- 35
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 86 تا 89 سوره آلعمران
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 86 تا 89 سوره آلعمران"
مراد از هدایت عامه و هدایت پاداشی پروردگار
ایجاد کشش و علاقه از جانب خداوند برای مبارزان با نفس امّاره
ماهیّت توبه الی الله و مراحل آن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقُّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ ﴿86﴾ أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النّاسِ أَجْمَعینَ ﴿87﴾ خالِدینَ فیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ ﴿88﴾ إِلَّا الَّذینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ ﴿89﴾
مراد از هدایت عامه و هدایت پاداشی پروردگار
هدایت خدا به عنوان هدایت تشریعی این عام است؛ شامل همه انسانها است که ﴿هُدًى لِّلنَّاسِ﴾ است و هیچ انسانی نیست که از هدایت عامه الهی برخوردار نباشد و اگر آن هدایت عامه به آن انسان نرسید تکلیف هم در آنجا نیست و اگر کسی این هدایت الهی را پذیرفت و به دنبال این هدایت حرکت کرد، آنگاه هدایت پاداشی نصیبش میشود به عنوان توفیق، به عنوان فراهم کردن وسایل بیرون، به عنوان ایجاد کشش و گرایش در درون و مانند آن و اگر عمداً هدایت الهی را پشتسر گذاشت و اعتنا نکرد آن هدایت پاداشی نصیبش نمیشود [و] آن شخص به حال خود واگذار خواهد شد، با همان هدایت اولی باید که خود را نجات بدهد.
آیات مربوط به هدایت پاداش درباره صالحان و تبهکاران
آیاتی که مربوط به نفی هدایت پاداشی از تبهکاران است در بحث قبل گذشت که خداوند چگونه افرادی را که هدایت کرده، عقل داده وحی فرستاده، حجت بر آنها تمام شده [ولی] معذلک کفر ورزیدند، چگونه آنها را هدایت بکند یعنی هدایت پاداشی و هرگز خدا این گروه تبهکار را راهنمایی نمیکند، چه اینکه در سورهٴ «صف» فرمود: ﴿فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ﴾ ؛ چون اینها اهل زیغ و انحراف شدند، خدا قلب اینها را منحرف کرد یعنی اینها را به حال خود واگذاشت، این ازاغه بعدی یک وصف وجودی نیست که خداوند کسی را گمراه بکند، بلکه یک امر سلبی است همین که توفیق را برداشت و فیض را نرساند میشود ازاغه.
در قبال این آیات یاد شده که ناظر به سلب هدایت پاداشی ازتبهکاران است، آیات فراوانی است که هدایت پاداشی را برای صالحان تثبیت میکند، نظیر آنچه در پایان سوره «عنکبوت» آمده ﴿وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ﴾ با اینکه خداوند با همه است ﴿هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ﴾ آن معیت قیومیه نسبت به کل، محقق است؛ اما یک معیت خاصه است که مخصوص مردان با احسان است که ﴿وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ﴾ یا در بخشهای دیگر قرآن فرمود: ﴿یَهْدی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ﴾ این ﴿یَهْدی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ﴾ این همان هدایت پاداشی است که در سوره «مائده» آیه شانزده آمده است ﴿یَهْدی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ﴾ چه اینکه در سورهٴ «مریم» آیه 76 این¬چنین است ﴿وَ یَزیدُ اللّهُ الَّذینَ اهْتَدَوْا هُدًی وَ الْباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوابًا وَ خَیْرٌ مَرَدًّا﴾ یعنی خداوند کسانی را که مهتدی باشند و مهتدی شدند، هدایت آنها را اضافه میکند. یا در سورهٴ 47 که به نام مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، آیه هفده این¬چنین آمده است که ﴿وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدًی وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ﴾ اینگونه از آیات، در بخش هدایت پاداشی فراوان هست که اگر کسی مهتدی شد، خداوند او را هدایت میکند ﴿مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ﴾ یا ﴿إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا﴾ که در سوره «نور» هست و مانند آن.
ایجاد کشش و علاقه از جانب خداوند برای مبارزان با نفس اماره
پرسش: ...
پاسخ: آن اذن تکوینی است وگرنه اذن تشریعی را که خداوند به همه داد نه تنها اذن داد، بلکه امر کرد.
پرسش: ...
پاسخ: اذن، آنجا گاهی اذن نمیدهد یعنی تکویناً اذن نمیدهد با اینکه تشریعاً نه تنها اذن داد، بلکه واجب کرده است؛ کششی، حوصلهای، علاقهای به دین پیدا نمیکند این شخص فقط با فکر باید مسئله را باید بفهمد یعنی راهنما راه را نشان میدهد، بهشت و جهنم را هم نشان میدهد و این شخص حالی در او نیست که این راه را طی کند.
پرسش: ...
پاسخ: ایمان را چرا، تکویناً که لایق ایمان هستند همگان، لذا برابر با آن لیاقت تکوینی هدایت تشریعی آمده است که ﴿إِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ﴾ اما یک گرایش زائدی را خداوند ایجاد بکند که این شخص دلش برای ایمان بتپد اینچنین نیست، شوقی داشته باشد اینچنین نیست، این شوق را خدا به هر کس نمیدهد [و] فقط به کسانی میدهد که اوایل با نفس مبارزه کردند، مقداری این راه را با سختی طی کردند، آنگاه بعد از اینکه مقداری از این راه را طی کردند خدا پاداشی که میدهد میفرماید: ﴿وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدًی﴾ ، ﴿وَ یَزیدُ اللّهُ الَّذینَ اهْتَدَوْا هُدًی وَ الْباقِیاتُ الصّالِحاتُ﴾ کذا و کذا.
پرسش: ...
پاسخ: سختی اولیه برای همه علی السواء است، اینطور نیست که خداوند یک عده را برای اصل ایمان موفق نکند، برای اینکه فطرت را به همین منظور به همه داد [و] آن گرایش را به همین منظور به همگان داد، آن نفس ملهمه را که ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ را به همین منظور به همه داد، هیچ کس نیست که در نهان و نهادش علاقه به خدا نباشد، لذا هر مولودی با همین فطرت توحیدی خلق میشود ولی اگر در جبهه جهاد اکبر شخص در جنگ با هوس اسیر شد، آنگاه خود او را با همان سرمایههای اولی رها میکنند، خب.
پس آیاتی که در این زمینه هست دو قسمت است: یک قسمت آیاتی است که میفرماید اگر کسی با داشتن نصاب لازم حجت عمداً دین را پشتسر گذاشت خداوند آن هدایت پاداشی را نصیبش نمیکند ﴿کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ﴾ و مانند آن.
طایفه دیگر، آیاتی است که میفرماید اگر کسی به آن هدایت ابتدایی احترام گذاشت و هدایت ابتدایی را عمل کرد، آنگاه خداوند پاداشی که به او میدهد این است که هدایتش را افزوده میکند وسایلش را فراهم میکند که میشود یک سبب تکوینی به عنوان توفیق، ایصال مطلوب و مانند آن.
ماهیت توبه الی الله و مراحل آن
توبه هم از تکالیف شرعیه است یعنی خداوند یکی از چیزهایی که در متن دین واجب کرده است توبه است تا آنها که اصلاً وارد دین نبودند توبه کنند و دین را بپذیرند و آنهایی که وارد دین بودند ولی ـ معاذ الله ـ مرتد شدند، دوباره برگردند. این یک بحث کلامی است، گرچه در چهار مسئله از مسائل فقهی توبه مرتد فطری پذیرفته نمیشود، ظاهراً اگر آن مرتد مرد باشد ولی از نظر بحث کلامی توبه همگان چه مرتد فطری چه ملی، چه زن چه مرد مقبول است یعنی از نظر بحث بهشت و جهنم توبه مقبول است؛ اما از نظر بحث طهارت و غیر طهارت و امثال ذلک از آن احکام اربعه، این در فقه گفتند مقبول نیست اگر ارتدادش فطری باشد و مرتد مرد باشد. خب، خود توبه جزء وظایف دین است که در متن دین آمده، مشکل کار این است که هر توبهای که عبد دارد محفوف به دو توبه خداست، توبهای که عبد دارد یعنی رجوع به مولا دارد، خداوند بعد از اینکه این عبد به سراغ او بازگشت، کرد لطفش را شامل این بنده میکند توبه او را قبول میکند که ﴿هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾ این توبه عن العبد است که با کلمه تجاوز همراه است ﴿هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾ یعنی یتجاوز عن سیئاتهم این توبه معروف است یعنی اول انسان تبهکار توبه میکند که توبه عبد است الی المولی، دوم توبه مولا است عن العبد، که از سیئاتش تجاوز میکند.
پرسش: ...
پاسخ: درست است؛ اما توبه چه کسی قبول میشود و در چه مقطعی قبول میشود آن هم اگر ـ انشاءالله ـ بحث به آنجا رسید خواهد آمد که ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ﴾ اما آنهایی که با تسویف، توبهها را گذاشتند تا نزدیک مرگ، توبه آنها مقبول نیست یا خدا الزامی ندارد. الآن بحث در این است که التوبة ما هی؟ توبه هر وقتی که عبد توبه میکند الی الله هر توبهای که بنده دارد محفوف به دو توبهای است از خدا که یکیاش معروف است و دومی را هم قرآن تفهیم کرد. آن توبه خدا که معروف است که خدا با آن توبه، تواب است این است که وقتی عبد عاصی، توبه کرد الی الله، تاب الی الله خداوند «یتوب عن العبد» یعنی یتجاوز عن سیئاته این توبهای است که عبد دارد، آن توبهای است که خدا دارد و این معروف است که خدا تواب رحیم است و این توبه لاحق است یعنی بعد از توبه عبد، توبه خدا لاحق توبه عبد است. توبه یعنی رجوع «تاب» یعنی رجع یا رجوع عبد الی المولی است یا رجوع لطف مولا است الی العبد او عن العبد یا علی العبد. عمده آن توبه قبلی است؛ اول خدا باید توبه کند علی العبد تا عبد آبق توبه کند الی الله تا خداوند توبه داشته باشد عن العبد، عمده آن توبه اول است. توبه اخیر یک امر ضروری است؛ هیچ ممکن نیست بندهای بگوید خدا و جواب نشنود، مگر اینکه وقتش بگذرد که عندالاحتضار بگوید و مانند آن که اصلاً تخصصاً خارج است نه تخصیصاً، چون عندالاحتضار تکلیف رخت برمیبندد، به همان دلیل که دیگر نماز عندالاحتضار نه بر خود محتضر واجب است، نه قضای او بر ولیّ. احتضار نه به این معنا که هنوز زنده است، احتضار به این معنا که حضرت الملائکه و این دارد از دالان دنیا به دالان آخرت منتقل میشود، برزخ را دید که دیگر هیچ درکی نسبت به دنیا ندارد که آن لحظه، لحظه تکلیف نیست، آن لحظه وقتی آثار قیامت را میبیند از ترس مؤمن میشود، آن نافع نیست اگر در وقتی که مکلف موظف به توبه است توبه کرد، یقیناً خدا قبول میکند این به نحو موجبه کلیه است که ﴿یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ﴾ تواب رحیم است، به عنوان موجبه کلیه و بدون تخصیص و اگر در جایی توبه را خدا قبول نکرد آن تخصصاً خارج است وگرنه خدا، خلف وعده نمیکند.
مهمترین قسمت توبه، توبه پروردگار بر عبد
عمده این توبه اول است که توبه الله است علی العبد تا عبد توبه کند الی الله تا خدا توبه کند عن العبد، مهم آن توبه علی العبد است این توبه یعنی ریزش لطف بر بالای سر بنده که در بنده میل ناله و دعا پیدا بشود، میل زاری و اشک ریختن پیدا بشود آن مهم است آن را به همه نمیدهد، نه وعده داد به همه نه دلیلی اقامه شده که حتماً خدا باید این کار را بکند. در آن باره است که میفرماید: ﴿ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا﴾ این توبه اول خداست که خدا لطفش شامل حال عدهای میشود تا اینها برگردند ﴿ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا﴾ این رجوع اولی لطف خدا علی العبد، همان ریزش لطف است بر بالای سر عبد که این عبد به هوش بیاید و شوق اشک ریختن پیدا کند، این نصیب همه نیست البته.
پرسش: ...
پاسخ: بله؛ در همین این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که دارد ﴿یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ﴾ این با کلمه «عن» است که نشانه تجاوز است یعنی یتجاوز عن سیئاتهم و قبول هم در متن.
پرسش: ...
پاسخ: بله آن توبه ابتدایی است، این ﴿لَقَدْ تابَ اللّهُ عَلَی النَّبِیِّ﴾ این توبه ابتدایی است وگرنه وجود مبارک حضرت ذنبی نداشت که توبه کند تا آن توبه سوم که توبه عن العبد است شاملاش بشود ﴿لَقَدْ تابَ اللّهُ عَلَی النَّبِیِّ﴾ نه عن النبی، اما نسبت به معصیت¬کارها که توبه میکنند خداوند ﴿یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِِ﴾ یعنی «یتجاوز عن سیئاتهم» عمده آن توبه اول است که لطف خدا شامل حال کسی بشود تا این شخص برگردد، این نه برهان عقلی اقامه شد که بر خدا واجب است که بر تمام معصیت¬کارها این لطفش را نازل کند، نه چنین وعدهای کتاب و سنت به ما دادند. این است که انسانی که معصیت کرد به حال خود رهاست، فقط با همان آن سرمایههای اولی یعنی با فطرت، با همان ادله، با همان موعظههایی که میشنود، با همان نصایحی که دوستان میکنند، با آن کتابهایی که میخواند فقط با همین ابزار باید راه برود؛ اما در درونش چشمهای بجوشد که او اشک بریزد این نصیبش نمیشود، اینجاست که گاهی میبینید اراده ضعیف است، گاهی میبینید بعضی مرددند آیا توبه کنند یا توبه نکنند، برایشان بسیار دشوار است و امثال ذلک.
عناد و لجاجت بعضی در برابر خدا و پیامبر
پرسش: ...
پاسخ: اگر یک عده ﴿ثُمَّ کَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ﴾ و امثال ذلک شدند، آنها خودشان بالصراحه به پیامبرشان میگویند: ﴿سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظینَ﴾ خداوند هم بر این تسویه صحه میگذارد و خبر میدهد ﴿سَواءٌ عَلَیْهِمْ ءَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ﴾ حرف آنها خیلی تند است، میگویند چه ما را موعظه بکنی و چه اصلاً تو سِمت وعظ نباشی ما حرفت را نمیپذیریم، به قدری لجوج و عنودند که نمیگویند «سواء علینا أ وعظت او لم تعظ»؛ چه موعظه کنی چه موعظه نکنی [بلکه] میگویند ﴿قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظینَ﴾ اصلاً جزء موعظه کنندهها نباشی، نه هستی و ما را موعظه نمیکنی، اصلاً این سِمَت را در عالم نداری به پیامبرش میگفتند. اینها کسانی هستند که به سوء اختیارشان به جایی رسیدند که ﴿فَطُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ﴾ و مانند آن. ولی افراد عادی اینها هیچ التزامی در کار نیست که شوقی، علاقهای به بازگشت در اینها پیدا بشود، اینها به همان سرمایههای اولی دارند زندگی میکنند. آن سرمایههای اولی مایه تمام شدن حجت خداست و تکلیف شرعی بر اینها منجز است، با همان سرمایهها. اینها میدانند و حجت خدا هم بر اینها تمام است، میخواهند راه را طی کنند برایشان سخت است. وقتی این راه آسان میشود که آن توبه اولی از طرف خدا بر اینها ریزش کند که ﴿ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا﴾ آن را خدا به همه وعده نداد، عقل هم هرگز ناطق نیست چنین توبه ابتدایی بر خدا لازم است.
علاقه و خواست پروردگار به توبه انسان و تلاش گنهکاران برای مقابله با آن
پرسش: ...
پاسخ: گاهی داشتن فرزند صالح، دعای مؤمنینی، دعای بزرگان، کار خیری که بعضی از بستگان آنها کردند، آبا و اجداد کرامی که داشتند منشأیی در این جهات باید راه پیدا کند تا اینکه این شخص مشمول آن لطف خاص بشود و خب ذات اقدس الهی هم که حکیم است مشیئت او براساس حکمت است [و] گزاف کار نمیکند، لذا خودش را معرفی کرد که ما میخواهیم بر شما توبه بفرستیم؛ اما دیگران چیز دیگر میطلبند. آیه 26 و 27 سوره «نساء» این است که ﴿یُریدُ اللّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ﴾؛ خدا میخواهد این کار را بکند ﴿یَتُوبَ عَلَیْکُمْ﴾ نه «عنکم» ﴿وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ﴾ میداند که چه کسی تبهکار است و مشیئتش هم حکیمانه است ﴿وَ اللّهُ یُریدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ﴾ این جمله را باز، بار دوم ذکر فرمود که شد تکرار؛ اما ﴿وَ یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمیلُوا مَیْلاً عَظیمًا﴾ دیگران شما را به سمت دیگر میکشند، خدا میخواهد بر شما توبه کند لطف بفرستد [و] به مقدار لازم لطف فرستاد، روحی به شما داد که گناه برای او سمّ است. مثل اینکه هیچ انسانی به دنیا نمیآید که مواد مخدر به حال او سودمند باشد، هیچ بشری هر کودکی که به دنیا میآید سالم به دنیا میآید. اگر شیرینی، مواد خوب شیر و مانند آن را به این کودک بدهید بدن جذب میکند؛ اما همان اوایل سمّ بدهی این بدن جذب نمیکند، هیچ کودکی طوری به دنیا نمیآید که سمّ با مزاج او سازگار باشد؛ اما در اثر تربیت غلط، همین که نوجوان شد و جوان شد و به مواد مخدر مبتلا شد طوری است که از این مواد سمّی، همان لذت را میبرد که یک انسان سالم از عسل لذت میبرد. این بدن را با سمّ، عادت داد و شد یک مار و عقرب. هیچ انسانی نیست که گناه با فطرت او سازگار باشد، این سمّ است گناه را قبول نمیکند هیچ انسانی هیچ کودکی براساس تربیت بد این گناه را این سمّ را بر این بدن تحمیل میکنند بر این روح و آنچه در نهان هر کسی هست به نام فطرت، این از درون فریاد میزند که من این را نمیطلبم؛ منتها این را زنده به گور کردند، اعدام نکردند یعنی این فطرت را دفن کردند، بر این قبر فطرتی که زنده است و مقبور است نشستند [و] بساط عیش به پا کردند، لذا او همواره ناله میزند، هر کسی با آن فطرت خلق شده است، با الهام خلق شده است عقل او را راهنمایی میکند وحی او را تأیید میکند، اینها سرمایههای اولیه است؛ اما آن لذتی که باید از مناجات ببرد، این¬طور نیست آن در همه نیست و در روایاتی که آمده خداوند چگونه میگیرد این است که فرمود ما لذت مناجاتمان را از این شخص گرفتیم، او نمیداند که ما چگونه او را عقاب کردیم و بدترین کیفر این است که خدا لذت مناجات با خود را از کسی بگیرد، خب این به عنوان موجبه جزئیه به افراد داده میشود.
پرسش: ...
پاسخ: نه؛ آسان بودن و سهل بودن و زودتر به ثمر رسیدن و بهتر بارور شدنش موقوف بر آن لطف مجدد است وگرنه آن اندازه که برهان عقلی اقتضا میکند، همان سرمایههای اولی است یعنی فطرت از درون، عقل از درون، وحی از بیرون همه اینها حجت است ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾ میشود؛ اما آن شوقی که انسان دلش برای مناجات بتپد آن را خدا به همه نمیدهد و لازم هم نیست لا عقلاً و لا نقلاً، اگر نبود کار دشوار است و خیلیها در این جنگ شکست میخورند، لذا فرمود: ﴿وَ اللّهُ یُریدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ﴾ اما ﴿وَ یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمیلُوا مَیْلاً عَظیمًا﴾ این¬چنین است.
باز بودن راه توبه برای کافران و معاندان و منافقان
عمده آن توبه اول است، لذا فرمود: ﴿کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْمًا﴾ خب ما چگونه لطفمان را شامل حال کسانی بکنیم که حجت بالغه بر اینها قیام کرد، اینها اول فهمیده ایمان آوردند شهادت دادند که پیامبر، حق است معجزات پیامبر را دیدند بعد در اثر آن مقامهای جاه¬طلبی و مقامات دنیا، کفر ورزیدند خب ما چگونه اینها را هدایت کنیم: ﴿کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقُّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ﴾، ﴿کَیْفَ یَهْدِی﴾ یعنی «کیف یهدی هدایة ثانیه» وگرنه اگر هدایت اول نبود که آنها ایمان نمیآوردند که، آنها شهادت نمیدادند که، بینات برای آنها کافی نبود که فرمود اینها سه راه را پشتسر گذاشتند، عمداً آمدند کفر ورزیدند، خب خدا چگونه اینها را هدایت بکند یعنی هدایت پاداشی و هدایت ثانیه؛ اما راه باز است، لذا در عین حال که اینها را با غلاظ و شداد تهدید میکند، میفرماید: ﴿کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقُّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ﴾ این گروه ایمان نیاوردند ﴿وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ ٭ أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النّاسِ أَجْمَعینَ خالِدینَ فیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ ٭ إِلاَّ الَّذینَ تابُوا﴾ همینها هم راهشان باز است؛ منتها با دشواری، این با سختی این راه را باید طی کند ﴿إِلاَّ الَّذینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ﴾ این آیه مضمونش یا شبیه به این مضمون در موارد دیگر، نظیر سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آمده، درباره منافقین. آیهٴ 144 به بعد که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ أَ تُریدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطانًا مُبینًا ٭ إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ اْلأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیرًا ٭ إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا﴾ با اینکه ﴿فِی الدَّرْکِ اْلأَسْفَلِ مِنَ النّارِ﴾ اند؛ اما راه باز است ولی خیلی سخت است ﴿إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللّهِ وَ أَخْلَصُوا دینَهُمْ لِلّهِ فَأُولئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللّهُ الْمُؤْمِنینَ أَجْرًا عَظیمًا﴾.
پرسش: ...
پاسخ: توبه که اینها حکم انشاء است به لسان اخبار، چون توبه واجب است دیگر ﴿تُوبُوا إِلَی اللّهِ﴾ امر شده، واجب است؛ منتها گاهی دارد ﴿آمِنُواْ بِاللّهِ﴾ گاهی دارد بهشت برای مؤمنین است، گاهی دارد ﴿تُوبُوا إِلَی اللّهِ جَمیعًا﴾ گاهی دارد بهشت برای تائبین است اخبار است و در واقع انشاء است، اینها همه امر و نهی است در حقیقت، آن امرش است ﴿تُوبُوا إِلَی اللّهِ جَمیعًا﴾ امر کرده.
پرسش: ...
پاسخ: نه؛ آن وجوب فقهی دارد، وجوب کلامی دارد. مشابه این مضمون در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش قبلاً گذشت، از آیهٴ 159 به بعد که آنجا دارد ﴿إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنّاهُ لِلنّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ ٭ إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوّابُ الرَّحیمُ﴾، آنگاه ﴿إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللّه﴾ که توبه آنها مقبول نیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
مراد از هدایت عامه و هدایت پاداشی پروردگار
ایجاد کشش و علاقه از جانب خداوند برای مبارزان با نفس امّاره
ماهیّت توبه الی الله و مراحل آن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقُّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ ﴿86﴾ أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النّاسِ أَجْمَعینَ ﴿87﴾ خالِدینَ فیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ ﴿88﴾ إِلَّا الَّذینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ ﴿89﴾
مراد از هدایت عامه و هدایت پاداشی پروردگار
هدایت خدا به عنوان هدایت تشریعی این عام است؛ شامل همه انسانها است که ﴿هُدًى لِّلنَّاسِ﴾ است و هیچ انسانی نیست که از هدایت عامه الهی برخوردار نباشد و اگر آن هدایت عامه به آن انسان نرسید تکلیف هم در آنجا نیست و اگر کسی این هدایت الهی را پذیرفت و به دنبال این هدایت حرکت کرد، آنگاه هدایت پاداشی نصیبش میشود به عنوان توفیق، به عنوان فراهم کردن وسایل بیرون، به عنوان ایجاد کشش و گرایش در درون و مانند آن و اگر عمداً هدایت الهی را پشتسر گذاشت و اعتنا نکرد آن هدایت پاداشی نصیبش نمیشود [و] آن شخص به حال خود واگذار خواهد شد، با همان هدایت اولی باید که خود را نجات بدهد.
آیات مربوط به هدایت پاداش درباره صالحان و تبهکاران
آیاتی که مربوط به نفی هدایت پاداشی از تبهکاران است در بحث قبل گذشت که خداوند چگونه افرادی را که هدایت کرده، عقل داده وحی فرستاده، حجت بر آنها تمام شده [ولی] معذلک کفر ورزیدند، چگونه آنها را هدایت بکند یعنی هدایت پاداشی و هرگز خدا این گروه تبهکار را راهنمایی نمیکند، چه اینکه در سورهٴ «صف» فرمود: ﴿فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ﴾ ؛ چون اینها اهل زیغ و انحراف شدند، خدا قلب اینها را منحرف کرد یعنی اینها را به حال خود واگذاشت، این ازاغه بعدی یک وصف وجودی نیست که خداوند کسی را گمراه بکند، بلکه یک امر سلبی است همین که توفیق را برداشت و فیض را نرساند میشود ازاغه.
در قبال این آیات یاد شده که ناظر به سلب هدایت پاداشی ازتبهکاران است، آیات فراوانی است که هدایت پاداشی را برای صالحان تثبیت میکند، نظیر آنچه در پایان سوره «عنکبوت» آمده ﴿وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ﴾ با اینکه خداوند با همه است ﴿هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ﴾ آن معیت قیومیه نسبت به کل، محقق است؛ اما یک معیت خاصه است که مخصوص مردان با احسان است که ﴿وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ﴾ یا در بخشهای دیگر قرآن فرمود: ﴿یَهْدی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ﴾ این ﴿یَهْدی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ﴾ این همان هدایت پاداشی است که در سوره «مائده» آیه شانزده آمده است ﴿یَهْدی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ﴾ چه اینکه در سورهٴ «مریم» آیه 76 این¬چنین است ﴿وَ یَزیدُ اللّهُ الَّذینَ اهْتَدَوْا هُدًی وَ الْباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوابًا وَ خَیْرٌ مَرَدًّا﴾ یعنی خداوند کسانی را که مهتدی باشند و مهتدی شدند، هدایت آنها را اضافه میکند. یا در سورهٴ 47 که به نام مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، آیه هفده این¬چنین آمده است که ﴿وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدًی وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ﴾ اینگونه از آیات، در بخش هدایت پاداشی فراوان هست که اگر کسی مهتدی شد، خداوند او را هدایت میکند ﴿مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ﴾ یا ﴿إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا﴾ که در سوره «نور» هست و مانند آن.
ایجاد کشش و علاقه از جانب خداوند برای مبارزان با نفس اماره
پرسش: ...
پاسخ: آن اذن تکوینی است وگرنه اذن تشریعی را که خداوند به همه داد نه تنها اذن داد، بلکه امر کرد.
پرسش: ...
پاسخ: اذن، آنجا گاهی اذن نمیدهد یعنی تکویناً اذن نمیدهد با اینکه تشریعاً نه تنها اذن داد، بلکه واجب کرده است؛ کششی، حوصلهای، علاقهای به دین پیدا نمیکند این شخص فقط با فکر باید مسئله را باید بفهمد یعنی راهنما راه را نشان میدهد، بهشت و جهنم را هم نشان میدهد و این شخص حالی در او نیست که این راه را طی کند.
پرسش: ...
پاسخ: ایمان را چرا، تکویناً که لایق ایمان هستند همگان، لذا برابر با آن لیاقت تکوینی هدایت تشریعی آمده است که ﴿إِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ﴾ اما یک گرایش زائدی را خداوند ایجاد بکند که این شخص دلش برای ایمان بتپد اینچنین نیست، شوقی داشته باشد اینچنین نیست، این شوق را خدا به هر کس نمیدهد [و] فقط به کسانی میدهد که اوایل با نفس مبارزه کردند، مقداری این راه را با سختی طی کردند، آنگاه بعد از اینکه مقداری از این راه را طی کردند خدا پاداشی که میدهد میفرماید: ﴿وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدًی﴾ ، ﴿وَ یَزیدُ اللّهُ الَّذینَ اهْتَدَوْا هُدًی وَ الْباقِیاتُ الصّالِحاتُ﴾ کذا و کذا.
پرسش: ...
پاسخ: سختی اولیه برای همه علی السواء است، اینطور نیست که خداوند یک عده را برای اصل ایمان موفق نکند، برای اینکه فطرت را به همین منظور به همه داد [و] آن گرایش را به همین منظور به همگان داد، آن نفس ملهمه را که ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ را به همین منظور به همه داد، هیچ کس نیست که در نهان و نهادش علاقه به خدا نباشد، لذا هر مولودی با همین فطرت توحیدی خلق میشود ولی اگر در جبهه جهاد اکبر شخص در جنگ با هوس اسیر شد، آنگاه خود او را با همان سرمایههای اولی رها میکنند، خب.
پس آیاتی که در این زمینه هست دو قسمت است: یک قسمت آیاتی است که میفرماید اگر کسی با داشتن نصاب لازم حجت عمداً دین را پشتسر گذاشت خداوند آن هدایت پاداشی را نصیبش نمیکند ﴿کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ﴾ و مانند آن.
طایفه دیگر، آیاتی است که میفرماید اگر کسی به آن هدایت ابتدایی احترام گذاشت و هدایت ابتدایی را عمل کرد، آنگاه خداوند پاداشی که به او میدهد این است که هدایتش را افزوده میکند وسایلش را فراهم میکند که میشود یک سبب تکوینی به عنوان توفیق، ایصال مطلوب و مانند آن.
ماهیت توبه الی الله و مراحل آن
توبه هم از تکالیف شرعیه است یعنی خداوند یکی از چیزهایی که در متن دین واجب کرده است توبه است تا آنها که اصلاً وارد دین نبودند توبه کنند و دین را بپذیرند و آنهایی که وارد دین بودند ولی ـ معاذ الله ـ مرتد شدند، دوباره برگردند. این یک بحث کلامی است، گرچه در چهار مسئله از مسائل فقهی توبه مرتد فطری پذیرفته نمیشود، ظاهراً اگر آن مرتد مرد باشد ولی از نظر بحث کلامی توبه همگان چه مرتد فطری چه ملی، چه زن چه مرد مقبول است یعنی از نظر بحث بهشت و جهنم توبه مقبول است؛ اما از نظر بحث طهارت و غیر طهارت و امثال ذلک از آن احکام اربعه، این در فقه گفتند مقبول نیست اگر ارتدادش فطری باشد و مرتد مرد باشد. خب، خود توبه جزء وظایف دین است که در متن دین آمده، مشکل کار این است که هر توبهای که عبد دارد محفوف به دو توبه خداست، توبهای که عبد دارد یعنی رجوع به مولا دارد، خداوند بعد از اینکه این عبد به سراغ او بازگشت، کرد لطفش را شامل این بنده میکند توبه او را قبول میکند که ﴿هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾ این توبه عن العبد است که با کلمه تجاوز همراه است ﴿هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾ یعنی یتجاوز عن سیئاتهم این توبه معروف است یعنی اول انسان تبهکار توبه میکند که توبه عبد است الی المولی، دوم توبه مولا است عن العبد، که از سیئاتش تجاوز میکند.
پرسش: ...
پاسخ: درست است؛ اما توبه چه کسی قبول میشود و در چه مقطعی قبول میشود آن هم اگر ـ انشاءالله ـ بحث به آنجا رسید خواهد آمد که ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ﴾ اما آنهایی که با تسویف، توبهها را گذاشتند تا نزدیک مرگ، توبه آنها مقبول نیست یا خدا الزامی ندارد. الآن بحث در این است که التوبة ما هی؟ توبه هر وقتی که عبد توبه میکند الی الله هر توبهای که بنده دارد محفوف به دو توبهای است از خدا که یکیاش معروف است و دومی را هم قرآن تفهیم کرد. آن توبه خدا که معروف است که خدا با آن توبه، تواب است این است که وقتی عبد عاصی، توبه کرد الی الله، تاب الی الله خداوند «یتوب عن العبد» یعنی یتجاوز عن سیئاته این توبهای است که عبد دارد، آن توبهای است که خدا دارد و این معروف است که خدا تواب رحیم است و این توبه لاحق است یعنی بعد از توبه عبد، توبه خدا لاحق توبه عبد است. توبه یعنی رجوع «تاب» یعنی رجع یا رجوع عبد الی المولی است یا رجوع لطف مولا است الی العبد او عن العبد یا علی العبد. عمده آن توبه قبلی است؛ اول خدا باید توبه کند علی العبد تا عبد آبق توبه کند الی الله تا خداوند توبه داشته باشد عن العبد، عمده آن توبه اول است. توبه اخیر یک امر ضروری است؛ هیچ ممکن نیست بندهای بگوید خدا و جواب نشنود، مگر اینکه وقتش بگذرد که عندالاحتضار بگوید و مانند آن که اصلاً تخصصاً خارج است نه تخصیصاً، چون عندالاحتضار تکلیف رخت برمیبندد، به همان دلیل که دیگر نماز عندالاحتضار نه بر خود محتضر واجب است، نه قضای او بر ولیّ. احتضار نه به این معنا که هنوز زنده است، احتضار به این معنا که حضرت الملائکه و این دارد از دالان دنیا به دالان آخرت منتقل میشود، برزخ را دید که دیگر هیچ درکی نسبت به دنیا ندارد که آن لحظه، لحظه تکلیف نیست، آن لحظه وقتی آثار قیامت را میبیند از ترس مؤمن میشود، آن نافع نیست اگر در وقتی که مکلف موظف به توبه است توبه کرد، یقیناً خدا قبول میکند این به نحو موجبه کلیه است که ﴿یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ﴾ تواب رحیم است، به عنوان موجبه کلیه و بدون تخصیص و اگر در جایی توبه را خدا قبول نکرد آن تخصصاً خارج است وگرنه خدا، خلف وعده نمیکند.
مهمترین قسمت توبه، توبه پروردگار بر عبد
عمده این توبه اول است که توبه الله است علی العبد تا عبد توبه کند الی الله تا خدا توبه کند عن العبد، مهم آن توبه علی العبد است این توبه یعنی ریزش لطف بر بالای سر بنده که در بنده میل ناله و دعا پیدا بشود، میل زاری و اشک ریختن پیدا بشود آن مهم است آن را به همه نمیدهد، نه وعده داد به همه نه دلیلی اقامه شده که حتماً خدا باید این کار را بکند. در آن باره است که میفرماید: ﴿ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا﴾ این توبه اول خداست که خدا لطفش شامل حال عدهای میشود تا اینها برگردند ﴿ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا﴾ این رجوع اولی لطف خدا علی العبد، همان ریزش لطف است بر بالای سر عبد که این عبد به هوش بیاید و شوق اشک ریختن پیدا کند، این نصیب همه نیست البته.
پرسش: ...
پاسخ: بله؛ در همین این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که دارد ﴿یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ﴾ این با کلمه «عن» است که نشانه تجاوز است یعنی یتجاوز عن سیئاتهم و قبول هم در متن.
پرسش: ...
پاسخ: بله آن توبه ابتدایی است، این ﴿لَقَدْ تابَ اللّهُ عَلَی النَّبِیِّ﴾ این توبه ابتدایی است وگرنه وجود مبارک حضرت ذنبی نداشت که توبه کند تا آن توبه سوم که توبه عن العبد است شاملاش بشود ﴿لَقَدْ تابَ اللّهُ عَلَی النَّبِیِّ﴾ نه عن النبی، اما نسبت به معصیت¬کارها که توبه میکنند خداوند ﴿یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِِ﴾ یعنی «یتجاوز عن سیئاتهم» عمده آن توبه اول است که لطف خدا شامل حال کسی بشود تا این شخص برگردد، این نه برهان عقلی اقامه شد که بر خدا واجب است که بر تمام معصیت¬کارها این لطفش را نازل کند، نه چنین وعدهای کتاب و سنت به ما دادند. این است که انسانی که معصیت کرد به حال خود رهاست، فقط با همان آن سرمایههای اولی یعنی با فطرت، با همان ادله، با همان موعظههایی که میشنود، با همان نصایحی که دوستان میکنند، با آن کتابهایی که میخواند فقط با همین ابزار باید راه برود؛ اما در درونش چشمهای بجوشد که او اشک بریزد این نصیبش نمیشود، اینجاست که گاهی میبینید اراده ضعیف است، گاهی میبینید بعضی مرددند آیا توبه کنند یا توبه نکنند، برایشان بسیار دشوار است و امثال ذلک.
عناد و لجاجت بعضی در برابر خدا و پیامبر
پرسش: ...
پاسخ: اگر یک عده ﴿ثُمَّ کَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ﴾ و امثال ذلک شدند، آنها خودشان بالصراحه به پیامبرشان میگویند: ﴿سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظینَ﴾ خداوند هم بر این تسویه صحه میگذارد و خبر میدهد ﴿سَواءٌ عَلَیْهِمْ ءَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ﴾ حرف آنها خیلی تند است، میگویند چه ما را موعظه بکنی و چه اصلاً تو سِمت وعظ نباشی ما حرفت را نمیپذیریم، به قدری لجوج و عنودند که نمیگویند «سواء علینا أ وعظت او لم تعظ»؛ چه موعظه کنی چه موعظه نکنی [بلکه] میگویند ﴿قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظینَ﴾ اصلاً جزء موعظه کنندهها نباشی، نه هستی و ما را موعظه نمیکنی، اصلاً این سِمَت را در عالم نداری به پیامبرش میگفتند. اینها کسانی هستند که به سوء اختیارشان به جایی رسیدند که ﴿فَطُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ﴾ و مانند آن. ولی افراد عادی اینها هیچ التزامی در کار نیست که شوقی، علاقهای به بازگشت در اینها پیدا بشود، اینها به همان سرمایههای اولی دارند زندگی میکنند. آن سرمایههای اولی مایه تمام شدن حجت خداست و تکلیف شرعی بر اینها منجز است، با همان سرمایهها. اینها میدانند و حجت خدا هم بر اینها تمام است، میخواهند راه را طی کنند برایشان سخت است. وقتی این راه آسان میشود که آن توبه اولی از طرف خدا بر اینها ریزش کند که ﴿ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا﴾ آن را خدا به همه وعده نداد، عقل هم هرگز ناطق نیست چنین توبه ابتدایی بر خدا لازم است.
علاقه و خواست پروردگار به توبه انسان و تلاش گنهکاران برای مقابله با آن
پرسش: ...
پاسخ: گاهی داشتن فرزند صالح، دعای مؤمنینی، دعای بزرگان، کار خیری که بعضی از بستگان آنها کردند، آبا و اجداد کرامی که داشتند منشأیی در این جهات باید راه پیدا کند تا اینکه این شخص مشمول آن لطف خاص بشود و خب ذات اقدس الهی هم که حکیم است مشیئت او براساس حکمت است [و] گزاف کار نمیکند، لذا خودش را معرفی کرد که ما میخواهیم بر شما توبه بفرستیم؛ اما دیگران چیز دیگر میطلبند. آیه 26 و 27 سوره «نساء» این است که ﴿یُریدُ اللّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ﴾؛ خدا میخواهد این کار را بکند ﴿یَتُوبَ عَلَیْکُمْ﴾ نه «عنکم» ﴿وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ﴾ میداند که چه کسی تبهکار است و مشیئتش هم حکیمانه است ﴿وَ اللّهُ یُریدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ﴾ این جمله را باز، بار دوم ذکر فرمود که شد تکرار؛ اما ﴿وَ یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمیلُوا مَیْلاً عَظیمًا﴾ دیگران شما را به سمت دیگر میکشند، خدا میخواهد بر شما توبه کند لطف بفرستد [و] به مقدار لازم لطف فرستاد، روحی به شما داد که گناه برای او سمّ است. مثل اینکه هیچ انسانی به دنیا نمیآید که مواد مخدر به حال او سودمند باشد، هیچ بشری هر کودکی که به دنیا میآید سالم به دنیا میآید. اگر شیرینی، مواد خوب شیر و مانند آن را به این کودک بدهید بدن جذب میکند؛ اما همان اوایل سمّ بدهی این بدن جذب نمیکند، هیچ کودکی طوری به دنیا نمیآید که سمّ با مزاج او سازگار باشد؛ اما در اثر تربیت غلط، همین که نوجوان شد و جوان شد و به مواد مخدر مبتلا شد طوری است که از این مواد سمّی، همان لذت را میبرد که یک انسان سالم از عسل لذت میبرد. این بدن را با سمّ، عادت داد و شد یک مار و عقرب. هیچ انسانی نیست که گناه با فطرت او سازگار باشد، این سمّ است گناه را قبول نمیکند هیچ انسانی هیچ کودکی براساس تربیت بد این گناه را این سمّ را بر این بدن تحمیل میکنند بر این روح و آنچه در نهان هر کسی هست به نام فطرت، این از درون فریاد میزند که من این را نمیطلبم؛ منتها این را زنده به گور کردند، اعدام نکردند یعنی این فطرت را دفن کردند، بر این قبر فطرتی که زنده است و مقبور است نشستند [و] بساط عیش به پا کردند، لذا او همواره ناله میزند، هر کسی با آن فطرت خلق شده است، با الهام خلق شده است عقل او را راهنمایی میکند وحی او را تأیید میکند، اینها سرمایههای اولیه است؛ اما آن لذتی که باید از مناجات ببرد، این¬طور نیست آن در همه نیست و در روایاتی که آمده خداوند چگونه میگیرد این است که فرمود ما لذت مناجاتمان را از این شخص گرفتیم، او نمیداند که ما چگونه او را عقاب کردیم و بدترین کیفر این است که خدا لذت مناجات با خود را از کسی بگیرد، خب این به عنوان موجبه جزئیه به افراد داده میشود.
پرسش: ...
پاسخ: نه؛ آسان بودن و سهل بودن و زودتر به ثمر رسیدن و بهتر بارور شدنش موقوف بر آن لطف مجدد است وگرنه آن اندازه که برهان عقلی اقتضا میکند، همان سرمایههای اولی است یعنی فطرت از درون، عقل از درون، وحی از بیرون همه اینها حجت است ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾ میشود؛ اما آن شوقی که انسان دلش برای مناجات بتپد آن را خدا به همه نمیدهد و لازم هم نیست لا عقلاً و لا نقلاً، اگر نبود کار دشوار است و خیلیها در این جنگ شکست میخورند، لذا فرمود: ﴿وَ اللّهُ یُریدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ﴾ اما ﴿وَ یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمیلُوا مَیْلاً عَظیمًا﴾ این¬چنین است.
باز بودن راه توبه برای کافران و معاندان و منافقان
عمده آن توبه اول است، لذا فرمود: ﴿کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْمًا﴾ خب ما چگونه لطفمان را شامل حال کسانی بکنیم که حجت بالغه بر اینها قیام کرد، اینها اول فهمیده ایمان آوردند شهادت دادند که پیامبر، حق است معجزات پیامبر را دیدند بعد در اثر آن مقامهای جاه¬طلبی و مقامات دنیا، کفر ورزیدند خب ما چگونه اینها را هدایت کنیم: ﴿کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقُّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ﴾، ﴿کَیْفَ یَهْدِی﴾ یعنی «کیف یهدی هدایة ثانیه» وگرنه اگر هدایت اول نبود که آنها ایمان نمیآوردند که، آنها شهادت نمیدادند که، بینات برای آنها کافی نبود که فرمود اینها سه راه را پشتسر گذاشتند، عمداً آمدند کفر ورزیدند، خب خدا چگونه اینها را هدایت بکند یعنی هدایت پاداشی و هدایت ثانیه؛ اما راه باز است، لذا در عین حال که اینها را با غلاظ و شداد تهدید میکند، میفرماید: ﴿کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقُّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ﴾ این گروه ایمان نیاوردند ﴿وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ ٭ أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النّاسِ أَجْمَعینَ خالِدینَ فیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ ٭ إِلاَّ الَّذینَ تابُوا﴾ همینها هم راهشان باز است؛ منتها با دشواری، این با سختی این راه را باید طی کند ﴿إِلاَّ الَّذینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ﴾ این آیه مضمونش یا شبیه به این مضمون در موارد دیگر، نظیر سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آمده، درباره منافقین. آیهٴ 144 به بعد که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ أَ تُریدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطانًا مُبینًا ٭ إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ اْلأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیرًا ٭ إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا﴾ با اینکه ﴿فِی الدَّرْکِ اْلأَسْفَلِ مِنَ النّارِ﴾ اند؛ اما راه باز است ولی خیلی سخت است ﴿إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللّهِ وَ أَخْلَصُوا دینَهُمْ لِلّهِ فَأُولئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللّهُ الْمُؤْمِنینَ أَجْرًا عَظیمًا﴾.
پرسش: ...
پاسخ: توبه که اینها حکم انشاء است به لسان اخبار، چون توبه واجب است دیگر ﴿تُوبُوا إِلَی اللّهِ﴾ امر شده، واجب است؛ منتها گاهی دارد ﴿آمِنُواْ بِاللّهِ﴾ گاهی دارد بهشت برای مؤمنین است، گاهی دارد ﴿تُوبُوا إِلَی اللّهِ جَمیعًا﴾ گاهی دارد بهشت برای تائبین است اخبار است و در واقع انشاء است، اینها همه امر و نهی است در حقیقت، آن امرش است ﴿تُوبُوا إِلَی اللّهِ جَمیعًا﴾ امر کرده.
پرسش: ...
پاسخ: نه؛ آن وجوب فقهی دارد، وجوب کلامی دارد. مشابه این مضمون در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش قبلاً گذشت، از آیهٴ 159 به بعد که آنجا دارد ﴿إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنّاهُ لِلنّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ ٭ إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوّابُ الرَّحیمُ﴾، آنگاه ﴿إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللّه﴾ که توبه آنها مقبول نیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است