- 660
- 1000
- 1000
- 1000
هنر بهتر زیستن، جلسه سی و دوم
سخنرانی از حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون با موضوع «هنر بهتر زیستن»، جلسه سی و دوم،(برنامه سمت خدا) سال 1400
چه خوب است ما به حماسه ابی عبدالله الحسین (ع) یک نگاه مکتبی داشته باشیم. یک نگاه جریان سازی که نتیجه اش دو رخداد خیلی مهم که انسان به این دو رخداد هم خیلی نیاز دارد. یکی این است که زندگی عزتمندانه ای داشته باشیم و ان شاءالله در آخرت هم سعادتمندانه گذران کنیم. و اگر نگاهمان به حماسه حسینی نگاه مکتبی باشد به این دو نکته قطعاً و یقیناً دست خواهیم یافت. و گفتیم نگاه اگر بخواهد نگاه مکتبی باشد زوایای مختلفی دارد. یکی از زوایای مکتب ابی عبدالله الحسین (ع) آن زاویه تربیتی است که می تواند برد وسیعی برای تمام اعصار داشته باشد. وجود مبارک اهل بیت (ع) باید بدانیم که متعلق به زمان خودشان نبودند. آن ها متعلق به همه ی ازمنه، همه ی زمان ها، به همه ی تاریخ، هستند. لذا اگر ما بتوانیم هوشمندانه از آن مکتب استفاده کنیم در همه ی زمان ها در آن اوج قرار داریم. در بحث تربیتی مباحثی را مطرح کردیم، به این واژه رسیدیم که یکی از ویژگی هایی که مکتب ابی عبدالله الحسین (ع) دارد و در سیره مبارک حسین (ع) دارد، خانواده دوستی بود. این ها در خود کربلا، قبل از ماجرای کربلا، در سیره ی ابی عبدالله الحسین (ع) متبلور است. این خانوادگی دوستی ایشان مشهور است. و قطعاً هم ما می دانیم اگر ما خانواده دوست باشیم چند اتفاق مهم رخ می دهد. اولین اتفاق این است که آرامش داریم. یعنی همان چیزی که انسان بسیار به آن نیاز دارد. دوم این که در خانه ای که اعضای خانواده یکدیگر را دوست داشته باشند آن خانه محل رشد و کمال انسان است. که حالا ادله و روایاتی را هم در این زمینه عرض خواهیم کرد. سوم این که در آن خانواده نسل خوبی پرورش پیدا می کند و تربیت می شود. و چهارم این که جامعه خوبی هم خواهیم داشت. امروز یکی از عللی که ما برخی از مشکلات را در جامعه می بینیم ریشه اش در این است که خانواده عملکرد خوبی را نداشته است. اما حالا اگر ما بخواهیم به این مهم دست پیدا کنیم یعنی خانواده دوست شویم، قرار شد یک سری نکاتی را به آن ها توجه کنیم که 3 نکته را در هفته قبل بیان کردیم. اولین نکته این بود که زن و شوهر در زندگی شان، خصوصاً در مشکلاتشان باید در کنار یکدیگر باشند. حالا مصادیقی را هم اگر در خاطرتان باشد بیان کردیم. دوم این که برای یکدیگر وقت صرف کنند، وقت گذاری کنند. این وقت گذاری هم خیلی ارزشمند است تا جایی که شما می بینید پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: «جُلُوسُ المَرء عِندَ عَیالَ» همین که مرد کنار زنش می نشیند این از اعتکاف در مسجد النبی هم ارزشمندتر است. در روایت دیگری داریم که شما هر قدمی را به سمت خانه برمی دارید، مانند قدم برداشتن به سمت مساجد است، گناهانی می ریزد و حسناتی می روید. این ارزش خانواده را نشان می دهد. نکته سومی که بیان کردیم گفتیم زن و شوهر قدردان زحمات یکدیگر باشند. بالاخره ببینید یک زن و شوهر وقتی کنار همدیگر قرار می گیرند بهترین سرمایه شان را کنار یکدیگر می آورند. و آن عمرشان است. و این را برای همدیگر صرف می کنند. البته من این را محضر بینندگان خوبمان عرض کنم که این به معنای این نیست که زن و شوهر اشتباه نمی کنند، خطا نمی کنند. همه ی ما خطا داریم، اشتباه داریم، نسبت به یکدیگر هم اشتباهاتی را مرتکب می شویم. ولی در نگاه اول ما باید یک نگاه خوشبینانه نسبت به طرف مقابل مان داشته باشیم. یعنی خانم خوبی های همسرش را ببیند. نمی دانم در خاطرتان هست هفته قبل یک قاعده ای را من بیان کردم. و آن قاعده این بود که حق خوبی ها این است که دیده شوند و حق بدی این است که آدم به آن بی توجه باشد یا به دنبال راهکار برای حل آن باشد. نه این که بدی دیگران را جار بزند. یکی از بدترین حالات که طرف آدم اشتباه می کند چیست؟ که: 1) را ما با اشتباهی پاسخ دهیم، 2) این را جار بزنیم، 3) اشتباه او در رفتار ما اثرات منفی داشته باشد. خیلی مواقع این اتفاق می افتد. مثلاً آقا دیر به خانه می آید. کارش بوده، یا مثلاً اشتباهی کرده رفته با رفیقانش بستنی خورده است. حالا به خانه آمده است. بدترین حالت این است که من شروع کنم با او دعوا کنم، قهر کنم، ناراحتی کنم. این را بدانید که در چنین برخوردها هیچ خیری نیست. حالا من یک تجربه ی سالیانی را که در حوزه مشاوره در خدمت عزیزان بودیم را عرض کنم. یکی از نکاتی که من می توانم بگویم با قاطعیت به این موضوع رسیدیم این است که هر وقت اشتباه طرف مقابل را ما با اشتباه پاسخ دادیم مشکلات زندگی بغرنج شده است، سخت تر شده است، حل آن مشکل تر شده است. لذا ما می گوییم مشکل را نمی شود با مشکل حل کرد. مشکل را باید با سرپنجه تدبیر حل کرد. که ان شاءالله عرض می کنیم که این سرپنجه تدبیر چیست. اگر دیدیم او دیر آمد، من هم شروع کردم کم محلی کردن، قهر کردن، دیگر طرف مقابل می گوید اشتباه کردم تاوانش را دادم. دفعه بعد دوباره اشتباه می کنم تاوانش را می دهم. این دیگر حداقل موضوع است. اگر نگوییم به مقابله به مثل بیفتد، شروع به تندی کردن کند، او هم پیشینه خانم را نقش قبر کند، اشتباهاتش را رو کند. این دیگر میدان جنگ می شود. پس ببینید ما خوشبینانه نگاه کنیم. خوشبینانه نگاه کردن به این موضوع چیست؟ که من ببینم چرا این اتفاق افتاد. ممکن است به این نتیجه برسم که اصلاً نیاز شوهرم بود که با دوستش برود یک بستنی بخورد. نیازش است، اشکالی ندارد. اما من اگر این را به بحران تبدیل کردم دیگر نمی توانم حل کنم.
جالب این است که در بسیاری از موارد افراد فکر می کنند این قهر کردن، این داد زدن، این حلال مشکلات است. فکر می کنند می توانند مشکل را حل کنند. ولی نمی دانند که ما در پلیدی ها، در اشتباهات، نباید دنبال یک راهکار خوب بگردیم. این پیدا نمی شود، این مشکل حل نمی شود. لذا اصلاً سنت الهی اقتصا می کند که اگر می خواهد طرف مقابلش را به خوبی ها رهنمون بدهد، حرکت دهد، باید حتماً از ابزار خوب استفاده کند، از ابزارهای پر آسیب نباید استفاده کند. این یک نکته است. ما گاهی اوقات باید نگرش خودمان را اصلاح کنیم. یک موقعی همسرم اشتباه می کند، دیدگاه من این است که این می خواهد من را اذیت کند. فکر و اندیشه من منفی است، سو ظن دارم. خود این در کلام من اثر می گذارد، در رفتار من اثر می گذارد. خیلی مواقع حتی خیلی از مشکلاتی که با دیگران داریم منشا آن همین است. یعنی ما فکر بد و منفی نسبت به فرد دارم. چرا در قرآن خداوند متعال این سو ظن را گناه می داند؟ «إنَّ بَعضَ الظَنِّ إثم». دلیلش همین است چون منجر به خیلی از رفتارهای ناشایست می شود. حالا ما یک یادی از عروس و مادرشوهرها کنیم. می خواهم دو سکانس را این جا مطرح کنم. ببنید این افکار منفی چقدر گاهی اوقات کار را خراب می کند. گاهی اوقات افکار من نسبت به مادرشوهرم مثبت است، رفتار من هم خوب می شود. سکانس اول این است. مثلاً آدم ببیند مادرشوهرش در خانه من زندگی می کند، یا ما خانه او زندگی می کنیم، غذا می سوزد، بوی غذا سمت خانه مادرشوهر می رود. گوشی را برمی دارد زنگ می زند، می گوید عروس گلم غذا سوخته است. هیچ نگران نباش من غذا بیشتر درست کردم، یک دیس پایین می فرستم. اگر من نگاهم به او مثبت باشد، افکارم مثبت باشد، شروع می کنم به تشکر کردن که خیلی ممنون، شما فرشته نجات هستید، چه کمکی به من کردید که شوهر به خانه می آید بی غذا نماند. ولی یک موقع می بینید افکار منفی است. تا مادرشوهر این را می گوید گوشی را قطع می کنیم شروع به خودزنی می کنیم. من چه بدبختی هستم، چه بیچاره ای هستم، مثل افعی روی زندگی من افتاده است. شروع می کنیم. می گوییم این که همان مادرشوهر قبلی است. چرا چنین فکری می کنی؟ می گوید نه، این یک جایی متلک این را به من خواهد گفت. یعنی افکار منفی دارد. هیچ اتفاقی نیفتاده است. ما داریم قضاوت زود هنگام می کنیم. بعد می آییم اعصاب خودمان را خورد می کنیم، رفتارمان بد می شود، شوهرمان پایش را به خانه می گذارد شروع می کنیم با او ناراحتی کردن که مادرت به همه کار ما کار دارد. منشا این همان سو ظن می شود، فکر منفی می شود.
