display result search
منو
تفسیر آیات 30 تا 33 سوره انبیاء _ بخش دوم

تفسیر آیات 30 تا 33 سوره انبیاء _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 25 دقیقه مدت قطعه
  • 15 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 30 تا 33 سوره انبیاء _ بخش دوم"

مراتب تدبّر در قرآن و روشهای مربوط به آن
رسالت حوزه علمیه و معنای اسلامی شدن علوم
تبیین رابطه میان علوم تجربی با حقیقت دین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ أَفَلاَ یُؤْمِنُونَ ﴿30﴾ وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجاً سُبُلاً لَّعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ ﴿31﴾ وَجَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَّحْفُوظاً وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ ﴿32﴾ وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ ﴿33﴾

"جوامع الکلم" بودن قرآن و لزوم تدبر در آن
تا کنون روشن شد که قرآن از جوامع‌الکَلِم است یعنی اصول و خطوط کلی اعتقادی و فقهی و حقوقی و اخلاقی و علمی را بیان می‌کند؛ دوم اینکه بشر را به تدبّر در این فرا خوانده است که فرمود: ﴿کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ﴾ . این تدبّر مورد امر هم می¬باشد و در بخشهایی از قرآن کریم به صورتهای گوناگون بیان شده؛ گاهی دارد: ﴿أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾ و گاهی به صورتهای دیگر که تدبّر بکنید و ما این کتاب را برای تدبّر فرستادیم؛ نظیر آیهٴ 29 سورهٴ مبارکهٴ «ص»: ﴿کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبَابِ﴾؛ [قرآن کریم] ما را به تدبّر در این جوامع‌الکلم دعوت کرد (این اصل دوم).

مراتب تدبّر در قرآن و روشهای مربوط به آن
اصل سوم این شد که «تدبّر کلّ شیء بحسبه»؛ اگر محتوای آن آیه معارف شهودی بود نظیر ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾ [که یعنی] اگر اهل علم‌الیقین بودید به عین‌الیقین می‌رسید [و] هم ‌اکنون که در دنیا هستید جهنم را می‌بینید، این روش شهودی است که شاگردانی نظیر اُویس‌قَرَن دارد و رهبر همهٴ اینها وجود مبارک حضرت امیر است که فرمود: «ما کُنت أعبد رباً لم أره» و اگر نازل‌تر از این بود یعنی محتوای آن آیه، مطالب عقلی بود [مثلاً] اثبات مبدأ بود، توحید مبدأ بود، عینیّت صفات ذات با مبدأ بود، روش تجریدی دارد که حکما و متکلّمان مسئول این کارند، آنها مأمور به تدبّرند و تدبّر آنها هم برای آنها حجّت است و اگر محتوای آن آیه حکم فقهی بود نظیر ﴿إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ﴾ که آیا این ﴿إِلَی﴾ غایتِ غَسْل است یا غایت مغسول است [یعنی] دستتان را تا آنجا بشویید یا تا آنجای دستتان را بشویید که از بالا به پایین باید شُست یا از پایین به بالا، تدبّر در این آیه و امثال این آیه ره¬آورد فقهی دارد و اگر نظیر آیه سورهٴ «اسراء» و «طه» بود که ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ یا به ما اعتراض نکنند که ﴿لَوْلاَ أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولاً﴾ ، تدبّر در اینها بهره‌های اصولی دارد. بنابراین قرآن از جوامع‌الکلم است (یک)، ما مأمور به تدبّریم (دو)، «تدبّر کلّ شیء بحسبه» (سه)، هر کدام از این روشهای چهارگانه برای صاحب‌روشی که روش‌مندانه حرکت بکند حجّت است (پنج) و ره آورد خاصّ خودش را دارد.

رسالت حوزه علمیه و معنای اسلامی شدن علوم
اصرار ما بر اسلامی شدن علوم این نیست که حوزه بیاید درسِ کیهان‌شناسی بدهد. آن روزی که حوزه درس کیهان‌شناسی می‌داد، علوم این ‌قدر گسترده نبود [و] یک محقّق ممکن بود جامع چند رشته باشد اما بعد از گسترش علوم چاره جز تفکیک وظایف نبود؛ برخیها در رشته‌های طب کار می‌کردند بعضی در رشته‌های طبیعیّات سابق کار می‌کردند بعضی در ریاضیات و مانند آن. آن روزی که یک نفر جامع همهٴ اینها بود آن روز گذشت، چه اینکه در ادوار گذشته مرحوم شیخ مفید اصولش را در همان فقه می‌نوشت، مجموعهٴ فقه مرحوم شیخ مفید با اصولش یک کتاب بود، بعدیها هم اصول را در فقه می‌نوشتند، کم کم اصول از فقه جدا شد و رشتهٴ تخصّصی شد، چون اصول، محصول فقه است یعنی در اثنای بحثهای فقهی، به یک سلسله قواعدی برخوردند که این قواعد در بسیاری از مسائل و ابواب راه دارد [که بدین سان] فنّ اصول پیدا شده بعد فنّ قواعد فقهی پیدا شد. قواعد فقهی و قواعد اصولی، محصول خود فقه‌اند، هر سه رشته قبلاً در یک کتاب جمع می‌شد و یک معلّم و یک استاد اینها را تدریس می‌کرد، بعد کم کم در اثر گسترش علوم از هم جدا شدند، اصول از فقه جدا شد، قواعد فقهی از فقه جدا شد و فقه مانده است.
الآن نباید توقّع داشت که حوزهٴ علمیه، کیهان‌شناسی داشته باشد، زمین‌شناسی داشته باشد، آسمان‌شناسی داشته باشد [بلکه] رسالت حوزهٴ علمیه، دفاع از دین است و آن این است که همهٴ علوم، اسلامی است و عدّه‌ای اینها را مصادره کردند. این دهها بار با اینکه گفته شد باز هم جایش خالی است؛ بحث در این نیست که حوزهٴ علمیه بیاید کیهان‌شناسی بکند تا کسی قدم بگذارد جلو، بحث در این است که این علوم فراوانی که در جهان هست اسلامی است و عدّه‌ای مصادره کردند. این باز توضیح می‌خواهد که امروز باز هم توضیح عرض می‌کنیم.

معانی پنج‌گانه فخررازی درباره آیه ﴿کَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا﴾
قرآن ما را به این جامع‌الکلم دعوت کرده و اصرار دارد که تدبّر کنید و تدبّر هم برای شما حجّت است و «تدبّر کلّ شیء بحسبه» و ریز مسئله را هم که آسیبی به جامعیّت نرساند، این را هم بیان کرده است. فرمود آسمان و زمین بسته بودند که پنج قول را جناب فخررازی نقل می‌کند که بسته بودند یعنی چه، یعنی آسمان به هم بسته بود و قطعات زمین به هم بسته بود ما قطعات آسمان را از هم جدا کردیم و قطعات زمین را از هم جدا کردیم یا آسمان و زمین به هم بسته بودند این دو را از هم جدا کردیم یا بارانی نمی‌آمد و زمین گیاهی نمی‌رویانید، ما زمین را شکافتیم و منشأ پیدایش گیاهان کردیم و از آسمان به معنای جهتِ بالا باران باراندیم برای شما . بعضی از روایات را که ضعیف یا غیر ضعیف است مرحوم کلینی در جلد هشتم کافی هم نقل کرد که گوشه‌ای از آن روایات را سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در کتاب شریف المیزان آوردند . فحص در اینها، جمع روایات را می‌خواهد جمع آیات را می‌خواهد و مانند آن؛

کاربردی بودن آیات قرآن و نمونه‌ای از آن
اما اینکه گفته شد این مثل «لا تَنقُض» است، بازگشت «لا تنقض» کلمهٴ جامعی است که برکات فراوان فقهی و اصولی دارد اما بازگشت اینها برکات فراوان علمی و جهان‌شمول دارد.
آن روزی که قرآن فرموده بود: ﴿وَ علاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ﴾ ، قافله‌هایی بودند که ستاره‌ها را، شمس و قمر را، طلوع و غروب را، شرق و غرب را می‌شناختند، برای اینکه مشکلاتشان با همین حل می‌شد، چه اینکه ﴿یَسْألونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ الحجّ﴾ ؛ مردم حسابشان را با ماه و ستاره انجام می‌دادند، قافله‌های شب‌رو با ستاره حرکت می‌کردند. الآن تمام کشتیرانان با همین ستاره‌ها و کیهان‌شناسی و قطب‌شناسی حرکت می‌کنند، تمام حرکتهای هواپیماها با همین قطب‌شناسی و جهت‌یابی حرکت می‌کنند، تمام فراز و فرود که دربارهٴ این سفینه‌های فضانورد هست به وسیلهٴ همین ﴿وِبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ﴾ حرکت می‌کنند. کیهان‌شناسی هزارها ثمرهٴ علمی برای بشر دارد، البته «لا تنقض» هم احکام فقهی خودش را دارد. اینکه فرمود تدبّر کنید تا مشکلاتتان حل بشود، خب اگر ستاره‌شناسی بشود قطب‌شناسی بشود جهت‌شناسی بشود نه کسی در دریا بی‌جهت غرق می‌شود و نه کسی در هوا بی‌جهت پَرت می‌شود. فرمود من به شما چراغ دادم راهِ علمی دادم [تا] بفهمید شرق کجاست، غرب کجاست، کجا باد می‌آید، کجا طوفان می‌آید، راه به شما نشان دادم: ﴿وَعَلاَمَاتٍ وِبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ﴾. خب این را نگفته تا شما بخوانید، این را گفته تا به کار ببرید.
اگر مسئله کیهان‌شناسی حل بشود جریان شمس و قمر حل بشود کیفیت نوردهی و نورگیری حل بشود، دامداری حل می‌شود، کشاورزی حل می‌شود، داروسازی حل می‌شود، هزارها برکتِ علمیِ روزانه به وسیلهٴ همینهاست

مبارزه با تفکر سکولار از وظایف حوزه‌های علمیه
منتها تمام تلاش و کوشش این بحثهای ما این است که الآن این علوم، غارت‌شده و مصادره¬‌شده است. روش تجربی، روش اسلامی است؛ الآن همهٴ مراکز فرهنگی و فکری دارند کارِ خدا را رصد می‌کنند و انکار می‌کنند؛ در کنار سفرهٴ دین نشستند و سکولارند! آن که آفرید خداست، آن که به شما هوش داد خداست، آن که روش تجربی به شما آموخت خداست، آن که بهره‌های اینها را برای شما فراهم کرد خداست؛ فرمود آسمان برو بهره بگیر برای اینکه ﴿سَخَّرَ لَکُم مَا فِی السَّماوَاتِ﴾ در زمین باش و بهره بگیر که ﴿خَلَقَ لَکُم مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً﴾ .
تمام تلاش و کوشش مکرّرانه این است که این غارت را به صاحب اصلی‌اش برگردانیم؛ نه اینکه حوزه بیاید درس کیهان‌شناسی بدهد، فیزیک بگوید، شیمی بگوید. آنجا که حوزه باید پا به جلو بگذارد و قدم بگذارد، فیلسوفانه و متکلّمانه این کار را کرده و آن آیه ﴿لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا﴾ است. شما از شیخ طوسی تا قبل از مرحوم علامه طباطبایی، این تفسیرهای چند قرن را ببینید، ببینید کدام یک از اینها توانستند این مشکل ﴿لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا﴾ را حل کنند به طوری که برهان تمانع به برهان توارد برنگردد [و] ﴿لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ را حل کنند؟ خب اگر دوخدا باشند، هر دو عاقل‌اند، هر دو حکیم‌اند، هر دو بی‌غرض‌اند، هر دو بی‌مرض‌اند، چرا دعوا می‌کنند؟! این [بحث] مانده؛ مانده یعنی مانده! وقتی به المیزان مراجعه می‌کنید می¬بینید قدم جلو گذاشت و حل کرد. شما در بعضی از حکمای متأخّر هم می‌بینید که می¬گویند برهان تمانع اشکال دارد [و] باید به برهان توارد علّتین برگردد! خب [آیا] این می‌تواند این آیه را حل کند؟! اگر چند خدا باشد حتماً دعوا می‌کنند، خب چرا دعوا می‌کنند؟ چرا ﴿لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِمَا خَلَقَ﴾؟ چرا ﴿لَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾؟ چرا ﴿لاَبْتَغَوْا إِلَی ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً﴾ ؟ از تبیان تا قبل از المیزان از قبل از المیزان تا تبیان فحص کنید ببینید این حرفها گفته شد یا نگفته شد.
آنجا که حوزه باید قدم جلو بگذارد و حکیمانه بحث کند که کرد،

لزوم تبیین الهی بودن روشها و مبانی در علوم
آنجا که جای حوزه نیست، حوزه باید دفاع کند بگوید شما الآن کنار سفرهٴ قرآن نشستید و سکولارید. روش را چه تجربی چه نیمه‌تجربی چه تجریدی چه شهودی خدا به شما داد و حجّت خداست، در کنار سفرهٴ دین نشستی و سکولاری. این کارِ حوزه است که دانشگاهها را هدایت کند، البته اگر کتابی بنویسند آرم جمهوری اسلامی باشد عکس امام و مقام معظّم رهبری باشد بسم الله باشد، اینها جزء تشریفات است اینها کتاب را اسلامی نمی‌کند. معنای [اسلامی شدن علوم] این نیست که حوزه بیاید درس فیزیک بدهد، حوزه می‌گوید این روشی که تو داری روش اسلامی است، تو الآن در خانهٴ خدا نشستی و منکر خدایی، کارِ خدا را داری می‌شناسی هوشِ خدا را داری به کار می‌بری گوشِ خداداد را داری به کار می‌بری [ولی] منکر خدایی. معنایش این نیست که حوزه یک روش دیگر بدهد، معنایش آن است که اگر علم است روش الهی است، اگر احتمال و فرضیه است این را باید بگویند مثل اینکه در بحثهای فقهی هم همین طور است. در بحثهای فقهی یک جا احتمال هست یک جا اشکال هست، آنجا که فقیه می‌گوید «یُحتمل» یا «یُشکل»، آنجا فقیه فتوا ندارد و مقلّدین او می‌توانند به غیر مراجعه کنند چون علم چیزی نیست که دفعتاً نصیب کسی بشود [و] آنجایی که جزماً فتوا می‌دهد برای خودش و مقلّدانشان حجّت است. در مسائل علمی هم همین طور است؛ مرز فرضیه، از مرز قضیه علوم متعارفه جداست، مرز قضیه پیش‌فرض و اصول موضوعه، از علوم متعارفه جداست.
بنابراین اصرار بر این است که این دانشگاهها که کنار سفرهٴ دین نشستند و نانِ دین را می‌خورند سکولار نباشند. شما دارید کارِ خدا را بررسی می‌کنید بعد می‌گویید خدا کیست؟! اگر این چشم و گوش است که ﴿أَلَمْ نَجْعَل لَهُ عَیْنَیْنِ ٭ وَلِسَاناً وَشَفَتَیْنِ﴾ ، اگر تجربه است که ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾ ، ما اینها را با قدرت خلق کردیم بعد توسعه هم می دهیم. پس علم را خدا داد، عالِم را خدا داد، معلوم را خدا داد و شما دارید کفران نعمت می‌کنید. معنای اسلامی کردن دانشگاه و علوم این نیست که حوزه درسِ فیزیکی یا شیمی یا کیهان‌شناسی بدهد، آنجا که کار حوزه است ـ به لطف الهی ـ حکیمانه دارد انجام می‌دهد.
قرآن کریم فرمود اینها بسته بودند و ما در شش روز اینها را خلق کردیم. اینکه فرمود شش روز، ممکن است در بازگشایی این رَتْق که به صورت فَتْق در آمده بشود شش روز که ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ﴾. بعد فرمود تنها کارِ اینها نیست بلکه ﴿وَالسَّماءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾ ؛ ما اینها را با قدرت خلق کردیم بعد توسعه هم می¬دهیم. شما می‌بینید الآن هیچ ممکن نیست کسی هم منطقی باشد هم طبیب باشد هم طب بداند هم فیلسوف باشد هم فقیه باشد، البته مردان بزرگ در طول تاریخ کم‌اند ولی هر چه انسان بزرگ و با عظمت باشد نمی‌تواند جامع‌الأطراف باشد. بنابراین اینکه قرآن دارد که ستاره‌ها مشکل راهنمایی شما را حل می‌کنند، خب از زمان و زمین الآن از ستاره دارند کمک می‌گیرند. اینها همه اسلامی است منتها این کسی که قطب‌شناس است و ستاره‌شناس است و جهت‌یاب است و دارد حرکت می‌کند، نانِ دین را می‌خورد ولی سکولار است!
اصرار ما این است که این کار را نکنید [چون] اینکه شما دارید الهی است؛ منتها بحثها دو قسم است: یک بحثهای تعبّدی داریم نظیر صوم و صلات، یک بحثهای توصّلی که اینها جزء واجبهای توصّلی است ـ جزء واجبهای تعبّدی که نیست ـ‌ این توصّلیات را انسان باید به صاحب اصلی‌اش برگرداند، دیگر نگویند که دین برای ما چه چیزی آورده!

تبیین رابطه میان علوم تجربی با حقیقت دین
اینها خیال می‌کنند دین یعنی همین الفاظ [و] همان طوری که امام، اذان و اقامه را تا «السلام علیکم» یادشان داده، این ستاره‌شناسی و جهت‌شناسی هم این طور امام یاد بدهد! اینها خیال می‌کنند دین یعنی این! در حالی که همهٴ این روشهای چهارگانه اسلامی است و همهٴ این روشهای چهارگانه را خدا داد و همهٴ این روشهای چهارگانه حجّت است.
آن روز هم به عرضتان رسید آنجایی که دین تأیید می‌کند و امضا می‌کند بنای عقلا را، از قبیل امضای عقد فضولی نیست، از قبیل تأیید و شاهدِ صِدق یک محقِّق است. بیان ذلک این است که یک وقت کسی فضول است [و] مال مردم را می‌فروشد، اینکه مال مردم را فروخت هیچ نقل و انتقالی صورت نگرفت، با کارِ فضول هیچ مِلکی جابه‌جا نشد؛ نه ﴿أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ﴾ این را می‌گیرد نه ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ . چه کسی به عقد وفا کند؟ چه کسی تسلیم کند؟ چه کسی تحویل بدهد؟ هیچ کس، زیرا مالک که عقد نبست، عاقد [هم] که مالک نیست، وقتی مالک گفت: «أجَزْتُ»، این غلط، صحیح می‌شود و وقتی غلط صحیح شد، این عقدِ شناورِ سرگردان، صاحب پیدا می‌کند، می‌شود <عَقْدُهُ>، وقتی <عقدُهُ> شد، ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ آن را می‌گیرد؛ تا مالک نگوید: «أمضیتُ»، این عقد سرگردان است، یک لفظ است، وقتی گفت: «أمضیتُ»، صاحب پیدا می‌کند، وقتی صاحب پیدا کرد، ﴿أَوْفُوا﴾ متوجّه [او] می‌شود می‌گوید: «أیّها الصاحب أوفِ بعقدک» وگرنه قبلاً عقد به مالک، مضاف نبود، پس ما یک بیع فضولی داریم که تا امضای صاحب نیاید این سرگردان و متحیّر است.
آیا آنجا که بنای عقلا را شارع امضا می‌کند، از سنخ امضای یک امر سرگردانِ فضولیِ فضول است یا خیر؟ آنها تمدّن دارند فرهنگ دارند عقل دارند چراغ دارند، برای ما ثابت نیست که این چراغ، خوب واقع را نشان داد یا نداد [اما] وقتی یک شاهد صِدق پیدا کردیم که کارِ امام است، امام می‌گوید که این چراغ به مقصد رسیده است اینها راست می‌گویند و واقع را دیدند، من هم همین کار را می‌کنم [پس] بنای عقلا که با امضای امام سامان می‌پذیرد از سنخ دوم است نه سنخ اول؛ روش تجربی بشرح ایضاً تجریدی بشرح ایضاً.

اسلامی بودن بنیان در علوم تجربی و حجیت آن
می‌گویند اگر شما اطمینان دارید به قول منجِّم، نماز و روزه‌ات می‌تواند مطابق آن باشد، یعنی چه؟ این حجّت شرعی است و شما اطمینان کردید که این آقا منجِّم است و برای او ثابت شده که فلان ماه سَلْخ دارد یا ندارد، فلان روز غرّهٴ شهر است یا نیست. شما می‌دانید او اهل حساب است اهل کتاب است دقیقاً محاسبه می‌کند، خب می‌توانید اطمینان پیدا کنید، وقتی اطمینان پیدا کردید برای شما حجّت شرعی است. بنابراین امضای بنای عقلا از سنخ امضای عقد فضولی نیست که روش عقلا، شیء سرگردانی باشد. درست است عقلا در بعضی از موارد اشتباه می‌کنند ولی در بسیاری از موارد به حق می‌رسند، این تمدّنهای بشری است که شارع مقدس آن را امضا کرده [مثلاً] در بخشهای وسیعی در معاملات حرفِ تازه‌ای نیاورده، البته آن حرف هم، حرف شارع مقدس است منتها از درون برخاست.
متأسفانه این روایت مرسَل است و هنوز سند پیدا نشده: مرحوم طریحی در مجمع‌البحرین نقل می‌کند که «قال علیٌّ(علیه السلام) العقلُ شرعٌ مِن داخل و الشرع عقلٌ مِن داخل» . این از غرر روایات ماست منتها حالا با خود نهج‌البلاغه هم بی‌مِهری شده و اخیراً ـ به لطف الهی ـ مسانیدش برای ما روشن شده وگرنه همین طور رها بود. غررالحکم و دررالکلم هم بشرح ایضاً، غررالحکم و دررالکلم خلئی است که باید ملأ بشود؛ این همه بیانات نورانی حضرت امیر در غررالحکم و دررالکلم سرگردان است، کسی باید سند آنها را پیدا کند و برای آنها ذکر بکند؛ بخشی از آنها از نهج‌البلاغه رفته به غررالحکم و دررالکلم. غرض آن است که این از بیانات نورانی منسوب به حضرت امیر(سلام الله علیه) است که «العقل شرعٌ من داخل». شما می‌بینید دهها رشتهٴ معاملاتی است که شارع حرف جدیدی نیاورد، همان حرفهایی است که از درون مردم به گوش مردم رساند، البته آن هم حرفِ شرع است.

معنای جاودانگی و کهن بودن قرآن
بنابراین این دانشگاه عزیز ما باید بداند که در کنار سفرهٴ قرآ‌ن نشسته است و نباید بگوید قرآن چیست، برای اینکه عالِم و علم و معلوم هر سه کار خداست و این نانِ خدا را دارد می‌خورد و منکر است مثل آن ماهی که در آب غرق است و می‌گوید آب چیست! شما در اسلام و در دین غرقید می‌گویید دین چیست. قرآن کریم فرمود ما این ستاره‌ها را برای اینکه در راه نمانید [قرار دادیم، برای اینکه] نه در دریا غرق بشوید نه بین ‌الأرض و السماء پَرت بشوید نه وقتی به کُرهٴ مریخ رفتید مشکل داشته باشید. فرمود ما این را چراغ قرار دادیم: ﴿وَعَلاَمَاتٍ وِبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ﴾ ؛ حالا آن روز فقط قافله‌های بیابان استفاده می‌کردند.
وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) درباره قرآن فرمود: «یَجری ... کما تجری الشمس و القمر» . مگر شما که الآن سنّتان چهل سال یا هشتاد سال است، یک وقت شد بگویید ما از این آفتاب خسته شدیم الآن هشتاد سال است آن را می‌بینیم؟! این هر روز دارد به شما نور می‌دهد مشکل شما را حل می‌کند؛ فرمود جریان قرآن جریان شمس و قمر است. این کلمهٴ جَرْیْ که در المیزان آمده از همین حدیث نورانی گرفته شده؛ «مِن باب الجری» یعنی <مِن باب التطبیق>. خب،

تبیین اصول کلی به وسیله قرآن و استفاده فروع از این اصول
اگر قرآن این است، آن روز فرمود رهبری قافله‌ها را این ستاره‌ها به عهده می‌گیرند. الآن شما نگاه کنید اینها همین که شاسی را فشار دادند، خودشان حالا احتیاطاً نمی‌خوابند؛ این مثل رادیو کار می‌کند، شما وقتی رادیو روشن کردی این خودش برایتان می‌خواند، وقتی این هواپیما را روشن کردی او خودش می‌رود چون بر اساس جهت می¬رود، شما این را به سَمت غرب بردی، به سَمت فلان ستاره حرکت کرد و دارد حرکت می‌کند، این می‌شود: ﴿وَعَلاَمَاتٍ وِبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 25:44

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن