- 271
- 1000
- 1000
- 1000
کدام حسین؛ کدام کربلا، فصل چهارم، جلسه چهل و پنجم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «کدام حسین؛ کدام کربلا»، فصل چهارم، جلسه چهل و پنجم، سال 1403
اینکه مردم کوفه بیست سال تلاش کردند و ضجّه زدند و دغدغه داشتند که باید با بنی امیّه بجنگند و این جرثومهی فساد را از بین ببرند، اما وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حرکت کرد، اینها نشستند؛ اینها از مشکلات در تاریخ است.
ما شبهای گذشته مقدّماتی عرض کردیم که امروز اگر بشود من یک قدم، با اینکه بحث خیلی حساس است و باید انسان صد جهت را مراقبت کند که بد برداشت نشود. واقعیت این است که ما در یک شرایطی قرار داریم که برخلاف دستور معصومان که اگر شیشهی شراب هم بدست کسی دیدی بگو ان شاء الله آب است، الآن اگر انسان کاری نکند و حرفی هم نزند متّهم میشود، و این موضوع خیلی برای سخنران سخت است، اینکه سخنران بخواهد حرفی بزند که قدری لبهدار است، باید هشتاد درصد ذهن خود را استفاده کند که کسی بد برداشت نکند، در نهایت هم بد برداشت میکنند.
«هیهات من الذله» تداعی جنگ است یا صلح؟
حال من یک سؤال بپرسم، نیازی نیست شما پاسخ دهید، هر کسی پاسخ خود را در ذهن خود داشته باشد. ما وقتی «هیهات من الذلّة» میگوییم، چه تصویری در ذهن ما میآورد؟ جنگ یا صلح؟ تصویر «هیهات من الذلّة» در ذهن ما «جنگ» است.
یعنی اگر امام حسن مجتبی صلوات الله علیه زمان ما هم با معاویه صلح میکرد، اگر ما مؤدّب بودیم و چیزی هم نمیگفتیم، باید در ذهن خودمان شبههی ذلّت را حل میکردیم. الان ما بالاخره هزار و چهارصد سال آموزش دیدهایم و بیادبی نمیکنیم، اما در ذهن خود میگفتیم که باید با این ذلّت چکار کنیم؟ شعار «هیهات من الذلّة» چه ربطی به صلح دارد؟
این دقیقاً همان چیزی است که در این جلسات به آن میپرداختیم، یعنی از یک گزارهی درست به نام «هیهات من الذلّة» به نتیجهی غلط میرسیم. «هیهات من الذلّة» یعنی ذلّت از ما دور است، اما از کجای این شعار «جنگ» استخراج میشود؟ ولی همانطور که شما میبینید این تبادر ذهنی ماست، این ارتکاز ذهنی ماست، انگار اصلاً نیاز نیست فکر کنیم و عزّت به معنای جنگ است.
اما حال باید به این سؤال پاسخ داد که چند امام ما به این معنا جنگیدهاند و شمشیر کشیدهاند؟ این گزاره را چکار کنیم؟ چطور امام حسین علیه السلام استثناء شد؟ حال ما مؤدّب هستیم و جسارت نمیکنیم و به نام شبهه مطرح میکنیم.
شبهه چیست؟ شبهه حالاتی دارد، یکی از آن حالات این است که این چیزی که صورت آن بر خلاف عقیده است و میخواهیم حل کنیم. ما طوری کوفه را مطرح کردهایم که هر کسی وارد بحث شود میگوید این موضوع که واضح است، پس چرا این کوفیان اینقدر احمقانه عمل کردند! بعد دیگر نمیگوید که چطور همین کوفیان در جهان اسلام دویست سال همهی تشیّع را اداره کردند؟!
اینکه مردم کوفه بیست سال تلاش کردند و ضجّه زدند و دغدغه داشتند که باید با بنی امیّه بجنگند و این جرثومهی فساد را از بین ببرند، اما وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حرکت کرد، اینها نشستند؛ اینها از مشکلات در تاریخ است.
ما شبهای گذشته مقدّماتی عرض کردیم که امروز اگر بشود من یک قدم، با اینکه بحث خیلی حساس است و باید انسان صد جهت را مراقبت کند که بد برداشت نشود. واقعیت این است که ما در یک شرایطی قرار داریم که برخلاف دستور معصومان که اگر شیشهی شراب هم بدست کسی دیدی بگو ان شاء الله آب است، الآن اگر انسان کاری نکند و حرفی هم نزند متّهم میشود، و این موضوع خیلی برای سخنران سخت است، اینکه سخنران بخواهد حرفی بزند که قدری لبهدار است، باید هشتاد درصد ذهن خود را استفاده کند که کسی بد برداشت نکند، در نهایت هم بد برداشت میکنند.
«هیهات من الذله» تداعی جنگ است یا صلح؟
حال من یک سؤال بپرسم، نیازی نیست شما پاسخ دهید، هر کسی پاسخ خود را در ذهن خود داشته باشد. ما وقتی «هیهات من الذلّة» میگوییم، چه تصویری در ذهن ما میآورد؟ جنگ یا صلح؟ تصویر «هیهات من الذلّة» در ذهن ما «جنگ» است.
یعنی اگر امام حسن مجتبی صلوات الله علیه زمان ما هم با معاویه صلح میکرد، اگر ما مؤدّب بودیم و چیزی هم نمیگفتیم، باید در ذهن خودمان شبههی ذلّت را حل میکردیم. الان ما بالاخره هزار و چهارصد سال آموزش دیدهایم و بیادبی نمیکنیم، اما در ذهن خود میگفتیم که باید با این ذلّت چکار کنیم؟ شعار «هیهات من الذلّة» چه ربطی به صلح دارد؟
این دقیقاً همان چیزی است که در این جلسات به آن میپرداختیم، یعنی از یک گزارهی درست به نام «هیهات من الذلّة» به نتیجهی غلط میرسیم. «هیهات من الذلّة» یعنی ذلّت از ما دور است، اما از کجای این شعار «جنگ» استخراج میشود؟ ولی همانطور که شما میبینید این تبادر ذهنی ماست، این ارتکاز ذهنی ماست، انگار اصلاً نیاز نیست فکر کنیم و عزّت به معنای جنگ است.
اما حال باید به این سؤال پاسخ داد که چند امام ما به این معنا جنگیدهاند و شمشیر کشیدهاند؟ این گزاره را چکار کنیم؟ چطور امام حسین علیه السلام استثناء شد؟ حال ما مؤدّب هستیم و جسارت نمیکنیم و به نام شبهه مطرح میکنیم.
شبهه چیست؟ شبهه حالاتی دارد، یکی از آن حالات این است که این چیزی که صورت آن بر خلاف عقیده است و میخواهیم حل کنیم. ما طوری کوفه را مطرح کردهایم که هر کسی وارد بحث شود میگوید این موضوع که واضح است، پس چرا این کوفیان اینقدر احمقانه عمل کردند! بعد دیگر نمیگوید که چطور همین کوفیان در جهان اسلام دویست سال همهی تشیّع را اداره کردند؟!
تاکنون نظری ثبت نشده است