display result search
منو
تفسیر آیه 112 تا 115 سوره هود – بخش سیزدهم

تفسیر آیه 112 تا 115 سوره هود – بخش سیزدهم

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 227 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 112 تا 115 سوره هود – بخش سیزدهم
- ذات گناه آتش است
- تنها راه استقامت نماز است
- اقسام ظلم
- توبه و جبران در گناهان کبیره
- گناهان صغیره را با نماز می توان از بین برد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ فاستقم کما امرت و من تاب معک و لا تطغوا انه بما تعملون بصیر ٭ و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار و ما لکم من دون الله من اولیاء ثم لا تنصرون ٭ و أقم الصلاة طرفی النهار و زلفاً من الیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکری للذاکرین ٭ واصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین﴾

بعد از امر به استقامت اشاره فرمود چیزی که مانع استقامت است و منافی استقامت است گرایش به ظالمان است و این رکون به ظلم باعث مساس نار است یعنی همین که انسان متمایل شد به طرف ظالم آتش او را مسح کرده است و مسح می‌کند هر اندازه که میلش بیشتر باشد برخورد آتش با او بیشتر است در قبال آن گناهانی که باعث خلود در نار است برخی از گناهان است که باعث مساس نار است آتش مسح می‌کند سرّش این است که اینها خود آتشند و دعوت به آتش هم می‌کنند اینکه فرمود ﴿و جعلناهم ائمةً یدعون الی النار﴾ اینها رهبران آتشند نه یعنی رهبران گناهند و گناه باعث ورود در آتش است که مضاف در تقریر باشد یا اسناد مجاز باشد یا مجازی در کلمه باشد و مانند آن بلکه حقیقت گناه آتش است و اینها هم چون به گناه دعوت می‌کنند در حقیقت به آتش دعوت می‌کنند اسناد مجاز نیست مجاز لغوی هم نیست هم لغت در مورد خود معنای خود استعمال شده است کلمه در معنای خود استعمال شد و هم اسناد الی ما هو له است ﴿و جعلناهم ائمةً یدعون الی النار﴾ و اگر کسی به این رهبران ستم میل پیدا کرد در حقیقت به شعله آتش مایل شد لذا آتش او را تماس می‌گیرد با او تماس دارد ﴿ولاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار﴾ پس سرّ اینکه ولیی ندارید سرّ اینکه ناصری ندارید قبلاً هم بیان شد در بخشهایی از قرآن کریم استدلالش این است که ﴿و من یتولهم منکم فانه منهم﴾ اگر کسی ولایت آنها را بپذیرد به طرف آنها مایل بشود از آنها محسوب خواهد شد یعنی از ظالمین محسوب می‌شوند منتها در درجه ضعیف ﴿و ما للظالمین من انصار﴾ ظالم ناصری نخواهد داشت بنابراین کسی که متمایل به ظالم باشد بر اساس ﴿و من یتولهم منکم فانه منهم﴾ جزء ظالمین می‌شود صغرای قیاس با این تأمین است کبرای قیاس با ﴿و ما للظالمین من انصار﴾ تأمین است
مطلب دیگر این است که گاهی طغیان علنی است گاهی مخفی و سرّی و نهفته است و تلبیس شده است چه اینکه رکون به ظالمان هم گاهی علنی است گاهی تلبیس شده است مخفیانه است شبانه است و مانند آن ذات اقدس إلاه برای اینکه همه را آگاه کند چه طغیان علنی باشد چه سرّی چه رکون به ظالمان علنی باشد چه سرّی مخفی نیست نفرمود انه بما تعملون علیم فرمود ﴿انه بما تعملون بصیر﴾ این چنین نیست که او نبیند بر فرض هم مخفی باشد یا شبانه باشد باز هم ذات اقدس