- 178
- 1000
- 1000
- 1000
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا، جلسه دوم
سخنرانی حجت الاسلام محمد رضا عابدینی با موضوع «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا»، جلسه دوم: تطبیق تاریخی صلح حدیبیه، سال 1403
بحث سوره فتح را در محضرش هستیم و سعی میکنیم ان شاء الله نکاتی را در رابطه با این سوره داشته باشیم.
اولا این سوره مبارکه خواصی را برایش ذکر کردهاند که این خاصیتها خیلی زیباست. مثلا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند که هر کس که سوره فتح را قرائت کند مانند کسی است که همراه پیامبر در فتح حضور داشته است.
این فتح چه فتحی است؟ سوره انا فتحنا بعد از جریان صلح حدیبیه که یک جریان خیلی عظیمی بود برای مسلمانها، پیامبر اکرم خوابی دیدند که در آن خواب با سر تراشیده وارد بیت الله شده اند، محلقین رئوسهم، یعنی حج به جا آوردند. توانستند موفق بشوند اینهایی که در مدینه هستند و در حال جنگ با مکیان و مشرکان هستند، پیامبر این خواب را به عنوان بشارت به مردم اعلام کرد و آماده برای سفر حج شدند. حرکت کردند. حدود 1400 نفر با هم حرکت کردند. این تفصیل دارد. تفصیلش را یک بار عرض خواهیم کرد. فعلا به نحو اشاره داریم عرض میکنیم. وقتی رسیدند به سرزمین حدیبیه بعد از اینکه در راه خالد بن ولید متعرض شد ولی کاری نتوانست انجام بدهد، نتوانست اینها را تحریک بکند که برگردند، به حدیبیه که رسیدند، آنجا قاصدانی از جانب مشرکان آمدند تا صلح نامهای نوشته بشود به این عنوان که پیامبر امسال با مومنان برگردند به مدینه و به سمت مکه حرکت نکنند با اینکه نزدیک مکه شده بودند، ولی از سال بعد، ده سال حق داشته باشند که هر سال برای حج بیایند و در ایامی که میآیند کسی متعرضشان نشود و حق داشته باشند اعمالشان را انجام بدهند.
مواد صلح حدیبیه هم متعدد است که بعدا متعرضش خواهیم شد. این صلح نامه که امضا شد خیلی از مومنین آنجا یا حتی کسانی که ضعیف الایمان بودند یا کسانی که در دلشان ایمان نبود ناراحت شدند و متعرض به پیغمبر شدند به طوری که باعث غمگینی پیغمبر و حزن حضرت شد. حضرت محزونا داشتند به سمت مدینه برمیگشتند از شماتت اینها و عدم تحمل و فهمی که برای اینها بود.
اینها را عمدا دارم تذکر میدهم که در نظام تطبیقش در امروز مراقب باشیم که ببینیم چه کسانی حزن ایجاد کردند برای رسول گرامی اسلام در آنجاهایی که حرکتهایی را داشت که به ظاهر این حرکت پیروزی و فتح تلقی نمیشد، اما اینها نمیدانستند که کار چقدر عمیق است. آن عاقبت کار را نمیدیدند، تا نوک دماغشان بیشتر برایشان مشهود نبود. و لذا متعرض پیغمبر شدند. پیغمبر را به عنوان اینکه چرا به این کار دنی، تعبیر دنی، چرا به این کار پست تن دادی. یک حالتی که در جریان امام حسن علیه السلام که بعضی آمدند گفتند أ و تذل المومنین، خوار کردی مومنین را. این کار تو ذلت برای مومنین بود، اینها به پیغمبر اکرم این را گفتند. خودشان بعدا بعضی اقرار کردند که ما آمدیم این را گفتیم. اسمائشان هم در تاریخ هست. به پیغمبر متعرض شدند، به حضرت عرض کردند که این کار پستی بود چرا قبول کردی!
به خصوص آنجا که وقتی قرار شد صلح نامه را بنویسند، پیغمبر فرمودند بسم الله الرحمن الرحیم را بنویسید، آنها گفتند ما که رحمن را قبول نداریم، لذا بسمک اللهم نوشته شد. پیغمبر فرمودند عیبی ندارد. کاتب این صلح نامه هم امیر مومنان علیه السلام است. بعد فرمودند بنویسید من رسول الله… آنها گفتند ما تو را رسول خدا نمیدانیم. اگر تو را رسول خدا میدانستیم که حرفی نداشتیم. کاتب امیر مومنان است، آنجا دارد که پیغمبر فرمود یا علی جان این را هم محو کن. حضرت فرمودند من قدرت بر محو اینکه شما را رسول خدا بدانم ندارم. نامه را داد به خود حضرت، نه اینکه تخطی بکنند، گفتند من نمیتوانم این را محو کنم. دادند خدمت حضرت و حضرت خودشان آن قسمت را محو کردند.
بحث سوره فتح را در محضرش هستیم و سعی میکنیم ان شاء الله نکاتی را در رابطه با این سوره داشته باشیم.
اولا این سوره مبارکه خواصی را برایش ذکر کردهاند که این خاصیتها خیلی زیباست. مثلا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند که هر کس که سوره فتح را قرائت کند مانند کسی است که همراه پیامبر در فتح حضور داشته است.
این فتح چه فتحی است؟ سوره انا فتحنا بعد از جریان صلح حدیبیه که یک جریان خیلی عظیمی بود برای مسلمانها، پیامبر اکرم خوابی دیدند که در آن خواب با سر تراشیده وارد بیت الله شده اند، محلقین رئوسهم، یعنی حج به جا آوردند. توانستند موفق بشوند اینهایی که در مدینه هستند و در حال جنگ با مکیان و مشرکان هستند، پیامبر این خواب را به عنوان بشارت به مردم اعلام کرد و آماده برای سفر حج شدند. حرکت کردند. حدود 1400 نفر با هم حرکت کردند. این تفصیل دارد. تفصیلش را یک بار عرض خواهیم کرد. فعلا به نحو اشاره داریم عرض میکنیم. وقتی رسیدند به سرزمین حدیبیه بعد از اینکه در راه خالد بن ولید متعرض شد ولی کاری نتوانست انجام بدهد، نتوانست اینها را تحریک بکند که برگردند، به حدیبیه که رسیدند، آنجا قاصدانی از جانب مشرکان آمدند تا صلح نامهای نوشته بشود به این عنوان که پیامبر امسال با مومنان برگردند به مدینه و به سمت مکه حرکت نکنند با اینکه نزدیک مکه شده بودند، ولی از سال بعد، ده سال حق داشته باشند که هر سال برای حج بیایند و در ایامی که میآیند کسی متعرضشان نشود و حق داشته باشند اعمالشان را انجام بدهند.
مواد صلح حدیبیه هم متعدد است که بعدا متعرضش خواهیم شد. این صلح نامه که امضا شد خیلی از مومنین آنجا یا حتی کسانی که ضعیف الایمان بودند یا کسانی که در دلشان ایمان نبود ناراحت شدند و متعرض به پیغمبر شدند به طوری که باعث غمگینی پیغمبر و حزن حضرت شد. حضرت محزونا داشتند به سمت مدینه برمیگشتند از شماتت اینها و عدم تحمل و فهمی که برای اینها بود.
اینها را عمدا دارم تذکر میدهم که در نظام تطبیقش در امروز مراقب باشیم که ببینیم چه کسانی حزن ایجاد کردند برای رسول گرامی اسلام در آنجاهایی که حرکتهایی را داشت که به ظاهر این حرکت پیروزی و فتح تلقی نمیشد، اما اینها نمیدانستند که کار چقدر عمیق است. آن عاقبت کار را نمیدیدند، تا نوک دماغشان بیشتر برایشان مشهود نبود. و لذا متعرض پیغمبر شدند. پیغمبر را به عنوان اینکه چرا به این کار دنی، تعبیر دنی، چرا به این کار پست تن دادی. یک حالتی که در جریان امام حسن علیه السلام که بعضی آمدند گفتند أ و تذل المومنین، خوار کردی مومنین را. این کار تو ذلت برای مومنین بود، اینها به پیغمبر اکرم این را گفتند. خودشان بعدا بعضی اقرار کردند که ما آمدیم این را گفتیم. اسمائشان هم در تاریخ هست. به پیغمبر متعرض شدند، به حضرت عرض کردند که این کار پستی بود چرا قبول کردی!
به خصوص آنجا که وقتی قرار شد صلح نامه را بنویسند، پیغمبر فرمودند بسم الله الرحمن الرحیم را بنویسید، آنها گفتند ما که رحمن را قبول نداریم، لذا بسمک اللهم نوشته شد. پیغمبر فرمودند عیبی ندارد. کاتب این صلح نامه هم امیر مومنان علیه السلام است. بعد فرمودند بنویسید من رسول الله… آنها گفتند ما تو را رسول خدا نمیدانیم. اگر تو را رسول خدا میدانستیم که حرفی نداشتیم. کاتب امیر مومنان است، آنجا دارد که پیغمبر فرمود یا علی جان این را هم محو کن. حضرت فرمودند من قدرت بر محو اینکه شما را رسول خدا بدانم ندارم. نامه را داد به خود حضرت، نه اینکه تخطی بکنند، گفتند من نمیتوانم این را محو کنم. دادند خدمت حضرت و حضرت خودشان آن قسمت را محو کردند.
تاکنون نظری ثبت نشده است