- 380
- 1000
- 1000
- 1000
کدام حسین؛ کدام کربلا، فصل چهارم، جلسه چهل و دوم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «کدام حسین؛ کدام کربلا»، فصل چهارم، جلسه چهل و دوم، سال 1403
چرا ما به امام نیاز داریم؟
ما به جهات مختلف به امام نیاز داریم، اولین جهت نیازمان «حضور امام» است، همینطور که اگر نسیمی بوزد و هوای تازهای بیاید برای ما مؤثر است، اگر نور بتابد برای ما مؤثر است، وجود امام معصوم سلام الله علیه در زندگی ما مؤثر است، امور ما را رتق و فتق میکند. هنگامی که روز قیامت پشت صحنهی این دنیا را ببینیم، میبینیم که در روز دهها مرتبه مانع سر راه ما را برداشته است، اگر یک کار کوچکی کردیم، او بوده که زمینهی توفیق آن کار را فراهم کرده است، برای ما دعا میکند، که فارغ از اینکه دعا مستجاب است، خود اینکه امام ما را دعا کند، فقط تخیّل کنید که امام در نماز شب خود یا بعد از آن به ما التفات و توجّه کند، اینها بخشی از ضروریات وجود امام است که مفصل هم هست.
ما در این بحث، به این بخش نپرداختیم، یک مرحله تنزّل دادیم و به آنجاهایی پرداختیم که جنبهی معلّمی دارد، جنبهی معلّمی، جنبهی دون امامت حضرت است و جنبهی اعلای امامت نیست.
آنجا عرض کردیم که از آنجایی که ورودیهای امام با ما تفاوت دارد… وقتی همین قرآن و روایات معتبر را هم جلوی ما میگذارند، معلوم نیست درست ترجمه کنیم، معلوم نیست درست بفهمیم، در فهم آن اختلاف پیدا میکنیم. او هم این منابع را دارد، علم امام هم علم الکتاب است، به همهی حقیقتِ قرآن علم دارد، مصحف حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد، به امام الهام میشود، متّصل به الهام الهی است. لذا یک سری از کارهایی که امام میکند برای ما نیست، چون ما آن علم را نداریم.
بعد عرض کردیم بعضی امور برای ما غیرقابل الگوگیری نیست، یعنی آن چیزهایی که امام به ما آموزش میدهد. چه نیازی است که امام به ما آموزش بدهد؟
اگر در خاطر شریف شما باشد عرض کردیم که یکی از مهمترین مغالطههایی که ما را زمین میزند، مغالطهی «تمسّک به یک گزارهی درست و اخذ یک نتیجهی غلط» است.
مثال زدیم و عرض کردیم که خلیفه دوم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض میکرد که این کفار کافر حربی هستند و اموال ما را گرفتهاند؛ این حرف درست بود، اما از این نتیجهای میگرفت که غلط بود، میگفت: پس نباید صلح حدیبیه صورت بگیرد.
مدام به پیامبر میگفت: مگر اینها کافر حربی نیستند؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که قبول دارد اینها کافر حربی هستند، این اصلاً محل نزاع نیست، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که منکرِ کافر حربی بودن آنها نبود، منکر این بود که حالا وظیفه صلح نباشد.
شیعیان هم همان اشتباه را کردند، به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه گفتند: این معاویه و بنی امیّه طاغوت هستند.
چرا ما به امام نیاز داریم؟
ما به جهات مختلف به امام نیاز داریم، اولین جهت نیازمان «حضور امام» است، همینطور که اگر نسیمی بوزد و هوای تازهای بیاید برای ما مؤثر است، اگر نور بتابد برای ما مؤثر است، وجود امام معصوم سلام الله علیه در زندگی ما مؤثر است، امور ما را رتق و فتق میکند. هنگامی که روز قیامت پشت صحنهی این دنیا را ببینیم، میبینیم که در روز دهها مرتبه مانع سر راه ما را برداشته است، اگر یک کار کوچکی کردیم، او بوده که زمینهی توفیق آن کار را فراهم کرده است، برای ما دعا میکند، که فارغ از اینکه دعا مستجاب است، خود اینکه امام ما را دعا کند، فقط تخیّل کنید که امام در نماز شب خود یا بعد از آن به ما التفات و توجّه کند، اینها بخشی از ضروریات وجود امام است که مفصل هم هست.
ما در این بحث، به این بخش نپرداختیم، یک مرحله تنزّل دادیم و به آنجاهایی پرداختیم که جنبهی معلّمی دارد، جنبهی معلّمی، جنبهی دون امامت حضرت است و جنبهی اعلای امامت نیست.
آنجا عرض کردیم که از آنجایی که ورودیهای امام با ما تفاوت دارد… وقتی همین قرآن و روایات معتبر را هم جلوی ما میگذارند، معلوم نیست درست ترجمه کنیم، معلوم نیست درست بفهمیم، در فهم آن اختلاف پیدا میکنیم. او هم این منابع را دارد، علم امام هم علم الکتاب است، به همهی حقیقتِ قرآن علم دارد، مصحف حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد، به امام الهام میشود، متّصل به الهام الهی است. لذا یک سری از کارهایی که امام میکند برای ما نیست، چون ما آن علم را نداریم.
بعد عرض کردیم بعضی امور برای ما غیرقابل الگوگیری نیست، یعنی آن چیزهایی که امام به ما آموزش میدهد. چه نیازی است که امام به ما آموزش بدهد؟
اگر در خاطر شریف شما باشد عرض کردیم که یکی از مهمترین مغالطههایی که ما را زمین میزند، مغالطهی «تمسّک به یک گزارهی درست و اخذ یک نتیجهی غلط» است.
مثال زدیم و عرض کردیم که خلیفه دوم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض میکرد که این کفار کافر حربی هستند و اموال ما را گرفتهاند؛ این حرف درست بود، اما از این نتیجهای میگرفت که غلط بود، میگفت: پس نباید صلح حدیبیه صورت بگیرد.
مدام به پیامبر میگفت: مگر اینها کافر حربی نیستند؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که قبول دارد اینها کافر حربی هستند، این اصلاً محل نزاع نیست، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که منکرِ کافر حربی بودن آنها نبود، منکر این بود که حالا وظیفه صلح نباشد.
شیعیان هم همان اشتباه را کردند، به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه گفتند: این معاویه و بنی امیّه طاغوت هستند.
تاکنون نظری ثبت نشده است