إلاه می‌بیند کاری که شما شب انجام می‌دهید یا روز انجام می‌دهید برای او روشن است ﴿انه بما تعملون بصیر﴾ اینکه فرمود ﴿و اقم الصلاة طرفی النهارو زلفاً من اللّیل﴾ برای آن است که آن مشکل انحراف را علاج کند و آن فضیلت استقامت را حفظ کند فرمود شما مامور به استقامتید و منهی از طغیان و رکون به ظالمان آنچه آن مامور به را حفظ می‌کند و آنچه باعث نجات از این منهی عنه است همان عمود دین است که نماز باشد بنابراین ﴿واقم الصلاة﴾ و برای اینکه روزتان محفوظ بماند اول روز را با نماز شروع کنید و وسط روز که مقداری غفلت دامنگیرتان شد با نماز تأمین کنید پایان روز را که شب هست آن را هم با نماز بگذرانید تا شبانه روز شما تأمین بشود ممکن بود ذات اقدس إلاه این هفده رکعت نماز را در یک وقت بخواهد یعنی وسط روز یا اول روز یا وسط شب لکن توضیح این هفده رکعت بر این ﴿طرفی النهار و زلفاً من اللیل﴾ برای این است که هر لحظه غفلتی بخواهد عارض بشود فوراً با نماز آن غفلت زدوده بشود و اگر انسان در یک وقتی از این اوقات شبانه روز این هفده رکعت نماز را می‌خواند بقیه را به غفلت می‌گذراند لذا فرمود ﴿اقم الصلاة﴾ ﴿و اقم الصلاة طرفی النهار و زلفاً من اللیل﴾ برای اینکه حسنات آن سیئات را شستشو می‌کند روایات فراوانی است که مشخص کرده است که ﴿طرفی النهار﴾ هم صبح است و ظهر که یکی از اطراف نهار است وقتی شما این دایره را به چهار قسمت تقسیم می‌کنید چهار تا نود درجه سیصد و شصت درجه صبحش نماز است ظهرش نماز است غروبش نماز است شبش هم که نماز است ﴿واقم الصلاة طرفی النهار و زلفاً من اللیل﴾ برای اینکه ﴿ان الحسنات یذهبن السیئات﴾ گاهی سخن از نماز از این راه است که ﴿و اقم الصلاة لذکری﴾ آن را هم بیان فرمود ﴿ذلک ذکری للذاکرین﴾ گاهی نماز را به عنوان ﴿ان الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر﴾ گاهی هم نماز را به عنوان ﴿ان الحسنات یذهبن السیئات﴾ بیان می‌کنند برای اینکه اگر انسان بخواهد آلوده بشود نماز جلویش را می‌گیرد ﴿تنهی عن الفحشاء والمنکر﴾ دفعاً و اگر خدای ناکرده آلوده شد نماز او را تطهیر می‌کند رفعاً ﴿ان الحسنات یذهبن السیئات﴾ گرچه اذهاب اعم از دفع و رفع است ولی هر مرحله‌ای این نماز کار خاص خودش را دارد هم آن ﴿تنهی﴾ اعم از دفع و رفع است ولی ظهورش در دفع بیشتر است هم این ﴿یذهبن﴾ اعم از دفع و رفع است لکن ظهورش در رفع بیشتر است دفع را هم شامل می‌شود چه اینکه در آیه تطهیر ﴿انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا﴾ آنجا اذهاب به معنای دفع است نه به معنای رفع اگر انسان به یاد خدا بود ﴿ذلک ذکری للذاکرین﴾ یا ﴿و اقم الصلاه لذکری﴾ او خود را منزه از گناه می‌داند نیازی نیست که کسی یا چیزی او را از گناه نهی کند برای اینکه او بوی بد گناه را استشمام می‌کند و اگر در آن مرحله نبود که از یاد خدا و نام خدا لذت ببرد احیاناً ممکن بود گرفتار وسوسه شیطان بشود به طرف گناه میل پیدا کند آن ﴿ان الصلاة تنهیٰ عن الفحشاء والمنکر﴾ کارآمد است و اگر خدای ناکرده آلوده شد برای اذهاب و شستشو و از بین بردن گناه آمده این آیه کافی است ﴿ان الحسنات یذهبن السیئات﴾ گرچه هم این مطلق است دفع و رفع هر دو را می‌گیرد هم ﴿تنهیٰ عن الفحشاء﴾ مطلق است دفع و رفع را می‌گیرد ولی ظهور آن ﴿تنهی﴾ در دفع و ظهور ﴿یذهبن﴾ در رفع بیشتر است
