- 158
- 1000
- 1000
- 1000
سیر تکوّن عقاید شیعه، جلسه هشتادم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه»، جلسه هشتادم، سال 1403
موضوع بحث «سیر تکوّن عقاید امامیّه» است و در بخش طهارت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بودیم، به حدیث ثقلین رسیدیم.
حدیث ثقلین از روایات مورد اعتنای بین امّت اسلام است، البته همیشه کسانی هستند که حرف پرت بزنند، اما حدیث ثقلین برای امّت اسلام از روایات ثابت است و از موارد پناه بردن به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است.
عبارات مختلفی برای این حدیث هست، که به بعضی از آنها اشاره میکنم تا بعد راجع به معنای آن با یکدیگر گفتگو کنیم.
«طحاوی» از بیان اهمیت ثقلین در ماجرای غدیر میگوید
بعنوان نمونه این کتاب برای آقای «طحاوی» است، راجع به این سؤال که «آیا پیغمبر اکرم ماجرای غدیر را زمانی که میخواست از مدینه به مکه برود فرمود و بعد به مکه رفت؟ یا وقتی از مکه برمیگشت فرمود؟»، میخواهد این تعارض را حل کند و بگوید درست این است که زمانی که از مکه به مدینه برمیگشت فرموده است، روایتی ذکر میکند که یکی از موارد حدیث ثقلین است.
«زید بن أرقَم» میگوید: «لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ , عَنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَنَزَلَ بِغَدِیرِ خُمٍّ» وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از مکه برمیگشت به جُحْفه رسید، کنار برکهی غدیر خُم پیاده شد، «أَمَرَ بِدَوْحَاتٍ فَقُمِّمْنَ» کسانی که میرفتند را نگه داشت، و همان ماجرایی که میدانید، بعد پیامبر اکرم این عبارات را فرمود: «کَأَنِّی دُعِیتُ فَأَجَبْتُ»، ظاهراً من به سوی ربّ الأرباب دعوت شدهام و من هم اجابت کردم، یعنی مقدار زیادی از عمر من باقی نمانده است، «إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ» من دو چیز را بین شما ارث باقی میگذارم، «أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ» که یکی از دیگری بزرگتر است، «کِتَابَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی»، کتاب خدا و عترم اهل بیتم را!
این «عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی» خیلی لطیف است، ان شاء الله فرصت شود که توضیح دهیم.
«فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا» ببینید شما راجع به اینها چکار میکنید، شما چطور جای خالی مرا برای اینها پُر میکنید، چطور شما با این دو تعامل میکنید، «فَإِنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا» این دو هرگز از هم جدا نمیشوند، «حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» تا کنار حوض کوثر کنار من برسند، اینها با هم متّحد هستند تا آنجا به من برسند، جدایی ناپذیر هستند.
«ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ مَوْلَایَ» خدا مولای من است، «وَأَنَا وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ» من ولی هر مؤمنی هستم، «ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ» بعد دستِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را گرفت «فَقَالَ: مَنْ کُنْتُ وَلِیَّهُ» فرمود: هر کسی من ولی او هستم «فَهَذَا وَلِیُّهُ» این علی ولی اوست، «اللهُمَّ وَالِ مَنْ وَالِاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ».
میگوید به زید گفتم در آن جمعیتی که آنجا چند هزار نفر بودند، آیا خودت از پیغمبر شنیدی؟ زید گفت: «مَا کَانَ فِی الدَّوْحَاتِ أَحَدٌ» کسی آنجا نبود «إِلَّا رَآهُ بِعَیْنَیْهِ وَسَمِعَهُ بِأُذُنَیْهِ» جز اینکه با دو چشم خود دید و با دو گوش خود شنید.
موضوع بحث «سیر تکوّن عقاید امامیّه» است و در بخش طهارت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بودیم، به حدیث ثقلین رسیدیم.
حدیث ثقلین از روایات مورد اعتنای بین امّت اسلام است، البته همیشه کسانی هستند که حرف پرت بزنند، اما حدیث ثقلین برای امّت اسلام از روایات ثابت است و از موارد پناه بردن به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است.
عبارات مختلفی برای این حدیث هست، که به بعضی از آنها اشاره میکنم تا بعد راجع به معنای آن با یکدیگر گفتگو کنیم.
«طحاوی» از بیان اهمیت ثقلین در ماجرای غدیر میگوید
بعنوان نمونه این کتاب برای آقای «طحاوی» است، راجع به این سؤال که «آیا پیغمبر اکرم ماجرای غدیر را زمانی که میخواست از مدینه به مکه برود فرمود و بعد به مکه رفت؟ یا وقتی از مکه برمیگشت فرمود؟»، میخواهد این تعارض را حل کند و بگوید درست این است که زمانی که از مکه به مدینه برمیگشت فرموده است، روایتی ذکر میکند که یکی از موارد حدیث ثقلین است.
«زید بن أرقَم» میگوید: «لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ , عَنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَنَزَلَ بِغَدِیرِ خُمٍّ» وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از مکه برمیگشت به جُحْفه رسید، کنار برکهی غدیر خُم پیاده شد، «أَمَرَ بِدَوْحَاتٍ فَقُمِّمْنَ» کسانی که میرفتند را نگه داشت، و همان ماجرایی که میدانید، بعد پیامبر اکرم این عبارات را فرمود: «کَأَنِّی دُعِیتُ فَأَجَبْتُ»، ظاهراً من به سوی ربّ الأرباب دعوت شدهام و من هم اجابت کردم، یعنی مقدار زیادی از عمر من باقی نمانده است، «إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ» من دو چیز را بین شما ارث باقی میگذارم، «أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ» که یکی از دیگری بزرگتر است، «کِتَابَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی»، کتاب خدا و عترم اهل بیتم را!
این «عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی» خیلی لطیف است، ان شاء الله فرصت شود که توضیح دهیم.
«فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا» ببینید شما راجع به اینها چکار میکنید، شما چطور جای خالی مرا برای اینها پُر میکنید، چطور شما با این دو تعامل میکنید، «فَإِنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا» این دو هرگز از هم جدا نمیشوند، «حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» تا کنار حوض کوثر کنار من برسند، اینها با هم متّحد هستند تا آنجا به من برسند، جدایی ناپذیر هستند.
«ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ مَوْلَایَ» خدا مولای من است، «وَأَنَا وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ» من ولی هر مؤمنی هستم، «ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ» بعد دستِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را گرفت «فَقَالَ: مَنْ کُنْتُ وَلِیَّهُ» فرمود: هر کسی من ولی او هستم «فَهَذَا وَلِیُّهُ» این علی ولی اوست، «اللهُمَّ وَالِ مَنْ وَالِاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ».
میگوید به زید گفتم در آن جمعیتی که آنجا چند هزار نفر بودند، آیا خودت از پیغمبر شنیدی؟ زید گفت: «مَا کَانَ فِی الدَّوْحَاتِ أَحَدٌ» کسی آنجا نبود «إِلَّا رَآهُ بِعَیْنَیْهِ وَسَمِعَهُ بِأُذُنَیْهِ» جز اینکه با دو چشم خود دید و با دو گوش خود شنید.
تاکنون نظری ثبت نشده است