- 461
- 1000
- 1000
- 1000
حسادت، موضوعی تعیینکننده در روابط و امتحانات اجتماعی
سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع "حسادت، موضوعی تعیینکننده در روابط و امتحانات اجتماعی"، سال 1403
یکی از جاهایی که تقریباً عاقبت بهخیری برای آدم تضمین شده، آنجایی است که آدم دلش با دیگران صاف باشد و خیر دیگران را بخواهد. اگر خیر دیگران را بخواهی و دلسوزشان باشی، خدا عاقبت بهخیرت میکند. پس خدا نسبت به بندگان خودش حساس است. خداوند این حساسیت را در ته دل آدم هم بررسی میکند. حسادت، عامل غضب الهی است. شما ممکن است دربارۀ کسی خطا بکنید؛ مثل غیبت کردن، بد و بیراه گفتن و انواع و اقسام ظلم به دیگران ولی بعد عذرخواهی کنید و جبران کنید و خداوند زمینۀ عذرخواهی شما را پیش بیاورد و کمکتان کند تا جبران کنید. ولی وقتی که فردی نسبت به بندگان خدا حسادتی پیدا میکند، خدا خیلی غضب میکند. حسادت کینۀ عجیب و غریبی را در انسان ایجاد میکند، طوری که فقط با نابودی او، فرد حسود خوشحال میشود. ویژگی حسادت این است که آدم حسود با اینکه او یا نابود بشود یا آن نعمت از دستش گرفته شود، خوشحال میشود. این علامت حسادت است. کسی که اهل مراقبت است و میخواهد پیش خدا عزیز شود، نسبت به بندگان خدا دلسوز است و نقطۀ مقابل حسادت را دارد. اگر بگوییم معنای صفای باطن نداشتن حسادت است، سخن به گزافه نگفتهایم. معنویت و صفای باطن یعنی حسادت نداشته باشی. فلسفۀ زندگی جمعی هم همین است که آیا ما در امتحانهای حسادت روسفید میشویم یا نه؟ در زندگی جمعی، رقابت هست و رقابت میتواند موجب حسادت بشود، و بعد موجب عداوت شود. خدا امتحانهای اجتماعی پیچیدهای دارد. به این سادگیها نیست. مثلاً یک کسی را جور میکند که به شما ظلم کند. خب این دیگر آدم بدی شد. بعد به او یک فضیلت و برتری میدهد. اینجا دیگر تو به خودت حق میدهی که به او توهین کنی و منتظر زمین خوردن او باشی! ببین! اینجا دیگر به حسادت خودت به بهانۀ آن بدیای که به تو کرده، پا دادهای. امتحان حسادت، ساده نیست. امتحانی پیچیده است. گاهی هم کسی هست که به تو ظلم نکرده و اصلاً بدیهایی هم دارد، ولی خدا فضائلی به او میدهد؛ علمی، موفقیتی، شهرتی، یا فضیلتی معنوی یا مادی. ممکن است شما نتوانی فضایلش را تحمل کنی و اینجا دوباره امتحانی در موضوع حسادت است. علت درگیریها در دنیا منفعتطلبی نیست؛ حسادت است. این حرف خیلی مهم است و چارچوب ذهنی انسان را تغییر میدهد. اگر علت درگیریهای عالم را حسادت بدانیم، یکجور دیگر به جهان نگاه خواهیم کرد. مثلاً ما میگوییم استکبار جهانی، زورگویان و ظالمان به خاطر منافعشان میخواهند منافع ملتها را چپاول کنند. این یک روی سکه است ولی ته قصه را که ببینی، حسادت است. در جریان استکبار جهانی که آخر آن صهیونیستها هستند نیز یهود، حسودترین قوم در جهان است. آنها هزینه میکنند تا از آن حسادتی که پنهان است شفای سینه پیدا کنند. با یک آدم منفعتطلب میتوان مذاکره کرد، ولی با فرد حسود نمیتوان مذاکره کرد. آیه قرآن میفرماید « وَلَن تَرضَى عَنکَ ٱلیَهُودُ وَ لَا ٱلنَّصَرَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم(آیه 120، سوره بقره). حتی اگر منافع مسیحیت و یهود را هم تأمین کنید، باز هم از شما راضی نخواهند شد. حالا چرا یهود و نصاری اینطوری هستند؟ چون شما اختلاف دینی و معنوی با آنها دارید. او میخواهد آئین تو را را بگیرد تا آئین برتر از خودش وجود نداشته باشد. پس حسادت معنوی موضوع اصلی آنها است. به آنها بگو آقا! اصلاً من نوکر تو هستم و منافعت را تأمین میکنم ولی او به این راضی نمیشود، مگر اینکه دین او را تبعیت کنی؛ «حتی تتّبع ملّتهم». میگوید تو آن برتری را نداشته باش، من پول و منافع تو را میخواهم .حسادت، یکی از موارد حساس است و توبه از آن هم سخت است. این سختی توبه کردن در مورد حسادت نسبت به عموم مردم است. حالا اگر کسی نسبت به اولیاء خدا و آدم خوبها حسادت بورزد، مگر خدا به این سادگی آشتی میکند؟ اگر خدا کسی را دوست داشته باشد، نمیگذارد پایش به مهلکه حسادت به ولیّ خدا برسد. این وادی، وادی بسیار خطرناکی است. به شما میگویند که اگر کسی یک قطره اشک برای امام حسین(ع) بریزد، بهشت بر او واجب میشود. شما میپرسید که چگونه این همه گناه و جنایت با یک قطره اشک بخشیده میشود؟ اما این یک قطره اشک، ریشۀ حسادت به اولیاء خدا را میسوزاند و این اصل ماجرای حیات بشر است. اگر شما نسبت به ولیّ الله الأعظم حسادت نداشتی، باب شکستن غدۀ سرطانی حسادت برایت باز شده است. برتری ولیّ خدا نسبت به ما خیلی زیاد است، فقط هم برتری ندارد. پادشاهی و سلطه هم دارد. آنهایی که به ولیّ خدا حسادت میکنند، به این برتری حسادت میکنند و برتری او را نپذیرفتهاند.
یکی از جاهایی که تقریباً عاقبت بهخیری برای آدم تضمین شده، آنجایی است که آدم دلش با دیگران صاف باشد و خیر دیگران را بخواهد. اگر خیر دیگران را بخواهی و دلسوزشان باشی، خدا عاقبت بهخیرت میکند. پس خدا نسبت به بندگان خودش حساس است. خداوند این حساسیت را در ته دل آدم هم بررسی میکند. حسادت، عامل غضب الهی است. شما ممکن است دربارۀ کسی خطا بکنید؛ مثل غیبت کردن، بد و بیراه گفتن و انواع و اقسام ظلم به دیگران ولی بعد عذرخواهی کنید و جبران کنید و خداوند زمینۀ عذرخواهی شما را پیش بیاورد و کمکتان کند تا جبران کنید. ولی وقتی که فردی نسبت به بندگان خدا حسادتی پیدا میکند، خدا خیلی غضب میکند. حسادت کینۀ عجیب و غریبی را در انسان ایجاد میکند، طوری که فقط با نابودی او، فرد حسود خوشحال میشود. ویژگی حسادت این است که آدم حسود با اینکه او یا نابود بشود یا آن نعمت از دستش گرفته شود، خوشحال میشود. این علامت حسادت است. کسی که اهل مراقبت است و میخواهد پیش خدا عزیز شود، نسبت به بندگان خدا دلسوز است و نقطۀ مقابل حسادت را دارد. اگر بگوییم معنای صفای باطن نداشتن حسادت است، سخن به گزافه نگفتهایم. معنویت و صفای باطن یعنی حسادت نداشته باشی. فلسفۀ زندگی جمعی هم همین است که آیا ما در امتحانهای حسادت روسفید میشویم یا نه؟ در زندگی جمعی، رقابت هست و رقابت میتواند موجب حسادت بشود، و بعد موجب عداوت شود. خدا امتحانهای اجتماعی پیچیدهای دارد. به این سادگیها نیست. مثلاً یک کسی را جور میکند که به شما ظلم کند. خب این دیگر آدم بدی شد. بعد به او یک فضیلت و برتری میدهد. اینجا دیگر تو به خودت حق میدهی که به او توهین کنی و منتظر زمین خوردن او باشی! ببین! اینجا دیگر به حسادت خودت به بهانۀ آن بدیای که به تو کرده، پا دادهای. امتحان حسادت، ساده نیست. امتحانی پیچیده است. گاهی هم کسی هست که به تو ظلم نکرده و اصلاً بدیهایی هم دارد، ولی خدا فضائلی به او میدهد؛ علمی، موفقیتی، شهرتی، یا فضیلتی معنوی یا مادی. ممکن است شما نتوانی فضایلش را تحمل کنی و اینجا دوباره امتحانی در موضوع حسادت است. علت درگیریها در دنیا منفعتطلبی نیست؛ حسادت است. این حرف خیلی مهم است و چارچوب ذهنی انسان را تغییر میدهد. اگر علت درگیریهای عالم را حسادت بدانیم، یکجور دیگر به جهان نگاه خواهیم کرد. مثلاً ما میگوییم استکبار جهانی، زورگویان و ظالمان به خاطر منافعشان میخواهند منافع ملتها را چپاول کنند. این یک روی سکه است ولی ته قصه را که ببینی، حسادت است. در جریان استکبار جهانی که آخر آن صهیونیستها هستند نیز یهود، حسودترین قوم در جهان است. آنها هزینه میکنند تا از آن حسادتی که پنهان است شفای سینه پیدا کنند. با یک آدم منفعتطلب میتوان مذاکره کرد، ولی با فرد حسود نمیتوان مذاکره کرد. آیه قرآن میفرماید « وَلَن تَرضَى عَنکَ ٱلیَهُودُ وَ لَا ٱلنَّصَرَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم(آیه 120، سوره بقره). حتی اگر منافع مسیحیت و یهود را هم تأمین کنید، باز هم از شما راضی نخواهند شد. حالا چرا یهود و نصاری اینطوری هستند؟ چون شما اختلاف دینی و معنوی با آنها دارید. او میخواهد آئین تو را را بگیرد تا آئین برتر از خودش وجود نداشته باشد. پس حسادت معنوی موضوع اصلی آنها است. به آنها بگو آقا! اصلاً من نوکر تو هستم و منافعت را تأمین میکنم ولی او به این راضی نمیشود، مگر اینکه دین او را تبعیت کنی؛ «حتی تتّبع ملّتهم». میگوید تو آن برتری را نداشته باش، من پول و منافع تو را میخواهم .حسادت، یکی از موارد حساس است و توبه از آن هم سخت است. این سختی توبه کردن در مورد حسادت نسبت به عموم مردم است. حالا اگر کسی نسبت به اولیاء خدا و آدم خوبها حسادت بورزد، مگر خدا به این سادگی آشتی میکند؟ اگر خدا کسی را دوست داشته باشد، نمیگذارد پایش به مهلکه حسادت به ولیّ خدا برسد. این وادی، وادی بسیار خطرناکی است. به شما میگویند که اگر کسی یک قطره اشک برای امام حسین(ع) بریزد، بهشت بر او واجب میشود. شما میپرسید که چگونه این همه گناه و جنایت با یک قطره اشک بخشیده میشود؟ اما این یک قطره اشک، ریشۀ حسادت به اولیاء خدا را میسوزاند و این اصل ماجرای حیات بشر است. اگر شما نسبت به ولیّ الله الأعظم حسادت نداشتی، باب شکستن غدۀ سرطانی حسادت برایت باز شده است. برتری ولیّ خدا نسبت به ما خیلی زیاد است، فقط هم برتری ندارد. پادشاهی و سلطه هم دارد. آنهایی که به ولیّ خدا حسادت میکنند، به این برتری حسادت میکنند و برتری او را نپذیرفتهاند.
تاکنون نظری ثبت نشده است