display result search
منو
تفسیر آیات 116 و 117 سوره آل‌عمران

تفسیر آیات 116 و 117 سوره آل‌عمران

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 2 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 116 و 117 سوره آل‌عمران"

قطعی بودن عذاب برای کافران
موارد مختلف صرف اموال کفّار
بررسی میزان بهره و فایدهٴ اموال برای کفّار

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئًا وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ ﴿116﴾ مَثَلُ ما یُنْفِقُونَ فی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَمَثَلِ ریحٍ فیها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَ لکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ﴿117﴾

قطعی بودن عذاب برای کافران
بعد از اینکه فرمود اهل کتاب دو گروه‌اند عده‌ای منصف‌اند و مسلمان می‌شوند و عده‌ای متحجرند و لجوج، پاداش و کیفر این دو گروه را هم مشخص فرمود، پاداش گروهی که مؤمن‌اند فرمود: ﴿وَ ما یَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَلَنْ یُکْفَرُوهُ وَ اللّهُ عَلیمٌ بِالْمُتَّقینَ﴾ کیفر کافران آنها را هم مشخص کرد، فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئًا﴾ این آیهٴ دوم از اول با عذاب شروع شد، نفرمود که ما اینها را عذاب می‌کنیم و از مال و فرزند اینها کاری ساخته نیست، بلکه عذاب را مفروض و مفروق گرفته. فرمود که از اولاد و اهل، کاری ساخته نیست، معلوم می‌شود عذاب محقق است و قطعی. یک وقت است که انسان از تعذیب، به عنوان امر حادث خبر می‌دهد، می‌فرماید که خدا کافران را عذاب می‌کند و برای نجات از عذاب، کاری از مال و فرزند ساخته نیست. یک وقت است از همان اول که سخن شروع می‌شود آن عذاب را مفروق عنه گرفته، در تعبیرات ادبی ما هم همینطور است یک وقت است که کسی را تهدید می‌کنند، می‌گویند تو را به این کیفر، عذاب می‌کنیم و از هیچ کسی قدرت دفاع ساخته نیست. یک وقت از همان اول سخن شروع می‌شود که هیچ کس نمی‌تواند از تو حمایت کند، این هیچ کس نمی‌تواند از تو حمایت کند از همان اول با بیان تعذیب شروع شده است یعنی عذاب، مفروق عنه است این کریمه ﴿إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئًا﴾ از این قبیل است یعنی از همان اول، عذاب را مفروق عنه گرفته، فرمود که از مال و فرزند کاری ساخته نیست، چه اینکه از گروه و حزب هم کاری ساخته نیست که آن را آیهٴ دیگر بیان کرد.

موارد مختلف صرف اموال کفار
مطلب دوم آن است که این گروه که به الله متکی نیستند، به مال و فرزند و فرقه و حزب متکی‌اند. درباره فرقه که آن آیه اصلاً ﴿لَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئًا﴾ درباره مال و فرزند هم فرمود فرزند از شما فرار می‌کند، شما هم از او فرار می‌کنید ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ﴾ می‌ماند مسئله مال، مال را در چند جای قرآن مبسوطاً بیان می‌کند. پس راجع به فئه و گروه مشخص فرمود، درباره اولاد هم مشخص کرد که طرفین درگیر کار خودشان¬اند، می‌ماند مسئله مال. درباره مسئله مال سه تا مبحث را قرآن کریم ارائه می‌دهد: یک مبحث این است که اینها مالی که در دنیا صرف می‌کنند برای بهره‌برداری و لذایذ خودشان است این یک نحو بهره‌برداری مادی و حیوانی است که هدفی ندارد جز تأمین غریزه شخصی؛ یک وقت است مال را صرف می‌کنند برای خاموش کردن نور حق، در جنگ علیه حق این مالها را صرف می‌کنند در تبلیغ علیه حق، این مال را صرف می‌کنند؛ قسم سوم اموالی است که به حسب ظاهر در مؤسسات خیر، صرف می‌شود؛ احداث راه هست بیمارستان هست درمانگاه هست و مانند آن.

