display result search
- 3089
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 99 سوره یوسف
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره یوسف- آیه 99
فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى یُوسُفَ ءَاوَى إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَآءَ اللَّهُ ءَامِنِینَ
ترجمه
پس چون (پدر ومادر وبرادران) بر یوسف وارد شدند، پدر و مادرش را در کنار خویش جاى داد و گفت: به خواست خدا با امن و امان داخل مصر شوید.
نمى دانم این فراز از داستان را چگونه بنویسم! یوسف براى استقبال از والدین خود، در بیرون شهر خیمه اى زده و به انتظار ایستاده بود تا آنها را با عزّت و احترام وارد مصر کند؛ «فلمّا دخلوا على یوسف... ادخلوا مصر» به طور طبیعى وقتى پدر و مادر و برادران یوسف، خود را براى سفر آماده مى کردند، شور و غوغا در کنعان بود.
مردم مى دیدند چگونه بعد از سال ها، با دریافت خبر خوش سلامت یوسف، در حالى که یعقوب بینایى خود را باز یافته با اشتیاق عزم دیدار فرزند را دارد. آنها نیز خوشحال از احوال این پدر و پسر بودند، مخصوصاً از اینکه یوسف در مصر خزانه دار و حاکم است و در دوره قحط سالى، با ارسال غلّه آنها را نیز حمایت کرده است. با چه شوق و شور و عشقى مى توان این قصه را نوشت و تمام نمود!.
از «اَبوَیه» معلوم مى شود که مادر یوسف نیز زنده بوده است، ولى سؤالى که خودم نیز به جواب آن پى نبرده ام این است که چرا در سرتاسر داستان نامى از گریه، سوز و ناله هاى مادرش مطرح نشده و این موضوع مسکوت مانده است؟
در روایات آمده که یعقوب با اصرار و سوگند از یوسف خواست تا ماجراى خود را بازگو کند. وقتى یوسف شروع به گفتن کرد که برادران مرا لب چاه برده و با تهدید پیراهنم را کندند، یعقوب بىهوش شد. چون به هوش آمد، درخواست کرد که ادامه دهد، ولى یوسف گفت: پدر تو را به حقّ ابراهیم، اسماعیل و اسحاق (ع) مرا از نقل داستان معاف کن! یعقوب پذیرفت.
پیام ها
1- استقبال در بیرون شهر، کار نیکویى است. «فلمّا دخلوا على یوسف» در بیرون شهر مراسم استقبال از یعقوب بود و یوسف در آنجا خیمه زده بود.
2- پست و مقام نباید ما را از احترام به والدین غافل کند. «قال ادخلوا مصر...»
3- حتّى اگر شخص اوّل کشور نیز خواست از امنیّت سرزمین خود سخن بگوید، باید توجّه به لطف خداوند داشته باشد. «ان شاء اللَّه» زیرا تا خدا نخواهد، امنیّتى در کار نیست، چنانکه گروهى از سنگ هاى کوه خانه ساختند تا در امان باشند، ولى قهر خداوند امنیّت آنان را به هم زد. «و کانوا ینحتون من الجبال بیوتاً آمنین فاخذتهم الصیحة مصبحین»
4- در انتخاب محلّ سکونت، یکى از مهم ترین مسائل، امنیّت است. «آمنین»
5 - اگر یوسف ها حاکم باشند، امنیّت برقرار خواهد شد. «آمنین»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى یُوسُفَ ءَاوَى إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَآءَ اللَّهُ ءَامِنِینَ
ترجمه
پس چون (پدر ومادر وبرادران) بر یوسف وارد شدند، پدر و مادرش را در کنار خویش جاى داد و گفت: به خواست خدا با امن و امان داخل مصر شوید.
نمى دانم این فراز از داستان را چگونه بنویسم! یوسف براى استقبال از والدین خود، در بیرون شهر خیمه اى زده و به انتظار ایستاده بود تا آنها را با عزّت و احترام وارد مصر کند؛ «فلمّا دخلوا على یوسف... ادخلوا مصر» به طور طبیعى وقتى پدر و مادر و برادران یوسف، خود را براى سفر آماده مى کردند، شور و غوغا در کنعان بود.
مردم مى دیدند چگونه بعد از سال ها، با دریافت خبر خوش سلامت یوسف، در حالى که یعقوب بینایى خود را باز یافته با اشتیاق عزم دیدار فرزند را دارد. آنها نیز خوشحال از احوال این پدر و پسر بودند، مخصوصاً از اینکه یوسف در مصر خزانه دار و حاکم است و در دوره قحط سالى، با ارسال غلّه آنها را نیز حمایت کرده است. با چه شوق و شور و عشقى مى توان این قصه را نوشت و تمام نمود!.
از «اَبوَیه» معلوم مى شود که مادر یوسف نیز زنده بوده است، ولى سؤالى که خودم نیز به جواب آن پى نبرده ام این است که چرا در سرتاسر داستان نامى از گریه، سوز و ناله هاى مادرش مطرح نشده و این موضوع مسکوت مانده است؟
در روایات آمده که یعقوب با اصرار و سوگند از یوسف خواست تا ماجراى خود را بازگو کند. وقتى یوسف شروع به گفتن کرد که برادران مرا لب چاه برده و با تهدید پیراهنم را کندند، یعقوب بىهوش شد. چون به هوش آمد، درخواست کرد که ادامه دهد، ولى یوسف گفت: پدر تو را به حقّ ابراهیم، اسماعیل و اسحاق (ع) مرا از نقل داستان معاف کن! یعقوب پذیرفت.
پیام ها
1- استقبال در بیرون شهر، کار نیکویى است. «فلمّا دخلوا على یوسف» در بیرون شهر مراسم استقبال از یعقوب بود و یوسف در آنجا خیمه زده بود.
2- پست و مقام نباید ما را از احترام به والدین غافل کند. «قال ادخلوا مصر...»
3- حتّى اگر شخص اوّل کشور نیز خواست از امنیّت سرزمین خود سخن بگوید، باید توجّه به لطف خداوند داشته باشد. «ان شاء اللَّه» زیرا تا خدا نخواهد، امنیّتى در کار نیست، چنانکه گروهى از سنگ هاى کوه خانه ساختند تا در امان باشند، ولى قهر خداوند امنیّت آنان را به هم زد. «و کانوا ینحتون من الجبال بیوتاً آمنین فاخذتهم الصیحة مصبحین»
4- در انتخاب محلّ سکونت، یکى از مهم ترین مسائل، امنیّت است. «آمنین»
5 - اگر یوسف ها حاکم باشند، امنیّت برقرار خواهد شد. «آمنین»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است