در پلیدی ها و رفتارهای نامناسب، اولین آزار را خود انسان می بیند. حالا در بخش روایات به صراحت هم بیان شده است. مثلاً این که می گویند فرد حسود خودش آسودگی ندارد. یعنی چرا؟ چون حسادت یک پلیدی است، یک کثیفی است، که روح و روان خود فرد را درگیر می کند و بعد این روح و روان آلوده مان، روح و روان دیگران را هم آزرده می کند. پس باید خوشبینی باشد. فلذا زن و شوهری که قدردان زحمات یکدیگر هستند در اصل نسبت به یکدیگر خوشبین هستند. مخاطبین زیاد این سوال را می پرسند. امروز صبح، الان هم تقریبا ساعت 10 دقیقه به 2 است. الان از یک خانم و آقایی که امروز کنار هم بودند، یا آقا سرکار است خانم و فرزندان خانه بودند، به این مادر بگوییم از صبح تا حالا چند کار خوب به این بچه یاد دادی و به او گفتی. چند موردش را بیان کردی. از آن سمت از صبح تا حالا چند عیب از بچه هایمان درآوردیم. یا اگر شوهرمانم خانه بوده، یا آقا اگر خانه بوده از همسرش چند عیب درآورده است. چند خوبی او را گفته است. گاهی اوقات یادمان می رود که حق یکدیگر است که خوبی ها دیده شود. هیچ وقت این جمله زیبای امیرالمومنین فراموش نکنیم، آن چیزی که خوبی ها را گسترش می دهد خودِ دیدن خوبی هاست. یعنی انگیزه در طرف مقابل ایجاد می کند. گاهی اوقات می گویند ما چگونه در طرف مقابلمان انگیزه ایجاد کنیم که بیشتر کارهای خوب انجام دهد، حتی بچه هایمان. گاهی اوقات وقتی به یک رفتار منفی بچه ها هم توجه می کنید انگیزه ایجاد می کند که آن رفتار منفی را تکرار کنند. یک موقعی نایب الزیاره شما در حرم حضرت معصومه بودم، از آن جایگاه سخنرانی که پایین آمدم یک پدری پیشم آمد. گفت آقای تراشیون ما یک بچه داریم که تقریباً 1 سال است. دندون می گیرد، گاز می گیرد، نمی دانیم چرا. من گفتم ای عللی دارد. گفتم یکی از عللش این است، گاهی اوقات بچه ها وقتی دندان تازه درمی آوردند پدر مادرها خیلی برایشان شیرین است. این دست را در دهان بچه می کنند، می گویند قربانت شوم مرا دندان بگیر، گاز بگیرد. این بچه گاز می گیرد، پدر جای دندان را روی دستش می بیند، خیلی خوشش می آید، یک ماچ از لپ بچه اش می کند. فردا این بچه هر که می بیند دندان می گیرد. چون ما با یک توجه کردن به او، این کار تقویت شده است، تکرار می شود، در او انگیزه ایجاد می شود. ولی کار بدی است. گاهی اوقات بدپوشی در سطح جامعه ما علتش همین است که گسترش پیدا می کند. اولین مرحله امر به معروف و نهی از منکر این است که شما وقتی منکر را می بینید رو برگردانید. ولی یک موقعی می بینید در جامعه یک خانم بد پوشش می آید. یکی به او لبخند می زند. این رفتار تقویت می شود. می گوید من از فردا باید یک مقدار بد پوشش تر در جامعه بیایم. ولی اگر بدانیم به آن سنت الهی که به ما گفته است عمل شود، این ها می بینند که مورد توجه قرار نمی گیرند، دیده نمی شوند، حتی رو برگردانده می شود. در نتیجه به تدریج اصلاح می شوند یا حداقل در همان وضعیت می مانند. بدتر نمی شود. این قاعده است. وقتی ما توجه می کنیم، قدردانی می کنیم، رفتار طرف مقابلمان را تقویت می کنیم. ما می گویم در خانواده حسینی زن و شوهر باید به همدیگر توجه کنند، همدیگر را ببینند، در تمام خوبی هایی که طرف مقابل انجام می دهد قدردان یکدیگر باشند. من این را هم عرض کنم که این باز تجربه من حقیر است. ما الحمدلله در جامعه ای زندگی می کنیم حقیقتاً زنان و مردان ما خیلی خوب هستند. در خانواده ها می بینید مرد خانواده دوست است، زن خانواده دوست است، فقط مشکل همین است. که اگر گاهی اوقات مشکلاتی داریم بلد نیستیم که چگونه مشکل را حل کنیم. یعنی مشکل را تبدیل به یک مشکل بزرگ تر می کنیم چون مهارت آن نیست. و یک دلیلش این است که کمتر خوبی های همدیگر را می بینیم. من یک خواهشی از بینندگان عزیزمان دارم، تست بزنند. 10 روز خوبی های یکدیگر را ببینند. ببینند زندگی شان بهتر می شود یا نه. حقیقتاً هم ببینیم. گاهی اوقا کاذب است، چاپلوسی نکنیم. یعنی آن خوبی که می گوییم فرد حس کند که انجام می دهد. مثلاً اگر مردی خسیس است نگوییم ماشاءالله چه شوهر دست و دلبازی دارم. این خلاف است. بعد او می گوید یا این نمی فهمد خسیس هستم، یا می خواهد کلاه سرم بگذارد. این وضعیت را بهتر نمی کند. نکته مثبتی که حقیقتاً وجود دارد را ببینم و مطمئن باشم که این رفتار تقویت می شود. به نکته چهارم برویم. یکی دیگر از ویژگی هایی که در خانواده حسینی وجود دارد این است که اهل عذرخواهی از هم هستند. این خیلی خوب است که ما اشتباهاتمان را بپذیریم. و من می گویم این روح بلندی می خواهد، ظرفیت بالایی می خواهد، که آدم وقتی اشتباهی می کند خصوصاً اگر به او گوشزد می شود این را بپذیرد، لجبازی نکند و به آن اشتباهش پافشاری کند و شدت ببخشد. به نظر من عذرخواهی هم یکی از مراحلی است که آدم هوای نفس خود را کنترل می کند. یعنی هوای نفس کنترل کردن یک بخش هایی همین ها است. خطایی کردم، همسرم به من می گویم، من معذرت بخواهم. حتی گاهی اوقات او نگفت ولی من فهمیدم این خطا را انجام دادم، حتماً از و معذرت خواهی کنم. فرقی هم نمی کند زن و یا شوهر. حتی آن جایی که زن و شوهر خطایی را انجام می دهند، بعد از 5 سال، 10 سال، می فهمد که گذشته اش گذشته ی پر خطایی بوده است. اخیراً یک بزرگواری پیش من آمد، یک خانمی آمد. با همسرش مشکلی داشت. می گفت که چمدانش را جمع کرده بود و خانه پدر و مادرش رفته بود. می گفت این لطف امام را بود که من رفتم. من حرف های او را شنیدم. گفتم ببین خواهر بزرگوار این را گردن امام رضا نینداز. یعنی زنی که چمدانش را جمع کند، خانه مادرش برود، این کجا لطف امام رضا است. می گفت همین که از این مرد جدا شدم، راحت شدم، دارم یک نفس راحت می کشم. اتفاقا ًمی گفت در این مدتی که رفته فهمیدم مرد من با زن ها ارتباط دارد. گفتم تو در تک تک خطاهایی که این مرد می کند شریک هستی. نمی خواهم بگویم مردت کار درستی می کند، او هم کارش نادرست است. ولی تو هم کار اشتباهی کردی. هنر تو این بوده که پای زندگی ات بایستی. همسرش هم آمده بود. می گفت آقای تراشیون، من رفتم به دست و پای این افتادم گفتم من اشتباه کردم، برگرد. من خودم می گویم اشتباه کردم، جبران می کنم. و او برنگشته بود. این رفتار تو کجا لطف امام رضا است؟! خود اهل بیت می فرمایند اگر شخصی از سمت راست شما ورود پیدا کرد، یک اشتباهی کرد، خطایی کرد، بدی در حق شما کرد، از سمت چپ تان خارج نشده طلبید و عذرخواهی کرد بپذیرید. من چرا نمی پذیرم؟! بعد گردن امام رضا می اندازم که لطف امام رضا است. تو باید می ایستادی. اصلاً سیره اهل بیت همین است. یک موقع توفیقی بود، یک پایان نامه ای را عزیزان به ما واگذار کردند که من راهنمایی این پایان نامه را بپذیرم. خود بزرگواری هم که می خواست این پایان نامه را بنویسد از من درخواست کرد که یک موضوعی را به او پیشنهاد دهم. من یک موضوعی به ذهنم رسید. شیوه حل منازعات خانوادگی توسط اهل بیت. اگر کسانی از زوجین اختلاف پیدا می کردند و پیش اهل بیت می رفتند، اهل بیت چگونه این مشکل را حل می کردند. خیلی پایان نامه ی خوبی هم از آب درآمد. بعد ما دیدم که هیچ جا اهل بیت توصیه به طلاق نکرده بودند. یعنی ایستاده بودند مانند یک طبیب این مشکل را حل کرده بودند. بعد می بینید اهل بیتی که این گونه مشکلات را حل می کنند، آیا این لطفشان می شود که تو چمدان جمع کن برو خانه مادرت؟! نه؛ باید بنشینی مشکلت را حل کنی.
