- 2795
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 23 - 28 سوره طور
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره طور- 28 -23
یَتَنَازَعُونَ فِیهَا کَأْساً لَّا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ
وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّکْنُونٌ
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَآءَلُونَ
قَالُواْ إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِى أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ
فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ
إِنَّا کُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ
ترجمه
آنان در بهشت، جامى پرشراب را(دوستانه از هم مى گیرند و) دست به دست دهند که در (نوشیدن) آن نه بیهوده گویى است و نه گنهکارى.
و پیوسته (براى خدمت آنان)، نوجوانانى همچون مروارید در صدف، برگرد آنان مىچرخند.
و بعضى بهشتیان رو به دیگرى نموده و از یکدیگر سؤال مى کنند (که رمز این همه کامیابى در اینجا چیست)؟
گویند: ما پیش از این (در دنیا) نسبت به خانواده خویش خیرخواه بودیم (وآنان را از عذاب الهى هشدار مى دادیم).
پس خداوند بر ما منّت نهاد و ما را از عذاب سوزان حفظ کرد.
زیرا ما پیش از این همواره او را مى خواندیم، همانا اوست نیکوکار مهربان.
«کأس»، جام پُر و «قَدح»، جام خالى است. کلمه «مشفق» اگر با حرف (مِن) بیاید، به معناى ترس و نگرانى و اگر با حرف (فى) بیاید به معناى توجّه و عنایت است.
«یتنازعون» به معناى گرفتن جام از دست یکدیگر با شوخى و محبت است، نظیر آنچه در شبهاى عروسى میان دوستان واقع مى شود.
شراب دنیوى، عقل انسان را زایل مىکند و او را به یاوه گویى و بیهوده گویى مى کشاند، علاوه بر آنکه موجب تحریک قواى جنسى گشته و انسان را به گناه سوق مى دهد. لذا قرآن مى فرماید: بهشتیان، جامهایى به جز شراب را به یکدیگر تعارف مى کنند که نه موجب بیهوده گویى مى شود و نه گناه، بلکه به تعبیر قرآن «شراباً طهوراً» است.
در قرآن دو بار عبارت «لؤلؤ مکنون» آمده است: یکبار درباره همسران بهشتى و یکبار درباره خادمان بهشتى.
«سموم» به باد داغ و سوزانى گفته مى شود که همچون سمّ در اجزاى بدن تأثیر مى گذارد. در حدیث مى خوانیم: اگر روزنه اى به اندازه سرانگشت از آن باد به روى اهل زمین باز شود، زمین و هر که را روى آن است مى سوزاند.
رسول اکرم به امیرالمؤمنان فرمودند: نوجوانان زیبایى که خادم بهشتیان هستند، فرزندان کفّار و مشرکانند که نه مجرم هستند تا به دوزخ برده شوند و نه نیکوکارند که از نعمتهاى بهشتى متنعّم شوند، این افراد به صورت خدمتگزارانى در بهشت در مى آیند.
پیام ها
1- تفریحى رواست که به دور از لغو و گناه باشد. «یتنازعون... لا لغو... و لاتأثیم»
2- با اینکه در بهشت، نهرها از شیر و عسل و شراب و آب جارى است، بهشتیان با ظروف خاصى پذیرایى مى شوند، زیرا ظروف مناسب، لذّت نوشیدن را زیاد مى کند. «کأساً»
3- در بهشت هیچ امر بیهوده، لهو و گناهى راه ندارد. «لا لغو فیها ولا تأثیم»
4- هر حرکتى که در آن بیهودگى و گناه نباشد، جایز است. «لا لغو فیها ولا تأثیم»
5 - خادمان بهشتى، عاشقانه و پروانه وار پذیرایى مى کنند. «یطوف...»
6- خدمتکاران بهشتى، عاریه و قرضى نیستند، خادمان ویژهاند. «غلمان لهم»
7- زیبایى مسئولان پذیرایى بهشت، خود نعمتى دیگر است. «کانهم لؤلؤ مکنون»
8 - پوشش براى چیزهاى زیبا و قیمتى، یک ارزش است. «لؤلؤ مکنون»
9- از لذّتهاى بهشت، گفتگوى بهشتیان با یکدیگر است. «واقبل بعضهم على بعض یتسائلون»
10- کلید بهشت را باید در دنیا جست. «کنّا قبل فى أهلنا»
11- دلسوزى و شفقت به خصوص در مورد خانواده، کلید بهشت است. «فى أهلنا مشفقین»
12- انسان باید نسبت به خانواده خود، توجّه و تعهّد و دغدغه و سوز داشته باشد. «فى أهلنا مشفقین»
13- بهشتیان، بهشت را امتنان الهى مى دانند، نه پاداش عمل خود. «فمنّ اللّه علینا»
14- به سراغ کسى باید رفت و کسى را باید خواند که سرچشمه نیکى و رحمت است. «ندعوه انه هو البّر الرحیم»
15- جز خداوند سرچشمه اى براى نیکى و رحمت نیست. «انه هو البرّ الرحیم» (کلمه «هو» نشانه انحصار نیکى و رحمت در اوست)
16- نیکى خداوند برخاسته از رحمت اوست، (نه براى جلب منفعت یا راحتى وجدان یا برآوردن توقّع دیگران). «البرّ الرحیم»
17- راهیابى متقین به بهشت و نجات از عذاب دوزخ، جلوه اى از نیکى و رحمت خداوند است. «فمنّ اللّه علینا و وقانا عذاب السموم... انه هو البرّ الرحیم»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
یَتَنَازَعُونَ فِیهَا کَأْساً لَّا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ
وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّکْنُونٌ
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَآءَلُونَ
قَالُواْ إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِى أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ
فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ
إِنَّا کُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ
ترجمه
آنان در بهشت، جامى پرشراب را(دوستانه از هم مى گیرند و) دست به دست دهند که در (نوشیدن) آن نه بیهوده گویى است و نه گنهکارى.
و پیوسته (براى خدمت آنان)، نوجوانانى همچون مروارید در صدف، برگرد آنان مىچرخند.
و بعضى بهشتیان رو به دیگرى نموده و از یکدیگر سؤال مى کنند (که رمز این همه کامیابى در اینجا چیست)؟
گویند: ما پیش از این (در دنیا) نسبت به خانواده خویش خیرخواه بودیم (وآنان را از عذاب الهى هشدار مى دادیم).
پس خداوند بر ما منّت نهاد و ما را از عذاب سوزان حفظ کرد.
زیرا ما پیش از این همواره او را مى خواندیم، همانا اوست نیکوکار مهربان.
«کأس»، جام پُر و «قَدح»، جام خالى است. کلمه «مشفق» اگر با حرف (مِن) بیاید، به معناى ترس و نگرانى و اگر با حرف (فى) بیاید به معناى توجّه و عنایت است.
«یتنازعون» به معناى گرفتن جام از دست یکدیگر با شوخى و محبت است، نظیر آنچه در شبهاى عروسى میان دوستان واقع مى شود.
شراب دنیوى، عقل انسان را زایل مىکند و او را به یاوه گویى و بیهوده گویى مى کشاند، علاوه بر آنکه موجب تحریک قواى جنسى گشته و انسان را به گناه سوق مى دهد. لذا قرآن مى فرماید: بهشتیان، جامهایى به جز شراب را به یکدیگر تعارف مى کنند که نه موجب بیهوده گویى مى شود و نه گناه، بلکه به تعبیر قرآن «شراباً طهوراً» است.
در قرآن دو بار عبارت «لؤلؤ مکنون» آمده است: یکبار درباره همسران بهشتى و یکبار درباره خادمان بهشتى.
«سموم» به باد داغ و سوزانى گفته مى شود که همچون سمّ در اجزاى بدن تأثیر مى گذارد. در حدیث مى خوانیم: اگر روزنه اى به اندازه سرانگشت از آن باد به روى اهل زمین باز شود، زمین و هر که را روى آن است مى سوزاند.
رسول اکرم به امیرالمؤمنان فرمودند: نوجوانان زیبایى که خادم بهشتیان هستند، فرزندان کفّار و مشرکانند که نه مجرم هستند تا به دوزخ برده شوند و نه نیکوکارند که از نعمتهاى بهشتى متنعّم شوند، این افراد به صورت خدمتگزارانى در بهشت در مى آیند.
پیام ها
1- تفریحى رواست که به دور از لغو و گناه باشد. «یتنازعون... لا لغو... و لاتأثیم»
2- با اینکه در بهشت، نهرها از شیر و عسل و شراب و آب جارى است، بهشتیان با ظروف خاصى پذیرایى مى شوند، زیرا ظروف مناسب، لذّت نوشیدن را زیاد مى کند. «کأساً»
3- در بهشت هیچ امر بیهوده، لهو و گناهى راه ندارد. «لا لغو فیها ولا تأثیم»
4- هر حرکتى که در آن بیهودگى و گناه نباشد، جایز است. «لا لغو فیها ولا تأثیم»
5 - خادمان بهشتى، عاشقانه و پروانه وار پذیرایى مى کنند. «یطوف...»
6- خدمتکاران بهشتى، عاریه و قرضى نیستند، خادمان ویژهاند. «غلمان لهم»
7- زیبایى مسئولان پذیرایى بهشت، خود نعمتى دیگر است. «کانهم لؤلؤ مکنون»
8 - پوشش براى چیزهاى زیبا و قیمتى، یک ارزش است. «لؤلؤ مکنون»
9- از لذّتهاى بهشت، گفتگوى بهشتیان با یکدیگر است. «واقبل بعضهم على بعض یتسائلون»
10- کلید بهشت را باید در دنیا جست. «کنّا قبل فى أهلنا»
11- دلسوزى و شفقت به خصوص در مورد خانواده، کلید بهشت است. «فى أهلنا مشفقین»
12- انسان باید نسبت به خانواده خود، توجّه و تعهّد و دغدغه و سوز داشته باشد. «فى أهلنا مشفقین»
13- بهشتیان، بهشت را امتنان الهى مى دانند، نه پاداش عمل خود. «فمنّ اللّه علینا»
14- به سراغ کسى باید رفت و کسى را باید خواند که سرچشمه نیکى و رحمت است. «ندعوه انه هو البّر الرحیم»
15- جز خداوند سرچشمه اى براى نیکى و رحمت نیست. «انه هو البرّ الرحیم» (کلمه «هو» نشانه انحصار نیکى و رحمت در اوست)
16- نیکى خداوند برخاسته از رحمت اوست، (نه براى جلب منفعت یا راحتى وجدان یا برآوردن توقّع دیگران). «البرّ الرحیم»
17- راهیابى متقین به بهشت و نجات از عذاب دوزخ، جلوه اى از نیکى و رحمت خداوند است. «فمنّ اللّه علینا و وقانا عذاب السموم... انه هو البرّ الرحیم»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است