سؤال: ... جواب: فرق نمی‌کند او را از بین می‌برد دیگر
سؤال: ... جواب: اذهاب هم یعنی از بین می‌برد از این شخص که وقتی که محو کرد یعنی از بین برد یعنی معدوم شد دیگر چون در نامه عمل دیگری که نوشته نمی‌شود که وقتی از این شخص زدوده شد این گناه پاک شد مثل اینکه انسان با آب آن غبار را شستشو می‌کند در بیانات نورانی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست همان بیان را وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) در نهج البلاغه به صورت حدیث نبوی آورده که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود من تعجب می‌کنم کسی که همّه و چشمه‌ای دم در منزل اوست و شبانه روز پنج بار در این چشمه دوش می‌گیرد و معذلک غبار آلود است خب کسی پنج بار دوش بگیرد و غبار آلود باشد معلوم می‌شود که خوب دوش نگرفته دیگر این مثال به عنوان چشمه در نهج البلاغه هست منتها وجود مبارک حضرت امیر این را از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل می‌کند که نماز یک چشمه‌ای است در خانه هر کسی پنج بار نماز خواندن یعنی پنج بار در این چشمه شستشو کردن و گردگیری کردن در حقیقت این با محو همراه است دیگر ﴿ذلک ذکری للذاکرین﴾ اما اینکه درباره ظلم فرمود ﴿و لاتطغوا﴾ از یک سو و ﴿ولاترکنوا الی الذین ظلموا﴾ اگر این کریمه اطلاق داشته باشد همهٴ اقسام ظلمی را که وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) در نهج البلاغه ترسیم فرمود شاملش می‌شود در نهج البلاغه به این صورت آمده است که ظلم سه قسم است این خطبه 176 نهج البلاغه است که در نهج البلاغه‌های دیگر مثل عبدو و اینها شماره خطبه 180 است ولی این نهج‌البلاغه که رایج است خطبه 176 است صدر آن خطبه این است که اینجا هم همان خطبه 176 است «انتفعوا ببیان الله واتعظوا بمواعظ الله واقبلوا نصیحة الله» تا اینکه می‌رسد به این قسمت«الا و ان الظلم ثلاثه» ظلم سه قسم است «فظلم لایغفر» که همان شرک است «و ظلم لایترک» که خدا رها نمی‌کند بالأخره ظالم را تنبیه می‌کند که حق مردم است «و ظلم مغفور لایطلب» که انسان مبتلا به گناهی می‌شود به خودش ستم می‌کند «فاما الظلم الذی لایغفر فالشرک بالله» است برای اینکه «قال الله تعالی ﴿ان الله لایغفر ان یشرک به﴾ و اما الظلم الذی یغفر فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات» گاهی انسان یک لغزشهای جزعی مرتکب می‌شود به خودش ستم می‌کند این به خودش ستم می‌کند هم از آن معارف بلند اسلامی و دینی است معلوم می‌شود که ما دو تا خود داریم یک خودی داریم که کارها را به عهده می‌گیرد یک خود خود داریم که ما نسبت به او امینیم او دیگر مال ما نیست می‌بینید ظلم جایی ترسیم و تصویر می‌شود که یک شخصی از حدود خودش تعدی بکند به قلمرو دیگری برسد و در حدود دیگری راه پیدا بکند این می‌شود ظلم آیاتی که در قرآن کریم است فرمود که ما به اینها ستم نکردیم اینها به خودشان ستم کردند ﴿و لکنهم کانوا انفسهم یظلمون﴾ ﴿ظلموا انفسهم﴾ کم نیست ما دلیلی نداریم که اینها را توجیه کنیم حمل بر مجاز در کلمه یا مجاز در اسناد بکنیم مادامی که دلیل عقلی معتبر یا نقلی معتبر بر خلاف یک ظاهری اقامه نشده