- 27434
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 30 سوره بقره
سخنرانی حجتالاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره بقره - آیه 30
وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئِکَةِ إِنّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمآءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّى أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
ترجمه
و هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم که در زمین جانشینى قرار دهم. فرشتگان گفتند: آیا کسى را در زمین قرار مى دهى که در آن فساد کند و خونها بریزد؟ در حالى که ما با حمد و ستایش تو، ترا تنزیه و تقدیس مى کنیم. خداوند فرمود: همانا من چیزى مى دانم که شما نمى دانید.
در آیه ى قبل خواندیم که خداوند، همهى مواهب زمین را براى انسان آفریده است. در این آیه و آیات بعد، مسأله خلافت انسان در زمین مطرح مىشود که نگرانى فرشتگان از فسادهاى بشر و توضیح و توجیه خداوند و سجده آنان در برابر نخستین انسان را به دنبال دارد.
فرشتگان، یا از طریق اخبار الهى و یا مشاهدهى انسانهاى قبل از حضرت آدم (ع) در عوالم دیگر یا در همین عالم و یا به خاطر پیش بینى صحیحى که از انسان خاکى و مادّى آنها داشتند، خونریزى و فساد انسان را پیشبینى مىکردند.
گرچه همهى انسانها، استعداد خلیفه خدا شدن را دارند، امّا همه خلیفه خدا نیستند. چون برخى از آنها با رفتار خود به اندازهاى سقوط مىکنند که از حیوان هم پست تر مىشوند. چنانکه قرآن مىفرماید: «اُولئِکَ کَالاَنعام بل هُم اَضل»
قرارگاه این خلیفه، زمین است، ولى لیاقت او تا «قاب قوسین او ادنى» مىباشد.
به دیگران اجازه دهید سؤال کنند. خداوند به فرشتگان اذن داد تا سؤال کنند و گرنه ملائک، بدون اجازه حرف نمى زنند و فرشتگان مىدانستند که براى هر آفریدهاى، هدفى عالى در کار است.
سؤال: چرا خداوند در آفرینش انسان، موضوع را با فرشتگان مطرح کرد؟
پاسخ: انسان، مخلوق ویژه اى است که ساخت مادّى او به بهترین قوام بوده: «اَحسنَ تَقویم» و در او روح خدایى دمیده شده و بعد از خلقت او خداوند به خود تبریک گفته است: «فَتَبارَکَ اللّه»
سؤال: خدایى که دائماً حاضر، ناظر و قیّوم است چه نیازى به جانشین و خلیفه دارد؟
پاسخ: اوّلاً جانشینى انسان نه به خاطر نیاز و عجز خداوند است، بلکه این مقام به خاطر کرامت و فضیلت رتبه انسانیّت است. ثانیاً نظام آفرینش بر اساس واسطه هاست. یعنى با اینکه خداوند مستقیماً قادر بر انجام هر کارى است، ولى براى اجراى امور، واسطه هایى را قرار داده که نمونههایى را بیان مىکنیم:
* با اینکه مدبّر اصلى اوست: «الَلّهُ الّذى... یدبّر» لکن فرشتگان را مدبّر هستى قرار داده است. «فالمدبّرات أمراً»
* با اینکه شفا بدست اوست؛ «فهو یشفین» امّا در عسل شفا قرار داده است. «فیه شفاء»
* با اینکه علم غیب مخصوص اوست؛ «انّما الغیب للّه» لکن بخشى از آن را براى بعضى از بندگان صالحش ظاهر مىکند. «الاّ مَن ارتضى من رسول»
پس انسان مى تواند جانشین خداوند شود و اطاعت او همچون اطاعت از خداوند باشد. «مَن یَطَعُ الرّسول فقد أطاع اللّه» و بیعت با او نیز به منزله ى بیعت با خداوند باشد. «اِنَّ الَّذین یُبایِعونَکَ... انَّما یبایعون اللّه»و محبّت به او مثل محبّت خدا باشد. «مَن اَحَبَّکُم فَقَد اَحَبَّ اللّه»
براى قضاوت دربارهى موجودات، باید تمام خیرات و شرور آنها را کنار هم گذاشت و نباید زود قضاوت کرد. فرشتگان خود را دیدند که تسبیح و حمد آنها بیشتر از انسان است. ابلیس نیز خود را مىبیند و مىگوید: من از آتشم و آدم از خاک و زیر بار نمىرود. امّا خداوند متعال مجموعه را مىبیند که انسان بهتر است و مىفرماید: «اِنّى اَعَلمُ مالا تَعلََمون»
پیامها:
1- خداوند ابتدا اسباب زندگى را براى انسان فراهم کرد، سپس او را آفرید. «خلق لکم ما فى الارض جَمیعاً ... اِذقالَ رَبُُکَ لِلمَلائِکَه»
2- آفرینش ملائکه، قبل از آدم بوده است. زیرا خداوند آفریدن انسان را با آنان در میان گذاشت.
3- انتصاب خلیفه و جانشین و حاکم الهى، تنها به دست خداست. «انّى جاعَلُ فِى الارضِ خَلیفَة»
4- انسان، جانشین دائمى خداوند در زمین است. «جاعل»
5 - انسان مىتواند اشرف مخلوقات و لایق مقام خلیفةاللهى باشد. «جاعِلُ فِى الاَرض خَلیفة»
6- ملائکه، فساد و خونریزى را کار دائمى انسان مىدانستند. «یفسد... و یسفکَ»
7- حاکم و خلیفه الهى باید عادل باشد، نه فاسد و فاسق. خلیفه نباید «یفسد فى الاَرض» باشد.
8 - طرح لیاقتِ خود، اگر بر اساس حسادت نباشد، مانعى ندارد. «و نحَنُ نُسَِبّحُ بِحَمدِکَ وَ نُقَدَّسُ لَک»
9- عبادت و تسبیح در فضاى آرام، تنها ملاک و معیار لیاقت نیست. «نحنُ نسبّح»
10- به خاطر انحراف یا فساد گروهى، نباید جلوى امکان رشد دیگران گرفته شود. با آنکه خداوند مىدانست گروهى از انسانها فساد مى کنند، امّا نعمت آفرینش را از همه سلب نکرد.
11- مطیع و تسلیم بودن با سؤال کردن براى رفع ابهام منافاتى ندارد. «أتجعلُ فیها»
12- خداوند فساد و خونریزى انسان را مردود ندانست، لکن مصلحت مهم تر و شایستگى و برترى انسان را طرح نمود. «انى اَعلَمُ ما لاتعلمون»
13- توقّع نداشته باشید همهى مردم بى چون و چرا، سخن یا کار شما را بپذیرند. زیرا فرشتگان نیز از خدا سؤال مى کنند. «قالوا أتجعل فیها»
14- علوم و اطلاعات فرشتگان، محدود است. «مالا تعلمون»
منبع: پایگاه درسهایی از قرآن
وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئِکَةِ إِنّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمآءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّى أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
ترجمه
و هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم که در زمین جانشینى قرار دهم. فرشتگان گفتند: آیا کسى را در زمین قرار مى دهى که در آن فساد کند و خونها بریزد؟ در حالى که ما با حمد و ستایش تو، ترا تنزیه و تقدیس مى کنیم. خداوند فرمود: همانا من چیزى مى دانم که شما نمى دانید.
در آیه ى قبل خواندیم که خداوند، همهى مواهب زمین را براى انسان آفریده است. در این آیه و آیات بعد، مسأله خلافت انسان در زمین مطرح مىشود که نگرانى فرشتگان از فسادهاى بشر و توضیح و توجیه خداوند و سجده آنان در برابر نخستین انسان را به دنبال دارد.
فرشتگان، یا از طریق اخبار الهى و یا مشاهدهى انسانهاى قبل از حضرت آدم (ع) در عوالم دیگر یا در همین عالم و یا به خاطر پیش بینى صحیحى که از انسان خاکى و مادّى آنها داشتند، خونریزى و فساد انسان را پیشبینى مىکردند.
گرچه همهى انسانها، استعداد خلیفه خدا شدن را دارند، امّا همه خلیفه خدا نیستند. چون برخى از آنها با رفتار خود به اندازهاى سقوط مىکنند که از حیوان هم پست تر مىشوند. چنانکه قرآن مىفرماید: «اُولئِکَ کَالاَنعام بل هُم اَضل»
قرارگاه این خلیفه، زمین است، ولى لیاقت او تا «قاب قوسین او ادنى» مىباشد.
به دیگران اجازه دهید سؤال کنند. خداوند به فرشتگان اذن داد تا سؤال کنند و گرنه ملائک، بدون اجازه حرف نمى زنند و فرشتگان مىدانستند که براى هر آفریدهاى، هدفى عالى در کار است.
سؤال: چرا خداوند در آفرینش انسان، موضوع را با فرشتگان مطرح کرد؟
پاسخ: انسان، مخلوق ویژه اى است که ساخت مادّى او به بهترین قوام بوده: «اَحسنَ تَقویم» و در او روح خدایى دمیده شده و بعد از خلقت او خداوند به خود تبریک گفته است: «فَتَبارَکَ اللّه»
سؤال: خدایى که دائماً حاضر، ناظر و قیّوم است چه نیازى به جانشین و خلیفه دارد؟
پاسخ: اوّلاً جانشینى انسان نه به خاطر نیاز و عجز خداوند است، بلکه این مقام به خاطر کرامت و فضیلت رتبه انسانیّت است. ثانیاً نظام آفرینش بر اساس واسطه هاست. یعنى با اینکه خداوند مستقیماً قادر بر انجام هر کارى است، ولى براى اجراى امور، واسطه هایى را قرار داده که نمونههایى را بیان مىکنیم:
* با اینکه مدبّر اصلى اوست: «الَلّهُ الّذى... یدبّر» لکن فرشتگان را مدبّر هستى قرار داده است. «فالمدبّرات أمراً»
* با اینکه شفا بدست اوست؛ «فهو یشفین» امّا در عسل شفا قرار داده است. «فیه شفاء»
* با اینکه علم غیب مخصوص اوست؛ «انّما الغیب للّه» لکن بخشى از آن را براى بعضى از بندگان صالحش ظاهر مىکند. «الاّ مَن ارتضى من رسول»
پس انسان مى تواند جانشین خداوند شود و اطاعت او همچون اطاعت از خداوند باشد. «مَن یَطَعُ الرّسول فقد أطاع اللّه» و بیعت با او نیز به منزله ى بیعت با خداوند باشد. «اِنَّ الَّذین یُبایِعونَکَ... انَّما یبایعون اللّه»و محبّت به او مثل محبّت خدا باشد. «مَن اَحَبَّکُم فَقَد اَحَبَّ اللّه»
براى قضاوت دربارهى موجودات، باید تمام خیرات و شرور آنها را کنار هم گذاشت و نباید زود قضاوت کرد. فرشتگان خود را دیدند که تسبیح و حمد آنها بیشتر از انسان است. ابلیس نیز خود را مىبیند و مىگوید: من از آتشم و آدم از خاک و زیر بار نمىرود. امّا خداوند متعال مجموعه را مىبیند که انسان بهتر است و مىفرماید: «اِنّى اَعَلمُ مالا تَعلََمون»
پیامها:
1- خداوند ابتدا اسباب زندگى را براى انسان فراهم کرد، سپس او را آفرید. «خلق لکم ما فى الارض جَمیعاً ... اِذقالَ رَبُُکَ لِلمَلائِکَه»
2- آفرینش ملائکه، قبل از آدم بوده است. زیرا خداوند آفریدن انسان را با آنان در میان گذاشت.
3- انتصاب خلیفه و جانشین و حاکم الهى، تنها به دست خداست. «انّى جاعَلُ فِى الارضِ خَلیفَة»
4- انسان، جانشین دائمى خداوند در زمین است. «جاعل»
5 - انسان مىتواند اشرف مخلوقات و لایق مقام خلیفةاللهى باشد. «جاعِلُ فِى الاَرض خَلیفة»
6- ملائکه، فساد و خونریزى را کار دائمى انسان مىدانستند. «یفسد... و یسفکَ»
7- حاکم و خلیفه الهى باید عادل باشد، نه فاسد و فاسق. خلیفه نباید «یفسد فى الاَرض» باشد.
8 - طرح لیاقتِ خود، اگر بر اساس حسادت نباشد، مانعى ندارد. «و نحَنُ نُسَِبّحُ بِحَمدِکَ وَ نُقَدَّسُ لَک»
9- عبادت و تسبیح در فضاى آرام، تنها ملاک و معیار لیاقت نیست. «نحنُ نسبّح»
10- به خاطر انحراف یا فساد گروهى، نباید جلوى امکان رشد دیگران گرفته شود. با آنکه خداوند مىدانست گروهى از انسانها فساد مى کنند، امّا نعمت آفرینش را از همه سلب نکرد.
11- مطیع و تسلیم بودن با سؤال کردن براى رفع ابهام منافاتى ندارد. «أتجعلُ فیها»
12- خداوند فساد و خونریزى انسان را مردود ندانست، لکن مصلحت مهم تر و شایستگى و برترى انسان را طرح نمود. «انى اَعلَمُ ما لاتعلمون»
13- توقّع نداشته باشید همهى مردم بى چون و چرا، سخن یا کار شما را بپذیرند. زیرا فرشتگان نیز از خدا سؤال مى کنند. «قالوا أتجعل فیها»
14- علوم و اطلاعات فرشتگان، محدود است. «مالا تعلمون»
منبع: پایگاه درسهایی از قرآن
کاربر مهمان
کاربر مهمان