گاهی اوقات می بینیم این جا دیگر باید سراغ ریشه یابی برویم. من در حوزه تربیت فرزند بگویم. یک موقعی یک پدری آمده بود می گفت این بچه ما هر چه اشتباه می کند عذرش را می پذیریم، روحیه من و خانمم همین است. بعد مثلاً به می گویم که تو الان مریض هستی نباید بروی سر یخچال فلان چیز را بخوری. ما می بینیم سرش را می اندازد می رود. همین جور که می رود در یخچال را باز می کند آن را می خورد، می گوید ببخشید معذرت می خواهم. این یعنی شیوه اش نیست. این تبدیل به یک عادت غلط در او می شود. ما علاوه بر این که باید عذر را بپذیریم باید دنبال ریشه اش هم باشیم. اتفاقاً در همین موضوع که عرض کردم یک بررسی هایی انجام دادم، دیدم اتفاقاً خود خانم هم در این مشکل سهم دارد. و اگر یک مقدار هوشمندانه تر، دقیق تر در این موضوع عمل می کرد بخش عمده این مشکل حل می شد. این را باید برویم ریشه ها را ببینیم. حالا من باز یک نمونه بگویم. یک موقعی یک خواهر بزرگواری آمده بود، می گفت آقای تراشیون شوهرم من را می زند، دست بزن دارد. گفتم می شود شما آخرین باری که کتک خوردید را به من تعریف کنید که چه شد. خودش که شروع کرد تعریف کردن و به آن جایی رسید که شوهرش یک سیلی به او زد، دیدم یک خنده ای می کند. گفت حاج آقا فکر کنم حقم بوده است. خودش به این رسید که من هم خطا کردم. که البته گفتم نه خواهر بزرگوار؛ حق تو این نبوده، او هم اشتباه کرده است. ولی بدانیم که باید شیوه را اصلاح کرد. نگوییم او دست بزن دارد، بگوییم من دارم چه کار می کنم. این مهم است. یک موقعی نظام آموزش و پرورش الان ما را ببینید. مثلاً 30 تا دانش آموز را در یک کلاس می فرستیم، این ها هر کدام اختلالاتی دارند، مشکلات جدی دارند. بعد خدایی نکرده یک معلم دستی روی بچه بلند کند. سریع معلم را محکوم می کنیم. ما نمی گوییم معلم باید دانش آموز را بزند، به شدت هم مخالف هستم. ولی می گویم برویم ریشه را هم پیدا کنیم. یعنی این بچه اگر در خانه باشد روزی چند بار از مادرش کتک می خورد. بعد ما این را در یک کلاسی می فرستیم بدون این که مشکلش را حل کنیم، بدون این که درمانش کنیم. او هم معلم است، انسان است، یک جایی ممکن است خطایی کند. نباید این خطا اتفاق بیفتد ولی این ریشه را باید پیدا کرد. سریع نگوییم تو برو، توبیخ هستی. من بیایم بررسی کنم ببینم علل و عواملش چه بوده است. وقتی یک جایی اشتباهات مکرر تکرار می شود، این چیزی معلوم است که در کنار عذرخواهی باید یک کانون ریشه یابی مشکل هم تشکیل شود که برویم ریشه آن مشکل را پیدا کنیم. ببینیم ریشه این مشکل خود فرد است، ما هستیم، جامعه است. مثلاً ما یک آماری داریم که مشکلات خانوادگی بیش از 50% از آن ریشه در بیرون از خانواده دارد. یعنی بیرون خانواده کانون ایجاد مشکل است که به محیط خانواده کشیده می شود. یعنی یک جایی ما باید برویم آن را اصلاح کنیم، یک جایی حاکمیت باید کمک کند که این را اصلاح بشود، یک جایی باید سطح آموزش ها عمومی جامعه افزایش پیدا کند. پس ببینید این عذرخواهی را باید داشته باشیم. حالا من همین جا باز یک نکته را بگویم که حیفم می آید نگویم. زن و شوهر چون همسر هم هستند، نزدیک ترین انسان ها به یکدیگر هستند، حقوق زیادی هم گردن هم دارند. من یک توصیه ای دارم، یک خواهش برادرانه دارم به خانم ها و آقایان. چند وقت یک بار، اصلاً دوره ای از یکدیگر عذرخواهی کنیم. بنشینیم روبروی طرف مقابل، بگوییم ممکن است من به عنوان شوهرت تو به عنوان زن، یک اشکالاتی داشتیم و داریم. بیاییم از همدیگر راضی باشیم، همدیگر را ببخشیم. و این خیلی زندگی را شیرین می کند. یعنی انسان هر چند وقت یک بار آن اشتباهات گذشته را به نوعی با عذرخواهی کردن پاک کند. و برای قیامت هم نگذاریم. آن جا روز سختی است. و من این جا بر اساس آن چیزی که در آیات و روایات داریم عرض می کنم، آن جا معلوم نیست راحت از همدیگر بگذریم. در روایت داریم. این روایت ها خیلی عجیب است، یعنی به ما هشدار می دهد که مراقب باشیم. در روایت داریم مثلاً یک مادری فرزندش مریض می شود حاضر است جانش را دربیاورد در وجود فرزندش بگذارد. به خدا التماس می کند که خدایا اگر قرار است بلایی سر او بیاوری، آن بلا را سر من بیاور. یعنی این ماجرا در قیامت جور دیگری خودش را نشان می دهد، ورق برمی گردد. چون آن جا انسان حقیقت ها را می بیند. حقیقت آتش را می بیند، حقیقت بهشت را می بیند. و لذا داریم که مادر گاهی اوقات می گوید خدایا می شود به جای من فرزندم را داخل آتش بیندازی. گاهی اوقات به این مرحله می رسد. لذا این جا حساب ها را پاک کنیم. حتی روی دوش فرزندانمان هم نگذاریم. کاری که می خواهیم خودمان بکنیم.
حالا من می خواهم یک نکته ی چهارم هم بگویم. تا این جا را خیلی خوب خلاصه فرمودید. یک جایی سوال می کنند می گویند ما یک جایی رفتیم عذرخواهی کردیم، ولی نپذیرفت. در روایت داریم. حالا خاص بانوان است، شاید بشود به آقایان هم نسبت داد. آمد محضر پیامبر گرامی اسلام عرضه داشت. من خطایی کردم، از شوهرم عذرخواهی کردم، او نپذیرفت. حضرت فرمود تو محجور هستی. حالا او دارد لجاجت می کند. تو وظیفه ات را انجام دادی و خداوند هم از تو پذیرفت. حالا او لجاجت می کند، دیدار به قیامت و سر پل صراط و این ها بازی هایی است که درمی آوریم. این جا باید ببخشیم. خودشان فرمودند دست راست خطایی کرد، چپ خارج می شود عذرش را بپذیر. آمده می گوید معذرت می خواهم، من اشتباه کردم، من غلط کردم این کار را کردم. بپذیر. اگر نپذیری این جا دیگر خودت مقصر هستی. یعنی اگر به خاطر این عدم پذیرش ادامه زندگی تلخ شود، تو عاملش هستی. و لذا این هم برای خانواده ها مژده است که اگر ما اشتباهی کردیم از صمیم قلب از طرف مقابل عذرخواهی کنیم و در صدد جبران باشیم. او هم نپذیرفت مریضی خودش است، مشکل خودش است، باید برود خودش را درمان کند.
در خیلی مواقع این گونه است. یعنی ببینید ما داریم جبران می کنیم با ما همراه می شود. لذا یک فرمایش لطیفی هم از فرمایش حضرت عالی داشته باشم. گاهی اوقات اگر طرف مقابل عذرخواهی ما را نپذیرفت ما هم به سیم آخر نزنیم. پس من بدتر از قبل می شود. نه؛ تو خوب شو، قلب طرف مقابل به تدریج خوب می شود و به سمت تو می آید. پس این عذرخواهی هم سوگیری های مختلفش را بیان کردیم. خصوصاً این زن و شوهرها خیلی از همدیگر حلالیت بطلبند. هم نسبت به گذشته شان، دوره ای این را در برنامه هایمان داشته باشیم. یک زمان هایی را برای همین کار اختصاص دهیم، حلالیت طلبیدن. نه نسبت به زن و شوهر؛ آدم گاهی اوقات در محیط شغلی و کاری است. گاهی اوقات پدر و مادرهاست. چون می دانید برخی گناه های آدم عدم رضایت ها منجر می شود که در کارهای انسان گره بیفتد. ما گاهی اوقات درمشاوره هایی که داریم مثلاً جوانی می آید می گوید نمی دانم چرا همیشه هشتم گرو نهم است، هر چه می دوم به جایی نمی رسم. راهکارهای متعددی ما جلوی پای این ها می گذاریم. من معمولاً یک راهکار همیشه مشترک می گویم. می گویم برو از آن های که ارتباط زیادی با آن ها داشتی از آن ها حلالیت بطلب، خصوصاً پدر و مادر. برخی مواقع پیش می آید که می گوید پدر و مادر از دنیا رفتند یا یکی از آن ها یا جفتشان. می گویم برو سر مزارشان عذرخواهی کن. و در روایت هم داریم. برخی از موضوعات روایی را یکی از عزیزان جمع آوری کرده بودند درباره این که پدر و مادر 40 نگاه و 40 زاویه نگاهی بعد از مرگشان به فرزندانشان دارند. که یکی از زوایایش همین است که خطایایی که در زمان حیاتشان فرزندانشان در حق آن ها انجام دادند، اگر این فرزند تزرع کند در درگاه الهی و از آن ها بخواهد، آن ها می بخشند. حتی بعد از مرگشان. فلذا برویم، عذرخواهی کنیم. و خیلی هم پدر و مادر ارزشمند هستند. مبادا ما کاری کنیم که پدر و مادرمان از ما ناراضی باشند. بعد می بیند که هر چه می رویم به هیچ جا نمی رسیم. بعد به زمین و زمان هم دری وری می گوییم. ما این ها را دیدیم. مثلاً می بینید پدر و مادر از او ناراضی هستند، در کار این هم گره افتاده است به زمین و زمان توهین می کند، فحش می دهد. نمی داند که مشکلش یک جای دیگر حل می شود. باید برود یک جای دیگر که مشکلش حل شود. گاهی اوقات آدم شوهرش راآزار می دهد، زنش را آزار می دهد. گاهی اوقات پدر و مادر حقوق فرزندانشان را رعایت نمی کنند. این ها هم گره می اندازد. این ها دو سویه است. یعنی گاهی اوقات پدر و مادر هم باید حق فرزندان را ادا کنند. یک بزرگواری بود، ایشان یکی از نکاتی که اشاره می کرد همین بود. مثلاً پدر و مادرهایی که گره به کارشان می افتاد می گفتند گاهی اوقات ببینید نسبت به فرزندتان چه کردید. چون آن ها هم گردن انسان حق دارند. ما یک موقعی در این مواردی که زن و شوهرها می آمدند و مشکل داشتند، من قبل از هر اقدامی می گفتم خانم برو در یک خلوتی بنشین یک کاغذ مقابلت بگذارد به خودت سهم بده. بینی و بین الله، تو و وجدانت هستید. سهم بده. بگو در ایجاد این مشکل من خودم چقدر سهم داشتم. ولو 15% داشتی، 20% داشتی، پس بدان داشتی. یا مثلاً نکته ی بعدی که روی آن فکر کنیم این است که باید چگونه رفتار می کردم. مثلاً من سهمی در این مشکل نداشتم. مثلاً بچه گریه می کند، بچه تب دارد، می شود او را زد که تب اش خوب شود؟ نمی شود. یک جایی باید او را ببرد درمان کند. نیاز به دارو دارد، دکتر دارد، طبیب دارد، درمان شود. یا خودمان روشی را می دانیم او را درمان کنیم. حالا این جا هم همین است. ممکن است همسر من مشکلاتی از قبل داشته است. اصلاً در مدل تربیتی اش داشته است، در خانه خودش، کنار پدر و مادرش داشته است. من هم کاری نکردم. الان من برایش طبیب باشم. زن و شوهر قرار نیست که دو دسته گل تحویل بگیرند و با هم زندگی کنند. نه؛ ممکن است خاری باشد، یک گلبرگی پژمرده باشد. هنر این است که ما چگونه این را رو بیاوریم، چگونه پرورش دهیم. و خیلی هم زن و شوهر می توانند اثر بگذارند. من این را عرض کنم. خصوصاً در آن سال های اول زندگی اثر بگذارند. حالا ان شاءالله ما فرصتی شود برسیم می گوییم. آن 6 ماه اولی که زن و شوهر کنار هم قرار می گیرند، گاهی اوقات آن 6 ماه، 6 ماه طلایی است. خیلی خوب می تواند روی هم اثر بگذارند. دوران عقد، دوران طلایی اصلاح رفتاری است. ولی گاهی اوقات ما این گونه نیستیم. مثلاً رسانه ها خوشی دوران عقد را به این که بروی در کافی شاپ بنشینی، زیر یک نور ملایم و یک موسیقی ملایم قهوه بخوری و، خیلی عذر می خواهم، به هم چرت و پرت بگویید. یعنی به جای این که این جا بیاییم بدانیم زمان طلایی است.
