display result search
منو
تفسیر آیات 73 تا 77 سوره انبیاء

تفسیر آیات 73 تا 77 سوره انبیاء

  • 1 تعداد قطعات
  • 31 دقیقه مدت قطعه
  • 10 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 73 تا 77 سوره انبیاء"

تبیین استمرار توحید و عبودیت انبیای ابراهیمی
کیفیت هدایتگری مقام انبیای الهی
خاورمیانه تحت لوای هدایت ابراهیمی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ ﴿73﴾ وَلُوطاً آتَیْنَاهُ حُکْماً وَعِلْماً وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِینَ ﴿74﴾ وَأَدْخَلْنَاهُ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿75﴾ وَنُوحاً إذْ نادی من قبل فَاستَجَبْنا لَهُ فَنَجِّیْناهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ ﴿76﴾ وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿77﴾

تبیین استمرار توحید و عبودیت انبیای ابراهیمی
این بخش از آیات، آن سنّت حنفیهٴ انبیای ابراهیمی را مشخص می‌کند، برای اینکه فرمود ما ابراهیم و لوط را نجات دادیم [و] به او اسحاق و یعقوب دادیم، بعد فرمود اینها مستمرّاً بندگان خدا بودند: ﴿وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ﴾. هم عبادت اینها استمرار داشت و هم توحید اینها، برای اینکه هم ﴿وَکَانُوا﴾ ذکر شده است هم ﴿لَنَا﴾ بر ﴿عَابِدِینَ﴾ مقدم شد که فرمود: ﴿وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ﴾ نه «کانوا عابدین لنا»؛ این تقدیم ﴿لَنَا﴾ مفید حصر است آن تعبیر ﴿کَانُوا﴾ هم مفید استمرار.
یک وقت بحث در این است که عبادتهای اینها همیشه برای خدا بود و همیشه اینها عبادت می‌کردند که مضمون این آیه است؛ یک وقت است انسان می‌خواهد بگوید که تمام شئون اینها عبادت بود. استفادهٴ این مطلب از این آیه دشوار است، استفادهٴ این مطلب از آیهٴ ﴿إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ آسان است (این یک) و استفادهٴ این مطلب از دعای نورانی «کمیل» ممکن است که «و حالی فی خِدْمَتِکَ سَرمداً» (این دو). از این دو طایفه از ادلهٴ قرآنی و روایی می‌شود استفاده کرد که اینها دائماً به یاد خدا هستند؛ کسی که نشستنش رو به قبله است، کسی که دائماً باوضوست، کسی که هیچ کاری را انجام نمی‌دهد مگر اینکه «بسم الله» می‌گوید. معنای «بسم الله» گفتنِِ قبل از کار این است که این کلمهٴ نورانی یک قرنطینه است؛ اینکه به ما می‌گویند هر کاری می‌کنید به نام خدا باشد این یک قرنطینه است برای اینکه انسان کارِ مکروه یا حرام را که نمی‌تواند به نام خدا انجام بدهد [نمی¬تواند] بگوید «بسم الله الرحمن الرحیم» آن وقت کار مکروه یا حرامی انجام بدهد، قهراً کارها [یی که با بسم الله شروع می¬شود] یا مستحب است یا واجب. چنین افرادی مصداق «و حالی فی خدمتک سرمداً» هستند، چنین افرادی مصداق ﴿إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ هستند. غذا خوردن آنها هم بر اساس «قوّ علی خِدمتک جوارحی» است نه اینکه غذا می‌خورند که لذّت ببرند.
مستحضرید برخیها همسر انتخاب می‌کنند که غریزه را تأمین کنند برخیها همسر انتخاب می‌کنند که گفتهٴ پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را امتثال کنند؛ حضرت با چشمِ ملکوت به نکاح نگاه می‌کند فرمود: «مَن تَزَوَّجَ فقد أحرَزَ نصفَ دینه»، آن وقت این نکاح ملکوتی کجا آن نکاحِ حیوانی کجا! اگر «مَن تَزَوَّجَ فقد أحرَزَ نصفَ دینه» مطلوب شد که مهم‌ترین لذّت نزد مردم لذّت نکاح است [و] اگر نکاح حفظ دین شد که انسان نه نامحرم را نگاه کند نه نامحرمی او را نگاه کند، این می‌شود ﴿لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾. بنابراین آنکه در دعای «کمیل» می‌گوید: «و حالی فی خدمتک سرمدا» یا آن آیه را می‌خواهد دربارهٴ خود پیاده کند که نه تنها صلات و مناسک حج و عُمره و امثال ذلک ﴿لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ بلکه «محیای و مماتی لله ربّ العالمین»؛ این با آن نگاه دارد نگاه می‌کند. هم با نگاهِ «قوّ علی خدمتک جوارحی» کنار سفره می‌نشیند هم با نگاه «مَن تَزَوَّجَ فقد أحرز نصف دینه» نکاح می‌کند؛ چنین آدمی البته «خوشا آنان که دائم در نمازند» این دائم‌الصلاة است. آنکه می‌گویند: «خوشا آنان که دائم در نمازند» نه یعنی کسب و کارش را رها می‌کند [بلکه] کشاورزی دارد دامداری دارد تجارت دارد درس و بحث دارد ولی همهٴ اینها ﴿لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ است.
سنّت انبیای ابراهیمی همین است که ﴿کَانُوا لَنَا عَابِدِینَ﴾ هستند.