بررسی میزان بهره و فایده اموال برای کفّار
اما آن بخش اول اموال که برای تأمین رفاه هست که این لهو و لعب است و این اختصاصی به کافر ندارد، بالأخره هر کسی مالی را صرف کرد برای اینکه راحت زندگی کند بهره او جز بازی چیز دیگر نیست، چون این مال را برای تأمین هوس دنیایی صرف کرده است، این در این جهت بین مؤمن و غیر مؤمن فرقی نیست. می‌ماند آن دو بخش دیگر که خیلی مهم است، آن بخشی که مال صرف می‌شود تا جلوی رشد دین گرفته شود، طایفه‌ای از آیات دلالت دارد بر اینکه این کار بی‌ثمر است، فرمود اینهایی که مالشان را در راه ضد دین صرف می‌کنند [و] تبلیغ علیه دین یا جنگ علیه دین صرف می‌کنند این زحمات اینها به ثمر نمی‌رسد، شکست می‌خورند بعد متأثر هم خواهند شد، پشیمان هم می‌شوند این یک طایفه آیات؛ اما درباره آن بخش دیگر یعنی خدماتی که اینها به جامعه انجام می‌دهند، این چون دید اینها در همین حیات دنیاست به ماورای دنیا معتقد نیستند، قهراً هدفشان ماورای دنیا نیست [بلکه] هدفشان فقط در دنیاست، می‌خواهد خوشنام باشند و اینها زنده به وهم و خیال‌اند. الآن مثلاً عکس و پوستر کسی را می‌بینند خیال می‌کنند که آن مرده هم بعد از مرگ از این عکس و پوستر و یا نامگذاری خیابان و بیابان لذت می‌برد، این خود را معدوم فرض می‌کند بعد خیال می‌کند که بعد از مرگ او اگر خیابانی یا بیابانی را به نام او تسمیه کردند او لذت می‌برد یا به نام او پوستر و عکسی چاپ کردند او بهره می‌برد.این به وهم زنده است، چون اگر انسان بعد از مرگ نابود می‌شود قدح و مدح نسبت به او علی¬لسوی است یعنی اگر کسی نابود شد چه درباره او ستایش کنند چه درباره او نکوهش، هیچ فرقی به حال او ندارد. این زنده است که خود را مرده می‌پندارد و خیال می‌کند مرده هم مثل او لذت می‌برد، لذا در خدمات خیری که کافران با مالشان انجام می‌دهند این ممکن است بهره دنیایی داشته باشد یعنی مادامی که زنده هستند آثاری نصیبشان بشود؛ اما بهره معنوی به هیچ وجه نمی‌برند. قسمت مهم این سه بخش همان بخش دوم و سوم است یعنی آن اموالی که برای تبلیغ ضد دین صرف می‌کنند آن به ثمر نمی‌رسد، افسوس می‌خورند و آن اموالی هم که به عنوان خدمات جامعه صرف می‌کنند سود معنوی ندارد، گرچه بُعد مادی را به همراه دارد.

مؤثر نبودن صرف اموال برای مقابله با پروردگار
در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آیهٴ 36 این است که ﴿إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللّهِ﴾ حالا این آیهٴ محلّ بحث در سورهٴ «آل عمران» خواه در شأن ابوسفیان و امثال‌ذلک نازل شده باشد یا نه یعنی آن¬طوری که مرحوم شیخ(رضوان الله علیه) در تبیان فرمودند که این درباره خدماتی بود که ابوسفیان در جنگ بدر و احد کرد نسبت به خودشان البته، حالا چه درباره او نازل شده باشد چه نشده باشد شامل همه اینهاست. فرمود کافران، مالشان را صرف می‌کنند تا جلوی راه خدا را بگیرند ﴿فَسَیُنْفِقُونَها﴾ این کار را می‌کنند؛ اما ﴿ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ﴾ برای اینها افسوس و حسرت را به همراه دارد و شکست هم می‌خورند، این برای دنیا ﴿وَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ﴾ خطر آخرت هم که هست.