ولی می بینیم مسیر را غلط می رویم. این فرصت طلایی را در خاکی حرکت می کنیم. اتفاقاً همان کارها هم لذت آور است. اشکالی ندارد. برو در همان کافی شاپ بنشین، همان نور ملایم هم باشد، ولی بدان چگونه با او رفتاری کنی.
ولی نه این که بیاییم بعداً ببینیم چه مشکلاتی دارد. چه قدر در این کافی شاپ ها دخترها و پسرها بدبخت شدند. وعده های بی خودی که به هم دادند، انتظاراتی که ایجاد کردند. مثلاً پسر برمی گردد می گوید ببین خدا یکی زن هم یکی، مادر را ول کن، فقط تو. بعد می بینی همین که وارد زندگی می شود هیجاناتش می خوابد. می گوید نه، مادر هم کسی است. به این وعده هایی داده است، انتظاراتی ایجاد کرده است، بین این دو چالشی ایجاد می شود، سر دوراهی می ماند که چه کنم. بعد می بینی کم می آورد. چرا؟ چون آن جا خطا کرده است. ندانسته مسیر را رفتی، عملکردت عملکرد بدی بوده است. پس این عذرخواهی را داشته باشیم. عذرخواهی قطعاً برکاتی زیادی دارد. حالا ما دایره اش را از زن و شوهر یک مقدار خارج کردیم. دایره را وسیع تر کردیم. حتی گاهی اوقات آدم معلمین قدیمی اش را می بیند. خصوصاً یک سری دوره های تحصیلی ما بچه ها بالغ هستند. بالاخره با انسان کامل فرقی نمی کند. معلمی را سر به سر گذاشته است، اذیت کرده است. اگر هم نمی بیند حتماً رد مظالمی بدهد. این ها خیلی کمک می کند که گره های انسان از زندگی اش باز شود. فلذا انسان آرامش هم می گیرد. گاهی اوقات دیدید انسان در درونش تلاطم هایی دارد، اصلاً هم نمی داند ریشه این از کجاست، از کجا شروع شده است. یک بخش از این این است که انگار کلی ناله و نفرین دیگران پشت سرش است، اذیت و آزارهایی به دیگران کرده است پشت سرش است. این ها را ما گاهی اوقات حل کنید. اتفاقاً خیلی برایم جالب بود. هفته قبل یک جمله ای گفتم، در میان پیامک ها دیدم یک آقا یا خانمی خیلی هوشمندانه راهکار داده بود برای آن ماجرای جوشن کبیر خوانده بود. گفته بود ای کاش این خانم به جای این که جوشن کبیر بخواند که خدا مرگ شوهرش را برساند، نذر کرده بود که خدا شوهرش را اصلاح کند. چقدر هوشمندانه است. یعنی این نگاه الان باید در زندگی حاکم باشد. این ها یعنی همان نگاه های اصلاح گرانه است که باید در زندگی مشترک داشته باشیم. حالا من نمی دانم که چقدر وقت داریم که من نکته ای را بگویم. یکی دیگر از نکاتی که ما باید به آن توجه کنیم، البته این نکته ان شاءالله ادامه دار خواهد بود و برای هفته بعد هم بحث را ادامه خواهیم داد، این است که در مدیریت مالی در زندگی به یکدیگر کمک کنیم. می دانید که یکی از چالش های زندگی چالش های مالی است. من هم خیلی در این پیامک ها می بینم. مثلاً گاهی اوقات نوشتند آقای تراشیون شما دلت خوش است، در این مشکل مالی من از صبح می روم آخر شب می آیم. می گویی با لبخند به خانه بیایم؟! یک جایی آدم حق می دهد. واقعاً سخت است، برای برخی گذران زندگی دشوار است. این جا است که دو طرف کمک کار همدیگر باشند. من یک تعبیری را این جا به کار ببرم. اول از زندگی امیرالمومنین و حضرت صدیقه طاهره، آن بخش نورانی و مشهور زندگی ایشان را بیان کنم. آن جایی که آقا امیرالمومنین دیدند نیازهایی در خانه است ولی ابرازی از جانب حضرت زهرا (س) نیست. علت را که جویا می شوند ببینید که وجود مبارک حضرت صدیقه طاهره توجه به این دارد که مبادا امیرالمومنین برای این که نمی تواند یا احتمال دارد که نتواند این نیاز را برطرف کند، شرمنده شود. آن جا می بینیم که حضرت مدیریت می کنند. و الان هم ما دقیقاً همین را می گوییم. یعنی امروز ما نیاز داریم که زن و شوهر در مسائل مالی به صورت آشکار و پنهان همدیگر را مدیریت کنند. اولین نکته ای که باید توجه شود این است که ما اصلاً نباید توقعات مان از همسرمان بالاتر از توان او در مسائل مالی باشد. این خیلی کمک می کند که او آرامش بیشتری زندگی کند. واقعاً هم ما الان می بینیم. یک آقایی برای من تعریف کرد. می گفت حاج آقای تراشیون، من گاهی اوقات بیرون خیلی هم تشنه ام می شود ولی حتی به خودم اجازه نمی دهم یک بطری آب کوچک بخرم بخورم. یعنی می گویم به جای این که این را بخرم، می روم خانه سرم را زیر شیر آب می گیرم و آب می خورم، ولی برای این باید چندهزار تومان پول بدهم. این به اقتصاد خانواده فشار می آورد، ممکن است بعداً شرمنده زن و بچه ام بشوم.
حالا ببینید این مرد واقعاً حقش نیست که زنش او را خوب ببیند؟ آیا حق این مرد این نیست که همسرش به توان مال او نگاه کند و درخواست مالی اش را در جای خودش داشته باشد؟ ما این ها را می گوییم. یک آقایی پیش من آمده بود. گفت ما با خانم مان از عید به بعد مشکلات جدی پیدا کردیم. گفتم دلیلش چیست؟ گفت ریشه اش توقعات مالی بالای ایشان است. گفت قبل از یک یک مرتبه به من گفت برویم یک سرویس نهارخوری بخریم. می گفت گفتم خانم چقدر است. گفت فلان مبلغ. دیدم اندازه یک پول عیدی که به من می دهند، پول این سرویس نهارخوری است که باید خریداری شود. گفتم خانم ببین یک عیدی به من می دهند، و توجه به این کن که این قرار است شیرینی آجیل شب عید شود، رخت و لباس بچه ها شود، بالاخره همه چیز با همین است. حالا نمی شود از این صرف نظر کنیم. گفتیم خانمم برگشت گفت در این چند سال که من از تو چیزی نخواستم، یک سال هم خواستم تو نه می گویی. می گفت حقیقتاً حاج آقا نداشتم. می گفت با صداقت به او گفتم ندارم. می گفت روزگار را بر من تلخ کرد. می گفت آخر رفتم اداره ای که کار می کردم یک مساعده ای گرفتم، میز را خریدیم و آوردم. ولی می گفت این این جای من گیر کرد. می گفت اصلاً انگار به همسرم بدبین شدم، بد رفتار شدم. این زنجیره ای در زندگی ما شد. خانم ایشان را خواستم، با ایشان صحبت کردم، گفتم حق شما هم است که گاهی اوقات خانه را نو کنید، اشکالی ندارد. ولی باید توان او را هم می سنجیدی. گفتم ببین الان ته این سرویس غذاخوری چیست. ما مردها که در ظرف یک بار مصرف هم غذا بگذارند می گوییم خدا را شکر. گفتم ته این ماجرا این است که تو این را این جا می گذاری، خواهرت میاید این را برمی دارد می گوید تازه خریدی، گلت خیلی قشنگ است، از کجا خریدی. برای یک تازه خریدی، گلش خیلی قشنگ است، تو الان زندگی ات را به هم ریختی. لذا وقتی می گوییم حمایت مالی یعنی همین. یعنی باید این گونه حمایت کنیم.
چه خوب است ما به حماسه ابی عبدالله الحسین (ع) یک نگاه مکتبی داشته باشیم. یک نگاه جریان سازی که نتیجه اش دو رخداد خیلی مهم که انسان به این دو رخداد هم خیلی نیاز دارد. یکی این است که زندگی عزتمندانه ای داشته باشیم و ان شاءالله در آخرت هم سعادتمندانه گذران کنیم. و اگر نگاهمان به حماسه حسینی نگاه مکتبی باشد به این دو نکته قطعاً و یقیناً دست خواهیم یافت. و گفتیم نگاه اگر بخواهد نگاه مکتبی باشد زوایای مختلفی دارد. یکی از زوایای مکتب ابی عبدالله الحسین (ع) آن زاویه تربیتی است که می تواند برد وسیعی برای تمام اعصار داشته باشد. وجود مبارک اهل بیت (ع) باید بدانیم که متعلق به زمان خودشان نبودند. آن ها متعلق به همه ی ازمنه، همه ی زمان ها، به همه ی تاریخ، هستند. لذا اگر ما بتوانیم هوشمندانه از آن مکتب استفاده کنیم در همه ی زمان ها در آن اوج قرار داریم. در بحث تربیتی مباحثی را مطرح کردیم، به این واژه رسیدیم که یکی از ویژگی هایی که مکتب ابی عبدالله الحسین (ع) دارد و در سیره مبارک حسین (ع) دارد، خانواده دوستی بود. این ها در خود کربلا، قبل از ماجرای کربلا، در سیره ی ابی عبدالله الحسین (ع) متبلور است. این خانوادگی دوستی ایشان مشهور است. و قطعاً هم ما می دانیم اگر ما خانواده دوست باشیم چند اتفاق مهم رخ می دهد. اولین اتفاق این است که آرامش داریم. یعنی همان چیزی که انسان بسیار به آن نیاز دارد. دوم این که در خانه ای که اعضای خانواده یکدیگر را دوست داشته باشند آن خانه محل رشد و کمال انسان است. که حالا ادله و روایاتی را هم در این زمینه عرض خواهیم کرد. سوم این که در آن خانواده نسل خوبی پرورش پیدا می کند و تربیت می شود. و چهارم این که جامعه خوبی هم خواهیم داشت. امروز یکی از عللی که ما برخی از مشکلات را در جامعه می بینیم ریشه اش در این است که خانواده عملکرد خوبی را نداشته است. اما حالا اگر ما بخواهیم به این مهم دست پیدا کنیم یعنی خانواده دوست شویم، قرار شد یک سری نکاتی را به آن ها توجه کنیم که 3 نکته را در هفته قبل بیان کردیم. اولین نکته این بود که زن و شوهر در زندگی شان، خصوصاً در مشکلاتشان باید در کنار یکدیگر باشند. حالا مصادیقی را هم اگر در خاطرتان باشد بیان کردیم. دوم این که برای یکدیگر وقت صرف کنند، وقت گذاری کنند. این وقت گذاری هم خیلی ارزشمند است تا جایی که شما می بینید پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: «جُلُوسُ المَرء عِندَ عَیالَ» همین که مرد کنار زنش می نشیند این از اعتکاف در مسجد النبی هم ارزشمندتر است. در روایت دیگری داریم که شما هر قدمی را به سمت خانه برمی دارید، مانند قدم برداشتن به سمت مساجد است، گناهانی می ریزد و حسناتی می روید. این ارزش خانواده را نشان می دهد. نکته سومی که بیان کردیم گفتیم زن و شوهر قدردان زحمات یکدیگر باشند. بالاخره ببینید یک زن و شوهر وقتی کنار همدیگر قرار می گیرند بهترین سرمایه شان را کنار یکدیگر می آورند. و آن عمرشان است. و این را برای همدیگر صرف می کنند. البته من این را محضر بینندگان خوبمان عرض کنم که این به معنای این نیست که زن و شوهر اشتباه نمی کنند، خطا نمی کنند. همه ی ما خطا داریم، اشتباه داریم، نسبت به یکدیگر هم اشتباهاتی را مرتکب می شویم. ولی در نگاه اول ما باید یک نگاه خوشبینانه نسبت به طرف مقابل مان داشته باشیم. یعنی خانم خوبی های همسرش را ببیند. نمی دانم در خاطرتان هست هفته قبل یک قاعده ای را من بیان کردم. و آن قاعده این بود که حق خوبی ها این است که دیده شوند و حق بدی این است که آدم به آن بی توجه باشد یا به دنبال راهکار برای حل آن باشد. نه این که بدی دیگران را جار بزند. یکی از بدترین حالات که طرف آدم اشتباه می کند چیست؟ که: 1) را ما با اشتباهی پاسخ دهیم، 2) این را جار بزنیم، 3) اشتباه او در رفتار ما اثرات منفی داشته باشد. خیلی مواقع این اتفاق می افتد. مثلاً آقا دیر به خانه می آید. کارش بوده، یا مثلاً اشتباهی کرده رفته با رفیقانش بستنی خورده است. حالا به خانه آمده است. بدترین حالت این است که من شروع کنم با او دعوا کنم، قهر کنم، ناراحتی کنم. این را بدانید که در چنین برخوردها هیچ خیری نیست. حالا من یک تجربه ی سالیانی را که در حوزه مشاوره در خدمت عزیزان بودیم را عرض کنم. یکی از نکاتی که من می توانم بگویم با قاطعیت به این موضوع رسیدیم این است که هر وقت اشتباه طرف مقابل را ما با اشتباه پاسخ دادیم مشکلات زندگی بغرنج شده است، سخت تر شده است، حل آن مشکل تر شده است. لذا ما می گوییم مشکل را نمی شود با مشکل حل کرد. مشکل را باید با سرپنجه تدبیر حل کرد. که ان شاءالله عرض می کنیم که این سرپنجه تدبیر چیست. اگر دیدیم او دیر آمد، من هم شروع کردم کم محلی کردن، قهر کردن، دیگر طرف مقابل می گوید اشتباه کردم تاوانش را دادم. دفعه بعد دوباره اشتباه می کنم تاوانش را می دهم. این دیگر حداقل موضوع است. اگر نگوییم به مقابله به مثل بیفتد، شروع به تندی کردن کند، او هم پیشینه خانم را نقش قبر کند، اشتباهاتش را رو کند. این دیگر میدان جنگ می شود. پس ببینید ما خوشبینانه نگاه کنیم. خوشبینانه نگاه کردن به این موضوع چیست؟ که من ببینم چرا این اتفاق افتاد. ممکن است به این نتیجه برسم که اصلاً نیاز شوهرم بود که با دوستش برود یک بستنی بخورد. نیازش است، اشکالی ندارد. اما من اگر این را به بحران تبدیل کردم دیگر نمی توانم حل کنم.
جالب این است که در بسیاری از موارد افراد فکر می کنند این قهر کردن، این داد زدن، این حلال مشکلات است. فکر می کنند می توانند مشکل را حل کنند. ولی نمی دانند که ما در پلیدی ها، در اشتباهات، نباید دنبال یک راهکار خوب بگردیم. این پیدا نمی شود، این مشکل حل نمی شود. لذا اصلاً سنت الهی اقتصا می کند که اگر می خواهد طرف مقابلش را به خوبی ها رهنمون بدهد، حرکت دهد، باید حتماً از ابزار خوب استفاده کند، از ابزارهای پر آسیب نباید استفاده کند. این یک نکته است. ما گاهی اوقات باید نگرش خودمان را اصلاح کنیم. یک موقعی همسرم اشتباه می کند، دیدگاه من این است که این می خواهد من را اذیت کند. فکر و اندیشه من منفی است، سو ظن دارم. خود این در کلام من اثر می گذارد، در رفتار من اثر می گذارد. خیلی مواقع حتی خیلی از مشکلاتی که با دیگران داریم منشا آن همین است. یعنی ما فکر بد و منفی نسبت به فرد دارم. چرا در قرآن خداوند متعال این سو ظن را گناه می داند؟ «إنَّ بَعضَ الظَنِّ إثم». دلیلش همین است چون منجر به خیلی از رفتارهای ناشایست می شود. حالا ما یک یادی از عروس و مادرشوهرها کنیم. می خواهم دو سکانس را این جا مطرح کنم. ببنید این افکار منفی چقدر گاهی اوقات کار را خراب می کند. گاهی اوقات افکار من نسبت به مادرشوهرم مثبت است، رفتار من هم خوب می شود. سکانس اول این است. مثلاً آدم ببیند مادرشوهرش در خانه من زندگی می کند، یا ما خانه او زندگی می کنیم، غذا می سوزد، بوی غذا سمت خانه مادرشوهر می رود. گوشی را برمی دارد زنگ می زند، می گوید عروس گلم غذا سوخته است. هیچ نگران نباش من غذا بیشتر درست کردم، یک دیس پایین می فرستم. اگر من نگاهم به او مثبت باشد، افکارم مثبت باشد، شروع می کنم به تشکر کردن که خیلی ممنون، شما فرشته نجات هستید، چه کمکی به من کردید که شوهر به خانه می آید بی غذا نماند. ولی یک موقع می بینید افکار منفی است. تا مادرشوهر این را می گوید گوشی را قطع می کنیم شروع به خودزنی می کنیم. من چه بدبختی هستم، چه بیچاره ای هستم، مثل افعی روی زندگی من افتاده است. شروع می کنیم. می گوییم این که همان مادرشوهر قبلی است. چرا چنین فکری می کنی؟ می گوید نه، این یک جایی متلک این را به من خواهد گفت. یعنی افکار منفی دارد. هیچ اتفاقی نیفتاده است. ما داریم قضاوت زود هنگام می کنیم. بعد می آییم اعصاب خودمان را خورد می کنیم، رفتارمان بد می شود، شوهرمان پایش را به خانه می گذارد شروع می کنیم با او ناراحتی کردن که مادرت به همه کار ما کار دارد. منشا این همان سو ظن می شود، فکر منفی می شود.
در پلیدی ها و رفتارهای نامناسب، اولین آزار را خود انسان می بیند. حالا در بخش روایات به صراحت هم بیان شده است. مثلاً این که می گویند فرد حسود خودش آسودگی ندارد. یعنی چرا؟ چون حسادت یک پلیدی است، یک کثیفی است، که روح و روان خود فرد را درگیر می کند و بعد این روح و روان آلوده مان، روح و روان دیگران را هم آزرده می کند. پس باید خوشبینی باشد. فلذا زن و شوهری که قدردان زحمات یکدیگر هستند در اصل نسبت به یکدیگر خوشبین هستند. مخاطبین زیاد این سوال را می پرسند. امروز صبح، الان هم تقریبا ساعت 10 دقیقه به 2 است. الان از یک خانم و آقایی که امروز کنار هم بودند، یا آقا سرکار است خانم و فرزندان خانه بودند، به این مادر بگوییم از صبح تا حالا چند کار خوب به این بچه یاد دادی و به او گفتی. چند موردش را بیان کردی. از آن سمت از صبح تا حالا چند عیب از بچه هایمان درآوردیم. یا اگر شوهرمانم خانه بوده، یا آقا اگر خانه بوده از همسرش چند عیب درآورده است. چند خوبی او را گفته است. گاهی اوقات یادمان می رود که حق یکدیگر است که خوبی ها دیده شود. هیچ وقت این جمله زیبای امیرالمومنین فراموش نکنیم، آن چیزی که خوبی ها را گسترش می دهد خودِ دیدن خوبی هاست. یعنی انگیزه در طرف مقابل ایجاد می کند. گاهی اوقات می گویند ما چگونه در طرف مقابلمان انگیزه ایجاد کنیم که بیشتر کارهای خوب انجام دهد، حتی بچه هایمان. گاهی اوقات وقتی به یک رفتار منفی بچه ها هم توجه می کنید انگیزه ایجاد می کند که آن رفتار منفی را تکرار کنند. یک موقعی نایب الزیاره شما در حرم حضرت معصومه بودم، از آن جایگاه سخنرانی که پایین آمدم یک پدری پیشم آمد. گفت آقای تراشیون ما یک بچه داریم که تقریباً 1 سال است. دندون می گیرد، گاز می گیرد، نمی دانیم چرا. من گفتم ای عللی دارد. گفتم یکی از عللش این است، گاهی اوقات بچه ها وقتی دندان تازه درمی آوردند پدر مادرها خیلی برایشان شیرین است. این دست را در دهان بچه می کنند، می گویند قربانت شوم مرا دندان بگیر، گاز بگیرد. این بچه گاز می گیرد، پدر جای دندان را روی دستش می بیند، خیلی خوشش می آید، یک ماچ از لپ بچه اش می کند. فردا این بچه هر که می بیند دندان می گیرد. چون ما با یک توجه کردن به او، این کار تقویت شده است، تکرار می شود، در او انگیزه ایجاد می شود. ولی کار بدی است. گاهی اوقات بدپوشی در سطح جامعه ما علتش همین است که گسترش پیدا می کند. اولین مرحله امر به معروف و نهی از منکر این است که شما وقتی منکر را می بینید رو برگردانید. ولی یک موقعی می بینید در جامعه یک خانم بد پوشش می آید. یکی به او لبخند می زند. این رفتار تقویت می شود. می گوید من از فردا باید یک مقدار بد پوشش تر در جامعه بیایم. ولی اگر بدانیم به آن سنت الهی که به ما گفته است عمل شود، این ها می بینند که مورد توجه قرار نمی گیرند، دیده نمی شوند، حتی رو برگردانده می شود. در نتیجه به تدریج اصلاح می شوند یا حداقل در همان وضعیت می مانند. بدتر نمی شود. این قاعده است. وقتی ما توجه می کنیم، قدردانی می کنیم، رفتار طرف مقابلمان را تقویت می کنیم. ما می گویم در خانواده حسینی زن و شوهر باید به همدیگر توجه کنند، همدیگر را ببینند، در تمام خوبی هایی که طرف مقابل انجام می دهد قدردان یکدیگر باشند. من این را هم عرض کنم که این باز تجربه من حقیر است. ما الحمدلله در جامعه ای زندگی می کنیم حقیقتاً زنان و مردان ما خیلی خوب هستند. در خانواده ها می بینید مرد خانواده دوست است، زن خانواده دوست است، فقط مشکل همین است. که اگر گاهی اوقات مشکلاتی داریم بلد نیستیم که چگونه مشکل را حل کنیم. یعنی مشکل را تبدیل به یک مشکل بزرگ تر می کنیم چون مهارت آن نیست. و یک دلیلش این است که کمتر خوبی های همدیگر را می بینیم. من یک خواهشی از بینندگان عزیزمان دارم، تست بزنند. 10 روز خوبی های یکدیگر را ببینند. ببینند زندگی شان بهتر می شود یا نه. حقیقتاً هم ببینیم. گاهی اوقا کاذب است، چاپلوسی نکنیم. یعنی آن خوبی که می گوییم فرد حس کند که انجام می دهد. مثلاً اگر مردی خسیس است نگوییم ماشاءالله چه شوهر دست و دلبازی دارم. این خلاف است. بعد او می گوید یا این نمی فهمد خسیس هستم، یا می خواهد کلاه سرم بگذارد. این وضعیت را بهتر نمی کند. نکته مثبتی که حقیقتاً وجود دارد را ببینم و مطمئن باشم که این رفتار تقویت می شود. به نکته چهارم برویم. یکی دیگر از ویژگی هایی که در خانواده حسینی وجود دارد این است که اهل عذرخواهی از هم هستند. این خیلی خوب است که ما اشتباهاتمان را بپذیریم. و من می گویم این روح بلندی می خواهد، ظرفیت بالایی می خواهد، که آدم وقتی اشتباهی می کند خصوصاً اگر به او گوشزد می شود این را بپذیرد، لجبازی نکند و به آن اشتباهش پافشاری کند و شدت ببخشد. به نظر من عذرخواهی هم یکی از مراحلی است که آدم هوای نفس خود را کنترل می کند. یعنی هوای نفس کنترل کردن یک بخش هایی همین ها است. خطایی کردم، همسرم به من می گویم، من معذرت بخواهم. حتی گاهی اوقات او نگفت ولی من فهمیدم این خطا را انجام دادم، حتماً از و معذرت خواهی کنم. فرقی هم نمی کند زن و یا شوهر. حتی آن جایی که زن و شوهر خطایی را انجام می دهند، بعد از 5 سال، 10 سال، می فهمد که گذشته اش گذشته ی پر خطایی بوده است. اخیراً یک بزرگواری پیش من آمد، یک خانمی آمد. با همسرش مشکلی داشت. می گفت که چمدانش را جمع کرده بود و خانه پدر و مادرش رفته بود. می گفت این لطف امام را بود که من رفتم. من حرف های او را شنیدم. گفتم ببین خواهر بزرگوار این را گردن امام رضا نینداز. یعنی زنی که چمدانش را جمع کند، خانه مادرش برود، این کجا لطف امام رضا است. می گفت همین که از این مرد جدا شدم، راحت شدم، دارم یک نفس راحت می کشم. اتفاقا ًمی گفت در این مدتی که رفته فهمیدم مرد من با زن ها ارتباط دارد. گفتم تو در تک تک خطاهایی که این مرد می کند شریک هستی. نمی خواهم بگویم مردت کار درستی می کند، او هم کارش نادرست است. ولی تو هم کار اشتباهی کردی. هنر تو این بوده که پای زندگی ات بایستی. همسرش هم آمده بود. می گفت آقای تراشیون، من رفتم به دست و پای این افتادم گفتم من اشتباه کردم، برگرد. من خودم می گویم اشتباه کردم، جبران می کنم. و او برنگشته بود. این رفتار تو کجا لطف امام رضا است؟! خود اهل بیت می فرمایند اگر شخصی از سمت راست شما ورود پیدا کرد، یک اشتباهی کرد، خطایی کرد، بدی در حق شما کرد، از سمت چپ تان خارج نشده طلبید و عذرخواهی کرد بپذیرید. من چرا نمی پذیرم؟! بعد گردن امام رضا می اندازم که لطف امام رضا است. تو باید می ایستادی. اصلاً سیره اهل بیت همین است. یک موقع توفیقی بود، یک پایان نامه ای را عزیزان به ما واگذار کردند که من راهنمایی این پایان نامه را بپذیرم. خود بزرگواری هم که می خواست این پایان نامه را بنویسد از من درخواست کرد که یک موضوعی را به او پیشنهاد دهم. من یک موضوعی به ذهنم رسید. شیوه حل منازعات خانوادگی توسط اهل بیت. اگر کسانی از زوجین اختلاف پیدا می کردند و پیش اهل بیت می رفتند، اهل بیت چگونه این مشکل را حل می کردند. خیلی پایان نامه ی خوبی هم از آب درآمد. بعد ما دیدم که هیچ جا اهل بیت توصیه به طلاق نکرده بودند. یعنی ایستاده بودند مانند یک طبیب این مشکل را حل کرده بودند. بعد می بینید اهل بیتی که این گونه مشکلات را حل می کنند، آیا این لطفشان می شود که تو چمدان جمع کن برو خانه مادرت؟! نه؛ باید بنشینی مشکلت را حل کنی.
گاهی اوقات می بینیم این جا دیگر باید سراغ ریشه یابی برویم. من در حوزه تربیت فرزند بگویم. یک موقعی یک پدری آمده بود می گفت این بچه ما هر چه اشتباه می کند عذرش را می پذیریم، روحیه من و خانمم همین است. بعد مثلاً به می گویم که تو الان مریض هستی نباید بروی سر یخچال فلان چیز را بخوری. ما می بینیم سرش را می اندازد می رود. همین جور که می رود در یخچال را باز می کند آن را می خورد، می گوید ببخشید معذرت می خواهم. این یعنی شیوه اش نیست. این تبدیل به یک عادت غلط در او می شود. ما علاوه بر این که باید عذر را بپذیریم باید دنبال ریشه اش هم باشیم. اتفاقاً در همین موضوع که عرض کردم یک بررسی هایی انجام دادم، دیدم اتفاقاً خود خانم هم در این مشکل سهم دارد. و اگر یک مقدار هوشمندانه تر، دقیق تر در این موضوع عمل می کرد بخش عمده این مشکل حل می شد. این را باید برویم ریشه ها را ببینیم. حالا من باز یک نمونه بگویم. یک موقعی یک خواهر بزرگواری آمده بود، می گفت آقای تراشیون شوهرم من را می زند، دست بزن دارد. گفتم می شود شما آخرین باری که کتک خوردید را به من تعریف کنید که چه شد. خودش که شروع کرد تعریف کردن و به آن جایی رسید که شوهرش یک سیلی به او زد، دیدم یک خنده ای می کند. گفت حاج آقا فکر کنم حقم بوده است. خودش به این رسید که من هم خطا کردم. که البته گفتم نه خواهر بزرگوار؛ حق تو این نبوده، او هم اشتباه کرده است. ولی بدانیم که باید شیوه را اصلاح کرد. نگوییم او دست بزن دارد، بگوییم من دارم چه کار می کنم. این مهم است. یک موقعی نظام آموزش و پرورش الان ما را ببینید. مثلاً 30 تا دانش آموز را در یک کلاس می فرستیم، این ها هر کدام اختلالاتی دارند، مشکلات جدی دارند. بعد خدایی نکرده یک معلم دستی روی بچه بلند کند. سریع معلم را محکوم می کنیم. ما نمی گوییم معلم باید دانش آموز را بزند، به شدت هم مخالف هستم. ولی می گویم برویم ریشه را هم پیدا کنیم. یعنی این بچه اگر در خانه باشد روزی چند بار از مادرش کتک می خورد. بعد ما این را در یک کلاسی می فرستیم بدون این که مشکلش را حل کنیم، بدون این که درمانش کنیم. او هم معلم است، انسان است، یک جایی ممکن است خطایی کند. نباید این خطا اتفاق بیفتد ولی این ریشه را باید پیدا کرد. سریع نگوییم تو برو، توبیخ هستی. من بیایم بررسی کنم ببینم علل و عواملش چه بوده است. وقتی یک جایی اشتباهات مکرر تکرار می شود، این چیزی معلوم است که در کنار عذرخواهی باید یک کانون ریشه یابی مشکل هم تشکیل شود که برویم ریشه آن مشکل را پیدا کنیم. ببینیم ریشه این مشکل خود فرد است، ما هستیم، جامعه است. مثلاً ما یک آماری داریم که مشکلات خانوادگی بیش از 50% از آن ریشه در بیرون از خانواده دارد. یعنی بیرون خانواده کانون ایجاد مشکل است که به محیط خانواده کشیده می شود. یعنی یک جایی ما باید برویم آن را اصلاح کنیم، یک جایی حاکمیت باید کمک کند که این را اصلاح بشود، یک جایی باید سطح آموزش ها عمومی جامعه افزایش پیدا کند. پس ببینید این عذرخواهی را باید داشته باشیم. حالا من همین جا باز یک نکته را بگویم که حیفم می آید نگویم. زن و شوهر چون همسر هم هستند، نزدیک ترین انسان ها به یکدیگر هستند، حقوق زیادی هم گردن هم دارند. من یک توصیه ای دارم، یک خواهش برادرانه دارم به خانم ها و آقایان. چند وقت یک بار، اصلاً دوره ای از یکدیگر عذرخواهی کنیم. بنشینیم روبروی طرف مقابل، بگوییم ممکن است من به عنوان شوهرت تو به عنوان زن، یک اشکالاتی داشتیم و داریم. بیاییم از همدیگر راضی باشیم، همدیگر را ببخشیم. و این خیلی زندگی را شیرین می کند. یعنی انسان هر چند وقت یک بار آن اشتباهات گذشته را به نوعی با عذرخواهی کردن پاک کند. و برای قیامت هم نگذاریم. آن جا روز سختی است. و من این جا بر اساس آن چیزی که در آیات و روایات داریم عرض می کنم، آن جا معلوم نیست راحت از همدیگر بگذریم. در روایت داریم. این روایت ها خیلی عجیب است، یعنی به ما هشدار می دهد که مراقب باشیم. در روایت داریم مثلاً یک مادری فرزندش مریض می شود حاضر است جانش را دربیاورد در وجود فرزندش بگذارد. به خدا التماس می کند که خدایا اگر قرار است بلایی سر او بیاوری، آن بلا را سر من بیاور. یعنی این ماجرا در قیامت جور دیگری خودش را نشان می دهد، ورق برمی گردد. چون آن جا انسان حقیقت ها را می بیند. حقیقت آتش را می بیند، حقیقت بهشت را می بیند. و لذا داریم که مادر گاهی اوقات می گوید خدایا می شود به جای من فرزندم را داخل آتش بیندازی. گاهی اوقات به این مرحله می رسد. لذا این جا حساب ها را پاک کنیم. حتی روی دوش فرزندانمان هم نگذاریم. کاری که می خواهیم خودمان بکنیم.
حالا من می خواهم یک نکته ی چهارم هم بگویم. تا این جا را خیلی خوب خلاصه فرمودید. یک جایی سوال می کنند می گویند ما یک جایی رفتیم عذرخواهی کردیم، ولی نپذیرفت. در روایت داریم. حالا خاص بانوان است، شاید بشود به آقایان هم نسبت داد. آمد محضر پیامبر گرامی اسلام عرضه داشت. من خطایی کردم، از شوهرم عذرخواهی کردم، او نپذیرفت. حضرت فرمود تو محجور هستی. حالا او دارد لجاجت می کند. تو وظیفه ات را انجام دادی و خداوند هم از تو پذیرفت. حالا او لجاجت می کند، دیدار به قیامت و سر پل صراط و این ها بازی هایی است که درمی آوریم. این جا باید ببخشیم. خودشان فرمودند دست راست خطایی کرد، چپ خارج می شود عذرش را بپذیر. آمده می گوید معذرت می خواهم، من اشتباه کردم، من غلط کردم این کار را کردم. بپذیر. اگر نپذیری این جا دیگر خودت مقصر هستی. یعنی اگر به خاطر این عدم پذیرش ادامه زندگی تلخ شود، تو عاملش هستی. و لذا این هم برای خانواده ها مژده است که اگر ما اشتباهی کردیم از صمیم قلب از طرف مقابل عذرخواهی کنیم و در صدد جبران باشیم. او هم نپذیرفت مریضی خودش است، مشکل خودش است، باید برود خودش را درمان کند.
در خیلی مواقع این گونه است. یعنی ببینید ما داریم جبران می کنیم با ما همراه می شود. لذا یک فرمایش لطیفی هم از فرمایش حضرت عالی داشته باشم. گاهی اوقات اگر طرف مقابل عذرخواهی ما را نپذیرفت ما هم به سیم آخر نزنیم. پس من بدتر از قبل می شود. نه؛ تو خوب شو، قلب طرف مقابل به تدریج خوب می شود و به سمت تو می آید. پس این عذرخواهی هم سوگیری های مختلفش را بیان کردیم. خصوصاً این زن و شوهرها خیلی از همدیگر حلالیت بطلبند. هم نسبت به گذشته شان، دوره ای این را در برنامه هایمان داشته باشیم. یک زمان هایی را برای همین کار اختصاص دهیم، حلالیت طلبیدن. نه نسبت به زن و شوهر؛ آدم گاهی اوقات در محیط شغلی و کاری است. گاهی اوقات پدر و مادرهاست. چون می دانید برخی گناه های آدم عدم رضایت ها منجر می شود که در کارهای انسان گره بیفتد. ما گاهی اوقات درمشاوره هایی که داریم مثلاً جوانی می آید می گوید نمی دانم چرا همیشه هشتم گرو نهم است، هر چه می دوم به جایی نمی رسم. راهکارهای متعددی ما جلوی پای این ها می گذاریم. من معمولاً یک راهکار همیشه مشترک می گویم. می گویم برو از آن های که ارتباط زیادی با آن ها داشتی از آن ها حلالیت بطلب، خصوصاً پدر و مادر. برخی مواقع پیش می آید که می گوید پدر و مادر از دنیا رفتند یا یکی از آن ها یا جفتشان. می گویم برو سر مزارشان عذرخواهی کن. و در روایت هم داریم. برخی از موضوعات روایی را یکی از عزیزان جمع آوری کرده بودند درباره این که پدر و مادر 40 نگاه و 40 زاویه نگاهی بعد از مرگشان به فرزندانشان دارند. که یکی از زوایایش همین است که خطایایی که در زمان حیاتشان فرزندانشان در حق آن ها انجام دادند، اگر این فرزند تزرع کند در درگاه الهی و از آن ها بخواهد، آن ها می بخشند. حتی بعد از مرگشان. فلذا برویم، عذرخواهی کنیم. و خیلی هم پدر و مادر ارزشمند هستند. مبادا ما کاری کنیم که پدر و مادرمان از ما ناراضی باشند. بعد می بیند که هر چه می رویم به هیچ جا نمی رسیم. بعد به زمین و زمان هم دری وری می گوییم. ما این ها را دیدیم. مثلاً می بینید پدر و مادر از او ناراضی هستند، در کار این هم گره افتاده است به زمین و زمان توهین می کند، فحش می دهد. نمی داند که مشکلش یک جای دیگر حل می شود. باید برود یک جای دیگر که مشکلش حل شود. گاهی اوقات آدم شوهرش راآزار می دهد، زنش را آزار می دهد. گاهی اوقات پدر و مادر حقوق فرزندانشان را رعایت نمی کنند. این ها هم گره می اندازد. این ها دو سویه است. یعنی گاهی اوقات پدر و مادر هم باید حق فرزندان را ادا کنند. یک بزرگواری بود، ایشان یکی از نکاتی که اشاره می کرد همین بود. مثلاً پدر و مادرهایی که گره به کارشان می افتاد می گفتند گاهی اوقات ببینید نسبت به فرزندتان چه کردید. چون آن ها هم گردن انسان حق دارند. ما یک موقعی در این مواردی که زن و شوهرها می آمدند و مشکل داشتند، من قبل از هر اقدامی می گفتم خانم برو در یک خلوتی بنشین یک کاغذ مقابلت بگذارد به خودت سهم بده. بینی و بین الله، تو و وجدانت هستید. سهم بده. بگو در ایجاد این مشکل من خودم چقدر سهم داشتم. ولو 15% داشتی، 20% داشتی، پس بدان داشتی. یا مثلاً نکته ی بعدی که روی آن فکر کنیم این است که باید چگونه رفتار می کردم. مثلاً من سهمی در این مشکل نداشتم. مثلاً بچه گریه می کند، بچه تب دارد، می شود او را زد که تب اش خوب شود؟ نمی شود. یک جایی باید او را ببرد درمان کند. نیاز به دارو دارد، دکتر دارد، طبیب دارد، درمان شود. یا خودمان روشی را می دانیم او را درمان کنیم. حالا این جا هم همین است. ممکن است همسر من مشکلاتی از قبل داشته است. اصلاً در مدل تربیتی اش داشته است، در خانه خودش، کنار پدر و مادرش داشته است. من هم کاری نکردم. الان من برایش طبیب باشم. زن و شوهر قرار نیست که دو دسته گل تحویل بگیرند و با هم زندگی کنند. نه؛ ممکن است خاری باشد، یک گلبرگی پژمرده باشد. هنر این است که ما چگونه این را رو بیاوریم، چگونه پرورش دهیم. و خیلی هم زن و شوهر می توانند اثر بگذارند. من این را عرض کنم. خصوصاً در آن سال های اول زندگی اثر بگذارند. حالا ان شاءالله ما فرصتی شود برسیم می گوییم. آن 6 ماه اولی که زن و شوهر کنار هم قرار می گیرند، گاهی اوقات آن 6 ماه، 6 ماه طلایی است. خیلی خوب می تواند روی هم اثر بگذارند. دوران عقد، دوران طلایی اصلاح رفتاری است. ولی گاهی اوقات ما این گونه نیستیم. مثلاً رسانه ها خوشی دوران عقد را به این که بروی در کافی شاپ بنشینی، زیر یک نور ملایم و یک موسیقی ملایم قهوه بخوری و، خیلی عذر می خواهم، به هم چرت و پرت بگویید. یعنی به جای این که این جا بیاییم بدانیم زمان طلایی است.
ولی می بینیم مسیر را غلط می رویم. این فرصت طلایی را در خاکی حرکت می کنیم. اتفاقاً همان کارها هم لذت آور است. اشکالی ندارد. برو در همان کافی شاپ بنشین، همان نور ملایم هم باشد، ولی بدان چگونه با او رفتاری کنی.
ولی نه این که بیاییم بعداً ببینیم چه مشکلاتی دارد. چه قدر در این کافی شاپ ها دخترها و پسرها بدبخت شدند. وعده های بی خودی که به هم دادند، انتظاراتی که ایجاد کردند. مثلاً پسر برمی گردد می گوید ببین خدا یکی زن هم یکی، مادر را ول کن، فقط تو. بعد می بینی همین که وارد زندگی می شود هیجاناتش می خوابد. می گوید نه، مادر هم کسی است. به این وعده هایی داده است، انتظاراتی ایجاد کرده است، بین این دو چالشی ایجاد می شود، سر دوراهی می ماند که چه کنم. بعد می بینی کم می آورد. چرا؟ چون آن جا خطا کرده است. ندانسته مسیر را رفتی، عملکردت عملکرد بدی بوده است. پس این عذرخواهی را داشته باشیم. عذرخواهی قطعاً برکاتی زیادی دارد. حالا ما دایره اش را از زن و شوهر یک مقدار خارج کردیم. دایره را وسیع تر کردیم. حتی گاهی اوقات آدم معلمین قدیمی اش را می بیند. خصوصاً یک سری دوره های تحصیلی ما بچه ها بالغ هستند. بالاخره با انسان کامل فرقی نمی کند. معلمی را سر به سر گذاشته است، اذیت کرده است. اگر هم نمی بیند حتماً رد مظالمی بدهد. این ها خیلی کمک می کند که گره های انسان از زندگی اش باز شود. فلذا انسان آرامش هم می گیرد. گاهی اوقات دیدید انسان در درونش تلاطم هایی دارد، اصلاً هم نمی داند ریشه این از کجاست، از کجا شروع شده است. یک بخش از این این است که انگار کلی ناله و نفرین دیگران پشت سرش است، اذیت و آزارهایی به دیگران کرده است پشت سرش است. این ها را ما گاهی اوقات حل کنید. اتفاقاً خیلی برایم جالب بود. هفته قبل یک جمله ای گفتم، در میان پیامک ها دیدم یک آقا یا خانمی خیلی هوشمندانه راهکار داده بود برای آن ماجرای جوشن کبیر خوانده بود. گفته بود ای کاش این خانم به جای این که جوشن کبیر بخواند که خدا مرگ شوهرش را برساند، نذر کرده بود که خدا شوهرش را اصلاح کند. چقدر هوشمندانه است. یعنی این نگاه الان باید در زندگی حاکم باشد. این ها یعنی همان نگاه های اصلاح گرانه است که باید در زندگی مشترک داشته باشیم. حالا من نمی دانم که چقدر وقت داریم که من نکته ای را بگویم. یکی دیگر از نکاتی که ما باید به آن توجه کنیم، البته این نکته ان شاءالله ادامه دار خواهد بود و برای هفته بعد هم بحث را ادامه خواهیم داد، این است که در مدیریت مالی در زندگی به یکدیگر کمک کنیم. می دانید که یکی از چالش های زندگی چالش های مالی است. من هم خیلی در این پیامک ها می بینم. مثلاً گاهی اوقات نوشتند آقای تراشیون شما دلت خوش است، در این مشکل مالی من از صبح می روم آخر شب می آیم. می گویی با لبخند به خانه بیایم؟! یک جایی آدم حق می دهد. واقعاً سخت است، برای برخی گذران زندگی دشوار است. این جا است که دو طرف کمک کار همدیگر باشند. من یک تعبیری را این جا به کار ببرم. اول از زندگی امیرالمومنین و حضرت صدیقه طاهره، آن بخش نورانی و مشهور زندگی ایشان را بیان کنم. آن جایی که آقا امیرالمومنین دیدند نیازهایی در خانه است ولی ابرازی از جانب حضرت زهرا (س) نیست. علت را که جویا می شوند ببینید که وجود مبارک حضرت صدیقه طاهره توجه به این دارد که مبادا امیرالمومنین برای این که نمی تواند یا احتمال دارد که نتواند این نیاز را برطرف کند، شرمنده شود. آن جا می بینیم که حضرت مدیریت می کنند. و الان هم ما دقیقاً همین را می گوییم. یعنی امروز ما نیاز داریم که زن و شوهر در مسائل مالی به صورت آشکار و پنهان همدیگر را مدیریت کنند. اولین نکته ای که باید توجه شود این است که ما اصلاً نباید توقعات مان از همسرمان بالاتر از توان او در مسائل مالی باشد. این خیلی کمک می کند که او آرامش بیشتری زندگی کند. واقعاً هم ما الان می بینیم. یک آقایی برای من تعریف کرد. می گفت حاج آقای تراشیون، من گاهی اوقات بیرون خیلی هم تشنه ام می شود ولی حتی به خودم اجازه نمی دهم یک بطری آب کوچک بخرم بخورم. یعنی می گویم به جای این که این را بخرم، می روم خانه سرم را زیر شیر آب می گیرم و آب می خورم، ولی برای این باید چندهزار تومان پول بدهم. این به اقتصاد خانواده فشار می آورد، ممکن است بعداً شرمنده زن و بچه ام بشوم.
حالا ببینید این مرد واقعاً حقش نیست که زنش او را خوب ببیند؟ آیا حق این مرد این نیست که همسرش به توان مال او نگاه کند و درخواست مالی اش را در جای خودش داشته باشد؟ ما این ها را می گوییم. یک آقایی پیش من آمده بود. گفت ما با خانم مان از عید به بعد مشکلات جدی پیدا کردیم. گفتم دلیلش چیست؟ گفت ریشه اش توقعات مالی بالای ایشان است. گفت قبل از یک یک مرتبه به من گفت برویم یک سرویس نهارخوری بخریم. می گفت گفتم خانم چقدر است. گفت فلان مبلغ. دیدم اندازه یک پول عیدی که به من می دهند، پول این سرویس نهارخوری است که باید خریداری شود. گفتم خانم ببین یک عیدی به من می دهند، و توجه به این کن که این قرار است شیرینی آجیل شب عید شود، رخت و لباس بچه ها شود، بالاخره همه چیز با همین است. حالا نمی شود از این صرف نظر کنیم. گفتیم خانمم برگشت گفت در این چند سال که من از تو چیزی نخواستم، یک سال هم خواستم تو نه می گویی. می گفت حقیقتاً حاج آقا نداشتم. می گفت با صداقت به او گفتم ندارم. می گفت روزگار را بر من تلخ کرد. می گفت آخر رفتم اداره ای که کار می کردم یک مساعده ای گرفتم، میز را خریدیم و آوردم. ولی می گفت این این جای من گیر کرد. می گفت اصلاً انگار به همسرم بدبین شدم، بد رفتار شدم. این زنجیره ای در زندگی ما شد. خانم ایشان را خواستم، با ایشان صحبت کردم، گفتم حق شما هم است که گاهی اوقات خانه را نو کنید، اشکالی ندارد. ولی باید توان او را هم می سنجیدی. گفتم ببین الان ته این سرویس غذاخوری چیست. ما مردها که در ظرف یک بار مصرف هم غذا بگذارند می گوییم خدا را شکر. گفتم ته این ماجرا این است که تو این را این جا می گذاری، خواهرت میاید این را برمی دارد می گوید تازه خریدی، گلت خیلی قشنگ است، از کجا خریدی. برای یک تازه خریدی، گلش خیلی قشنگ است، تو الان زندگی ات را به هم ریختی. لذا وقتی می گوییم حمایت مالی یعنی همین. یعنی باید این گونه حمایت کنیم.
تاکنون نظری ثبت نشده است