- 130
- 1000
- 1000
- 1000
جنگ فقر و غنا در ادبیات قرآن و اهلبیت علیهم السلام، 3
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین محسن قنبریان با موضوع "جنگ فقر و غنا در ادبیات قرآن و اهلبیت علیهم السلام"، جلسه سوم: جنگ استضعاف و استکبار در دنیای ما، سال 1404
اصیل ترین واقعیت های عالم توحید، ایمان و حق است. این ها اصیل ترین واقعیت های عالم اند و مقابل این ها هم شرک، کفر و باطل هست. چیزی اصیل تر از ایمان در عالم نیست. اما بین حق و باطل صورت ها و مراتب مختلفی هست و با هم تبیین می کنند، حق و باطل در لحظه اول با هم جنگ نمی کنند. لحظه جنگ وقتی هست که شرک لباس ظلم و تبعیض بر تن خودش می کند. پس این کفر هست که تبدیل به جنگ شد. وقتی که او یک قدرت سیاسی یا قدرت اقتصادی پیدا کرده بود، جنگ شد، وقتی ظلم کرد، وقتی جور ورزید، وقتی تبعیض کرد و استثمار کرد ویژه خواری کرد جنگ ایجاد شد. جنگ اصلش بالاصاله برای ظلم هست و برای استکبار و استضعاف است بالتبع، البته برای ایمانم هست و برای کفر هم هست اما آنجا خودشان با هم ابتدا جنگی ندارند، یعنی مواجهه ندارند اما احتجاج دارند که دلیل معجزه است. مناظره هست تا به یک مرحله ای می رسد که دیگر جنگ می شود. پس جنگ وقتی است که این قدرت و ظلم ها آمده اند. امیرالمومنین سلام الله علیه در نهج البلاغه شریف در خطبه 43 می فرماید: پس از آنکه، جریر ابن عبد الله البجلى را به سفارت نزد معاویه فرستاد، اصحابش اشارت کردند که براى نبرد با مردم شام مهیا شود، فرمود: اگر با مردم شام بسیج نبرد کنم، در حالى که جریر نزد آنهاست، راه آشتى را به روى آنان بستن است، و از راه خیر -اگر آهنگ آن داشته باشند- باز داشتن. ولى من براى جریر زمانى معین کرده ام که بیش از آن در شام نماند، مگر آنکه، فریبش دهند یا خود عصیان ورزد. نظر من تأنى و پرهیز از شتابکارى است، شما نیز راه مدارا در پیش گیرید. البته، اگر خود را مهیاى نبرد هم داشته باشید، مخالفتى ندارم. من همه جوانب این کار را بر رسیده ام و برون و درون آن بازجسته ام. بیش از دو راه در پیش نداریم، یا جنگ با اینان یا کافر شدن به آنچه محمد (صلی الله علیه وآله) آورده است. آن مرد (عثمان) بر امت حکومت کرد و بدعتهاى چندى نهاد که سبب شد تا مردم چیزهایى بگویند و گفتند. و از او به خشم آمدند و تغییرش دادند. برای مهدویت پر تکرار ترین جمله این است که زمین را پر از عدل و داد می کند چرا نگفته پر از دین می کند؟ اگرچه قسط و عدل متعلق به دین است، اما اینجور نیست که دین اصیل و مهم نباشد. قسط و عدل متعلق به دین است اما هزار سال است که امت اسلامی برای قسط و عدل دعا می کند که خدای او بیاید و زمین را پر از قسط و عدل می کند. تا قسط و عدل نیایند، دین نمی آید. این جنگ باید صورت بگیرد تا دنیا پر از دین شود. ممکن است دنیا پر از دین بازی باشد ولی پر از دین نیست. پر از دین وقتی می شود که قبلش پر از قسط و عدل شده باشد و دین واقعی پشت سر این می آید. در محیط قسط و عدل است که انسان ها می توانند رشد کنند به مقامات عالی بشری برسند و کمال انسانی خودشان را به دست آورند. قسط و عدل یک مقدمه واجب برای کمال انسان است. ایمان و کفر در لحظه عدل و ظلم جنگشان در می گیرد از طرفی هم جنگ استضعاف و استکبار و اقامه قسط موجب پر شدن عالم از دین می شود. امیرالمومنین می فرمایند جامعه وقتی مقدس می شود که ضعیف بتواند بدون لکنت حقش را از فقیر بگیرد. جنگ و نزاع امیرالمومنین حتی در حوزه سرپرستی و ولایت اجتماعی، ولایت سیاسی صرفا برای خود ولایت است. ولایت که یکی از شریف ترین ارزش های اسلامی است، توحید هم برای عدالت می خواهد. ولایت جای درست اگر قرار بگیرد ابزاریست برای عدالت اجتماعی و ولایت طریقی است برای رساندن جامعه به قسط و عدل اجتماعی و بعدش هم رساندن به کمالات عالی انسانی. پس علی بن ابی طالب حکومت و سرپرستی سیاسی اجتماعی را برای قسط و عدالت می خواهد، اما طرف مقابلش نه حکومت را برای حکومت می خواهد. ما الان در قطعه ای از تاریخ هستیم که جنگ، جنگ فقر و غناست به قول روشنفکرانمان شمال جهانی با جنوب جهانی. برای این قطعه گل عالم که اسمش منطقه اسلامیست طرح دارند. دعوای استکبار و استضعاف است.
اصیل ترین واقعیت های عالم توحید، ایمان و حق است. این ها اصیل ترین واقعیت های عالم اند و مقابل این ها هم شرک، کفر و باطل هست. چیزی اصیل تر از ایمان در عالم نیست. اما بین حق و باطل صورت ها و مراتب مختلفی هست و با هم تبیین می کنند، حق و باطل در لحظه اول با هم جنگ نمی کنند. لحظه جنگ وقتی هست که شرک لباس ظلم و تبعیض بر تن خودش می کند. پس این کفر هست که تبدیل به جنگ شد. وقتی که او یک قدرت سیاسی یا قدرت اقتصادی پیدا کرده بود، جنگ شد، وقتی ظلم کرد، وقتی جور ورزید، وقتی تبعیض کرد و استثمار کرد ویژه خواری کرد جنگ ایجاد شد. جنگ اصلش بالاصاله برای ظلم هست و برای استکبار و استضعاف است بالتبع، البته برای ایمانم هست و برای کفر هم هست اما آنجا خودشان با هم ابتدا جنگی ندارند، یعنی مواجهه ندارند اما احتجاج دارند که دلیل معجزه است. مناظره هست تا به یک مرحله ای می رسد که دیگر جنگ می شود. پس جنگ وقتی است که این قدرت و ظلم ها آمده اند. امیرالمومنین سلام الله علیه در نهج البلاغه شریف در خطبه 43 می فرماید: پس از آنکه، جریر ابن عبد الله البجلى را به سفارت نزد معاویه فرستاد، اصحابش اشارت کردند که براى نبرد با مردم شام مهیا شود، فرمود: اگر با مردم شام بسیج نبرد کنم، در حالى که جریر نزد آنهاست، راه آشتى را به روى آنان بستن است، و از راه خیر -اگر آهنگ آن داشته باشند- باز داشتن. ولى من براى جریر زمانى معین کرده ام که بیش از آن در شام نماند، مگر آنکه، فریبش دهند یا خود عصیان ورزد. نظر من تأنى و پرهیز از شتابکارى است، شما نیز راه مدارا در پیش گیرید. البته، اگر خود را مهیاى نبرد هم داشته باشید، مخالفتى ندارم. من همه جوانب این کار را بر رسیده ام و برون و درون آن بازجسته ام. بیش از دو راه در پیش نداریم، یا جنگ با اینان یا کافر شدن به آنچه محمد (صلی الله علیه وآله) آورده است. آن مرد (عثمان) بر امت حکومت کرد و بدعتهاى چندى نهاد که سبب شد تا مردم چیزهایى بگویند و گفتند. و از او به خشم آمدند و تغییرش دادند. برای مهدویت پر تکرار ترین جمله این است که زمین را پر از عدل و داد می کند چرا نگفته پر از دین می کند؟ اگرچه قسط و عدل متعلق به دین است، اما اینجور نیست که دین اصیل و مهم نباشد. قسط و عدل متعلق به دین است اما هزار سال است که امت اسلامی برای قسط و عدل دعا می کند که خدای او بیاید و زمین را پر از قسط و عدل می کند. تا قسط و عدل نیایند، دین نمی آید. این جنگ باید صورت بگیرد تا دنیا پر از دین شود. ممکن است دنیا پر از دین بازی باشد ولی پر از دین نیست. پر از دین وقتی می شود که قبلش پر از قسط و عدل شده باشد و دین واقعی پشت سر این می آید. در محیط قسط و عدل است که انسان ها می توانند رشد کنند به مقامات عالی بشری برسند و کمال انسانی خودشان را به دست آورند. قسط و عدل یک مقدمه واجب برای کمال انسان است. ایمان و کفر در لحظه عدل و ظلم جنگشان در می گیرد از طرفی هم جنگ استضعاف و استکبار و اقامه قسط موجب پر شدن عالم از دین می شود. امیرالمومنین می فرمایند جامعه وقتی مقدس می شود که ضعیف بتواند بدون لکنت حقش را از فقیر بگیرد. جنگ و نزاع امیرالمومنین حتی در حوزه سرپرستی و ولایت اجتماعی، ولایت سیاسی صرفا برای خود ولایت است. ولایت که یکی از شریف ترین ارزش های اسلامی است، توحید هم برای عدالت می خواهد. ولایت جای درست اگر قرار بگیرد ابزاریست برای عدالت اجتماعی و ولایت طریقی است برای رساندن جامعه به قسط و عدل اجتماعی و بعدش هم رساندن به کمالات عالی انسانی. پس علی بن ابی طالب حکومت و سرپرستی سیاسی اجتماعی را برای قسط و عدالت می خواهد، اما طرف مقابلش نه حکومت را برای حکومت می خواهد. ما الان در قطعه ای از تاریخ هستیم که جنگ، جنگ فقر و غناست به قول روشنفکرانمان شمال جهانی با جنوب جهانی. برای این قطعه گل عالم که اسمش منطقه اسلامیست طرح دارند. دعوای استکبار و استضعاف است.
تاکنون نظری ثبت نشده است