بی‌فایده بودن صرف مال کافر در راههای خیر
اما آنچه مربوط به صرف کارهای خیر است؛ چون کافر به مبدأ و معاد معتقد نیست یا به آن دین حق معتقد نیست ﴿وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ﴾ عمل او بردی ندارد، چون عمل را نیت می‌برد، عمل را هم نیت رهبری می‌کند. عمل، محفوف به دو کار نیت است: هم نیت زمامدار عمل است و هم میدان برد عمل به نیت وابسته است. یک وقت است کسی کاری را انجام می‌دهد برای ترس از جهنم کسی کاری را انجام می‌دهد برای شوق به بهشت، کسی هم کار را برای لقاءالله انجام می‌دهد. رهبری عمل و میدان برد عمل به آن نیت و اعتقاد وابسته است کافر چون به ماورای طبیعت معتقد نیست رهبری عملش در میدان طبیعت است و برد عملش هم در قلمرو طبیعت، لذا در سورهٴ مبارکهٴ «نور» می‌فرماید که آیهٴ 39 ﴿وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَ وَجَدَ اللّهَ عِنْدَهُ فَوَفّاهُ حِسابَهُ وَ اللّهُ سَریعُ الْحِسابِ﴾ این کارش سراب است او برای دنیا کار انجام داد، با پدید آمدن مسئله مرگ بساط دنیا برچیده می‌شود، از دنیا خبری نیست کاری را هم او برای آخرت نکرد، لذا می‌شود سراب. آن کاری که او انجام داده است سراب است، در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» هم.

پرسش:...
پاسخ: آنها، بله، اینها حسن فعلی دارد؛ اما حسن فاعلی مهم است آنهایی که عنود و لجوج‌اند نه تنها نفع نمی‌برند، بلکه متضرر می‌شوند؛ اما آنها که عنود و لجوج نیستند حق، برای آنها روشن نشد، بالأخره ممکن است بهره‌ای ببرند آنها از اصل اسلام و اصل پذیرش قرآن و اصل ولایت به معنای محبت بهره می‌برند؛ اما آن بهره‌ای که یک ولیّ از اولیای الهی که به عترت معتقد است بهره می‌برند این البته یقیناً نصیبشان نمی‌شود بین معاندین و غیر معاندین آنها هم فرق است البته؛ اما این بحثهایی که در دو طایفه از آیات مطرح است که در سورهٴ «انفال» یا در سورهٴ «نور» یا در سورهٴ «فرقان» اینها برای کافرین است. در سورهٴ «فرقان» آیهٴ 23 می‌فرماید: ﴿وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُورًا﴾ سرّش این است که او عمل را لا لوجه¬الله انجام داد و چون لا لوجه¬الله بود ﴿کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ﴾ این در مستثنیٰ¬منه است نه مستثنا، عملش می‌شود ﴿هالِکٌ﴾ فتحصل اموالی که کافران صرف می‌کنند سه قسم است و آیاتی هم که در این زمینه وارد شده به سه طایفه تقسیم می‌شود. حالا اگر بیمارستان و درمانگاه و راه و قناتی احداث کردند، در همین محورهای طبیعی بهره می‌برند وگرنه مشکلی برای آنها در قیامت حل بکند این‌چنین نیست. البته در تخفیف عذاب ممکن است سهمی داشته باشد، چون اینها درکات عذابشان یکسان نیست. درکات عذاب آنها طوری است که منافق ﴿فِی الدَّرْکِ اْلأَسْفَلِ مِنَ النّارِ﴾ است و دیگری یک مقدار سبک‌تر؛ اما اصل تعذیب برای اینها برای همیشه محفوظ می‌ماند.