کیفیت هدایتگری مقام انبیای الهی
اقامهٴ صلات دارند ایتای زکات دارند و مانند آن و به جایی رسیدند که کارِ فرشته‌ها را انجام می‌دهند و افراد دیگر را به عنایت الهی هدایت می‌کنند؛ با یک دست افراد را هدایت می‌کنند سخنرانی می‌کنند کتاب می‌نویسند تألیف و تعلیم و تربیت دارند [و] با یک دست دیگر هم به اینها پاداش و جایزه می‌دهند. آن هدایت تشریعی که عام است [یعنی] همگان را هدایت می‌کنند [و] کسی نیست که از هدایت تشریعی و ابتدایی اینها بی‌بهره باشد مگر اینکه کسی خودش را محروم بکند وگرنه اینها مظهر آن رحمتِ رحمانیه‌اند و همه را دارند هدایت می‌کنند؛ با دست دیگر هم دست پُر می‌آیند آن جایزه در دستشان است [یعنی] اگر کسی هدایت ابتدایی را محترم شمرد و عمل کرد و چند قدم پیشرفت کرد یک هدایت پاداشی به او می‌دهند [و] قلب او را به سَمتی گرایش می‌دهند. می‌بینید بعضیها حوصلهٴ درس خواندن را ندارند [و] بعضیها حوصلهٴ گوش کردن حرفهای دیگر را ندارند حوصلهٴ دیدن بعضی از سریالها را ندارند؛ این گرایش است. این نظیر ذوق نیست که همگان یکسان باشند، این چیزی است که محصول اعمال گذشتهٴ خود انسان است. می‌بینید خدا یک مهمان را که دعوت می‌کند یک عدّه را می‌فرستد دنبالشان وسیلهٴ نقلیه هم فراهم می‌کند؛ راه باز است هر که بخواهد بیاید می‌آید اما خواص را که دعوت می‌کند یک عدّه را می‌فرستد دنبال آنها؛ این انبیای الهی فرستاده‌های خدایند در کنار دلهای مردان وارسته. بنابراین نه جبری در کار است نه تبعیضی در کار است نه تفاوت بی‌جایی در کار است و مانند آن.
انبیای ابراهیمی این طور هستند. چقدر وجود اهل بیت برای این سرزمین نافع بود که انبیای ابراهیمی همین توحید را منتشر کردند در خاورمیانه، بخشهای وسیعی از اینها هم رفته به این قسمتهای آسیا در هند بخشی هم رفته در یونان بخشهایی هم در این منطقهٴ حجاز و ایران و شامات و اینها مانده است [اما] آنجا که راه اهل بیت رسیده که فرمودند: «داخلٌ فی الأشیاء لا کشىء داخل فی شىء» این حرفهای توحیدی مصونِ از شرک رواج پیدا کرد [و] آنجا که اهل بیت، علی و اولاد علی(علیهم السلام) حضور نداشتند همین مسائل توحیدی که خدا همه جا حضور دارد خدا مطلق است جایی از خدا خالی نیست، همین حرفها بدون مفسّر و بدون مبیّن و بدون معلّم رفته در سرزمین هند شده برهما و برهمن و شرک‌آلود. همین حرفها بود رفته آنجا «داخلٌ فی الأشیاء بالممازجه» شد؛ اما شما ببینید قدم به قدم در سخنرانیهای آنها در نامه‌های آنها در درسهای اهل بیت این مضمون آمده است که «داخلٌ فی الأشیاء لا بالممازجة»؛ حلول نیست اتّحاد نیست امتزاج نیست بستگی نیست تقیید نیست (این اوصاف سلبی را ذکر کردند). موحّدان ایران به برکت همین تعلیمات مصون ماندند [و] حکما همینها را گرفتند. ما در ایران ـ‌ به لطف الهی ـ آن مسئلهٴ شرک و اینها را اصلاً بعد از اسلام نداشتیم؛ اما شما وقتی امروز هم وارد سرزمین هند می‌شوید می‌بینید این ابتلائات هست. اینها انبیای ابراهیمی بودند که راههای¬شان را مشخص کردند.

