سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «شرایط شبه جنگ و سختی روزگار ما»، سال 1403
«فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا».
ما مسلمان نشدیم که ورد یا ذکری بگوییم و تمایز ما با سایر ملل و نحل و افکار مختلف در این باشد که ما به یک شکلی نماز میخوانیم و مذهب دیگر به شکل دیگری، ما امامی داریم و مذهب دیگر امام دیگری، ما نبی داریم و دین دیگر نبی متفاوتی.
ما دین را اصلاحکنندهی نگاهمان، شفافکنندهی دیدنِ خودمان، پیشبرندهی اهدافمان، برانگیزانندهی حرکتمان میدانیم، اگر اینطور نباشد که چرا دیندار هستیم؟
آن مفاهیمی هم که در دین به ما القاء شده است اینطور نیست که ما یک زمانی داریم، مثلاً دقایقی در روز، یا جلسات هفتگی و غیرهفتگی و مناسبتی، آنجا در یک جلسهای، در یک حفلهای، در یک محفلی بنشینیم و ذکری بگوییم و گریهای کنیم و سینه بزنیم یا جملاتی بشنویم و تحت تأثیر قرار بگیریم یا تحت تأثیر هم قرار نگیریم، بعد که زندگی میکنیم با بتپرست و مسیحی و یهودی و سنّی و بهائی خیلی تفاوتی نداشته باشیم. این اصلاً دینداری نیست. یعنی اساساً دینداری از زندگی ما جدا نیست که ما ساعاتی جلساتِ دینی داشته باشیم و مابقی امر تفاوتی نداشته باشد.
حتّی شب زفاف شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با همه تفاوت دارد، لحظهای از لحظات عمر او نیست الا اینکه او موحد و متولّی به ولایت است.
نه اینکه در هیئت باولایت باشد، هنگام نماز هم «الله اکبر» بگوید ولی مابقی زندگی او با بقیه تفاوتی نداشته باشد.
اگر از این منظر نگاه کنید، اگر کسی ترقّهای هم در کند، ما را سرِ خط میکند. از این جهت در آن دستگاه عظیم الهی، شرّ وجود ندارد، «وَمَا رَأیتُ إلَّا جَمِیلَا».
حضرت زینب کبری سلام الله علیها نمیخواست بگوید برادرم را مقابل من کشتند و زیبا بود، میخواست بفرماید شما میخواستید او را ذلیل کنید ولی و مایهی عزّت عالم وجود شد، چون خدا داشت و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در طرح خدا حرکت میکرد؛ و آن بدبختِ أزل و ابد هم ناخواسته به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کمک کرد.
«فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا».
ما مسلمان نشدیم که ورد یا ذکری بگوییم و تمایز ما با سایر ملل و نحل و افکار مختلف در این باشد که ما به یک شکلی نماز میخوانیم و مذهب دیگر به شکل دیگری، ما امامی داریم و مذهب دیگر امام دیگری، ما نبی داریم و دین دیگر نبی متفاوتی.
ما دین را اصلاحکنندهی نگاهمان، شفافکنندهی دیدنِ خودمان، پیشبرندهی اهدافمان، برانگیزانندهی حرکتمان میدانیم، اگر اینطور نباشد که چرا دیندار هستیم؟
آن مفاهیمی هم که در دین به ما القاء شده است اینطور نیست که ما یک زمانی داریم، مثلاً دقایقی در روز، یا جلسات هفتگی و غیرهفتگی و مناسبتی، آنجا در یک جلسهای، در یک حفلهای، در یک محفلی بنشینیم و ذکری بگوییم و گریهای کنیم و سینه بزنیم یا جملاتی بشنویم و تحت تأثیر قرار بگیریم یا تحت تأثیر هم قرار نگیریم، بعد که زندگی میکنیم با بتپرست و مسیحی و یهودی و سنّی و بهائی خیلی تفاوتی نداشته باشیم. این اصلاً دینداری نیست. یعنی اساساً دینداری از زندگی ما جدا نیست که ما ساعاتی جلساتِ دینی داشته باشیم و مابقی امر تفاوتی نداشته باشد.
حتّی شب زفاف شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با همه تفاوت دارد، لحظهای از لحظات عمر او نیست الا اینکه او موحد و متولّی به ولایت است.
نه اینکه در هیئت باولایت باشد، هنگام نماز هم «الله اکبر» بگوید ولی مابقی زندگی او با بقیه تفاوتی نداشته باشد.
اگر از این منظر نگاه کنید، اگر کسی ترقّهای هم در کند، ما را سرِ خط میکند. از این جهت در آن دستگاه عظیم الهی، شرّ وجود ندارد، «وَمَا رَأیتُ إلَّا جَمِیلَا».
حضرت زینب کبری سلام الله علیها نمیخواست بگوید برادرم را مقابل من کشتند و زیبا بود، میخواست بفرماید شما میخواستید او را ذلیل کنید ولی و مایهی عزّت عالم وجود شد، چون خدا داشت و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در طرح خدا حرکت میکرد؛ و آن بدبختِ أزل و ابد هم ناخواسته به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کمک کرد.
تاکنون نظری ثبت نشده است