- 1269
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 33 - 40 سوره قمر
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره قمر- آیه 33 -40
کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ
إِنَّآ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ حَاصِباً إِلَّا آلَ لُوطٍ نَّجَّیْنَاهُم بِسَحَرٍ
نِّعْمَةً مِّنْ عِندِنَا کَذَ لِکَ نَجْزِى مَن شَکَرَ
وَلَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْاْ بِالنُّذُرِ
وَلَقَدْ رَ اوَدُوهُ عَن ضَیْفِهِ فَطَمَسْنَآ أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُواْ عَذَابِى وَ نُذُرِ
وَلَقَدْ صَبَّحَهُم بُکْرَةً عَذَابٌ مُّسْتَقِرٌّ
فَذُوقُواْ عَذَابِى وَنُذُرِ
وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ
ترجمه
قوم لوط نیز هشدار دهندگان را تکذیب کردند.
ما نیز بر آنان بادى همراه با سنگ فرو فرستادیم و فقط خانواده لوط را در سحرگاه نجاتشان دادیم.
(این نجات) نعمتى از طرف ما بود، ما این گونه هر که را شکر کند، پاداش مىدهیم.
لوط، مردم را از قهر ما هشدار داده بود، اما در هشدارها جدل و ستیزه کردند.
و قوم لوط براى (سوء قصد به) مهمانان او به مراوده و گفتگو پرداختند، پس ما چشم آنان را نابینا کردیم، پس بچشید عذاب من و هشدار مرا.
و صبحگاهان عذابى پایدار به سراغشان آمد.
پس بچشید عذاب من و هشدارم را.
همانا ما قرآن را براى پند گرفتن، آسان ساختیم پس آیا پندپذیرى هست؟
«نُذُر» جمع «نذیر» هم به معناى انذار دهنده است و هم به معناى انذار، «حاصب» به معناى تندبادى است که سنگریزه ها و شنها را حرکت مى دهد.
«بطش» به معناى گرفتن با قهر و قدرت است. «طمس» یعنى محو کردن و از بین بردن و «تماروا» به معناى به مجادله گرفتن است.
به نظر مىرسد کسانى که به مهمانان حضرت لوط سوء قصد داشتند، ابتدا کور شدند و سپس با زیر و رو شدن منطقه نابود گشتند. چنانکه امام صادق (ع) فرمود: همین که قوم لوط وارد خانه آن حضرت شدند، جبرئیل با اشاره آنان را کور کرد. در ماجراى قوم لوط، چهار مرتبه کلمه «نُذُر» و سه بار کلمه «عذاب» مطرح شده که نشانه اهمیّت هشدار نسبت به عملکرد قوم لوط است.
پیام ها
1- گویى خداوند به پیامبر مى فرماید: نگران نباش که همواره پیامبران خدا مورد تکذیب نااهلان قرار مى گرفتند. «کذّبت قوم لوط»
2- گرچه هر یک از قوم عاد و ثمود و لوط و نوح ویژگى هایى داشتند، ولى همه آنان در تکذیب پیامبرشان مشترک بودند. «کذّبت... کذّبت... کذّبت»
3- تکذیب یک پیامبر، به منزله تکذیب همه انبیا است. «کذّبت... بالنذر»
4- دست خداوند براى انواع عذابها باز است. «بماء منهمر - ریحاً صرصراً صیحة واحدة - حاصبا»
5 - در موارد متعدّد، خداوند مؤمنان را نجات مى دهد. «نجیناهم بسحرٍ»
6- به هنگام نزول عذاب، تر و خشک با هم نمى سوزد. «أرسلنا علیهم حاصبا الا آللوط نجّیناهم بسحر»
7- نعمت، تنها امور مادى نیست، نجات از عذاب، از بزرگترین نعمتها است. «نعمة من عندنا»
8 - ایمان به پیامبران، شکر الهى و مایه نجات است. «کذلک نجزى من شکر»
9- خداوند اول اتمام حجّت و سپس عذاب مى کند. «و لقد انذرهم بطشتنا»
10- گرچه کار انبیا هم بشارت است و هم هشدار، ولى هشدار آنان به دلیل سرمستى و غفلت مردم بیشتر است. «انذرهم»
11- ایجاد تردید در حق و حقیقت، به منزله تکذیب آن است. «کذبت قوم لوط... فتماروا بالنذر»
12- آلودگى و فساد مرز نمى شناسد. (با اینکه قوم لوط در مجالس علنى کار خلاف انجام مىدادند و مانعى براى خود نمى دیدند، ولى باز هم دست از سر مهمانان خانه پیامبر بر نداشتند.) «راودوه عن ضیفه»
13- همین که جرم سنگین شد، مهلت جایز نیست. «راودوه عن ضیفه فطمسنا»
14- چشمى که به مهمانان معصوم، آن هم در خانه پیامبر نظر سوء دارد، کور باد. «فطمسنا اعینهم»
15- قهر و عذاب الهى، قابل خنثى شدن نیست. «عذاب مستقّر»
16- یکى از روشهاى تربیتى قرآن، نقل داستانهاى پندآموز است. «و لقد یسّرنا القرآن»
17- خواندن قرآن کافى نیست، باید پند گرفت. «فهل من مدّکر»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ
إِنَّآ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ حَاصِباً إِلَّا آلَ لُوطٍ نَّجَّیْنَاهُم بِسَحَرٍ
نِّعْمَةً مِّنْ عِندِنَا کَذَ لِکَ نَجْزِى مَن شَکَرَ
وَلَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْاْ بِالنُّذُرِ
وَلَقَدْ رَ اوَدُوهُ عَن ضَیْفِهِ فَطَمَسْنَآ أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُواْ عَذَابِى وَ نُذُرِ
وَلَقَدْ صَبَّحَهُم بُکْرَةً عَذَابٌ مُّسْتَقِرٌّ
فَذُوقُواْ عَذَابِى وَنُذُرِ
وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ
ترجمه
قوم لوط نیز هشدار دهندگان را تکذیب کردند.
ما نیز بر آنان بادى همراه با سنگ فرو فرستادیم و فقط خانواده لوط را در سحرگاه نجاتشان دادیم.
(این نجات) نعمتى از طرف ما بود، ما این گونه هر که را شکر کند، پاداش مىدهیم.
لوط، مردم را از قهر ما هشدار داده بود، اما در هشدارها جدل و ستیزه کردند.
و قوم لوط براى (سوء قصد به) مهمانان او به مراوده و گفتگو پرداختند، پس ما چشم آنان را نابینا کردیم، پس بچشید عذاب من و هشدار مرا.
و صبحگاهان عذابى پایدار به سراغشان آمد.
پس بچشید عذاب من و هشدارم را.
همانا ما قرآن را براى پند گرفتن، آسان ساختیم پس آیا پندپذیرى هست؟
«نُذُر» جمع «نذیر» هم به معناى انذار دهنده است و هم به معناى انذار، «حاصب» به معناى تندبادى است که سنگریزه ها و شنها را حرکت مى دهد.
«بطش» به معناى گرفتن با قهر و قدرت است. «طمس» یعنى محو کردن و از بین بردن و «تماروا» به معناى به مجادله گرفتن است.
به نظر مىرسد کسانى که به مهمانان حضرت لوط سوء قصد داشتند، ابتدا کور شدند و سپس با زیر و رو شدن منطقه نابود گشتند. چنانکه امام صادق (ع) فرمود: همین که قوم لوط وارد خانه آن حضرت شدند، جبرئیل با اشاره آنان را کور کرد. در ماجراى قوم لوط، چهار مرتبه کلمه «نُذُر» و سه بار کلمه «عذاب» مطرح شده که نشانه اهمیّت هشدار نسبت به عملکرد قوم لوط است.
پیام ها
1- گویى خداوند به پیامبر مى فرماید: نگران نباش که همواره پیامبران خدا مورد تکذیب نااهلان قرار مى گرفتند. «کذّبت قوم لوط»
2- گرچه هر یک از قوم عاد و ثمود و لوط و نوح ویژگى هایى داشتند، ولى همه آنان در تکذیب پیامبرشان مشترک بودند. «کذّبت... کذّبت... کذّبت»
3- تکذیب یک پیامبر، به منزله تکذیب همه انبیا است. «کذّبت... بالنذر»
4- دست خداوند براى انواع عذابها باز است. «بماء منهمر - ریحاً صرصراً صیحة واحدة - حاصبا»
5 - در موارد متعدّد، خداوند مؤمنان را نجات مى دهد. «نجیناهم بسحرٍ»
6- به هنگام نزول عذاب، تر و خشک با هم نمى سوزد. «أرسلنا علیهم حاصبا الا آللوط نجّیناهم بسحر»
7- نعمت، تنها امور مادى نیست، نجات از عذاب، از بزرگترین نعمتها است. «نعمة من عندنا»
8 - ایمان به پیامبران، شکر الهى و مایه نجات است. «کذلک نجزى من شکر»
9- خداوند اول اتمام حجّت و سپس عذاب مى کند. «و لقد انذرهم بطشتنا»
10- گرچه کار انبیا هم بشارت است و هم هشدار، ولى هشدار آنان به دلیل سرمستى و غفلت مردم بیشتر است. «انذرهم»
11- ایجاد تردید در حق و حقیقت، به منزله تکذیب آن است. «کذبت قوم لوط... فتماروا بالنذر»
12- آلودگى و فساد مرز نمى شناسد. (با اینکه قوم لوط در مجالس علنى کار خلاف انجام مىدادند و مانعى براى خود نمى دیدند، ولى باز هم دست از سر مهمانان خانه پیامبر بر نداشتند.) «راودوه عن ضیفه»
13- همین که جرم سنگین شد، مهلت جایز نیست. «راودوه عن ضیفه فطمسنا»
14- چشمى که به مهمانان معصوم، آن هم در خانه پیامبر نظر سوء دارد، کور باد. «فطمسنا اعینهم»
15- قهر و عذاب الهى، قابل خنثى شدن نیست. «عذاب مستقّر»
16- یکى از روشهاى تربیتى قرآن، نقل داستانهاى پندآموز است. «و لقد یسّرنا القرآن»
17- خواندن قرآن کافى نیست، باید پند گرفت. «فهل من مدّکر»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است