده شد آیة 21 و 22 سورة محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این است که فرمود ﴿اولئک الذین لعنهم الله﴾ خدا اینها را لعن کرد لعن کرد یعنی چه؟ ﴿فأصمَّهم و اعمی ابصارهم﴾ اینها را کر و کور کرد همة حرفهای عالم را میشنوند الا حرف وحی را همة چیزها را میبینند الا حق و دین را انسان توفیقی نداشته باشد یک کتابهای دینی مطالعه کند و حرف دینی بشنود معلوم میشود کر است انسان آن توفیق را نداشته باشد دیدی داشته باشد اسرار عالم را ببیند معلوم میشود کور است اگر کسی در خود احساس کرد که گوشش به حق بدهکار نیست بداند که ملعون است و اگر کسی در خود احساس کرد که چشمش حق را نمیبیند بداند که ملعون است فرمود ﴿لعنهم الله﴾ ﴿لعنهم الله﴾ یعنی چه کرد؟ با فائی که تفریع میکند این دو کیفر را بر لعن بیان کرد فرمود ﴿لعنهم الله فأصمهم و اعمی ابصارهم﴾ یعنی فأصمهم فأعمی ابصارهم, چون این عطف بر مدخول فاء است که فاء به هر دو درمیآید یعنی کرکردن و کورکردن متفرع بر لعنت خداست خدا سمیع بصیر است انسان متقرّب الی السمیع بصیر, سمیع بصیر میشود انسان دور از سمیع و بصیر اعمی و اصم خواهد شد.
«اعاذنا الله من شرور انفسنا»
تاکنون نظری ثبت نشده است