پرسش:...
پاسخ: بله دیگر، نه در تاریخ، همیشه هم همین¬طور است، در هر مقطعی ﴿وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ است.
پرسش:...
پاسخ: نه در همین دنیا، در هر مقطعی، در هر مقطع تاریخی ﴿وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ است.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ در هر مقطعی، یک وقت است کسی قیام نمی‌کند هیچ، قیامی نیست آن¬وقت اینکه قیام نکرده که به وظیفه اسلامی انجام نداده، این همان فکر یهودیت است که ﴿فاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ﴾ همان است که بگوییم ولی عصر(ارواحنا فداه) بیاید مسئله را حل کند، همان وقت هم که حضرت ظهور کرد اول کسی که با حضرت مخالف است، همین گروهی‌اند که می‌گویند ﴿فاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ﴾ الآن هم چون حضرت غایب است به او معتقدند.
پرسش:...
پاسخ: اصلاً آیات «انفال» درباره جنگی است که کافران صدر اسلام علیه اسلام و مسلمین به راه انداختند دیگر، اصلاً شأن نزولش درباره جنگ است. حالا اگر کسی ستم‌پذیر باشد خب، این به سوء اختیار خود، ظالم را تقویت کرده است.
پرسش:...
پاسخ: چون آخر این روح بدون بدن کاری انجام نمی‌دهد. اگر واقعاً نیت، نیت خیر هست نیت خوب هست، نیت به معنای عقیده که نیست نیت، قصد کار است اگر کار نباشد نیت، نیست [بلکه] این تخیل نیت است.
پرسش:...
پاسخ: هر کاری بکند خوب است یعنی کار برابر آن نیت باشد، چون نیت، قصد آن شیء مشخص است اگر آن قصد، در جامه عمل ظهور نکند، می‌شود وهم.
حسن فعلی همراه با حسن فاعلی دو شرط رفتن به بهشت
پرسش:...
پاسخ: منهای حسن فاعلی بله، چون عمل یا مطابق با نظم عالم است یا نه، پس عمل گاهی حسن فعلی دارد گاهی حسن فعلی ندارد این یک.
پرسش:...
پاسخ: مطابق با نظم عالم، یک وقت است که جهان با نظم و قسط و عدل تأمین می‌شود، با تعاون و هماهنگی و همیاری تأمین می‌شود؛ احداث قنات، احداث راه، احداث مؤسسات خیریه این یک حسن فعلی دارد که با قسط و عدل هماهنگ است. خود این فعل، فعل خوب است. فعل خوب را خدا مایه بهشت رفتن نمی‌داند، همیشه در قرآن کریم مایه بهشت رفتن را دو رکن می‌داند، فرمود: ﴿آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ﴾ «آمن و عَمِل، من یعمل صالحاً و هو مؤمن» یعنی حسن فعلی و فاعلی. در نقطه مقابل، جهنم رفتن را با یک رکن تعبیر می‌داند، می‌فرماید کار بد باعث جهنم رفتن است خواه صاحب کار مسلمان باشد خواه غیر مسلمان، برای قبح فعل، کیفر جهنم در نظر گرفته شده، خواه فاعل مؤمن باشد خواه غیر مؤمن، لذا شما هم به استثنای مسئله خلود، در هیچ جا شرط جهنم رفتن را دو چیز نمی‌بینید ـ در سراسر قرآن همین طور است ـ شرط جهنم رفتن یا سبب جهنم رفتن یک چیز است و آن معصیت و گناه است، خواه آن فاعل، معتقد باشد خواه معتقد نباشد، مسلم و غیر‌مسلم در این جهت مساویند که گناه سبب عذاب است؛ اما بهشت رفتن شرطش دو چیز است: یکی حسن فعلی و یکی حسن فاعلی. حالا اگر کسی معتقد بود، معتقد بود و عمل نکرد این اهل امنیه است نه نیت، این به تمنی زنده است «ایاک والمُنَی فانها بَضائِعُ النُّوکَی» اگر نیت است نیت، همان تصمیم و عزم است که به عمل، ظهور می‌کند. خب، این سه قسمت از آیات مربوط به آن سه بخش از تصرفات مالی این گروه، آن‌گاه می‌فرماید که چون عذاب الهی قطعی است، چیزی نمی‌تواند جلوی عذاب الهی را بگیرد، نه فئه، نه مال و نه فرزند ﴿إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئًا﴾ بعد فرمود: ﴿وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ﴾ چون این تعبیر و این سیاق، مفید حصر است نشانه آن است که غیر از کافر، کسی مخلد در نار نیست نه غیر از کافر، کسی اهل نار نیست خلود البته مخصوص اینهاست اما اصل تعذیب برای غیر کافر هم هست.

تمثیل قرآن در مورد بی‌فایده بودن اموال کافران
آن‌گاه سؤالی مطرح است که آن سؤال در خلال همین بحثهای قبلی روشن شد و این کریمه‌ای که الآن قرائت می‌شود عهده‌دار جواب آن سؤال است حالا سؤال: چرا اموالشان کافی نیست، خدماتی که می‌کنند سودمند نیست؟ می‌فرمایند که خدمات اینها اولاً مسئله را با تمثیل حل می‌کنند، چون قرآن کتاب هدایت است ﴿لِلنَّاسِ﴾ مطلبی در قرآن نیست که کسی بگوید من نمی‌فهمم، هیچ چنین مطلبی در قرآن نیست، چون کتاب برای همه مردم است این نظیر کتابهای فنی حوزه و امثال حوزه نیست که مطالبش را بعضی بفهمند و بعضی نفهمند، همه مطالب قرآن کریم برای همه مردم قابل فهم است، البته آیاتی دارد که خیلی از افراد از درک آن آیات عاجزند؛ اما همان محتوای آیات بلند را در آیات دیگر به صورت تمثیل و رقیق شده بیان می‌کند تا دیگران بفهمند، لذا مَثَل در قرآن کریم خیلی زیاد است. مَثَل، سطح مطلب را خیلی پایین می‌آورد تا ردیف دست هر مستمعی باشد، وقتی مطلب به دسترس فهم رسید آن¬وقت مستمع می‌فهمد. اما بدون تمثیل، چون مطالب تجریدی است و فقط عقلی است آن البته در اختیار همه نیست. در این بخش، قرآن کریم یک مَثَل ذکر می‌کند. می‌فرماید اگر کسی مزرعه داشته باشد، تخم هم داشته باشد، آب و هوا هم در اختیار باشد؛ منتها حرف مهندسین کشاورزی را گوش ندهد یا بیجا بذر‌افشانی کند که می‌گویند تبذیر کرد، تبذیر کرد یعنی بذر را بیجا پاشاند یا نه در غیر فصل، بذر‌افشانی کند؛ بدون اینکه این مهندس کشاورزی که آمده دم در منزل گفته من آمدم رایگان تو را راهنمایی کنم ﴿لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا﴾ حرفش را گوش نمی‌دهد. خب، این با اینکه مهندس دلسوز و آشنا آمده رایگان عهده‌دار هدایت اوست او اعتنا نمی‌کند که ﴿فنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ﴾ یک چنین کسی وقتی بذر افشانی کرد یک باد سرد موسمی می‌آید و همه کشت او را هدر می‌دهد. خب، این شخص چون بیجا کشت کرد «الدنیا» هم که «مزرعة الآخرة» است، بالأخره انسان اگر کار خیر انجام بدهد باید بداند برای چه کسی و برای چه چیزی و چگونه انجام بدهد دیگر.

در روایاتی که در جوامع روایی ما آمده است کلمه مهندس بر کار ذات اقدس الهی اطلاق شده است که خدا مهندس است هندسه کرده یعنی با اندازه جهان را مشخص کرده. این هندسه هم معرب «اندزه» و مخفف اندازه است، یک عربی اصیل که نیست این حالا به صورت اسم فاعل باب دحرج درآمده وگرنه خودش عربی نیست اصلش فارسی است خب ذات اقدس الهی که مهندس این عالم است اندازه‌گیری کرده و مهندسی این را هم معمول کرده به نام انبیا مرسله(علیهم السلام) راهنمایی کردند، هر کسی در هر کاری. اینها هم مهندسین کشاورزی‌اند چه وقت شما حرث کنید، دنیا که مزرعه آخرت است چطور شما انجام بدهید. حالا کسی ﴿فنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ﴾ هیچ گوش به حرف مهندسین الهی نمی‌دهد و بیجا و بی‌فصل کشت می‌کند. خب، آن باد سرد موسمی می‌آید به حیاتش خاتمه می‌دهد دیگر، فرمود کافرین این‌چنین‌اند، اینها خدمات انجام دادند ولی بیراه ﴿مَثَلُ ما یُنْفِقُونَ فی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ این ﴿فی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ نشانه آن است که اینها جهت‌گیری‌شان در انفاق چیست ﴿فی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ است وگرنه معلوم است که انفاق در دنیاست دیگر، این انفاق نه تنها ﴿فی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ است «لهذه الحیاة الدنیا» هم هست، نظیر «دَخَلت اِمرأةٌ النّارَ فی هِرّةٍ» یعنی لهرة، اینها برای «لهذه الحیاة الدنیا» انفاق کردند وگرنه معلوم است که ظرف انفاق، دنیاست. برای آنها هدف انفاق هم دنیاست وگرنه مؤمن موحد هم ﴿فی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ انفاق می‌کند دیگر آخرت که انفاق نمی‌کند ﴿مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ﴾ آنها هم انفاق می‌کنند ﴿فی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ دیگر غیر دنیا که انفاق نمی‌کنند؛ منتها مؤمن دنیا، ظرف انفاق اوست نه هدف، کافر دنیا نه تنها ظرف انفاق اوست هدف او هم هست «لهذه الحیاة الدنیا» هم هست.

تشبیه مرکّب بودن (تمثیل) در آیه مذکور
خب، در اینجا فرمود که جریان انفاق اینها مثل جریان کشت و زرع یک کشاورزی است که به حرف مهندسین آشنای دلسوز گوش نداد و در غیر موسم کشت کرد و بادهای موسمی سرد آمد و به همه این کشت و زرع خاتمه داد. این تشبیه یک تشبیه مرکب است، نفرمود مَثل انفاق اینها، مثل کشت آن کشاورزی است که گوش به حرف مهندس نمی‌دهد. این اعضای تشبیه؛ مشبه و مشبه¬به با هم هماهنگ نیست، فرمود: ﴿مَثَلُ ما یُنْفِقُونَ فی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَمَثَلِ ریحٍ﴾ نفرمود «مثل ما ینفقون کمثل حرث» این-‌طور نیست، این‌هم نظیر همان مطلب قبلی است که از همان اول، آیه با صلابت عذاب شروع می‌شود. تشبیه اولاً تشبیه مرکب است که مشبه و مشبه¬به باید در عصاره مطلب، نظیر هم باشند، نه در ارکان کلمات این تشبیه مرکب است ولی تشبیه مرکب را می‌شد طرز دیگر هم گفت؛ اما وقتی که لسان، لسان تعذیب و تنبیه است از همان اول با عذاب شروع می‌شود ﴿کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نارًا﴾ یا امثال‌ذلک، اینجا فرمود: ﴿مَثَلُ ما یُنْفِقُونَ فی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَمَثَلِ ریحٍ﴾.

