- 735
- 1000
- 1000
- 1000
ابعاد حماسه زیارت اربعین، جلسه دوم
سخنرانی از حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع «ابعاد حماسه زیارت اربعین»، جلسه دوم، سال 1395
در مورد راز محبت اباعبدالله الحسین(ع) باید خیلی اندیشه کرد. من همیشه عادت دارم دین را خیلی عقلانی تبیین کنیم. مگر اینکه آدم در یک استثناهایی به جایی برسد که هیچ توجیه عقلانی ندارد و فقط یک اتفاق الهی و معنوی و نورانی است که طبیعتاً باید اسمش را معجزه گذاشت. معجزه امور خارقالعادهای است که طبق قوانین عادی زندگی بشر قابل توجیه و تبیین نباشد. پیامبران الهی میتوانستند معجزاتی را انجام بدهند. البته معجزه با سحر و جادو متفاوت است.
محبت اباعبدالله الحسین در دلها به دلیل مظلومیتش نیست. مظلوم در عالم زیاد داریم. به دلیل اینکه حضرت مجروح شدند، نیست. کسانی که اینگونه جراحتها بر بدنشان وارد شده باشد و بعد به شهادت رسیده باشند در طول تاریخ کم نیستند. به دلیل اینکه سر از بدن مطهرشان جدا شده و خانوادهشان به اسیری رفتند نیست. ما حتی کسانی را داریم که خانواده آنها در وضع بدتری به اسارت رفتند. ما نمیخواهیم مبالغه آمیز برخورد کنیم. به دلیل اینکه یک خانواده آنجا به شهادت رسیدند، در اشعار مشهور است: «من که داغ شش برادر دیدهام» یک خانواده به شهادت رسیدند، مگر کم در تاریخ کسانی اینطور به شهادت رسیدند؟ حتی اعضای خانواده خودمان برایشان اینطور اتفاقی بیافتد، نمیتوانیم اینقدر متأثر شویم و دیگران را اینقدر متأثر بکنیم. علت متأثر شدن ما برای امام حسین یک امر عادی نیست. برای اینکه ظرفیت یک مصیبت در وجود انسان بماند چند سال است؟
بنده پدرم را از دست دادم. فکر میکردم همیشه برای ایشان داغدار باشم. همه همینطور فکر میکنند. خیلی متأثر شده بودم. ولی بعد دیدم میگویند: خاک سرد میکند. چرا برای امام حسین این اتفاق نمیافتد؟ حتی برای شهدای دفاع مقدس، مادر شهیدی میگفت: من دو تا شهید دادم. یاد شهدای خودم میافتم نشاط پیدا میکنم. اندوهی را که اول داشتم الآن ندارم. نسبت به ابا عبدالله الحسین اینطور نیستم. سؤال میکرد که چرا فرق میکند؟ مگر هردو شهید نشدند؟ درست است مقام امام بالاتر است و فرزند من در برابر امام حسین هیچی نیست. ولی چرا اندوه من کم نمیشود؟
حتی یک سری توجیهات عرفانی در مورد کربلا وجود دارد. امام حسین به لقاء الله رسید. یاران امام حسین به اوج مقام معنوی رسیدند. همان کسانی که این حرفها را میزنند، چند دقیقه بعد پای روضه اشک میریزند. یک اتفاق خیلی عجیب است. عزاداری و سوختن برای امام حسین اختیاری نیست. برنامه ریزی شده نیست.
تبلیغات ما، ذاکران اهلبیت، شعرها و روضهخوانیها به هیچ وجه عامل این سوز و گداز نیست. یعنی ما اگر اینقدر هنرمند بودیم و میتوانستیم با تبلیغات افراد را برانگیخته کنیم در خیلی از موارد دیگر از تبلیغات استفاده میکردیم. اثر تبلیغ کوتاه مدت است. تکرارش زننده است. قصهی اباعبدالله الحسین اینطور نیست که عادت فرهنگی باشد. مردم سیزده بدر صحرا میروند اما برایش نمیسوزند. هستی خودشان را در سیزده بدر تقدیم مردم نمیکنند! اتفاقهایی که شما در اربعین میبینید.
در مورد راز محبت اباعبدالله الحسین(ع) باید خیلی اندیشه کرد. من همیشه عادت دارم دین را خیلی عقلانی تبیین کنیم. مگر اینکه آدم در یک استثناهایی به جایی برسد که هیچ توجیه عقلانی ندارد و فقط یک اتفاق الهی و معنوی و نورانی است که طبیعتاً باید اسمش را معجزه گذاشت. معجزه امور خارقالعادهای است که طبق قوانین عادی زندگی بشر قابل توجیه و تبیین نباشد. پیامبران الهی میتوانستند معجزاتی را انجام بدهند. البته معجزه با سحر و جادو متفاوت است.
محبت اباعبدالله الحسین در دلها به دلیل مظلومیتش نیست. مظلوم در عالم زیاد داریم. به دلیل اینکه حضرت مجروح شدند، نیست. کسانی که اینگونه جراحتها بر بدنشان وارد شده باشد و بعد به شهادت رسیده باشند در طول تاریخ کم نیستند. به دلیل اینکه سر از بدن مطهرشان جدا شده و خانوادهشان به اسیری رفتند نیست. ما حتی کسانی را داریم که خانواده آنها در وضع بدتری به اسارت رفتند. ما نمیخواهیم مبالغه آمیز برخورد کنیم. به دلیل اینکه یک خانواده آنجا به شهادت رسیدند، در اشعار مشهور است: «من که داغ شش برادر دیدهام» یک خانواده به شهادت رسیدند، مگر کم در تاریخ کسانی اینطور به شهادت رسیدند؟ حتی اعضای خانواده خودمان برایشان اینطور اتفاقی بیافتد، نمیتوانیم اینقدر متأثر شویم و دیگران را اینقدر متأثر بکنیم. علت متأثر شدن ما برای امام حسین یک امر عادی نیست. برای اینکه ظرفیت یک مصیبت در وجود انسان بماند چند سال است؟
بنده پدرم را از دست دادم. فکر میکردم همیشه برای ایشان داغدار باشم. همه همینطور فکر میکنند. خیلی متأثر شده بودم. ولی بعد دیدم میگویند: خاک سرد میکند. چرا برای امام حسین این اتفاق نمیافتد؟ حتی برای شهدای دفاع مقدس، مادر شهیدی میگفت: من دو تا شهید دادم. یاد شهدای خودم میافتم نشاط پیدا میکنم. اندوهی را که اول داشتم الآن ندارم. نسبت به ابا عبدالله الحسین اینطور نیستم. سؤال میکرد که چرا فرق میکند؟ مگر هردو شهید نشدند؟ درست است مقام امام بالاتر است و فرزند من در برابر امام حسین هیچی نیست. ولی چرا اندوه من کم نمیشود؟
حتی یک سری توجیهات عرفانی در مورد کربلا وجود دارد. امام حسین به لقاء الله رسید. یاران امام حسین به اوج مقام معنوی رسیدند. همان کسانی که این حرفها را میزنند، چند دقیقه بعد پای روضه اشک میریزند. یک اتفاق خیلی عجیب است. عزاداری و سوختن برای امام حسین اختیاری نیست. برنامه ریزی شده نیست.
تبلیغات ما، ذاکران اهلبیت، شعرها و روضهخوانیها به هیچ وجه عامل این سوز و گداز نیست. یعنی ما اگر اینقدر هنرمند بودیم و میتوانستیم با تبلیغات افراد را برانگیخته کنیم در خیلی از موارد دیگر از تبلیغات استفاده میکردیم. اثر تبلیغ کوتاه مدت است. تکرارش زننده است. قصهی اباعبدالله الحسین اینطور نیست که عادت فرهنگی باشد. مردم سیزده بدر صحرا میروند اما برایش نمیسوزند. هستی خودشان را در سیزده بدر تقدیم مردم نمیکنند! اتفاقهایی که شما در اربعین میبینید.
تاکنون نظری ثبت نشده است