خاورمیانه تحت لوای هدایت ابراهیمی
پرسش:...
پاسخ: بله خب به وسیلهٴ همین انبیای ابراهیمی حل شد [و] آنهایی که اینها را نپذیرفتند آلوده بودند. الآن باید این دین‌شناسان و مراکز ـ به اصطلاح ـ ادیان‌شناسی مشخص کنند که جناب زرتشت معاصر با کدام یک از سلاطین ایران بود (یک)، و چون جزء انبیای اولواالعزم نیست زیر پوشش کدام یک از انبیای اولواالعزم بود (دو)؛ یقیناً بعد از وجود مبارک ابراهیم است. وجود مبارک ابراهیم از انبیای اولواالعزم است [و] کلّ خاورمیانه الآن زیر پوشش هدایت ابراهیمی است. وجود مبارک پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که مُتمِّم و مکمِّل همهٴ حرفهاست همین را تکمیل کرده و ائمه(علیهم السلام) هم همین را تبیین کردند ولی بالأخره اگر ایران سهمی از این معارف دارد به برکت انبیایی است که در خاورمیانه آمدند و همهٴ اینها زیرمجموعهٴ وجود مبارک ابراهیم خلیل‌اند. اگر اینها نبودند آن وقت آ‌ن شعر صادق بود:
گر نبودی کوشش احمد تو هم٭٭٭ می‌پرستیدی چو اجدادت صنم
ولی اینکه می‌بینید الآن در طیّ این 1400 سال ایران ـ‌ به لطف الهی ـ نظیر هند آلوده به برهما و برهمن و امثال ذلک نیست برای اینکه این خطبه‌های نورانی اهل بیت قدم به قدم این صفات سلبیه را مشخص کردند.

تبیین مواهب الهی به حضرت لوط
بعد از اینکه جریان حضرت ابراهیم را ذکر فرمود از لوط(سلام الله علیه) سخنی به میان آورد. این کلمهٴ ﴿لُوطاً﴾ که منصوب است می‌تواند منصوب باشد به <آتینا>ی قبل که با ﴿آتَیْنَاهُ﴾ تفسیر می‌شود ولی آن لوط که در آیهٴ 71 منصوب است که فرمود: ﴿وَنَجَّیْنَاهُ وَلُوطاً إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی﴾، این لوط اگر مثل حضرت ابراهیم در معرض تهدید بود مفعول‌به می‌شود یعنی ما لوط را نجات دادیم و اگر مثل حضرت ابراهیم در معرض تهدید نبود [و] کسی کاری به لوط نداشت، این منصوب بودنش به صورت مفعول‌معه است نه مفعول‌به یعنی «ونجّیناه مع لوطٍ»؛ کسی با لوط کاری نداشت او برادرزاده حضرت بود و به او هم ایمان آورد. در آیهٴ 71 که فرمود: ﴿وَنَجَّیْنَاهُ وَلُوطاً﴾ اگر حضرت لوط(سلام الله علیه) در معرض تهدید بود این می‌شود مفعول‌به و اگر در معرض تهدید نبود می‌شود مفعول‌معه اما این ﴿لُوطاً﴾ که در آیهٴ محلّ بحث امروز یعنی آیهٴ 74 منصوب است این به <آتَیْنَا>ی قبل منصوب است که با ﴿آتَیْنَاهُ﴾ تفسیر می‌شود: ﴿وَلُوطاً آتَیْنَاهُ حُکْماً وَعِلْماً﴾. اینجا منظور از این حُکم یا حکمت است که علمِ خاص است و ذکر خاص قبل از عام مثل ذکر خاص بعد از عام برای اهمیت است که در ﴿وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ هم این احتمال هست یا حُکم، حَکَمیّت در قضاست (این احتمال دوم) یا حاکمیّت سیاسی است (این احتمال سوم) که بالأخره اگر حاکمیّت سیاسی بود یا حَکَمیّت در قضا بود در مقابل علم است. وجود مبارک لوط هم همین طور بود.
﴿وَلُوطاً آتَیْنَاهُ حُکْماً وَعِلْماً وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ﴾؛

نجات حضرت لوط از اهل فسق و فجور
فرمود ما او را از قریه‌ای که اعمال زشت انجام می‌دادند نجات دادیم. قریه عمل زشت نمی‌کند، منظور اهل قریه است نظیر ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْیَةَ﴾ یعنی «واسئلوا أهل القریه». شاهد این مطلب هم این است که فرمود: ﴿إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِینَ﴾؛ با اینکه قبلاً از آن ملّت و قوم سخنی به میان نیامده ولی می‌فرماید: ﴿إِنَّهُمْ﴾، معلوم می‌شود که منظور قریه نیست بلکه اهل قریه است، پس طبق این دو شاهد منظور اهل قریه‌اند.
این قریه را گفتند به نام <سَدوم> است؛ <سدوم> هم نام قریه است هم نام آن قاضی است که حکم کرده به جواز این عمل شنیع. و مستحضرید الآ‌ن هم که می‌بینید در بخشی از کشورهای غربی این عملِ شنیع رسمیّت پیدا می‌کند به وسیلهٴ همین دانشمندان سوئی است که دنیا را خریدند و آخرت را فروختند. بعضیها خواستند بگویند این سدوم اسم آن قاضی و آن حاکمی است که فتوا به حلیّت این کار داد ولی نه، این سدوم اسم آن قریه است و اسم آن قاضی هم همین است، مشترکِ لفظی است ولی بالأخره آن قریه به نام سدوم است. منشأ فتنه‌ها همین
درس‌خوانده‌های بی‌عقل و بی‌دین‌اند.
﴿وَأَدْخَلْنَاهُ فِی رَحْمَتِنَا﴾ ما وجود مبارک لوط را داخل در رحمت کردیم. آن رحمت عامّه که ﴿وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ﴾ فراگیر است، این رحمت خاصّه که نبوّت است و علم است و حکمت که به اینها دادیم، به اینها رحمت دادیم اما هم‌اکنون اینها را غرق رحمت کردیم اینها را در رحمت فرو بُردیم؛ نه اینکه به اینها رحمت دادیم بلکه اینها را وارد رحمت کردیم. ﴿وَأَدْخَلْنَاهُ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ﴾؛ چون جزء صالحین بود ما او را وارد حوزهٴ رحمت خاصّ خودمان کردیم. جریان حضرت لوط آن طوری که در سورهٴ مبارکهٴ «هود» بحثش مفصّل گذشت از آیهٴ 77 سورهٴ مبارکهٴ «هود» شروع شد تا آیهٴ 83 چون قصّهٴ لوط و مشکلات لوط و راه نجات لوط و امثال ذلک آنجا گذشت، دیگر حرفِ جدیدی اینجا نیست تا تکرار بشود و مطلب جدیدی را هم این قسمت از آیات اشاره نکرد.
مستحضرید اینکه انبیای ابراهیمی ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ﴾ که خود لوط هم جزء همین بزرگان است که مردم را به امر الهی دعوت می‌کند، قبلاً در همین سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» آیهٴ 26 و 27 در وصف فرشته‌ها گذشت که فرشته‌ها بدون اذن خدا نه کاری می‌کنند نه حرفی می‌زنند (این یک)، در زیارت <جامعهٴ کبیر> دربارهٴ وصف اهل بیت(علیهم السلام) هم همین وصف ملائکه آمده که اینها <لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ> (این دو) یعنی اهل بیت(علیهم السلام) نه بدون اذن خدا حرف می‌زنند نه بدون اذن خدا کار می‌کنند، خب ائمه ما هم جزء همان سلسله‌های پاکان و قدّیسون انبیای ابراهیمی‌اند بعضی نبوّت دارند بعضی امامت دارند و مانند آن که ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ﴾. اگر این‌چنین باشد بدون اذن ذات اقدس الهی نه سخنی دارند و نه کاری انجام می‌دهند.

اجابت ندای نوح نبی در نجات از سیطره منحرفان
دربارهٴ حضرت نوح فرمود: ﴿وَنُوحاً﴾ این نوح که منصوب است نه نظیر ﴿وَلُوطاً﴾ [در آیه 71 سوره <انبیاء> است] که منصوب به عنوان مفعول‌معه باشد نه نظیر ﴿وَلُوطاً﴾ است در این آیه ﴿وَآتَیْنَاهُ﴾ که مفعول‌به باشد، بلکه منصوب است به «اُذْکُر» که مفعول‌به «اُذْکُر» است یعنی«وَ اُذْکُر نوحاً»، چه موقع؟ ﴿إذْ نادی من قبل﴾. این سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» به نام <انبیاء> نامیده شد چون تقریباً نام هفده پیامبر در این سورهٴ مبارکه آمده است و در بخشی از همین سور‌ه آمده است: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ﴾ که این به منزلهٴ متن است آن وقت نام هفده پیامبر را می‌برند و دربارهٴ برخیها با شرح مبسوط‌تری ذکر می‌کنند. الآن هم اینجا در جریان نوح هم این قسمت را ذکر می‌فرماید: ﴿وَنُوحاً إذْ نادی من قبل﴾ یعنی قبل از لوط قبل از ابراهیم ـ ‌چون حضرت نوح مقدّم بر اینها بود ـ ندا داد ما هم اجابت کردیم؛ ندای او چه بود و اجابت ما چه بود؟ فرمود او ندا داد ما اجابت کردیم: ﴿فَنَجِّیْناهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ ٭ وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ﴾.
خب ندای وجود مبارک نوح چه بود؟ آن را در سورهٴ مبارکهٴ «قمر» مشخص کرد که نوح این‌چنین دعا کرد؛ آیهٴ نُه و ده سورهٴ مبارکهٴ «قمر» این است: ﴿کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ ٭ فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ﴾؛ دعای حضرت نوح این بود که عرض کرد خدایا! اینها مرا مغلوب کردند، گفتار من که اثر نکرده و چند نفر بیشتر به من ایمان نیاوردند، من 950 سال تلاش و کوشش کردم از طرف من مضایقه‌ای نیست ولی اینها ﴿لاَ یَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً کَفَّاراً﴾؛ عرض کرد: ﴿رَّبِّ لاَ تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّاراً﴾ برای اینکه ﴿إِنَّکَ إِن تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلاَ یَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً کَفَّاراً﴾ .
﴿فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ﴾

کیفیت نصرت الهی به نوح در برابر لجاجت قوم
اصرار ما بر خواندن این ﴿فَانتَصِرْ﴾ برای این است که خدا می‌فرماید ما او را از قومش نصرت دادیم. معمولاً نمی‌گویند ما فلان پیامبر را از آن گروه نصرت دادیم، می‌گویند بر آن گروه نصرت دادیم او را پیروز کردیم ظفرمند کردیم. این تعبیری که در آیهٴ محلّ بحث آمده است که فرمود: ﴿وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِینَ﴾، سرّش این است که وجود مبارک نوح انتصار کرده: ﴿فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ﴾ ـ‌ <انتصار> یعنی <انتقام>؛ «إنْتَصَرَ» یعنی «إنْتَقَم»؛ الآ‌ن هم که می‌گویند <انتصار> یعنی انتقام‌گیری ـ عرض کرد خدایا! من مغلوب این قومم انتقام مرا از این قوم بگیر. اگر کسی <إنتصَرَ> یعنی طلب انتقام کرد، آن شخص در جواب می‌گوید: «فَنَصَرْتُهُ» که آ‌ن نصر در قبال انتصار [است و] این انتصار مطاوعهٴ آن نصر است. اگر عرض کرد: ﴿أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ﴾ خدا می‌فرماید: ﴿نصرناه﴾ او نسبت به ما انتصار کرد ما هم نصرت دادیم یعنی انتقام گرفتیم. بنابراین اگر کلمهٴ «نَصْر» با «مِن» استعمال شد که ﴿نَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ﴾ یعنی این قوم مُنتصَر‌منه‌اند وجود مبارک نوح مُنتصِر است یعنی درخواست‌کنندهٴ انتقام است ما هم ناصریم یعنی مُنتقِم. ﴿وَنَصَرْنَاهُ﴾ در برابر آن انتصاری است که او خواسته: ﴿فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ﴾، ما هم نصرت دادیم، پس این «نَصَرَ» در مقابل «انتصر» است.
﴿وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ﴾؛ همان طوری که انبیای ابراهیمی ﴿کَانُوا لَنَا عَابِدِینَ﴾ در درازمدت این‌چنین بودند، قوم نوح هم ﴿کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ﴾ در درازمدّت این‌چنین بودند، برای اینکه 950 سال بالأخره این آلودگی برای اینها استمرار داشت. ﴿فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ﴾؛ همه‌شان را غرق کردیم مگر حضرت نوح با ذریّهٴ او به استثنای همسر و فرزند او.
در جریان غرق هم در سورهٴ مبارکهٴ «نوح» دارد که ﴿أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَاراً﴾ . همین قصّه در سورهٴ مبارکهٴ «هود» چون قبلاً گذشت اینجا تکرار نمی‌کنیم ولی آنجا اشاره شد که وجود مبارک نوح وقتی درخواست کرد [و] آن طوفان نوح را خدا ایجاد کرد، فرمود این قومِ نوح غرق شدند، در همان آب رفتند در آتش: ﴿أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَاراً﴾ نه «ثمّ ادخلوا نارا» نه اینکه این آبها خشک شده زمین خشک شده آبها فرو رفته وقتی خشک شده اینها سوختند [بلکه] در همان آب رفتند در آتش. معلوم می¬شود آتشِ برزخی در آب هم هست. حالا اگر کافری در دریا غرق شد این‌چنین نیست که شب اول قبر نداشته باشد قبرش «حُفْرة مِن حُفَرِ النیران» نباشد، اگر ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ﴾ است اگر ﴿تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾ است، در آب هم هست. آنجا چون فرمود: ﴿أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَاراً﴾ یعنی این ترتیب هست بلافاصله، چون ترتیب هست بلافاصله، قبر اینها که در دریاست در آب است، آتش هم همان‌جاست، پس معلوم می‌شود آتش را انسان به همراه خودش می‌برد که أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا!
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 31:18

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن