display result search
منو
تفسیر آیات 91 تا 98 سوره مؤمنون

تفسیر آیات 91 تا 98 سوره مؤمنون

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 17 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 91 تا 98 سوره مؤمنون"

اینکه خدای سبحان مغلول‌الید بشود، مستحیل است زیرا قدرت ذاتی اوست
خدای سبحان به وجود مبارک پیغمبر(ص) اختیار داد یا فداء یا منّاً یا اسیر

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَّذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ ﴿91﴾ عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿92﴾ قُل رَبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی مَا یُوعَدُونَ ﴿93﴾ رَبِّ فَلاَ تَجْعَلْنِی فِی الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿94﴾ وَإِنَّا عَلَی أَن نُرِیَکَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ ﴿95﴾ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَصِفُونَ ﴿96﴾ وَقُل رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ ﴿97﴾ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ ﴿98﴾

در جریان توحید ملاحظه فرمودید که تفویض قدرت طبق دو برهان مستحیل است تعدّد برهان به تعدّد حدّ وسط است یکی اینکه خدای سبحان مغلول‌الید بشود مستحیل است زیرا قدرت ذاتی اوست و نامتناهی قدرتِ نامتناهی و ذاتی را نمی‌شود محدود کرد. دوم اینکه موجود ممکن ذاتاً فقیر است مثل معنایِ حرفی، معنای حرفی هرگز استقلال‌پذیر نیست نمی‌شود هستیِ او را شئون او را به او واگذار کرد چه رسد به شئون دیگری بر فرض که تفویض محال نباشد هیچ کدام از این سه برهانی که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» و «انبیاء» و «مؤمنین» است تام نیست اگر خدای سبحان کارها را به این بتها واگذار بکند یا به ملائکه واگذار کند ـ معاذ الله ـ چون کارها را حکیمانه توزیع می‌کند و با هماهنگِ هم توزیع می‌کند فسادی در روی زمین نیست در آسمان نیست بین الأرض و السماء نیست این دو مطلب.

سوم اینکه آنچه مورد ابتلای وثنیین حجاز بود این بود که این بتها را مستقل می‌پنداشتند چون بتها را مستقل می‌پنداشتند نه جریان تفویض در کار بود نه جریان اذن در کار بود این سه برهانی که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» و «انبیاء» و «مؤمنون» آمده تام است چون هر الهی مستقل است چون ذات جدایی دارد علمش جداست و قدرتش جداست قهراً چند اله چند هویّت دارند چند علم دارند چند قدرت دارند هر کدام برابر علم خود عمل می‌کند آن‌گاه هم ﴿لَفَسَدَتَا﴾ سورهٴ «انبیاء» تام است هم ﴿إِذاً لاَبْتَغَوْا إِلَی ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً﴾ سورهٴ «اسراء» تام است هم ﴿لَّذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِمَا خَلَقَ﴾ محل بحث سورهٴ «مؤمنون» تام است اگر کسی احتمال بدهد که این خداها چون ربّ‌اند علمِ محض دارند و علمِ محض تعدّدپذیر نیست اولاً اینها واجب‌الوجود نیستند تا هستیِ محض داشته باشند ثانیاً علمِ محض تعدّدپذیر نیست صِرف شیء لا یتثنّی و لا یتکرّر این از قوی‌ترین براهین توحیدی است که فارابی اقامه کرده اگر الف علمِ محض بود باء علم محض بود این بازگشتش به جمع بین نقیضین است چرا؟ چون محض، امتیاز و کثرت‌پذیر نیست آن محض با این محض فرقی ندارند چون فرقی ندارند تعدّد ندارند بالأخره اگر دوتا هستند یکی الف است یکی باء تمایزی باید بین اینها باشد اگر هیچ مِیْزی نباشد که دیگر دو نیستند چون دو هستند حتماً باید تمایز داشته باشند چون محض‌اند حتماً نباید تمایز داشته باشند این می‌شود جمع بین نقیضین «صِرف الشیء لا یتثنّی و لا یتکرّر» ما دوتا بیاض محض نداریم دوتا سوادِ محض نداریم دوتا قدرتِ محض نداریم هیچ چیزی با حفظ سرافت تعدّدپذیر نیست تعدّدپذیر نیست اگر متعدّد است معلوم می‌شود باب امتیازی هست پس بنابراین نمی‌شود فرض کرد که این آلهه چون علم محض‌اند علمهایشان یکی است اولاً اینها واجب‌الوجود نیستند تا علم محض باشند ثانیاً بر فرض که علمِ محض باشند علمِ محض تعدّدپذیر نیست پس این براهینی که چه در سورهٴ «اسراء» چه در سورهٴ «انبیاء» چه در این محلّ بحث آمده اینها تام است.

اما مطلبی که بعدها نقل فرمود، فرمود اگر حجّت در اینها اثر نکرد براهین آوردید از راه حکمت از راه موعظه از راه جدال احسن در اینها اثر نکرد بالأخره عذاب الهی دامنگیرشان می‌شود حالا یا در دنیاست یا در آخرت، ولی تو به خدا پناه ببر بگو خدایا! اگر عذاب رسیده است من به کسانی که پیرو من هستند اینها را حفظ بکن بگو ﴿قُل رَبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی مَا یُوعَدُونَ ٭ رَبِّ﴾ این تکرار ﴿رَبِّ﴾ برای استغاثه است ﴿فَلاَ تَجْعَلْنِی فِی الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾ درست است که انبیا اولیا مؤمنین مصون‌اند اما به برکت دعا و توسّل و درخواست از خدا مصون‌اند اینها که ذاتاً مصون و محفوظ نیستند هر موجودی اگر بخواهد از غضب الهی برهد باید به عنایت الهی باشد دیگر وگرنه ذاتاً هیچ موجودی نمی‌تواند خودش را حفظ بکند.

پرسش:...
پاسخ: بله، اما ﴿وَاتَّقُوا فِتْنَةً لاَتُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنکُمْ خَاصَّةً﴾ گاهی حادثه طوری است که همه را درگیر می‌کند این بادهایی که آمده در جریان قوم عاد و امثال اینها ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾ این یک سونامی بود این سونامی را خدای سبحان عالِم کرد عاقل کرد معصوم کرد که اشتباهاً هم یک مؤمن را در نوردد خب این کار خداست دیگر وگرنه تندباد و طوفان چه آن شناسایی را ندارد که این مؤمن است که این کار، کار الهی است اگر صاعقه‌ای می‌آید رعد و برقی می‌آید زلزله‌ای می‌آید این زلزله که تشخیص نمی‌دهد زید مؤمن است یا کافر که، ولی این زلزله را عالِم و عاقل می‌کند (یک) عادل می‌کند (دو) و معصوم می‌کند (سه) که اشتباهاً هم یک مؤمن را زیر نگیرد این کار خداست دیگر.

خب یک وقت است که فرشته‌ها در قیامت می‌خواهند به دوزخ ببرند البته آنجا حساب و کتاب است و مؤمن از کافر مشخص است و ﴿وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ﴾ اما یک وقت بلای الهی است این بلای الهی که آنها را ﴿کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ﴾ قرار داد می‌بینید وقتی پاییز شد درختان برگ‌ریزان شد یک تندباد آمد این باد تند چگونه این درخت را لخت می‌کند فرمود ما اینها را لخت کردیم ﴿کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ﴾ خب این سونامیها این بادهای تند این طوفانها را خدا آن‌قدر رهبری می‌کند که می‌فهمد اینجا خانهٴ مؤمن است و عادل است و معصوم است اشتباه هم نمی‌کند اینجا که شد خودش را کنار می‌کشد خب این کار جز کار الهی مقدور احدی نیست در همهٴ عذابها این طور بود از طوفان نوح گرفته تا ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾ عاد و ثمود. فرمود: ﴿رَبِّ فَلاَ تَجْعَلْنِی فِی الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ٭ وَإِنَّا عَلَی أَن نُرِیَکَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ﴾ اگر وعده دادیم می‌توانیم عمل بکنیم ولی تو بخواه که در این خطرات محفوظ بمانی این را برای خودت و برای مؤمنین‌ات خب.

مطلب دیگر این است که حالا با اینها چطور رفتار بکن ﴿ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَصِفُونَ ٭ وَقُل رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ ٭ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ﴾ با دشمن درون چه کار بکن با دشمن درون چه کار بکن. در جریان دشمن بیرون مستحضرید که باید در سه فصل بحث کرد: بحث احکام بحث حقوق بحث اخلاق. بحث احکام مربوط به ما نیست اگر به حریم حکم خدا اهانت شده است هیچ کس نمی‌تواند بگوید ما با عفو و اغماض می‌گذریم صرف‌نظر می‌کنیم گذشت می‌کنیم این ﴿لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ﴾ است این دین خداست این مخالفت با اسلام یا نظام اسلامی همان حکم اوّلی است که در بحث دیروز گذشت که «ردّوا الحجر من حیث جاء» این‌چنین نیست که اگر کسی با دین خدا مخالفت کرد انسان بیاید معامله بکند گذشت بکند نرمش نشان بدهد این برای فصل اول که از حریم بحث خارج است و در بحث دیروز هم اشاره شد.

پرسش:...
پاسخ: آنکه حکم خداست چون خدای سبحان به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اختیار داد یا فداء یا منّاً یا اسیر می‌گیری اینها را خدای سبحان در اختیارش قرار داد فرمود: ﴿انتم الطلقاء﴾ این‌چنین نیست که حالا آنها بیایند با وجود مبارک پیامبر در حکم خدا تسامح و تصالح کنند این ﴿لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ﴾ ﴿لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ وَلاَ أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدتُّمْ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ﴾ همین است دیگر این تکرار چهار ضلعی سورهٴ «کافرون» ناظر به همین است اینکه فرمود: ﴿قُلْ یَاأَیُّهَا الْکَافِرُونَ ٭ لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ وَلاَ أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدتُّمْ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ﴾ این تکرار برای این است که پیشنهاد چهار ضلعی داده بودند آنها، آنها جمع شده بودند آمدند گفتند که بسیار خب حالا که دست از توحید برنمی‌داری یک سال تو خدایان ما را عبادت کن سال بعد ما خدایان تو را عبادت می‌کنیم سال سوم تو خدای ما را عبادت کن سال چهارم ما خدای تو را عبادت می‌کنیم این پیشنهاد چهارضلعی بود برابر این پیشنهاد چهارضلعی سورهٴ «کافرون» آمده که به شدّت رد کرده که ﴿لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ وَلاَ أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدتُّمْ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ﴾ شما دین خودتان ما دین خودمان اینجا جای معامله نیست اما در مسئلهٴ آزاد کردن.. در اختیار پیغمبر قرار داد فرمود: ﴿فَإِمَّا مَنَّاً بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً﴾ این است این مَنّ بعدی است که فرمود: ﴿اذهبوا انتم اطلقا﴾ اما در دین خدا اگر کسی مخالف اسلام بود مخالف نظام اسلامی بود همان جریان «ردّ الحجر حیث جائ» است دیگر اینجا جای مصالحه نیست.

فصل دوم فصل حقوق است کشور را با مسامحه و مصادره و با خواهش می‌کنم و با ببخشید نمی‌شود اداره کرد کشور را با قانون باید اداره کرد اینجا فرمود: ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ بدی را با بدی جواب بدهید این در حقوق، حقوق یعنی حقوق اگر کسی نسبت به شما بد کرد شما حق دارید انتقام بگیرید اگر قصاص است قصاص، قصاص طرف است قصاص طرف، قصاص کل است قصاص کل ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ چه در مسائل دنیا چه در مسائل آخرت که این با آیات خاصّ خودش باید روشن بشود چون کشور را با قانون باید اداره کرد اما مستحضرید که قانون آن قدرت را ندارد که همهٴ زوایای نیاز بشر را تأمین کند کمبود قانون را اخلاق ترمیم می‌کند هر جا یعنی هر جا بسیاری از موارد قانون کمبود دارد قانون کمبود دارد یعنی چه؟ یعنی جزای قصاص، قصاص است این درست است غیر از این نمی‌تواند باشد ولی بعضی از موارد است که اگر کسی عفو بکند آثارش بیشتر است درست است که ﴿وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الألْبَابِ﴾ اما بعضی از موارد است که اگر عفو بشود اثرش بیش از قصاص است وجود مبارک حضرت امیر بالأخره حقّ قصاص داشت اگر شهید شده بود چه اینکه شد خب قصاص نفس بود اگر سالم می‌شد که قصاص طرف داشت فرمود من اگر شفا پیدا کردم خودم عفو می‌کنم با اینکه ﴿وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ﴾ صریح قرآن است این حقّ مَجنیّ‌علیه است نه حکم مجنیّ‌علیه لذا حق است و قصاص دارد. بله حقوق جزء قوانین است و در محدودهٴ قانون باید کار بکنند این می‌شود فصل دوم.

فصل سوم مسئلهٴ اخلاق است اخلاق مکمّل قانون است متمّم قانون است سرپرست قانون است رهبری قانون است قانون را پوشش می‌دهد هدایت می‌کند و مانند آن این ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾ برای فصل اخلاق است کاری به قانون ندارد ما یک عقل داریم و یک احسان، عقل قانون است اما احسان اخلاق است ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ﴾ قانوناً ﴿وَالْإِحْسَانِ﴾ اخلاقاً این بحثها در پایان سورهٴ مبارکهٴ «نحل» گذشت نباید اینها را تکرار بکنیم اما خب بالأخره هر سال یک افراد تازه‌واردی حضور پیدا می‌کنند در پایان سورهٴ مبارکهٴ «نحل» گذشت فرمود اگر کسی به شما اهانت کرد شما حقّ پاسخ داری ﴿فَمَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَیْکُمْ﴾ در یک آیه دیگر است در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «نحل» این است که ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ﴾ خب شما موظّفید برابر با عدل عمل بکنید عدل، حق است و قانون کشور را عدل اداره می‌کند اما عدل با همه توانمندی‌اش باز ناقص است جامعه را اداره کند بالاتر از عدل، گذشت و تخفیف است و عفو است و احسان ﴿اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ﴾.

پرسش:...
پاسخ: بله دیگر در مسئلهٴ اخلاق است دیگر.

پرسش:...
پاسخ: خارجیها مسئلهٴ اول بود که مخالفت بود در مخالفت حق با کسی نیست حکم خداست دیگر کسی اهل گذشت نیست چه کسی گذشت بکند آنجا را طبق بیان نورانی حضرت امیر فرمود: «ردّ الحجر حیث جاء» آنها مخالف اسلام‌اند یا مخالف نظام‌اند مخالف حکم خدایند، حکم خدا که در اختیار کسی نیست تا کم بیاورد یا زیاد بیاورد که در امور داخلی می‌بینید در بحث دیروز هم اشاره شد این مسئله دادگستری الآن شما ببینید پر از جمعیت است مسجدها و حسینیه‌ها خالی است خب اگر مسجد پر از جمعیت باشد دادگستری دیگر این‌قدر شلوغ نیست یک راننده با سرنشینش یک موجر با مستأجر یا بایع با مشتری یک مختصر اختلاف دارند فوراً شکایت این هفت میلیون پرونده مخالف قانون نیست ولی مخالف اخلاق است در خیلی از موارد است که با گذشت مسئله حل می‌شود خب ما هم انسانیم دیگر اگر نسبت به کسی بد کردیم او بخشید ما خودمان شرمنده می‌شویم می‌رویم جبران می‌کنیم غالباً انسانها این طور هستند اینکه هفت میلیون پرونده جمع شده اینکه مخالف قانون نیست اینکه مخالف حق نیست این بالأخره به او ظلم شده شکایت می‌کند دیگر اما مخالف اخلاق است فرمود: ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ﴾ این می‌شود عدل و قانون اما ﴿وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ﴾ این می‌شود اخلاق بنابراین فصل دوم که دارد ﴿وَجَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ برابر ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ﴾ است ﴿فَمَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَیْکُمْ﴾ است ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ﴾ است که مسائل حقوقی است و قانونی، اما با قانونِ محض نمی‌شود کشور را اداره کرد متمّم قانون، اخلاق است همین قرآنی که فرمود: ﴿وَجَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ همین قرآن فرمود مردان الهی ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾ این برای اوساط از مؤمنین، اوحدیّ از مؤمنان همین است که در سورهٴ «مؤمنون» آمده ﴿ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ﴾ نه ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾ آن که آمد حضور مبارک وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) «مرّ علی رجلٍ فَسَبَّهُ فقال إیّاک عنّی فقال و عنک اُعرض» همین است دیگر بالأخره تمام قدرتها را بیگانه داشتند ولی ائمه شرق و غرب عالم را گرفتند هیچ چیزی دستشان نبود مگر اخلاق کسی را از شام وادار کردند تحریک کردند بیاید حضور حضرت(سلام الله علیه) دهن‌کجی کند آمد و دهن‌کجی کرد و اهانت کرد حضرت تحویلش نگرفت این در کمال بی‌شرمی جلو آمد گفت آقا این فحشها را به شما می‌گویم، حضرت هم فرمود من هم از تو گذشت «قال إیّاک أعنی قال(علیه السلام) و عنک اُعرض» با این اخلاق توانستند حفظ بکنند بنابراین فصل سوم که در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» بحثش گذشت ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾ برای اخلاق است آن فصل دوم که در سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» و امثال «شوریٰ» آمد مسئله حقوق و قانون است دیگر ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ چه دربارهٴ تبهکاری که حکمش جهنم است چه دربارهٴ تجاوز که حکمش قانون و اینهاست منتها افراد عادی بر اساس ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾ که در سورهٴ «رعد» بحثش گذشت می‌توانند اخلاق را رعایت کنند اوحدیّ از مردان الهی بر اساس ﴿ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ﴾ دارند عمل می‌کنند اینکه در شرح حال بسیاری از ائمه(علیهم السلام) گذشت که کسانی نسبت به آنها اهانت کردند اینها نه تنها صرف‌نظر کردند بلکه برای اینها جایزه و هدیه فرستادند و دین را با این حفظ کردند همین است دیگر، بالأخره بشر خصیصه‌ای دارد که آن فطرت است و بعد انفعال‌پذیر است انعطاف‌پذیر است برمی‌گردد. خب بنابراین در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و همچنین «مائده» جریان قصاص مطرح شد این سه فصل که کاملاً مرزها جدا بشود مرز مخالفت با اسلام و نظام جدا مرز اختلاف افراد مسلمان در داخل نسبت به هم جدا مرز اخلاق و حقوق هم از هم جدا می‌شود در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 178 به بعد

فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَی الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَی بِالْأُنْثَی﴾ این برای قانون، اما ﴿فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ‏ءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ﴾ در بعضی از موارد است که فقط قصاص کارساز است مثل همین اوباشی که ملاحظه فرمودید خب اینجا جز قصاص چیز دیگر کارگشا نبود همه هم مسئولین هم مَجنیّ‌علیه خواهان قصاص بودند مردم هم خواهان قصاص بودند حق هم با اینها بود اما یک وقت است حادثه‌ای اتفاق می‌افتد که اگر بگذرند جوانی در اثر غفلت آمده کاری کرده آن وقت پدر و مادر او، همهٴ بستگان او به قرآن متوسّل می‌شوند می‌روند پای اولیای مقتول را می‌بوسند به آنها قسم می‌دهند کلّ این قبیله و خانواده را گذشتِ آن پدر و مادر احیا می‌کند شهر را احیا می‌کند اینجاست که فرمود: ﴿فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ‏ءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ﴾ این‌چنین نیست که این حکم باشد این حق است این شخصِ مَجنیّ‌علیه اگر قصاص طلب بکند عدل است اما بالاتر از عدل، دست او را هم باز گذاشته به نام عفو و تخفیف و احسان و امثال ذلک شما این هر دو را در نظام اسلامی هم تجربه کردید یک جوان خامی آمده در اثر خامی و جوانی یک قتل عمدی را مرتکب شد پدر و مادر آن قاتل به قرآن متوسّل شدند دست به قرآن کردند آمدند پای پدر و مادر مقتول را بوسیدند پای همهٴ بستگانش را بوسیدند رفتند مراجعه کردند اینکه بچهٴ ما را نجات بدهید ما جبران می‌کنیم این هم بچهٴ شما باشد کلّ آن افرادی که آمده بودند در صحنه همه به آن پدر و مادر تبریک گفتند که چنین گذشتی کردند چنین آثاری هم هست بالأخره لذا قرآن دست افراد ذی‌حق را باز گذاشته فرمود: ﴿فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ‏ءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِن رَبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ﴾ چون حکم نیست که کسی نتواند بگذرد این حق است ﴿فَمَنِ اعْتَدَی بَعْدَ ذلِکَ﴾ البته ﴿فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ ولی بدانید ﴿وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الألْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ این در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بود که بحثش گذشت.

پرسش:...
پاسخ: بله، اما در صورتی که چون فرمود اگر بعداً چنین تعدّی بکند این است دیگر.
فرمود: ﴿فَمَنِ اعْتَدَی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ﴾ کذا و کذا ﴿وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ﴾ اما در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیهٴ 44 و 45 فرمود در آیهٴ 45 فرمود: ﴿وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأنْفَ بِالأنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالجُرُوحَ قِصَاصٌ﴾ اگر کسی چشم کسی گوش کسی دست کسی پای کسی را عمداً مجروح کرد قصاص دارد قصاص طرف خب در این گونه از موارد هم یک مسئله حق و قانون است یک مسئله اخلاق. در برابر حق و قانون ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ برابر اخلاق خب ﴿لَئِن صَبَرْتُمْ﴾ مسئله عفو مسئله تخفیف و مانند آن مطرح است بعد فرمود: ﴿فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ﴾ صدقه دادن تنها این نیست که انسان مسکینی را کمک بکند اگر یک جانی را عفو بکند این هم صدقه است آن هم کجا عفو بکند در چه فضایی عفو بکند خود عقلای قوم می‌فهمند که اینجا جای عفو است مثلاً ﴿فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَمَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ مستحضرید که این ﴿مَن لَمْ یَکُنْ﴾ ناظر به فصل اول است دربارهٴ حکم خدا جای تصالح و تسامح و امثال ذلک نیست این مسئلهٴ «رد الحجر.س» است حکم خدا در اختیار کسی نیست اما در مسئلهٴ حقوق که قانون با او هماهنگ است این اگر کسی بخواهد قانون را حقّی را اِعمال بکند می‌شود عدل اگر بخواهد عفو کند می‌شود احسان اگر در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» آمده است فرمود مردان مؤمن و مردان الهی کسانی‌اند که ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾ ناظر به بخش مناسب خودش است آیهٴ 22 سورهٴ مبارکهٴ «رعد» این است ﴿وَالَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِیَةً وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾ این می‌شود اخلاق، اگر این رعایت بشود ما دیگر هفت میلیون پرورنده در دادگستری نداریم آن دفاع مقدس سر جایش محفوظ است برای اینکه این مخالف با حکم خداست «ردوا لاحر..» اما این هفت میلیون برای اینکه اخلاق رعایت نشده دیگر کسی غفلت کرده اشتباه کرده سبقت بی‌جا گرفته یک حرف بدی زده فوراً آدم برود شکایت بکند یک چِک بی‌محل کشیده فوراً برود شکایت بکند این نتیجه‌اش همین است کشور را اخلاق اداره می‌کند نه قانون شما ببینید با قانون کشورهای دیگر نتوانستند مشکل خودشان را حل کنند ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ﴾ ما شاهد بودیم بعضی از بنده‌ها که یک روحانی وارسته‌ای داشت سالیان متمادی مردم آنجا زندگی می‌کردند آن وقتی که مسئله ژاندارمری مطرح بود اصلاً پای ژاندارم به آنجا نمی‌رسید آ‌ن وقت که شهربانی مطرح بود اصلاً پای پلیس به آنجا نمی‌رسید هر حرفی داشتند به این روحانی وارسته البته او هم عاقل بود و هم عادل بود وارسته بود مدیر و مدبّر بود و خوب منطقه را اداره می‌کرد این با اخلاق می‌شود مشکل را حل کرد فوراً شکایت فوراً اعتراض خب نتیجه‌اش همین است لذا این سه فصل را باید کاملاً از هم جدا کرد ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ﴾ اما اینکه دربارهٴ ائمه(علیهم السلام) می‌بینید که نسبت به تبهکارانشان صِله می‌دادند هدیه می‌دادند آن برابر ﴿ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ﴾ است در سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» جریان قانون را با اخلاق کنار هم مطرح کرده در سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» آیهٴ چهل هر دو مطلب را کنار هم ذکر کرده آیهٴ چهل سورهٴ «شوریٰ» این است ﴿وَجَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ این حق است و عدل اما ﴿فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ﴾ خب کجا عفو است کجا صلح است خب بنای عقلا و خود متفکّران عقلا می‌دانند یک وقت است اوباشی نظم جامعه را به هم می‌زند آنجا جای عفو نیست آنجا جای همان عدل است یک وقت است نه، غفلتی شده و اگر عفو بشود جبران‌پذیر است این بخش پایانی ناظر به آن است ﴿فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ ٭ وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ مَا عَلَیْهِم مِن سَبِیلٍ﴾ اگر کسی مظلوم شد و حقّ خودش را خواست بگیرد کارِ عاقلانه و عادلانه است این عیبی نکرده سبیلی بر او نیست حَرَجی بر او نیست مشکلی ندارد اعتراضی بر او نیست سبیل بر کسی است که ظلم کرده پس مظلوم اگر بخواهد انتقام بگیرد ﴿مَا عَلَیْهِم مِن سَبِیلٍ﴾ ولی اگر خواست عفو بکند و صبر بکند ﴿وَأَجْرٌ عَظِیمٌ﴾ خب این بود که فرمود: ﴿ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَصِفُونَ﴾ بعد برای اینکه ما از دشمن درونی نجات پیدا کنیم وجود مبارک حضرت که نیازی به این حرفها نداشت این روزی هفتاد بار استغفار می‌کرد آنجا مستحضرید به تعبیر لطیف مرحوم شیخ بهایی در کتاب اربعین این دفع است نه رفع نماز شب اینها استغفار اینها ین مثل آن است که دائماً یک پارچهٴ لطیف و تمییزی دست اینهاست روی این آئینه تکان می‌دهند که گرد نگیرد این برای دفع گَرد است نه غبارروبی و گردگیری استغفار آنها این است استغفار دیگران برای رفع غبارِ آمده است. به حضرت فرمود این شیطان دست‌بردار نیست بالأخره انسان خاطراتی در خود می‌بیند (یک) این خاطرات که امر وجودی است بالأخره جَولانی دارد دل را مشغول می‌کند عدمی که نیست چون امر وجودی است پدیده‌ای است سبب می‌خواهد اگر شرّ و فتنه و امثال ذلک باشد بر اساس ﴿یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ﴾ مبدأ شیطانی دارد اگر آرامش و استقامت و طهارت و قداست روح باشد ﴿الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا﴾ دارد گاهی می‌بینید یک حادثهٴ اقتصادی یا غیر اقتصادی پیش می‌آید بعضیها مضطرب‌اند که گرانی چه می‌شود بعضیها می‌گویند اصلاً مسئله نیست چطور می‌شود که بعضیها مضطرب‌اند بعضی مطمئن چه کسی مضطرب کرده چه کسی مطمئن کرده این شورش درونی که باعث اضطراب است نمی‌گذارد کسی نماز با حضور قلب بخواند همین وضع است دیگر در همین شهر است اما یک عدّه کاملاً آرام‌اند اینکه آرام‌اند به برکت ﴿تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا﴾ است حالا آن ملائکه‌ای که عاملان وحی‌اند و مثل جبرئیل(سلام الله علیه) آنها برای انبیا و اولیا هستند که حسابشان جداست اما همین ملائکه که آرام‌بخش‌اند نعمتی است خب دو نفرند در یک حجره زندگی می‌کنند یک مضطرب است و یکی مطمئن آن اضطراب از کجا آمده این طمأنینه از کجا آمده او ﴿یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ﴾ آمده این ﴿أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا﴾ آمده بنابراین ما همواره یا دفع یا رفع باید دست به دستمال باشید گردگیری کنیم یا نگذاریم که این صحنهٴ دل را غبار بگیرید یا اگر گرفته پاک کنیم ﴿قُل رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ﴾ هَمزه هم آن تحریکِ شدید است با الف فرق دارد ﴿مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ ٭ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ﴾ گاهی می‌آیند حواس آدم را پرت می‌کنند نمی‌گذارند آدم مشغول کار خودش باشد گاهی هم می‌آیند فشار هم می‌دهند خدایا! من پناه می‌برم از اینکه آنها فشار بدهند پناه می‌برم از اینکه اینها بیایند مزاحم من بشوند صحنهٴ دل بگذارند جای صحبت اغیار نیست حالا بعضیها منتظرند که «دیو چو بیرون رود فرشته در آید» بعضیها با فرشتگانی ارتباط دارند که او آمده دیو را بیرون می‌کند حرف این دو شاعر برای دو مقطع است حافظ در حدّ میانی است آن یکی در حدّ برتر است این می‌گوید «دیو چو بیرون رود فرشته در آید» او می‌گوید فرشته را بیاور دیو را بیرون کند آن یک حرف دیگر است غرض هر دو راه ممکن است آنکه ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾ می‌گویند «دیو چو بیرون رود فرشته در آید» اینکه می‌گوید نه، فرشته می‌آید این را بیرون می‌کند ﴿ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:07

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن