- 143
 - 1000
 - 1000
 - 1000
 
راه حقیقت و معنای بندگی
							
                              سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصری با موضوع «راه حقیقت و معنای بندگی»، سال 1399
شروع این چند کلمهای را که میخواهم عرض کنم از یک اتفاقی که چند مدتی پیش همین نزدیک اتفاق افتاد بهانه خوبی است برای شروع که از آقایی زنگ زد. مرد بسیار محترم. فرمود که آقا من مهندس و ازدواج کردم. بچه دارم. آمریکا بودم و شغل هم داشتم. رها کردم آمدم قم. نه اینکه به مشکلی خورده باشم. نه. هم شغلم و هم قدرم دانسته بود. هم حقوقم مکفی بود. آمدم قم. گفتم که برا چی آمدی قم و این همه موقعیت را رها کردی و آمدی قم. گفت که یک معنایی در ذهن من بود که بعد به این شعر که برخورد کردم تو ایران دیدم که مساوی است با ان ذهنیت من و اون برداشت من و اون معنایی که تو ذهن من بود تو این شعر خوب آمده و تجلی کرده. که «عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی»
گفت ما انجا این همه امکانات برایمان هست ولی دلمان آرام نیست. دیدگاه را ببینید یک نفر این همه امکانات برایش فراهم است. بلند میشود می اید قم. همه را رها میکند. با سختیهای قم میسازد. با کمبود امکانات میسازد که به یک مفهوم بلندتری به یک معنایی به یک حقیقتی به یک توجهی دست پیدا کند. برای ما این فضا آماده است و اگر بهره نبریم وا خسرانا . خیلی عقب می افتیم و خیلی راه طولانی را بعدها باید برویم. راههای برزخی طولانی در پیش روی انسانهایی که دچار یک معادله غلط اینجوری میشوند قرار میگیرد. لطف خدا به ما بوده قدر زمان و امکانات را بدانیم. ببینیم چشمامون را نبندیم بر الطاف الهی. راهی برای ما باز شده که زمینههای رشد فراهم است. خودمان را مشغول به امور جزئی و موهومی نکنیم
						
					شروع این چند کلمهای را که میخواهم عرض کنم از یک اتفاقی که چند مدتی پیش همین نزدیک اتفاق افتاد بهانه خوبی است برای شروع که از آقایی زنگ زد. مرد بسیار محترم. فرمود که آقا من مهندس و ازدواج کردم. بچه دارم. آمریکا بودم و شغل هم داشتم. رها کردم آمدم قم. نه اینکه به مشکلی خورده باشم. نه. هم شغلم و هم قدرم دانسته بود. هم حقوقم مکفی بود. آمدم قم. گفتم که برا چی آمدی قم و این همه موقعیت را رها کردی و آمدی قم. گفت که یک معنایی در ذهن من بود که بعد به این شعر که برخورد کردم تو ایران دیدم که مساوی است با ان ذهنیت من و اون برداشت من و اون معنایی که تو ذهن من بود تو این شعر خوب آمده و تجلی کرده. که «عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی»
گفت ما انجا این همه امکانات برایمان هست ولی دلمان آرام نیست. دیدگاه را ببینید یک نفر این همه امکانات برایش فراهم است. بلند میشود می اید قم. همه را رها میکند. با سختیهای قم میسازد. با کمبود امکانات میسازد که به یک مفهوم بلندتری به یک معنایی به یک حقیقتی به یک توجهی دست پیدا کند. برای ما این فضا آماده است و اگر بهره نبریم وا خسرانا . خیلی عقب می افتیم و خیلی راه طولانی را بعدها باید برویم. راههای برزخی طولانی در پیش روی انسانهایی که دچار یک معادله غلط اینجوری میشوند قرار میگیرد. لطف خدا به ما بوده قدر زمان و امکانات را بدانیم. ببینیم چشمامون را نبندیم بر الطاف الهی. راهی برای ما باز شده که زمینههای رشد فراهم است. خودمان را مشغول به امور جزئی و موهومی نکنیم


تاکنون نظری ثبت نشده است