آن ظاهر حجت است اینکه فرمود ﴿ظلموا انفسهم﴾ کم نیست معنای ظلم به نفس هم این است که ما از محدوده خودمان تعدی بکنیم به محدوده آن نفس برسیم وگرنه ظلم نیست و تعدی نیست عدوان نیست تجاوز نیست معلوم می‌شود آن نفس دوم که در درون درون است و ما به او ستم می‌کنیم آن مال ما نیست به ما ندادند که ملک ما باشد در اختیار ما باشد آن امانت خداست حالا از او به فطرت یاد می‌شود به طینت یاد می‌شود او ما شئت فسم او را به ما دادند به عنوان امانت که از نور او استفاده کنیم مثل چراغی است که به عنوان امانت کسی به دیگری می‌دهد یا ابزاری است یک کتابی است یک لوازم التحریری است که به عنوان امانت به دیگری داده می‌شود حالا اگر انسان از این چراغ سوء استفاده کرد (چه دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا) از این چراغ سوء استفاده کرد یا از این کتاب سوء استفاده کرد یا از این لوازم التحریر سوء استفاده کرد این امانت را بیجا مصرف کرده است پس ما به آن خود خود که در درون درون ما نهادینه شده است سمتی جز امین بودن نداریم آن امانت الله است ما باید آن امانت را حفظ بکنیم اگر او را حفظ نکردیم او را بیجا مصرف کردیم به او ستم کردیم این ظلم به نفس است وگرنه ظلم به نفس اگر ما واقعاً همین خودی باشیم که هستیم و این هم مال خود ما باشد ظلم به نفس معنا ندارد که کی از محدوده خودش تعدی کرده به محدوده دیگری رسیده یا مجاز در کلمه قائل بشویم یا مجاز در اسناد به هر تقدیر فرمود «و امّا الظلم الذی یغفر فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات و اما الظلم الذی لا یترک فظلم العباد بعضهم بعضا» این یکی بعد فرمود «القصاص هناک شدید» در قیامت قصاصی که ذات اقدس إلاه در برابر ظلم می‌کند شدید است «لیس هو جرحاً بالمدیٰ» با کارد و اینها بخواهند کسی را مجروح بکنند نیست «ولاضرباً بالسیاط» با تازیانه بزنند نیست بالأخره همان ﴿نار الله الموقده﴾ است یا ﴿خذوه فغلوه﴾ است و مانند آن این اقسام سه‌گانه ظلم است که در نهج آمده است در جریان روایاتی که مربوط به ﴿و اقم الصلاة طرفی النهار و زلفاً من اللیل﴾ هست بخشی از این روایات را در این تفسیر شریف کنز الدقائق ایشان نقل کردند البته در جوامع روایی ما روایات مبسوط‌تر از این است چه اینکه در فقه همه آنها مطرح شده است در این کتاب شریف جلد ششم صفحه 351 به بعد این روایات هست ایشان دارند که اینکه فرمود ﴿ولاترکنوا الی الذین ظلموا﴾ خب اگر به الذین ظلموا آدم رکون پیدا کند باعث مساس نار است اگر به الظالمین رکون پیدا کند چطور او نار بیشتری دارد دیگر آنگاه ایشان دارند «و لعل الآیه ابلغ ما یتصور فی النهی عن الظلم و التهدید علیه» از کافی نقل می‌کنند که از وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) سؤال شده است ﴿و لاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار﴾ چیست فرمود «هو الرجل یأتی السلطان فیحب بقاءه الی ان یدخل یده الیٰ کیسه فیعطیه» کسانی که بالأخره می‌روند پیش جائران و علاقمندند که آن سلطان جائر زنده بماند و چیزی هم به او بدهد همین رکون به ظالم است از خصال مرحوم صدوق (رضوان الله علیه) نقل می‌کند که او از وجود مبارک سیدالشهداء (سلام الله علیه) عن الحسین بن علی (علیهم السلام) نقل کرد که وجود مبارک حسین بن علی فرمود رسول الله به حضرت امیر (سلام الله علیهما) وصیت کرد فرمود که «لاترکن الی ظالم و ان کان حمیماً قریبا» ولو بستگان نزدیک شما هم باشند اگر ظالم بسته نزدیک و دوست نزدیک شما باشد این دوست حمیم دوست گرم حمام را حمام گفتند چون جای گرم است حمیم یعنی گرم در برابرش صمیم است صمیم آنکه دوستی‌اش پر است توخالی نیست آن سنگ پر را می‌گویند صخره صماء انسانی که گوشش سنگین است و پر است می‌گوید اصم از صمیم قلب گفتم یعنی از دل پرم درآوردم بالأخره دوست صمیمی دوستی است که دوستی‌اش پر از دوستی است خالی نیست حمیم هم یعنی دوست گرم فرمود ولو دوست گرم یا نزدیکان گرم تو هم باشند به آنها میل پیدا نکن ایشان یعنی صاحب این تفسیر می‌گوید «و فی الآیه دلالةً علی وجوب الاسم فی الامام و اولی الامر» برای اینکه اگر آنها معصوم نباشند ما باید میل داشته باشیم به اولی الامر اگر آنها معصوم نباشند بالأخره گناه می‌کنند و قهراً مشمول نهی ﴿لاترکنوا﴾ خواهند بود البته این بالاصاله باید معصوم باشد بالنیابه خوب افراد عادل منصوب از طرف ایشانند در روایت بعدی که ایشان نقل می‌کنند می‌فرمایند که درباره ﴿اقم الصلاة طرفی النهار﴾ از تهذیب نقل می‌کنند که حریز از زراره از وجود مبارک امام باقر (سلام الله علیه) نقل می‌کند می‌فرماید «﴿و اقم الصلاة طرفی النهار﴾ و طرفاه المغرب و الغداة ﴿و زلفاً من اللیل﴾ و هى صلاة العشاء الآخره» با این بیان ذکر فرمود از کافی نقل می‌کند که وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) فرمود ﴿ان الحسنات یذهبن السیئات﴾ فرمود «صلاة المومن باللیل تذهب بما عمل من ذنب من بالنّهار» نمازی که انسان مومن در شب انجام می‌دهد آن لغزشهای روز را شستشو می‌کند حالا شواهدی هم البته استفاده می‌شود که منظور از این لغزشها لغزشهای صغیر است نه کبیر گناهان کوچک است
سؤال: ... جواب: یعنی آنها میل نکردند اصلاً آنها به اذن ولی عصر و امام زمانشان یا پیغمبر زمانشان رستگار شده بودند رکون نکردند
باز روایتی که ایشان نقل می‌کنند می‌فرماید همین روایت است منتها این روایت بازترش در نهج البلاغه هست که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به حضرت امیر (سلام الله علیه) فرمود «یا علی انما منزلة الصلوات الخمس لامتى کنهر جار علی باب احدکم» فرمود یا علی این نمازهای پنج گانه مثل یک نهری است که در خانه همه روان است «فما ظن احدکم لو کان فى جسده درن» دَرَن یعنی چرک «ثم اغتسل فی ذلک النهر خمس مرات» اگر کسی بدنش چرک باشد پنج بار در شبانه روز در این نهر خودش را شستشو بدهد دیگر یقینا تطهیر می‌شود «أ کان یبقى فى جسده درن فکذلک و الله الصلوات الخمسه لامتى» این را وجود مبارک پیغمبر به حضرت امیر المومنین (سلام الله علیهما) فرمود این نماز برای شستشوی سماعة بن مهران می‌گوید که سماعة بن مهران از وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) نقل می‌کند که کسی از حضرت سؤال کرد «عن رجل اصاب مالا من أعمال السلطان فهو یتصدق منه و یصل قرابته و یحج لیغفر له ما اکتسب و هو یقول ﴿ان الحسنات یذهبن السیئات﴾» سماعة بن مهران از وجود مبارک امام صادق نقل کرد که مردی وقتی مردی از وجود مبارک امام صادق سؤال می‌کند که یک کسی از اهل جبال بود مالی را از اعمال سلطان کسب کرد که خب مال آلوده است این مال را در راه خیر صرف کرد صدقه داد ارحام خودش را صله کرد با این مال و حجّ کرد به امید اینکه آمرزیده بشود و استشهاد هم می‌کرد به آیه ﴿ان الحسنات یذهبن السیئات﴾ یعنی صدقه دادن صله رحم کردن مکه رفتن اینها حسنات است حسنات سیئات را برمی‌دارد وقتی این مرد این مطلب را به عرض وجود مبارک حضرت صادق (سلام الله علیه) رساند سماعة بن مهران می‌گوید که وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) فرمود به اینکه «ان الخطیئة لا تکفر الخطیئة» فرمود آنکه خدای سبحان فرمود این است که ﴿ان الحسنات یذهبن السیئات﴾ نه السیئات یذهبن السیئات آنکه شما می‌کنید آن سیئه است صدقه دادن به مال حرام حرام است صله رحم کردن به مال حرام حرام است مکه رفتن به مال حرام حرام است آنها سیئه است سیئه که سیئه را از بین نمی‌برد خطیئه که خطیئه را از بین نمی‌برد سماعة بن مهران می‌گوید که وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) فرمود «ان الخطیئه لا تکفر الخطیئه» کفاره خطیئه حسنه است نه خطیئه «ولکن الحسنة تکفر الخطیئة ثم قال ابو عبد الله (علیه السلام)» اگر مخلوط بود و مشتبه بود خب بالأخره او می‌تواند چون بالأخره مال مخلوط به حرام را باید تخمیس بکند یا به عنوان رد مظالم مقداری را که می‌داند به مستحقین و مستمندان به عنوان رد مظالم ادا کند ومانند آن اما اینکه اشاره شد منظور از این سیئه‌ای که اذهاب می‌شود سیئه صغیره است نه سیئه کبیره سیئه کبیره بالأخره با توبه باید حل بشود با ادای حقوق مردم باید حل بشود این دوتا آیه‌ای است که یکی در سورهٴ مبارکهٴ نساء است یکی هم در سوره دیگر سوره نساء آیه ٣١ این است فرمود ﴿ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریما﴾ این چنین نیست که شما گناهان کبیره بکنید با نماز بخواهید با آن گناهان کبیره بر طرف بشود گناهان کبیره یک حسابی دارد حق الله است باید داده بشود حق الناس است باید داده بشود توبه باید بشود و مانند آن اما گناهان کوچک است که با این‌گونه از حسنات بخشوده می‌شود آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ نجم آمده آن هم همین مضمون را دارد آیه ٣٢ سورهٴ مبارکهٴ نجم این است که ﴿الذین یجتنبون الکبائر الاثم و الفواحش الا اللمم﴾ قبلش که آیه ٣١ است این است که ﴿و لله ما فی السمٰوات و ما فی الارض لیجزی الذین اسائوا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی﴾ آنهایی که احسنو هستند و جزای احسن دارند و عاقبت حسنی دارند کیانند کسانی‌اند که ﴿الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفوحش﴾ از گناهان بزرگ می‌پرهیزند اگر لغزشهای جزئی باشد ذات اقدس إلاه به وسیله عمود دین و مانند آن می‌بخشد ﴿الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفوحش الا اللمم﴾ لمم یعنی لغزشهای جزئی ﴿انک ربک واسع المغفرة هو اعلم بکم اذ انشأکم من الارض و اذ انتم أجنة فی بطون أمهاتکم فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی﴾ ذات اقدس إلاه آن لحظه‌ای که شما را از زمین رویانید خاک بودید کم کم به صورت نطفه در آمدید این را می‌داند بعد اجنّه شدید که قبلاً هم گذشت اجنّه جمع جنین است نه جمع جن فرمود همه شما اجنّه بودید ﴿و إذ أنتم اجنة فی بطون امهاتکم﴾ یعنی جنین بودید آن وقتی که اجنّه بودید جنین بودید آن را هم خدا می‌داند قبل از جنین شدن شما را می‌داند در مرحله جنین بودن شما را هم می‌داند الان هم که در مقطعی باشید معلوم خدای سبحانید ﴿هو اعلم بکم اذ انشأکم من الارض﴾ یک ﴿و اذ انتم اجنة فی بطون امهاتکم﴾ دو پس ﴿فلا تزکوا انفسکم﴾ خودتان را تزکیه نکنید خود آرایی نکنید ما که سوابقتان را می‌دانیم لاحق‌تان را هم می‌دانیم ﴿هو اعلم بمن اتقی﴾ در چنین شرایطی فرمود اگر لغزشهای جزئی داشتید ذات اقدس إلاه می‌بخشد نه اینکه گناهان کبیره بخواهد با نماز بخشوده بشود البته خدای سبحان ﴿یعفو عن کثیر﴾ هرکه را بخواهد با عنایت و لطف خاص خود مشمول لطف قرار می‌دهد می‌بخشد کسی قدرت تحکیم بر خدای سبحان ندارد ولی قرار بر این نیست که گناه همین طوری بخشوده بشود و اگر هم خدای سبحان وعده داد وعده‌اش دو قسم است اگر با توبه باشد وعده‌اش به نحو موجبه کلیه است هیچ کسی ناامید نیست که فرمود ﴿انیبوا الی ربکم و اسلموا﴾ چرا؟ قبلش فرمود ﴿قا یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا﴾ این موجبه کلیه است کل ذنب عن کل مذنب حتی شرک حتی ارتداد ارتداد ملی که خب یقیناً بخشیده است ارتداد فطری هم یقینا بخشوده است من حیث الکلام اما من حیث الفقه آن احکام چهارگانه‌اش سرجایش محفوظ است این چنین نیست که اگر مرتد فطری واقعاً توبه کرده باشد حکم کلامی‌اش یقینا خدا می‌بخشد یقینا جهنم نمی‌برد اما اینکه گفتند قبول نمی‌شود از نظر طلاق عیالش و عده وفات گرفتنشان نجاست ظاهری شان رسیدن اموال به ورثه شان اینها احکام فقهی است که مال دنیا است تنبیه دنیایی است اما آن حکم کلامی که بینه و بین الله است این شخص واقعاً توبه کرده دیگر بنابراین آن می‌شود موجبه کلیه نه موجبه جزئیه در سورهٴ مبارکهٴ نساء که فرمود ﴿ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک﴾ فرمود شرک را نمی‌آمرزد مادون شرک را می‌آمرزد آنجا چون سخن از توبه نیست فرمود لمن یشاء این لمن یشاء یک قضیه مهمله‌ای است که در قوه قضیه جزئیه است کدام گناه را می‌بخشد چرا می‌بخشد مصلحت او چیست حکمت او چه اقتضا می‌کند هیچ کس نمی‌داند لذا همگان بین الخوف و الرجا به سر می‌برند و برای نجات از خوف آینده چاره‌ای جز توبه نیست اما گناهان صغیر و کوچک را وعده داده است که اگر شما مبتلا به گناهان کبیره نشوید و واجبهایتان را انجام بدهید ﴿ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم﴾ این دوتا آیه برای این مسئله است
سؤال: ... جواب: آنها چون توبه کرده‌اند بله آنها چون توبه کرده‌اند واقعاً مسلمان شده‌اند توبه کرده‌اند مثل «الاسلام یجب ما قبله» اگر کسی واقعا توبه کرده باشد بله تبدیل می‌شود کفاره دارد تبدّلون می‌شود یکفرون می‌شود یذهب می‌شود و مانند آن نظیر آیه سوره زمر اما اگر توبه نکرده باشند درباره گناهان صغیره این وعده را داده است که یذهبن السیئات ﴿ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه﴾ درباره گناهان کبیره فرمود تنها راهش توبه است

«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:27

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی