سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «پیچیده ترین دوران شیعه»، سال 1394
شرایطی که امام عسکری (سلام الله علیه) به امامت رسیدند از جهاتی یکی از پیچیدهترین دورانهای شیعه است. بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که اهل البیت علیهم السلام به محاق رفتند و مرجعیت علمی آنها انکار شد و در جامعه به جای اینها جایگزین آوردند و ابن عبّاسها علم شدند، همسران پیغمبر مطرح شدند، عدّهای سعی کردند، مردم را به جاهای دیگر مشغول بکنند، یهودیان روی منبر پیغمبر تورات خواندند، در حالی که تفسیر قرآن ممنوع بود. از تلمود گفتند، در حالی که نقل حدیث مشکل داشت. محدّثینی که زیر بار حکومت نمیرفتند، زندانی شدند، تبعید شدند. یک قدری بعد از آن کشته شدند.
طرفداران اهل بیت به عسرت افتادند. کار به جایی رسید که مردم یا از ترس، یا از تطمیع سراغ اهل بیت نمیرفتند. به گونهای که وقتی سیّد الشّهداء به سمت مکّه تشریف بردند، یک نفر از مردم مدینه ایشان را همراهی نکرد. به گونهای که وقتی سیّد الشّهداء به سمت کربلا حرکت کردند، از کلّ بنی هاشم، از کلّ فرزندان آل ابیطالب، جز از فرزندان جعفر و عقیل و امیر المؤمنین احدی شرکت نکردند. حتّی درون بنی هاشم فکر تسنّن رسوخ کرد.
ما از اهل البیت غیر شیعه هم داریم و این نفوذ عجیب فرهنگی است که آن زمان اتّفاق افتاد. بعد از شهادت سیّد الشّهداء هدف عمدهی ائمّهی ما از حضرت سجّاد تا حضرت صادق تدوین مکتب شیعه است. امام سجّاد و امام باقر و امام صادق هرگز در جمع عمومی ادّعای امامت نمیکردند، بلکه امامت خود را انکار میکردند. مثلاً زین العابدین صلوات الله علیه در 47 صحیفه برای امام زمان خود دعا کرده است، برای امام عصر خود دعا هم کرده است. خدایا من را یاری کن که او را یاری بکنم. به من توفیق بده امام خود را یاری بکنم و همینطور صادقین علیهم السّلام.
شرایطی که امام عسکری (سلام الله علیه) به امامت رسیدند از جهاتی یکی از پیچیدهترین دورانهای شیعه است. بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که اهل البیت علیهم السلام به محاق رفتند و مرجعیت علمی آنها انکار شد و در جامعه به جای اینها جایگزین آوردند و ابن عبّاسها علم شدند، همسران پیغمبر مطرح شدند، عدّهای سعی کردند، مردم را به جاهای دیگر مشغول بکنند، یهودیان روی منبر پیغمبر تورات خواندند، در حالی که تفسیر قرآن ممنوع بود. از تلمود گفتند، در حالی که نقل حدیث مشکل داشت. محدّثینی که زیر بار حکومت نمیرفتند، زندانی شدند، تبعید شدند. یک قدری بعد از آن کشته شدند.
طرفداران اهل بیت به عسرت افتادند. کار به جایی رسید که مردم یا از ترس، یا از تطمیع سراغ اهل بیت نمیرفتند. به گونهای که وقتی سیّد الشّهداء به سمت مکّه تشریف بردند، یک نفر از مردم مدینه ایشان را همراهی نکرد. به گونهای که وقتی سیّد الشّهداء به سمت کربلا حرکت کردند، از کلّ بنی هاشم، از کلّ فرزندان آل ابیطالب، جز از فرزندان جعفر و عقیل و امیر المؤمنین احدی شرکت نکردند. حتّی درون بنی هاشم فکر تسنّن رسوخ کرد.
ما از اهل البیت غیر شیعه هم داریم و این نفوذ عجیب فرهنگی است که آن زمان اتّفاق افتاد. بعد از شهادت سیّد الشّهداء هدف عمدهی ائمّهی ما از حضرت سجّاد تا حضرت صادق تدوین مکتب شیعه است. امام سجّاد و امام باقر و امام صادق هرگز در جمع عمومی ادّعای امامت نمیکردند، بلکه امامت خود را انکار میکردند. مثلاً زین العابدین صلوات الله علیه در 47 صحیفه برای امام زمان خود دعا کرده است، برای امام عصر خود دعا هم کرده است. خدایا من را یاری کن که او را یاری بکنم. به من توفیق بده امام خود را یاری بکنم و همینطور صادقین علیهم السّلام.
تاکنون نظری ثبت نشده است