- 235
- 1000
- 1000
- 1000
سیر تکوّن عقاید شیعه، جلسه چهل و نهم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه»، جلسه چهل و نهم، سال 1402
خدای متعال در آیه 30 سوره مبارکه بقره میفرماید: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ» آن زمانی که پروردگار تو به فرشتگان فرمود «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» من میخواهم خلیفه روی زمین نصب کنم. توجّه بفرمایید که خلیفهی روی زمین منصوب از جانب خدای متعال است. ملائکه سؤالاتی کردند، مثلاً گفتند اگر این انسانها روی زمین بیایند آدم میکشند… چون بحث ملائکه خیلی طولانی است و الآن نمیخواهم وارد آن بخش شوم، اینجا سوالات جالبی دارد، ملائکه سؤال کردند، ملائکه آنچه در دلشان بود را از خدا مخفی کردند. بعد خدای متعال برای آن خلیفهای که میخواهد تعیین کند یک ویژگیِ بارز ذکر میکند، «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا» همهی اسماء را به آدم یاد داد.
این «اسماء» اسامی نیست، اولاً تمام معرفت عالم ذیل اسماء و صفات خدای متعال است، ما به ذات حضرت حق راه نداریم، ما یا با رحمان کار داریم یا با جبّار یا با قدیر یا با رئوف یا عفوّ یا شکور، ما با اسماء خدا کار داریم، ما در همین اسماء گیج هستیم که میگوییم «سُبحانَکَ ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِکَ»، وگرنه ذات که امتناع دارد و هیچ کسی از ذات خبر ندارد. اینجا بحث مفصل است و قصد ورود به این بحثها را ندارم، وگرنه بحثهای قرآن کریم عمیق است و کاشانی بیچاره است.
خدای متعال اینجا میفرماید: من به این کسی که میخواهم او را خلیفه کنم اسماء یاد دادم، «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا». این «اسماء» حقایقی است، همینقدر به شما عرض کنم که اگر این اسماء الفاظ بودند که جمع مکسّر است باید میفرمود «ثُمَّ عَرَضَهَا عَلَی المَلائِکَة»، عرب اینطور میگوید، برای جمع مکسّر، آن هم در جایی که غیرعاقل است که اسماء است، ضمیر را مفرد مؤنّث بکار میبرد.
این اسماء چه بود؟ آیا حقیقتِ اسماء بود؟ آیا با مسمّی بود؟ آیا حقایق وجودیه بود؟ اینها را به آدم یاد دادم و بعد به ملائکه گفتم: «أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ» آیا شما از این چیزها میدانید؟ چون ملائکه به خدای متعال گفته بودند که چرا میخواهی آدم را به دنیا بیاوری؟ ما هستیم و عبادت میکنیم. خدای متعال فرمود: آیا شما میدانید؟ «قَالُوا سُبْحَانَکَ» گفتند: غلط کردیم، «لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا» تا زمانی که تو یاد ندهی که ما نمیدانیم، «إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ».
«قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ» بگو. چرا خودِ خدای متعال نفرمود؟ چون ملائکه تحت ولایت آدم هستند! خدای متعال فرمود: آدم! تو یاد بده. یعنی آدم معلّمِ اینها شد.
«أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ» بر سرِ سفرهی حضرت آدم علی نبیّنا و آله و علیه السلام نشستند. حضرت آدم واسطهی فیض است، یعنی آن خلیفه واسطهی فیض برای ملائکه هم است.
خدای متعال میتوانست همانطور که «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا»، به ملائکه آموزش دهد، ولی فرمود: «یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ»! یعنی تو بگو که اینها بر سرِ سفرهی تو بنشینند، تو بگو که تو واسطهی فیض اینها باشی.
خدای متعال در آیه 30 سوره مبارکه بقره میفرماید: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ» آن زمانی که پروردگار تو به فرشتگان فرمود «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» من میخواهم خلیفه روی زمین نصب کنم. توجّه بفرمایید که خلیفهی روی زمین منصوب از جانب خدای متعال است. ملائکه سؤالاتی کردند، مثلاً گفتند اگر این انسانها روی زمین بیایند آدم میکشند… چون بحث ملائکه خیلی طولانی است و الآن نمیخواهم وارد آن بخش شوم، اینجا سوالات جالبی دارد، ملائکه سؤال کردند، ملائکه آنچه در دلشان بود را از خدا مخفی کردند. بعد خدای متعال برای آن خلیفهای که میخواهد تعیین کند یک ویژگیِ بارز ذکر میکند، «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا» همهی اسماء را به آدم یاد داد.
این «اسماء» اسامی نیست، اولاً تمام معرفت عالم ذیل اسماء و صفات خدای متعال است، ما به ذات حضرت حق راه نداریم، ما یا با رحمان کار داریم یا با جبّار یا با قدیر یا با رئوف یا عفوّ یا شکور، ما با اسماء خدا کار داریم، ما در همین اسماء گیج هستیم که میگوییم «سُبحانَکَ ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِکَ»، وگرنه ذات که امتناع دارد و هیچ کسی از ذات خبر ندارد. اینجا بحث مفصل است و قصد ورود به این بحثها را ندارم، وگرنه بحثهای قرآن کریم عمیق است و کاشانی بیچاره است.
خدای متعال اینجا میفرماید: من به این کسی که میخواهم او را خلیفه کنم اسماء یاد دادم، «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا». این «اسماء» حقایقی است، همینقدر به شما عرض کنم که اگر این اسماء الفاظ بودند که جمع مکسّر است باید میفرمود «ثُمَّ عَرَضَهَا عَلَی المَلائِکَة»، عرب اینطور میگوید، برای جمع مکسّر، آن هم در جایی که غیرعاقل است که اسماء است، ضمیر را مفرد مؤنّث بکار میبرد.
این اسماء چه بود؟ آیا حقیقتِ اسماء بود؟ آیا با مسمّی بود؟ آیا حقایق وجودیه بود؟ اینها را به آدم یاد دادم و بعد به ملائکه گفتم: «أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ» آیا شما از این چیزها میدانید؟ چون ملائکه به خدای متعال گفته بودند که چرا میخواهی آدم را به دنیا بیاوری؟ ما هستیم و عبادت میکنیم. خدای متعال فرمود: آیا شما میدانید؟ «قَالُوا سُبْحَانَکَ» گفتند: غلط کردیم، «لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا» تا زمانی که تو یاد ندهی که ما نمیدانیم، «إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ».
«قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ» بگو. چرا خودِ خدای متعال نفرمود؟ چون ملائکه تحت ولایت آدم هستند! خدای متعال فرمود: آدم! تو یاد بده. یعنی آدم معلّمِ اینها شد.
«أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ» بر سرِ سفرهی حضرت آدم علی نبیّنا و آله و علیه السلام نشستند. حضرت آدم واسطهی فیض است، یعنی آن خلیفه واسطهی فیض برای ملائکه هم است.
خدای متعال میتوانست همانطور که «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا»، به ملائکه آموزش دهد، ولی فرمود: «یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ»! یعنی تو بگو که اینها بر سرِ سفرهی تو بنشینند، تو بگو که تو واسطهی فیض اینها باشی.
تاکنون نظری ثبت نشده است