- 115
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 71 تا 83 سوره مؤمنون
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 71 تا 83 سوره مؤمنون"
عناصر محوری سوَر مکّی، اصول دین و خطوط کلی فقه و اخلاق و حقوق است.
باید در دعوت تدبّر کنید در دعوا تدبّر کنید تا روشن بشود که دعوت پیغمبر حق است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عن ذِکْرِهِم مُعْرِضُونَ ﴿71﴾ أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَرَاجُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ﴿72﴾ وَإِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿73﴾ وَإِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ ﴿74﴾ وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَکَشَفْنَا مَا بِهِم مِن ضُرٍّ لَّلَجُّوا فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ ﴿75﴾ وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَکَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ ﴿76﴾ حَتَّی إِذَا فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِیدٍ إِذَا هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ ﴿77﴾ وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةً قَلِیلاً مَّا تَشْکُرُونَ ﴿78﴾ وَهُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ﴿79﴾ وَهُوَ الَّذِی یُحیْی وَیُمِیتُ وَلَهُ اخْتِلاَفُ الَّیْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿80﴾ بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ ﴿81﴾ قَالُوا أءِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً ءَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿82﴾ لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَ آبَاؤُنَا هذَا مِن قَبْلُ إِنْ هذا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿83﴾
عناصر محوری سوَر مکّی همان طوری که ملاحظه فرمودید اصول دین و خطوط کلی فقه و اخلاق و حقوق بود. شبههٴ آنها جریان انکار معاد و توحید بود معرفتشناسی آنها هم حس و تجربهٴ حسّی بود. قرآن کریم پنج مانع برای اینها بررسی کرد بر اساس سَبر و تقسیم فرمود هیچ کدام از اینها صلاحیّت مانعیّت ندارند باید در دعوت تدبّر کنید در دعوا تدبّر کنید تا روشن بشود که دعوت پیغمبر حق است حق است ادّعای او هم حق است ما دینی آوردیم که گذشته از اینکه نام خدا و یاد خدا را در شما احیا میکند شما را صاحبنام میکند به شما هویّت میدهد شما را آزاد میکند فرمود: ﴿بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ﴾ شما را نامور میکند صاحبنام میکند شما گمنام بودید الآن نامدار شدید گفتند نه بردهٴ این باش نه بندهٴ آن بندهٴ خدا باش شما صاحبنام شدید گفتند هر گونه بردهداری دیگر ممنوع است شما آزاد شدید ما شما را نامور کردیم نامدار کردیم ﴿بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ﴾ درست است قرآن، ذکرالله است اما تعالیم قرآن شما را هویّت میدهد ما هرگونه رژیم ارباب و رعیتی را از بین بردیم.
جریان ارباب و رعیتیِ مالی که رخت بربست در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» که قبلاً بحثش گذشت فرمود رژیم ارباب و رعیتی حتی بین رهبران دینی و مردم نیست یعنی هیچ کس رعیّت هیچ کس نیست همه بندگان خدایند فرمود ما چنین مکتبی آوردیم آنچه را که مالکان داشتند که دسترنج کارگران و کشاورزان را به غارت میبردند آنکه رخت بربسته شد آنچه را که انبیا آوردند همان هویّتبخشیِ مردم به اینکه مردم بندهٴ خدایند و مطیع دستوران وحیاند و لاغیر. هرگز رهبران دینی هم مردم را به خودشان دعوت نمیکنند علما این طورند صاحبان وحی هم همین طورند در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» که بحثش گذشت آیهٴ 79 این بود فرمود: ﴿ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤْتِیَهُ اللّهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَاداً لِی مِن دُونِ اللّهِ ﴾ هیچ پیغمبری نیامده که بگوید من ارباب شما، شما رعیت من هستید مردم را به خودش دعوت بکند این طور نبود همه آمدند گفتند ما و شما بندگان خداییم پس هیچ کسی مردم را به خود دعوت نمیکند آن که مردم را به خودش دعوت کند این طرفدار رژیم منحوس ارباب و رعیتی است که رخت بربسته است فرمود هیچ پیامبری نیامده ﴿ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَاداً لِی مِن دُونِ اللّهِ ﴾ بلکه خدای سبحان به همهٴ انبیا فرمود ربّانی باشید نه ارباب. ربّانی عالِم ربّانی به کسی میگوید که شدید الربط بالربّ باشد تا فیض را از او دریافت کند و شدید الربط به مردم باشد تا مربّی خوب آنها باشد چنین آدمی میشود عالِم ربّانی کسی که ارتباطش با خدا قوی است ولی رابطهٴ با مردم ندارد راهبانه به سر میبرد عالِم ربّانی نیست ﴿وَلکِن کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَبِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ﴾ حوزهٴ درس دارید، حوزهٴ تألیف دارید، حوزهٴ تدریس دارید، حوزهٴ سخنرانی دارید، معلّم جامعهاید، مدرّس جامعهاید میتوانید عالِم ربّانی باشید در صورتی که ارتباطتان به ربّ باشد پس اگر کسی این دو عنصر محوری را نداشت عالِم ربّانی نیست یعنی شدید الربط به الله و ربّ خود نبود یا شدید الربط بود ولی منزوی بود ﴿بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ﴾ نبود، ﴿بِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ﴾ مردمی نبود مشکل جامعه را حل نکرد این عالِم ربّانی نیست.
خب پس هر گونه رژیم ارباب و رعیتی رخت بربست هیچ کسی بردهٴ کسی تابع کسی نیست مگر اینکه همگان تابع ذات اقدس الهیاند بر اساس این اصل کلّی که رژیم ارباب و رعیتی منحوس شناخته شده چه در مسائل مالی چه در مسائل فکری آنگاه مال در اسلام تقسیم شد فرمود ما شما را صاحبنام کردیم ﴿بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ﴾ که اینها نامدار شدند نامور شدند قبلاً خامِلالذّکر بودند الآن صاحبنام شدند منتها اینها از هویّتشان و نام خودشان صرفنظر کدرند. مطلب دیگر آن است که حق را دین برداشت آن روایتی که چند بار هم از جلد پنج کافی مرحوم کلینی قرائت شد این بود که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن دعای معروفی که مرحوم کلینی در جلد پنج کافی در کتابالمعیشه نقل کرد این است که با این مضمون هست که «اللهمّ بارک لنا فی الخُبز و لا فرّق بیننا و بین الخبز لولا الخبز لما صلّینا و لما صُمْنا و لما ادّینا فرائض ربّنا» عرض کرد خدایا! بین نان مسلمانها و خود مسلمانها فاصله نینداز مستحضرید که منظور از نان همان بحثهای اقتصادی است مالِ مردم است عرض کرد بین مردم و اقتصاد فاصله نینداز زیرا ملّتی که با اقتصادش فاصله داشته باشد با مال فاصله داشته باشد فقیر باشد دینداری آن ملّت مشکل است «لولا الخبز لما صلّینا و لما صُمنا و لما ادّینا فرائض ربّنا» با اینکه خود حضرت و اصحاب خاصّش چند سال در شِعب ابیطالب آن محاصره و تحریم را تجربه کردند وگرنه تودهٴ مردم دینداری آنها با فقر بسیار سخت است این از بیانات نورانی پیغمبر است که مرحوم کلینی نقل کرد بعد فرمود رژیم ارباب و رعیتی به هیچ وجه نیست در روایات هم فراوان آمده است که به اندازهٴ نیاز جامعه ذات اقدس الهی مسائل مالی را تنظیم کرده است بخشی به عنوان انفال است که در اول سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آمده ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ دیگر بیش از این دو نیست یعنی مالِ خداست و مالِ پیغمبر در حقیقت مال مکتب است مال اسلام است بیتالمالِ مسلمین همین را تأمین میکند مال کسی نیست آن که والی مسلمین است در رأس امور مسلمین است باید این را تحصیل کند به عنوان خدمتگزار اسلام حفظ کند به عنوان خدمتگزار اسلام عادلانه توزیع کند به عنوان خدمتگزار اسلام پس هیچ کسی ممنون کسی نیست و سخن از ارباب و رعیتی هم نیست ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ که در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «انفال» است.
بخش دوم بخش مسائل وجوه شرعی است که آن هم در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آیهٴ 41 معروف است که ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا﴾ که باید «انَّ ما» جدا نوشته میشد ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا﴾ متدیّنین ما برابر آیهٴ 41 و روایات و صحیحهای که در ضمن این آمده است از اهل بیت(علیهم السلام) وجوه شرعیشان را ادا میکنند قصد قربت دارند و با قصد قربت این وجوه را ادا میکنند و حوزههای علمیه از اینهایی که مؤدّیان وجوه شرعیاند با قصد قربت با اخلاص میپذیرند آنها هم متقرّباً الی الله میدهند اینها هم از اغنیا و متمکّنین میپذیرند بدون اینکه ارباب و رعیتی در کار باشد بدون اینکه خودشان را وامدار آنها بدانند برای اینکه آنها ممنوناند و میآیند دست مراجع را میبوسند و متقرّباً إلی الله حقّ اسلام را به این رهبران الهی میدهند نه حقّ خودشان را مالی از خودشان به اینها نمیدهند چون این یک پنجم را مالِ اینها نباید دانست اینها امیناند و مأمورند به تأدیه در افراض میآیند مال خدا را به نمایندگان ائمه(علیهم السلام) میپردازند پس دیگر سخن از رژیم ارباب و رعیتی نیست مسئله فیء هم که مربوط به غنائم جنگی است در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» بیان شده آنجا را هم یعنی در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» آیهٴ هفت به این صورت است ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لاَ یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنکُمْ﴾ برای اینکه مال یک گردش 360 درجهای داشته باشد نه نظام کاپیتال سوسیال شرق حق بود نه نظام سرمایهداری کاپیتال غرب مستحضرید که بر اساس این دو مبنای اقتصادی که هر دو باطل است این مال که به منزلهٴ ستون فقرات است یا خون در رگهاست این در یک بخش از رگها جاری است بقیه فلجاند چون نظام سرمایهداری این سرمایهها در دست اغنیا متداول است ﴿دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ﴾ است در نظام پوسیدهٴ سوسیال شرق این ثروتها در دولتها متداول بود از دست دولتی به دولتی که دولتسالاری بود بقیه فلج بودند این آیه اقتصاد را ترسیم میکند که مالِ مملکت به منزلهٴ خون مملکت است (یک) باید 360 درجه در این مدار دایره بگردد (دو) که همهٴ اعضای این مملکت زنده باشند نه فلج (سه) وگرنه اگر این مال در یک منحنی خاصّی از دست سرمایهداری به دست سرمایهداری بگردد میشود دولت بین الأغنیاء در همین نیمدایره فرضاً یا در این منحنی تداول دارد و دست به دست میگردد بقیه کارگر و عملهاند فلجاند چه اینکه این منحنی کوتاه دولت باشد که نظام شرق بر او بود یا نه سرمایهدارهای معروف غرب باشند فرمود برای اینکه این مال که به منزلهٴ خون است یک مدار 360 درجهای داشته باشد همه جا بگردد همه را زنده کن باید مسئلهٴ فیء و امثال فیء عادلانه توزیع بشود ﴿لاَ یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنکُمْ﴾ در بخش چهارم که مسئلهٴ زکات است چون مطعمین را به وظیفهٴ دینداریشان آشناتر کند فرمود این اموالی که شما دارید میدهید حقّ مسلّم بیتالمال است نه مالِ شما، شما از کیسهٴ خودتان نمیدهید (این یک) و مادامی که این مال را ندادید آلودهاید (این دو) و این مال به وسیلهٴ رهبران الهی از شما گرفته میشود تا شما پاک بشوید (سه) نگویید ما رفتیم مالمان را پاک کردیم رفتید خودتان، خودتان یعنی خودتان را پاک کردید این دین دیگر اجازهٴ ارباب و رعیتی به کسی نمیدهد. در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیهٴ 104 به این صورت فرمود، فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا﴾ که چند بار این آیه خوانده شد فرمود زکات را که مصارف هشتگانه دارد از اینها بگیر که این صدقهٴ واجبه اینها را پاک میکند قبلاً آلوده بودند آن لطیفهای که مرحوم شیخ طوسی و همفکرانشان داشتند این بود که این جملهٴ ﴿تُطَهِّرُهُمْ﴾ در محلّ نصب است تا صفت باشد برای صدقه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً﴾ که ﴿تُطَهِّرُهُمْ﴾ این صدقه اینها را پاک میکند
خب قبلاً اگر کسی وجوهات را ندهد از نظر دین آلوده است این میخواهد خودش را پاک کند یک وقت بدن آلوده است میگویند برو غسل کن یک وقت روح آلوه است میگویند برو وجوهاتت را بده اینها متشرّعیناند باور کردند میآیند دست مراجعشان را میبوسند میدهند. حالا اگر بیتالمالی بود مردم عدّهای را خدمتگزارشان قرار دادند آن خدمتگزارها باید این بیتالمال را در بهترین جا مصرف کنند و بهترین جا حفظ دین است دینِ مردم هم به وسیلهٴ حوزههاست حوزه است که دینِ مردم را به وسیلهٴ مسجد و حسینیه و منبر و تعلیم و تدریس حفظ میکند وقتی مسجد و حوزه قیام کرد انقلاب به ثمر رسید وگرنه با جمهوری ایرانی با مکتب ایرانی جنگ جهانی اول این کشور ارباً اربا شد کسی به دادش نرسید در جنگ جهانی دوم ارباً اربا شد کسی به دادش نرسید در کودتای ننگین 28 مرداد ارباً اربا شد نفت را کسی برد گاز را کسی برد کسی به دادش نرسید از جمهوری ایرانی از مکتب ایرانی از فکرِ ایرانیِ منهای اسلام کاری ساخته نیست یا باید گاز را داد یا باید نفت را داد یا باید هفده شهر را تقدیم کرد یا باید بردگی را پذیرفت اما وقتی حوزه قیام کرد مراجع قیام کردند امام(رضوان الله علیه) قیام کرد مردم مسلمان به وسیلهٴ مراجع قیام کردند شده ایران اسلامی شده انقلاب اسلامی یک سر و گردن از همهٴ کشورها بلندتر شد این معنای دین است خب مردم به عشق شهادت و کربلا و حسین حیسن رفتند شهید شدند شما در خاکریزهای اول و دوم بارها به عرضتان رسید در شب عملیات یا حسین یا حسین، کربلا کربلا بود خب حالا اگر کسی خدمتگزار مردم است چه اینکه باید خدمتگزار مردم باشد گوشهٴ ضعیفی از اموال را که صد درصدش برای حوزهها و مراکز دینی است نود درصدش را جای دیگر مصرف میکند ده درصدش را بخواهد برای مسائل دینی مصرف بکند این بلندگو دست بگیرد ما حوزه را اداره میکنیم مراکز دینی را اداره میکنیم این نه آن گفتن صحیح است نه عمل، عمل درستی بود. بنابراین حوزهها همیشه مستقلاند از خدمتگزارِ امینشان قبول میکنند که او وظیفهٴ خودش را انجام بدهد بدون اینکه به دولت وابسته باشد بدون اینکه به اغنیا وابسته باشد مگر ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً﴾ باعث وابستگی است اینها میدانند که مؤدّیان وجوه شرعیه آلودهاند قبل از تأدیه و با اَدای وجوه شرعی پاک میشوند مثل اینکه بدنشان قبلالغسل آلوده است بعد از غسل پاک میشود روحشان آلوده است قبل از تأدیه وجوه آلوده است بعد پاک میشوند ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا﴾ بنابراین استقلالِ حوزه محفوظ است دیگران باید وظیفهشان را انجام بدهند و اگر گوشهای از وظیفهها هم انجام دادند برای تطهیر خودشان است وگرنه نیازی حوزه به جایی نداشته و ندارد برای اینکه خدا فرمود: ﴿فَخَرَاجُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ آن وقتی که حوزهها را تعطیل کردند آن وقتی که همهٴ منابع را بستند ذات اقدس الهی حوزهها را در کمال قدرت حفظ کرد.
غرض آن است که فرمود ما هر گونه رژیمی به نام ارباب و رعیتی از بین بردیم و شما را صاحبنام کردیم ﴿بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ﴾ دیگر شما نمیتوانید بگویید که اگر ذکری که دیگران داشتند ما میداشتیم پیشرفت میکردیم آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» است آیهٴ 168 که گفتند: ﴿لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلِینَ ٭ لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ﴾ این بهانه برداشته شد نه خیر اگر نام خداست به شما دادند نام وحی و قیامت است به شما دادند نامآوریِ استقلال ملی بود به شما دادند هر نامی که شما بخواهید به شما دادند شما را صاحبنام کردند نامور کردند ﴿بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ﴾ به جمیع معانی که برای این ذکر هست. بعد فرمود خراجِ ربّ تو خیر است تو که از اینها چیزی نمیخواهی ﴿وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ از خدای سبحان میطلبی. مسئلهٴ اجر که هفت هشت آیه است که انبیا آمدند گفتند ما از شما چیزی نمیخواهیم و اگر وجوه شرعی را میدید مالِ شما نیست آن خدایی که شما را این اموال داد و مال را کنار کرد فرمود یک پنجمش اصلاً مال شما نیست نه اینکه مال خودتان را دارید میدهید تا اینکه این مال در مال شما هست آلودهاید باید مال را به صاحب حق بپردازید.
پرسش:...
پاسخ: چرا دیگر، فرمود: ﴿فَخُذْ﴾ فرمان داد بدهید.
پرسش:...
پاسخ: ﴿فَخُذْ﴾ آن هم که فرمود: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ﴾ این تمثیل است نه تعیین لذا وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میرفتند میگرفتند دیگر پس چه کار میکردند اگر مال مردم است مال مردم را صاحبمال باید اَدا کند دیگر در بحثهای ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ این بحث گذشت که ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ یعنی چه؟ شیطان شریکِ مال میشود معلوم است اما شریک فرزند میشود چیست؟ روایاتی که در ذیل این آیه بود چه بود؟ این بود اگر مهریهٴ زنش را از مال غیر مخمّس قرار بدهد آن نطفه آلوده است ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ اگر ذمّه باشد مطلب دیگر است اما اگر از عینِ غیر مخمّس یعنی مالی که خمسش داده نشده عینِ آن مال را مهریه زنش قرار بدهد میشود ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ خب این بچّه فرزند دو پدر است آن وقت بچّه سالم در نمیآید خب از این صریحتر و شفافتر دین بیان کند روایاتی که در ذیل این آیه بود که قبلاً ملاحظه فرمودید خب ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ وگرنه شیطان چگونه شریک در فرزند میشود ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ را ائمه معنا فرمودند دیگر خب پس بالاتر از امر این است و فرقی ندارد انسان زکات را ندهد آلوده است و خمس را ندهد آلوده نیست یا انفال را ندهد آلوده نیست اصلاً انفال، مال شیعههاست آن وقت کسی بگوید من خدمتگزار ملّتم بعد بخواهد ممنونم بکنند اینکه نشد که پس بنابراین حقّ طلق است اگر دین است اگر ولایت است آن وقت حوزه ولایت را معنا میکند ولایت فقیه را معنا میکند به ولایت فقیه رأی میدهد بعد بخواهد بگوید شما به آیه انفال عمل کنید میگوید وابسته میشود به آیه سورهٴ باز آیه دوم سورهٴ «انفال» عمل بکنید میگوید وابسته میشود دولت وابستهٴ به حوزه است نه حوزه وابسته، دولت خدمتگزار مردم است بالأخص حوزه، وابستهٴ به ملّت است بالأخص حوزه اول و آخر حرف را حوزه یعنی دین میزند نشانهاش هم همین انقلاب است دیگر اگر حوزه تکان نخورده بود و شما میبینید آمار شهدایی که روحانیت داد بیش از همه بود هر خونی اثر خاصّ خودش را دارد ولی وقتی کسی شهیدِ محراب بود هفتاد ساله بود هشتاد ساله بود یا شهید مطهری بود یا شهید بهشتی بود اینها که آثارشان با افراد دیگر فرق میکند در جریان سیّدالشهداء(سلام الله علیه) سالمندی به حضرت عرض کرد یابن رسول الله الآن در این محدوده کسانی که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را درک کرده باشند یا نیستند یا بسیار کماند برای اینکه پیامبر پنجاه سال قبل رحلت کرد و کسانی که محضر پیغمبر را درک کرده باشند اصحاب بودند الآن دیگر سنّشان صد یا از صد گذشته است من جزء آن نادر کسانیام که اصحاب حضرت بودم و حضرت را درک کردم من قدرت کُشتن و جنگیدن ندارم ولی میتوانم کُشته بشوم و خونِ من با خونهای دیگر فرق میکند و بدون اذن امام هم که نمیشود رفت جهاد شما اجازه بدهید من بروم حضرت فرمود پیرمردی آخر با این وضع؟ عرض کرد من همینم من قدرت جنگ کردن ندارم ولی شهامت کشته شدن دارم و میدانم خون من با خونهای دیگر فرق دارد فرمود مجازی. این دوتا پارچه خواست چون دیگر شمشیر و نمیدانم زِره و اینها که قدرت او نبود یک پارچه خواست که ابروهای فروهشتهٴ خود را به پیشانی ببندد که هم خوب ببیند و هم او را بشناسند یکی هم به عنوان شال کمر به کمرش بست و رفت و حسینبنعلی را معرفی کرد و پیغمبر و اهل بیت را معرفی کرد و کشته شد خب شهید بهشتی و شهید مطهری و شهید دستغیب و شهید اشرفی و اینها خونهایشان با دیگران خیلی فرق دارد اینها از حوزه بودند و اینها دین را یاری کردند الآن هم ـ خدای ناکرده ـ ذرّهای نظام آسیب ببیند باز هم همین مراجعاند همین علمایند همین اساتیدند همین حوزهاند دولت خدمتگزار و وابستهٴ این حوزه است حوزه وقتی او را قبول میکند که راست و درست عمل بکند همین وگرنه طردش میکند دریا یک آدمِ مُرده را قبول نمیکند یک آدم زنده را قبول میکند اینها وابستهٴ به حوزهاند حوزه وقتی قبول میکنند که اینها راستگو باشند این جریان سیدی ظهور وقتی که آمد اوّلین باری که به من گفتند، گفتم این یقیناً دروغ است و حضرت به این آسانیها ظهور نمیکند برای اینکه حضرت طبق روایات معتبر وقتی ظهور میکند که عقل یعنی عقل است و عقل است و عقل، عقل مردم بیاید بالا با فریب و نیرنگ و دروغ و جعل یقیناً ظهور به این نزدیکیها نیست در زمان ظهور ذات اقدس الهی دستش به برکت ولیّعصر(ارواحنا فداه) روی سرِ مردم میآید که «کَمُلَ بِهِ أحلامُهم و عُقولهم» عقلِ مردم که بالا آمد 313 شاگرد مثل امام خدمت حضرت بودند آن وقت جهان چند میلیاردی را میشود به آسانی اداره کرد وگرنه جهان را مگر با کُشتن میشود اداره کرد جهانِ بیعقل را مگر میشود به عدل دعوت کرد با فریب و نیرنگ و سیدی بیّنالغی یقیناً ظهور نزدیک نیست همین اوّلین باری که به من نشان دادند همان وقت گفتم. وقتی حضرت ظهور میکند که عقل مردم کامل بشود آن وقت است که میشود عدل را پیاده کرد مگر بیعقل میشود عدل را پیاده کرد.
به هر تقدیر فرمود: ﴿فَخَرَاجُ رَبِّکَ خَیْرٌ﴾ انبیا همه آمدند همین حرف را زدند با اینکه فرمود من از شما چیزی نمیخواهم ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ این چهار بخش از مسائل مالی را قرآن صادر کرد ﴿الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ معادل نفت در اختیار پیغمبر، معادن گاز در اختیار پیغمبر، جنگل و سرزمینهای موات در اختیار پیغمبر، دریاها در اختیار پیغمبر این غناست. فرمود: ﴿فَخَرَاجُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ این مسئلهٴ اجر شامل همهٴ موارد میشود «خوفاً من النار» اجر است «شوفاً الی الجنّة» اجر است «حبّا للقاء الله» اجر است اگر وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) به حسنین(علیهما السلام) و سایرین فرمود: «واعملوا للأجر» اجرِ به این معنا که وجه الله هم جزء اجر است چون وجود مبارک انبیا فرمودند: ﴿إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ همه اجر میخواهند منتها این اجرشان را از ذات اقدس الهی مسئلت میکنند حالا یا «خوفاً من النار» است یا «شوقاً الی الجنّة» است یا «حبّاً لله» و «لقاء الله» است. در آنجا فرمود: ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ حالا این آیات چون قبلاً مشابهش چند بار گذشت بحث مفصّلی ندارد یعنی دعوتت حق است منکران این قسمت مهم کسانی بودند که جریان معاد را نمیپذیرفتند چون مهمترین بخش دین همان بخش معاد است بقیه آثارِ علمی فراوان دارد ولی آثار عملیاش آن قدر نیست که بخش معاد اثرِ عملی دارد چون انسان دربارهٴ تمام اعمال ریز و درشتش مسئول است دیگر اگر معاد نباشد ـ معاذ الله ـ انسان رهاست آنکه جلوی تمام اعمال انسان را حسابشده میگیرد مسئلهٴ معاد است لذا فرمود: ﴿وَإِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ﴾ گرچه اینها موحّد نبودند اما قسمت مهمّ تأثیر سوء برای انکار معاد است اینها ﴿عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ﴾ گاهی تعبیر قرآن این است که اینها افتادهاند گاهی تعبیر قرآن این است که اینها دورافتادهاند ضلالت آن دورافتادگی است نکول همان عدول و افتادن از صراط مستقیم است بعد فرمود ما اینها گرفتار هستند ما اگر گرفتاری اینها را رفع بکنیم دوباره همان طغیان شروع میشود ﴿وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَکَشَفْنَا مَا بِهِم مِن ضُرٍّ لَّلَجُّوا فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ چون نمونهاش به طور مبسوط در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت سورهٴ مبارکهٴٴ «انعام» آیهٴ 28 این بود که ﴿وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ آن بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) که در ذیل این آیه بود همان وقت هم مطرح شد فرمود اینها از جهنم هم در بیایند باز بیراهه میروند ﴿وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَکَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ﴾ ما آزمودیم اینها را اینها را قدری فشار دادیم اینها استکانت نکردند این استکانه را شما میبینید در این معجمنویسها اینها مشکل داشتند نه در باب «کَوَن» نقل کردند نه در باب «سَکَن» اینها که معجم مینویسند متأسفانه، زمخشری میگوید که این «اِستکانَ» دو وجه دارد یکی اینکه از باب «کَوَن» است این «الف» آن تبدیل شده به «واو» با «الف» و «سین» و «تاء» که آمده باب «استفعال» شده «استکانَ» یعنی از کونی به کونی از حالی به حالی تحوّلی پیدا کردند میشود «استکان» یا از باب «افتعل» است اصلش «سَکَن» بود «استکَن» یعنی «افتعل» بعد این فتحهاش اشباع شده است الف تولید شده است شده «استکانَ» این الفش تولید شده از آن اشباع است وگرنه «افتعل» مصدرش «استکانت» نیست یا فعلش «استکان» نیست منتها وجه اول را تقویت میکنند این دو وجه در نوشتههای بعدی آمده ولی نگفتند که اصلش در کشّاف زمخشری است خب، در تفسیر فخررازی هست بعد در تفسیر مرحوم امینالاسلام هست بعد فرمود: ﴿حَتَّی إِذَا فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِیدٍ إِذَا هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ﴾ وقتی عذابِ فراگیر آمده یک سونامی آمده اینها دست و پا میزنند خب تضرّع نعمتی است در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که این اگر حادثهای آمد چرا اینها ناله نمیکنند حادثهٴ تلخ یک مدرسه است و اگر اینها ناله میکردند آیهٴ 43 و 44 سورهٴ مبارکهٴ انعام این بود که ﴿فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا﴾ آخر ما یک بیماری یک حادثهای برای شما آوردیم چرا ناله نکردید چرا دو رکعت نماز نخواندید چرا «یا الله» نگفتید ما شما را فشار دادیم که بگویید «یا الله» نگفتید ﴿فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ بعد فرمود خب ما شما را که آزمودیم هیچ وقت نگفتید «یا الله» نه در حال رفاه نه در حال رنج، نه در صرّاء نه در ضرّاء چرا تضرّع نکردید حالا که اینچنین است وقتی که اهل ضراعت و ناله نیستید آنگاه گرفتار میشوید ﴿حَتَّی إِذَا فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِیدٍ إِذَا هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ﴾ «أعاذنا الله من شرور أنفسنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
عناصر محوری سوَر مکّی، اصول دین و خطوط کلی فقه و اخلاق و حقوق است.
باید در دعوت تدبّر کنید در دعوا تدبّر کنید تا روشن بشود که دعوت پیغمبر حق است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عن ذِکْرِهِم مُعْرِضُونَ ﴿71﴾ أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَرَاجُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ﴿72﴾ وَإِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿73﴾ وَإِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ ﴿74﴾ وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَکَشَفْنَا مَا بِهِم مِن ضُرٍّ لَّلَجُّوا فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ ﴿75﴾ وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَکَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ ﴿76﴾ حَتَّی إِذَا فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِیدٍ إِذَا هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ ﴿77﴾ وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةً قَلِیلاً مَّا تَشْکُرُونَ ﴿78﴾ وَهُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ﴿79﴾ وَهُوَ الَّذِی یُحیْی وَیُمِیتُ وَلَهُ اخْتِلاَفُ الَّیْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿80﴾ بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ ﴿81﴾ قَالُوا أءِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً ءَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿82﴾ لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَ آبَاؤُنَا هذَا مِن قَبْلُ إِنْ هذا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿83﴾
عناصر محوری سوَر مکّی همان طوری که ملاحظه فرمودید اصول دین و خطوط کلی فقه و اخلاق و حقوق بود. شبههٴ آنها جریان انکار معاد و توحید بود معرفتشناسی آنها هم حس و تجربهٴ حسّی بود. قرآن کریم پنج مانع برای اینها بررسی کرد بر اساس سَبر و تقسیم فرمود هیچ کدام از اینها صلاحیّت مانعیّت ندارند باید در دعوت تدبّر کنید در دعوا تدبّر کنید تا روشن بشود که دعوت پیغمبر حق است حق است ادّعای او هم حق است ما دینی آوردیم که گذشته از اینکه نام خدا و یاد خدا را در شما احیا میکند شما را صاحبنام میکند به شما هویّت میدهد شما را آزاد میکند فرمود: ﴿بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ﴾ شما را نامور میکند صاحبنام میکند شما گمنام بودید الآن نامدار شدید گفتند نه بردهٴ این باش نه بندهٴ آن بندهٴ خدا باش شما صاحبنام شدید گفتند هر گونه بردهداری دیگر ممنوع است شما آزاد شدید ما شما را نامور کردیم نامدار کردیم ﴿بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ﴾ درست است قرآن، ذکرالله است اما تعالیم قرآن شما را هویّت میدهد ما هرگونه رژیم ارباب و رعیتی را از بین بردیم.
جریان ارباب و رعیتیِ مالی که رخت بربست در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» که قبلاً بحثش گذشت فرمود رژیم ارباب و رعیتی حتی بین رهبران دینی و مردم نیست یعنی هیچ کس رعیّت هیچ کس نیست همه بندگان خدایند فرمود ما چنین مکتبی آوردیم آنچه را که مالکان داشتند که دسترنج کارگران و کشاورزان را به غارت میبردند آنکه رخت بربسته شد آنچه را که انبیا آوردند همان هویّتبخشیِ مردم به اینکه مردم بندهٴ خدایند و مطیع دستوران وحیاند و لاغیر. هرگز رهبران دینی هم مردم را به خودشان دعوت نمیکنند علما این طورند صاحبان وحی هم همین طورند در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» که بحثش گذشت آیهٴ 79 این بود فرمود: ﴿ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤْتِیَهُ اللّهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَاداً لِی مِن دُونِ اللّهِ ﴾ هیچ پیغمبری نیامده که بگوید من ارباب شما، شما رعیت من هستید مردم را به خودش دعوت بکند این طور نبود همه آمدند گفتند ما و شما بندگان خداییم پس هیچ کسی مردم را به خود دعوت نمیکند آن که مردم را به خودش دعوت کند این طرفدار رژیم منحوس ارباب و رعیتی است که رخت بربسته است فرمود هیچ پیامبری نیامده ﴿ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَاداً لِی مِن دُونِ اللّهِ ﴾ بلکه خدای سبحان به همهٴ انبیا فرمود ربّانی باشید نه ارباب. ربّانی عالِم ربّانی به کسی میگوید که شدید الربط بالربّ باشد تا فیض را از او دریافت کند و شدید الربط به مردم باشد تا مربّی خوب آنها باشد چنین آدمی میشود عالِم ربّانی کسی که ارتباطش با خدا قوی است ولی رابطهٴ با مردم ندارد راهبانه به سر میبرد عالِم ربّانی نیست ﴿وَلکِن کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَبِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ﴾ حوزهٴ درس دارید، حوزهٴ تألیف دارید، حوزهٴ تدریس دارید، حوزهٴ سخنرانی دارید، معلّم جامعهاید، مدرّس جامعهاید میتوانید عالِم ربّانی باشید در صورتی که ارتباطتان به ربّ باشد پس اگر کسی این دو عنصر محوری را نداشت عالِم ربّانی نیست یعنی شدید الربط به الله و ربّ خود نبود یا شدید الربط بود ولی منزوی بود ﴿بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ﴾ نبود، ﴿بِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ﴾ مردمی نبود مشکل جامعه را حل نکرد این عالِم ربّانی نیست.
خب پس هر گونه رژیم ارباب و رعیتی رخت بربست هیچ کسی بردهٴ کسی تابع کسی نیست مگر اینکه همگان تابع ذات اقدس الهیاند بر اساس این اصل کلّی که رژیم ارباب و رعیتی منحوس شناخته شده چه در مسائل مالی چه در مسائل فکری آنگاه مال در اسلام تقسیم شد فرمود ما شما را صاحبنام کردیم ﴿بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ﴾ که اینها نامدار شدند نامور شدند قبلاً خامِلالذّکر بودند الآن صاحبنام شدند منتها اینها از هویّتشان و نام خودشان صرفنظر کدرند. مطلب دیگر آن است که حق را دین برداشت آن روایتی که چند بار هم از جلد پنج کافی مرحوم کلینی قرائت شد این بود که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن دعای معروفی که مرحوم کلینی در جلد پنج کافی در کتابالمعیشه نقل کرد این است که با این مضمون هست که «اللهمّ بارک لنا فی الخُبز و لا فرّق بیننا و بین الخبز لولا الخبز لما صلّینا و لما صُمْنا و لما ادّینا فرائض ربّنا» عرض کرد خدایا! بین نان مسلمانها و خود مسلمانها فاصله نینداز مستحضرید که منظور از نان همان بحثهای اقتصادی است مالِ مردم است عرض کرد بین مردم و اقتصاد فاصله نینداز زیرا ملّتی که با اقتصادش فاصله داشته باشد با مال فاصله داشته باشد فقیر باشد دینداری آن ملّت مشکل است «لولا الخبز لما صلّینا و لما صُمنا و لما ادّینا فرائض ربّنا» با اینکه خود حضرت و اصحاب خاصّش چند سال در شِعب ابیطالب آن محاصره و تحریم را تجربه کردند وگرنه تودهٴ مردم دینداری آنها با فقر بسیار سخت است این از بیانات نورانی پیغمبر است که مرحوم کلینی نقل کرد بعد فرمود رژیم ارباب و رعیتی به هیچ وجه نیست در روایات هم فراوان آمده است که به اندازهٴ نیاز جامعه ذات اقدس الهی مسائل مالی را تنظیم کرده است بخشی به عنوان انفال است که در اول سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آمده ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ دیگر بیش از این دو نیست یعنی مالِ خداست و مالِ پیغمبر در حقیقت مال مکتب است مال اسلام است بیتالمالِ مسلمین همین را تأمین میکند مال کسی نیست آن که والی مسلمین است در رأس امور مسلمین است باید این را تحصیل کند به عنوان خدمتگزار اسلام حفظ کند به عنوان خدمتگزار اسلام عادلانه توزیع کند به عنوان خدمتگزار اسلام پس هیچ کسی ممنون کسی نیست و سخن از ارباب و رعیتی هم نیست ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ که در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «انفال» است.
بخش دوم بخش مسائل وجوه شرعی است که آن هم در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آیهٴ 41 معروف است که ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا﴾ که باید «انَّ ما» جدا نوشته میشد ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا﴾ متدیّنین ما برابر آیهٴ 41 و روایات و صحیحهای که در ضمن این آمده است از اهل بیت(علیهم السلام) وجوه شرعیشان را ادا میکنند قصد قربت دارند و با قصد قربت این وجوه را ادا میکنند و حوزههای علمیه از اینهایی که مؤدّیان وجوه شرعیاند با قصد قربت با اخلاص میپذیرند آنها هم متقرّباً الی الله میدهند اینها هم از اغنیا و متمکّنین میپذیرند بدون اینکه ارباب و رعیتی در کار باشد بدون اینکه خودشان را وامدار آنها بدانند برای اینکه آنها ممنوناند و میآیند دست مراجع را میبوسند و متقرّباً إلی الله حقّ اسلام را به این رهبران الهی میدهند نه حقّ خودشان را مالی از خودشان به اینها نمیدهند چون این یک پنجم را مالِ اینها نباید دانست اینها امیناند و مأمورند به تأدیه در افراض میآیند مال خدا را به نمایندگان ائمه(علیهم السلام) میپردازند پس دیگر سخن از رژیم ارباب و رعیتی نیست مسئله فیء هم که مربوط به غنائم جنگی است در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» بیان شده آنجا را هم یعنی در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» آیهٴ هفت به این صورت است ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لاَ یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنکُمْ﴾ برای اینکه مال یک گردش 360 درجهای داشته باشد نه نظام کاپیتال سوسیال شرق حق بود نه نظام سرمایهداری کاپیتال غرب مستحضرید که بر اساس این دو مبنای اقتصادی که هر دو باطل است این مال که به منزلهٴ ستون فقرات است یا خون در رگهاست این در یک بخش از رگها جاری است بقیه فلجاند چون نظام سرمایهداری این سرمایهها در دست اغنیا متداول است ﴿دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ﴾ است در نظام پوسیدهٴ سوسیال شرق این ثروتها در دولتها متداول بود از دست دولتی به دولتی که دولتسالاری بود بقیه فلج بودند این آیه اقتصاد را ترسیم میکند که مالِ مملکت به منزلهٴ خون مملکت است (یک) باید 360 درجه در این مدار دایره بگردد (دو) که همهٴ اعضای این مملکت زنده باشند نه فلج (سه) وگرنه اگر این مال در یک منحنی خاصّی از دست سرمایهداری به دست سرمایهداری بگردد میشود دولت بین الأغنیاء در همین نیمدایره فرضاً یا در این منحنی تداول دارد و دست به دست میگردد بقیه کارگر و عملهاند فلجاند چه اینکه این منحنی کوتاه دولت باشد که نظام شرق بر او بود یا نه سرمایهدارهای معروف غرب باشند فرمود برای اینکه این مال که به منزلهٴ خون است یک مدار 360 درجهای داشته باشد همه جا بگردد همه را زنده کن باید مسئلهٴ فیء و امثال فیء عادلانه توزیع بشود ﴿لاَ یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنکُمْ﴾ در بخش چهارم که مسئلهٴ زکات است چون مطعمین را به وظیفهٴ دینداریشان آشناتر کند فرمود این اموالی که شما دارید میدهید حقّ مسلّم بیتالمال است نه مالِ شما، شما از کیسهٴ خودتان نمیدهید (این یک) و مادامی که این مال را ندادید آلودهاید (این دو) و این مال به وسیلهٴ رهبران الهی از شما گرفته میشود تا شما پاک بشوید (سه) نگویید ما رفتیم مالمان را پاک کردیم رفتید خودتان، خودتان یعنی خودتان را پاک کردید این دین دیگر اجازهٴ ارباب و رعیتی به کسی نمیدهد. در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیهٴ 104 به این صورت فرمود، فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا﴾ که چند بار این آیه خوانده شد فرمود زکات را که مصارف هشتگانه دارد از اینها بگیر که این صدقهٴ واجبه اینها را پاک میکند قبلاً آلوده بودند آن لطیفهای که مرحوم شیخ طوسی و همفکرانشان داشتند این بود که این جملهٴ ﴿تُطَهِّرُهُمْ﴾ در محلّ نصب است تا صفت باشد برای صدقه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً﴾ که ﴿تُطَهِّرُهُمْ﴾ این صدقه اینها را پاک میکند
خب قبلاً اگر کسی وجوهات را ندهد از نظر دین آلوده است این میخواهد خودش را پاک کند یک وقت بدن آلوده است میگویند برو غسل کن یک وقت روح آلوه است میگویند برو وجوهاتت را بده اینها متشرّعیناند باور کردند میآیند دست مراجعشان را میبوسند میدهند. حالا اگر بیتالمالی بود مردم عدّهای را خدمتگزارشان قرار دادند آن خدمتگزارها باید این بیتالمال را در بهترین جا مصرف کنند و بهترین جا حفظ دین است دینِ مردم هم به وسیلهٴ حوزههاست حوزه است که دینِ مردم را به وسیلهٴ مسجد و حسینیه و منبر و تعلیم و تدریس حفظ میکند وقتی مسجد و حوزه قیام کرد انقلاب به ثمر رسید وگرنه با جمهوری ایرانی با مکتب ایرانی جنگ جهانی اول این کشور ارباً اربا شد کسی به دادش نرسید در جنگ جهانی دوم ارباً اربا شد کسی به دادش نرسید در کودتای ننگین 28 مرداد ارباً اربا شد نفت را کسی برد گاز را کسی برد کسی به دادش نرسید از جمهوری ایرانی از مکتب ایرانی از فکرِ ایرانیِ منهای اسلام کاری ساخته نیست یا باید گاز را داد یا باید نفت را داد یا باید هفده شهر را تقدیم کرد یا باید بردگی را پذیرفت اما وقتی حوزه قیام کرد مراجع قیام کردند امام(رضوان الله علیه) قیام کرد مردم مسلمان به وسیلهٴ مراجع قیام کردند شده ایران اسلامی شده انقلاب اسلامی یک سر و گردن از همهٴ کشورها بلندتر شد این معنای دین است خب مردم به عشق شهادت و کربلا و حسین حیسن رفتند شهید شدند شما در خاکریزهای اول و دوم بارها به عرضتان رسید در شب عملیات یا حسین یا حسین، کربلا کربلا بود خب حالا اگر کسی خدمتگزار مردم است چه اینکه باید خدمتگزار مردم باشد گوشهٴ ضعیفی از اموال را که صد درصدش برای حوزهها و مراکز دینی است نود درصدش را جای دیگر مصرف میکند ده درصدش را بخواهد برای مسائل دینی مصرف بکند این بلندگو دست بگیرد ما حوزه را اداره میکنیم مراکز دینی را اداره میکنیم این نه آن گفتن صحیح است نه عمل، عمل درستی بود. بنابراین حوزهها همیشه مستقلاند از خدمتگزارِ امینشان قبول میکنند که او وظیفهٴ خودش را انجام بدهد بدون اینکه به دولت وابسته باشد بدون اینکه به اغنیا وابسته باشد مگر ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً﴾ باعث وابستگی است اینها میدانند که مؤدّیان وجوه شرعیه آلودهاند قبل از تأدیه و با اَدای وجوه شرعی پاک میشوند مثل اینکه بدنشان قبلالغسل آلوده است بعد از غسل پاک میشود روحشان آلوده است قبل از تأدیه وجوه آلوده است بعد پاک میشوند ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا﴾ بنابراین استقلالِ حوزه محفوظ است دیگران باید وظیفهشان را انجام بدهند و اگر گوشهای از وظیفهها هم انجام دادند برای تطهیر خودشان است وگرنه نیازی حوزه به جایی نداشته و ندارد برای اینکه خدا فرمود: ﴿فَخَرَاجُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ آن وقتی که حوزهها را تعطیل کردند آن وقتی که همهٴ منابع را بستند ذات اقدس الهی حوزهها را در کمال قدرت حفظ کرد.
غرض آن است که فرمود ما هر گونه رژیمی به نام ارباب و رعیتی از بین بردیم و شما را صاحبنام کردیم ﴿بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ﴾ دیگر شما نمیتوانید بگویید که اگر ذکری که دیگران داشتند ما میداشتیم پیشرفت میکردیم آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» است آیهٴ 168 که گفتند: ﴿لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلِینَ ٭ لَکُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ﴾ این بهانه برداشته شد نه خیر اگر نام خداست به شما دادند نام وحی و قیامت است به شما دادند نامآوریِ استقلال ملی بود به شما دادند هر نامی که شما بخواهید به شما دادند شما را صاحبنام کردند نامور کردند ﴿بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ﴾ به جمیع معانی که برای این ذکر هست. بعد فرمود خراجِ ربّ تو خیر است تو که از اینها چیزی نمیخواهی ﴿وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ از خدای سبحان میطلبی. مسئلهٴ اجر که هفت هشت آیه است که انبیا آمدند گفتند ما از شما چیزی نمیخواهیم و اگر وجوه شرعی را میدید مالِ شما نیست آن خدایی که شما را این اموال داد و مال را کنار کرد فرمود یک پنجمش اصلاً مال شما نیست نه اینکه مال خودتان را دارید میدهید تا اینکه این مال در مال شما هست آلودهاید باید مال را به صاحب حق بپردازید.
پرسش:...
پاسخ: چرا دیگر، فرمود: ﴿فَخُذْ﴾ فرمان داد بدهید.
پرسش:...
پاسخ: ﴿فَخُذْ﴾ آن هم که فرمود: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ﴾ این تمثیل است نه تعیین لذا وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میرفتند میگرفتند دیگر پس چه کار میکردند اگر مال مردم است مال مردم را صاحبمال باید اَدا کند دیگر در بحثهای ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ این بحث گذشت که ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ یعنی چه؟ شیطان شریکِ مال میشود معلوم است اما شریک فرزند میشود چیست؟ روایاتی که در ذیل این آیه بود چه بود؟ این بود اگر مهریهٴ زنش را از مال غیر مخمّس قرار بدهد آن نطفه آلوده است ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ اگر ذمّه باشد مطلب دیگر است اما اگر از عینِ غیر مخمّس یعنی مالی که خمسش داده نشده عینِ آن مال را مهریه زنش قرار بدهد میشود ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ خب این بچّه فرزند دو پدر است آن وقت بچّه سالم در نمیآید خب از این صریحتر و شفافتر دین بیان کند روایاتی که در ذیل این آیه بود که قبلاً ملاحظه فرمودید خب ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ وگرنه شیطان چگونه شریک در فرزند میشود ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ را ائمه معنا فرمودند دیگر خب پس بالاتر از امر این است و فرقی ندارد انسان زکات را ندهد آلوده است و خمس را ندهد آلوده نیست یا انفال را ندهد آلوده نیست اصلاً انفال، مال شیعههاست آن وقت کسی بگوید من خدمتگزار ملّتم بعد بخواهد ممنونم بکنند اینکه نشد که پس بنابراین حقّ طلق است اگر دین است اگر ولایت است آن وقت حوزه ولایت را معنا میکند ولایت فقیه را معنا میکند به ولایت فقیه رأی میدهد بعد بخواهد بگوید شما به آیه انفال عمل کنید میگوید وابسته میشود به آیه سورهٴ باز آیه دوم سورهٴ «انفال» عمل بکنید میگوید وابسته میشود دولت وابستهٴ به حوزه است نه حوزه وابسته، دولت خدمتگزار مردم است بالأخص حوزه، وابستهٴ به ملّت است بالأخص حوزه اول و آخر حرف را حوزه یعنی دین میزند نشانهاش هم همین انقلاب است دیگر اگر حوزه تکان نخورده بود و شما میبینید آمار شهدایی که روحانیت داد بیش از همه بود هر خونی اثر خاصّ خودش را دارد ولی وقتی کسی شهیدِ محراب بود هفتاد ساله بود هشتاد ساله بود یا شهید مطهری بود یا شهید بهشتی بود اینها که آثارشان با افراد دیگر فرق میکند در جریان سیّدالشهداء(سلام الله علیه) سالمندی به حضرت عرض کرد یابن رسول الله الآن در این محدوده کسانی که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را درک کرده باشند یا نیستند یا بسیار کماند برای اینکه پیامبر پنجاه سال قبل رحلت کرد و کسانی که محضر پیغمبر را درک کرده باشند اصحاب بودند الآن دیگر سنّشان صد یا از صد گذشته است من جزء آن نادر کسانیام که اصحاب حضرت بودم و حضرت را درک کردم من قدرت کُشتن و جنگیدن ندارم ولی میتوانم کُشته بشوم و خونِ من با خونهای دیگر فرق میکند و بدون اذن امام هم که نمیشود رفت جهاد شما اجازه بدهید من بروم حضرت فرمود پیرمردی آخر با این وضع؟ عرض کرد من همینم من قدرت جنگ کردن ندارم ولی شهامت کشته شدن دارم و میدانم خون من با خونهای دیگر فرق دارد فرمود مجازی. این دوتا پارچه خواست چون دیگر شمشیر و نمیدانم زِره و اینها که قدرت او نبود یک پارچه خواست که ابروهای فروهشتهٴ خود را به پیشانی ببندد که هم خوب ببیند و هم او را بشناسند یکی هم به عنوان شال کمر به کمرش بست و رفت و حسینبنعلی را معرفی کرد و پیغمبر و اهل بیت را معرفی کرد و کشته شد خب شهید بهشتی و شهید مطهری و شهید دستغیب و شهید اشرفی و اینها خونهایشان با دیگران خیلی فرق دارد اینها از حوزه بودند و اینها دین را یاری کردند الآن هم ـ خدای ناکرده ـ ذرّهای نظام آسیب ببیند باز هم همین مراجعاند همین علمایند همین اساتیدند همین حوزهاند دولت خدمتگزار و وابستهٴ این حوزه است حوزه وقتی او را قبول میکند که راست و درست عمل بکند همین وگرنه طردش میکند دریا یک آدمِ مُرده را قبول نمیکند یک آدم زنده را قبول میکند اینها وابستهٴ به حوزهاند حوزه وقتی قبول میکنند که اینها راستگو باشند این جریان سیدی ظهور وقتی که آمد اوّلین باری که به من گفتند، گفتم این یقیناً دروغ است و حضرت به این آسانیها ظهور نمیکند برای اینکه حضرت طبق روایات معتبر وقتی ظهور میکند که عقل یعنی عقل است و عقل است و عقل، عقل مردم بیاید بالا با فریب و نیرنگ و دروغ و جعل یقیناً ظهور به این نزدیکیها نیست در زمان ظهور ذات اقدس الهی دستش به برکت ولیّعصر(ارواحنا فداه) روی سرِ مردم میآید که «کَمُلَ بِهِ أحلامُهم و عُقولهم» عقلِ مردم که بالا آمد 313 شاگرد مثل امام خدمت حضرت بودند آن وقت جهان چند میلیاردی را میشود به آسانی اداره کرد وگرنه جهان را مگر با کُشتن میشود اداره کرد جهانِ بیعقل را مگر میشود به عدل دعوت کرد با فریب و نیرنگ و سیدی بیّنالغی یقیناً ظهور نزدیک نیست همین اوّلین باری که به من نشان دادند همان وقت گفتم. وقتی حضرت ظهور میکند که عقل مردم کامل بشود آن وقت است که میشود عدل را پیاده کرد مگر بیعقل میشود عدل را پیاده کرد.
به هر تقدیر فرمود: ﴿فَخَرَاجُ رَبِّکَ خَیْرٌ﴾ انبیا همه آمدند همین حرف را زدند با اینکه فرمود من از شما چیزی نمیخواهم ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ این چهار بخش از مسائل مالی را قرآن صادر کرد ﴿الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ معادل نفت در اختیار پیغمبر، معادن گاز در اختیار پیغمبر، جنگل و سرزمینهای موات در اختیار پیغمبر، دریاها در اختیار پیغمبر این غناست. فرمود: ﴿فَخَرَاجُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ این مسئلهٴ اجر شامل همهٴ موارد میشود «خوفاً من النار» اجر است «شوفاً الی الجنّة» اجر است «حبّا للقاء الله» اجر است اگر وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) به حسنین(علیهما السلام) و سایرین فرمود: «واعملوا للأجر» اجرِ به این معنا که وجه الله هم جزء اجر است چون وجود مبارک انبیا فرمودند: ﴿إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ همه اجر میخواهند منتها این اجرشان را از ذات اقدس الهی مسئلت میکنند حالا یا «خوفاً من النار» است یا «شوقاً الی الجنّة» است یا «حبّاً لله» و «لقاء الله» است. در آنجا فرمود: ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ حالا این آیات چون قبلاً مشابهش چند بار گذشت بحث مفصّلی ندارد یعنی دعوتت حق است منکران این قسمت مهم کسانی بودند که جریان معاد را نمیپذیرفتند چون مهمترین بخش دین همان بخش معاد است بقیه آثارِ علمی فراوان دارد ولی آثار عملیاش آن قدر نیست که بخش معاد اثرِ عملی دارد چون انسان دربارهٴ تمام اعمال ریز و درشتش مسئول است دیگر اگر معاد نباشد ـ معاذ الله ـ انسان رهاست آنکه جلوی تمام اعمال انسان را حسابشده میگیرد مسئلهٴ معاد است لذا فرمود: ﴿وَإِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ﴾ گرچه اینها موحّد نبودند اما قسمت مهمّ تأثیر سوء برای انکار معاد است اینها ﴿عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ﴾ گاهی تعبیر قرآن این است که اینها افتادهاند گاهی تعبیر قرآن این است که اینها دورافتادهاند ضلالت آن دورافتادگی است نکول همان عدول و افتادن از صراط مستقیم است بعد فرمود ما اینها گرفتار هستند ما اگر گرفتاری اینها را رفع بکنیم دوباره همان طغیان شروع میشود ﴿وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَکَشَفْنَا مَا بِهِم مِن ضُرٍّ لَّلَجُّوا فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ چون نمونهاش به طور مبسوط در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت سورهٴ مبارکهٴٴ «انعام» آیهٴ 28 این بود که ﴿وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ آن بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) که در ذیل این آیه بود همان وقت هم مطرح شد فرمود اینها از جهنم هم در بیایند باز بیراهه میروند ﴿وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَکَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ﴾ ما آزمودیم اینها را اینها را قدری فشار دادیم اینها استکانت نکردند این استکانه را شما میبینید در این معجمنویسها اینها مشکل داشتند نه در باب «کَوَن» نقل کردند نه در باب «سَکَن» اینها که معجم مینویسند متأسفانه، زمخشری میگوید که این «اِستکانَ» دو وجه دارد یکی اینکه از باب «کَوَن» است این «الف» آن تبدیل شده به «واو» با «الف» و «سین» و «تاء» که آمده باب «استفعال» شده «استکانَ» یعنی از کونی به کونی از حالی به حالی تحوّلی پیدا کردند میشود «استکان» یا از باب «افتعل» است اصلش «سَکَن» بود «استکَن» یعنی «افتعل» بعد این فتحهاش اشباع شده است الف تولید شده است شده «استکانَ» این الفش تولید شده از آن اشباع است وگرنه «افتعل» مصدرش «استکانت» نیست یا فعلش «استکان» نیست منتها وجه اول را تقویت میکنند این دو وجه در نوشتههای بعدی آمده ولی نگفتند که اصلش در کشّاف زمخشری است خب، در تفسیر فخررازی هست بعد در تفسیر مرحوم امینالاسلام هست بعد فرمود: ﴿حَتَّی إِذَا فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِیدٍ إِذَا هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ﴾ وقتی عذابِ فراگیر آمده یک سونامی آمده اینها دست و پا میزنند خب تضرّع نعمتی است در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که این اگر حادثهای آمد چرا اینها ناله نمیکنند حادثهٴ تلخ یک مدرسه است و اگر اینها ناله میکردند آیهٴ 43 و 44 سورهٴ مبارکهٴ انعام این بود که ﴿فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا﴾ آخر ما یک بیماری یک حادثهای برای شما آوردیم چرا ناله نکردید چرا دو رکعت نماز نخواندید چرا «یا الله» نگفتید ما شما را فشار دادیم که بگویید «یا الله» نگفتید ﴿فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ بعد فرمود خب ما شما را که آزمودیم هیچ وقت نگفتید «یا الله» نه در حال رفاه نه در حال رنج، نه در صرّاء نه در ضرّاء چرا تضرّع نکردید حالا که اینچنین است وقتی که اهل ضراعت و ناله نیستید آنگاه گرفتار میشوید ﴿حَتَّی إِذَا فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِیدٍ إِذَا هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ﴾ «أعاذنا الله من شرور أنفسنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است