تبیین معنای ﴿صِرٌّ﴾ در آیه
خب، این ریحی که ﴿فیها صِرُّ﴾ این صِرّ، صَر، صریر، صرصر امثال‌ذلک همه یک خانواده‌اند آن صوت را و آن صیحه را می‌گویند «صَرّه» نظیر آنچه درباره آن امرئه خلیل الرحمان(سلام الله علیه) آمده است که ﴿فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فی صَرَّةٍ فَصَکَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقیمٌ﴾ «صَرّه» یعنی صیحه، صریر هم همان صوت و صداست، ریح صرصر، بادی است که صوت در او هست، آن باد تندی که صوت در او هست و این را به عنوان یک عذاب درباره قوم عاد مشخص کرد. در سه بخش قرآن کریم از جریان عذاب قوم عاد به عنوان ریح صرصر سخن به میان آمد: یکی آیهٴ شش سورهٴ «حاقه» است که ﴿وَ أَمّا عادٌ فَأُهْلِکُوا بِریحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَةٍ﴾ دیگری هم در سورهٴ مبارکهٴ «قمر» هست که ﴿إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحًا صَرْصَرًا فی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرِّ﴾ که این‌ هم باز مربوط به قوم عاد است و در سورهٴ «ذاریات» از او به عنوان ریح عقیم یاد کرده است ﴿وَ فی عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقیمَ ٭ ما تَذَرُ مِنْ شَیْ‏ءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلاّ جَعَلَتْهُ کَالرَّمیمِ﴾ . خب، این ریح صرصر که در آیهٴ شانزده سورهٴ «فصلت» هم آمده است باز درباره عاد است که ﴿فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحًا صَرْصَرًا فی أَیّامٍ نَحِساتٍ﴾ و خاصیت این ریح صرصر هم این است که ﴿ما تَذَرُ مِنْ شَیْ‏ءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلاّ جَعَلَتْهُ کَالرَّمیمِ﴾ ریحی است که ﴿فیها صِرُّ﴾ حالا یا سرمای سوزان در اوست یا نظیر آن بادهای گرمی است که می‌سوزاند، او را در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» مشخص کرد، گرچه اکثر مفسرین براین‌اند که این «صر» همان سرمای شدید است ولی گاهی باد گرم می‌وزد و مزرعه را از بین می‌برد گاهی سرد. در آیهٴ 266 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخیلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ لَهُ فیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرّیَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ﴾ آن ‌هم باد گرم است، به هر حال این تشبیه مرکب است و کار اینها نظیر آن کشت بی‌ثمری است که یکجا می‌سوزد. حالا اگر این آیه، ناظر به خصوص آن انفاقهایی باشد که برای صد عن سبیل‌الله به کار می‌رود، این را شاید بتوان گفت تشبیه غیر مرکب هم هست که ارکان جمله مشبه و مشبه¬به هم با هم هماهنگ است یعنی مثل انفاق اینها ﴿مَثَلُ ما یُنْفِقُونَ﴾ یعنی مَثَل انفاق اینها که «ما» مصدری باشد، مَثَل انفاق اینها برای جلوگیری دین، خود این انفاق مثل آن باد سوزان است که همه کارهای آنها را از بین می‌برد.

تعلیق حکم (نابودی) بر وصف ﴿حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ﴾
خب ﴿کَمَثَلِ ریحٍ فیها صِرُّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ﴾ این ‌هم تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است که دیگر علت نخواهد، مثل آن بادهای سرد موسمی است که می‌وزد و به حیات کشت کشاورزی که بازیگوش است خاتمه می‌دهد. این ﴿حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ﴾ این تعلیق حکم بر وصف است، مثل آن است که کسی بگوید باد موسمی می‌آید به مزرعه آن کشاورزی که از راهنمایی مهندسین کشاورزی عمداً استفاده نکرده خاتمه می‌دهد، این وصف جای همان علت را می‌گیرد که دیگر مستمع سؤال نمی‌کند چرا، چون آن کشاورز به این وصف شد که کشاورزی که گوش به حرف مهندسین راهنما نمی‌دهد، این ‌هم اینطور است.
پرسش:...
پاسخ: بله به هر حال چه مربوط به آن کارهایی باشد که برابر سورهٴ «انفال» هست که برای جلوگیری راه خداست یا نظیر سورهٴ «نور» و سورهٴ «فرقان» باشد که کار اینها به زعم اینها خیر است ، همه اینها می‌شود هبا منثور، لذا ﴿إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئًا﴾ کاری از این مالها ساخته نیست یعنی نه اینکه این مال هست و جلوی عذاب را نمی‌گیرد، چون رابطه مال و مالک با موت قطع می¬شود، مالهایی که اینها صرف کرده‌اند جلوی تعذیب الهی را نمی‌گیرد.

معنای مختلف دنیا
پرسش:...
پاسخ: این حیات دنیا نظیر یعنی همین زندگی که ما فعلاً داریم این را می‌گویند دنیا، این بد نیست. در بحثهای قبلی هم ملاحظه فرمودید که این دنیا یعنی طبیعت این آیات الهی است زمینش، آسمانش همه موجوداتش آیات الهی است و در قرآن به نیکی از اینها یاد شده است. آسمان را نمی‌گویند دنیا، زمین را نمی‌گویند دنیا، این دنیای مذمومی که این همه درباره او بحث شد اینها دنیا نیست، اینها طبیعت‌اند و آیات الهی‌اند مخلوق حق‌اند و چیزی خوبی هم هست شهادت می‌دهند شکایت می‌کنند و به کمال هم می‌رسند در حشر اکبر. دنیا همین اعتبارات من و ماست که این برای من و آن از مال تو و من به این مقام رسیدم او به آن مقام نرسید این عناوین اعتباری این می‌شود دنیا که این بازی بیش نیست. کافر گرچه در دنیا کار می‌کند: اما برای این عناوین اعتباری کار می‌کند، لذا جز بازی چیزی نصیبش نمی‌شود وگرنه حیات دنیا در برابر حیات آخرت که مذموم نیست.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ غرض آن است که برای اینکه جواب آن سؤال باشد که خب، چرا ﴿لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئًا﴾؟ می‌فرمایند آخر اینها بیجا کشت کردند، دنیا مزرعه آخرت هست؛ اما اینها بیجا کشت کردند، لذا کاری از این اموالشان ساخته نیست ﴿لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ﴾ چرا، برای اینکه اینها از باب تشبیه معقول به محسوس مثل آن کشاورزی هستند که گوش به حرف راهنمای کشاورزی نداد و بی‌فصل کشت کرد.
پرسش:...
پاسخ: البته؛ منتها مسئله خلود در آنها نیست، فساق مسلمین هم همین¬طورند دیگر، چون در گناه فقط بدی فعل مدخلیت دارد که باعث عذاب است. البته اگر کسی بخواهد مخلد باشد گذشته از قبح فعلی کفر فاعل هم معتبر است ﴿کَمَثَلِ ریحٍ فیها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ﴾ که این تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است ﴿فَأَهْلَکَتْهُ﴾ این ریح، آن حرث را از بین برد.

بازگشت ﴿وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ﴾ به ممثّل
خب، حالا ﴿وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَ لکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾ این ﴿وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ﴾ آیا ناظر به مَثَل است یا ممثل؟ نکته اصلی آن است که به ممثل بر‌گردد یعنی ذات اقدس الهی به این کافران ظلم نکرده است اینها خودشان به خودشان ستم کرده‌اند. در مثل، البته این‌هم هست، در مثل این شخص گوش به حرف مهندس راهنما نداد و بی‌فصل کشت کرد و آن باد موسمی سرد که آمد به حیات این کشاورزی‌اش خاتمه داد، کسی به او ستم نکرد او به خودش ستم کرده است ولی اصل مطلب که کلام مسوق برای اوست و از باب رد العجز الی¬الصدر باید به آن صدر برگردد، آن است که به ممثَّل برگردد نه مَثَل یعنی ذات اقدس الهی به کافرین ستم نکرده است، چون سایر آیاتی که دارد ﴿وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ﴾ همه‌اش درباره همین کافران و ظالمان و امثال‌ذلک است. فرمود ذات اقدس الهی به اینها ستم نکرده، اینها به خودشان ستم کردند. پس معلوم می‌شود آن کاری که اینها انجام دادند، ظلم به خودشان است یعنی ﴿یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللّهِ﴾ اینها ظلم به خودشان است، درباره ﴿أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً﴾ ظلم به خودشان است؛ منتها نمی‌فهمند ﴿وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَ لکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾ اینها فقط به خودشان ستم می‌کنند.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:16

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن